سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

چیستی این تهران مخوف

چکیده :امروز برايمان روشن است كه تهران گرچه قصبه ري بزرگ بوده اما ريشه دار‌تر از زماني است كه قجرها پايتختش كردند. كاوش‌هاي تپه‌هاي قيطريه و دروس و عباس‌آباد، تبار اين شهر را به هزاره‌هاي پيش از ميلاد مي‌رساند. اما تا قبل از 114 باروي تهماسبي كه در اين شهر به نيت سوره‌هاي قرآن بنا شد اين ده بزرگ نتوانسته بود از سايه «ري باستان» در بيايد. بعد از آن است كه ستاره اقبالش مي‌گيرد، چنانچه در دوره برافتادن صفويان و برآمدن افغان‌ها و دست‌اندازي آنها، گفته شده مردمش مقاومتي درخور از خود نشان دادند. ...


مهدی افشارنیک:

امروز برایمان روشن است که تهران گرچه قصبه ری بزرگ بوده اما ریشه دار‌تر از زمانی است که قجرها پایتختش کردند. کاوش‌های تپه‌های قیطریه و دروس و عباس‌آباد، تبار این شهر را به هزاره‌های پیش از میلاد می‌رساند. اما تا قبل از ۱۱۴ باروی تهماسبی که در این شهر به نیت سوره‌های قرآن بنا شد این ده بزرگ نتوانسته بود از سایه «ری باستان» در بیاید. بعد از آن است که ستاره اقبالش می‌گیرد، چنانچه در دوره برافتادن صفویان و برآمدن افغان‌ها و دست‌اندازی آنها، گفته شده مردمش مقاومتی درخور از خود نشان دادند.

بعد از آن هم نادر شاه که برخلاف صفویان در پی ائتلاف شیعه و سنی بود، تهران را برای گردهمایی سران شیعه و سنی برگزید. از ۲۲۵ سال پیش هم پایتخت ایران شده است. به طور تقریبی می‌توان گفت تهران ۳۰۰ سال تاریخ سیاسی اجتماعی تاثیرگذار دارد، گرچه قدمتش بیش از این است. تهران تهماسبی در دوره ناصرالدین‌شاه منکوب شد و نمادهای صفوی‌اش را غیر از چنارهای عباسی از دست داد و برج‌ها و باروهایش خاکروبه شدند برای ساخت تهران ناصری. تهرانی که شاهش اروپا گشته بود و پاریس و مسکو دیده و هوس ساختن دورانی تازه در وجودش خوره شده بود.

اما با این رزومه هویتی، این روزها تهران در دادن شناسنامه هویتی خود دستی کوتاه دارد و زبانی الکن. استاد جلال ستاری در اسطوره تهران شرح می‌دهد که: «تهران آرمانشهر یا ناکجاآبادی نیست که بر وفق الگویی اسطوره‌یی بنیاد نهاده شده باشد مانند مکه یا اصفهان یا بغداد». این شهر بی‌اسطوره که از ده و قصبه بودن به کلانشهری بزرگ در ردیف بزرگ‌ترین‌های دنیا (۲۸ دنیا) بدل شد، از همان دوره قاجار با مهاجرت عجین شد. در واقع مهاجرت پی هویتی تهران را ریخت. قجرها خود ترک بودند و ایل را در تبریز و تهران مستقر ساختند. تبریز برای پسر (شاهزاده)، تهران برای پدر. بین این دو شهر راهروی سیاست ایران بنا شد. راهرویی که در مشروطه تمام تاثیر خود را گذاشت.

حاتم قادری در مصاحبه با مجله اندیشه پویا می‌گوید که تهران فاقد هویت مشخص است. حقیقت در ابتدا «چنین» می‌نماید. علت سردستی و نوک زبانی‌اش می‌تواند همین مهاجرت باشد که تهران در برهه‌های مختلف با آن درگیر بوده. چه قجر، چه پهلوی و چه دوران بعد از انقلاب. در واقع تهرانی بودن در افواه یک امر غریب است. هر که بر این اصرار کند حتما در جوابش می‌گویند «خب اصلیتت کجایی است؟» سرراست‌تر اینکه؛ تهران اصلیت به کسی نمی‌دهد. به اهالی‌اش چه حتی خانواده?یی که صد سال در این شهر زیسته باشند، ریشه و تبار و بن نمی‌دهد یا به سختی می‌دهد. تهرانی بودن سخت باور است و دیر رسوخ. اما میل برای زندگی و در تهران بودن میل جوشانی بوده و هست. با این چفت‌بندی صورت تضاد رخ می‌کند. تهران از یک سو متهم است به بی‌هویتی یا بد هویتی، آنچنان که در رمان «تهران مخوف» تصویر می‌شود و از سویی هم میل به زندگی در آن و تهرانی شدن، در این ۱۰۰ ساله بسیار پر کشش ادامه داشته است. نکته مهم‌تر اینکه وقتی مهاجران اولیه که با پایتخت شدن، به تهران آمدند موجب فراخ شدن این روستای بزرگ شدند. قصبه اینقدر بزرگ شد که به موازات جاده قدیم تهران به شمیران (خیابان شریعتی) رضاخان برای دسترسی به شمیران و کاخ سعدآباد از جنوب به شمال نیز، خیابانی کشید که شد ولیعصر امروزی. و بنای توسعه مدرن تهران ریخته شد.

اما خطوط خالی سه جلد هویتی تهران را آنهایی برایش نوشتند که هم در این شهر از به روز بودن و فوفول بودنش احساس غریبی می‌کردند هم میل این را داشتند که حتما درش باشند. در برهه‌های مختلف مهاجرت به تهران می‌توان این دوگانگی را دید. این گونه شلخته آبستن هویت شدن، این شد که همه در «مخوف» بودن تهران متفق شدند. شهری که سیاوش میرزای سیه‌چرده که صاحب جلالت است، مهین فقیر اما زیبا که نامزد پیشخدمتی به نام فرخ است را قرمی‌زند و به پای سفره عقد بهر خودش می‌کشاند (تهران مخوف- مرتضی مشفق کاظمی) فی‌الواقع تهران در ادبیات و گفتار و بعد هم منبرهای روشنفکری به «شر» بودن توصیف شده است و مکان قبلی (پیش از مهاجرت) که عموما روستا یا شهر کوچک است مظهر «خیر».

اما به واقع تهران بی‌هویت است؟ این شهر یعنی، بازار و آن ساختار هزار و یک شبی و شرقی را ندارد؟ در این شهر فرهنگ غالب پهلوانی و عیاری نبوده است؟ این شهر ممد صادق بلور فروش و حاج حسین رزاز و مرشد چلویی نداشته؟ آمیز اسماعیل دولابی؟ چنارهایش چیزی را به خاطره جمعی ما ناخن نمی‌کشد؟ بزرگ‌ترین تحولات سیاسی و قیام‌های ضد استبداد در ۲۰۰ سال گذشته در این شهر رخ نداده است؟ و پرسش‌های بسیار دیگر. از این قبیل سوالات کار این ستون است، روزهای چهارشنبه. قصد تاریخ‌نویسی و تهران قدیم بازی، و‌ای قربون جوی‌های روان و چنارهای عباسی‌ات و آش رشته دربند و قلیون فرحزادت و الان آنها کجایند نداریم. موضوع کاوش در چیستی تهران است. رد دیروز در امروز با بلیت رفت و برگشت.

می‌گویند شاه عباس کبیر وقتی به تهران برای استخوان سبک کردن آمد مریض شد و لعنت کرد هر که در این شهر بماند را. شاید این لعنت شاه عباس است که تهران را مخوف ساخته است.

منبع: روزنامه اعتماد



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.