سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » خاتمی: انتخابات پرشور، بدون آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از موسوی و کروبی ممکن نی...
» مخالفت سید محمد خاتمی با خط کشی بین اصلاحات و جنبش سبز

خاتمی: انتخابات پرشور، بدون آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از موسوی و کروبی ممکن نیست

چکیده :جنبش سبز لیدر نداشت همان طور که اصلاحات به آن معنا لیدر نداشت... این جریان اجتماعی بود که وجود داشت که می تواند هم حسن و هم عیب باشد. در جنبش سبز هم مگر آقای موسوی به مردم دستور داد به خیابان ها بیایند این خود آنها بودند که برای راهپیمایی حضور داشتند. اگر خاطرتان باشد آقایان موسوی و کروبی و مجمع روحانیون مبارز اعلام کردند که چون اجازه صادر نشده راهپیمایی نیست اما مردم همچنان حضور پیدا کردند./ شخص من بیش از اینکه به انتخابات بیندیشم به تغییر فضا می اندیشم. اگر حاکمیت هم خواهان انتخابات پرشوری است باید بپذیرد که با این فضا به دست نمی آید. آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از آقایان موسوی و کروبی و تلطیف فضا نه تنها در برگزاری انتخابات پرشور مؤثر است بلکه سبب نزدیکی دلها و آمادگی همگی برای مقابله با تهدیدها و نیز خدمت به کشور خواهد شد./ اصلاحات و رهبران اصلی جنبش آقایان موسوی و کروبی تاکید داشتند که در چارچوب قانون اساسی حرکت خواهند کرد و باید قانون اساسی کامل اجرا شود و و سیاست ها و رفتارها اصلاح شود. حتی گذشت هایی هم انجام شد که اینکه طرفین به آینده نگاه کنند و با هم در...


کلمه: از سید محمد خاتمی دو چهره در رسانه ها منعکس شده است، احتمالا بر اساس انتظارات دوگانه ای که مخاطبانش از او دارند. شاید هم این خود اوست که همواره در دو نقش متفاوت ظاهر شده است. وقتی که رئیس جمهور بود، از سویی انتظار می رفت که هم رئیس دولت و صدای حکومت باشد، و از سوی دیگر صدای منتقدان حکومت. او این موقعیت دوگانه و دشوار را همچنان با خود حفظ کرده است. مخاطبانش نیز، اعم از موافق و مخالف – از هر دو سو – انتظاراتی از او دارند که خاتمی را بیشتر در این موقعیت دوگانه و گاهی پارادوکسیکال قرار می دهد.

به گزارش کلمه، انتشار خبرهای مربوط به خاتمی نیز هم اکنون همین موقعیت دوگانه را نمایندگی می کند. از سویی دیدارهای وی و اظهاراتش در آنها با روایتی اداری/ ویرایش شده در سایت رسمی وی منعکس می شود و از سوی دیگر گزارش هایی که به طور غیررسمی از دیدارهای او به رسانه ها راه یافته، تصویر متفاوتی از سخنان او را نشان می دهد؛ تصویری که اتفاقا شفاف تر و صریح تر است و برای موافق و مخالف، قابل فهم تر. اما ظاهرا خاتمی اصرار دارد که این تصویر آنقدر پیراسته و ویراسته باشد که هیچ حاشیه ای ایجاد نکند. به نظر می رسد او و نزدیکانش علاقه ای به ارائه پشت صحنه ی غیر رسمی مواضعش نداشته اند و به همین خاطر هم بوده که همیشه خبر سخنان و دیدارهای وی از کانال وب سایت رسمی خود او و به صورت گزارش های یک شکل و یکدست منتشر شده است؛ هرچند سانسور خبری وی در مطبوعات و رسانه های زییر تیغ حکومت، عملا راه خاص دیگری هم باقی نگذاشته است، آنچنان برای اعلام مواضع و اظهار نظر او نیز راهی جز دیدارهایی که در دفترش انجام می شود، باقی نمانده است.

اما یکی دو باری است که وب سایت رسمی خاتمی در کنار گزارش های رسمی از اظهارات وی در دیدارها، حاشیه ها و پرسش و پاسخ های صورت گرفته را نیز به صورت یک خبر مستقل تنظیم و منتشر می کند؛ خبری که کمتر گرفتار قالب رسمی خبر اصلی می شود و از همین رو مواضع صریح تر و نکات ملموس تری در آنها دیده می شود.

اکنون پس از انتشار خبر سخنان خاتمی در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی، که با عنوان انتقاد شدید خاتمی از «اعمال شیوه‏ های پلیسی» و «تحمیل فضای پادگانی» در دانشگاه ها در کلمه منتشر شد، وب سایت وی دست به انتشار گزارش پرسش و پاسخ های این جلسه زده و مشروح پرسش ها و سخنان دانشجویان را به همراه پاسخ ها و سخنان خاتمی آورده است.

در مقدمه ای که وب سایت خاتمی برای این گزارش نوشته، می خوانی: محمد خاتمی کیست؟ رییس جمهور خوبی است یا یک فرد محافظه کار یا یک فعال سیاسی یا نابغه ای است که از عصر خود جلوتر است و ما توانایی فهم آن را نداریم؟ یا کسی است که قرار بوده در انتخابات شرکت کند و…؟ نسبت حاکمیت و دانشجوها چیست؟ آیا حاکمیت این تصور را دارد که ما درصدد سرنگونی آنها و مقابله با اندیشه امام هستیم یا جزو دوستان حکومتیم؟ شما به عنوان لیدر اصلاحات رابطه خود و جنبش سبز چگونه تفسیر می‏ کنید؟ … این ها و پرسش های متعدد دیگر سؤالات اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران از رئیس دولت اصلاحات در نشست اخیرشان بود.

سپس متن پرسش هایی که توسط دانشجویان مطرح شد و سید محمد خاتمی به آن ها پاسخ گفت، در ادامه این گزارش آمده است که عینا در کلمه منعکس می شود. گزارشی که در آن، خاتمی با صراحت بیشتری درباره نسبت اصلاحات و جنبش سبز، دغدغه های خود درباره وضعیت فعلی و آینده کشور، نقد دوره اصلاحات، پاسخ منفی حاکمیت به خیرخواهی موسوی و کروبی، ممکن نبودن انتخابات پرشور در صورت آزاد نشدن زندانیان سیاسی و ادامه حصر موسوی و کروبی، و نهایتا تردیدهای جدی اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات آینده سخن گفته است.

دانشجویان با خاتمی چه گفتند

سایت خاتمی، پرسش های دانشجویان عضو انجمن اسلامی از وی را اینگونه منعکس کرده است:

‏‏* وقتی به جنش دانشجویی نگاه می کنم همه از خاتمی دفاع می کنند چون معتقدند او فضای جامعه و دانشگاه را باز کرده است. مهم ترین سوالی که برای من پیش می آید این است که محمد خاتمی کیست؟ رییس جمهور خوبی است یا یک فرد محافظه کار یا یک فعال سیاسی یا نابغه ای است که از عصر خود جلوتر است و ما توانایی فهم آن را نداریم. یا کسی است که قرار بوده در انتخابات شرکت کند و…؟ من درکی از محمد خاتمی ندارم و دوست دارم بدانم این فرد واقعا کیست؟ ممنون می شوم در این خصوص توضیحاتی بدهید.

* سوال من در رابطه با نسبت حاکمیت است؛ نسبت حاکمیت و دانشجوها چیست؟ می خواستم در این مورد توضیح دهید. سوال اصلی دیگرم این است با توجه به تجربه ما طی این ۸ سال دوره ریاست جمهوری آیا حاکمیت ما را در مقابل خود و به عنوان دشمن فرض می کند و درصدد مقابله با ماست؟ آیا این تصور را دارد که ما درصدد سرنگونی آنها و مقابله با اندیشه امام هستیم یا جزو دوستان حکومتیم؟ یا اینکه منافع سیاسی و اقتصادی حکومت این را اقتضا می کند که با یکسری مقابله کند زیرا احساس می کند خیلی از منافع انها از بین خواهد رفت؟ نسبت ما و جبهه منتقد با این نوع حکومت چیست؟ دانستن این مساله برای ما بسیار مهم است زیرا نسبتمان را با حکومت و عده ای افراد در درون ما که به عنوان بسیج فعالیت می کنند و از سوی دیگر افرادی که بین آنها افراد معتقدی می بینیم، خواهیم دانست.

* شما به عنوان لیدر اصلاحات رابطه خود و جنبش سبز چگونه تفسیر می کنید؟ آیا خودتان را جزو لیدرهای جنبش سبز می دانید یا نه؟ اگر پاسختان مثبت است سوال دیگر من در مورد جنبش سبز است. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند جنبش سبز به جنبش طبقه متوسط پایتخت نشین تبدیل شده است و دغدغه اقلیت ها و قومیت های دیگر در آن وجود ندارد و اکثریت خواهی خود را از دست داده است. برخی دیگر معتقدند آتش زیر خاکستر است. با توجه به این مسائل می خواهم بدانم نظر شما در این باره چیست و آرمان های خود را به صورت تیتروار برای ما بگویید. جنبش سبز در چه چارچوبی فعالیت میکند آیا در چارچوب قانون اساسی قدم برمی دارد؟

* سؤالی که همیشه برای من مطرح بوده و از افرادی که از اوایل انقلاب سکاندار آن بوده اند بپرسم این است که آیا اصولا معتقدید وقتی حکومت برای خود رسالتی جهانی قائل است و فکر میکند که باید مردم را به سرمنزل مقصود برساند این امکان وجود دارد که بتواند قبول کند کارهای متفاوت توسط مردم ارزیابی و انتخاب شود یا اصولا چنین حکومتی نمی تواند فی نفسه پاسدار آزادی بیان و… باشد؟

* با توجه به نشستی که قرار بود داشته باشیم ولی مورد قبول دوستان واقع نشد سوال من این است که دیدگاه مهندس بازرگان قبل از انقلاب اسلامی چه بوده است؟ سخنرانی که داشتند، این سوال در ذهنم بود که شاید همیشه فاصله بین دیدگاه نظریه ما و آن چیزی که جامعه اجرا می شود، آنقدر زیاد است که بسیاری از نخبگان را سرخورده کند یا این باور را جا بیندازد که جامعه آمادگی اینکه چنین چیزی را اجرا کنیم، ندارد. از این رو من میخواهم بپرسم به عنوان کسی که تجربه تحصیلات آکادمیک داشته اید و بعد در دستگاه اجرایی کشور وارد شده اید آیا فاصله آنقدر زیاد بوده که نظریات ما به درد جامعه نمی خورد یا سیاست اخلاقی که از آن و جامعه مدنی صحبت می شود قابلیت اجرایی ندارد؟

* ما اعتراض نکنیم که چرا آقای خاتمی رای دادند فقط می خواهیم توضیح دهند که چرا رای داده اند. شاید درس هایی از دموکراسی و آزادی هست که اگر برای عموم جامعه توضیح داده شود شاید این مساله را درک کنند.

* از شما بابت قبل، به خاطر شکستن وجهه قهرمان پروری از آقای خاتمی که به عنوان قهرمان مردم ایران شکل می گرفت، تشکر میکنم. ولیکن الان هم شاهد هستیم این وجهه از آقای موسوی وجود دارد. برای شکستن این فضای قهرمان پرورانه باید به چه سمتی حرکت کنیم؟

* معمولا در این چند ساله با برگزاری اردوهای تشکیلاتی بنا بر این بود که هر سال به تحلیل یکی از شخصیت های هویتی انجمن پرداخته و در مورد آن سخنرانی شود یا در نشریه و فضای دیگر کارهایی روی آن انجام شود. ۲ سال قبل در مورد شهید بهشتی، سال قبل مرحوم طالقانی و امسال قرار بود اولین سخنرانی در مورد تحلیل مهندس بازرگان باشد. که در نشریه سحر نیز پرونده ای را بچه ها زحمت کشیده بودند و آماده کرده بودند. جا دارد یادی از مهندس بازرگان در این جمع شود.

پاسخ های خاتمی به پرسش های دانشجویان

بر اساس گزارش وب سایت رسمی سید محمد خاتمی، وی پس از شنیدن سؤالات و مطالب دانشجویان سخنان قبلی خود را اینگونه ادامه داده است:

در آغاز من هم از مرحوم مهندس بازرگان و همه بزرگانی که در طول این نیم قرن، بلکه یک قرن گذشته در عرصه پیشرفت جامعه، اعتلای کشور و آزادی مملکت و نیز عرضه اسلامی که واقعا جوابگوی نیازهای انسان و روزگار ماست، تلاش کردند ذکر خیر می کنم. البته بحث درباره شخصیت افرادی نظیر جناب مرحوم مهندس بازرگان نیاز به مجالی دیگر دارد. با آرزوی علو درجات برای ایشان و همه بزرگان گذشته و با تشکر از شما به خاطر مطالبی که مطرح کردید.

با توجه به اینکه زمان محدود است فرصتی نیست مفصلا به همه سؤالات پاسخ بدهم از جمله این که بگویم خاتمی کیست و چیست و خیلی هم مهم نیست که وقت خود را صرف آن کنیم. به جای آن بیاییم و به عنوان کسانی که در این عصر و زمان زندگی می کنیم و با مختصات تاریخی جامعه ایرانی که در آن به سر می بریم بیشتر آشنا شویم، دردها و درمان ها را بشناسیم. این امر خیلی مفیدتر است. درواقع اگر ما به جای تجزیه و تحلیل افراد و شخصیت ها، بتوانیم جامعه و تاریخ کشور را بشناسیم و راهکاری منطقی در مورد مدیریت آن پیدا کنیم آن وقت می توانیم در مورد انسان ها نیز قضاوت کنیم. به تعبیر امیرالمومنین «نیایید امور و جریانات را با افراد بسنجید شما حق را بشناسید سپس افراد را با ملاک حق بسنجید»

ولی به هر حال سؤالتان را به اجمال پاسخ می گویم: در سال آخر ریاست جمهوری یا سال ۸۳، نامه ای برای «فردا» نوشتم که ناظر بر همین جریان بود. آن «فردا» امروز است و شما آن را مجددا بخوانید. شاید در مورد خودم و جامعه و مشکلات و راه حل های آن چیزی دستگیرتان شود. نمی خواهم بگویم آنچه در آن نامه آمده درست است، اما دیدگاهی که داشتیم و مشکلات حاضر در جامعه و این که چه چیزی قابل پیاده شدن در جامعه هست یا نیست و چرا؟ مطالبی آمده است. بالاخره جامعه محیط آزمایشگاهی علوم طبیعی نیست که بتوانید مواد را دفعتا ترکیب یا تجزیه کنید و خیلی فوری محصولی را به دست آورید. در جوامع، امور به صورت تدریجی حاصل می شود و آگاهان خیرخواه می توانند با تأمل و شناخت راه و داشتن استراتژی و تاکتیک و به صورت جمعی نه فردی و پیداکردن راه حلی درست و رهبری استراتژیک البته نه فردی، امور قابل پیاده شدن را بیابند و اندک اندک پیاده کنند.

برای گرفتن پاسخ کاملتان بهتر است شما نامه ای برای فردا را بخوانید تا حدود زیادی به این مساله پاسخ داده ام البته خیلی به خود نپرداخته ام اما به اینکه چرا جامعه ما احساس می کند به قهرمان نیاز دارد و این چه درد تاریخی است، پرداخته شده. واقعا در این جامعه و فرهنگ بسیار غنی و تاریخ پرفراز و نشیب و طوفان های عظیم که پشت سر گذاشته شد جا دارد بپرسم، چرا با همه این عظمت ها و بزرگی ها مردمش به دنبال این هستند که کسی آنها را نجات دهد و با پیداکردن این فرد همه کارها را متوجه او کنند. اگر هم اتفاقی نیفتاد، دلسرد شوند؟

این طرز تفکر، مشکل و بیماری تاریخی است که عمده ریشه شکل گیری آن در تاریخ استبدادزده ماست، به خصوص در طول ۱۵۰ – ۲۰۰ سال گذشته که ملت تحقیر شد و به نوعی اعتمادبه نفس از او گرفته شد درنتیجه در پی این بود که دستی از غیب برون آید و کاری بکند. یکی از علل استقرار دیکتاتوری ها همین است، با اینکه انقلاب مشروطیت در جامعه ما بسیار مهم بود اما بسیاری از مردم از استبداد رضاشاه استقبال کردند. واقعا چرا؟ برای اینکه در آن زمان هرج و مرج شد و نتوانستند آزادی را پایدار کنند و به جان هم افتادند، از سوی دیگر فساد قاجاری همه را بی زار کرده بود و در این بین دروغگویانی با شعار آبادکردن و قوی کردن مملکت ایران و ایجاد امنیت، مردم را به سمت خود کشیدند و رضا خان به روی کار آمد. و بعد مردم دیدند که این قهرمان نما چه به سرشان آورد.

حس قهرمان گرایی و قهرمان پروری نشان از بیماری روانی تاریخی دارد و این که می گویم جامعه ما بیمار است خدای ناکرده در صدد تحقیر ملت بزرگمان نیستم. این ملت عزیز و قوی است ولی یک انسان نیرومند را هم بیماری و میکروب از پای می اندازد و زمین گیر می کند و برای به پا ایستادن آن باید سیستم ایمنی و دفاعی او تقویت و میکروب را از تن بیرون کرد و این ملت این ظرفیت را دارد. همان طور که بارها گفتم اگر می خواهید بدانید روحیه این ملت چیست، همان روحیه مشروطیت، نهضت ملی، انقلاب اسلامی و اصلاحات و… است و امر مشترک همه آنها این است که این مملکت، استبداد نه، آزادی می خواهد، استقلال می خواهد، وابستگی به بیگانه نمی خواهد و پیشرفت می خواهد. البته فرهنگ غالب مملکت ما اسلامی است و همه آن را قبول داریم. و اسلامی نیز که در انقلاب ما بود ادعا داشت که آزادی، استقلال و پیشرفت را به مردمانش هدیه می دهد. حال اگر اسلام به گونه ای دیگر تعبیر می شود و تلاش برای تحمیل آن صورت می گیرد آن انحراف از انقلاب و خواست تاریخی ملت است. اما ملت این است ولی اینکه چرا در کشور ما آزادی، پایدار و نهادینه نمی شود و چرا مشکلات پیش می آید و چرا از دل هر جریانی چون مشروطیت رضاخان یا بعد از آزادی هرج و مرج گونه شهریور ۲۰ و نهضت ملی و استقرار حکومت ملی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد و دیکتاتوری نفس گیر بیرون می آید، جای سوال است؟ یا با آنکه انقلاب اسلامی ما که با شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی آمد و مردم را بر سرنوشت خود حاکم کرد و آزادی را به ارمغان آورد چه شد که در جامعه باز سخت گیری و مشکلات پدید آمد؟ جنگ تحمیلی، تهدیدها، ترور و … طبیعی بود که جامعه انقلابی را از وضع طبیعی خود خارج کند و بعضی مسائل فوق العاده مقتضای انقلاب ما نبود و امام هم در سال های آخر عمر گفتند در جاهایی ما از قانون تخطی کردیم، اما بناست که همه به قانون برگردیم ولی متاسفانه بعد از آن به جای اینکه استثناهایی که امام گفته بود رفع شود و قاعده سرجایش بیاید استثناها قاعده شد و قاعده هم که همان قانون اساسی بود خیلی مورد توجه قرار نگرفت.

شما بنشینید و این مساله را از نظر جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی بررسی کنید که چرا جامعه ما این چنین است. باید بگویم کشور ما ظرفیت فراوان دارد و باید این ظرفیت پرورش داده شود. اتفاقا یکی از مسائل مهمی که می تواند کمک کند ایجاد حکومت های ملی و آزادی خواه است. اگر بخواهیم آزادی به معنای واقعی شکل بگیرد باید بدانیم بسیاری از معیارهای آزادی را در کشورهای دیگر ممکن است قبول نداشته باشیم در ثانی با ظرفیت های تاریخی کشورمان نباید انتظار داشته باشیم که فردا ایران مانند سوئیس شود نه می خواهیم و نه می تواند آن گونه شود. این مسائل باید به تدریج پیش رود. اتفاقا یکی از نقش های حکومت های واسطه این است که به حق و آزادی مردم اعتقاد داشته باشند و در عین حال واقعیت ها را در نظر بگیرند.

متاسفانه بعد از ۲ خرداد ما دچار هیجاناتی شدیم و در این بین شعارها و مسائلی مطرح شد که باعث ایجاد بدبینی هایی در جامعه و تقابل شد که این تقابل به نفع کسانی تمام شد که چندان به حق و حرمت مردم اعتقادی ندارند یا آن را دارای اولویت نمی دانند. میدانید که ما می توانستیم و می بایست با تدبیر بهتر خواسته ها و اولویت هایمان را بیان کنیم. البته من معتقدم که واقعا باید اصلاحات نقد شود. برخی در این بین معتقد بودند کوتاهی شد بنده این را قبول دارم اما در بسیاری مواقع میل به تغییر بیش از ظرفیت کشور بود و همین مساله باعث بروز توقعاتی در جامعه شد و به جای اینکه پایه ها را درست بنا کنیم به اینجا رسیدم. از این رو نقد درست اصلاحات جایگاه خود دارد و باید به این مساله بپردازیم.

در پاسخ به نسبت حاکمیت با ما و اینکه حاکمیت با ما چه می کند بهتر است بگوییم ما با حاکمیت چه نسبتی داریم و این که ما کیستیم؟

در اینکه وضعیت فعلی قابل قبول نیست و مشکلات فراوانی در زمینه اقتصادی فرهنگی و قضایی و سیاسی وجود دارد شکی نیست و خطر و تهدید از خارج هم بیشتر شده است. ولی راهکار چیست و ما که منتقد هستیم چه باید بکنیم؟ آیا توقع داریم که وقتی صبح بلند می شویم همه این اوضاع حل شده باشد یعنی قانون اساسی جای خود باشد و کسانی که مدعی نگهبانی از قانونی اساسی هستند خود را ولی و متولی مردم ندانند و حتی تفسیرهایی که در مورد قانون اساسی می شود با دیدگاه خاص نباشد و دیدگاه های غلطی که در برخی جاها رواج یافته حل شود؟ خوب این خیال پردازی است. دل ما می خواهد انقلاب به مسیر اصلی خود برگردد، حقوق مردم در کنار ارزش های اسلامی و انقلاب محفوظ باشد و محکم تر شود و … ولی واقعیت ها را هم باید مورد توجه قرار داد.

ممکن است ایده آلی فکر کنیم و واقعیت ها را نبینیم ناکام بمانیم یا ایده ال ها را نبینیم و فقط واقعیت را ببینیم و از مسیر خود منحرف شویم. جمع بین این دو کار مهمی است.

اما ما کیستیم؟‌ بنده به عنوان فردی که جزء کوچکی از جریان اصلاحات است معتقدم به سادگی نمی شود بگوییم این انقلاب را رها کن و سراغ انقلاب دیگر برو. این انقلاب بسیار مهم بود و خون های بسیاری برای آن ریخته شده است. اتفاقا در تداوم حرکت ۱۵۰ ساله کشور که به سوی آزادی و استقلال و پیشرفت بوده است انقلاب ما این خواست ها را با هویت تاریخی فرهنگی کشور عجین کرده است. دیدگاه خاصی از اسلام را عرضه کرده و بسیار هزینه برای آن پرداخته شده است. اینکه بگوییم آن را نمی خواهیم نه معقول و درست است نه عملی. ما انقلاب و اصول و چارچوب ها را قبول داریم و اصل ما این است که همین نظام را با انتقادهایی که به آن داریم قبول داشته باشیم و خواستار از بین رفتن آن نباشیم و توانایی این کار را هم نداریم. کسانی که مدعی براندازی اند دچار توهمند. برفرض هم که خدای ناخواسته این اتفاق بیفتد چه خواهد شد؟ و جامعه با چه وضع مصیبت باری مواجه خواهد شد؟

جنبش اخیر حرکتی برآمده از متن اصلاحات و توجهش به حادثه انتخابات بود. گرچه کسانی با گرایش های مختلف در آن شرکت داشتند، ولی جهت حرکت انتخابات بود و اعتراضی که نسبت به آن وجود داشت. خوب با این حرکت مقابله شد و آن چه باعث جنبش بود تمام شد؟‌ بعد چه؟

جامعه انتظار این را داشت که هدف و جهت دیگری معرفی شود و شد: آزادی زندانیان سیاسی و تبدیل وضعیت امنیتی به وضعیت آزادی سیاسی، انتخابات سالم و آزاد و تأکید بر این که همه باید در چارچوب قانون اساسی حرکت کنند و این که نظام را قبول داریم. ولی نتوانستیم جامعه ملتهب را درست توجیه و به سوی هدف مقبول هدایت کنیم و با کمال تأسف اعتراض به اصل نظام و حتی براندازی بخصوص در خارج تبلیغ و تقویت شد و جنبش با مشکل روبرو شد.

البته اصلاحات و رهبران اصلی جنبش آقایان موسوی و کروبی تاکید داشتند که در چارچوب قانون اساسی حرکت خواهند کرد و باید قانون اساسی کامل اجرا شود و و سیاست ها و رفتارها اصلاح شود. حتی گذشت هایی هم انجام شد که اینکه طرفین به آینده نگاه کنند و با هم در کنار هم به فکر مملکت باشند. اما به این پیشنهاد جوابی داده نشد و از سوی دیگر نتوانستیم جامعه را قانع کنیم که حرکت در درون نظام مطلوب است. اگر افول و انحراف و مشکلی می بینیم باید آن را حمل بر کم کاری یا اشتباه کرد. گرچه انصافا برخوردی که با مردم و شخصیت ها از سوی حکومت شد برخوردی نادرست و بحران زا بود.

علاوه بر این من معتقد هستم جنبش سبز لیدر نداشت همان طور که اصلاحات به آن معنا لیدر نداشت. البته چهره های شاخص داشت. اما واقعا ما نیامدیم اصلاحات را تعریف کنیم یا تعریف درست خود را در جامعه جا بیاندازیم و به مردم بگوییم حضور داشته باشند. آنها خودشان آمدند و مسائلی را مطرح کردند و در این مورد بحث و گفتگو شد. این جریان اجتماعی بود که وجود داشت که می تواند هم حسن و هم عیب باشد. در جنبش سبز هم مگر آقای موسوی به مردم دستور داد به خیابان ها بیایند این خود آنها بودند که برای راهپیمایی حضور داشتند. اگر خاطرتان باشد آقایان موسوی و کروبی و مجمع روحانیون مبارز اعلام کردند که چون اجازه صادر نشده راهپیمایی نیست اما مردم همچنان حضور پیدا کردند.

اما در مورد شرکت من در انتخابات سال پیش چون احساس کردم جریانی بخصوص در خارج از کشور رسما هدف خود را براندازی می داند و تحریم انتخابات را در دستور کار قرار داده است از سوی دیگر ما و اصلاح طلبان هم با این که به صراحت بر عدم تحریم تأکید کرده ایم و عدم شرکت در انتخابات را به معنی ندادن لیست و نداشتن نامزد دانسته ایم از هر دو طرف می کوشیدند اصلاحات و همه منتقدان را تحریمی به حساب آورند و جزء براندازان محسوب کنند که به نظرم می بایست با آن مقابله کرد که شرکت در انتخابات از جمله برای همین بود.

اما در مورد اصل حکومت: ما باید در درون خود برای حکومت دینی تعریفی داشته باشیم تا همه افراد خود را شهروند آن بدانند و نظام حاکم بر آن اسلامی باشد نه به بخش کوچکی از جامعه اختصاص داشته باشد.

با این دیدگاه که ما رسالت جهانی داریم و همه باید مطابق اعتقادات ما باشند، قطعا با مشکلاتی مواجه خواهیم شد.

اما در مورد اصطلاح طلبان و انتخابات نیز باید بگویم انتخابات مساله بسیار مهمی است و حق تعیین سرنوشت از جمله در انتخابات محقق می شود. اما مشکلاتی که هنوز وجود دارد و افراد زیادی زندانی یا با محدودیت هایی مواجه شدند به دلیل انتخابات قبلی است.

برای شرکت در انتخابات و رسیدن به نتیجه باید یکسری مسائل را در نظر گرفت. اینکه آیا این مسائل را نادیده می گیریم و وارد انتخابات جدید می شویم؟ یا باید توجه داشته باشیم که انتخابات را از سر گذرانده ایم و به اینجا رسیدیم اگر این باشد باید تامل بیشتری کرد و با توجه به حوادثی که شکل گرفته بدانیم شرکت در این انتخابات چه معنایی پیدا می کند. در ثانی آیا اجازه شرکت در انتخابات داده می شود و آیا تضمین هایی وجود دارد که همه جریان ها کاندیدا داشته باشند؟

هر چند انتخابات حق ماست ما باید در این زمینه سعی و تلاش کنیم که این حق از هیچ کس سلب نشود. در عین حال جناح منتقد و اصلاحات می گویند داخل نظام هستیم و این امیدواری را دارند که در عرصه باشند. آیا شرکت کردن یا نکردن در انتخابات تا چه حد می تواند این امر را تحقق بخشد؟‌ در عین حال که ما از اصول و معیارهایی که داریم و به خاطر آن هزینه پرداخته ایم منحرف نشویم.

آنچه مهم است این است که در این بین باید جریانات همسو به اجماع برسند.

من نمی خواهم بگویم بین اصلاحات و جنبش سبز باید خط بکشیم اما باید خط کشی هایی برای برخی از جریانات که منحرف و خطرناک هستند، داشته باشیم.

شخص من بیش از اینکه به انتخابات بیندیشم به تغییر فضا می اندیشم. اگر حاکمیت هم خواهان انتخابات پرشوری است باید بپذیرد که با این فضا به دست نمی آید. آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از آقایان موسوی و کروبی و تلطیف فضا نه تنها در برگزاری انتخابات پرشور مؤثر است بلکه سبب نزدیکی دلها و آمادگی همگی برای مقابله با تهدیدها و نیز خدمت به کشور خواهد شد. باید همه تلاشمان را بکنیم تا به تفاهم برسیم که فضای موجود به زیان جامعه، مردم، اصلاح طبان و بیش از همه به زیان نظام و حتی حاکمیت و به نفع دشمنان است.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۱۱۴ پاسخ به “خاتمی: انتخابات پرشور، بدون آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از موسوی و کروبی ممکن نیست”

  1. جلایی پور گفت:

    خاتمی جان بیخیال! برو به گفتگوی تمدنات برس…اون خوبه واست…سیاست رو با اهلش بسپار:)

  2. مهدی ایرانی گفت:

    متاسفانه یا خوشبختانه میزان نارضایتی مردم آنقدر عمیق و دقیق است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. مردم هم مشکل را درک کرده اند، هم دلیل بروز مشکل و هم راه حل آن را میدانند. لذا خیلی سخت است که از مردم خواسته شود که خودشان را به نفهمی بزنند تا حاکمان احساس نا امنی و خطر نکنند و به نیمچه اصلاحاتی راضی شوند! نمیشود، قبول دارم، اگر میشد، شاید حاکمان امروز کشور، بدشان هم نمی آمد دستی به سر و روی سیستم بکشند و کار را به کاردان واگذار کنند تا از بحران خارج شوند. اما میدانند که کوچکترین عقب نشینی ای، با پیشروی جدی مردم و مطرح شدن خواستهای جدی و عمیق و دقیقی از طرف مردم است.

    آقای خاتمی اگر میتوانست همه معترضین را در یک جلسه خصوصی جمع کند و به آنها بگوید که شما خودتان را به منگی و نفهمی بزنید، و هی بگویید مشکل ما مرغ است، یا گرانی است، تا حاکمان نترسند که به عاقبت قذافی و بن علی و … دچار میشوند، تا من خودم را به آنها قالب کنم و بعد با اصلاحات کار را پیش میبریم!

    مساله مشخص است، عده زیادی در این کشور، پایان مبارزه را روزی میدانند که حاکمان و مسئولان مستبد جمهوری اسلامی به محاکمه کشیده شوند، نوع حکومت با نظر مردم اصلاح شود، ساختار با نظر مردم اصلاح شود، و دموکراسی مصطلح دنیا در کشور پیاده شود. لذا، اگر چه راه حصول خصوصا بدون خشونت به این خواست، روشن و شفاف نیست، اما چیزی کمتر از آن هم راضی کننده نیست و اصلا وجود ندارد.

    لذا، انچه که آقای خاتمی میگوید، در بین قشر جوان تحصیل کرده ایرانی، خواهانی نخواهد داشت. که حتی مخالفتهای جدی ای نیز با آن مطرح خواهد شد. الان بخش زیادی از جوانان این اظهارات آقای خاتمی را تاکتیک او میدانند، وگرنه قطعا مخالفتهای جدی ای با آن مطرح میشد. بحث حکومت دینی ای که خاتمی میگوید و یا جمهوری اسلامی، مطلقا مورد پذیرش اکثریت جوان جامعه ایرانی نخواهد بود و با آن مبارزه خواهند کرد، ولو اینکه از سمت خاتمی مطرح شود.

    ما صبوریم، و هدف را رسیدن به تمام آزادی تعیین کرده ایم، حد وسطی اصلا وجود ندارد. حاضریم سالهای سال مبارزه کنیم.

  3. یه نفر گفت:

    درود بر انسانهایی که حقیقت را فدای مصلحت نکردند، نه شما، آقای خاتمی.

  4. پادشاهان قانونی!! گفت:

    در بررسی تاریخ کشورمان ایران متوجه می شویم که در بین کشورهای جهان ایران بیشترین سلسله های شاهی را داشته است. اغلب سرسلسله های ما افرادی زورمند و باهوش و قلدر و بوده اند که با جمع کردن عده ای گرد خود، پادشاه قبلی را برانداخته و خود را به پادشاهی رسانده اند تا نوبت خودشان برسد. در طول این دو هزار و هفتصد و اندی پادشاهی و شاهنشاهی در تاریخ ایران تنها دو استثنا داریم که آنها با رای مردم و به صورت مجلس موسسسان و مبعوثان خود را به سلطنت رسانده است که این دو عبارتند از نادرشاه افشار که نماینگان مردم را در دشت مغان جمع کرد و آنها رای دادند که بله نادر بهترین نامزد برای پادشاهی ایران است و دیگری هم رضا خان سردار سپه بود که آن مجلس مبعوسان را تشکیل داد و بارای نمایندگان شد پادشاه ایران. این را به خاطر آن خواننده عزیزی نوشتم که نوشته بود سلطنت غیر قانونی رضا خان و درنتیجه سلطنت غیرقانونی پسرش. اینها اتفاقا قانونی هایشان بوده اند. اما با چه زور و تهدید و رعب و وحشتی این عده را حاضر کرده اند که دور هم جمع شده و به آنها چه در دشت مغان و چه در میدان بهارستان رای بدهند و چه افرادی در این راه جان خود را داده یا ناقص شده اند آن دیگری داستان غم انگیزی است که باید جزئیات آنرا در کتابهای تاریخی خواند و عبرت گرفت.

  5. مهدی ایرانی گفت:

    به نظر من:
    متاسفانه بخشی از حاکمیت، و افراد مسئول، کار را از کار برای خودشان گذارانده اند. یعنی چنان رفتار کرده اند که میدانند برای حفظ حیات سیاسی و حتی حیات فیزیکی خود، باید تا آخر عمرشان مقاومت کنند. و در ایم مسیر هیچ چیز دیگر برایشان مهم نیست، احساس میکنم خیلی پی آن را به تن مالیده اند که تا لحظه مرگشان، باید مقاومت کنند، اگر میخواهند کارشان به دادگاه و … نکشد. و این دسته از افراد سعی میکنند و کرده اند که بقیه را نیز در این مسیر همراه خود کنند و راه بازگشت به مردم را به روی تعداد بیشتری از مسئولان ببندند. فساد مشترک، ظلمها و جنایاتی که مرتکب شده اند، عاملی شده تا آنها در کنار هم بمانند.
    حتی بعضی از آنها که ممکن است در دادگاه بتوانند از خودشان دفاع کنند، میترسند التهاب و شور فضای انقلابی، اجازه ندهند آنها تا زمان دادگاه جان سالم به در ببرند. تعارف که نداریم، عده ای زیادی در سال ۶۷ توسط نظام کشته شده اند، در سال ۸۸ هم وطنانمان شهید شده اند. افراد زیادی در طی این سالها مورد ظلم و شکنجه قرار گرفته اند، طبعا تعداد این افراد و وابستگان آنها کم نیست، ممکن است در فضایی که مردم با اقتدار به پیروزی برسند و حاکمان مقاومت خاصی نکنند، حتی این افراد از حق خودشان بگذرند، اما به هر حال پیگیر رسیدگی به این جریانات و شناسایی مجرمان خواهند شد.
    جدای از آنها، عموم مردم تحت فشار و ظلم و ناکارامدی حکومت، عمرشان را تباه شده میبینند، و حکومت را مسئول سختیهایی که متحمل شده اند میدانند. عموم مردم خواستار رسیدگی به فسادهای مالی، دروغگویی و جنایات پشت پرده ای هستند که از اجزا و عناصر نظام سر زده. عموم مردم خواستار محاکمه جریانهای خودسر و سران آنها هستند. بحث اشتی ملی و بخشش و … را درک میکنیم، اما اینها همه پس از رسیدگی و مشخص شدن جزییات تمام فسادها و جنایات ممکن است.
    اصلا اگر به این مسایل رسیدگی نشود، چنان سرخودگی و عدم اعتمادی در جامعه باقی میماند که جامعه را از کار میاندازد و امید و اخلاق را تباه میکند. البته بحث انتقام جویی نیست، بحث این است که آنچه که مردم آن را ریشه مشکلات همه جانبه خود میدانند، موشکافی و بررسی شود. و ملت از رفع آن مطمیئن شوند. وگرنه اهداف پیش روی ما بزرگتر از محاکمه مثلا جنتی یا احمد خاتمی است!
    لذا، هر روش و راهی که برای مبارزه در نظر گرفته میشود، باید این خواست مردم در آن دیده شود. این خواست نباید در آن انکار شود. شاید بتوان تحقق این خواست را به زمانی دیگر، یا مرحله ای بعد تر حواله کرد، اما نباید انکار شود.
    انکار خواست واقعی مردم، نیروهای پیشرو را کند میکند، سرخودگی و ناامیدی میآورد و نباید از چنین روحیه سرخورده و نا امیدی خواهان همراهی بود.
    من هم معتقدم که چگونگی عملیاتی شدن این خواست مردم، ظرافت زیادی را مطلبد و روشن نیست، اما مهمتر از تحقق این خواست، انکار نشدن این حق است. رهبران جنبش سبز باید این خواست مردم را به رسمیت بشمارند، اگر تحقق آن دشوار باشد مردم خود آنرا درک میکنند.

    برای جوان ایرانی سوال است که برای چه باید مبارزه کند؟ برای چه باید به خیایبان برود و کشته شود؟ برای چه باید بدون سالها مبارزه کند و نشاط مبارزه را حفظ کند. نمیتوان دوباره از حکومت جمهوری اسلامی حرف زد، و از جوانان خواست که مبارزه کنند. کسی با دین مشکلی ندارد، به شخصه نجات دین را در رها شدن از شر حکومت میدانم. نباید با شنیدن واژه برانداز هول کرد. براندازی حتما مصادف یک انقلاب خونین نیست، براندازی حاکمیت کنونی مطلقا به معنی قبول نداشتن آرمانهای انقلاب ۵۷ نیست که اتفاقا تلاشی است در جهت تحقق آن خواستها، براندازی حاکمیت فعلی به معنی روی گردانی از دین و خون شهدای جنگ و … نیست، که اتفاقا باعث حفظ و بازگشت اعتبار دین و شهدا و … است.

    به شخصه تصورم از نظام، همین ولایت فقیه و شورا ی نگهبان و سپاه و بنیاد مستضعفان و چند نهاد مشابه دیگر و چند پسوند اسلامی روی جاهایی مثل مجلس است. خوب هیمن ها ریشه مشکلات ما هستند و تمام مبارزه به خاطر از بین بردن این ساختار هاست، خب نظام همین هاست، و وقتی اینها باید بروند، طبعا نظام هم عوض میشود.

  6. مهدی ایرانی گفت:

    به نظر من جنبش سبز، نیاز به واژه پردازی دارد. نیاز به ادبیات جدید دارد و در این زمینه اهمال شده است. الان خواست مردم را چه بنامیم؟ تغییر، اصلاحات، براندازی، انقلاب؟ هر کدام از این لغات بار منفی و مختص خودشان را دارند، بزرگان جنبش باید واژه ها عباراتی را تعریف کنند که خواست جنبش در قالب آنها بگنجد و بار معنایی منفی ای نداشته باشد، تا با اقبال مردم روبرو شود و کسی هم نتواند به آن حمله کند. عباراتی مثل واژه اصلاحات در زمان خودش.

  7. مهدی ایرانی گفت:

    خواست مردم معترض نباید انکار شود.

    آنچه مورد توجه رسانه های جنبش سبز، بزرگان وسران جنبش سبز و اصلاحات باید قرار بگیرد و بسیار اهمیت دارد، آن است که “خواست مردم انکار نشود”. مردم به همین راضی اند و خود متوجه اند که تحقق کامل آن نیازمند سالها زمان و صبوری و داریت است. شاید بتوان گفت که اظهارات آقای رفسنجانی در آخرین نماز جمعه ای برگزار کرد، در بیان خواست مردم صریح تر از کلیه اظهارات آقای خاتمی باشد. در آن خطبه ای آقای هاشمی خواستهای مردم را مطرح کرد و ولو مختصر و در لفافه در مورد یکی از اساسی ترین خواستها که همانا تغییر قانون اساسی است، نیز گفت که فعلا همه طبق قانون عمل کنند، بعدها برای اصلاح قانون تلاش شود.
    همین اظهار مردم را راضی و مطمئن میکند که خواست آنها درک شده. اما وقتی آقای خاتمی میگیود مردم نظام را دوست دارند! این یعنی انکار خواست مردم. این یعنی بی اعتمادی به مردم، این یعنی اینکه مردم نمیدانند که چه میخواهند، و اشتباه میکنند که نظام را نمیخواهند!

    ما میدانیم که تحقق خواستمان زمان بر است، پرهزینه است و باید مرحله به مرحله محقق شود، حاضریم این زمان و هزینه متحمل شویم و صبوری داشته باشیم، اما کسی از مانخواهد که خواست خود را ندیده بگیریم. کسی حق ندارد قیم مالابانه نسبت به مردم برخورد کند و خواست مردم را ندیده بگیرد و آن را اشتباه بپندارد.

    ما میدانیم که رسیدگی به جریانات فاسد و جنایت و خطاهایی که طی این چند دهه صورت گرفته نیازمند سالها تحقیق و تفحص است، و این صبوری را داریم که مثلا بررسی کامل و ریشه ای قتلها یزنجیره ای ده سال یا بیشتر به طول بینجامد. اصلا ما میدانیم که بررسی دقیق اینها نیاز مند آن است که فضا آرام شود و اصلا در التهاب تغییرات انقلابی پرداختن به این مسایل به منزله دفن کردن حقایق است، اما اجازه نمیدهیم عده ای به این امید باشند که ما فراموش کنیم. چون اگر مسایل این دوران سی ساله شکافته نشود، بررسی نشود اصلا نمیتوان امید داشت که تکرار نشوند یا ادامه نیابند.

    آقای خاتمی، هر روشی که میخواهد پیش بگیرد، ایرادی ندارد، اما خواست مردم را انکار نکند. تحقق خواست مردم را غیر ممکن بداند، دور بداند، آن خواستها را اشتباه بداند، اما انکار نکند، نادیده نگیرد.
    رسانه ها هم همین طور نباید خواست مردم را انکار کنند یا آن را جعل و تحریف کنند.

  8. ناشناس گفت:

    در اینکه آقای خاتمی آدم بسیار خوب، مهربان، خوش فکر، نیمه فیلسوف، باسواد، با احساس و… حرف نیست. بسیار هم حسن نیت دارد. اما برای مقابله با گرگها آدم مناسبی نیست. بسیار آدم با حیائی است. کسی که سر سفره پدر مادر نشسته باشد نمی تواند با یک لات بی سروپای چاقوکش طرف شود. حتما اگر بین این دونفر درگیری شود، لات و چاقوکش برنده می شود. زیرا به جای به کارانداختن عقل و منطق و به کاربردن زبان برای این وسایل، از زبان برای رکیک ترین فحش ها استفاده می کند و از برای مغلوب کردن طرف هم از زور بازو و مشت و چاقو و دیگر وسایل. آقای خاتمی حریف اینکسانی که در مقابل ما هستند نیست. آنها برای حفظ قدرت از هر وسیله ای که لازم باشد استفاده می کنند که دروغ و دزدی وقتل و جنایت کمترین آنهاست. ازهمین روی من معتقدم ایشان بیجهت تلاش دارند اینان را به راه راست هدایت کنند که هدایت شدنی و اصلاح پذیر نیستند و عالمی دیگر بباید ساخت و طرحی نو درانداخت. امید بستن به درخت جمهوری اسلامی با اینهمه خرافاتی که در گردآن جمع شده است و با این همه روحانی نمایانی که مزه قدرت و رفاه و ثروت را چشیده اند غیر ممکن است. من شدیدا مخالف انقلاب و زیر و رو شدن وضع هستم. اینهمه کشت و کشتار و خونریزی که طی این سی و چندسال صورت گرفت و که تقریبا نود درصد آنهم بیجهت بود، کافی است. ما باید زیر نظر نظارت سازمان ملل، نظر مردم را بخواهیم و طی رفراندمی که انجام می شود تکلیف این مملکت روشن شود. دلیلی ندارد که این مملکت همچنان اسلامی باقی بماند. دیدیم و دیدید که این مملکت را با اسلام نمی توان اداره کرد. برای اداره کشور باید به وسایل و نظریات امروزی مجهز شد تا بتوان به کشورهای دیگر رسید در حالیکه آنها سوار هواپیما شده و عازم مقصد هستند ما نمی توانیم با شتر در این مسابقه ای که جریان دارد امید برد داشته باشیم. من اصلا مخالف دین یا اسلام نیستم. اصلا اما دین باید به جایگاه اصلی خودش که قلب و مغز مردم است برود و به کسانی نباید اجازه داد که از قداست دین سوء استفاده کرده مردم را تحریک کرده و به جان هم بیندازند. نمونه اش همین جنجالی است که به سبب این فیلم بی ارزش راه انداخته اند. یا جنجالی که به سبب کتاب سلمان رشدی راه افتاد وو یا کشت و کشتاری که به سبب کاریکاتور آن دانمارکی روی داد و عده ای جان خود را از دست دادند و تمام این کارها سبب لطمه خوردن به چهره و حیثیت اسلام شد. والله آن فیلم را که در گوشه آمریکا عده ای سودجو ساخته بودند اگر کسی در باره اش جنجال راه نمی انداخت اکنون میلیونها نفر به اینترنت مراجعه نمی کردند که آنرا تماشا کنند. کتاب آیه های شیطانی درآمریکا پیدا نمی شد و برای خرید آن باید در لیست سه هفته ای انتظار می کشیدیم. اگر حرفی راجع به این کتاب گفته نمی شد، این کتاب و آن فیلم هم می آمدند ومی رفتند و اصلا کاری به کار ما نداشتند. ما این ما خودمان هستیم که دستی دستی برای این کالاهای بنجل تبلیغاتی میکنیم که به بهای جان انسانها و لطمه خوردن به اسلام تمام می شود. بعلاوه مگر نشان علاقه به اسلام حمله به ساختمان ها و راه انداختن کشت و کشتار است؟ آیا نمی شود تظاهرات متمدنانه راه بیندازیم و باعث حیرت جهان شویم؟ حتما باید دست به کشت و کشتار بزنیم؟ اینجاست که من معتقدم دست هایی در کار است که مخصوصا این جنجال ها را راه بیندازند و با ابزاری کردن اسلام و بازی با احساسات عده ای به نفع خود ماهی گیری کنند. امیدوارم توانسته باشم با قلم ناتوان خود، ضمیر درونم را بیان کرده باشم.

  9. ناشناس گفت:

    این دافراد که به خاتمی میتازند نه سیاست سرشان میشود و نه راه به جائی خواهند برد از همین بی لیاقتان حرف مفت زن هست که هنوز آقایان موسوی و کروبی در حبس هستند

  10. ناشناس گفت:

    آقایون سایت مشابه کلمه راه افتاده که دیدی به دوستانتون بگین که تقلبیه خاتمی هم آدمه بدی نیست ولی توان مقابله نداره خیلی مهربونه و ترسو

  11. سبز اندیش گفت:

    خاتمی دست وردار … خرابمون کردی!…با اون رای دادنت

  12. علیرضا گفت:

    متمتاسفانه یکی از بیماری های تاریخی ایرانیان این است که باید سال ها بگذرد تا به توانایی ها و نبوغ و خیرخواهی های یک بزرگمرد پی ببریم. در آن زمان هم دیگر کار از کار گذشته است . ما هم دوست داریم یک قهرمان بیاید تا ما را نجات دهد و هم دوست داریم تک تک ما یک لیدر و رهبر باشیم. البته اگر از آنهایی که هدفمند این سید بزرگوار را هدف قرار داده اند بگذریم ، بقیه باید تامل بیشتری کنند زیرا پشیمانی دیگر سودی نخواهد داشت.

  13. مرگ بر دیکتاتور گفت:

    تا دیکتاتوری هست
    انتخابات بی اثر است
    اثر انتخابات بایستی حرکت اجتماعی در اقتصاد و فرهنگ و سیاسیت و علم باشداین حرکت میسر نیست مگر اینکه دیکتاتوری مذهبی از بین برود والا انتخابات که بایستی از آن فردی که درد واقعی و بدون پرده مردم را بداند و کاندید واقعی مردم باشد و نیز با برنامه بتواند این نیازهای تاریخی را حل و فصل کند تازه در چه بستری ، بستری که پر از افراد چاپلوس و نون بنرخ روز خور و گروه فشار و لباس شخصی و امثال اینها مگر میشود کار کند آن کاندیدای با خصوصیات بالا
    پس نه بستر رژیمی مهیا است و نه مکانیسم انتخاب کاندیدا طوری است که کاندیدای واقعی بیاید و طرح بدهد
    شرکت در انتخابات انتخاب کردن نیست بلکه شرکت در نمایشی است که دیکتاتورها کارگردانی کرده اند
    بیاییم بازیگر بی جیره و مجواب نباشیم ولی برای انی دیکتاتورها منفعتشان را بسازیم

  14. masoud گفت:

    با سلام
    سؤال اساسی که از آقای خاتمی و همفکرانشان وجود دارد اینست که:آیا حکومتی که براساس زور،وقاحت ، وحشت انگیزی و با تکیه بر دلارهای بی حساب نفتی چنان عمل کرده است که روی بسیاری از جباران تاریخ را سپید کرده است و به هیچ اصلی پایبند و پاسخگو نیست چگونه با بی عملی ومماشات حضرات یک شبه تغییر رویه می دهد وزندانیان را آزاد می کند ، انتحابات آزاد برگزار می کند و…….؟
    نمی خواهم در مورد ایشان نیت کاوی کنم ولی در بهترین حالت نظرات ایشان را می توان خیلی خیال پردازانه و ساده لوحانه دانست.به نظر این حقیر ایران بدون خواست ، عمل ملت و جانفشانی در این راه هرگز به سر منزل مقصود نخواهد رسید و این حرفها بیشتر شبیه قصه های پریان می ماند که برای خواب کردن کودکان مناسب است.