تشنهی آب یا تشنهی لبیک
چکیده :درد، قصه شدن است! غربت، اسطوره بودن به جای الگو بودن است و تنهایی گم شدن عطش، میان شوری اشکهایی است که نفهمیدند آنهمه خون، تنها داستانی نبود چون هزار و یک شب! بیهوده به دنبال تنهایی و غربت هزار و یک شب صحرا را به مرور نگیر! بیهوده به دنبال درد، قصهها و غصهها را زیر و رو نکن. درد و تنهایی و غربت همینجاست. حسین در کربلا تنها نبود. همینجا زیر خیمهی عزایش تنهاست! که هیچیک نفهمیدیم سیراب شدن سالهاست از جهان رخت بر بسته است و تاریخ در حسرت یک کلام میسوزد. عطشان حسین! که "حسین بیش از آنکه تشنهی آب باشد، تشنهی لبیک...
کلمه – گروه معارف: فکر میکنی اوج غربت و تنهایی کجاست؟ آنجا که ۱۸ هزار نامه، تو را به سوی خود بخواند و چون آمدی، ۱۸۰ هزار نیزه به استقبالت آید؟ و چون راه بازگشت پیش گرفتی چون حلقهی انگشتری در میانت بگیرند، که بازگشتی در کار نیست! یا آنجا که آب از لبانت دریغ میکنند و حال آنکه نبض هر تپش آب زیر انگشت توست و اشارهای کافی است که تمام آن نیزهها و چکمهها در هم بشکند، میان طغیان رودی که تفتیدهی عطش توست.
شاید هم غربت در میان چشمانی است که پسر را آذین میبندد برای بالا بردن عشق، یا نوای محزونی که کودکی بیتاب را از فکر آب دور میکند! شاید تنهایی زیر قامت هزارپارهی برادر معنی میشود، یا جستوجوی صحرا به دنبال دستهای علمدار! شاید غربت کشیدن عمود خیمهها یکی پس از دیگری است و در آغوش گرفتن تنهایی. کجای صحرا باید به دنبال درد گشت؟ زیر سم اسبها؟ میان دود و آتش خیمهها؟ لابهلای گیسوهای پریشان و آتش گرفته؟ میان خونهای روی زمین یا سرهای روی نیزه؟
کدامیک؟ کدامیک از این حادثهها دلت را در مشت میفشارد؟ کدام تکه از این روایت هزار ساله؟
نمیدانم به کدام نوحه دل بستی و کجای این نمایش تاریخی مسخ درد شدی! من اما غربت را جای دیگری یافتم! تنهایی را میان همین جمعهای کوچک و دستههای بزرگ دیدم.
درد، قصه شدن است! غربت، اسطوره بودن به جای الگو بودن است و تنهایی گم شدن عطش، میان شوری اشکهایی است که نفهمیدند آنهمه خون، تنها داستانی نبود چون هزار و یک شب! بیهوده به دنبال تنهایی و غربت هزار و یک شب صحرا را به مرور نگیر! بیهوده به دنبال درد، قصهها و غصهها را زیر و رو نکن. درد و تنهایی و غربت همینجاست. حسین در کربلا تنها نبود. همینجا زیر خیمهی عزایش تنهاست! که هیچیک نفهمیدیم سیراب شدن سالهاست از جهان رخت بر بسته است و تاریخ در حسرت یک کلام میسوزد.
عطشان حسین! که “حسین بیش از آنکه تشنهی آب باشد، تشنهی لبیک بود!”
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085