سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

اقتدارگرایان و منطق چکش

چکیده :نظام هایی که حراست از مردم سالاری و حفظ ثبات بادوام در صدر فهرست منافع ملی شان قرار دارد، نظامیان را از دخالت در سیاست و اقتصاد باز می دارند. نظامی اگر دید که نمی تواند صنعت نفت را اداره کند، آن را تعطیل می کند و شیرهای نفت را به هر بهانه ای می بندد. نظامی اگر دید در فضای باز سیاسی جایی برای نقش آفرینی ندارد، آن را می بندد و مهندسی انتخابات را در پیش می گیرد. نظامی اگر دید باز گذاشتن میدان برای آفرینش های هنری و بحث آزاد در مطبوعات عرصه را برای نقد عملکردش باز می کند، سینما را منحل و «اخراجی ها» می سازد، مطبوعات آزاد را تعطیل و انتشار کتاب را محدود می کند. نظامی هر مشکل را به مثابه یک میخ تلقی می کند که باید با چکش بر آن کوبید!...


کلمه – سید کاظم قمی:

از آبراهام مزلو جمله ای نقل شده که ترجمه آن این است: «اگر تنها ابزاری که در دست داری یک چکش باشد، دلت می خواهد هر مشکلی را یک میخ ببینی.» این جمله با همه کوتاهیش، در توصیف شیوه اداره کشورهایی که در آنها آزادی و عدالت واژه هایی هستند که تنها بر صفحه کاغذ می توان دید، به اندازه کافی بلند است.

حکومت های خودکامه در گذر زمان به مرحله ای از عمر حود می رسند که در جعبه ابزارشان چیزی جز یک چکش باقی نمی ماند: نه پیچ گوشتی برای سفت کردن پیچ هایی که شل شده اند، نه آچاری برای مهره هایی که باید باز یا بسته شوند، نه متری که با آن بتوان اندازه های واقعی را دریافت، نه انبردستی که میخ های کج را درآورد، نه اره ای که کجی ها را بپیراید، و نه ترازی که عدم تعادل ها را بازنمایاند. تنها چکشی مانده و همه چیز را باید به سر بی رحمش سپرد تا با خشمی بی محابا کوبیده شود.

رویه ای که اقتدارگرایان در اداره کشور پیش گرفته اند هم حاکی از این است که دیگر ابزاری به جز سرکوب در جعبه ابزارشان باقی نمانده است. برخی از ابزارهایی که پیش از این در این جعبه بود به قدری فرسوده شده اند که امیدی به آنها نیست. دیگر ماشین دروغ سازی کارآیی ندارد، دیگر تقدس بخشیدن به رهبران خریداری ندارد، دیگر دشمن هراسی انگیزه کافی برای تحریک نیروهای اجتماعی و جلب اعتماد ملی ایجاد نمی کند.

برخی از ابزارها را هم که به عمد از جعبه بیرون انداخته اند. ابتدا نیروهای ملی- مذهبی، سپس اصلاح طلبان، و بعد که نوبت به اصول گرایان منتقد رسید. حال، جعبه ای خالی در دست دارند که تنها یک چکش در آن است که به هنگام حرکت، سر و صدای نامطبوعش گوشخراش و جانکاه شده است، حتی برای حمل کننده آن.

دستگیری های گسترده ای که دوباره آغاز شده، اجرای احکام بایگانی شده ای که دوباره به جریان افتاده، برخورد با پرستارانی که گوشه روسری شان به کناری رفته، دیش های ماهواره ای که هنوز هم در یورش های متهورانه (!) نیروی انتظامی جمع آوری می شوند، ترس و واهمه از هر تجمع بیش از سه نفر در هر کجای کشور (حتی اگر در سرای اهل قلم که سلاحی جز یک خودکار بیک ندارند باشد)، حمله اوباش حکومتی به خانه پدر و مادر دیده بان جسوری مانند محمد نوری زاد، و بالاخره مرگ دلخراش و فاجعه بار ستار بهشتی، همه نشانه های آن است که «اداره» کنندگان کشور (چون به قول استاد شجریان از آنها دیگر امیدی به «مدیریت» کشور نمی رود) همه چیز را به مثابه یک میخ می بینند.

به این پدیده که هر از چندی در محافل سیاسی صحبت از احتمال کودتای سپاه می شود هم باید از همین منظر نگاه کرد. نظامیان بیش از همه به منطق چکش وابسته اند چون توانمندی های لازم برای مدیریت در عرصه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را ندارند. وقتی جعبه ابزار یک حکومت از بازیگران سیاسی تهی شد، جز چکشی برایش باقی نمانده و روی به نظامیان می آورد. به همین دلیل است که نظام هایی که حراست از مردم سالاری و حفظ ثبات بادوام در صدر فهرست منافع ملی شان قرار دارد، نظامیان را از دخالت در سیاست و اقتصاد باز می دارند.

نظامی اگر دید که نمی تواند صنعت نفت را اداره کند، آن را تعطیل می کند و شیرهای نفت را به هر بهانه ای می بندد. نظامی اگر دید در فضای باز سیاسی جایی برای نقش آفرینی ندارد، آن را می بندد و مهندسی انتخابات را در پیش می گیرد. نظامی اگر دید باز گذاشتن میدان برای آفرینش های هنری و بحث آزاد در مطبوعات عرصه را برای نقد عملکردش باز می کند، سینما را منحل و «اخراجی ها» می سازد، مطبوعات آزاد را تعطیل و انتشار کتاب را محدود می کند. نظامی هر مشکل را به مثابه یک میخ تلقی می کند.

منطق چکش اما، منطق خطرناکی است. هر که با چکش کار کرده می داند که چکش همیشه به هدف برخورد نمی کند و کم نیست مواقعی که چه دردناک بر انگشتان فرود می آید.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۵ پاسخ به “اقتدارگرایان و منطق چکش”

  1. مسافری از هند گفت:

    متن مقاله ی احمد رشیدی مطلق در روزنامه ی اطلاعات – دی ماه ۵۶ را یکبار دیگر بخوانیم.

  2. محمد گفت:

    ۱) به گمان من قصه ی این نظام  اکنون  بیشتر  به  پتک میماند  تا  چکش! گرچه  تشبیه چکش نیز همزمان صادق است که  نویسنده ی  محترم  به  خوبی انرا توصیف کرده اند!  ۲) پتک نظام  فارغ از دایره ی احزاب  از منظری دیگر نیز میتوان نگریست! بنیان این نظام – نه ان انقلابی که مردم در سال ۵۷ کردند! –  مبتنی  بر عدم  اصالت  است! یعنی افراد بی ریشه از حیث خانوادگی ، فرهیختگی ، سیاسی و ……….! به راحتی  به  انواع حیله ها  و  وسیله ها  میتوانند اصالت مندان  را  از  دور  خارج  کنند! این پدیده ی  نا مبارک  از ابتدای انقلاب  تدریجا شروع شد  تا  اکنون  که  دامن  برخی از افراد موسوم  به  اصول گرا  را  نیز  گرفته است! اینکه اکنون  مشاهده میکنید جناح حاکم  به  استیصال مطلق  در  اداره ی کشور دچار شده  است! رازش  همین  است! اخراج صالحان  و  ابقای فاسدان! انزوای افاضل  و  میدان داری  اراذل! ۲) مطمئنا این باند فاسد نمیتواند  کشور  را اداره کند!  و به  زودی  شیرازه ی کشور  از  هم  خواهد پاشید! در این  هرج و مرج مردم  زیان فراوان خواهند دید! اما سرانجام  اصالت مندان ، این معتقدان  به  ازادی  و  ابادی  از همه ی  گروها  و احزاب  کشور  را  نجات  خواهند داد  و  انرا  از  نو خواهند  ساخت!  انان  با   توجه  به  تجربه  و  اصالتی که دارند ! از گذشته عبرت خواهند گرفت !  و  نظامی  مبتنی  بر  دموکراسی  و  تفکیک  دو  نهاد سیاست  و  دیانت  ! بنا خواهند کرد !  انروز  دیر نیست!  اندکی صبر سحر نزدیک است!  

  3. امین م گفت:

    با این بخش نوشته شما مخالفم که می گویید: “وقتی جعبه ابزار یک حکومت از بازیگران سیاسی تهی شد، جز چکشی برایش باقی نمانده روی به نظامیان می آورد.”

    نکته اینجاست که آقای خامنه ای در واقع با استفاده از سپاه و نظامیان، حاکمیت را از بازیگران سیاسی تهی کرد و کودتای خزنده ای اتفاق افتاد که اگرچه هنوز کامل نیست اما به درجه حداکثری خود یعنی یک حکومت نظامی بسیار نزدیک است. از همین روست که باید گفت این استراتژی از زمانی بسیار دور دنبال می شده.

  4. Motagh_1330 گفت:

    جمهوری نظامی را جایگزین جمهوری اسلامی میکند

  5. بنی صادق گفت:

    در این ایام عزای حسینی  …که نا خودآگاه به نحوه حکومت امویان بر جامعه اسلامی می افتیم… ناخودآگاه قیاسی هم صورت میگیرد ….اندیشیدن به مشابهتها بعد از ۱۳۷۳ سال موجب کدورت روان میشود …چرا هنوز راه علوی را نتوانسته ایم اجرایی کنیم …ادعا کافی نیست..تشابه کافی نیست … من هنوز وجود امویان را برسر مسلمین احساس میکنم …. نوع پیچیده آن در ایران خودمان.