سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » آرزوهای بزرگ و امیدهای از دست رفته...

آرزوهای بزرگ و امیدهای از دست رفته

چکیده :به قول مهسا امر آبادی: «شما خود تاریخ هستید که در لابلای می‌له‌ها و در تنهایی، تاریخ را می‌سازید، اما تنها نیستید.»...


محمد کیانوش راد:

آری اینچنین شد برادر…

«سرکه انداختیم، شراب شد» سید محمد طباطبایی از رهبران مشروطه پس از ناکامی‌ها و انحراف ایجاد شده در انقلاب مشروطه با یاس و ناامیدی گفت: سرکه انداختیم، شراب شد. پس از انقلاب اسلامی نیز با بروز اولین علائم و نارسایی‌ها، مرحوم بازرگان گفت: «ما از خدا طلب باران می‌کردیم و سیل آمد». گفته شده است که انقلاب فرزندان خود را می‌خورد، و نشان آن اینکه، امروز، دسته دسته انقلابیون و مجاهدین دیروز و امروز و کسانی که از بذل جان و زندگی خویش در راه انقلاب، اسلام، امام و دفاع مقدس دریغ نداشتند و جوانی و عمر خویش را بر سر آرمان‌های انقلاب اسلامی یعنی آزادی و عدالت گذاشتند، امروز در بند و اسارت در گوشه زندان، ایام می‌گذرانند.

آری اینچنین شد برادر… و تو، مصطفی تاج‌زاده و یارانی چون بهزاد نبوی، محسن میردامادی، ابولفضل قدیانی، عرب سرخی و… بسیاری دیگر نمونه اعلی چنین ستم و جفای زمانه ما هستید.

امروز نسل جوان مسلمان جویای آزادی و عدالت، و تحول و پیشرفت می‌پرسد: آیا این آنچه بود که شما می‌خواستید؟! حتی‌گاه، به صراحت نسل انقلابیونی را که شاه دیکتاتور و وابسته و نظام شاهنشاهی را سرنگون کردند، مورد ملامت قرار داده و آنان را مقصر وضعیت فعلی می‌دانند. آن‌ها می‌گویند شما انقلاب کردید، و امروز، ما گرفتار تبعات آن گشته‌ایم.

چه پاسخی باید داد؟ چه باید گفت؟ ما از انقلاب چه می‌خواستیم وبه دنبال چه آرزوهایی بودیم و امروز به کجا رسیده‌ایم؟ آری اینچنین شد برادر، آرزوهای بزرگ و امیدهای از دست رفته!.

قرار بود حق حاکمیت مردم بصورت واقعی در جامعه اسلامی، تحقق یابد.

قرار بود آزادی، حتی برای کمونیست‌ها تضمین گردد.

قرار بود حتی مارکسیست‌ها و ماتریالیست‌ها در دانشگاه‌ها تدریس کنند، و عقاید خویش را آزادانه اظهار کنند، و امروز اساتید مسلمان و منتقد حاکمیت را اخراج و خانه نشین کرده‌اند.

قرار بود امکان تبلیغ عقاید گوناگون وجود داشته باشد، و امروز به بهانه‌های واهی از طرح جدی و موثر مسائل ممانعت می‌کنند.

قرار بود در جامعه اسلامی، جمله «خفه شو و این حرف‌ها به تو مربوط نیست» به کسی گفته نشود.

قرار بود هیچکس در عرصه حکومتی تقدس نداشته باشد.

قرار بود در جامعه اسلامی، شهروندان بدون لکنت، سخنانشان را به بالا‌ترین مقامات حکومتی اظهار کنند.

قرار بود توصیه به حق گویی، حتی حس پرخاشگری و مبارزه و طرد و نفی وضع نامطلوب در میان مردم تحققی تام و کمال یابد.

قرار بود از تملق و چاپلوسی، ریا و دورویی در جامعه اسلامی نشانی یافت نشود.

قرار بود چهره رحمانی، عقلانی و منطقی اسلام، فوج فوج جوانان را بسوی اسلام دعوت کند.

قرار بود ظلم و فساد و تبعیض، فقر و نابرابری، ریشه کن گردد و حتی بالا‌تر از این‌ها…

قرار بود رشته تقلید‌ها پاره گردد و مردم حتی به زور و اجبار، وادار به پذیرش اسلام نیز نباشند، چه رسد به فروعاتی در دین.

همه و همه این‌ها در گفتارهای رهبرای دینی انقلابی، از جمله سخنان شهید مطهری که زمانی ایدئولوگ انقلاب خوانده می‌شد، موج می‌زد.

اما امروز برخی از روحانیون و سردمدارانی که نه در انقلاب نقشی در خور داشته‌اند و نه در کوران‌های پس از انقلاب حضوری جدی! امروز تفسیری وارونه از اسلام و انقلاب عرضه می‌دارند که حداکثر نقش مردم، تائید و هورا کشیدن برای قدر قدرتی آنان است.

آری اینچنین شد برادر…

در بند بودن تو و شرایط زندان، برای یارانت در بیرون، و نیز خیل عظیمی از مردم اندوه بار است. همه از وضع موجود دل گیر دل گیرند…

اما ایستادگی، آزادگی و شرافت و پایمردی تو و یارانت در زندان، برای نسل جوان ما الهام بخش است. ایستادگی و اصرار بر‌‌ همان اصول و ارزش‌ها و آرمان‌هایی که انقلاب اسلامی ۵۷ برآن مبنا شکل گرفت، این خود پاسخی قاتع کننده برای نسل امروز و فردای ماست، که می‌پرسند: چرا انقلاب کردید؟ و پاسخ ما آن است: که مبارزه، مبارزه است. و هر روز آزمونی دیگرگون در پیش روی ماست.

تو و یاران دربند نشان دادید، که برای نام و نان و برای مال و منال مبارزه نکرده‌اید. ثابت و استوار بر عهد خویش با خدا و مردم ایستاده‌اید و از سرزنش، سرزنش کنندگان و حبس و حصر نهراسیده‌اید. حق طلبی و تلاش برای سربلندی اسلام و ایران راه و منش دیروز، امروز و فردای شماست.

امروز نشان دادن چهره اصیل اسلام، اسلام مدافع آزادی و نه دیکتاتوری. اسلام مدافع عقلانیت و نه جهل و خرافه. اسلام مردم سالار و نه اسلام مردم فریب. اسلام محبت و نه اسلام خشونت. اسلام گفتگو و نه اسلام تحکم و تخاصم. اسلام مدنی و نه اسلام بربری. اسلام پویا و نه اسلام متحجر… و در یک کلام نشان دادن اسلام ناب محمدی در برابر اسلام طالبانی، امتحانی سخت و دشوار است.

اطمینان دارم که می‌دانی یارانت، حبس و حصر، تبعید و اخراج، بیکاری و خانه نشینی را به جان خریده‌اند، اما در برابر اقتدارگرایان سرخم ننموده‌اند. امروز حقانیت و درستی راه و روش، گفتار و کردار شما حتی بر بخش‌های قابل توجهی از محافظه کاران منصف، معتدل و دوراندیش عیان گشته است. چه دست آوردی بیش از این، که ریزش در محافظه کاران و رویش در جوانه‌های سبز را هر روزه شاهد هستیم.

براردم، آینده روشن پیش روی ماست، اما اگر، آینده، تاریک تاریک هم باشد، باز هم، وظیفه ما روشن است «اصلاحات، اصلاحات، اصلاحات»

همانگونه که گفته‌اند: «ما آنقدر درباره قوانین غیر منطقی حرف می‌زنیم تا اصلاح شوند. ولی تا زمانی که اصلاحات دلخواه ما انجام نشود، به قوانین موجود گردن می‌نهیم. زیرا کسی در مقابل یک قانون بد با اتکای به قدرت مقاومت کند، مجوزی می‌دهد تا دیگران نیز در مقابل قوانین خوب مقاومت کنند.»

صبر و انتظار، حوصله و تلاش برای آگاهی بخشی با شیوه مداراگونه، راهی است که کرارا رهبران اصلاح طلب بر آن اصرار ورزیده‌اند و جامعه ما را اگرچه شاید دیر‌تر اما مطمئن‌تر به مقصد خواهد رساند. در این مسیر نه تنها به استمرار حضور اصلاح طلبان، که به امید رهایی و همراهی مخالفان اصلاحات نیز امید بسته‌ایم.

به قول نلسون ماندلا: «من این نکته را بهتر از هر چیزی می‌دانستم که، درست‌‌ همان گونه که ستم دیدگان باید آزاد شوند، ستمگران نیز باید آزاد گردند.»

خواستم بگویم از آغاز روزه سیاسی- الهی تو در زندان انفرادی و شرایط سخت آن دو سال گذشته است، اما دیدم نه، تو تنها نبوده‌ای، خدای مهربان و حکیم و منتقم، همواره در کنارت بوده است و تو نه در سختی، که ابراهیم وار، با شیرینی و آرامش، آتش کین دشمنانت را با انجام وظیفه و مجاهدت فی سبیل الله بر خود سرد نمودی.

تو گفتی: «زندان را باید از کارکرد مورد انتظار اقتدارگرایان خارج و زندان را بی‌اثر کرد». و خود چنین کردی. از دقت و اظهار نظر در مقالات منتشر شده در روزنامه‌هایی که به دستت می‌رسد، حتی روزنامه رسالت، تا دیدن گزارشی از صدا و سیما در زندان و اظهار محبت و تشویق برای کارآفرینی گمنام. از نگرانی از احوال دوستانت و توصیه به رفع گرفتاری آنان، تا دادن پیام تسلیتی به دوستانت در سوگ عزیزانشان.

ای شهر سبز

آیات روشن خویش را

بر این خانه خموش بخوان!

تا نطفه‌های خونی در گلو

ریشه‌های سرخ رشادت را

سیراب کند.

به قول مهسا امر آبادی: «شما خود تاریخ هستید که در لابلای می‌له‌ها و در تنهایی، تاریخ را می‌سازید، اما تنها نیستید.»

پاییز۱۳۹۱

منبع: نوروز



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.