دفاع از پیامبر رحمت، با چه روشی؟
چکیده :وقتي مرده باد و لعن و نفرين جزء لاينفك اجتماعات واجبمان شده چه توقعي كه ديگران به مقدسات ما توهين نكنند؟...
زهرا ربانی املشی:
در روزهای گذشته برای چندمین بار، شاهد توهینهایی از جانب افراد و گروههایی مخالف و شاید معاند به ساحت مقدس اسلام و بزرگان آن بودیم که قلوب مسلمانان را جریحه دار نموده و آنان احساس وظیفه نموده دست به خشونتهایی زدهاند که در بعضی کشورها ، کشته شدن تعدادی از مسلمانان را به دنبال داشت.
شکی نیست که چنین اعمالی نه تنها از نظر امت اسلام ناپسند و انزجارآور است بلکه برهیچ منطق بشری و بشردوستانه منطبق نیست، با این وجود، این سؤال مطرح است که آیا راه درست و صحیح دردفاع از اسلام و مقدسات این چنین است که اعمال میشود؟
بدیهی است که در باره چرایی این اهانتهایی که صورت میگیرد، تمام گناه را نمیتوان به گردن دشمنان اسلام انداخت بلکه رفتارهای خشونتآمیز و تندرویهای بعضی از مسلمانان هم، در بروز آن مؤثر است. البته برای حل آن، باید آن رفتارهای خرافی را که در طول زمان به نام دین درآن وارد شده، شناسایی و از پیکر مقدس آن پالایش شود و در یک جمله به بهترین سند و معرفی که امروز از اسلام در دست است یعنی قرآن، بازگشت کنیم.
چنانچه چهره واقعی اسلام یک چهره همراه با توسّل به خشونت و زور بود، قرآن براى اثبات حقایق و اصول اساسی اسلام مانند موضوعات خداشناسى و معاد اینهمه استدلالی برخورد نمى کرد؛ واینهمه صاحبان عقل و اندیشه را به داورى از روی علم و دانش فرا نمى خواند. اسلام مدارا با توده مردم، اعم از مخالف و موافق، را ضروری دانسته است. تاریخ اسلام هم از ابتدا، گواه رحمت و ملایمت ، حتی نسبت به دشمنان و بدخواهان آنان است. پیامبر اکرم همواره بر این اصل تأکید می کردند و میفرمودند: «اَعقلُ الناسِ اَشَدُّهم مداراهً لِلناسِ، وَ اَذلُّ الناسِ مَن اَهانَ النَّاسَ»؛عاقلترین مردم کسی است که بیشتر با دیگران مدارا کند، و خوارترین مردم کسی است که آنان را مورد تحقیر و توهین قرار دهد.
نور خدایی پیامبر وائمه نوری نیست که با یاوه گویی بیخردان خاموش شود.
چراغی را که ایزد بر فروزد
هر آن کس پف کند ریشش بسوزد
با اندکی تأمل در قرآن و سیره بزرگان، این موارد را می توان یافت و از آن برای برخورد با این هتاکیها کمک جست.
۱- در قرآن
سوره انعام آیه ۱۰۸ می فرماید: “وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ”. “و آنهایى را که جز خدا را مىخوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام خواهند داد این گونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم آنگاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام مىدادند آگاه خواهد ساخت”.
ما که پیروان دین رحمتیم و مفتخریم که پیامبر ما برای اتمام و اکمال مکارم اخلاق مبعوث شده اند وقتی مرده باد و لعن و نفرین جزء لاینفک اجتماعات واجب و مستحبمان شده و آن را عبادت می شماریم چه توقعی می توانیم داشته باشیم که دیگران به مقدسات ما توهین نکنند؟
وقتی در معرفی دینمان خشونت را بر مدارا ترجیح می دهیم، وقتی حبس و حصر و حتی اعدام را بر مدارا ترجیح می دهیم، وقتی حتی برای معالجه شهروندان دربندمان و انتقال به بیمارستان چنین سخت می گیریم چه توقعی داریم که افراد مخالف و بعضاَ معاند به مقدسات ما توهین نکنند و آن را دین خشونت و ترور معرفی نکنند؟
۲- در سیره اولیای خدا
افراد هتاک در زمان پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) هم بوده اند و از چگونگی برخورد آن بزرگواران، معیارهای روشنی در دسترس است. بهترین دفاع از آن عزیزان، بهره گیری صحیح و ترویج عملی اخلاق و سیره آنان است و هر روشی خارج از این معیار، با هر انگیزهای که باشد، پذیرفتنی و مورد رضای خداوند نیست.
در منطق علی(ع) حق و عقل معیار ایمان است. مومن جوینده حق است، حتی اگر «در جناق سینه منافق پنهان شده باشد». زیر پا گذاشتن «حق» با هر توجیهی نشانه خروج از ایمان و مستوجب هلاکت است.
در منطق پیامبر اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) در برخورد با مخالفان و حتی اهل فتنه نیز، مجاز به گذر از حدود الهی و اخلاقی نیستیم. علی(ع)، طلب حق به روش باطل را، فتنهگری میداند.
حال اگر به جای استفاده از سیره نبوی و حکمت علوی در برخورد با معاندین هتاک، با روشهای تبلیغاتی عمل کنیم آیا درشان اهل بیت(ع) است؟ و آیا کاری حقجویانه و عاقلانه است؟ وآیا این برخوردها خود زمینه توسعه اهانتها را فراهم نمیسازد؟
پیامبر اکرم(ص) به جای اینکه برای دشمنان سرسخت و لجوجش نفرین و درخواست عذاب نماید، برای آنان دعا میفرمود. در آغاز بعثت که دعوت همگانی پیامبر(ص) تازه شروع شده بود، در هنگام مراسم حج، مشرکان برای بزرگداشت و تقدیس بتهای خود در مراسم شرکت کرده بودند. آنان چون پیامبر (ص) را دیدند که با عبارت “قولوا لا إله إلا اللّه تفلحوا” رسالت خود را به همگان ابلاغ می کند، آن حضرت را سنگ باران کردند، پیامبر(ص) در مقابله با آنان فرمود:
إنمّا بعثت رحمهً، ربّ اهد امتی فإنهم لا یعلمون؛ همانا من برای رحمت مبعوث شدم (نه نقمت و عذاب)، بار خدایا، قوم مرا هدایت فرما چرا که ناآگاهند.
گوینده محترمی که در جمع جوانان می گوید: “توهین کننده به پیامبر(ص) در پناه کعبه نیز در امان نیست” آیا به قرآن و سیره پیغمبر(ص) عمل کرده است؟
روش دشنام برای پاسخ به دشنام، رفتاری منبعث از دین نیست. در کشاکش جنگ صفین، عدهای از هتاکان زبان به دشنام گشودند. از این سو برخی یاران آن حضرت برای پاسخگویی به دشنام گویی متقابل پرداختند. امام فرمود: “خوش ندارم شما مردمی دشنامگو باشید. اگر کردار آنان (هتاکان) را توضیح دهید و برشمارید و حال و روزشان را بیان کنید، بهتر است و حقانیت شما را رساتر می کند”. (خطبه۱۹۷)
برای مبارزه با هتاکان سالهای سال برخوردهای خشن را آزموده ولی نتیجه نگرفتهایم؛ آیا نباید فکر دیگری نمود و راه حل دیگری انتخاب کرد؟ آیا بروز چنین حوادثی ناشی از عدم شناخت از اسلام و بزرگان آن، و یا بد معرفی کردن آن عزیزان نیست ؟ آیا بهتر نیست علت این مسائل روشن شود وبه جای اینکه روبروی هم بایستیم و به یکدیگرناسزا بگوییم کنار هم بنشینیم و با گفتگو و مباحثه به راه حلی سازنده برسیم؟ به امید آن روز.
منبع: جرس
می دانیم در کشوری چون آمریکا ممکن است گروه هایی به خدا و رسالت انبیا اعتقاد نداشته باشند اما به کظور و پرچم و ملیت خود بسیار خساسند. به طوری که در منازل خود پرچم کشورشان را نصب می کنند و از آن لذت می برند. یعنی انگیزه های ناسیونالیستی در آنان شدید است. .ببینیم ما به عنوان مسلمان هم چنانکه خانم املشی نوشته اند، به مقدسات و شکور و پرچمی که نشانه و هویت ملی آنان را تعیین می کند، اهانت می کنیم. مدام مرگ بر آمریکا می گوییم و در هر مراسمی به اشاره حاگمیت پرچم این کشور را به آتش می کشیم. یعنی بالاترین اهانت هارا نسبت به مردم امریکا روا می داریم.با توجه به آزادی بیانی که در قانون اساسی این کشور تعریف شده و اقبالی که این جامعه به آزادی داردف دور از انتظار نیست که گروه های ملی و ناسیونالیست این کشور ارده مقابله داشته باشند. آنان می بینند در این کشور انگیزه های جدی در ملیت ، زبان، تاریخ ، نژاد نیست. یعنی حاکمیت غزر علمی و غیر انسانی همه راه های به دوست داشتن وطن و افتخارات ملی را کور کرده است. تنها چیزی که مردم به آن حساسیت دارند مسدله دین و کتاب آسمانی و پیشوایان معصوم آنان است. چرا عقده و کین خود را با اهانت به کتاب و پیامبر و امامان خالی نکنند. به طور حتم این اهانت ها ریشه تحریکات صهیونیتس ندارد. آنچه سبب بروز این بی حرمتی ها می شود.اولا بی احترامی متولیان کشور به حقوق مردم ، آزادی بیان ، آشکارا ظلم کردن به مردم در پیش چشم جهانیان است و نیز اهانت بی وقفه حاکمیت و مردم کم اطلاع به کیان ، مقدسات و ملیت و پرچم می باشد . پس لازم است حاکمیت بسیار خود را ملامت کند و خود را دشمن درجه اول خدا ، دین و رسالت ببیند. و نه دیگران !
درود برخانم ربّانی املشی