سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

دوستدار یا شیعه علی؟!

چکیده :بنابراین ما یك ملت «دوستدار علی (ع) » ‌هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »‌! چراكه شیعه علی (ع) همچنان كه گفتم علی (ع) ‌وار بودن، علی (ع) ‌وار اندیشیدن، علی (ع) ‌وار احساس كردن در برابر جامعه، ‌علی (ع) وار مسؤولیت احساس كردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، ‌علی (ع) ‌وار زیستن، علی (ع) ‌وار پرستیدن و علی (ع) ‌وار خدمت كردن است. ...


دکتر علی شریعتی

سخن گفتن درباره علی (ع) بی‌نهایت دشوار است، زیرا به عقیده من، علی (ع) یک قهرمان یا یک شخصیت تاریخی تنها نیست. هر کس درباره علی (ع) از ابعاد و جهات مختلف بررسی کند، خود را نه تنها در برابر یک فرد، یک فرد برجسته انسانی در تاریخ می‌بیند، بلکه خود را در برابر معجزه‌ای و حتا در برابر یک مساله علمی، یک معمای علمی «‌این خلقت» احساس می‌کند. بنابراین درباره علی (ع) سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهله اول به ذهن می‌آید، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست، بلکه درباره معجزه‌ای است که به نام انسان و به صورت انسان در تاریخ متجلی شده است.

علی (ع) یکی از شخصیت‌های بزرگی است که به نظر من بزرگترین شخصیت انسانی است (پیغمبر (ص) را باید جدا کرد که رسالت خاصی دارد) که از همه وقت، امروز ناشناخته می‌بود، بدشناخته‌تر است که کیست، محققین او را برای اولین بار می‌شناختند.

گاه علی (ع) را که توی این جنگ‌ها یک قهرمان شمشیرزن است، توی شهر یک سیاستمدار پرتلاش حساس است و توی زندگی یک پدر و یک همسر بسیار مهربان و بسیار دقیق است و یک انسان زندگی است و در همه ابعادش می‌بینیم، تاریخ می‌گوید، تنها در نیمه‌ شب‌ها، توی نخلستانهای اطراف مدینه می‌رفته و نگاه می‌کرده که کسی نبیند و نشوند و بعد سر در حلقوم چاه فرو می‌برده و می‌نالیده! هرگز، من نمی‌توانم قبول کنم که رنج‌های مدینه و رنج‌های عرب و جامعه عرب و حق جامعه اسلامی و حتا یارانش، این روحی را که از همه این آفرینش بزرگ‌تر است وادار به چنین نالیدنی بکند، هرگز!

درد علی (ع) خیلی بزرگ‌تر است و آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد، که این روح را این اندازه بی‌تاب بکند! مسلما این همان درد انسانی است که خود را در این عالم زندانی می‌بیند، انسانی است که خود را بیشتر از این عالم می‌بیند و احساس خفقان در این عالم می‌کند.

مسلما هر کسی که انسان‌تر است، پیش از آنچه هست در خود نیاز احساس می‌کند، انسان است، این است که می‌بینیم علی (ع) قهرمان متعالی سخن گفتن و زیبا سخن گفتن و پاک سخن گفتن است، نمونه اعلا و متعالی شهامت و گستاخی در جنگ است، نمونه عالی پاکی روح در حد اساطیر و تخیل فرضی انسان در طول تاریخ است، نمونه اعلای محبت و رقت و لطافت روح است، نمونه عالی دوست داشتن در حد نمونه‌های اساطیری است، نمونه عالی عدل خشک دقیقی است که حتا برای مرد خوبی مانند عقیل ـ برادرش – قابل تحمل نیست، نمونه اعلای تحمل است در جایی که تحمل نکردن، خیانت است و نمونه اعلای همه زیبایی‌هایی است و همه فضایلی است که انسان همواره نیازمندش بوده و ندانسته.

علی (ع) نه تنها امام است، در طول تاریخ هیچ شخصیتی با این امتیاز را نداشته که یک خانواده امام (ع) است، یعنی خانواده اساطیری است، خانواده‌ای که پدر علی (ع) است، مادر زهرا (س) است، پسر آن خانواده حسین (ع) [و حسن (ع)] است و دختر آن خانواده زینب (س) است.

چهرهایی که می‌خواهم، در قرن بیستم، به عنوان سمبل و تجسم یک ایدئولوژی مطرح و عنوا کنم، دارای این خصوصیات است. البته این کامل‌ترین خصوصیاتش نیست، اما اساسی‌ترین آنهاست

علی (ع) نخستین نسل در انقلاب اسلامی، علی (ع) در خانه پسرعمو، رابطه متقابل پیغمبر (ص) و علی (ع)، علی (ع) مظهر جهاد و رهبری جنگ، علی (ع)، ‌مرد سیاست و مسؤولیت اجتماعی، علی (ع) مرد کار یدی، کشاورزی و تولید، علی (ع) ‌مظهر نثر و شعر علی (ع) بهترین سخنور و سخنگو، علی (ع) ‌فیلسوف، علی (ع) مظهر بینش‌ها و ابعاد متضاد، علی (ع) ‌زهد انقلابی و عبادت، ‌تکیه بر عدالت، علی (ع) تساوی در مصرف، علی (ع) امام و مظهر حقیقت‌ها و ارزش‌ها، علی (ع) نفی مصلحت به خاطر حقیقت، نفی شخصیت، علی (ع) انسان‌دوستی.

درد علی (ع) دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ‌ملجم در فرق سرش احساس می‌کند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه‌های شب خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده … و به ناله درآورده است … ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ‌ملجم در قرق سرش احساس می‌کند. اما این درد علی (ع) نیست، دردی که چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است که ما آن را نمی‌شناسیم!

باید این درد را بشناسیم، ‌نه آن درد را که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمی‌کند و … ما درد علی (ع) را احساس نمی‌کنیم.

ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که می‌تواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که می‌تواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، ‌به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال می‌بینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیده‌ایم!

در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع می‌شود و این مرحله‌ای است پس از شناخت و پس از عشق.

بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع) » ‌هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »‌! چراکه شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) ‌وار بودن، علی (ع) ‌وار اندیشیدن، علی (ع) ‌وار احساس کردن در برابر جامعه، ‌علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، ‌علی (ع) ‌وار زیستن، علی (ع) ‌وار پرستیدن و علی (ع) ‌وار خدمت کردن است.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۴۰ پاسخ به “دوستدار یا شیعه علی؟!”

  1. ناشناس گفت:

    گاهی وقتها که این تعریف و تمجیدها و سعی در معصومیت سازی رهبر را میبینم و فکر میکنم ممکنه ، اینکه میگن ائمه ما همه معصوم بودن هم حاصل همچین اغراق ها و مبالغه هایی بوده باشه و در آن زمان هم یکسری افرادی مثل اینایی که الان سر کارن سعی در معصومیت سازی برای ائمه علیه السلام داشتند!
    نمیدانم خدا خودش کمک کنه به این همه شک و تزلزل که تو ایمان و اعتقاداتمون بدلیل رفتارهای حاکمین بوجود اومده

  2. امین گفت:

    من نمیدونم تا کجا این جامعه به اصطلاح ایرانی میخواد علی رو خدا کنه!
    جاییکه خود پیامبرش میگه من بشری مثل شما هستم, علی که از ایشان والاتر نبوده

  3. حسین گفت:

    درود بر روان پاک دکتر شریعتی . اگر در این زمان دکتر حضور داشت با این افکار حتما در اوین بود زیرا تمام حرفهایش بوی تشویش و براندازی میدهد . برای همین است که کتابهایش را نمیتوان پیدا کرد .

  4. ناشناس گفت:

    امروز علی از انقلاب و قانون اساسی و جمهوری اسلامی واسلام هم مظلوم تره

  5. ناشناس گفت:

    روح امام بود در ایثار و شهادت و شهید و شاهد و شاهد و احیاء اسلام ابوذر در رد مختلسین و اصحاب کنز و رانت ملیاردی
    و سرانجام روح امام و بسیجیان ان وقت امام بود در احیاء اسلام حسین ایثار و زینب صبر در مبارزه با استعمار امریکا و غرب معاویه و یزید
    بلی دکتر شریعتی شهید شاهد روح امام بود سلام الله علیهما و علی طالقانی!

  6. ناشناس گفت:

    فکر نمی‌کردم دکتر شریعتی تا این اندازه احساساتی تعریف کنه. عزیز من این شخصی که تو گفتی از ابراهیم و موسی و عیسی و محمد و … هم برتر دانستی. نه عزیز دل من. علی یک انسان معمولی و پرهیزگار بود. در دوران پیامبر انسان‌های خداپرست و خداترس کم نبودند. حضرت علی در برخی موارد از جمله آشنایی با تفسیر قرآن برتری داشت اما نه در این حد که شما فرمودید. من ماندم چگونه این انسانی که ما اینگونه درکش می‌کنیم را یاران خودش که به خوارج تبدیل شدند اینگونه باور نداشتند که اگر او را معصوم و همه چیز دان می‌دانستند قطعاً با او وراد جنگ نمی‌شدند همانگونه که با رسول‌الله وارد جنگ نشدند.

  7. ناشناس گفت:

    سخنان شریعتی سخنانی مالیخولیایی و جنون آمیز است. حالا مردی بگو. سخنانی آبکی و وصله پینه شده و مداحی ست. علی اگر خودش هم امروز در مسجد کوفه نماز میخواند شریعتی را از مسجد بیرون می کرد.

  8. ناشناس گفت:

    با سلام بنده از پیروان شریعتی خواهش می کنم قدری فکر بکنند! سخنان شریعتی سخنان قهوه خانه ایست. من سالها از خودم می پرسیدم مگر ممکن است کسی در دانشگاه سربن در پاریس درس خوانده باشد و اینهمه شومنی حرف بزند. بعد از مطالعه و رفتن به پاریس به کتابخانه ی دانشگاه رفتم سراغ تز او را گرفتم. متوجه شدم که شریعتی اصولا تزی در مورد جامعه شناسی ننوشته است. شریعتی اگر درست یادم باشد یک «تزی» که صد و چند صفحه است و ترجمه ایست از یک شاعر و عارف قرن یازدهم یا دوازدهم را سر هم کرده و در هر حال مدرکی گرفته است. از همین نوشته ی شریعتی چنین بر می آید که این بابا قدری زبان فرانسه بلد بوده و آنهم خیلی کم او توانسته با نبوغی که داشته با آنهمه «کمی» که از آنهمه «زیاد» فرهنگ غربی آموخته بوده با قدری اسلامیات قاطی کند و مخلوطی مدرن نما را بخورد جامعه ی ایران بدهد. شریعتی بی تعارف دروغ گفته و متاسفانه او اگر در یک کشور دموکراتیک می بود بی هیچ توجیهی و بی هیچ ملاحظه ای حتا توسط فرزندانش افشاء می شد٬ اما در ایران ما تنها امام زاده ها نیستند که قلابیند٬ تنها شیادان عمامه بسر ما نداریم٬ شریعتی دروغگو را نیز داریم که دوستانش و دوستدارانش او را به نوعی بهرمند از قوه قدسیه ی کذایی می دانند و کسی را یارای نهادن آبرو بالای چشمش نیست. در حالی که اگر شریعتی توسط کسانی که تزی به اصطلاح مدرن در مورد اسلام دارند افشاء شود رقیبان لاییک و سکولار خود را خلع سلاح خواهند کرد. متاسفانه شریعتی از جامعه آنروز غرب و خصوصا آن زمان فرانسه و بویژه پاریس هیچ نیاموخت و حتا «چپی» را که او برای ایران و با چاشنی اسلامی به ارمغان آورد چپی دست دوم و سوم از امه سزر و فرانتس فانن بود و نه از قولهایی همچون سارتر و التوسر و دیگران. آما با خواندن تژ شریعتی یک نکته بسیار حائز اهمیت هست که انسان از خودش می پرسد آیا مثلا شریعتی می توانسته – چنانکه او خود مدعی ست – حتا سخنا پیچیده لویی مسینیون و یا استادانش را به فرانسه بفهمد و حتا با آنها دوستی داشته باشد یا نه! از روانشناسی کویر شریعتی و خصوصا بخش لویی مسینیون و آن مداحی هایی که او برای آن مرد کرده چنین بر می آید که مسینیون چندا اعتنایی به شریعتی نداشته و نگاهش در جاهای دیگر پرسه می زده… در هر حال من با نویسنده ی بالا که به اختصار نوشته شریعتی در مورد امام علی را «سخنانی مالیخولیایی و جنون آمیز٬ آبکی و وصله پینه شده و مداحی» دانسته موافقم.

  9. ناشناس گفت:

    کسانی در مورد شریعتی و دروغ بزرگ او نوشته گفته اند. کسانی نیز سکوت کرده اند٬ چرا که شاید فقط باید در مورد مدرک تقلبی کردان و دیگر دکتر ها و مهندسین یکشبه سخن گفت و نه شریعتی و امثال او. و اما ایکاش کسی سخنان معلم شهید مرتضی مطهری را نیز در مورد ایران و ایرانیت و اجداد و نیاکان ما منتشر می کرد. من معتقدم که می بایست سخنان ایشان نقد می شد تا دشمنان اسلام از آن سو استفاده نکنند. ایکاش فرزند ایشان این سخنان را نقد می کرد و شأن نزول آنرا می گفت. ایکاش دوستان ایشان این سخنان را نقد می کردند.

  10. موسوی گفت:

    با سلام و خسته نباشید خدمت زحمتکشان محترم سایت محبوبم کلمه وبا تشکر از حسن سلیقه تان در انتخاب مطلبی که در بزرگداشت عالی ترین مقام انسانی بشریت انتخاب نمودید . ای کاش همانگونه که دکتر از ذکر و نوشتن عینها جهت نزدیک نمودن امیرالمومنین به ما پرهیز مینمود شما نیز حفظ امانت به جا میاوردید حداقل به دلیل روان بودن اهنگ ادبیات انتخابی که تاثیر مطلب را صد چندان مینماید. در جواب این جماعت بی سواد که به فحاشی پرداختند بنده نیز همچون سیل بی شمار شاگردان و هواداران و متاثرین دکتر سکوت را بهترین جواب برای ابلهان بر میگزینم و برای شادی روح دکتر به عرض میرسانم ای معلم بزرگوارم من امامم علی را با تو شناختم من شنیده و دیده بودم که میلیونها انسان شریف و پاک و از میان انان اساتیت و ادیبان و فیلسوفان و علما و شاعران و نگارندگان تاریخ و حکیمان و سیاست مدارانی چون مولوی حافظ سعدی غزالی عطار بو علی طبری ابن اثیر زرین کوب ملا صدرا طباطبای مطهری جعفری مصدق فاطمی سنجابی طالقانی بازرگان حنیف نژاد منتظری موسوی بی نهایت ارادتمند این اسطوره بزرگ تاریخند اما نمی دانستم چرا؟؟؟؟ و این تو بودی تو فقط و فقط تو که با خود اندیشیدی شناخت این بلندترین رتبه انسانیت میتواند از من انسانی نو بسازد !!!!! و ساختی و میسازی….. و بعد از تو من و ما هرگز تنها نماندیم چون امام علی همواره با ما است. انگاه که به آنالیز سه دسته طرد شده که به نبرد با امام پرداختند( ناکثین قاسطین مارقین ) اراده نمودی خداوند تو در جایگاهی بلند نشاند تا با چشمانت همه واقیعتها را ببینی و درس فراموش نشدنی بدهی به همه انسانها تا این دشمنان مکرر پاکی و شرافت و عدالت و صداقت را در هر لباس و مقام و موقعیتی شناسایی نمایند .و چنین است که امروز فرق بین ندای شبانه الله اکبر امام علی پسند را با الله اکبر گوهای معتاد و حقوق بگیر جکومتی را میتوان به راحتی با جان و دل احساس نمود. درود بر اندیشه و زبان و شمشیر امیر المومنین و مرگ بر دیکتاتور

  11. کیوان گفت:

    آقایی که از وزارت خانه های امریکا برای فحاشی به اسلام و متفکرین و مقدسات مسلمانان حقوق ماهیانه دریافت مینمایید ایا داشتن چند کانال تلویزیونی تحت الحمایه کافی نیست؟؟؟؟در این سایت دنبال چه میگردید؟میخواهید مرا وسوسه کنید تا زنم را طلاق دهم و یا از شوهرم طلاق بگیرم تا بدینوسیله مدرن شوم و انقدر تنها زندگی کنم تا به بیمار روحی و روانی تبدیل شوم ؟ میخواهید دخترم را با دو بنده بفرستم در کافه های فرنگی ها به شغل امروزی گارسونی بپردازد تا در مقابل یک دلار انعام گرفتن از تلو تلو خورها سه ماچ از گونه ها تقدیم نماید چرا که بوسه از لبها برای شوهری است که هرگز به دنیای غرب نخواهد امد ؟دوست دارید سگ سفید کوچولو بخرم و بگذارم در داخل خانه رژه برود تا هر روز صبح که چشمانم را باز میکنم ناشتا دنبال انه سگ بگردم تا بلکه از بوی گند خانه کم شود ان هم نه برای تمیزی خانه بلکه از ترس اعتراض همسایه ها (جاسوسها )؟ مایلید انقدر به خوردن ودکا خو کنم که استفراق را بیشتر از توالت رفتن بپسندم؟ آه ه ه ه ه ه از شما !!!!!! وای بر شما عقب مانده های فوکولی …..حضرت مسیح به یهودیان دوران خود میگوید شما مثل کاسه هایی را میمانید که از بیرون تمیز است اما درونش پر از کثافت ….اگر حضرت امروز در میان ما بود به شما میگفت به راستی درونتان از بیرونتان الوده تر و بیرونتان از درونتان کثیفتر .

  12. محمد گفت:

    آقای محترم ناشناس مقصود تو از سخنان آیت الله شهید مطهری کدام سخنان است. ایشان کی و کجا به اجداد و نیاکان ما توهین کرده؟؟ چرا که آنطور که تو قلم می فرسایی گویی معلم شهید چیزی گفته که به تو نیاکانت برخورده پس بگو کجاست تا ما هم بدانیم. تا جایی که من اطلاع دارم آیت الله مطهری در تمامی گفتار و نوشتارش هرگز به ایران و ایرانی توهین نکرده است. انتقاد البته کرده ایشان از دروغ و فساد و بی نمازی و… همیشه انتقاد کرده و البته با احترام. لطفا اگر راستگویی و درستکار مرجع و ماخذ خبرت را بده٬ آدرس بده تا ما هم بدانیم و اگر دروغگویی لعنت خدا بر تو باد.

  13. دوست همگی شما گفت:

    آقای و یا خانم موسوی که دیگران ابله خطاب می کنی بدان که شریعتی واقعا و حقیقتا دروغگو بوده. من خودم از طرفدارانش بودم٬ اما طرفدار بودن هیچ عیبی ندارد ولی طرفدار ماندن و پای فشردن بر دروغ و تباهی از دانایی و صداقت نمی آید. در ضمن تا کی و تا کجای تاریخ تو و امثال تو میخواهید ناکثین قاسطین مارقین را تکرار و تکرار و تکرار کنید! و بعد هم اینهمه اسم نا هماهنگ را از مولوی تا حنیف نژاد را سر هم کرده ای میخواستی یکبارگی اسم مسعود رجوی که او هم دارای نفخه ی قدسیه هست را نیز بیاوی٬ چرا که او هم با نام امام علی گریه اش میگیرد. برادر کتب بخوان و اندیشه ورز. باور کن اگر شریعتی دروغگو نبود و حتا برای پیروانش این دروغ روشن نبو و این نوشته اش اینهمه لافزن نبود طرفدارانش این سایت را به آتش می کشیدند. خوشبختانه این سایت سایت آزادگان است و تقریبا همه با رعایت ادب می توانند بنویسند و نظر بدهند حتا حضرت عالی که دیگران را ابله فرض می کنید. کتاب بخوان! فعل خواندن را صرف کن! از حاشیه ی امن کتابهای سنتی بدر آ.

  14. به کیوان گفت:

    آقای کیوان شاید هم خانم کیوان ایران من و شما این است. ایران من و شما بعد از سی و سه سال اخلاق ولایی این شده. اینرا یک بسیجی پر درد دل و مخلص نوشته. از این بریاتر و از این با صفا تر نه منم و نه تو. آری آنچه را تو می گویی که دیگران برایت می خواهند که تو از زنت جدا شوی و از شوهرت طلاق بگیری را حکومت عدل علی خامنه ای و روحانیت معظم برایت بر نامه ریزی کرده است. این نامه را یک بسیجی به عبدی نوشته. عبدی راستگوست٬ حتا اگر من با او نه دوست باشم و نه همراه و نه هم عقیده اما عبدی راتگفتار است. بنا بر این این نوشته را با تحقیق نوشته. و من و تو زن و دخترم هر روز در خیابانها تهران قربانی آنچیزی هستیم که او در شیراز معدن راز بوده. اگر هم باورت نمی شود زنت را با چادر یا بیچادر بفرست برود در یک ایستگاه اتوبوس بیاستد و خودت آهسته و پنهانی دنبالش برو و ببین فاجعه تا معز استخوان آقا رسوخ کرده و ایشان در حال نماز شب است. آری بخوان این نامه را و دنبال زن و دختر جوانت پنهانی برو و ببین که فاجعه تا عمامه ی آقا بالا رفته و ایشان فقط دماغش بیرون از مرداب است.
    با سلام به آقای عبدی،

    چندین بار تصمیم گرفتم که برای شما نامه ای بنویسم ولی منصرف می‌شدم، تا اینکه این مقاله را امروز خواندم…

    ۲ هفته در ایران بودم. شب آخر وقتی که میخواستم از ایران خارج شوم تهدید به مرگ شدم ( ساعت ۸ شب، ۲ دختر خانم شیرازی کنار خیابان، در ایستگاه تاکسی ایستاده بودند و میخواستند تاکسی بگیرند ) من هم همراه با همسرم در ایستگاه وارد شدیم و میخواستیم تاکسی بگیریم و به منزل پدر خانمم برویم. در عرض ۱۰ دقیقه شاید ( بدون اغراق ) ۱۰ ماشین شخصی جلو این ۲ خانم ترمز میزدند و بقول شیرازی ها میخواستند “آنها را بلند کنند”. من و همسرم بسیار ناراحت و عصبی شده بودیم، هیچ ماشینی جلو ما ترمز نمی زد ولی هر ماشین شخصی که عبور میکرد جلو این ۲ خانم ترمز میزد و با اصرار از آنها میخواستند که سوار شوند. ۲ خانم، که کاملا معلوم بود خانم های شریف بودند از ترس و خجالت دایما محل ایستادن خود را عوض میکردند. همسرم که بسیار عصبی شده بود یک لعنت به ماشین های شخصی میکرد، یک بد به مسولین کشور میگفت، ناسزا به اسلام و فقیهان میگفت و من را شماتت میکرد که چرا از این نظام… طرفداری میکنیم. به من میگفت ۲۴ سال در خارج از کشور زندگی میکنیم، در بلاد کفر و بی دینی زندگی میکنیم و… هنوز یکبار چنین صحنه ای را ندیده ایم…

    صحنه ناراحت کننده ای بود… نتوانستم خودم را کنترل کنم ( نه به خاطر ملامت های همسرم )… از این به بعد هر ماشین شخصی که جلو پای آنها ترمز میزد با کمی خشونت کلامی داد میزدم و میگفتم خجالت بکشید، مگر خودتان همسر و خانواده ندارید… ماشین آخری ۴ جوان از آن پیاده شدند و دست به کارد… چی میگی ؟ میخواهی همین جا شکمت را خالی کنیم… ؟ با ترس گفتم الان به پلیس ۱۱۰ زنگ میزنم… یکی از آنها با خنده گفت همین الان، زودتر زنگ بزن…

    این ۲ هفته که در ایران بودم، انگاری که در جهنم بودم. هر روز درگیری بود. هر روز چندین تصادف می‌دیدیم، هر روز دعوای خیابانی می‌دیدیم، فساد اداری دیوانه کننده بود…

    وقتی که از شیراز به سمت سوئد پرواز کردم در دوحه ۱۲ ساعت توقف داشتم. ( از شیراز تا دوحه ۴۵ دقیقه پرواز است ) ۱۰ ساعت را در دوحه گذراندم به جاهای مختلف شهر رفتم، بالای شهر، پایین شهر، موزه اسلامی، بازار ایرانی ها و… به خودم گفتم ای خدای من فاصله هوایی این شهر با شیراز ۴۵ دقیقه است، ببین چه نظافت، آرامش، صلح و سکینه ای در این شهر حکم فرما است. انسانهای متفاوت با زبانهای مختلف و نژادهای گوناگون در این شهر زندگی میکنند ( با احترام به مقررات ) ولی در شهر من شیراز چه آلودگی، چه نفرتی پراکنده است، چقدر فساد، چقدر دروغ، چقدر بی تفاوتی و بی مسولیتی، چقدر نا امنی…

    همسرم میگوید دیگر به ایران باز نمیگردد…

    برای او خیلی راحت است که اینگونه حرف بزند ولی من چه کنم که همه وجودم، فکرم، اندیشه ام، عشقم ایران است… تصمیم داشتیم یک خیریه تاسیس کنیم، یک کلینیک برای کودکان فلج مغزی در منطقه محرومی در شیراز بزنیم و آنرا به خانواده های نادار هدیه کنیم و ورودی آنرا برای این خانواده ها و کودکان رایگان کنیم.

    چه بگویم که همه رویاهایمان بر باد رفت…

    با احترام

    در پاسخ نامه من به مطلب بالا نویسنده این نامه را ارسال کرد.

    با سلام به آقای عبدی

    آقای عبدی باور کنید که انسان رفاه طلب و دنیا پرستی نیستم که به خاطر مسایل دشوار موجود در ایران، خارج نشین شده ام.

    من یک نوجوان ۱۳ ساله بودم که انقلاب شد.

    – از سال ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷ ( به رغم نوجوانیم ) مشارکت فعال در تظاهرات خیابانی داشتم ( خواهر دانشجویم محرک من بود ) هنوز درد پای چپم را که بر اثر باتوم سربازان ارتش شاهنشاهی کبود شده بودند را به خاطر می‌اورم.

    – در سن ۱۶ سالگی بصورت داوطلبانه، علیرغم مخالفت پدر و مادرم، بعنوان بسیجی به جبهه جنگ رفتم و در گلخانه شهدا بسیج سپاه پاسداران استان فارس مشغول خدمت شدم. در حمله محرم در جبهه های دهلران شرکت داشتم و بعنوان یک نوجوان ۱۶ ساله ( در اینجا افراد کمتر از ۱۷ سال را کودک خطاب میکنند ) جسد شهدا را از خط مقدم به پشت خط میآوردم.

    – بعد از اتمام خدمت در بسیج، دوره سه ماهه، عطش عشق به جبهه و جنگ و خونریزی و… فرو کش نکرد و به سربازی رفتم ( در دانشگاهها انقلاب فرهنگی بود و درهای دانشگاهها بسته بودند). به صورت داوطلبی دوباره به جبهه رفتم، راضی به جبهه رفتن هم نبودم، بایستی به خط مقدم می‌رفتم. به خط مقدم رفتم و بعد از ۱۳ ماه خدمت، در اثر اصابت ترکش های خمپاره بدنم سوراخ سوراخ شد و پایم تا حدودی معیوب، بطوری که چند سالی لنگان لنگان راه میرفتم.

    بعد از ۳ سال که از جنگ باز گشته بودم و معافیت پزشکی گرفته بودم، دوباره در سال ۱۳۶۶ بعلت شدت جنگ به بقیه خدمت خوانده شدم ( معافی پزشکی بسیاری از افرد در سال ۱۳۶۶ ملغی شد ) و من بایستی ۶ مهر ۱۳۶۶ بعد از ۳ سال درد و لنگی پا دوباره خودم را به هنگ آبادان معرفی می‌کردم.

    ۲ برادر بزرگتر از خودم نیز به جبهه رفته بودند و هر ۲ به شدت مجروح شده بودند، یکی نیمی از بدنش ( سمت چپ بدنش ) کاملا فلج شده بود و دیگری پای چپش و شکمش بشدت آسیب دیده بود و…

    من با این وضعیت از ایران خارج شدم…

    در اینجا فقط جسمم جنبش داشته است و روح و فکرم همیشه در ایران بوده است، فعالیت های اجتماعی در رابطه با کودکان، مخصوصا کودکان محروم، را از ۱۳ سال پیش شروع کردم و با فروتنی و بدون هیچ چشم داشتی به کودکان کار و خیابان خدمت کردم… زمانی که زلزله، بم را با خاک یکسان کرد از اینجا به بم رفتم و خاضعانه در خدمت کودکانی بودم که سرپرستشان را از دست دادند و…

    با عشق و علاقه و بدون هیچ مزد و منتی به کودکان محروم خدمت می‌کردم ( البته که وظیفه انسانی ام بوده است )…

    بعد از چند سال تصمیم گرفتیم، با همه نابسامانی هایی که در ایران است به ایران بیایم و به کودکان خدمت کنیم، ولی هر بار که به ایران می آییم از دفعه قبل ایران را ویرانه تر میبینیم.

    نه انسان های متکبر هستیم که خودمان را از دیگران بالاتر بدانیم و نه رفاه طلبیم که از درد و رنج و سختی بترسیم.

    آنچه را که در بالا آوردم، یک شرح حال بسیار مختصر با انشاء و ادبیاتی نامناسب بود، هدفم خود ستایی و یا از خود گفتن نبود، و بدانید که ایرانی ها ی بسیار زیادی وجود دارند که دارای توانایی مالی بالا هستند، دارای دانش بالاتر هستند، دارای توا ضع و فروتنی بیشتری هستند، فعالیت های نظری بیشتری دارند، خدمتهای عملی بیشتری می‌کنند و… که به جرات میتوانم بگویم که من و امثال من یک ناخن کوچک آنها هم نمی‌شویم. ولی چرا، چرا اینقدر ناشیانه عامل دفع می‌شوند تا جذب. چرا من نمیتوانم همسرم را قانع کنم که به ایران برویم و در آنجا خدمت کنیم…

    با احترام و تشکر

    خوب حالا آقای مهاجرانی اگر نوشته خود را با نامه این همشهری شیرازی خودشان (البته آقای مهاجرانی متولد اراک هستند، ولی به واسطه اینکه از جایی که همسر گزیده‌ای اهل آنجا هستی، ایشان هم شیرازی محسوب می‌شوند، ضمن آنکه سال‌ها در آنجا ساکن بوده و نماینده آن شهر هم شده‌اند) مقایسه کنند، روشن خواهد شد که چرا و به دست چه کسانی لندن اولیورتویست، لندن کنونی شده است، و چرا شیراز گل و بلبل و حافظ و سعدی، به این وضع افتاده است و چه نگاهی مسئولیت این وضع را دارد؟

    راستی! بد نیست که بگویم نویسنده این دو نامه وقتی پیش‌نویس یادداشتم را جهت کسب اجازه از انتشار نامه‌اش ارسال کردم در پاسخ خود توضیح داد که؛ “آقای مهاجرانی، زمانی الگوی خود من بودند وقفسه های کتاب من پر از نوشته های ایشان است”. تردیدی نیست، ایران را کسانی می‌سازند که در برابر وطن و هم‌میهنانشان خاضع و فروتن هستند و خود را بدهکار می‌دانند، هرچند بدهی نداشته باشند.

    ایرادی به این نیست که آقای مهاجرانی تصمیم گرفته‌اند سال‌های واپسین عمر خویش را در لندن به آرامش سپری کنند، این حق ایشان است و اعتراضی هم به آن ندارم، ولی پاشیدن نمک بر زخم بیماری‌های وطن و تئوریزه کردن این آسایش‌طلبی چرا؟

    راستی اگر تحولی رخ داد و دری به تخته خورد و گشایشی پدید آمد، اداره و سرنوشت این ملت و وطن دوباره به دست چه کسانی خواهد افتاد؟ آیا ه‍ادی.ک‌ها هم قادر هستند که در ساختن میهن خودشان آزادانه مشارکت کنند؟ یا آنکه برای چنین کاری باید ساعت‌ها پشت در اتاق‌های وزرا و وکلا چمباتمه بزنند تا بلکه رخصت یافته و به خدمت برسند و اجازه اقدامی را بیابند. هرچه بنویسم، اضافی است، فقط کافیست دو متن (نوشته آقای مهاجرانی و نامه‌های این نویسنده ناشناس) مذکور در کنار یکدیگر مطالعه شود، نه یک بار که ده بار، شاید پنجره‌ای از حقیقت درباره چرایی درد وطن، پیش روی ما گشوده شود.

    این مقاله تقدیم شده است به هادی. ک.

  15. ناشناس گفت:

    آقا محمد جان برو سخنان آقای مرتضا مطهری را در مورد چهارشنبه سوری و نوروز گوش کن تا آب شوی بری تو زمین. او اجداد ما را و نیاکان ما را احمق ها می داند چرا که آنها و ما نوروز و چهارشنبه سوری را گرامی داشته ایم . متاسفانه مطهری با ایران ایرانی مشکل اساسی و ماهوی داشت. فرزندش هم دارد. علی مطهری را می گویم. آنها حاضرند ایران را فدای عقاید خودشان کنند. چنانکه کرده و می کنند.

  16. مورخ گفت:

    خطاب به محمد و دیگران و با سلام. این است پیاده شده ی سخنان ایت الله مطهری در مورد چهارشنبه سوری و نوروز
    آیت الله مرتضی مطهری ،که به بنا به نوشته خود ، در ۱۸ سالگی ، اصول فلسفه را نوشته است ،در رابطه با اعیاد و مراسم نوروز باستانی ایرانیان نگاه می اندازیم.این سخنان را « آیت الله فیلسوف »در رابطه با چهارشنبه سوری آخر سال از رادیو دولتی جمهوری اسلامی فرموده اند

    (( نیاکان ما در گذشته چنین می کردند ما هم چنین می کنیم . چهارشنبه آخر سال می شود، آخر سال شمسی ، چهارشنبه آ خر اسفند ماه می شود .بسیاری از خانواده ها ،که باید بگویم ، خانواده های احمق ها ، بسیاری از خانواده های احمق ها ده یا الله آتشی روشن میکنند ، هیزمی روشن میکنند، بعد آد م ها ی سرو برو گنده ، با آن هیکل های نمی دانم چنین و چنین ، از روی آتش می پرند. ای آتش زردی من از تو سرخی تو از من.آه این چقدر حماقت است .خوب چرا چنین می کنید؟ آقا یک سنت است مال ما مردم.از قدیم پدران ماچنین می کردند. قران می گوید: اولوکان اباهم لایعقلون شیأ.اگر پدران گذشته تان چنین کاری می کردند،شما می بینید یک کار احمقانه است، دلیل خریت پدران شما است روشونو بپوشید.چرا دو مرتبه این سند حماقت را سال به سال تجدید می کنید.این فقط یک سند حماقت است،که هی کوشش می کنید که این سند حماقت را همیشه زنده اش نگاه دارید.مائیم که چنین پدران احمق داشتیم .اولوکان اباهم لایعقلون شیأ.از طرف دیگر قران نمی گوید ،هرچه که سنت است ،پس باید درهم کوبید و هرچه کهه نو است… نو گرائی –یک عده هم می گویند نوگرائی .. این چطور ؟ نوگرائی هم درست نیست .برای اینکه نو گرائی درست نیست …

    اگر به این سخنان آیت الله مطهری دقیق بشوید ، ایشان ، در این سخنرانی دو دقیه اش ، ۹ بار ملت ایران را یا احمق ، یا خر می نامد ! چرا ؟ برای اینکه ملت ایران ، هزاران سال قبل از ظهور اسلام ، یک آداب و سنن ملی دارند ،که نه به فردی و نه به جامعه ، آسیبی می رساند،و یک مظهر شادی و سرور است . چرا چنین شخصیت روحانی ، به ملت ایران توهین میکند؟
    فایل صدا و تصویر را در اینجا ببینید
    http://www.youtube.com/watch?v=q1fHewO8yK0
    و بعد بفهمید که چرا چنین شد!
    چرا که آیت الله مطهری هم ثمره عمر امام خمینی رحمت الله بود و هم دست کم یکی از تئوریسین حکومت دینی. من خودم از مرحوم علامه طباطبایی شنیدم که ایشان را یعنی آیت الله مطهری را «صاحب نظر» می دانست. و این نسبت از سوی یک قول اندیشه ی اسلامی بسیار پر معنی ست. حتما لازمه ی حیاتی ما ملت است که در این برهه ی زمان و همه ی برهه های آینده همه را ببخشیم اما باید بر این بخشیدن بسیار اندیشه کنیم و گفتمان و کردار همه را از غربال اندیشه ناب بگذرانیم. با احترام

  17. ناشناس گفت:

    میخواهم به کلمه و اصحاب کلمه بگویم که خصوصا این روزها باعث هم رونق خودتان شده اید و هم دلگرمی! چرا که در این جامعه ی پر از فساد و دروغ و نیرنک شما سایتی را ریخته و پرداخته اید که در آن همه می توانند با سند و مدرک سخنانشان را باز گویند. من از این نظرات بسیار راضیم. فکر می کنم که این چند صدایی که در شما ها هست باعث دلگرمی جوانان می شود. در جهان مترقی بجای هر سرکوبی هر پدیده ای را کنالیزه می کنند. چند وقت پیش من در فرانسه برای دیدن پسر برادرم رفته بودم ناگها تمامی خیابانها را پلیس بست. من که زبان بلد نبودم از برادرزاده ام پرسیدم چه شده؟ او گفت اینها استیک برد سوارانی هستند که الان می رسند و ناگهان مثل یک قطار حدود نیم ساعت موج استیک سواران با غرش از خیابن گذشتند. پسر برادر من می گفت که به محض اینکه دولت دید جمعیت استیک سوار رو به افزایش است بجای سرکوب و ممنوعیت آنرا کانالیزه کرد و حالا هر پانزده بیست روز یک بعد از ظهر چند خیابان شهر به صورت قطر و در ساعاتی معین در اختیار استیک سواران است. با خودم گفتم ای وای در ایران جوانان ما را و پیران ما را در یک تظاهرات سکوت سرکوب می کنند٬ به دختران و پسران ما در خلوت امن ولایت مطلقه تجاوز می کنند٬ می کشندشان٬ قتلهای ذنجیره ای راه می اندازند… گریه ام گرفت٬ حالا هم گریه می کنم… حتما شریعتی یکی از بانیان این خیر حکومت ولایی ست. خدا بیامرزدش!! خیلی ممنون از کلمه!

  18. منتظری گفت:

    آقای مورخ من با آقای مطهری هیچ نسبتی ندارم. من کمی با ایشان دشمنم چون نسبت به دکتر شریعتی حسادت ورزیدند .ولی بیشتر با ایشان دوستم چون عالم و اندیشمند و نویسنده و سخندان و مبارز و معلم صد در صد در خور توجه و بر جسته ای بودند. چگونه است شما از میان این همه کتب و جزوه و سخنرانی و تحقیق علمی و ارزشمند مطهری که انقدر زیادند حتی حوصله نامبردنشان را بنده ندارم شما ها به اتفاق ضمن جعل تاریخ و مکان ایراد این سخنرانی علمی در میان دانش پژوهان به این مطلب اشاره مینمایید ؟؟؟من چهارشنبه سوری را از دوران کودکی تا کنون با خوردن شیرینی و آجیل و میوه و غذای لذیذ و به میهمانی رفتن و میزبان میهمانان بودن و تا پاسی از شب گل گفتن و شنیدن ولذت روحی و جمعی بردن گذرانده ام . خوشبختانه باید به عرض برسانم من شما ها را خوب میشناسم . شما عده ای عرق خور بد مست هستید که از طرف اسرائیل و امریکا پول بد مستی تان تامین میشود که ریشه اسلام را در جهان بخشکانید . در ضمن ایشان نظر شخصیشان را در مورد این خرافات مفرح ما ایرانیان که خود ایشان یکی از اصیلترین هایشان بوده را بیان کرده. مگر ما واقعا معتقدیم با پریدن از روی اتش و ذکر زردی من و سرخی تو اتش دچار زردی و لپهای ما به مدت یک سال اناری میشود؟؟؟ اگر چنین نظری داشته باشید حماقتی که مرحوم مطهری بیان کردند به جرم جعل و مزدوری و گیجی تان افزوده میشود . پاینده باد جمهوری اسلامی مرگ بر دیکتاتور

  19. کیوان گفت:

    آقایی که از سوئد در جواب بنده مطلب نوشتید امیدوارم نظرتان تعریف و تمجید سوئد در مقایسه با ایران نباشد چون همانطور که میدانید متاسفانه در اثر بی لیاقتی حاکمان و دولت مردان ایران ملت حتی نور چشمش را به لحاظ مادی و معنوی محتاج غرب میداند از این رو هر سخنی از این سو گفته شود از ان سو همچون آیه انگاشته میشود . بنابراین توصیه اینجانب این است که برای زیر دین قرار ندادن زنده و مرده خود لطفا تحقیقا مطلب بنویسید تا مدیون تارک جهان نشوید .شاید ایران به لحاظ تنشهای اجتماعی از پر التهاب ترین کشورهای جهان باشد اما از نظر فساد اجتماعی و اخلاقی و قتل و جنایت و تجاوز و دزدی و طلاق و بی پدر یا مادری هرگز به آمار رسمی و اعلام شده اکابرالمجرمینی چون سوئد و انگلستان و فرانسه و هلند و امریکا و حتی المان نمیرسد . نه تنها نمیرسد بلکه باید گفت بلا تشبیه .

  20. پرسشی واجب گفت:

    بنده از این مورخ تشکر می کنم!! سخنان مطهری هولناک و فاجعه گر است. چقدر این شخص مغرور اسلامش است. اسلام دین تواضع است. من دارم به اسلام هم شک می کنم!! چطور ممکن است چنین توهینی به ساحت ایران بشود و ایرانی باز هم این بابا را از خودش بداند. عجب حیرتی کردم. هرگز باورم نمی شد که چنین امکانی اصلا وجود داشته باشد. دختر من این سخنان را برای من باز کرد. بسیار دردناک است. چطور ممکن است چنین چیزی؟؟؟ من از کسانی که مطهری را استاد خودشان میدانند و شناسنامه ی ایرانی دارند توضیح می طلبم. آقایان خانمها و آقای علی مطهری لطفا توضیح دهید!! من به شما رای داده ام! اگر شما با این سخنان موافقید بفرمایید! بگویید بنده رایم را پس می گیرم. بنده از شما این سئوال را که آیا شما با سخنا وحشتناک و توهین آمیز پدرتان موافقید یا نه می کنم و شما وضیفه ی شرعی دارید تا به من پاسخ دهید. اینکه نمی شود آب و نان و خاک و تمدن و فرهنگ و زبان این مملکت را مصرف کرد و فضایش را اشغال کرد شناسنامه و پاسپورتش را در جیب گذاشت و به آن توهین کرد.

  21. ناشناس گفت:

    «پرسشی» اصلا تو چکاره ای که از اعلاحضرت شیخ علی مطهری سوال می کنی! این پدر و پسر کل ایران را به عطسه ی بز مسلمانی میفروشند حالا تو خودت را در حد سوال از اینان می کنی!! رییت را می خواهی؟؟‌ تو اگر رای هم نداده بودی بنامت صدها رای صادر می کردند. حالا که خودت به گ… دادی!

  22. ناشناس گفت:

    من واقعا نمی دانستم که علامه مطهری اینهمه فرزانه بوده و اینهمه ضد ایران! با شنیدن حرفهای مطهری افقی جدید برای من باز شد. حالا می فهمم چرا روحانیت چهار نعل بسوی ویرانی ایران می تازد.

  23. احمد گفت:

    برادر تو خیلی دیر بیدار شدی.
    تو گنگ خواب دیده و مردم کرند و کور….
    تو مست خواب بودی روحانیت به تخت!!
    اینک شدی بیدار٬ اینک شدی بدار!
    مطهری و روحانیت در کل و شریعتی و شریعتیستها ضد ایران و ایرانید. انها حاضرند ایران را مثل یک دستمال کلینکس خرج اسلامشان کنند. باورت نمیشه بنشین و نگاه کن. این حکومت از زمان سر کار آمدنش تا حالا تمامی اقدامتی که کرده برای حفظ حکومتش بوده و نه حفظ مردم ایران و ایران٬ از سپاه و جهاد و بسیج و لباس شخصی و سازمان مستضعفین و حراست و خلاصه تو حتا یک کاری را پیدا نمی کنی که حکومت در راستای مسائل مردم کرده باشد. روحانیت یک آپارتاید به تمام معناست. خواب بودی خیری در خواب تو نبود.

  24. ناشناس گفت:

    عجیب است معلوم نیست چه اتفاقی افتاده که سایت کلمه کمی از واقعیات را می نویسد. روزهایی بود که اگر بالای چشم کسی آبرویی بود کلمه آنرا منتشر نمی کرد. ولی حالا چنان کارد روحانیت به استخوان خلق رسیده که چاره ای نیست. بای کلا به کلمه٬ همراه شو دوست عزیز. همراه شو رفیق. این درد مشترک است.

  25. محمد رضا گفت:

    شما که سخنان شریعتی را کامل نخوندید ! من گله ام از شما نیست ! از کلمه است که سخنان شریعتی رو به صورت گزینشی و مبالغه امیز جدا میکنه ! .. بشینید کتاب علی تنهاست رو بخونید ..

    شریعتی در قبل از صحبتهاش میگه که علی و بقیه این کسانی که بهشون اعتقاد داره نه بخاطر ! داماد پیغمبر بودن و نه بخاطر وابستگی هاش به کسی مهم میدونه بلکه علی و …….. رو به این خاطر قبول داره که نمونه والای یک انسان هست ! و میتونه الگوی انسانهای امروزی باشه!

    دلیلی که شریعتی به اسلام تشیع ! اصرار میورزه این نیست که براش مهم باشه شما مسللمان باشید اسمی یا نه ! بلکه روح و درس زندگی هست که یک انسان میتونه از علی و خانواده ای متعالی و به کمال رسیده بگیره و اعتقادات و باورهای هر انسان رو به کمال برسونه و کسی که اعتقاد و باور قوی داشته باشه هیچ وقت زیر ظلم و ستم نمیره ! اما یک انسان عادی که پوچ باشه و اعتقاد قوی نداشته باشه ! بسیار زود مورد بهره برداری قرار میگیره بسیار زود افسرده میشه بسیار زود همه چیو رها میکنه و ………. منظور شریعتی اینه …

    در جایی از گفته هاش کلا معصومیت امامان رو به این صورت که دوستمون در ابتدای نظرات میگه رو رد میکنه و این گونه بیان میکنه

    عصمت به این معناست که رهبر مردم و رهبر جامعه ! کسی که رهبری سرنوشت مردم را داره و همچنین رهبری ایمان مردم را داره این باید معصوم باشه .. فاسد.. خائن .. ترسو .. ضعیف .. سازش کار .. پلید نباشه

    این عصمت مشت بزرگ است به دهان هر کسی که ادعای حکومت اسلامی داره ولی ضعیفه پلیده ..فاسده و خیانت کار است ..این یک مانعه بزرگه در راه رسیدن به حکومت قدرتهای پوشالی پلید

    و اعتقاد شیعه به عصمت همواره این اقلیت را وا میداشته است که در یک عصمت اجتماعی و فکری از تماس الودگی با قدرتهای الوده محفوظ بماند و یک ضربه دائمی بوده در تاریخ اسلام که همه خلفا و وابستگان به خلفا که خود را جانشینان پیغمبر میدانستند و بیش از هر حاکم روم و یونان و شرق و غرب و یا مثل اونها حکومت بر مردم میکردند اونهارو اصل عصمت رسوا بکنه و محکوم و هرگز قابل تحمل و پذیرش نباشند …

    اعتقاد به عصمت یک پرده ای بود بین توده مردم و حکومت هایی که میخواستن از توده به نام دین بهره کشی کنند

    ودر تشیع صفوی عصمت عبارتست از یک حالت فیزیولوژی خاص بیولوژی خاص که امامها دارند و از یک ماده خاصی ساخته شدند که اصلا اونها نمیتونن گناه کنند ! و بنده هم اگر اینجور ساخته میشدم که نمیتونم گناه کنم که تقوام به دو پول ارزش نداشت ! … نمیتونم گناه کنم چه جور بیگناهیه ! دیوارم نمیتونه گناه کنه .. اصلا ذاتش یه جوریه که نمیتونه اصلا .. مثل اینکه ذاتش یه جوریه که شمشیر بهش کارگر نمشیده فلان امام ! هر وقت که .. ! زشته گفتنش اصلا

    ذاته امام یک نوع عصمتی پیدا کرد که بعد امام متا فیزیکی شد .. یک موجود متا فیزیکی شد مثل جبرئیل مثل فرشته های دیگه خوب این چه فایده داشت .. ؟! هیچی بی فایده بودن اعتقاد به عصمت …

    ارزش انسانی نداشت چون امام معصوم فاقد قدرت گناه بود ووارزش علمی هم نداشت چون مردم نمیتوانند از موجودی که با انها فرق میکند سر مشق بگیرند

    بعد توجیه خیانت هر حاکم .. اقا معصوم نیستن که دیگه ! .. اعتقاد به اینکه رهبر باید باید متقی باشه باید معصوم باشه مقصود اون دوازده تاست اونها هم که نیستن یکی هست که اونهم بعد میاد ! بنابراین در دوره غیبت که دوره عصمت هم تمام میشه هر فسادی و هر خیانتی موجه هست ما نمیتونیم ما معصوم نیستیم و فطق باید متوسل بشیم !

    این است که رهبری شیعه از این قید شدید تقوا و عصمت ازاد شد … در اصل عصمت در تشیع صفوی (ازاد شد)

  26. به محمد رضا گفت:

    ولی آقای محمد رضا پس دروغای شریعتی چی؟؟ من همه ی نظرات رو خوندم اما شریعتی در اصل دروغگو بود. شریعتی حتا جهادهای حضرت علی ع را هم که در آن مثلا سر نهصد نفر یهودی را که خیانت کرده اند و بریده زمینی میدونه در صورتیکه این عمل حضرت مثل وحی می باشه. شریعتی همه چیز رو زمینی میکنه٬ در صورتیکه اثراتشه که زمینی و نه الهامتش. در هر حال شریعتی دروغگو بود. تزشم دروغی بود٬ حرفشم دروغی بود. شریعتی به اسلام یک توهین بزرگ بود. همچنانکه مطهری به ایران یک توهین بزرگ.

  27. مهمان گفت:

    علی شریعتی مداح مدرن همه عصرها شده بقول خودش در ستایش از خودش و اعوان و انصارش هم چیزی کم نزاشته روی هم رفته یک آدم احساسی بدون تفکر بوده و باید هم اینطور میشد چون از کویر در ری و بفرستنت فرانسه و بعد هم استادت کنن هر کس باشه تعادلش بهم میخوره شروع میکنه به حقیقت را ندیدن با ساواک همکاری کردن با روحانیت جنگیدن غربستیزی و……. و همه اینها یعنی روانپریشی چون خودش را اسلامشناس معرفی میکند که نیست مطمئن هستم کاملترین اسلامشناس معاصر آیت الله خمینی است ولی هیچوقت شریعتی را تایید نکرد علی شریعتی خودش را مورخ میخواند در حالیکه یک کتاب منسجم تاریخی ازیک برهه تاریخی ندارد جز پاره ای توهمات در مورد کویری که قبلا در آن میزیسته و آنجا را بهتر از پاریس معرفی میکند اگر میخواهید از او کامل بدانید به مقاله :چگونه شریعتی شریعتی نمیشد: اکبر گاف(گنجی) مراجعه کنید

  28. ناشناس گفت:

    مهمان حرف خوبی زده! مداح مدرن یهنی چه؟؟ حرف بزرگ است. همان معنای شومنی میدهد.

  29. ناشناس گفت:

    گیرم که خیانت کردند باید سرشونو برید! من البته یادمه که آقای خمینی اینو تو تلویزیون گفت. همون موقعی بود که آقا منتظری گفته بود نباید اینهمه جوون رو گذاشت جلو مسلسل. آقا خمینی اونروز گفت یه عده ای اومدن که حالا چه و که که چند نفر اعدام شدن٬ حضرت امیر در یک نصف روز نهصد تا از اینا رو گردن زدند… درست یادم است که برای اولین بار میشنیدم که چنین اتفاقی افتاده ترسیده بودم٬ از بابام پرسیدم اون که خیلی مذهبی بود و حالا هم هست به من گفت هر کار حضرت امیر یه حکمتی توشه. البته من حالا اون حکمت را می فهمم. شاد باشید.

  30. نخعی گفت:

    با سلام خدمت کلمه با انتشار این نظرات معلوم می شود که اندکی دریچه ی تنفس را باز را کردی ولی خیلی دیر شده. کسی دیگر به تو بها نمی دهد. چرا که تو و جرس شاید بی آنکه بخواهید یا بدانید شاید هم ارادی خیانت کردید. ولی این نظرات در مورد شریعتی و مطهری بسیار درت و بجاست.

  31. محمد رضا گفت:

    عزیز اسمتون رو بنویسی که بتونم نقل قول بگیرم

    میتونید نمونه ای از دروغهای شریعتی رو بیان کنید ؟!

    یکی از مشکلاتی که اکثر منتقدین به شریعتی دارند اینه که شریعتی یک قسمت از تاریخ رو نقل میکنه و حقیقت رو میگه دوستانی که مثلا زرتشتی هستند یا ایران رو دوست دارند تعصبی برخورد میکنند ! یا همینطور مسیحیت و …. بنابراین اگر مثلا زرتشت ! یا مسیحیت در یک برهه زمانی در تاریخ ستم کردند اینها اصل رو بر این میزارن که شریعتی داره این حرفو میزنه ! بدون توجه به این اصل که شریعتی فقط داره تاریخ رو بیان میکنه ! و نظر خودش این نیست که باید اینگونه رفتار بشه یا انگونه باشه !…………

    در واقع اکثر انسانها بدنبال این مسئله هستند که حالشون خوب باشه و با حقیقتی بر خلاف نظرشون اشنا بشن حالشون بد میشه و نمیخوان که حالشون بد بمونه ! بنابراین اگر با اسلام مشکل داشته باشند ! این رو به شریعتی هم ربط میدهند !…..

    همه ما تا حالا فیلمهای جنایی دیدیم … به نظر من قاتل ! همیشه سعی میکنه خودش رو بی گناه نشون بده و این اخر فیلم هست که میفهمیم قاتل کسی بوده که اصلا انتظارش رو نداشتیم ! به نظر من خیلی ها جای قاتل رو با مقتول اشتباه گرفتند ! و اسلام و شریعتی و …. مقتول واقعی هستند !

  32. کوروش گفت:

    آقای محمد رضا من به توصیه ی دوستی به این صفحه آمدم و بهحرف شما هیچ چیزی را ثابت نمی کند. منطقتان بسیار بی اساس و حتا بی ربط است. شریعتی دروغ گفت٬ منطقش دزوغ بود٬ ارکانش بر دروغ بود. اگر دروغ نبود که این نمی شد که شد. مطهری هم همینطور. تمامی وعده ها دروغ و خلف بود. اگر نبود که این نمی شد. ما متاسفانه تجربه غرب را و بر قدرت بودنش را نسنجیدیم و کسانی همچون شریعتی که شانس غرب رفتن و در بهترین دانشگاه رفتن را داشتند هم نه تنها از تجربیات آنها درس نگرفتند بلکه هی به کلیسای آنروز و امروز سزا و ناسزا گفتند و نوید دادند که روحانیت ما با آنها فرق دارد و اسلام ما اکمل است و اتم است و خاتم است و پیامبر ما چه است و علی ما که و وعده های آب و برق و شرف و اخلاق و قانون و رفاه و انسانیت و… دادند. اما چه بود غیر از دروغ و دهان پرکنی. آنها هزار برابر فسادشان از فساد شاه بیشتر بود و هزار بار دزدیشان پر و پیمانتر و هزار بیشرفی درشان بیشتر و هزار دروغ و نیرنگ بیشتر بود. مشتهایی که بر دهان آمریکا و غرب نشنه رفته بود در فرودآمدنش راهش را کج کرد و دهان و مال و ناموس و شرف و تاریخ تمدن و حیثیت ما ایرانیان را له کرد و نابود کرد. این سی و سه سال نکبت بیشرفی برقدرت صد سال معالجه ی شبانه روز می طلبد تا ما را به زمان شاه برساند. یادمان باشد که انسانهای شریفی که برای میهن بپا خواستند و جنگی را که دو حکومت ایران و عراق برپا کردند را اداره کردند همه و همه آموزش دیده گان جوانمردی و شجاعت و سخاوت و ایرانیت زمان شاه بودند. باکری و همت که امروز زبنزد خاص و عامند پرورش یافته گان آن زمانند. این زمان نقدی و سعیدی و فیروزآبادی و جعفری و.. هزاران دزد همسان خاوری تعلیم و تربیت کرده است. امروز از دولتی سر دروغهای شریعتی و روحانیون و در راسشان خامنه ای مملکت ما مملکت دزدانی ست که همچون ماشینی که برای دزدی ساخته شده دزدی می کنند. تمامی وعده های آیت الله خمینی رحمت الله مبنی بر آنچه گفته بود نیز پایانی بسیار خطیر برای ایران داشت و هنوز نیز پایانی بر این خطر نمی توان متصور بود…

  33. شاهدتهران گفت:

    به نظر من که مسلمان هستم این صفحه یکی از صفحات زرین سایت کلمه است. ایکاش شما این صفحه را بروز نگه دارید. گاهی وقتها یک صفحه خوب و بسیار خوب مثل این صفحه از هزاران صفحه ی متوسط کارسازتر است. دوستی برای من میل زد تا این صفحه را ببینم اما ممکن نشد تا او برایم پیدا کرد و فرستاد. روشنگریهای این صفحه بسیار بجا و پر منطق است. من از نویسندگان نظرات بسیار ممنونم. شاد باشید. زنده باد موسوی که راست گفت. امیدوارم موسوی نیز بتواند که این صفحه را بخواند. مرگ بر دشمنان حسود موسوی٬ مرگ بر بت و بتپرستی.

  34. محمد رضا گفت:

    با عرض سلام مجدد

    جناب کوروش ! هیچ گاه اسلام و شرییعت که شریعتی معرفی کرد حتی درک نشد چه رسد عملی شود ! ..

    از نگاه شریعتی اسلام مهم نبود بلکه حقیقت اسلام مهم بود ! و این هیچگاه درک نشد ! … شریعتی هیچ گاه امامان رو مقدس جللوه نمیدادا و به معصومیت و پایه های اعتقادی شیعه رو به گونه ای بیان میکرد که من هنوز از ۹۵ درصد مسلمانان نشنیدم ..

    بسیاری از مخاطبین و طرفداران شریعتی در اوایل انقلاب کمونسیت ها و افرادی بودن که هیچگاه به اسلام اعتقادی نداشتند … !

    چونکه در نگاه شریعتی اسلام مهم نبود بلکه حقیقت اسلام مهم بود و این باعث جذب افرادی چون کمونیست ها هم میشد !…

    فاطمه بخاطر اینکه فاطمه بود یعنی اینکه همسر علی و ….. مورد توجه قرار نمیگرفت ! بلکه بخاطر این مورد توجه بود چون یک انسان وارسته بود و میتونست الگو انسان باشه !…

    و هیچ گاه سعی نکرد که به امامان شیعی لقب های دهن پر کن بده و انها را تا مقدس بودن بالا ببره

    اصل عصمت هم در نگاه شریعتی تاییدی بر این گواه است .

    سوالهای زیادی در مورد شریعتی هست

    اگر مرگ شریعتی کار ساواک بود ! چرا جسد او هیچگاه به ایران نیامد چرا کتابهای شریعتی سانسور شد و …..

    شریعتی از کجا تغذیه میشد ؟ شریعتی که جز دانشجو ها و جوانان هیچ دوست و حامی نداشت ! هم از داخل میکوبیدنش مثل ساواک و روحانیون تند رو .. هم قدرت های منطقه ای با او دشمن بودند …پس برای چه گروهی یا چه هدفی جان خود را به خطر انداخت.
    در خوشبینانه ترین حالت اگر بگیم او و یارانش مثل چمران و طالقانی و غیره در فاصله کم همگی به مرگ طبیعی مردند !نمیشه باز هم گفت که دشمن های او از مرگ شریعتی و یارانش خوشحال نشدند !…

    یادم نیست کدوم روحانی بود که او را کافر خواند و خونش رو مباه . حتی حسیسنه ارشاد رو هم بستند .

    دین وقتی در عرصه قدرت میاد ازش بهره برداری میشه … و فقط در مورد اسلام هم نبوده .. قرون وسطا خیلی بدتر …. مسیحیان از دین بهره کشی کردند ولی ایا میشه هر اشتباهی رو به گردن مسیح انداخت ؟ ! مسیح پیامبر عشق و دوستی بود و اگر میزدی این سمت گوشش اون سمت رو میاورد میگفت این سمت بزن ! .. ولی کلیسا به نام مسیح در قرون وسطی انسانها رو اتش میزدند ! …

    همینطور که در حال حاضر به نام اسلام .. سرها بریده میشود و جنایتها میشود .

    د اخر یکی از پایه های اعتقادی که شریعتی مطرح میکنه تا با شخصیت و عقیده این بزرگوار اشنا بشید و بعد قضاوت کنید .

    دعا از نظر شریعتی .. خلاصه نمیشد تو جبران همه بدبختی ها و کمبود هایی که باید با تلاش و همت بدست بیاد اما طرف میخواست با دعا بهش برسه ! مثل دعاهای رایج در کشور … خدایا پولدارم کن .. بیمارهارو شفا بده .. جهان رو ازاد کن ! اما خودش بشینه لم بده و بدون اینکه هیچ تلاشی کنه بخواد با دعا خواسته هاش انجام بشه یا اینکه مثلا دعا محدود میشه فقط تو خودشو خانواده خودش که مثلا خدایا فلانی داره میره سفر سالم برسونش ..

    ——————

    دعا از نظر شریعتی اینجوری بود

    خدایا:

    اندیشه و احساس مرا در سطحی پایین میاور که زرنگیهای حقیر و پستیهای نکبت بار و پلید شبه ادمهای اندک را متوجه شوم . چه دوست تر میدارم بزرگواری گول خور باشم تا همچون اینان کوچکواری گول زن ..

    دعا به اوج رساندن ارزشهای اصیل انسانی در نگاه شریعتی شناخته میشد .

  35. دیگر شاهد گفت:

    ممنونم از شاهد از تهران. من هم بنوبه ی خود این نظرات در مورد شریعتی و مطهری را تایید می کنم. بدبختی بزرگ جوامع اسلام و خصوصا جامعه ی ما دو قشرند قشر روحانی و قشر روحانیون بدون لباس مثل شریعتی. البته شریعتی نسبت به همه ی دیگران یک فرق اساسی دارد و آن دروغگو بودن اوست. بیخود نیست که دروغ اینچنین در جامعه ی ما رواج دارد. روحانیون اعم از کرواتی و معمم دروغ برایشان آب خوردن است. دروغ برایشانمصلحت است. ایکاش بقول شاهر از تهران این صفحه در صدر می نشست.

  36. ناشناس گفت:

    شریعتی واقعا بیمار بود. کویر او حکایت از یک انسان روانپریش است. اما روانپریشی او مهم نیست٬ مهم این است که بیماری شریعتی اینچنین به جامعه سرایت کرد. توری که کسانیکه حتا ادعای فلسفیدن دارند هم برای شریعتی ارج و قربی قائلند و گرفتار بیماری شریعتیسمند. روزی که جامعه ی ایران از اینهمه نکبت خلاص شود خودش خودش را به تمسخر خواهد گرفت و نسل بعد بریش پدران و گیس کمادرانش خواهد خندید. مطهری نیز وضعش بهتر از این نیست. کسانی آرزو میکنند که این حکومت یکی دوسالی دیگر بماند و حتا احمدی نژاد نیز بماند. شاید آنها حق داشته باشند. اما من امیدوارم تا یک حکومت لاییک سرکار آید تا این ته مانده ی بساط دین در ایران باقی بماند. در غیر این صورت معلوم نیست چه نیهلیسمی بر ما حاکم شود٬ چراکه ایم حکومت و این نظام در کلش چنان به ایران ما تجاوز کرده که از این تجاوز غیر از هیولا زاده نخواهد شد. مگر اینکه مردم در یک چندش بزرگ بخودآیند.

  37. شاهد ۳ گفت:

    با سلام و تشکر از دوستی که مرا خبر کرد. باید بگویم که اگر شریعتی زنده بود و بیداری ملت ایران را و هوشیاری آنان را بعد از آن خواب غفلت می دید حتما دچار بامداد خماری غم انگیز می شد. در عین حال جاس بسی سگواری ست که هنوز کسانی سنگ نه شریعتی را بلکه سنگ شارلاتانیسمی را که او پیامبرش بود به سینه می زنند. در هر حال این نظرات نشانه ی وجود گفتگویی انتقادی از شخصی ست که با بافتنی های من درآوردی و بدور از خرد خود٬ ما دچار چنین مخمصه ای بزرگ کرد. آنچه در این صفحه حائز اهمیت است این است که تنها لاییکها نیستند که به شارلاتانی و بیخردی و حتا خردگریزی شریعتی و رفیق عمامه ایش مطهری پرداخته اند٬ بلکه مومنین با خرد نیز او را با همین عناوین رانده اند. این مسئله ای مهم است. من به دوستان توصیه می کنم تا این صفحه را برای آشنایان و دوستان خود بفرستند.

  38. ناشناس گفت:

    با سلام من یکی از جان بدربردگان سال شصت و هفت هستم. سیزده سال زندانی سیاسی عقیدتی این حکومت و این نظام در کلیتش بوده ام. تفرق بین اصولگرا و اصلاحطلب در این زمینه دروغی محض است. آنها همگیشان در جنایت … سال شصت و هفت دست داشته اند. برای همین نیز همگی بر سرپوش گذاشتن این موضوع حیاتی و مهم ایران کوششی بیدریغ می کنند. اما من که اینک شصت و چهار سال دارم باید بگویم که در خانه های امن و زندانهای حکومتی و اوین خصوصا یک امر بسیار مهم که مربوط به صفحه است را با چشم و گوش و وجدان و گوشت و پوستم احساس کردم. تمامی ما مغضوبین و تمامی ما زندانیان و شکنجه شدگان و اعدام شدگان و مورد تجاوز قرار گرفته گان از یک سو و همه ی زندانبانان و شکنجه گران و بازجوها همگی و همگی در یک امر با هم مشترک بودیم و آن اینکه همگی بیشترین شمار از کتابهای شریعتی و البته کمتر کتابهای مطهری را خوانده بودیم. همگی ما شریعتیست بودیم. جالب اینکه حتا شریعتی را بیشتر از ایت الله خمینی می شناختیم. آقای خمینی به مرور وارد روح و روان ما و دل دلدادگانش می شد. در اینجا من شریعتی را مقصر نمی دانم. مقصر جامعه ای بود که اجازه می داد یک بقول نویسندگان شارلاتان و به نظر من یک نقال با چاشنی چند تا کلمه فرانسوی به نقالیش چنین برو و بیایی و چنین دروغ بزرگی را به عنوان روشنفکر به خورد ملت بدهد. این واقعا وحشتناک بوده و حالا هم هست. فرزندان شریعتی و شریعتیستها همگی یا در کوههای عراق در حال جاسوسی برای عراق بودند و آدرس خانه و کاشانه ی خودشان را و خواهر و مادرشان را به صدام می فروختند تا او سروقت آنها برود. و یا زندانبانان و شکنجه گران و پاسداران و بسیجیانی بودند که هر چه توانستند با این مردم کردند. و بگویم که جنایتی که در این سی و سه سال در ایران توسط روحانیون و پاسداران و بسیجیان و لباس شخصی ها و البته همیشه با فتوا و فرمان روحانیون شده جامعه ی ایران را شدیدا و زخمی و مجروح کرده است. تنها راه مداوای آن گفتگو و افشاگری ست و البته بخشیدن٬ بشرطی که جنایتکاران طلب بخشش کنند و واقعا این کار بکنند و بعد تازه درمان جامعه ی ایران با اینهمه زخم کار مشکلی ست. من البته اگر به شکنجه گران و بازجوهایم و قاتلین زنم برخورد کنم برایشان توضیح خواهم داد و اگر طلب بخشش کنند آنها را خواهم بخشید٬ اگر نکنند هم از آنجا که هیچ زوری ندارم و اگر هم میداشتم برایش هرگز مجازات مرگ آرزو نمی کردم٫ بنا بر این از آنها می گذشتم و می گذرم. و سرانجام من تا کنون حتا یک بار هم به این سایت نیامده بودم دوستان ترغیبم کردند و آمدم و نوشتم تا آیا قبول و افتد و در نظرآید یا نه!

  39. سفری به قم گفت:

    با سلام و با تشکر خصوصا از نظر ناشناس آخری که فلسفه ای عمیق در خود دارد. و آن اینکه مطهری ها و شریعتیستها در هر حال تخم خشونت و آدمکشی و ضدیت با ایران را در این کشور کاشته اند. سخنان کوتاه ولی پر معنی ناشناس بالا عبارت از این است که این خشونت طلبی در میان اسلامیون چه حکومتیان اسلام ناب و چه مجاهدین مسری همگانی و طبیعتش یکی بود. این بدان معنی ست که از میان اسلامیون سرسپرده مکتب امت و امامت شریعتی و ضدیت با اسلام مطهری هر کدام به قدرت می رسیدند به خاطر اینکه همدگیر را خوب می شناختند یکی سر دیگری را می برید. و این چنین شد که شد.

  40. یوسفنخست گفت:

    با سلام دوستان به من خبر دادند که دوباره شریعتی مهرکه گرفته! بدوستان می گویم. حیف وقت و عمر کوتاهتان نیست که خرج دوروغگویی های شریعتی و فحاشی ها و توهین های مطهری میکنید!! اینان مرده اند. عقایدشان ما را بکشتن داد٬ اما آنها نیز در این کشتار مردند.