سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

بازار، احمدی نژاد و ما

چکیده :آنچه بازار را به خشم آورده است، اخبار و روایاتی هستند که در میان پیامک ها و تماس های تلفنی می چرخند. بازاری ها بر پایه داده ها و آمارهایی مدعی هستند که دولت تعمدا قصد مهار بازار را ندارد و فرافکنی های احمدی نژاد در کنفرانس مطبوعاتی عصر سه شنبه، یازدهم مهرماه را شاهد مدعای خود می آوردند. رئیس دولت در کنفرانس خبری روز سه شنبه، چوب را برداشت و دور چرخاند و به قصد تبرئه خود، از مخالفان داخلی مجهول الهویه تا قدرت های جهانی و عوامل خارجی را مورد نوازش قرار داد. ...


کلمه- امیر شمیرانی:

خبر اول روز چهارشنبه، دوازدهم مهر، تعطیلی بازار و تجمعات بزرگ و کوچک در آن منطقه بود. در مکالمه با چند تن از بازاریان، اعتراض به سیاست های ارزی و اقتصادی دولت را عامل اعتراضات بیان کردند و صحبت های احمدی نژاد در نشست مطبوعاتی اش را، مزید بر علت دانستند.

آنچه بازار را به خشم آورده است، اخبار و روایاتی هستند که در میان پیامک ها و تماس های تلفنی می چرخند. بازاری ها بر پایه داده ها و آمارهایی مدعی هستند که دولت تعمدا قصد مهار بازار را ندارد و فرافکنی های احمدی نژاد در کنفرانس مطبوعاتی عصر سه شنبه، یازدهم مهرماه را شاهد مدعای خود می آوردند. رئیس دولت در کنفرانس خبری روز سه شنبه، چوب را برداشت و دور چرخاند و به قصد تبرئه خود، از مخالفان داخلی مجهول الهویه تا قدرت های جهانی و عوامل خارجی را مورد نوازش قرار داد.

در تحلیل اوضاع، می توان سهمی از آشفتگی کنونی بازار ارز را بر دوش سیاست های غیر انعطافی و متخاصمانه بین المللی نظام که توسط رهبری و منتسبین ایشان وضع می شود قرار داد، اما در این میان تاثیرات سیاست های ارزی و اقتصادی دولت احمدی نژاد نیز، کم نبوده است. احمدی نژادی که تا پیش از این در هر مکانی که میکروفونی می یافت، تحریم های اقتصادی را “ورق پاره” و “بی اثر” می خواند، دیروز تحریم ها را “موثر” دانست و در کنارش با کلی گویی های همیشگی نظیر “عده ای” در داخل “نمی خواهند” و “نمی گذارند” و” دولت داشت مدیریت می کرد” و “آنها” نگذاشتند، از پذیرش نقش دولت در تورم بالا و قیمت سرسام آور ارز شانه خالی کرد و مسئولیت را تماما بر گردن دیگران انداخت.

البته احمدی نژاد فراموش کرد که از نخستین سال آغاز به کار دولت اول اش، مجموعه ای از اقتصاددانانی با گرایشات مختلف سیاسی، در چندین نامه محترمانه و دلسوزانه، نسبت به سیاست های” شتابزده” و “غیر کارشناسی” اقتصادی دولت هشدار داده بودند و حتی در جلساتی به میزبانی دولت، حضور یافتند و نتیجه آن تلاش ها، گزاره “او کار خودش را می کند” و دلسردی و بسته شدن تدریجی دریچه ارتباطات آنها با دولت بود. صحبت از دورانی است که از دیدن چهره رئیس دولت  ولایی، صورت رهبری خندان می شد و در مجلس نمایندگان او را دوره می کردند تا افتخار هم کلامی با او را داشته باشند و هنوز اوضاع به شرایط کنونی نرسیده بود که نمایندگان با کلماتی نظیرگزافه گو، دروغگو و بی لیاقت او را خطاب کنند.

می توان با در نظر گرفتن خشم بازار از اوضاع اقتصادی، واکنش های تند رسانه های جریان اصولگرا به ناکارآمدی دولت و فرافکنی های بی پایان احمدی نژاد و مواضع مقامات و دستگاه های گوناگون حکومت که جملگی نوک پیکان را به سوی دولت و شخص احمدی نژاد نشانه گرفته بودند، چنین نتیجه گرفت که در طی روزهای آتی، نهادهای قدرت با افزایش فشارها، دولت را به تغییر سیاست های ارزی مجاب یا مجبورخواهند کرد.

از سوی دیگر از این فضا اینگونه برداشت می شود که افراد و بخش های گوناگون هئیت حاکمه که هرکدام بنا به دلایل خاص خود از رئیس دولت دل چرکین اند، در توافقی پنهان عزم کرده اند تا در ماه های باقیمانده از ریاست احمدی نژاد بر دولت، با اتخاذ مواضعی هماهنگ و ایجاد جنگ روانی در رسانه های خرد و کلان خود، صورت حساب تمام ناکارآمدی ها و اشتباهات دستگاه حاکمه را از کیسه شخص احمدی نژاد و دولت او بپردازند. البته با شناختی که از او و اعوان و انصارش داریم، بسیار بعید به نظر می رسد که مقابل فشار ها سکوت پیشه کنند. خصوصا حال که بی رغبتی حاکمیت از ادامه حضوراین جریان در میدان سیاست مسجل شده است، راحت تر می توانند تیرهای آخری که در کمان دارند را به سمت هرکدام از کارگزاران نظام نشانه بگیرند و نشست خبری سه شنبه، آغازی از واکنش های ایشان به بدعهدی شرکای دیروز بود.

و اما آنچه در شبکه های اجتماعی گذشت…

پس از انتشار و بازتاب اخبار تجمعات و ناآرامی های روز چهارشنبه بازار در شبکه های اجتماعی، بسیاری از کاربران با یادآوری سکوت بازار در وقایع جنبش سبز، با بی محلی و انتقاد از کناراین اخبار گذشتند. از سوی دیگر، عده ای رکه محتاطانه اخبار را دنبال می کردند، رخداد های بازار را به جنگ درون قدرت نظام و یک تسویه حساب درون گروهی تقلیل دادند. بخش دوم مقاله قصد آن دارد تا به برخی از این نظرات بپردازد.

نخست باید دید گزاره “بازار برای منافع خودش به میدان آمده” منفی ارزیابی می شود یا فی ذاته مثبت و سازنده است. در همه جای دنیا اصناف برای خواسته ها و مطالبات خود به میدان می آیند. اساسا بحث اصناف، پیگیری مطالبات صنفی است. چه بسا فعالین سندیکاها و کارگرانی که در این سال ها بازداشت شده اند و امروزه در زندان به سر می برند، برای خواسته های صنفی خود و همکاران شان به میدان آمده بودند. پیگیری مطالبات اجتماعی عام، نظیر آزادی خواهی و دموکراسی خواهی که فرا تر از مرز های گروه ها، اصناف و طبقات اجتماعی هستند، وظیفه ی جنبش های اجتماعی ملی است که ماهیتاً به همین منظور شکل می گیرند. در این هنگام می توان از گروه ها و اقشار گوناگون برای پیوستن به جنبش های اجتماعی دعوت کرد و انتظار حضور و همراهی داشت. در واقع فقدان نهاد های مدنی و فرهنگ آن، سبب شده است تا ما همواره از هر حرکت بزرگ و کوچک اجتماعی، انتظار منجی گری داشته باشیم، بدون آنکه به ماهیت و رسالت آن حرکت یا آن گروه توجه داشته باشیم.

حال اگر حرکت بازار را واقع بینانه و در ظرف خودش بررسی کنیم، بازهم اتهام سکوت بازار در روزهای پس از انتخابات و شکل گیری جنبش سبز بر سر جای خود باقی مانده است.

در کشور ما، مخالفت شدید و صریح حاکمیت با نهاد های مدنی مستقل بر کسی پوشیده نیست و بجز استثنای دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی که قدری فضا بازتر شده بود، در سایر دوره ها اجازه ایجاد نهادهای مستقل و غیر دولتی دشوار یا بهتر است بگوییم، غیر ممکن بوده است. خصوصا در دوره ۷ ساله محمود احمدی نژاد که انجمن های دانشجویی، گروه های زنان، سندیکاهای کارگری و حتی خیریه ها از مرحمت دستگاه حاکمه در امان نماندند و یکی پس از دیگری محدود یا بسته شدند. در تمامی جنبش های اجتماعی در ایران، معضل کمبود نهاد های مدنی به چشم می آید، چنان که درجنبش سبز نیز، این جای خالی به خوبی احساس میشد.

در کشورهای دموکرات، وقتی صحبت از حضوریا عدم حضور اقشار و احزاب و اصناف در یک حرکت اجتماعی می شود، ملاک سنجش، نشانه ها یا پیام هایی از قبیل بیانیه آن گروه ها یا حضور با نماد یکسان و پرچم مشخص است. امری که در کشور ما میسر نیست و نمی توان حضور و میزان مشارکت بازاریان یا هر قشر و صنف دیگر را در جنبش سبز اندازه گیری کرد.به عنوان مثال می توان تصور کرد که در جنبش سبز، معلمان زیادی حضور و نقش آفرینی داشته اند ولی نمی توان نتیجه گرفت از آنجا که معلمان مدارس، کلاس های درس را تعطیل نکرند، بنابراین در جنبش سبز حضور نداشتند. این نکته در مورد کسبه بازار نیز صدق می کند.

از سوی دیگر درست است که اصناف بازار تاکنون پابرجا مانده اند، اما باید در نظر داشت که مدیریت بسیاری از آنها در دست محافظه کاران سنتی نزدیک یا درون حاکمیت است و می توان تصور کرد اگر مسئولان اصناف در شرایط آزاد و رقابتی انتخاب می شدند، تار و پود این نهاد ها از جنس دیگری می بود. آن موقع، در بحبحه وقایع پس از انتخابات، می توانستند نسبت به شرایط روز واکنش مستقل و شایسته نشان بدهند و در همراهی با جنبش سبز، تصمیم به بستن مغازه های شان بگیرند. چنانچه اگر نهاد های صنفی مستقل از قدرت دیگری وجود داشتند، میشد از آنها انتظار داشت که با اقداماتی مشابه نظیر اعتصاب و تحصن، به یاری جنبش بشتابند.

در این میان شایسته است که تجربه بازار در پایین کشیدن کرکره ها و بستن دکان ها در همراهی قاطع با انقلاب ۵۷ را نیز مد نظر قرار داد. ثمره آن همراهی این شده است که بازار که فی ذاته محافظه کار است، در مقابل حرکات و جنبش های جدید اجتماعی مردد تر، شکاک تر و محافظه کار تر شده است. هرچند در روزهای حماسه ساز جنبش سبز، همه شهروندان، از اقشار و اصناف گوناگون در کنار هم حضور داشتند، به طوری که می توان تصور کرد بسیاری از “بچه های بازار” نیز در کنار سایر هموطنان خود در خیابان ها بودند.

البته بودند شهروندانی – بازاری یا کارمند، دکتر یا روحانی- که بنا به هر دلیلی، با این جنبش اجتماعی همراهی نکردند. پس اینگونه نمی توان برای بخشی از جامعه حکمی کلی صادر کرد و به قضاوت دیگر شهروندان نشست.

از قدیم گفته اند احتیاط شرط عقل است. باید بسیار هوشمندانه و با نهایت دقت، اوضاع خطیر کنونی را دنبال کرد. امروز باید دید که اعتراض و طرح خواسته های صنفی بازار که شاید بتواند سبب مهار نابسامانی ارزی و بالطبع آرام تر کردن اوضاع اقتصادی جامعه شود، “فقط منافع بازار” را تامین می کند یا می تواند برای سایر اقشار جامعه نیز “منفعت” داشته باشد؟ نخست باید در اعتراض کنونی کسبه، نسبت “منافع بازار” با “منافع ملی” روشن شود، تا بعد بتوان مسئولانه تر موضع گرفت.

و سخن آخراینکه تغییر شرایط دشوار و خطیر کنونی که شایسته و سزاوار ایران و ایرانی نیست، در گرو تقویت روحیه ملی و احساس مسئولیت همگی ما، شهروندان است و به جاست که از هرحرکتی که می تواند عاملی بازدارنده در مقابل سقوط جامعه باشد، تقدیر کرد و به هر طریق ممکن، ولو با انرژی مثبت و در دل امید داشتن به موفقیت آن، به یاری اش شتافت.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۱۱ پاسخ به “بازار، احمدی نژاد و ما”

  1. مهران گفت:

    حالا اگه بازاری ها اون موقع مغازه ها رو تعطیل می کردن کاملا شورای اصناف مستقل بودن یا بطور کل هر وقت از شما حمایت بشه نامزدهای شما انتخاب شه همه چی درسته در غیر این صورت همه چى انتصابی و تقلبی هستش
    عجب تحلیل هایی
    هر کس سبز بود حقه واگرنه دزده

  2. سبزي گفت:

    حالا اگه بازاری ها اون موقع مغازه ها رو تعطیل می کردن کاملا شورای اصناف مستقل بودن یا بطور کل هر وقت از شما حمایت بشه نامزدهای شما انتخاب شه همه چی درسته در غیر این صورت همه چى انتصابی و تقلبی هستش
    عجب تحلیل هایی
    هر کس سبز بود حقه واگرنه دزده

  3. ناشناس گفت:

    ااکنون مردم ” کوچه و بازار” به تبعیت از جنبش روشنفکری سبز به اعتراضات پیوسته اند. تاکتیک جنبش سبز در ۳ سال اخیر همانطور که رهبران آن تدوین کرده بودند “تزریق آگاهی به مردم” و همینطور “صبر” بوده است. حال می بینیم که به یاری خداوند تلاش هواداران جنبش سبز در جهت آگاه سازی مردم کوچه و بازار و همینطور صبر آنها در برابر مصائب چگونه به ثمر رسیده است… بی تردید جنبش سبز اعتراضات مردم در نقاط مرکزی شهر را راهبری خواهد کرد و سطح مطالبات آنان را از مطالبات اقتصادی به مطالبات سیاسی مانند درخواست آزادسازی زندانیان سیاسی و رفع حصر از رهبران جنبش سبز ارتقاء خواهد بخشید.. و به لطف خداوند صبح آزادی نزدیک خواهد بود.

  4. ناشناس گفت:

    طیف سنتی در بازار در حال نابودی است. جوانترها سرکار آمده اند و شاید جوانترهای بازاری مثل پدرانشان سیاسی نباشند و فقط اقتصادی نگاه کنند. من معتقدم که امروزه کرکره پایین کشیدن و کفن پوشی و شعار زدگی به هیچ کارمون نمیاد! بنابر این بازاری ها کرکره پایین بکشند یا نکشند کمکی به جنبش های اجتماعی نمی کند بلکه این جنبش های اجتماعی هستند که از این مقاطع روزنه ای برای بروز خود می یابند. حکومت کودتا هم از همین وحشت داره که نیرو می فرسته توی خیابان!

  5. ناشناس گفت:

    مرگ بر این دولت مردم فریب

  6. اذر گفت:

    شما از این اعتصاب حمایت نمیکنید چون شما وابسته به جنبشه سبز هستید و فقط برای جنبشه سبز تبلیغ میکنید…نه از جنبش های دیگر

  7. تقصیر منه گفت:

    جریانات اخیر، آشفتگی بازار ارز چندان ارتباطی به احمدی نژاد ندارند و میخواهند دیوار را به روی او و هیات دولت خراب کنند وگرنه بی لیاقتی و نادانی و بی کفتایتی احمدی نژاد و همکارانش تازگی ندارد و هفت سال سابقه پشت آن است. چطور تا حال به این وضعیت نرسیده بودیم؟ زیرا نفت و گاز را میفروختند و پول را به بازار میریختند که صرف واردات و ساخت و سوز ها می شد و کلی ازآنهم میرفت به جیب خالد مشعل و حسن نصرالله و غزه و لبنان و سوریه و…. اما حالا که غربی ها سر چشمه را خشکانده اند، دیگر ارزی نمانده که حتی با آن هزینه تحصیلی دانشجویان را بدهند. چرا نفت ما تحریم شد و گاز ما هم دارد تحریم می شود؟ به سبب لجبازی و یک دندگی من است؟ یا بی لیاقتی احمدی نژاد یا آقا که آن بالا نشسته و با برخورداری از همه امکانات، بدون آنکه خبر دار شود چگونه کمر مردم می شکند و اقتصاد ایران در حال ورشکستگی است ، مرتبا امر میدهند که لنگش کن من هوایتان را از همینجا دارم انرژی هسته ای هم حق مسلم ماست و آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند. آمریکا هم ثابت کرد که آقا راست میگوید آمریکا غلط نمی کند بلکه کارهایش همه درست و اصولی است و اثر گذار.

  8. ناشناس گفت:

    مسلمانی که برای پس گرفتن پرچم اسلام از دست دروغگویان بپا نخیزد البته که باید زبونانه و ذلیل برای قطع نان و آبش و دلار و رانتش التماس بکند. یا حسین میرحسین .

  9. ناشناس گفت:

    نشریه عزیز کلمه: شما بدون اعتنا به گفته های امروز اسماعیل احمدی مقدم، تمام انتقادهایی را که نزاکت و احترام را رعایت کرده و صرفا انتقاد کرده اند، لطفا منعکس کنید. مردم حق دارند نسبت به خلاف کاریها و کارهای اشتباه انتقاد کنند. حاکمیتی که ادعا می کند از قلب مردم برخواسته و برقلب مردم حکومت می کند و آزاد ترین کشور جهان است و در جمهوری اسلامی هیچکس به خاطر انتقاد زندانی نیست، باید آنقدر ظرفیت داشته باشد که حوصله شنیدن و خواندن انتقاد ها را داشته باشد. اگر همین سوپاپ اطمینان را هم ببندید، مبارزات زیر میزی و زیر زمینی خواهد شد که ضر ز و زیان آن هزاران بار از انتقاد در رسانه ها بیشتر است. تلویزیون آقای ضرغامی هم باید ظرفیت ازخود نشان دهد و شکایات و انتقاد های بینندگان خود را بدون دستبرد منعکس کند. اگر مسئولین از اشتباهات خود توسط انتقاد ها آگاه نشوند، امر بر خودشان هم مشتبه می شود که حتما مشغول انجام کارهای درست هستند. در حالیکه اگر کارهای ایشان دست کم پنجاه درصد درست بود آیا مملکت ما به اینجا و به این بن بست میرسید. از بزرگ و کوچک هرکس خطایی کرده است باید خطایش را گوشزد کرد و اگر لازم باشد به مجازات هم حتما برسد، فارغ از اینکه در چه پست و مقامی هست.

  10. مملکته؟ گفت:

    شاه هم در اواخر با نطق “صدای انقلاب شما را شنیدم” خواست خود را طرفدار مردم جازده و با بی اطلاعی از کارهای دولت، تمام گناهان را به گردن دولتیان بیندازد و داد هویدا و عده ای دیگر را دستگیر کردند درحالیکه اینها رئیس دفتر این بابا بودند و دستورات او را موبه مو اجرا کرده بودند. حال داستان این باباست. کار که به بن بست رسیده است، میگویند به سبب ضعف مدیریت است. البته منهم میگویم درست است ضعف مدیریت درست است اما تو سردسته مدیرانی هستی که ضعف داشتی که احمدی نژاد را برما مسلط کردی و مرتب هم تعریف کردی حالا عروس تعریفی که اینجور درآمده مثل آن مثل معروف که عقلش میگفت مواطب باش احساس میگفت “پامن” اینهم گفته پامن پامن اما حالا میفرمایی به من چه به من چه. معلوم است که مقصر اصلی خودت هستی که این عروسک و دلقک را برما مسلط کردی و به جان مردم افتادی و آن بلاها را سر ما درآوردی. حالا همه این بدبختی ها شد تقصیر ضعف مدیریت فقط یا ضعف مدیریت تو و لجبازی یک دندگی تو که از همه علل بالاتراست؟ حالا بفرمایید به بینم انرژی اتمی آن هم برای هدفهای صلح آمیز که اینهمه گفتی به درد ما میخورد؟ با انرژی اتمی صلح آمیز می توانیم دلار را برگردانیم به قیمت متعادل. انرژی اتمی برای ما نان و آب میشود. برای بازاریها دردی دوا می کند؟ والله از اول گفته اند چوب خدا صدا نداره وقتی خورد دوا نداره. حالا برو یک مقدار انرژی اتمی صلح آمیز بگذار روی او زخمت به بینم کی این حفره خوب خواهد شد. مملکته؟

  11. koosha گفت:

    آغاز اعتصابها باید از سوی دانشجویان باشد که خسارت کمتری برایشان دارد و بعد باید بقیه اصناف به اعتصابها بپیوندند. تا زمانی که دانشجویان بیخیال هسنتد و هر بلایی سرشان می اید تحمل میکنند و شهریه هم میدهند ( دانشگاه آزادیها) انتظار تغییر بیجاست. مردم باید خود سرنوشت خود را به دست بگیرند.

    کوشا