سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » سیدعلیرضا بهشتی شیرازی؛ سیاستمدار عارف...

سیدعلیرضا بهشتی شیرازی؛ سیاستمدار عارف

چکیده :وقتی عارف باشی، برایت فرقی ندارد به حبس ات کشند یا بر صدارت. عارف فقط خدا را می بیند. گوشه تنگ سلولی در اوین. 74 روز انفرادی یا نه جایی میان دیگر دوستان در بند 350. دفتری در خیابان پاستور یا نه "روزنه" ای در توحید....


کلمه – سید حامد آرین:

وقتی عارف باشی، برایت فرقی ندارد به حبس ات کشند یا بر صدارت. عارف فقط خدا را می بیند. گوشه تنگ سلولی در اوین. ۷۴ روز انفرادی یا نه جایی میان دیگر دوستان در بند ۳۵۰. دفتری در خیابان پاستور یا نه “روزنه” ای در توحید.

حاج اسماعیل دولابی وقتی از عرفان و عشق به خدا می گفت نمی دانست یکی از همین کسانی که با اشتیاق به او گوش دل می سپارد سال ها بعد می رود تا در یک چاردیواری کوچک، تمرین عشق کند. قرآن کوچک اش بشود تنها مونس او در همه این شب ها و روزهای تاریک. و او در میان همه این دغدغه ها که هر کسی برای یک روز مانده بیشتر بر مسند تزویر و زر و زور تقلا می کند، فقط به یک چیز بیندیشد “آیا این زندان مرا به خدا نزدیکتر خواهد کرد”.

هم‌او که وقتی می خواهند به اسارت ببرندش، سجده شکرش را پیشاپیش به درگاه منان به جا می آورد و خدا را شاکر است که در این هنگامه در آمیختگی حق و باطل، گام در راه خدا دارد و به بیراهه نرفته است.

همان کسی که وقتی همه مشغول بودند به زر اندوزی، “مائده های آسمانی” را از هر گوشه ای گرد آورده بود، تا بتواند الگوی زیست مسلمانی به تصویر کشد. کتابی که ثمره بیست سال تلاش است.

او که با فروتنی وقتی متن های عارفانه را کنار هم می گذارد، مثل همیشه از اندکی توشه اش سخن به زبان می آورد و خجل است که تعداد صفحات کتابش اندک است، با فروتنی می گوید اما چه کنم، پیاله ام بیشتر از این نبود!

بهشتی شیرازی، همراه همه سال های سخت دوران جنگ، اینک نیز وقتی می خواهد بر غنای کارش بیفزاید، باز به سراغ رفیق و همرزمش می رود، نقاشی های آبستره او را در کنار گزیده های عرفانی اش می نشاند تا درک بهتری به مخاطبش دهد.

مثل همان زمان که هشت سال دبیر اجرایی هیات دولت میرحسین موسوی بود. هشت سالی که کشور همه بحران بود و سختی. جنگ و نداری. کار و بی خوابی. از حزب جمهوری اسلامی آمده بود و پیشنه روزنامه نگاری در پرونده اش داشت. با موسوی آمده بود و با موسوی به خلوت رفته بود. چون میرحسین باز عزم میدان سیاست کرد، او هم خلوت “روزنه” را نهاد و به ستاد او پیوست. روزنامه “کلمه سبز” را مدیریت کرد تا منادی “کلمه الله هی العلیا” باشد. اما چه سود در زمانه ای که “کلمه” را بها ندهند و “سرنیزه” در کمین است. در زمانه ای که “روزنه‌ها یکی پس از دیگری بسته می‌شود.”

این عارف که آمده بود بگوید “نشانه‌های گوناگون خلقت همواره در کنار ما هستند و ما چشم بر آنها بسته‌ایم”. او که می خواست باردیگر هدف از خلقت را یادآوری کند و بگوید:

“در پشت دروازه‌های زمان، کاروان‌های زندگی منتظر هستند تا ما صحنه را برایشان خالی کنیم و در طول تاریخ ما با قطار بی‌پایانی از آیینه‌داران مواجهیم که هر کدام بیشتر از یک برگ فرصت درخشیدن نیافته‌اند. به راستی میان بزرگ و کوچک آنها چقدر تفاوت وجود دارد، در حالی که همه را یک خداوند آفریده است. در پیش عظمت او کدامیک از آنهاست که بتواند دم از کوچکی یا بزرگی بزند.*

اما گوش شنوایی نبود. هفتاد و چهار روز انفرادی برای کسی که سالها بود کسی ازکلامش جز “کلمه الله” نشنیده بود. ۵ سال حبس برای او که پس از “عاشورا ” به اسارت برده بودنش. “صبر و استقامت” ش را در اوین به آزمون گذاشتند که سربلندیش را بتوان به رخ ملکوتیان کشید.

نمی دانست که خودش هم می رود تا به قافله اسیران بپیوندد، دردمندانه گفته بود “علیرضا بهشتی شیرازی خواهد رفت. محمود جعفری دولت‌آباد خواهد رفت. این خواهد رفت، آن خواهد رفت، ولی مردم قطعا باقی می‌مانند. آیا همین مقدار کافی نیست تا ایمان بیاوریم که کسی طاقت ایستادن در مقابل آنان را ندارد؟ خود را فریب ندهیم. مردم عظیمند و ما کوچکیم، و کوچک در مقابل عظیم باید متواضعانه سخن بگوید. راه‌های دیگر را رفتید و نتیجه نگرفتید. این یک راه را هم آزمایش کنید؛ نتیجه خواهید گرفت. یک روزنه را باز بگذارید.”

و حال او قلم برداشته و به حرمت آن باز انذار می دهد که “پروژه‌های عظیم تبلیغاتی بی‌اثرند و تغییری در صورت مسئله به وجود نمی‌آورند، زیرا پیشرفت مستلزم آن است که یک طرف بتواند سخن مورد نظر خود را به گوشی شنوا در طرف مقابل برساند.”

از بحران می گوید و نشناخته شدن صورت مساله. خواص بی‌بصیرت را گواه عمومیت این بحران می داند و خواص با بصیرت را نیز. از فساد مالی و بحران اخلاقی.

هشدار می دهد و می خواهد که دست از لجبازی بر داشته و امور را به مسیر درست بازگردانند. آن تصمیمی که امروز باید گرفته شود تا ۹ ماه دیگر پشیمان نشویم آزادی است.

در کنج سلول هم تنها دغدغه اش، امنیت ملی است. همان کسی که برای اقدام “علیه امنیت ملی” در حبس است.

آری کسی گمان نمی کند در تمام دنیا نظامی باشد که با صدیق‌ترین، مؤمن‌ترین و وفادارترین خدمتگزارانش این‌گونه رفتار کرده باشد. کسی گمان نمی کند علیرضا بهشتی شیرازی با آن سابقه سیاسی و فرهنگی، تقوا و تواضع، عرفان و خودساختگی جایش زندان اوین باشد.

امشب باز علیرضا بهشتی شیرازی، جانماز ش را پهن می کند، امشب اما دخترک نمی آید تا پیش پایش بایستد و راه قبله را نشانش دهد. اما او می بیند وقتی دخترک حمد و سوره اش را خواند. چون به رکوع رفت، آنقدر کوچک بود که انسان می توانست عظمت خدا را ببیند.**

*مائده های آسمانی

**برگرفته از کتاب مائده های آسمانی (امشب جانماز را که انداختم دخترک هم آمد تا پیش پایم بایستد و راه قبله را نشانم دهد. حمد و سوره اش را خواند. چون به رکوع رفت، آنقدر کوچک بود که انسان می توانست عظمت خدا را ببیند.)

یادداشت سیدعلیرضا بهشتی شیرازی از زندان اوین را با عنوان “تصمیم‌هایی که امروز باید گرفته شوند” را می توانید اینجا بخوانید.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۹ پاسخ به “سیدعلیرضا بهشتی شیرازی؛ سیاستمدار عارف”

  1. ناشناس گفت:

    گاهی نام افراد آنقدر با واقعیت مطابقت دارد که انسان را شگفت زده می کند. و بهشتی عزیز چنین اسمی دارد.

  2. ناشناس گفت:

    همیشه حق طرف مظلوم است

  3. ناشناس گفت:

    خدا شاهد است که همه ما زندانی هستیم

  4. ناشناس گفت:

    اینها که نظام نیستند بلکه باندند با رئیس باندشان به نام رهبر

  5. ناشناس گفت:

    اگر آقاى خامنه اى کوچکترین بهره اى از سعادت برده بود اینگونه شانه هاى
    شکننده و نحیف خود را زیر بار و مسئولیت عظیم رهبرى نمیداد. ولى امان از لذت
    فصل الخطابى ولى امان از حظ ریاست و فرماندهى ولى امان نفس اماره که انسان
    را به چه زشتیها که وانمیدارد. آخر هیچ کس نداند ملت که میدانند که ایشان در اصرار
    خود بر ابقاى احمدى نزاد به خطا رفت و حتى بعد از اینکه مخلفت بسیارى از اصولگرایان
    را هم دید باز دست از لجبازى بر نداشت و حتى حاضر شد یاران
    قدیمى خودش را بى بصیرت بخواند ولى در مقابل حرف و موضع ًحقًً عقب ننشیند. سر
    قضییه هسته اى هم همینطور سر اصلاحات و آزادى هاى مدنى هم همینطور. چه زشت
    کارى که ایشان بدان مشغول است. اگر امروز عده اى گرسنه بخواب میروند اگر امروز
    عده اى زیر بار زندگى کمرشان شکسته و دچار فقر شده اند و اگر عده اى بدون اینکه شانس
    زندگى سالم را داشته باشند دچار لغزش شده بالاى دار میروند و اگر امروز ابرار در
    حبس یا انزوا هستند و اشرار در صحنه و کارگردان هستند و بى کفایتى امان کشور
    و انقلاب را بریده است نیست مگر هواى نفس ولى فقیهى که آیات خداوند را نه
    در افاق دیده بود و نه در انفس با این حال خیال میکرد صاحب بصیرت است. 

  6. میرحسینی گفت:

    “هم‌او که وقتی می خواهند به اسارت ببرندش، سجده شکرش را پیشاپیش به درگاه منان به جا می آورد و خدا را شاکر است که در این هنگامه در آمیختگی حق و باطل، گام در راه خدا دارد و به بیراهه نرفته است.”

  7. بهزاد گفت:

    در یک صد سال انسان نجیب وشریفی مانند سید علی رضا بهشتی شیرازی را به خود ندیده است پاکی وصداقت وعلم ودانش ایشان چه در زمانی که در مطبوعات بود وچهدر هیت دولت مسولیت داشتند وچه سالهای که در جبهه ها در خط های اول پای کار در سوزش سر ما ها وگرمای بالای چهل پنج درجه در شلمچه وجزایر مجنون وچزایه ورمل هایدشت های بستان وفاو ودر کلیه عملیات های ولفجر ها وکربلا هاهمیشه یک بسیجی مخلص وبااخلاص حضور پیدا می کرد

  8. ناظر گفت:

    آنچه بر علیرضا بهشتی رفت سرنوشت محتوم کسانی چون اوست ، در حکمتی که پایه گزارش عارفی است که ، بی پروا جمعی همچون جبهه ملی را فله ای حکم ارتداد میدهد و از دروغ بسته شده به مولا علی ، گردن زدن هشتصد نفر در یک روز ، با حسرت یاد میکند . عارفی که با کسی عقد اخوت نبسته است . عارفی که ولایت خود را شانی از شئون پیامبر میخواند و حاکم بر احکام دین ، ادعایی که محمد نکرد که میگفت ” بشری مثل شمایم الا این که به من وحی میشود” .

  9. دوست گفت:

    لازم نیست انقده از یه آدم تعریف کنی.