یادداشتی از سیدعلیرضا بهشتی شیرازی: تصمیمهایی که امروز باید گرفته شوند
چکیده :سیدعلیرضا بهشتی شیرازی مشاور میرحسین موسوی که اینک در بند ۳۵۰ زندان اوین است در یادداشتی با تشریح شیوه های تصمیم گیری در ایران امروز به دو قطبی شدن جامعه و نیز بحران های جاری کشور اشاره کرده و این پرسش را طرح کرده است که آیا 9 ماه پیش نمیدانستیم به زودی به امروز میرسیم؟ آیا در این 9 ماهه اتفاق خارقالعادهای رخ داد كه وقوع آن را حدس نمیزدیم؟...
سیدعلیرضا بهشتی شیرازی مشاور میرحسین موسوی که اینک در بند ۳۵۰ زندان اوین است در یادداشتی با تشریح شیوه های تصمیم گیری در ایران امروز به دو قطبی شدن جامعه و نیز بحران های جاری کشور اشاره کرده و این پرسش را طرح کرده است که آیا ۹ ماه پیش نمیدانستیم به زودی به امروز میرسیم؟ آیا در این ۹ ماهه اتفاق خارقالعادهای رخ داد که وقوع آن را حدس نمیزدیم؟
به گزارش کلمه، این رزمنده دوران دفاع مقدس و دبیر هیات دولت در زمان جنگ که به دستور مقامات عالی کشور در زندان به سر می برد در ادامه یادداشت خود از تصمیم مهمی گفته است که مسوولان باید امروز بگیرند تا ۹ ماه دیگر پشیمان تر از امروز نباشند.
متن کامل یادداشت سیدعلیرضا بهشتی شیرازی سردبیر روزنامه توقیف شده کلمه سبز که در اختیار کلمه قرار گرفته است پیش روی شماست:
بسم الله الرحمن الرحیم
علیرغم گذشت سه سال از حوادث پس از انتخابات بحران سیاسی کشور فروکش نکرده است. روزنامهها مهار شدهاند. نیروهای سیاسی چه به قهر و چه از روی رعب مهار شدهاند. خبری از خبرهای خیابانی نیست با این وجود کسی شک ندارد که شرایط کشور آنچه در سال ۸۷ بود قابل مقایسه نیست به صورتی که شاید دیگر وضعیت به گذشته بازنگردد. از مهمترین مظاهر بحران سیاسی موجود دوقطبی شدن جامعه است. ما ایرانیان ظاهراً داریم در کنار هم زندگی میکنیم. در شهرهای مشترک، خیابانهای مشترک، خانههای مشترک. اما براساس آنکه هر یک به کدام ایدۀ سیاسی متعهد شدهایم دیگر صدای دیگری را نمیشنویم. مثل آب و روغن که با یکدیگر ترکیب نمیشوند. چنین وضعیتی عدم هرگونه پیشرفت محسوس در فضای سیاسی را توجیه میکند. پروژههای عظیم تبلیغاتی بیاثرند و تغییری در صورت مسئله به وجود نمیآورند، زیرا پیشرفت مستلزم آن است که یک طرف بتواند سخن مورد نظر خود را به گوشی شنوا در طرف مقابل برساند. در شرایط فعلی تنها آن دسته از اقدامات تبلیغی شمرده میشوند که از لایههای دفاعی سختی که جناحهای رقیب به دور خود کشیدهاند بگذرند.
اما به نظر میرسد در صداوسیمای جمهوری اسلامی توجه کمی نسبت به این نکته وجود دارد. ازجمله بسیار پیش میآید که به برخی از اخبار که مردم – اعم از موافقان و مخالفان حکومت – به دانستناش نیاز دارند صرفاً به این خاطر که ناگوارند اساساً پوشش داده نمیشود. این کار مخاطبان این رسانه – عمدتاً حامیان حکومت – را وا میدارد تا برای رفع نیاز و کسب اطلاع لاک دفاعی خود را باز کنند و به رسانههای دیگر مراجعه نمایند. با تکرار این وضعیت آنها به مشتریان ثابت رسانههای دیگر تبدیل میشوند. کاملاً مشخص است که مسئولان خبر صداوسیما توجه ندارند که با این شیوه دارند بزرگترین سرمایهشان – یعنی مخاطبانشان ـ را به دیگری تسلیم میکنند. به راستی تکلیف آنها در مورد چنین اخباری چیست؟ آیا آنها را منتشر کنند تا دشمن شاد و دوست غمگین شود؟ یا منتشر نکنند تا رقیب مخاطبانشان را بدزدد؟ یا راه میانهای هست که پیمودن آن نیاز به نیروی انسانی کارآزموده دارد؟ در دهه شصت نیز شرایط کشور با همین حد حساس بود، اما مردم برای رفع نیازهای خبری خود به رسانههای بیگانه متکی نشدند. پس معلوم میشود این مشکل راه حلی دارد. آیا ملت از زادن آن نیروی انسانی که بتواند این راهحلها را شناسایی کند و به اجرا بگذارد عقیم شده است، یا این نیرو هست ولی حاضر به همکاری نیست؟ مسئله را سادهتر کنیم. آیا در کشور ۷۵ میلیونی ما خبرنگار آموزش دیدهای که چهره و صدای مناسب داشته باشد و بتواند تمامی حروف الفبا را به درستی ادا کند به تعداد کافی وجود ندارد؟ چرا وجود دارد، اما حاضر به همکاری با صداوسیما نیست. منظور این نیست که اگر از چنین افرادی دعوت به کار شود قبول نخواهند کرد. بلکه وقتی میآیند اداره کردنشان سخت است. پیرو و وفادار نیستند. آنها زیر علم خودشان و نه حکومت سینه میزنند. کار میکنند ولی همکاری نمیکنند.
اگر دقت شود این مشکل در سراسر نظام مشاهده خواهد شد. قبلاً اینطور نبود. زمانی نیروی انسانی زبده کشور در تمایل کامل برای جذب و همکاری قرار داشت و افرادی با موقعیت، هوش و سابقه بیمانند شرایط خود را طوری میدیدند که اینک یک خبرنگار ساده و وضعیتش را آنطور نمیبیند. این یک بحران است. در گذشته نیز این قوه در نیروی انسانی وجود داشت که اگر همه با هم یکصدا میشدند و همکاری خود را مشروط میکردند برای نظام ایجاد بحران میشد. اما این قوه به فعلیت نرسیده بود. اینک بر اثر عوامل متعددی به فعلیت رسیده است.
وقتی میگوییم بحران منظورمان عدم آمادگی است. اگر بارانی شدید ببارد و ما سد کرخه را نداشته باشیم تا از خوزستان در برابر سیل محافظت کند این باران بحران است، اما اینک که سد کرخه را داریم برکت و رحمت الهی است اگر نظام را آمادگی لازم را برای سازگار شدن با وضعیت فعلی نیروی انسانی داشت همین پدیده برای جامعه آزادی به همراه میآورد. زیرا آنچه نیروی انسانی را از همکاری منصرف کرده آن است که حکومت آنان را صاحب هیچ حقی و صدایی در تعیین سرنوشت جامعه نمیداند. همه رأیها و اختیارها از آن دیگری است. اگر نظام آماده شود این خطا را کنار بگذارد مبنای آزادی تأمین شده است. اما شرایط فعلی نیروی انسانی بحرانزاست، زیرا رفتارهای حکومت حکایت از به رسمیت نشناختن، بلکه نشناختن مشکل میکند.
از ظاهر آنچه گفتیم شاید استنباط شود که بحران عدم همکاری نیروی انسانی مخصوص به یک جناح و ایدۀ سیاسی است. اما چنین نیست. خواص بیبصیرت گواه عمومیت این بحران هستند، خواص با بصیرت نیز. آیا ممکن است ظاهر زندگی کسانی که با نظام همکاری نزدیک دارند نشان دهد که طی دو سه سال گذشته از امکانات ویژه بهرهمند میشوند؟ اما چرا؟ اگر آن قاضی که احکام زندانیان سیاسی را صادر میکند قرار است به خاطر این کارش به بهشت برود دیگر چرا امکانات اضافی؟ مثلاً اینها حق اوست، اما چرا پیش از وقوع بحران نیروی انسانی از این حقوق غفلت میشد؟ خیر! بحران مزبور جناح و ایدۀ سیاسی نمیشناسد. اگر هم این امکانات در اختیار قرار نگیرد چه بسا نیروها خود برداشت کنند. بلکه برخی هم امکانات را میگیرند و هم کج دستی میکنند. این یک حادثه نیست که طی چند سال گذشته فساد مالی ابعاد عظیم و وسیع به خود گرفته است. این امر از ریشههای عمیق برخوردار است که اگر مورد رسیدگی قرار نگیرند برخوردهای امنیتی و قضایی قادر به حل مشکل نخواهد بود.
برای آنکه یک نظام سیاسی کارآمد باشد لازم است علاوه بر مدیریت کلی خود به خود آن نیز به صورت بهینه و توسط شایستهترین نیروها اداره شود و بحران عدم همکاری مانع از این امر است. بلکه اگر نقش نیروهای پایین دستی را در تصمیمسازی برای مدیران ارشد در نظر آوریم ملاحظه میکنیم که بدون استفاده از لایقترینها مدیریت کلی نظام نیز در معرض تصمیمات اشتباه قرار دارد. در نتیجه حکومت دچار ناکارآمدی و ناتوانی فراگیر در حل مشکلات کشور میشود و این امری است که به سرعت به خطر برای امنیت ملی تبدیل میگردد. به عبارت دیگر تنها فساد مدیران نیست که ریشه در بحران همکاری دارد. مشکلات فعلی امنیت ملی هم که روزبهروز چهرۀ خطرناکتری به خود میگیرند جز با شناختن و به رسمیت شناختن این بحران حل نخواهد شد.
تصمیماتی هست که چه بسا اینک نظام ما آمادهایست بگیرد و اگر ۹ ماه پیش گرفته میشد شرایط کنونی کشور کاملاً فرق میکرد. آیا ۹ ماه پیش نمیدانستیم به زودی به امروز میرسیم؟ آیا در این ۹ ماهه اتفاق خارقالعادهای رخ داد که وقوع آن را حدس نمیزدیم؟ یا از سی ماه پیش این وقایع با قید زمان تقریبی پیشبینی شده بودند؟ چرا این تصمیمات در وقت خود اتخاذ نشدند؟ به خاطر بحران عدم همکاری نیروی انسانی.
تصمیماتی هست که باید امروز گرفته شوند تا ۹ ماه دیگر از نو انگشت پشیمانی نگزیم. اما ارادۀ لازم برای اتخاذ آنها وجود ندارد. به خاطر بحران نیروی انسانی.
تصمیمات بزرگ تنها از آن رو که نتایج سرنوشتساز دربردارند بزرگ نیستند. آنها بزرگاند چون با ترسهای عظیم همراهی میشوند. ما، حتی در انتخابهای عادی زندگی کمتر پیش میآید فایدهای را بدون پرداخت هزینهای به دست آوریم. چه رسد به سیاست. اولین چیزی که سیاستمدار از دست میدهد فرصت است. او با این ترس، با این محاسبه دائمی روبهروست که آیا فایدهای که میبرد از هزینهای که میپردازد بیشتر است؟ آیا خسارتی که میپذیرد به خساراتی که دفع میکند میارزد؟ این پرسشها مثل یک بار سنگین برروی گردۀ او قرار دارد، معمولاً آنقدر سنگین که او به تنهایی از عهدۀ حملشان برنمیآید. والا این همه مشاور و دستیار و اطرافی میخواست چه کند؟ با این همه او به راستی تنهاست، به خاطر بحران عدم همکاری نیروی انسانی. او بهتر از هرکس دیگری میداند که نزدیکانش تا چه حد در کمک به او ناتوانند. نه خود به تنهایی قادر است بار را از زمین بردارد و نه یاورانی توانا دارد. لذا تعلل میکند و تصمیمگیری را به تأخیر میاندازد. در گوشۀ مدرسه چهارباغ نشسته است، دعا میخواند و به خود وعده امدادهای غیبی میدهد، به خاطر بحران عدم همکاری نیروی انسانی.
بلکه نه! سیاستمدار مگر میتواند تصمیم بگیرد؟ همان اقدام نکردنش خود یک اقدام است. پیدرپی تصمیمات خطا میگیرد و چون عواقب اشتباهانش مثل چکهای وعدهدار یکی پس از دیگری سر میرسند خود را پنهان میکند. اخبار تلویزیون را که میگیری تمام جهان در بحران قرار دارد جز ایران که همه چیزش بوی گل و صدای بلبل میدهد. به راستی ما چقدر خوشاقبال بودیم که در کشورهای بحرانخیزی مثل آلمان و فرانسه به دنیا نیامدیم. واقعیتها را پنهان میکند: اطلاع مردم از فلان موضوع؟ مصلحت نیست. انتشار آن گزارش، آن عدد، آن آمار، ترجمه فارسی سخنان فلان رئیسجمهور؟ مصلحت نیست. ظاهراً این حقیقت است که دارد پنهان میشود. پس چرا هیچ خبری پنهان نمیماند؟ زیرا این اوست که دارد خود را پنهان میکند. از دست نتایج تصمیماتش فرار میکند. سرش را زیر برف کرده است. از واقعیت میترسد و طاقت هیچ خبر ناگواری را ندارد، تا جایی که انسان شک میکند مبادا دنبال انقراض بدون درد میگردد.
آیا یک قدم جلوتر برویم و فردا را حدس بزنیم؟ فرمانده گروهان، قطبنمای خود را گم کرده است اما به جای آنکه نگران جانهای عزیزی باشد که به او سپرده شدهاند، به هیبتاش و هیمنهاش میاندیشد، به یک آتشسوزی که همه چیز را پاک کند.
چرا دست از لجبازی بر نمیدارید و امور را به مسیر درست آن باز نمیگردانید؟ آن تصمیمی که امروز باید گرفته شود تا ۹ ماه دیگر پشیمان نشویم آزادی است. و در جای خود بحث کردهایم که آزادی به معنای آن نیست که هرکسی بتواند هر کاری که خواست بکند. بلکه اتفاقاً به معنای آن است که یک نفر یا گروه نتواند هر کاری که دلش خواست با حیثیت کشور بکند. آزادی یعنی مردم حق دارند بر مالها و جانها و تعیین سرنوشت خود مسلط باشند و هیچکس اختیاردار آن نیست که آنان را ناخواسته به درون آتش، به درون قماری که دارد به آن فکر میکند، یا حتی به درون بهشت بکشد.
مطالبی درباره/از بهشتی شیرازی:
- سید علیرضا بهشتی شیرازی کیست؟
- هدیه ای از سیــدعلیرضابهشتی برای برادرانی که میخواهند سر به تن ما نباشد
- برای تاریخ و به یاد یاران
- بهشتی شیرازی همچنان در انفرادی بدون تفهیم اتهام و وکیل
- آیا می توان برای کسی همچون حسین شریعتمداری هم طلب خیر کرد؟
- دو ماه از بازداشت پدرم می گذرد اما هنوز روند قضایی حاکم نیست
- چرا اینقدر دیر میر را شناختم؟
- پس از ۷۴ روز زندان انفرادی؛ ملاقات سه مشاور موسوی با خانواده هایشان
- ما دروغ نمی گوییم
- بهشتی پس از ۷۰ روز انفرادی به فرزندش چه گفت؟
- سیره امام بهانه ای برای آزادی علیرضا بهشتی
- برای محمد نوری زاد از طرف سید علیرضا بهشتی شیرازی
- مهدی کروبی با خانواده سیدعلیرضا بهشتی شیرازی دیدار کرد+ گزارش تصویری
- نامه ای به فرزند بهشتی شیرازی؛من و تو در زمانه ای زیست می کنیم که اوین بزرگترین دانشگاه است
- بهشتی شیرازی می خواهد دادستان تهران را ببیند
- ملاقات دادستان تهران با مشاور موسوی/ بهشتی شیرازی به بند عمومی منتقل شد
- دادگاه بهشتی شیرازی ،مشاور ارشد موسوی ماه آینده برگزار می شود
- مشاور ارشد موسوی امروز به دادگاه می رود
- به همه بگو کسی برای آزادی من تلاش نکند
“حیثیت کشور” در کجای اموزش فقهی وجود دارد ؟ تصمیم گیرنده فقیه است و میخواهد بر اساس اجتهاد خود کشور را به شیوه اسلامی که همان فقهی است اداره کند . نه این که نخواهد ، نمیداند که “حیثیت کشور” به چه معناست . برای نشان دادن عزت و اقتدار اسلام هم سی سال است که به امریکا و صهیونیسم بد و بیراه میگوید و زوال انها را پیشگویی میکند . متنعمان از این شیوه رهبری هم برایش تکبیر میگویند و خواهران هم با دیدنش غش و ریسه میروند . همین را بلد است ، کار دیگری نمیداند . چه کار کند ؟
برنامه ریزی حاکمیت در جهت نابودی گشور ودر جهت تثبیت و تحکیم خود بسیار دقیق میباشد .بیاد دارم که جنتی در نماز جمعه(۲۰ سال پیش ) گفت هر کسی ناراضی هست میتواتند از گشور برود.متاسفانه وخیلی خیلی متاسفانه.که جای بدبختی میباشد .این خط جا افتاد وبه اسم مهاجرت هر روز سرمایه های گشور رفتند.واز انور هم اگر کسی پشیمان بشه سفارت ایران راه نمیدهد.در حقیقت تبدیل به یک مهره سوخته شده.که خواسته رژیم میباشد.بجای انکه بایستاند مبارزه کنند وبگویند این گشور مال ماست اگر دوست داری خودت برو.بهر حال موافق شده اند .وهمین رفتنها بزرگترین خدمت را به حاکمیت کردند.وبرای اینده هم نقشه گشیده اند .که در مساجد مهد کودک راه اندازی کنند.خودتان حساب کنید بچه از چهار سالگی رو مغزش کار میکنند.
چرا recommend فیس بوک نمی گذارید؟
سید علیرضا بهشتی شیرازی
درود بر تو
واقعاً لذت بردم و اشک در چشمانم حلقه بست…
منهم یادم میاد یک زمانی قرائتی در درسهایی از قرآن گفت” اگر یک تومان به آخوند بدهید دیگه نمی تونید پس بگیرید” اینها به هر قیمت حکومت را می خواهند نگه دارند و برایشان هم مهم نیست که چه بلایی سر مردم می آید. اگر یک زمان هم کل نظام تغییر کرد باز به حجره های خودشان می خزند و دلشان را به مثلا ارشاد چند طلبه خام خوش می کنند. این ما هستیم که با نوشتن و انظار دادن سعی در حفظ نظام می کنیم. این ما هستیم که از لابلای دفترچه خاطرات خود سخنانی را بیرون می کشیم که بگوییم این نظام بر اساس آرمانهای درستی شکل گرفته و اگر امروز به انحراف رفته باز باید تلاش کنیم تا به خط اصلی خود برگردد. اما امروز فکر می کنم با این گروه متحجر و جوانهای خسته از ادامه این وضعیت آب در هاون می کوبیم. امیدوارم دیر نشود چون همیشه خیلی زود دیر می شود!!! جوانها کم کم دارند با نیروهای خارج از ایران خود را هماهنگ می کنند چون به این نتیجه می رسند که در داخل ایران کسی برای آینده آنها نگران نیست و آینده را با وضعیت فعلی سیاه و غیر قابل پیش بینی می دانند.
درود بر فهم عمیق و اخلاص در قلمت . حقیقتا دارای فهمی زلال و قلمی ناصح و خیرخواه است . بدا به حال متولیان امر که حسین شریعتمداری را میداندار میکنند
…. روش کار وسیاست ایشان در انهدام نیروى
انسانى کارامد کشور و تکیه تمام و عیار بر نادانان حرف شنو و حلقه بگوش حاکى از عملیاتى
کردن این ایده است که در راه حفظ آنچه که نابخردانه اسلام نامگزارى کرده ایران
و مردم و تاریخ و فرهنگ و اقتصاد و هست و نیستش هزینه ناچیزى است که میتوان
پرداخت کرد. زندانى کردن موسوى ها و تاجزاده ها و بهشتى ها و نبوى ها و
صدها آزاده دیگر چه کار زشت و پلشتیه جناب خامنه اى آیا وقت تجدید نظر و جبران
مافات نرسیده؟ کاش بدستتان برسد.
اگر تا قبل ازانتخابات٬ رژیم درتلاش مشروعیت خویش بود٬ بعد ازجنایات٬ مشروعیت متزلزل رژیم بطورکل زیرسوال رفت. اینکه جنتی برگزاری اجلاس عدم تعهد در ایران را معجزه می خواند٬ اجلاسی که بیشتر به پارتی شباهت داشت و مثل سایر کنفرانس ها بی خاصیت٬ خود گواه نیاز شدید رژیم برای مشروعیت از دست رفته است.
اگر قبل ازانتخابات٬ ولایت فقیه مورد قبول نیروهای به اصطلاح نزدیک به نظام کم و بیش بعنوان دردی قابل درمان دیده میشد٬ امروز همین ولایت فقیه حتی برای سران نظام مثل هاشمی سوال انگیز شده تا جاییکه ایشان با توجه به همین قانون اساسی خواهان انتخابات آزاد است باعلم به این که همین خواسته درتضاد با قانون اساسی فعلی ایران است که ولایت فقیه مطلقه جای برای انتخابات آزاد نمیگذارد. همانطور که از حرفهای سعیدی میتوان نتیجه گرفت انتخابات درتضاد ولایت فقیه است٬ هرچند فرمایشی اش .صحبت از انتخابات آزاد یعنی حذف ولایت فقیه چه زودتر چه دیرتر.
بعضی ادعا کردند هاشمی دو پهلو حرف میزند.
الان با وجود سه جناح موجود فعلا باید منتظر نتیجه درگیری دو جناح داخل نظام شد با فشارمضاعفی که روی دوش هردو سنگینی میکند٬ مشگلات تحریم و فشارهای اقتصادی. بیرون آوردن اصحاب ازاین بن بست بس تماشایی خواهد بود. شاید بتوان گفت الان جنبش مخالفان دوران طلایی را درخارج از نظام سپری میکنند و بهتراست صبر پیشه کنند تا نتیجه این درگیریهای مشخص شود. چون ولایت فقیه مطلقه باید پیروز از این جنگ قدرت بیرون آید؟؟
پرچمی که این ولایت فقیه بالا برد٬ حالا تف روی صورت است که به این سادگی از صحنه سیاست پاک نخواهد شد و اصولا در سیاست ایرانی٬ مخالفین به این سادگی حذف شدنی نیستند و دو طرف هزینه سنگینی را باید بپردازند. کافیست داستان غم بار سازمان مجاهدین را پیش روی داشته باشیم و این یاداوری که در دهه های قبل مشروعیت رژیم تا این حد زیر سوال و شکاف در جامعه به گستردگی فعلی نبود.
خیلی نامردی سایت کلمه شبکه رسا را راه بندازید باید این ها را مردم بدونند
سوالی از اقای بهشتی دارم . در طی ۹ ماه چندبار میتوان استخاره کرد؟! تصمیمات نظام با استخاره آقای مشاییو یا افراد دیگر اتخاذ می شود . مگر دولت مدیریت خاصی بر اوضاع دارد که ۹ ماه دیگر را پیش بینی کند .دریغ از ۹ ساعت دیگر !
شعار دولت این است : ( به یاد یک فیلم فارسی قدیم با بازی “محمد علی فردین ” در نقش محمود احمدی نژ اد _ چقدر هم اتفاقا شبیهند. !! البته محمود کمی خوش سیما تر است !!!)
هرچه پیش آید خوش آید ما که خندان می رویم ! دسته جمعی مان به سوی شهر تهران می رویم.!
آخ برم رارننده رو ( راننده نیست بلکه” رارنده “صحیح است-ضمنا با لهجه نارمکی بخوانید ! )
اون کلاچ و دنده رو
گاز و فرمونو برم
شور و حال بنده رو !
درود خدا بر تو آقای بهشتی ، لعنت خدا بر آن فرمانده که هم راه هم قطب نما را گم کرده
نرود میخ آهنین در سنگ
برای آقایان راه برگشت معنایی جز سقوط ندارد قدمی به عقب یعنی تکرار تجربه شاه.
“به دلایل بسیار” هم نمیتوانند تحولی رفتاری ایجاد کنند.
نتیجه اینکه خرید زمان با هر ترفندی تنها راه باقی مانده به نظر میرسد. این بن بست نتیجه آخرین تصمیم اشتباه و فاجعه بار آقایان در سال ٨٨ است که پل های پشت سر را ویران کرد. عاقبتش هم امید است “آنچه اکثریت مردم میخواهند” شود.
فرمانده ای که قطب نما را گم کرده شخص اقای خامنه ای است .
آیا یک قدم جلوتر برویم و فردا را حدس بزنیم؟ فرمانده گروهان، قطبنمای خود را گم کرده است اما به جای آنکه نگران جانهای عزیزی باشد که به او سپرده شدهاند، به هیبتاش و هیمنهاش میاندیشد، به یک آتشسوزی که همه چیز را پاک کند.
چرا دست از لجبازی بر نمیدارید و امور را به مسیر درست آن باز نمیگردانید؟ آن تصمیمی که امروز باید گرفته شود تا ۹ ماه دیگر پشیمان نشویم آزادی است. و در جای خود بحث کردهایم که آزادی به معنای آن نیست که هرکسی بتواند هر کاری که خواست بکند. بلکه اتفاقاً به معنای آن است که یک نفر یا گروه نتواند هر کاری که دلش خواست با حیثیت کشور بکند. آزادی یعنی مردم حق دارند بر مالها و جانها و تعیین سرنوشت خود مسلط باشند و هیچکس اختیاردار آن نیست که آنان را ناخواسته به درون آتش، به درون قماری که دارد به آن فکر میکند، یا حتی به درون بهشت بکشد.
۱) اقای بهشتی که خود روزی از مدیران لایق بوده اند! به نکته ی دیقیقی اشاره میکنند! عدم همکاری نیروی انسانی! ۲) اساسا نوع مدیریت اقای خامنه ای _ که بیشتر به صحنه گردانی میماند تا مدیریت!_ در تاریخ ایران کم سابقه است! گرایش خامنه ای شدیدا به افراد بی ریشه و بی اصل و نسب است! شما ببینید حتی شاهان جور برای صلاح ملک و مملکت چهار نفر فرهیخته و فهمیده در اطراف خود به کار میگماردند! فرهیختگی و اصالت مندی به داشتن چهار تا مدرک قلابی و غیر قلابی نیست! که پروسه ای است که از بدو تولد اغاز و به تدریج پله پله تکامل پیدا میکند! یک شخصیت فرهیخته به کسی گفته میشود که خود را با اصالتها و واقعیتها هماهنگ میکند! نه با ارمانهای کور و بی انتها و پر از انتزاع! نا لایقان و سفیهان عقده گشایانی هستند که به خاطر یک دستمال قیطریه را به اتش میکشند! همین رئیس دولت نالایق چند سال طول کشید تا توانست یه کم درست رو صندلی بنشیند! طی این هشت سال انقدر عقده گشایی کرد! که با انهمه درامد افسانه ای نفت بیش از پنجاه سال کشور را عقب انداخت! خودش نالایق بود ! هزاران نالایق تر از خودش را هم دور خود جمع کرد! با عرض پوزش نیروهای (بربریت) به جای نیروهای انسانی(مدنیت)!! ۳) من هیچ امیدی به (اقای )خامنه ای ندارم که بیاید نیروی انسانی را فعال کند! مدیران را بیاورد و سفیهان را بر کند! او بدنبال ارمان کوری است! که میخواهد با لجاجت تمام! همه چیز را کشور و اخلاق را دین را اقتصاد و عدالت و ازادی را به ویرانی بکشاند! و تا حد زیادی هم کشانده است! مهندس موسوی میخواست کشور و او را نجات دهد! اما دیدید که چه رسوایی هایی که به بار نیاورد! اتلاف نیروی انسانی و به کارگیری نیروری بربری!
متأسفانه یا خوشبختانه نیروهای سیاسی داخل کشور کمترین شانسی در هماهنگ کردن جوانان ندارند. مردم به سیاسیون داخلی اعتماد ندارند چون فرصت های زیادی را از بین برده اند که یا ناشی از فرصت طلبیشان بوده یا فرصت ناشناسی. فرصت ۸ سال اصلاحات، فرصت هماهنگی و آمادگی مردم در احقاق حقوق پس از انتخابات ۸۸ که اصلاح طلبان حاضر نشدند پا را از خطوط قرمز خودساخته فراتر بگذارند. حکومت با حصر موسوی و کروبی اشتباه مهلکی کرد و اگر حصر نمی کرد خود به خود اینها محبوبیتشان را از دست می دادند چون هرگز حاضر نبودند اصل نظام را به مخاطره بیاندازند یا با اصل ولایت فقیه مخالفت کنند.
حاکم فعلی ایران به همراه اطرافش کمر همت بسته اند که ایران را نابود کنند و این ما هستیم که باید مقابل اینها که خطرشان صدها بار از دشمن خارجی بیشتر است،بایستیم
خیلی خوب بود و ۶ خط آخر توفانی بود
راههایی که رهبری فکر میکند برایش باقی مانده:
قطعا رهبری دنبال جنگی خانمانسوز است تا زیر سایه جنگ تمام مخالفانش را بکشد و دوباره بعد ۲۰ سال یک تصفیه فکری در کشور انجام دهد و این کار هر ۲۰ سال باید انجام شود
یا اینکه کشوری مثل کره شمالی کشوری آرمانی است و باید کشور را رو به آن پس برد! اما با فرقه جدیدی از شیعه
یا که ..
آقای بهشتی عزیز ، مثل پدرتان خوش فکر هستید ( خداوند روح پدر شهید شما را بیامرزد و اجر جمیل و درخور به جنابعالی و جناب آقای موسوی و جناب آقای کروبی همراه با همسران و یاورانش عطا کند ) ولی باید یک حقیقت هرچند تلخ را باور کنید و با خودتان و ما تعارفات سیاسی را کنار بگذارید و آن این مطلب است که همانند گذشته که روحانیت روشن و خیر خواه و اهل تعقل و تفکر وجود داشت ، یک عده هم از روحانیت جیره خوار نظام و جاهل هم بودند که یا با جهل خود به این مرز و بوم ضربه و خیانت ورزیده اند ( مانند شیخ فضل الله ها ، کاشانی ها ، و روحانیتی که باعث قراردادهای ننگین ترکمانچای با ترغیب پادشاهان نالایق آن زمان به جهاد وجنگ بجای تعقل و تفکر و مذاکره سیاسی آنهم در حالت نابرابر با دولت متخاسم روس شده بودند ) در این زمان هم بعد از اینکه طبقه متوسط و متفکر ما درک موضوع کردند و و حماسه پر شور انتخابات ۸۸ را بوجود آوردند و خواستار حاکیت عقلا بر مملکت شدند انگار طبقه جاهل حاکم حس انتقام گیری خود را برای این مردم باز کرد تا سزای این خواست خود را مردم بببیند و با کمک برخی عوام و فرصت طلبان همیشه یاور مستبدان و ایادی آنها در حال انجام آن بر روی خواستهای مردم در تمامی ابعاد سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی است اینها طبق فرموده قران بر چشمهایشان وگوشهایشان مهر زده شده و شرایط را نه میبینند و نه میشنوند . متاسفانه آنان که با ولایت فقیه یا پادشاهی یا اصولا” حاکمیت فرد بر اجتماعی را مخالف هستند هم دلیلشان این است که اگر روزگاری حاکمیت دست آدمی از این نوع افتاد بایستی فاتحه آن اجتماع ویا کشور را خواند بخصوص اگر طرف اهل خود پسندی ، خود رایی ، ضعف شخصیت و خود کم بین و نامعقول باشد . وقتی طرفدارانی را میبیند که فرش مسیر پایش را میبوسند خودش را جای خدا میبیند و وقتی میگویند که از رحم مادر بدنیا آمده یا علی گفته یا…موارد دیگر این شخص خود بخود نمیتواند واقعیت ها را ببیند و تعقل کند و تصمیم بگیرد بخصوص اینکه اول باید مشاورانی صادق و عاقل و …داشته باشد تا تصمیم سازی کنند و به او بدهند تا بهترین تصمیم را بگیرد .
صحبتهای شما سر دلسوزی و تعقل است ولی منتظر تصمیم در زمان مناسب ازحاکمیت نباشید و با این روند بایستی منتظر وقایعی بس عظیم و دردناک در گذر تغییرات در این جامعه باشید که شاید تصورش هم برای ما و شما دردناک باشد . انشاءاله که موفق و موید باشید.
ولی مسلمین جهان وهمه عوامل بیت اشوروحانیت حوزه علمیه قم و نجف شاید در یک صد سال انسان نجیب وشریفی مانند سید علی رضا بهشتی شیرازی را به خود ندیده است پاکی وصداقت وعلم ودانش ایشان چه در زمانی که در مطبوعات بود وچهدر هیت دولت مسولیت داشتند وچه سالهای که در جبهه ها در خط های اول پای کار در سوزش سر ما ها وگرمای بالای چهل پنج درجه در شلمچه وجزایر مجنون وچزایه ورمل هایدشت های بستان وفاو ودر کلیه عملیات های ولفجر ها وکربلا هاهمیشه یک بسیجی مخلص وبااخلاص حضور پیدا می کرد لعنت خدا بر شیطان هایی ر عمل دشمنان خداوند وانسان های معتقد با شرافت با وجدان های ملی نیتشان فقط خداوند بوده سید علی رضا بهشتی ها ومهندس میر حسین موسوی ها وکروبی ها وسرکار خانم رهنورد ها در قلب تاریخ این سرزمین قرار گرفته اند وننگ تارخ بر ذات غارتگران ملت ایران جمعی از عکاسان انقلاب وسالهای جنگ ومطبو عاتی های قدیمی وقدیمی های روزنامه جمهوری اسلامی
به جز دعا برای شما برادر بزرگوار و عزیزم چیزی ندارم که بگویم. شما دلسوزانه و براساس تعلیمات قرآن با ظرافت قلم تان گویی ندای درونی هر انسانی را بر می آورید تا مگر صورت متزلل ظواهر صاحبان خرد را نفریبد. علی یار و یاورت باد