سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » ریا و غلو، آفت عزاداری امام حسین (ع)...
» مصاحبه‌ای با آیت الله موسوى تبریزى، دبیر مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم

ریا و غلو، آفت عزاداری امام حسین (ع)

چکیده :عزادارى اگر به خاطر ريا باشد و يا در ترويج دشمنان، حتى در لواى پرچم امام حسين (عليه السلام)باشد، شرك است. روحانيّت شيعه يكى از مهم ترين تأثيرگذارى اش در عزادارى ها بايد اين باشد كه اوّلا، در تقويت عزادارى ها كوشا باشند و آن را ترويج نمايند. و ثانياً، در تهذيب عزادارى ها از دروغ و تحريف تلاش كنند. ثالثاً، در تهذيب عزادارى ها از ريا و سُمعه كه متأسفانه گاهى ممكن است خودشان هم به آن مبتلا شوند يا ديگران مثلا مداحان مبتلا شوند بكوشند. مطمئناً وظيفه شان است كه به عنوان نهى از منكر اقدام نمايند و اسلام و طريقت اهل بيت(عليهم السلام) را از خرافات و تحريفات و دروغ ها پاكسازى كنند....


عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) چه شرایطی باید داشته باشد؟ آیا گریه کردن از ضروریات آن است؟ چه آفاتی ممکن است متوجه عزاداری شود و چه عواملی موجب انحراف آن خواهد شد؟

آنچه در ادامه می‌خوانید، مصاحبه‌ای درباره این موضوعات با آیت الله سید حسین موسوى تبریزى، دبیر مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم است که در سایت این تشکل اصلاح طلب منتشر شده است:

سؤال: اصولا فلسفه عزادارى بر پایه احساس مبتنى است یا اینکه اساس و پایه عقلانى هم دارد آیا نفس عزادارى مى تواند بر یک منطق عقل پسندى استوار باشد و اگر هست آن منطق عقل پسند چیست؟

جواب: عزادارى به عنوان مطلق که مى گوییم، یعنى عزادارى براى هر چیزى که قلب انسان را جریحه دار مى کند و ممکن است براى بعضى چیزها صرفاً جنبه عاطفى داشته باشد، به این معنا که انسان مصیبت دیده را تخلیه کند; حتّى مثلا کسانى که پدر و مادر از دست داده اند و حالتى در آنها پیش آمده که گریه نمى کنند، بزرگ ترها به آنها مى گویند که پسرم یا دخترم گریه کن تا راحت شوى. یا حتّى گریه کردن براى سلامت انسان مصیبت دیده مى تواند خوب و مؤثّر باشد. گاهى گریه کردن براى مسئله اى، خالى کردن انسان است از عقده هاى نفسانى. حالا این عقده هاى نفسانى مى تواند ناشى از عارضه هاى بیرونى غیر از مصیبت ها باشد یا به خاطر آرزوهاى دست نایافته باشد.

مرحوم شیخ انصارى در بحث غنا یک مطلبى دارد، و بعد مى رسد به مرثیه و مداحى براى اهل بیت که اگر آن هم غنا باشد گناه است. در آنجا مى گوید: گاهى در این روضه خوانى ها عدّه اى گریه مى کنند و فکر مى کنند که براى امام حسین(علیه السلام) گریه مى کنند و در جنّت عالیه هستند; در حالى که نمى دانند که به خاطر دست نیافتن به امیال و آرزوهاى غیرشرعى و حرام گریه مى کنند.

پس گاهى گریه کردن صرفاً جهت تخلیه نفسانى است و اگر براى مباحات باشد، اشکالى ندارد و گاهى به قول شیخ انصارى براى آرزوهاى محرّم است که به دست نیاورده، که البته گریه کردن براى آنها هم حرام است. أسف خوردن براى چیزهایى که به دست نیاورده حکم شرعى آن گاهى حرام و گاهى جایز است. گاهى ممکن است به عنوان مداوا واجب شود، گریه کردن براى یک کسى که مصیبت دیده است، که اگر گریه نکند موجب سکته مى شود و مشکلات روانى پیش مى آید. این در راستاى اصل جنبه روانى گریه است که در گذشته نیز علما گفته اند و امروزه دکترها از منافع و مضرّات گریه مى گویند و یا در منافع خنده هم بعضى ها گفته اند براى سلامت نفس ضرورى است.

اما در رابطه با منتسب کردن گریه براى مسائل مقدّس اسلام و به مصیبت هایى که بر بزرگان مذهبى ما وارد شده است، مانند حضرات معصومین(ع) و امثال آنان، اینها علاوه بر پایه هاى احساسى و عاطفى پایه هاى عقلانى هم مى تواند داشته باشد. پایه هاى عاطفى همان چیزى است که وقتى انسان پدر و مادر و جوانش را از دست مى دهد و یا مشکل و سختى پیدا مى کند موجب گریه براى انسان مى شود، و در این مورد انسان خودش را در کنار امام حسین(علیه السلام) و فاطمه زهرا مى بیند که این مصیبت براى او دردآور و غیرقابل تحمّل است و آثار و حرکات مصیبت دیده را انجام مى دهد; اعم از اینکه گریه کند یا خودش را بزند یا مدح و ثنا بگوید. فرقى نمى کند خودش را در کنار آن بزرگان مى بیند و مى بیند که این مصیبت ها بر آنها وارد شده، احساسش جریحه دار مى شود و این حرکات را براى تخلیه نفس خود انجام مى دهد. چون از مصیبت دیدن افراد مقدّس ناراحت است و در برابر از ظالم کینه و عداوت در دلش ایجاد مى شود.

لذا گریه کردن براى مظلومیت ائمّه اطهار، عبادت است. در کامل الزیارات روایات بسیارى است که گریه کردن براى ائمّه بخصوص امام حسین(علیه السلام) و به گریه انداختن و تباکى کردن مى تواند ثواب عبادت داشته باشد.

آرى،به خاطر مصیبت هایى که به یک انسان عادل معصوم، وارد شده ـ آن هم به خاطر دفاع از حق، این مصیبت ها را کشیده ـ گریه مى کند و بگوید که من راضى نبودم به آن مصیبت و با ظالمان و ستمگران دشمن هستم، خود این مى تواند ـ اگر به قصد قربت باشد و آلوده به ریا و حرام نباشد ـ عبادت باشد.

این جنبه احساسى و عاطفى ماجرا است و مى تواند جنبه عقلائى ـ اجتماعى هم داشته باشد. به این معنا که این گریه ها و جشن ها مى تواند به عنوان یک نمودارى از ترویج عدالت و ترویج راه مظلوم و دشمنى و مبارزه با ظلم و ستم باشد. این هم در صورتى است که آلوده به محرّمات و دروغ ها و انحرافات و خرافات نباشد. بلکه براى ترویج راه روشن و زلال اهل بیت عصمت(علیهم السلام) و ترویج راه مظلوم باشد. مظلومى که از حق دفاع کرده است و به ترویج مبارزه با دشمن، ظلم و فساد پرداخته باشد. چنین عملى گاهى با شیرینى دادن و خوشحالى کردن و گاهى با مرثیه خوانى و عزادارى کردن مى تواند عبادت باشد. در این صورت هم جنبه احساسى و عاطفى مى تواند در آن وجود داشته باشد و هم جنبه عقلانى و دفاع از مظلوم و دفاع از حق را رواج بدهد. متأسفانه گاهى به خاطر مسائل دنیایى ریاکارانه یا به خاطر جمع آورى مال و ثروت یا خودنمایى انجام بگیرد که اینها روش هاى معصیتى است که آلوده مى کند جنبه الهى عزادارى را، مانند عبادات دیگر، مثلا نماز خواندن مى تواند به قصد ریا و تزویر باشد و مى تواند به خاطر خدا و عبادت باشد. ترویج نماز هم مى تواند جنبه عقلانى و اجتماعى داشته باشد که در جامعه براى تنزیه جامعه مؤثّر است.

سؤال: شما گریه را لازمه حتمى عزادارى مى دانید یا نه؟

جواب: عزادارى اگرچه صرفاً فقط گریه نیست، ولى مى تواند گریه نیز باشد. پس گریه هم براى امام حسین(علیه السلام) خوب است، در صورتى که آلودگى هایى مثل محرّمات و ریا و تزویر و گناه در آن نباشد و روایات زیادى در کامل الزیارات در این باره داریم.

۱ ـ از امام باقر(علیه السلام) نقل مى کند:

أَیُّمَا مُؤْمِن دَمَعَتْ عَیْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) دَمْعَهً حَتَّى تَسِیلَ عَلى خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِى الْجَنَّهِ غُرَفاً یَسْکُنُها أَحْقَاباً.[۱]

هر مؤمنى چشمانش در رثاى کشته شدن امام حسین(علیه السلام) گریه کند، طورى که اشک هاى او بر صورتش جارى گردد، خداوند براى او در بهشت جایگاهى آماده مى کند.

۲ ـ از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند:

قالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِى کُلِّ مَا جَزَعَ ما خَلاَ الْبُکَاءَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىّ(علیه السلام) فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ.[۲]

هر گریه و فزع کردن براى انسان مکروه است، جز گریه و بى تابى براى سیّدالشّهداء حسین بن على(علیه السلام) که اجر و پاداش دارد.

۳ ـ ابى هارون المکفوف نقل مى کند که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

یَا أَبا هرُونَ مَنْ أَنْشَدَ فِى الْحُسَیْنِ(علیه السلام) شِعْراً فَبَکى وَ أَبْکى عَشَراً، کُتِبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِى الْحُسَیْنِ شِعْراً فَبَکى وَ أَبْکى خَمْسَهً، کُتِبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِى الْحُسَیْنِ شِعْراً فَبَکى وَ أَبْکى واحِداً کُتِبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ وَ مَنْ ذُکِرَ الْحُسَیْنُ عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ الدُّمُوعُ مِقْدارَ جَناحِ ذُباب کانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ وَ لَمْ یَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّهِ.[۳]

اگر کسى در باره امام حسین شعرى را بگوید و بگرید و ده نفر را گریه بیندازد، خداوند در نامه اعمال او بهشت را مى نویسد و اگر پنج نفر را بگریاند همین طور تا فرمود حتّى اگر یکنفر را به گریه بیندازد، بهشت بر او واجب مى شود. سپس فرمود هر کسى حسین را به یاد بیاورد و از چشمان او اشک جارى گردد به اندازه بال پشه، ثواب او بر خداست و خداوند به کمتر از بهشت براى او راضى نمى شود.

۴ ـ فضیل بن فضاله نقل مى کند که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مَنْ ذُکِرنا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْناهُ حَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ عَلَى النَّارِ.[۴]

کسى که پیش او مصیبت ما گفته شود و او گریه کند و اشک از چشمانش جارى گردد خداوند صورت او را بر آتش دوزخ حرام مى کند.

و روایات بسیار زیادى که در فضیلت ذکر آل محمّد و سیّدالشّهداء و رثاء و عزادارى و گریه بر مصائب آنان نقل شده است به باب ۳۱ تا باب ۳۶ از کامل الزیارات مراجعه شود.

البته باید این عزادارى ها براى تقرّب به آن خدایى باشد که آن شخص معزّى له یعنى امام حسین(علیه السلام)، امام حسن(علیه السلام) یا امام على(علیه السلام) به خاطر او شهید شدند و مصیبت دیدند و عزادار شدند. اگر عزادارى همراه باشد با تفسیر قرآن، تبیین اسلام، منطق اهل بیت، اهداف اهل بیت یا توأم با خدمت به مردم یا هدایت مردم به سوى صلاح و مبارزه با ظلم و فساد، خوب معلوم است ثوابش بیشتر خواهد بود و مثلا فرض کنید در آن نوحه سرایى سخنان اهل بیت باشد. در روایات هم داریم و در یک روایت خیلى معتبر هم از امام جواد است که مى فرماید: بگو به شیعیان ما که وقتى جمع شدند، روایات ما را بیان کنند که نقل روایات ما به یکدیگر باعث نظر خداوند بر آنها مى شود و ملائکه تا زمانى که آن جلسه برقرار هست آنها را از شر حفظ مى کنند و همیشه دعا برایشان مى کنند. این گونه روایات زیاد داریم، همدیگر را زیارت کنند و کلام ما و احادیث ما را ذکر کنند. خود این مى شود اقامه شعائر اسلامى. از آن جمله:

۱ ـ امام صادق(علیه السلام) خطاب به شیعیان مى فرماید:

تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِى زِیَارَتِکُمْ إِحْیاءً لِقُلُوبِکُمْ وَ ذِکْراً لأَِحَادِیثِنا وَ أَحَادِیثُنا تَعْطِفُ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْض فَإِنْ أَخَذْتُمْ بِها رَشَدْتُمْ وَ نَجَوْتُمْ وَ إِنْ تَرَکْتُمُوهَا ضَلَلْتُمْ وَ هَلَکْتُمْ فَخُذُوا بِها وَ أَنَا بِنَجَاتِکُمْ زَعِیمٌ.[۵]

همدیگر را زیارت کنید و به ملاقات همدیگر بروید، براى اینکه در ملاقات شما با همدیگر دل هایتان زنده و احادیث ما یادآورى مى شود و شما را به همدیگر نزدیک تر مى کند و اگر به احادیث ما عمل کردید اصلاح مى شوید و نجات پیدا مى کنید و اگر عمل به احادیث ما را ترک نمودید گمراه شده و به هلاکت مى رسید. پس به احادیث ما عمل نمایید و من ضامن نجات شما هستم.

۲ ـ امام صادق فرمودند:

إِنَّ مِنَ الْمَلائِکَهِ الَّذِینَ فِى السَّمَاءِ لَیَطَّلِعُونَ إِلَى الْوَاحِدِ وَ الاِثْنَیْنِ وَ الثَّلاثَهِ وَ هُمْ یَذْکُرُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّد قَالَ: فَتَقُولُ أَ ما تَرَوْنَ إِلَى هَؤُلاءِ فِى قِلَّتِهِمْ وَ کَثْرَهِ عَدُوِّهِمْ یَصِفُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله)؟ قالَ فَتَقُولُ الطَّائِفَهُ الأُْخْرى مِنَ الْمَلائِکَهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ.[۶]

عده اى از فرشتگان آسمان هنگامى مطلع مى شوند که چند نفر از مردم گرد هم آمده اند و فضیلت آل محمّد(علیه السلام)را ذکر مى کنند به همدیگر مى گویند: آیا نمى بینید این بندگان خدا با اینکه در میان مردم در اقلیت هستند و دشمنانشان بسیار زیاد است، چگونه اجتماع مى کنند و فضائل اهل بیت عصمت را مى گویند؟ در این هنگام طائفه دیگرى از فرشتگان مى گویند: این عنایت و فضل پروردگار است که به هر کس که بخواهد عنایت مى کند و خداوند صاحب بخشش بزرگى است.

۳ ـ ابى مغرا از امام کاظم(علیه السلام) نقل مى کند که فرمودند:

لَیْسَ شَىْءٌ أَنْکى لإِِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ مِنْ زِیارَهِ الإِْخْوَانِ فِى اللَّهِ بَعْضُهُمْ لِبَعْض قَالَ: وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَیْنِ یَلْتَقِیَانِ فَیَذْکُرَانِ اللَّهَ ثُمَّ یَذْکُرَانِ فَضْلَنا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلا یَبْقى عَلى وَجْهِ إِبْلِیسَ مُضْغَهُ لَحْم إِلاَّ تُخَدَّدُ حَتَّى إِنَّ رُوحَهُ لَتَسْتَغِیثُ مِنْ شِدَّهِ مَا یَجِدُ مِنَ الأَْلَمِ فَتَحُسُّ مَلائِکَهُ السَّمَاءِ وَ خُزَّانُ الْجِنَانِ فَیَلْعَنُونَهُ حَتَّى لا یَبْقى مَلَکٌ مُقَرَّبٌ إِلاَّ لَعَنَهُ فَیَقَعُ خَاسِئاً حَسِیراً مَدْحُوراً.[۷]

هیچ مسئله اى ناراحت کننده تر براى شیطان و لشکر او از ملاقات و جمع شدن مؤمنین براى ذکر خدا نیست و هنگامى که دو مؤمن جمع مى شوند و خدا را به یاد مى آورند و فضائل ما اهل بیت را بیان مى کنند، از شدّت ناراحتى در صورت شیطان گوشتى نمى ماند، مگر ریخته باشد و از شدّت ناراحتى روحش پناه مى برد به ملائکه و خزانه داران بهشت و آنان لعنت مى کنند او را و از خود دور مى کنند و او در حسرت و حیرت و خسران مى ماند.

سؤال: چه عواملى زمینه هاى انحراف عزادارى را به وجود مى آورد یا زمینه هاى انحراف ریشه در فرهنگ مردم دارد؟

جواب: مى شود گفت جمعى از اینها و چه بسا گاهى زمینه هاى شخصى نیز دارد، مثل ریاکارى که گاهى در عبادات و یا در شعائر مذهبى مثل عزادارى ها ممکن است نمود پیدا کند، مثلا مدّاح یا روضه خوان مى خواهد بیشتر از دیگران، مردم را به گریه بیندازد و صرفاً به خاطر اینکه بگویند که این آقا روضه خوبى خواند و منبر خوبى دارد یا انگیزه مادّى داشته باشد، اینها جنبه هاى شخصى است. ما در شهرهاى مختلف این جور افراد را زیاد دیدیم حتى گاهى براى پول هم نیست. بلکه صرفاً براى اینکه بگویند چقدر خوب گریه مى اندازد مثلا ما در تبریز مداحان خوبى داریم که مجاناً مداحى مى کنند و گاهى در یک جلسه اى ده نفر اجتماع مى کنند و به همدیگر تعارف مى کنند و پول هم نمى گیرند این خیلى خوب است و افتخار مى کنند که خدمتگزار امام حسین(علیه السلام)هستند; ولى اینکه گاهى ممکن است که در میان آنان خودنمایى باشد و یک چیزهایى بگویند که واقعیت نداشته باشد یا باعث وهن اهل بیت عصمت و طهارت شود و صرفاً براى خودنمایى و ریاکارى بخوانند اینها موجب از بین رفتن ثواب کار، بلکه موجب گناه مى شود.

مى خواهم بگویم تنها پول گرفتن نیست، بلکه خودنمایى و امیال شخصى دیگرى هم در این میان پیش مى آید که این مسائل را باید افرادى که واقعاً عزادارى را براى خدا انجام مى دهند مواظب باشند… ما منبرى ها هم همین طور، گاهى در میان امیال نفسانى خودمان گیر مى کنیم، به خاطر اینکه توجه مردم را به خود جلب کنیم با روش هاى بیانى خاصّ جلوه مقدّسى به خودمان مى دهیم و امثال اینها.

بالاخره گاهى امیال شخصى باعث خیلى انحرافات مى شود

گاهى هم زمینه انحراف ریشه در حکومت دارد، بعضى از حکومت ها، چنان که در زمان صفویّه و قاجاریه هم این مسئله وجود داشته و متأسفانه در زمان ما هم که الآن رواج پیدا کرده است و از رسانه ملّى روش خاصى از عزادارى را ترویج مى کنند.

گاهى نیز به خاطر مبارزه با اهداف واقعى اهل بیت، مردم را فقط به جنبه هاى عاطفى سوق مى دهند; در زمان صفویه و قاجاریه چنین بوده و ما هم خودمان در زمان شاه دیدیم که صرفاً به ترویج سینه زنى و زنجیرزنى مى پرداختند و مردم را به طرف آن سوق مى دادند.

در یک جامعه اى که شیعه و محبان اهل بیت هستند، مسلماً باید مراسم عزادارى برپا شود و علاقه مندان به امام حسین با جمعیت هاى کثیرى در ساعت هاى خاص و روزهاى خاص دور هم جمع شوند. این اجتماع عظیم مى تواند براى حکومت ظلم ضرر داشته و دردسرساز باشد، و باید این اجتماع را به طریقى جهت دهى کنند و این جهت دهى به آن سویى که ضررى براى حکومت نداشته باشد، قطعاً یکى از اراده هاى حکومت ها در گذشته بوده و حالا هم مى تواند این جهت دهى را داشته باشد.

حکومت مى تواند جهت دهى صحیح نیز بدهد، در صورتى که حکومت حق و مردمى باشد. البته همیشه جهت دهى انحرافى زیاد بوده ولى صحیحش هم مى تواند باشد. مثلا در آغاز انقلاب، یعنى انقلاب هنوز به پیروزى نرسیده بود و حضرت امام بر دل ها حکومت داشت، این حکومت بر دل ها باعث شده بود که این عزادارى ها جهت دهى شود.

در سال ۴۲ در عزادارى ها شعار مردم مبارزه با ظلم و ستم بود، من درست در دهه محرم آن سال در تبریز بودم با اینکه خیلى کمتر وقت پیدا مى کردم که بروم و دسته جات را ببینم، ولى آن سال ها گاهى از کارهاى جنبى خودم کم مى کردم و شدیداً علاقه مند بودم که بروم به بازار و دسته جات را همراهى کنم، حتّى آن سال دسته علما در تبریز راه افتاد و علماى پیرمرد و مجتهدى مانند آیه الله اهرى، قاضى طباطبائى و غیره که اعلامیه هاى سال ۴۲ را امضاء مى کردند، با اینکه یکى دوتاشان نمى توانستند راه بروند. سوار بر الاغ در بازار تبریز همراه دسته ها حرکت مى کردند.

آنگاه دسته عظیمى از علماى بزرگ به راه مى افتاد و با سینه زدن آرام و خواندن شعر مراسم عزادارى انجام مى گرفت و شعارهاى انقلابى به ترکى و یا فارسى داده مى شد و به اهداف شهادت سیدالشهداء تصریح مى شد و در جاهاى دیگر هم همین طور. مضمون شعارها این بود: کاخ یزید را ویران مى کنیم، ستمگرى ها را از بین مى بریم و… در واقع حضرت امام اینها را جهت دهى کرد. قبل از محرّم، فرموده بود: هیئت هاى مذهبى در همه محل ها در عزادارى ها شعار مبارزه با ظلم سر دهند.

دهه محرّم سال ۵۷ بعد از پیروزى انقلاب، امام همین کار را کرد و حق هم همین بود و خیلى خوب هم استفاده مى کرد. در جشن ها هم همین طور بود; در نیمه شعبان، یک وقت چراغانى مى کنند به خاطر معرّفى حضرت مهدى (عج). یک وقت هم تحریم مى کنند چراغانى را و امام(قدس سره)این کار را کردند و مراجع دیگر هم تبعیت کردند. مى خواهم عرض کنم که این عزادارى ها وسیله اى است براى پیشبرد اهداف مقدّس اهل بیت. ولى حاکمان ظالم دوست ندارند چنین مراسمى جنبه هدایت و آگاهى داشته باشد و اگر چنین باشد به طورى کلى از آن جلوگیرى مى کنند.

بلکه آنها خودشان را ترویج مى کنند. در زمان شاه دسته جات موظف بودند که در پایان مراسم، شاه و خاندان او را دعا و ثنا کنند، الآن هم گاهى بعضى ها همین کار را مى کنند که درست نیست. چرا که دعا باید از ته دل خود مردم باشد. در زمان امام هیچ کس موظف نبود دعا کند.

براى عزادارى واقعى باید زمینه هاى فرهنگى را به وجود آورد. این فرهنگ است که مى تواند حکومت ها را عوض کند یا تغییر بدهد یا تقویت کند. گاهى انحرافات و خرافات را با مسائل مذهبى نیز ترویج مى کنند، مثلا فرض کنید که در بعضى عزادارى هاى شخصى در بعضى از جوامع، مانند عزادارى در فقدان بچه هایشان مثلا صورت هایشان را خراش مى دهند و یا خانم ها مى نشینند موهایشان را پریشان مى کنند. آنوقت درباره حضرت زینب(علیها السلام)مى گویند: وقتى که سر مقدّس امام حسین(علیه السلام)را در بالاى نیزه دید موهایش را پریشان کرد و سرش را به محمل زد، یا مثلا درباره دخترهاى امام حسین(علیه السلام) مى گویند همین کار را کردند یا صورتشان را خراشیدند. من معتقدم اینها، هیچ کدام سند تاریخى ندارد و دروغ هستند.

همین طور در روضه ها و تعریف ها مثلا آدم هاى عوام یا ریاکار یا افراد خودنما را مقایسه مى کنیم با حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و مى گوییم حضرت فاطمه زهرا وقتى که وصیّت مى کرد، به حضرت على فرمود: آن شیشه را هم با من دفن کن، آن شیشه چیه؟ فرمود من شب ها گریه کرده ام از ترس خدا و اشک چشمم را جمع کردم و مى خواهم آنجا با من دفن کنى روز قیامت شهادت دهد که من شب ها خدا را عبادت کردم!

در حالى که سازنده چنین خبر دروغى نمى تواند بفهمد که خداوند، عالم است، بصیر است و مى بیند و احتیاج ندارد شیشه بیاید در روز قیامت شهادت بدهد و نمى فهمد که کسى که در حالى که واقعاً خداوند را با خشوع و خضوع تمام عبادت مى کند و خضوع واقعى دارد، اگر در آن حالت یک شیشه را بیاورد و جلوى چشمش جهت جمع کردن اشکش بگیرد، حالت خضوع عوض مى شود و حالت عرفانى از بین مى رود. در حالى که گفته اند حضرت على(علیه السلام) در حال نماز آنچنان غرق در خدا مى شد که تیر را از پایش کشیدند و او متوجه نشد. همین طور از امام سجاد(علیه السلام)روایت است که وقتى بلند مى شد براى وضو دیگر حالت عادى خودش را از دست مى داد، مى لرزید که من مى خواهم بروم به درگاه خدا عبادت کنم. حالا یک چنین آدمى از اول شیشه آماده کند و اشک چشم هایش را جمع کند! یا مثلا وصیت مى کنند که دستمال چشم من را با من دفن کنید; زیرا براى امام حسین(علیه السلام)گریه کردم و با آن دستمال پاک کردم شاید در روز قیامت سبب شفاعت بشود! اینها اهل بیت را با آدم عادى مقایسه مى کنند. در رابطه با عزادارى هم اینجور بوده، یعنى فرهنگ غالب خودمان را تحمیل مى کنیم بر رویه و سنّت و طریقه خاندان نبوت و اهل بیت(علیهم السلام). این هم مى تواند یکى از دلائل انحرافات باشد.

اما در رابطه با عوامل سیاسى گاهى مسئله حاکمیت هاست. افرادى که مى خواهند از این طریق حاکم بشوند، یا بیگانگانى که مى خواهند با انحراف کشاندن مسیر عزادارى ها یا بر خلاف عقل و منطق ائمّه اطهار را بر جامعه معرفى کنند، آن رویه زلال پاک و عقلانى و سعادت بخش را از طریق و روش آنان بزدایند و فکر مى کنم از این قبیل بیگانگان براى اینکه دین را از چشم مردم بیندازند و ایرادها و انتقادها را به سوى دین سرازیر کنند این حرکت را انجام مى دهند.

سؤال: آیا مى توانیم یکى دیگر از عوامل انحراف را نبود و ضعف منابع تاریخى قرار بدهیم، یعنى آیا مى توانیم بگوییم که حادثه خوب روایت نشده یا منابع تاریخى کم داریم و یا ضعیف است. آیا واقعاً همین است، یعنى ما تاریخ صحیح در اصل نداریم یا همان عواملى که شما فرمودید فقط موجب انحراف است؟

جواب: آنچه که مسلم است تاریخ اهل بیت را اصلا نمى گذاشتند بنویسند تا حدوداً ۲۰۰ سال بعد از اهل بیت تاریخ آنها نوشته نشده بود و آنچه نقل شده شفاهى بوده و بعداً به صورت کتبى درآمده است. خوب طبیعى است که در این صورت تاریخ کم و زیاد مى شود.

در همین انقلاب خودمان تاریخ شفاهى انقلاب یک واقعه کوچک است که باعث واقعه بزرگى شد. اما در آن روزى واقع شده به نام ۱۹ دى در شهر قم. چیزى که مثلا من از اول شب ۱۸ دى و تا آخر روز که ۱۹ دى تمام شد، روز ۱۸ دى و روز ۱۹ دى از کسانى بودم که حاضر و ناظر بودم و اصلا دست خودمان بود کنترلش هم دست خودمان بود برنامه ریز آن هم خودمان بودیم. از ۱۹ دى تا حالا چقدر گذشته ۲۷ سال گذشته. آن وقت مى بینم که این آقایان خیلى راحت بعضى از وقایع آن را عوض مى کنند و خلاف واقع نقل مى کنند.

حالا گاهى هم غرض خاصى ندارند، مثلا مى گویند دسته جمعى رفتیم خدمت مرحوم آیت الله سلطانى طباطبائى به خاطر همین مى گویم که غرض ندارند، ولى جعل مى کنند. اصلا آن روز هیچ کسى خدمت آقاى سلطانى نرفت، یعنى در معرض هم نبود، آنچه مى گوید خدمت علاّمه طباطبائى رفته بودند و آنجا هم خودش نتوانست صحبت کند و جناب آقاى شیخ محمّد یزدى صحبت کرد.

من مى خواهم این را عرض کنم یک تاریخى را که خودمان حضور داشتیم یک جورى نقل مى کنند که غیرواقعى است. در تاریخ انقلاب اصلا واقعیاتى که نقطه ضعف بودند ننوشته اند و غیرواقع هم گاهى نوشته اند و حتى گاهى بعضى اعلامیه ها را تحریف مى کنند. بالاخره خواستم این را بگویم که وقتى تاریخ شفاهى شود، همین نقل شفاهى هر کسى در نقلش یک کمى این ور و آن ور بکند بعد از ۵ سال، بعد از ۱۰ واسطه، کلى این نقل ها عوض مى شود.

در نقل قول ها، فرهنگ و خواسته و امیال اثر مى گذارد، مثلا فرض کنید یک مرجعى حرف مى زند، یک جمله اش را من دوست دارم مى روم جاى دیگر نقل مى کنم و یک جمله اش را هم شما دوست دارید، این مرجع آن را هم گفته، این را هم گفته و اگر هر دو در کنار هم باشد یک معنا مى دهد و جدا از هم باشد یک معناى دیگر و این یک واقعیت است. همین مصاحبه هایى که ما انجام مى دهیم با این روزنامه ها، یک وقت مى بینى یک مطلبى را نقل کرده است، درست هم هست، دروغ هم نگفته ولى اوّل و آخر کلام را نقل نکرده و کسى که نداند من در اوّل و آخر مصاحبه چه گفته ام برداشتى مى کند و حق دارد که درباره من قضاوتى بکند که غیرصحیح باشد. حالا ببینید اگر ۲۰۰ سال هم باشد و هیچ مکتوب نباشد و فقط شفاهى باشد، چه خواهد شد.

امیال هم دو جور است: ۱) کینه توزانه; ۲) دوستانه. در بعضى روایات نقل شده که ائمّه اطهار فرموده اند بعضى از روى کینه و عناد درباره ما روایت جعل کرده اند، و بعضى هم از روى حبّ و دوستى و غلوّ جعل کرده اند. بالاخره ما حتى در بعضى روایات داریم که بدعت گزاران در دین را مات و مبهوت کنید. عبارت «باهِتُوهُم» درست به همین معناست نه آن گونه که بعضى پنداشته اند که «بهتان بزنید!» اصل روایت چنین است:

محمدُ بنُ یحیى، عن محمدِ بنِ الحسین، عن احمدَ بنِ محمّدِ بنِ أبى نصر، عَنْ داودَ بنِ سِرحانَ، عن ابى عبدالله(علیه السلام) قال: قال رسولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله): إِذا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَالْبِدَعِ مِنْ بَعْدِى فَأَظْهِرُوا الْبَراءَهَ مِنْهُمْ… وَباهِتُوهُمْ کَیْلا یَطْمَعُوا فى الفَسادِ فى الاِْسْلامِ وَیَحْذَرُهُمُ النّاسُ ولا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ، یَکْتُبِ اللهُ لَکُمْ بِذلِکَ الحَسَناتِ وَیَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فى الآخِرَهِ.[۸]

در این روایت تعبیر «باهِتُوهُمْ» به کار رفته است نه «فَاتَّهِمُوهُ» و معناى «باهِتُوهُمْ» نیز این است که آنها را با دلیل مبهوتشان سازید یعنى با حربه دلیل و برهان آنها را مغلوب و مبهوت کنید تا براى فساد کردن در اسلام طمع نکنند. مرحوم مجلسى در مرآه العقول، ج ۲، ص ۳۶۷ چاپ قدیم گوید: «ظاهراً مقصود از کلمه «باهِتُوهُم» این است که اهل بدعت را در مباحثه دینى با دلیل هاى قاطع مبهوت گردانید». ولى بعضى آن را به معنى «به آنها بُهتان بزنید»! ترجمه کرده اندکه قطعاً غلط است.

بعضى از ناقلان تاریخ هى چاشنى مسئله را زیاد کردند که مثلا دشمنى دشمنان اهل بیت و کینه شان و بدى شان را نسبت به اهل بیت بیشتر نشان دهند. خوب این تاریخ شفاهى بود، بعد هم در تاریخ کتبى هم باز حکومت ها و امیال افراد دخالت داشتند. این جور نیست که تاریخ نداشته باشیم و این جور هم نیست که تاریخ مکتوب ما همه درست باشد. در این تاریخ هاى مکتوب غلط ها و انحرافات زیاد است به نظر من یکى از علل مى تواند این باشد که فاصله بین حادثه و بین تاریخ مکتوب افتاده، چون فاصله افتاده در مواردى این تاریخ هاى شفاهى مى تواند انحراف زا باشد.

سؤال: نقش فرهنگ غلوّ اوّلا در شکل گیرى عزادارى، ثانیاً، در بروز انحراف در عزادارى ها چگونه بوده است؟ به قول فرمایش حضرت عالى بعضى ها از سر دلسوزى و شدّتِ حبّ و علاقه به اهل بیت(علیهم السلام) نسبت هایى داده اند که اگر خود آن بزرگواران در قید حیات بودند، قطعاً برخورد شدیدى با مطرح کنندگان این نسبت ها مى کردند. اخیراً دیدید یا ندیدید، نمى دانم که یکى از مداحان در تهران یک چیزهایى راجع به حضرت عباس(علیه السلام) مطرح کرده که صفات الهى را یکى یکى مطرح مى کند و مى گوید آقام ابوالفضله! غفّار الذّنوب آقام ابوالفضله! ستار العیوب آقام ابوالفضله! معنى جوشن کبیر آقام ابوالفضله! مردم هم تکرار مى کنند. حالا شما این فرهنگ غلوّى که از قاریان سابق به جا مانده این را در شکل گیرى عزادارى و یا انحرافاتى که در عزادارى ایجاد شده چه قدر مؤثر مى دانید؟

جواب: بله، مسلّماً موثر بوده است; ولى باید توجّه کنیم که گاهى غلوّ اعتقادى است و مربوط به منزلت و مقامات اهل بیت عصمت(علیهم السلام) است، مثلا در زمان حضرت على(علیه السلام)در برابر خود حضرت على مى گفتند که تو خدایى و حضرت نهى مى کرد آنها را و حتى در یک مورد آنها را مجازات سنگین نمود.

گاهى هم غلوّ محبتى است و معتقدند که چون امام حسین(علیه السلام) همه چیزش را در راه خدا داده، خدا هم همه چیز به او مى دهد و هر شکل و نوعى از عزادارى براى امام اشکالى ندارد. حالا ولو اینکه مثلا آغشته به بعضى از محرّمات و دروغ ها باشد! من خودم در سال گذشته شنیدم که یکى از روضه خوان ها مى گفت: یک زن بدکاره و بدى بوده که مى خواستند در جایى او را دفن کنند که زمین او را قبول نمى کرد، هر جا مى خواستند بگذارند، زمین به بیرون پرتابش مى کرد! آخرش دیدند که نمى شود، رفتند پیش یک آقایى که اهل علم بود گفتند: که چه کار کنیم؟ گفت که یک ذرّه تربت حضرت سیّدالشّهداء در کنارش بگذارید زمین او را قبول مى کند; آنها هم گذاشتند و قبول کرد! وقتى این آقا آمد پایین، گفتم: آقا این زنى که شما نقل کردید بدتر بود یا معاویه و یزید؟ هیچ کدام از اینها را تربت امام حسین در کنارش نگذاشتند، پس چطورى است که فقط این بنده خدا را قبول نمى کرد؟!

از آنجا رفتم جاى دیگر، دیدم همین حکایت را یک جور دیگر نقل مى کردند! مى گویند: در نجف یک عالمى در خواب دیده که فردا پس فردا یک کسى را مى آورند در قبرستان وادى السّلام دفن کنند شما نگذارید. فردایش خواب دید که گفت نه حالا اگر آوردند احترام بکنید. گفتند: آقا چه شد؟ گفت: حضرت على فرمود از کربلا که رد کردند خاک کربلا روى تابوت او نشسته است!

از این حرف ها از قدیم زیاد بوده است، مثلا نقل مى کردند که یک راهزنى بوده که خیلى پلید بوده رفته بود راهزنى کند، اتفاقاً افرادى از آنجا عبور مى کنند که زائران امام حسین(علیه السلام)بوده اند و خاک پاى این زائران بر سر او مى ریزد خاک پاى آنها او را با همه فسادى که داشته، پاک مى کند و به بهشت مى برد!

گاهى مى گویند: اگر کسى ولو یک لحظه در عزاى امام حسین گریه کند بخشوده مى شود! نقل مى کنند که دود تنور عزاى امام حسین به چشم زن بدکاره اى رفته و به خاطر آن اشک از چشمانش آمده نه به خاطر امام حسین(علیه السلام) بلکه به خاطر دود اجاق او، بخشیده شده است! اینها، تحریفاتى است که اگرچه غلو اعتقادى محسوب نمى شود، اما اغراق و غلو در رابطه با ترویج گریه براى امام حسین و عزادارى براى امام حسین(علیه السلام)است. اینها مسلّماً اثرات نامطلوبى دارد. اثر نامطلوبى در ترغیب گناه کاران بر گناه کارى و بى تفاوتى آنان به معصیت. همچنین اثر نامطلوبى دارد در ترویج عقاید شیعه و چهره شیعیان اهل بیت عصمت(علیهم السلام). در حالى که در روایات داریم، شیعه با پیروى عملى از سیره اهل بیت شناخته مى شود.

من به عنوان نمونه چند روایت در این زمینه نقل مى کنم که شیعه بودن در نظر اهل بیت عصمت(علیهم السلام) با اعمال و رفتار افراد شناخته مى شود:

۱ ـ جابر نقل مى کند از امام باقر(علیه السلام) که فرمود:

یَا جَابِرُ أَ یَکْتَفِى مَنْ یَنْتَحِلُ التَّشَیُّعَ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنا أَهْلَ الْبَیْتِ، فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنا إِلاَّ مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ ما کَانُوا یُعْرَفُونَ إِلاَّ بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الأَْمَانَهِ وَ کَثْرَهِ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلاَهِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَیْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِیرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَهِ وَ الْغَارِمِینَ وَ الأَْیْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تِلاوَهِ الْقُرْآنِ وَ کَفِّ الأَْلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلاَّ مِنْ خَیْر وَ کَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِى الأَْشْیَاءِ; قَالَ جَابِرٌ: فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، مَا نَعْرِفُ الْیَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَهِ، فَقَالَ: یا جَابِرُ لا تَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ یَقُولَ: أُحِبُّ عَلِیّاً وَ أَتَوَلاَّهُ ثُمَّ لا یَکُونَ مَعَ ذلِکَ فَعَّالا فَلَوْ قَالَ: إِنِّى أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ فَرَسُولُ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) خَیْرٌ مِنْ عَلِىّ(علیه السلام)ثُمَّ لا یَتَّبِعُ سِیرَتَهُ وَ لا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِیَّاهُ… مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِىٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلایَتُنَا إِلاَّ بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.[۹]

یا جابر، آیا کسى که مکتب شیعه را انتخاب مى کند، صرفاً کفایت مى کند به دوست داشتن ما اهل بیت؟! سوگند به خدا شیعه ما نخواهد بود، مگر کسى که تقوا پیشه کند و اطاعت خدا را بکند و شیعیان ما شناخته نمى شوند، مگر با چند صفت: تواضع و فروتنى، خوف و هراس از خداوند، امانت دارى، همواره به یاد خدا بودن، نماز، روزه، احسان به والدین، سرکشى و دلجویى از همسایگان و یتیمان و فقرا و مساکین، راستگویى و قرائت قرآن، و هرگز در مورد مردم جز خیر نمى گویند و در میان قوم خود با امانت دارى و درستى معروف هستند. جابر مى گوید، گفتم: اى پسر پیامبر! همچو شیعه اى را ما امروز نمى شناسیم. حضرت فرمود: یا جابر، ظاهرسازى ها در مورد مذاهب تو را فریب ندهد و صرف اینکه بگویند ما على را دوست داریم و هیچ عمل خوبى انجام ندهند شما را اغواء نکند. اگر بگوید: رسول الله را نیز که از على بالاتر است، دوست دارم ولى به سنّت او عمل نکند، فائده اى براى او نخواهد داشت، هر کس خدا را اطاعت کند دوستدار ما، و هر کس خدا را معصیت کند دشمن ما مى باشد، و به ولایت ما نتوان رسید مگر با عمل و پرهیزگارى.

۲ ـ امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به کسى که گفت: من از دوستان شما هستم در ظاهر و باطن، فرمودند: دوستان ما علاماتى دارند که با آنها شناخته مى شوند. سؤال کرد آنها چیست؟ فرمود: اوّلش این است که معرفت به توحید خداوند داشته باشد و علم توحید را محکم کند و ایمان به خداوند و صفات خداوند داشته باشد و بفهمد حدود ایمان و حقائق و شرائط و تاویلات ایمان را… .[۱۰]

۳ ـ امام باقر مى فرماید: شیعیان على(علیه السلام) کسانى هستند که دائماً در راه ولایت ما بذل و بخشش مى کنند و براساس مودّت ما اشخاص را دوست مى دارند و همواره در احیاء و زنده نگهداشتن امر ما مى کوشند و در موقع خشم نیز ظلم نمى کنند و در موقع خوشى و شادى اسراف نمى کنند، براى همسایگان خود مایه برکت هستند و در میان مردم با صلح و صفا و سلامتى زندگى مى کنند.[۱۱]

سؤال: عزادارى هاى پس از انقلاب را شما چگونه ارزیابى مى کنید و آیا شکل کنونى این عزادارى ها که همه ما شاهد هستیم، مى تواند مروّج مذهب شیعه باشد و در جهت احیاى شعائر دینى باشد یا نه؟

جواب: اصل عزادارى در اسلام با تعظیم انسان هاى والایى مثل ائمّه اطهار(علیهم السلام)بسیار مطلوب است، بخصوص که آنان از طرف ظالمان مورد ستم قرار گرفته اند و این تعظیم توأم با ایجاد عداوت نسبت به ظالمان و معرفى ظالمان در زمان هاى گذشته است و براى مردم آینده عبرتى است. یعنى وقتى مى خواهیم درباره یزید صحبت کنیم و ظلم یزید را تبیین کنیم، مظلومیت امام حسین(علیه السلام) را توأم با فضائل آن حضرت بیان مى کنیم، لااقل این نتیجه در آن مجلس گرفته مى شود که ظالم چه کسى است و ویژگى هایش چیست؟ فضیلت کُش، حق کش و عدالت کش است و ما که طرفدار مظلوم هستیم خودمان پیرو عدالت باشیم، عدالت گستر باشیم و درباره ظالمان چگونه برخورد کنیم، تابع ظالمان نباشیم.

این یکى از بهترین آثارى است که از این عزادارى ها برداشت مى شود. براى اینکه ما عزادارى را به خاطر اینکه مثلا حضرت امام صادق(علیه السلام)در ۶۵ سالگى وفات کرده یا حضرت امام حسین(علیه السلام) در پنجاه و چند سالگى شهید شده انجام نمى دهیم. چرا که سال فوت آنها براى ما طبیعى است. ائمّه اطهار مثل پیغمبرند و وفات مى کنند. رحلت طبیعىِ یک نفر که عزادارى ندارد. مگر در حدى که آدم عزیزش را دیگر نمى بیند. آنکه عزادارى را مهمّ و مؤثّر مى سازد، عزادارى براى مظلومیّت است، و اینکه امامان قیام کردند و در راه حق آسیب فراوان دیدند و در راه عدالت حرکت کردند و به خاطر عدالت سرزنش شدند، حبس دیدند و شهید شدند.

در واقع این عزادارى ها احیاء عدالت است، احیاء انسانیت و آزادگى است احیاء روح مبارزه با ستمگرى و ستمکارى است. پس اصل عزادارى نه تنها خوب است، بلکه مى تواند عبادت باشد، اگر به قصد قربت باشد، خواه آنکه در عزادارى شرکت مى کند، گریه مى کند، سینه مى زند. یا آنکه تبلیغ مى کند، روضه مى خواند، مردم را مى گریاند یا نوحه سرایى مى کند تا مردم سینه بزنند اینها اصلش مى تواند عبادت باشد. البته در حالى که آغشته به مسائل ریا و به عنوان کسب و درآمد نباشد; اگر قصدش درست باشد اشکال ندارد.

مثالى عرض بکنم، در رابطه با تعلیم قرآن و احکام اسلام و یا اذان، ما روایاتى داریم که کسى که براى کسب معاش و یا مقام و شهرت اذان بگوید یا قرآن بخواند خداوند او را دوست ندارد یا اهل بیت او را دوست ندارند، مثلا در رابطه با اذان، در روایت هست که یک مردى خدمت امام على(علیه السلام) رسید، گفت: قسم به خدا که من تو را دوست دارم. حضرت فرمود: من نه تنها تو را دوست ندارم، بلکه نسبت به تو بغض دارم; یعنى از تو ناراحتم گفت: چرا؟ حضرت فرمودند: براى اینکه تو اذان مى گویى که پول بگیرى، قرآن تعلیم مى کنى پول مى گیرى حضرت على(علیه السلام) سپس فرمود: کسى که براى تعلیم قرآن اجرت بگیرد روز قیامت ثواب دیگرى ندارد.[۱۲] و اگر گفت که من تعلیم قرآن کردم، مى گویند: اجرت را گرفتى.

ببینید، این تعلیم قرآن که بالاترین کتاب آسمانى ماست براى تعلیمش اگر دنیا مدّ نظر باشد و صرف اجرت و براى شکم پر کردن باشد، این ارزشش را از دست مى دهد تا چه رسد که انسان قرآن بخواند براى تقویت ظالم و شوکت ظالم مثلا. یکى از علماى بزرگ در تبریز، وقتى که شاه مى خواست بیاید تبریز، دو نفر از طلبه هاى خیلى خوش صوت را گفته بود که وقتى شاه وارد شد، با صداى خیلى خوب آیه نور را بخوانید. این یک نوع تعظیم و تکریم ظالم است. منظور من این است که قرآن به خاطر اجر نیست به خاطر تقویت ظلم و ظالم نیست. عزادارى اهل بیت(علیهم السلام) هم مى تواند این گونه باشد و هم مى تواند مقدّس و قربهً الى الله باشد.

در رابطه با ریاکارى نیز در آخرین خطبه پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده، اگر کسى قرآن را ریاکارانه بخواند و یا براى گرفتن مال و مقام و شهرت طلبى باشد، محشور مى شود در روز قیامت در حالى که صورتش سیاه است و گوشت هم ندارد. کسى که قرآن را یاد بگیرد تا ریا و خودنمایى کند پیش عوام و پیش علما مباهات کند و با قرآن خواندن، دنیا را طلب کند، در روز قیامت با استخوان بدون گوشت ظاهر مى شود و بدترین عذاب براى او است و هیچ عذابى نیست، مگر اینکه خداوند او را با آن عذاب معذب مى کند.[۱۳] شاید هم علتش این است که ما وسیله دنیا را چیزهاى دیگرى باید قرار دهیم. وسایل دنیا زیاد است. این قرآن و عبادت و آخوندى و محراب و لباس روحانیت را وسیله دنیا قرار ندهیم. این دیگر نعوذ بالله خدا را وسیله دنیا قرار دادن است. در رابطه با اهل بیت هم مسئله همین است.

در وصیتى که مفضّل بن عمر به اصحاب خود مى کند، مى گوید: مردم را به وسیله آل محمّد(علیه السلام) نخورید، یعنى آل محمّد را وسیله تغذیه خودتان قرار ندهید. چرا؟ چون من از امام صادق(علیه السلام) شنیدم، مى فرمود: مردم در رابطه با ما سه فرقه شده اند: یک عده هستند که ما را دوست دارند و به انتظار قائم ما هستند (البته این قائم، حضرت مهدى(علیه السلام) تنها نیست، همه شیعیان از زمان ائمّه اطهار منتظر بودند، یک روز حکومت به دست آنها برسد، حالا آن قائم مى تواند امام باقر(علیه السلام) یا امام صادق(علیه السلام) باشد) اینها دوست مى دارند ما را و دوست دارند قائم ما حاکم باشد تا از دنیاى ما بهره ببرند! آنان حرف زدند و کلام ما را حفظ کردند و به دیگران منتقل نمودند. البته از عمل کردن مثل ما کوتاهى کردند، فقط به گفتگو و بیان احادیث کفایت کردند، خداوند اینها را در روز قیامت در آتش محشور مى کند.

یک عده هم هستند که ما را دوست دارند و سخنان ما را مى شنوند و عمل مى کنند، امّا نقل حدیث و عمل به آن به خاطر این است که مال مردم را به وسیله ما بخورند. ما را وسیله کسب معاش خودشان قرار دهند; اینها در روز قیامت محشور مى شوند در حالى که خداوند شکم آنان را با آتش جهنم سیر مى کند و گرسنگى و تشنگى را بر آنان مسلّط مى کند; و یک عده هستند که ما را دوست دارند و سخنان ما را به درستى حفظ مى کنند و دستورات را عمل مى کنند و با ما مخالفت نمى کنند، آنان از ما و ما از آنان هستیم.[۱۴]

در رابطه با عزادارى هم همین طور است. عزادارى اهل بیت(علیهم السلام) جز نقل احادیث آنها، جز نقل کلام و مصیبت آنها نیست. اگر به خاطر این باشد که ما فضیلت را رواج بدهیم، صداقت و احسان و صله ارحام و خوبى هاى اهل بیت را رواج دهیم، یا به خاطر این باشد که عداوت مردم را نسبت به ظلم و ظالم بیشتر کنیم، خیلى خوب است. یا به خاطر اینکه در جامعه اسلامى اصلاحات انجام بگیرد خیلى خوب است.

اما اگر به خاطر ریا باشد و یا در ترویج دشمنان حتى در لواى پرچم امام حسین(علیه السلام)باشد، شرک است و مسلماً از گناهان بزرگ است. پس باید گفت اصل عزادارى خوب است. ما باید کارى بکنیم که در جامعه، عزادارى ها: ۱) به خاطر خدا باشد; ۲) به خاطر ترویج فضیلت باشد; ۳) به خاطر از بین بردن ظلم و فساد اخلاقى باشد و قربهً الى الله این کار را انجام بدهیم که دروغ و حرام و گناه در آن نباشد. پس سؤال شما را این گونه جواب مى دهم که روحانیّت شیعه یکى از مهم ترین تأثیرگذارى اش در عزادارى ها باید این باشد که اوّلا، در تقویت عزادارى ها کوشا باشند و آن را ترویج نمایند. و ثانیاً، در تهذیب عزادارى ها از دروغ و تحریف تلاش کنند. ثالثاً، در تهذیب عزادارى ها از ریا و سُمعه که متأسفانه گاهى ممکن است خودشان هم به آن مبتلا شوند یا دیگران مثلا مداحان مبتلا شوند بکوشند و مهم ترین آفت از طرف روحانیت این است که خود روحانى به خاطر ریا یا ترس از اینکه آنها را ولایتى ندانند، مُحبّ اهل بیت(علیهم السلام) ندانند، در برابر تحریفات و خرافات و بعضى خواب و خیال ها که حتى موجب وهن اهل بیت(علیهم السلام) است یا موجب سستى مردم در عمل به احکام اسلام است یعنى موجب این مى شود که مردم به خاطر اشک ریختن،احکام اسلام را عمل نکنند، به مسؤولیت خودشان عمل نکنند. در حالى که مطمئناً وظیفه شان است که به عنوان نهى از منکر اقدام نمایند. اگر انجام ندهند کلّ انحرافاتى که در جامعه از این جهت پیش مى آید، به عهده روحانیون است. براى اینکه اینها مى توانستند در تهذیب مردم کمک کنند. و اسلام و طریقت اهل بیت(علیهم السلام) را از خرافات و تحریفات و دروغ ها پاکسازى کنند.

سؤال: آیا مى توان گفت که عزادارى هاى کنونى سدّ راه تهاجم فرهنگ دشمنان اسلام است اگر هست چرا و چگونه؟

جواب: ببینید، عزادارى هاى کنونى که مى گویید، به نظر من کلّى است. بعضى عزادارى ها هست که نه تنها سدّ راه تهاجم فرهنگى نیست، بلکه خودش یک نوع فساد است و موجب نفوذ تهاجم فرهنگى مى شود، مثلا فرض کنید که ما طورى شیعه را بار بیاوریم که فقط با یک اشک ریختن ولو به هر طریقى براى امام حسین(علیه السلام)کافى باشد که بهشت را بخرد; آن وقت براى همین گریه یک دقیقه اى در عاشورا دیگر ترس از خدا ندارد، وقتى ترس از خدا ندارد، از تهذیب خودش غافل است، از این جهت ممکن است که معصیت رواج پیدا کند یا بر اثر این تفکّر غلط و واهى توهّم کند که در برابر ظلم ظالمان و در برابر استکبار جهانى و در برابر فرهنگ هایى که به صورت مستمر در جامعه است، مصونیّت دارد و در دام آنها بیفتد مثل بعضى از عزادارى ها که براى سخنرانى مذهبى، علمى، دینى جایگاهى نگذاشته اند. فقط همه اش این است که دروغ و راست قاطى کنند و مداحى کنند و به سر و صورتشان بزنند و اشخاصى که چندین ساعت آنجا بوده اند هیچ استفاده و بهره اى از تعالیم اسلام دریافت نکنند.

البته ما از قدیم هم داشتیم کسانى که شب تا صبح عزادارى مى کردند و نماز صبح را هم نمى خواندند! چون اینها گمان مى کردند که کسى که براى عزادارى امام حسین(علیه السلام)آمده، نماز مى خواهد چه کار؟! بهشت را خریده! یعنى چیزى که از دراویش صوفى قدیم ـ البته از بعضى ها ـ به یادگار مانده و شیعه را هم آلوده کرده است. آنها مى گفتند که اگر انسان به یک مقام معنوى برسد، دیگر قوانین شریعت احکام ظاهرى است. اینها براى رساندن انسان به مقامات معنوى است. انسان آنجا که برسد، دیگر نماز نمى خواهد بخواند… این احکام مقدارى براى رساندن انسان به مقامات بالا است. حالا در بین عزادارى ها هم همین طور مى گویند. کسى که امام حسین را دارد چه غم دارد! شعرى دارد که حسین دارم، چه غم دارم، على دارد، چه غم دارم! از این جهت دیگر در تمام سال نه در برابر تهاجم فرهنگى و نه در برابر ظالم احساس مسؤولیت مى کند و نه حتى خودش را از معصیت ها دور مى کند.

این جور عزادارى هاى تهى و خالى از معارف اسلامى و سیره اهل بیت(علیهم السلام) نه تنها نمى تواند سدّ راه تهاجم فرهنگى باشد، بلکه مى تواند زمینه ساز تهاجم فرهنگى هم باشد.

اما عزاداریى که در آن فضائل و نصایح اهل بیت را تبیین کنند و مردم را آگاه به وظائف خود بکنند، بسیار سازنده است. در خود دستورات اهل بیت داریم که دور هم جمع شوید و همدیگر را دیدار کنید چرا که دیدار شما موجب زنده شدن قلوب شما و یادآورى احادیث ما است و احادیث ما موجب پشتیبان شدن شما از همدیگر و اتحاد و وحدت شما خواهد شد و شما اگر به احادیث ما عمل کنید جامعه اى توسعه یافته و رشید خواهید داشت و اگر ترک کنید و ظلم کردید هلاک خواهید شد.[۱۵]

اگر عزادارى این گونه باشد، خوب بهترین نوع براى ترویج است و این بهانه اى است تا روزهاى متوالى و مختلف دور هم جمع شویم. البته ما در روایت هم داریم که در خانه هایتان جمع شوید براى اقامه عزادارى و امر ما را بگویید و با همدیگر صحبت کنید. اینکه در خانه هایتان جمع شوید کمترین حسنش این است که در آن زمان شیعه در اقلیت بود، شیعه ها همیشه دور هم جمع مى شدند، تقویت مى شدند به درد هم مى رسیدند، نهى از منکر مى کردند، امر به معروف مى کردند صله ارحام مى کردند، جمع شدن به خاطر اینها است نه فقط عزادارى و یا اینکه شعر بخوانند و از خود رفع تکلیف کنند.

پس الآن هم عزادارى هاى خوب داریم مثلا در اصفهان من دو جلسه عزادارى دیدم یک جلسه رزمندگان بود و یکى دیگر که زیارت عاشورا، سخنرانى، مداحى و سینه زنى همه چیز در جاى خودش بود. وقتى که سخنرانى مى شود مسائل اهل بیت(علیهم السلام) گفته مى شود، ظلم هاى ظالمان بیان مى شود و چهره مظلوم ترسیم مى گردد که اینها در جامعه خیلى مؤثّر است. یعنى ما براى سینه زدن یک زمان معینى قائل شویم، براى سخنرانى علمى ـ دینى و قرآنى و ذکر فضائل اهل بیت زمانى دیگر و بیشتر نه اینکه فقط براى ذکر مصائب آنان، یک جایگاهى قائل شویم.

عالمان در آن جلسه ارزش داشته باشند. اما جلساتى که براى عالمان دین ارزش قائل نیستند و فقط براى مصائب اهل بیت گریه مى کنند، نمى توانند در برابر تهاجم فرهنگى، جامعه را مصون کنند. بعضى از این سى دى هاى عزادارى که پخش شده الگو از موسیقى هاى پاپ اروپایى و امریکایى گرفته شده و فقط اسم ها جابه جا شده ولى کیفیت و وزن همان طور است، اینها نمى تواند جلوى تهاجم فرهنگى را بگیرد، وظیفه علما این است که در برابر اینها که یک نوع توهین به اهل بیت(علیهم السلام) است، ایستادگى کنند.

سؤال: یکى از مسائلى که در سال هاى اخیر خیلى کم رنگ تر شده، ولى قبلا خیلى پررنگ تر بود، ولى باز هم در بعضى جاها هست… مسئله قمه زنى است که بعضى آن را شکلى از عزادارى مى دانند و مردم و حتى بعضى از علما هم همراهى مى کنند و فتوا به جواز این کار مى دهند. این مسئله قمه زنى اصلا مبناى عقلانى دارد یا نه؟ و غیر از مبناى عقلى آیا دلیل شرع پسندى را مى توان براى انجام این کار ارائه کرد؟ بر فرض اینکه جواب مثبت باشد آیا اگر به عنوان ثانوى این کار موجب وهن اسلام و مسلمین در سطح بین المللى شود باز هم آیا به طور مطلق باید گفت جایز است یا جوازش را مشروط به شرایطى مى دانید؟

جواب: اصل قمه زنى ولو به خاطر اظهار ارادت به اهل بیت(علیهم السلام) آیا جایز است یا نه این بستگى دارد به اینکه چند مسئله روشن شود:

۱ ـ آیا وارد کردن ضرر بر بدن بهوسیله خود انسان جایز است یا نه؟ در فقه بحث شده که اضرار بر بدن بدون غرض عقلائى چطور است. یک وقت فرض کنید پاى کسى که به خاطر مرض قند فاسد شده قطع مى کنند چون اگر این عفونت بماند جاى دیگرى از بدن هم دچار فساد مى شود. خوب دکتر که پاى او را قطع مى کند. این یک غرض عقلائى دارد، براى زنده ماندن کلّ، جزء را از بین مى برد. یا به خاطر غرض عقلائى، حجامت مى کند براى حفظ بدن، ولى اگر کم خون است و حجامت برایش ضرر دارد آنجا حجامت حرام است. براى اینکه حجامت براى صحّت بدن جایز است یا بعضاً براى اصلاح بدن عمل جراحى واجب مى شود.

۲ ـ آیا هر جایى، هر کارى احتمال خطر و ضرر داشته باشد جایز است یا نه؟ اینجا نیز بحث در این است که ضرر و نقص وارد کردن بر بدن اگر غرض عقلائى هم نداشته باشد، جایز است؟ کما اینکه اگر غرض عقلائى داشته باشد، مسلّماً جایز است. بعضى ها گفته اند مطلقاً جایز است. اگر چه بعضى از فقهاء آنجا هم اشکال کرده اند.

شنیده ام که یکى از مراجع گفته اند که هدیه کردن یکى از کلیه ها جایز نیست، نقص در عضو بدن است، و لو آدم خودش زنده است و اجازه مى دهد. اگر چه غرض عقلائى هم هست یا اینکه به خاطر آن مسلمانى زنده بماند یا حتى پول نیاز دارد و مى فروشد.

چرا ایشان گفته اند جایز نیست؟ صرفاً به خاطر اینکه ایجاد نقص و ایجاد ضرر در بدن، ایجاد هلاکت است و جایز نیست. اگرچه این ضرر در بدن خودت ایجاد کنى مشکل دارد. در صورتى که ضرر داشته باشد و یا احتمال ضرر در آینده باشد، چون ممکن است در آینده کلیه خودش خراب شود آن وقت نیازمند کس دیگرى مى شود… اینها مسائلى است که در فقه هست و عنوانش این است که ایجاد ضرر در بدن انسان جایز است یا نه؟ یا ایجاد نقصى که ولو ضرر نداشته باشد، حتّى احتمال ضرر هم ندارد. پس اگر ما بگوییم که ایجاد ضرر یا احتمال ضرر حرام است، آنگاه فرقى نمى کند، به خاطر اهل بیت(علیهم السلام)باشد، محبت اهل بیت(علیهم السلام) یا عزادارى پدر و مادر. وسیله حرام را نمى شود به عنوان رسیدن به یک هدف مقدس قرار داد. چنان که طبل زدن را بعضى از فقهاى بزرگ قدیم مطلقاً حرام مى دانند، البته ما حرام نمى دانیم. آنان مى گفتند براى عزادارى امام حسین(علیه السلام)طبل زدن حرام است یا موسیقى را مطلقاً حرام مى دانستند. مى گفتند: قرآن خواندن هم با موسیقى حرام است، مرثیه خواندن هم با موسیقى حرام است. غنا حرام است، غنا در مرثیه امام حسین(علیه السلام)حرام است، بلکه حرمت آن شدیدتر است. گناهش بیشتر است. چون توهین به امام حسین(علیه السلام)است. یا مثلا غنا در قرآن خواندن و ذکر فضائل اهل بیت حرام است. چون به وسیله حرام اگرچه بخواهیم به هدف مقدّس برسیم حلال نمى شود.[۱۶]

البته گاهى یک مسئله حرام براى رسیدن به یک واجب مهم تر است مثلا فرض کنید که یک خانمى دارد غرق مى شود، اینجا نامحرم باید دستش را بگیرد و بیرون بیاورد. اینجا دست دادن یا دست زدن به آن خانم یک کار حرام است، ولى براى حفظ جان یک انسان که یک واجب اهم است جایز است. این مسئله تزاحم است و آن مطلب دیگرى است، ولى اگر تزاحم اهمّ یا مهمّ نباشد، مانند عزادارى ها و غیره. در این صورت گفته اند حرام است. لذا شبیه خوانى را و لباس زن را مرد بپوشد و لباس مرد را زن بپوشد، حرام مى دانند. شبیه خوانى را از این جهت بعضى از فقها حرام مى دانستند و آیه الله بروجردى در قم دستور داده بود جلوى شبیه خوانى را بگیرند با اینکه عزادارى بود، ولى چون به وسیله حرام بود و مستلزم حرام بود آیه الله بروجردى تحریم کرده و جلویش را گرفته بودند.

بالاخره قمه زنى هم همین طور است، اگر ما احتمال معتنا به عقلائى بر ضرر آن بدهیم مسلّماً حرام است. چرا که جلوى ضرر محتمل عقلائى را گرفتن واجب است. اگر احتمال ضرر ندهیم و از فقهائى باشیم که مى گویند در صورت عدم ضرر ولو زجر داشته باشد اشکال ندارد مسلّماً جایز است. مثلا من دلم مى خواهد سوزن به بدنم بزنم، و ضررى هم ندارد، مثلا سوزن را با الکل ضدّ عفونى کرده ام و مى خواهم زجر بدهم خودم را و خوشم مى آید! آیا جایز است یا نه؟ البته من معتقدم جایز است; دلیلى بر حرمت ندارد. اگر احتمال بر ضرر ندهیم دلیلى بر حرمت ندارد، مطلقاً جایز است. اگر احتمال ضرر ندهیم جایز است. آن وقت چون جایز است براى حبّ و اظهار علاقه به اهل بیت(علیهم السلام) براى تعظیم شعائر اسلامى آن ممکن است ثواب هم داشته باشد پس بحث ما در حکم اولیه است، پس اصلش اگر بدون احتمال عقلائى ضرر جایز باشد همه جا باید جایز باشد. ولى بعضى فقها را من دیدم که اصل آن را جایز نمى دانند، ولى قمه زنى براى امام حسین را جایز مى دانسته اند. این دو تا با هم نمى سازد، مثلا کلیه دادن را جایز نمى داند. ولو براى غرض عقلائى ولى اینجا مى گوید اشکالى ندارد، این دو تا با هم نمى سازد. البته به نظر من در صورت مفروض جایز است، چون اصل، اباحه در کل فعل است. مگر حرمت آن ثابت شده باشد.

دلیل محکمى بر اینکه آدم در بدن خودش تغییراتى دهد، حرام است، نداریم. البته اگر احتمال عقلائى ضرر نداشته باشد. گاهى انسان کارهایى انجام مى دهد که ضرورى و لازم نیست و ضرر عقلائى هم ندارد مثلا انسان بدنش را آن چنان خارش مى دهد که خون مى آید و از خون آمدن خوشش مى آید، دلیلى نداریم حرام باشد. یعنى براى خون در آوردن از بدن دلیلى نداریم که حرام باشد. البته اگر ضرر داشته باشد، مسئله دیگرى است. اگر عملى حرام نباشد و آنها به قصد قربت و تعظیم شعائر و مودّت به اهل بیت انجام دهند و توأم با گناه هم نباشد، مسلماً حرام نیست.

ولى مثلا فرض کنید که قبلا من مى شناختم افرادى قمه مى زدند و از سرشان خون مى آمد، دو، سه روز بعد هم مى دیدیم همان پارچه خونى سرش هست و نماز هم نخوانده، حمام نرفته پاک نکرده است، قطعاً اگر مستلزم این چیزها باشد، حرام است.

ولى فرض کنیم قمه مى زند مى رود پاک مى کند نمازش را هم مى خواند هیچ مشکلى هم ندارد احتمال ضرر هم ندارد این جور جاها گفتن اینکه حرام است، دلیلى ندارد از نظر فقهى، دلیل بر حرمت نداریم. براى اظهار محبت هم باشد اشکال ندارد.

اما مسئله دیگرى اینجا مطرح است، یعنى حکم ثانویه، مثلا ممکن است علیه شیعه تبلیغ بدى شود و یا برداشت هاى بدى شود، به طورى که هتک شیعه شود، هتک عزادارى شیعه شود، اگر این جور باشد، به نظر من حرام است. و یا اینکه مستلزم حرامى باشد مثلا فرض کنید که موجب نجس شدن بدن دیگران باشد، موجب شود نماز مشکل پیدا کند یا باعث ضرر شود، میکروب به بدن او وارد شود، اینها مسائلى است که عنوان ثانوى پیدا مى کند و با آن عنوان مى شود گفت حرام است.

اما اگر اینها نباشد، مشکل است بگوییم حرمت دارد. البته لزومى ندارد که اصلا ما دنبال حرام بودن بگردیم، بلکه باید ببینیم عرفاً خوب است ما این کار را انجام دهیم یا نه؟ حتى در این زمان اگر احتمال دهیم که از عمل ما برداشت هاى غلط مى شود، در حالى که عزادارى هاى بسیار سالم داریم که مى شود اظهار عشق و علاقه کرد، چرا دنبال همچون عملى برویم که احتمال وهن و شکّ و شبهه است.

سؤال: اولین فتاوایى که در این زمینه وجود دارد از کى شروع شده است؟

جواب: قبلا جزوه اش را داشتم، حالا هر چه گشتم، پیدا نکردم. حدود ۴۰ سال پیش جزوه اى به دستم رسید از مرحوم آیات عظام نائینى و اصفهانى و کاشف الغطاء(رحمهم الله) و از خیلى فقها بود، در رابطه با عزادارى بود، البته بیشتر همین قمه زنى و در آتش رفتن عزاداران و زنجیرزنى توأم با زنجیرهاى تیغ دار که آن موقع در عراق بود و من خودم دیده بودم. در عراق، پاکستانى ها زنجیرهایى داشتند تیغ یا چاقو مانندى که دو لبش تیز و برنده بود مى زدند و صورت بدى پیدا مى کرد، چون پشت هایشان تکه تکه و خونى مى شد با همین حالت خونى مى رفتند حرم خون ها پخش مى شد. یادم هست لباس سفید عربى داشتم، مى خواستم داخل عزاداران باشم ولى وقتى اینها آمدند رد شدند تمام پیراهنم خونى شده بود. ولى من از قبل این حالت را ندیده بودم. به نظر من مشمئزکننده تر از قمه زدن بود و اختلاف بود بین فقها دقیقاً نمى توانم به کسى نسبت دهم. بعضى گفتند اگر موجب ضرر شود حرام است. بعضى ها گفتند اصلش حرام است. بعضى ها گفتند جائز است و اشکال ندارد. بالاخره این فتوا بعد از زمان مرحوم آقاى نائینى و آقاى اصفهانى پیش آمده بود.

سؤال: بررسى متون زیارتنامه ها از نظر سند و محتوا لازم است؟ چون اخیراً دیده شده بعضى متون دعاها و زیارتنامه ها را زیر سؤال مى برند و مى گویند اصل ندارند یا در همین زیارت عاشورا دو تا سند وارد شده که بحث لعن در سند اصلى وجود ندارد. با توجّه به اینها، بررسى متون زیارتنامه ضرورت دارد یا نه؟ اگر جواب مثبت است، باید چه کار کنیم؟ در جامعه آیا مجال داریم بحث و بررسى کنیم، اشاعه دهیم؟

جواب: در مسئله زیارت و دعا دو نکته مى تواند وجود داشته باشد: یکى عنوان دعاست، مثلا خودمان دعا کنیم از خدا چیزى را بخواهیم و لو با همین عبارات دعاهاى مأثور مثل دعاى کمیل. دعا را به عنوان اینکه چیزى را از خدا بخواهیم، این مسلّماً جایز است، به شرط اینکه چیزهایى که از خدا مى خواهیم از نظر شرعى مشکل نداشته باشد یا اینکه چیزهایى که در دعا به خدا نسبت مى دهیم مشکل نداشته باشد. یا اینکه اگر زیارت مى خوانیم، صرف سلام دادن باشد، من خودم سلام مى کنم و اگر زیارتى که مى کنم مواظب باشم خطاب معنایش درست باشد اشکال ندارد. مثلا اینکه مى گویم السلام علیک یا ثارالله، این ثارالله چیست؟ ائمّه راضى هستند؟ یا نه؟ حالا یکى بردارد بگوید السلام علیک یا عین الله، آیا درست است یا نه؟ باید بگوییم که اگر این کلمه را به کسى نسبت ندهیم و از خودمان مى گوییم، اگر معنا و محتواى درست داشته باشد و بدعت نباشد و ائمّه را غضبناک نکند، اشکال ندارد.

مسئله دوم، نسبت دادن همان دعا و زیارت به اهل بیت است، یعنى دعاى مأثور زیارات مأثور، در این صورت اگر جعلى باشد گناه است، مثلا نمى توان همه دعاهاى مفاتیح را همین طور بخوانیم و به ائمّه نسبت دهیم. بلى رجائاً خوانده مى شود، ولى اگر نسبت دهیم باید سند داشته باشد بدون سند نمى شود. بلکه باید سند نیز محکم و صحیح باشد. همان طور که اشاره کردید زیارت عاشورا حالا لعن داشته باشد یا نداشته باشد من خودم بررسى کردم بهترین سندى که نقل مى کنند توثیق سه تا از رواتش ثابت نشده است. اگر این اسناد در رابطه با نقل حکم فقهى بود فقهاء محترم به آنها استدلال نمى کردند، اما در رابطه با زیارت عاشورا مسامحه مى کنند و مى گویند در «ادلّه سنن» مسامحه اشکال ندارد.مثلا در «ادلّه سنن» و مستحبات داریم که هر کس چنین کند به فلان مقام و مرتبه و پاداش مى رسد و این آدم به خاطر آنها انجام دهد به آن اجر مى رسد. این از این نظر مدّ نظر است، از تسامح در «ادلّه سنن» خیلى از فقها استفاده کرده اند، فلذا در مستحبات زیاد به صحّت سند تأکید نمى کنند.

اما براى ما مستحبات دو قسم است: یک قسم عبادات است، عبادت براى خداست مثلا نماز اوّل ماه همین طور باید ثابت شود، که نماز جمعه واجب ثابت مى شود، فرق نمى کند چون من مى خواهم در برابر خدا عبادت کنم و این را به عنوان تقرّب انجام مى دهم و اگر ثابت نشود، اشکال دارد. رجائاً عیب ندارد ولى اگر بگویم که چون تو دستور داده اى نماز مى خوانم حالا امر مستحبى باشد یا واجب خودش گناه است چون ثابت شده نیست ولو نماز مستحبى باشد. فلذا مثل غسل هاى مستحبى دیگر، مثل غسل عید نوروز، غسل شب قدر اگر ثابت شود مى توان انجام داد با نیّت و قصد امر خداوند، اما اگر ثابت نشود، لاَِمرالله نمى توانیم انجام دهیم; رجائاً عیب ندارد، یعنى شاید خدا گفته، من این غسل را به امید ثواب انجام مى دهم. ولى اگر به نیّت امر استحبابى باشد اشکال دارد.

زیارت هم همین طور است. اگر به نیت استحباب یعنى امر خدا چون معصوم گفته است یعنى ائمّه به ما داده اند اگر این جورى سلام کنى، اگر سند محکمى نداشته باشد، اشکال دارد. اگر صرفاً یک تجلیل باشد نه اینکه قصد امر خدا کند و طبق روایت ضعیف، خودش زیارت و دعا کند آن مسئله دیگرى است و اشکال ندارد، چون رجائاً براى ثواب انجام مى دهیم مثلا زیارت عاشورا و وارث اگر رجائاً بخوانیم عیب ندارد. البته محتوا هم باید تحقیق شده و با یقین باشد.

مثلا حاج شیخ عباس قمى(رحمهم الله) در مفاتیح در همین زیارت وارث یادم هست، در جایى مى گوید: تا اینجا بخوانید بیشتر از این در روایت نیست و بعد مى گوید: رفتم کربلا دیدم آقایى یک چیزى اضافه کرد و خود ایشان هم ناراحت هستند که اضافه مى کرده اند. پس اگر به عنوان اینکه دستور خداست انجام دهیم و زیارت کنیم باید سند محکمى داشته باشد. ولى اگر به نیّت سلام بر اهل بیت و احترام به آنان انجام مى دهیم همیشه خوب است و ثواب هم دارد به آن نیّت بخوانیم اشکال ندارد و نه تنها در رابطه با نسبت دادن زیارات و دعاها باید سند را محکم بدانیم در وعظ و خطابه و جاهاى دیگر نیز همین طور است. مثلا همه نهج البلاغه را نمى توانیم کلمات آن را بدون سند به حضرت على(علیه السلام) نسبت دهیم، منتها بعضى سند دارد و ثابت شده است مثل عهدنامه مالک اشتر، وصیت به امام حسن. ولى اکثر سند ندارند و ما نمى توانیم حتماً به صورت قطع به آن بزرگوار نسبت دهیم.

سؤال: نقش صدا و سیما و رسانه هاى دولتى را در ارتباط با مسائل عزادارى چگونه ارزیابى مى کنید؟ آیا نفع این شیوه برخورد رسانه ها و پخش مراسم خاص، افراد خاص، مداحان خاص، به نفع فرهنگ عاشورا است یا نه؟

جواب: صدا و سیما، در کلان قضیه، مثل هر قضیه دیگر، خوب دارد، بد هم دارد. نباید کارهاى خوب آن را نادیده بگیریم. بالاتر از صدا و سیما نقش حاکمان است مثلا امام(رحمه الله)مى توانست بگوید روز عاشورا مداح بیاید یک ربع نیم ساعت مداحى کند. ولى هیچ وقت این کار را نکرد بلکه روضه را داد به روضه خوان بخواند آن هم روضه خوانى که معروف بود و تا حدودى ملاحظه مى کرد. من خودم بودم که احمد آقا به آقاى کوثرى گفت: که باید خیلى مواظب باشى زیاد هم طولانى نباشد، حرف ضعیف هم نگو. خود آقاى کوثرى مى گفت: براى امام روضه خواندن از ده ها روضه دیگر در جاى دیگر سخت تر است، عین اشعار عربى را مى خواند و ترجمه مى کرد. این حاکى از این بود که روضه را اهل روضه باید بخواند. دوم صحیح بخواند. سوم عزادارى صرفاً براى عزادارى نیست، بلکه به خاطر رسیدن به اهداف مقدس اسلامى است; مثلا امام در سخنرانى اش در عین حال که مى گفت عزادارى هاى سنتى خوب است باز هم مى گفت باید در مسیر اهداف اهل بیت(علیهم السلام) باشد. از محرّم و عاشورا این انقلاب را داریم، یعنى چه؟ یعنى اهداف امام حسین را هم بگوییم و هم پیاده کنیم تا انقلاب ایران پیش بیاید. اینها مطالبى است که حاکمان باید رعایت کنند. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه مى فرماید: فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّهُ إِلاَّ بِصَلاحِ الْوُلاهِ وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاهُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَهِ الرَّعِیَّه.[۱۷] در مرحله اول لفظ صلاح دارد. مردم اصلاح نمى شوند مگر حاکمان اصلاح شوند. حاکمان صالح صلاح را فقط در محدوده خود متوقف نمى کنند، بلکه به مردم مى رسانند ولى در رابطه با اصلاح حاکمان ولو مردم صالح هم باشند مى فرماید حاکمان اصلاح نمى شوند مگر اینکه مردم استقامت کنند. روایت خیلى جالب است لذا فرهنگ سازى چیزى است که در دست حاکمان است و خیلى هم مؤثّر است (اللَّهُ وَلِىُّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّـلُمَـتِ إِلَى النُّورِ).[۱۸] ولایت الهى، مردم را از ظلمات به نور مى رساند.

صدا و سیما بخصوص در کشور ما که رسانه اى حکومتى و دولتى است و حاکمان آنچه بخواهند مى توانند در آن اعمال کنند و فرهنگ سازى نمایند مسلّماً در فرهنگ سازى کلمات و لهجه ها مهم است. آنچه مى گویند فردا در بین جوان ها رواج مى یابد. سخنرانى هایشان و مداحى هایشان هم همین طور، مسلّماً رسانه نقش بزرگى دارد ولى متأسّفانه در سال هاى اخیر در پایین آوردن فرهنگ عزادارى آن هم در سطح بسیار عوامانه و گاهى هم صورى و ریاکارانه، صدا و سیما نقش ویژه اى داشته است، و مراجع محترم تقلید هم هرچند تذکراتى دادند ولى متأسفانه چندان به آنها ترتیب اثر داده نشده است.

پانوشت‌ها:

[۱] . کامل الزیارات، باب ۳۲، حدیث ۱.

[۲] . کامل الزیارات، باب ۳۲، حدیث ۲.

[۳] . کامل الزیارات، باب ۳۳، حدیث ۱.

[۴] . کامل الزیارات، باب ۳۲، حدیث ۱۰.

[۵] . اصول کافى، جلد ۲، باب تذاکر الاخوان، ص ۱۸۶، حدیث ۲.

[۶] . اصول کافى، جلد ۲، باب تذاکر الاخوان، ص ۱۸۷، حدیث ۴.

[۷] . همان مدرک سابق، حدیث ۷.

[۸] . اصول کافى، ج ۲، ص ۳۷۵، باب مجاله اهل المعاصى.

[۹] . اصول کافى، ج ۲، کتاب الایمان و الکفر ص ۷۴، حدیث ۳، باب الطاعه والتقوى.

[۱۰] . تحف العقول: ص ۲۴۰، از کلمات امام صادق(علیه السلام).

[۱۱] . تحف العقول: ص ۲۱۹، از کلمات امام باقر(علیه السلام).

[۱۲] . من لا یحضره الفقیه: ج ۳، ص ۱۰۹، حدیث ۴۹۱.

[۱۳] . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صدوق، ص ۲۸۶.

[۱۴] . بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۸۲.

[۱۵] . اصول کافى، جلد ۲، کتاب الایمان و الکفر، باب تذاکر الاخوان، ص ۱۸۶، حدیث ۲.

[۱۶] . مرحوم شیخ انصارى از محقق اردبیلى و سبزوارى نقل مى کند که فرموده اند: از حرمت غنا مرثیه ها استثناء شده است، چون غنا در مرثیه اهل بیت کمک به گریه و زارى مردم نسبت به مصائب اهل بیت مى شود و گریه به مصائب آنان مطلوب پروردگار و ثواب بسیارى دارد. پس حرمت غنا در مراثى و عزادارى ها منتفى مى شود. شیخ انصارى در پاسخ مى گوید: اولا غنا با تعریفى که از آن کردیم (یعنى صوت لهوى) به گریه کمک نمى کند، بلکه برعکس است و اگر کمک کند نیز در جواز غنا فائده اى ندارد، چون خود غنا حرام است و عمل حرام حتى اگر وسیله مباح و یا مستحب و یا مقدمه اى براى آنها باشد حرام است و جایز نمى شود. (مکاسب محرمه شیخ انصارى، چاپ تبریز، ص ۳۹ و ۴۰)

[۱۷] . نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.

[۱۸] . سوره بقره، آیه ۲۵۷.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۲ پاسخ به “ریا و غلو، آفت عزاداری امام حسین (ع)”

  1. جانم فدای میرحسین گفت:

    فردا با نماد های سبزم خواهم آمد . این گل های سبز نشانه خوش عطری ما هستند . تو را من با پیشانی بند سبزت خواهم شناخت و بر آن بوسه خواهم زد و گرمای یکی شدن با تمام وجود لمس خواهم کرد . تو من را از مچ بند سبزم خواهی شناخت ، دستم را خواهی فشرد که آزادی نزدیک است . فردا همه مثل روزهای قبل از آن انتخابات تلخ ، سبز خواهیم شد . به اطراف خود نگاه خواهیم کرد و از انبوه سبز ها متعجب خواهیم شد . خدایا ! ما بیشماریم ! فردا به یاد شهدایمان هم خواهیم بود . آن ها که برای آزادی ما ، رضایت و شادی ما و پاک کردن این مملکت از نفرت خود را فدا کردند . فردا به یاد این عزیزان با رضایت و با شاخه گلی در قلبم خواهم رفت . می روم که باز در جمع دوستان قرار بگیرم . می روم که فریاد بزنم که ما هنوز هستیم ! همین که خیابان را سبز کنم کافی است . مگر تا به کی می توان وجود من را انکار کرد ؟ اصلا شاخه گل سبزی را که در قلبم گذشته ام با سرباز اخمویی که در گوشه خیابان ایستاده است قسمت خواهد کرد . او را هم سبز می کنم …

  2. هشدار- هشدار- هشدار گفت:

    رزمنده دفاع مقدس
    بنام خدای خمینی(س)
    برادران گرامی: بسیار هوشیار باشید واقعا تاریخ در حال تکرار است و متاسفانه اینبار اسلام معاویه با تمام ابزارهای تبلیغاتی وسیعش به میدان آمده تا با هر روشی که «مصلحت» بداند مخالفین را سرکوب و از میدان بدر کند، مصلحتی که برای او، انجامش عین واجبات است!!دقت کنید: در شام عاشورای ۷۶(۲۸ اردیبهشت ماه) برای تخریب آقای خاتمی، کارنوالی از ماشینهای مدل بالا و… با بلند کردن صدای ضبط و آهنگهای آنچنانی و زنانی بواقع زننده، توی خیابونهای شهرک غرب راه میفتند و میزنند و میرقصند و با عکسهای خاتمی که در دست داشتند مثلا اینطور وانمود میکنند که ما داریم برای ایشان تبلیغات میکنیم!جالب آنکه در اونموقع از شب دوربین یکی از روزنامه های مخالف هم حضور داره و کاملا فیلم میگیره و اون رو بصورت نوارهای ویدیویی!؟ میفرستند برای ائمه جمعه و جماعات که مثلا بگن خاتمی بی دین و ….! بعدا و بطور اتفاقی(در پی ارسال حدودا ۱۰۰ سوال بصورت نمابر چند روز قبل از اجرای این شو{بنظرم ۵ روز قبل}، برای آقای خاتمی، که یکی از این سوالات، سوالی بصورت اتفاقی در باره کارنوال شادی است که قرار بود چند روز بعد اتفاق افتد!؟ ) میفهمند که کار خود آقایون بوده و برای تخریب آقای خاتمی این کار رو کردن که البته بیت در جریان قرار میگیره و منفجر میشه و البته آقای خاتمی هم به نظر من اشتباه میکنند و این افراد رو میبخشند!! ولی دیگه گفتن کف و سوت و کشوندن مردم به خیابون و…خبری نیست!؟ دقت کنید: در شام عاشورای!؟ ۷۶!! مجددا پارسال نیز چند روز قبل از عاشورای ۸۸، کلمه هشدار میدهد که قرار است مجددا پروژه کارنوال شادی ۲ کیلد بخورد که متاسفانه باز خورد و سوء استفاده خودشون رو هم کردند! حتی مدتی بعد از عاشورا به مناسبت روز کشف حجاب، شنیده شد که پروژ های دیگر در حال تکوین است و آن این بود که ظاهرا قرار بود جمعیتی از زنان مثلا طرفدار سبز را، در حالیکه کشف حجاب کرده اند به خیابان بکشند و باز سناریوی جدیدی را تحویل طرفداران بسیار ساده لوح خود دهند که بنده همان روز با تعدادی از دوستان smsی به منظور هشدار تهیه کرده و پخش کردیم که البته بنظر میرسد این سناریو سوخت! فردا یعنی عاشورای ۸۹، روزی است که میتواند مجددا این قضیه بهر نحوی تکرار گردد(مثلا تحریک کردن)، بنابراین همه ما واقعا موظف هستیم که در کمال هوشیاری به عزاداری مشغول شویم و به کسانی که قصد دارند در لوای «جنبش سبز» حرمت عاشورا را خدشه دار کنند مقابله کنیم و اجازه اینکار را بهر ترتیبی که ممکن است ندهیم!