سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » به یاد آیت‌الله منتظری، آن پیر عاشورایی...

به یاد آیت‌الله منتظری، آن پیر عاشورایی

چکیده :ویژگی برجسته این مرد بزرگ حق پرستی و باطل ستیزی بود که عمر خود را در این راه گذرانده، هیچ هزینه ای او را از حق گویی باز نداشت و هیچ فشاری او را به باطل پرستی وا نداشت. انواع سختی ها و نا ملایمات را به جان خرید و به سوی هر بلایی آغوش گشود تا دلدادگیش را نسبت به حق و حقیقت تمام، و نفرتش را نسبت به باطل کامل گرداند. بر همه مواهب این دنیا پشت پا زد، از ریاست و مقام و جاه و شکوه و جلال گرفته تا مال و منال و تا آسایش و رفاه. نه از عزلت و محرومیت ترسید و نه از حصر و فشار و نه از حمله غوغاییان قداره بند. او مانند بزرگ مردان عاشورایی خود را آزاد ساخت و پرواز کرد و همه زرق و برق های این دنیای فانی را بازیچه یافت و بر همه آنها...


عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

در محرم معنا و مفهوم دینداری برای شیعیان تبلور می یابد. پیام دینداری این است که بندگی حق کن و تمام قد در مقابل باطل بایست و هرگز در مقابل آن خم نشو؛ چرا که تنها و تنها باید در مقابل حق و حقیقت کرنش کنی. این پیام در کلمه «اسلام» خلاصه می شود که معنای آن تسلیم بودن در مقابل حق و حقیقت است و به هر میزان که این تسلیم پر رنگ تر و جدی تر باشد حکایت از ایمانی قوی تر دارد و البته لازمه قطعی این تسلیم محض بودن گردن کشی و سر افرازی در مقابل باطل است که هم عزت دنیوی را در پی دارد و هم نجات و رستگاری اخروی را.

اما این تسلیم و فروتنی در مقابل حقیقت و این ایستادگی در مقابل باطل کار هر کس نیست، چرا که هزینه ای بس سنگین دارد و این هزینه سنگین را تنها انسان آزاده ای می تواند بپردازد که از همه قفس های خود ساخته بنی آدم خود را آزاد و رها کرده و آماده پرواز باشد. چنین انسانی نه با کرنش در مقابل باطل به ذلت می افتد و نه با فرار از هزینه حق پرستی رستگاری و مقام قرب معبود را از دست می دهد. شعار او که سر لوحه همه برنامه زندگی اوست این است که:

الموت اولی من رکوب العاری و العار اولی من دخول الناری

انسان آزاده می میرد اما تن به ذلت نمی دهد. ولی حق پرستان را مقام بالاتری نیز هست که برای آن اگر لازم باشد ذلت ظاهری دنیوی را بر جاه و جلال ظاهری آن ترجیح می دهند. دلداده حقیقت نه تنها از مال و جان و فرزند و خانمان خود در راه حقیقت می گذرد، بلکه تمام آبرو و حیثیت و شخصیت خود را در این راه لگد مال می کند و این ویژگی عشق است که عاشق را به نابودی و فنا می کشاند.

عشق به حقیقت و تسلیم بودن در مقابل آن همه دین و ایمان است چرا که: «ان الدین عند الله الاسلام» دین نزد خدا تسلیم بودن است و «من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» هر کسی دیانتی غیر از تسلیم بودن برگزیند از او پذیرفته نیست. و به همین جهت عاشق حق و حقیقت سر و جان و هستی می دهد و همه وجود خود را در پیشگاه معشوق هدیه ای نا قابل و بی ارزش می یابد و به آسانی نثار او می کند.

و اینگونه بود که در شب عاشورا عاشقان حقیقت آواز عاشقانه ترنم می کردند و ندای جانبازی که حاکی از عمق دلدادگی بود، سر می دادند. آوازی و ندایی که طنین آن زمان ها را در نوردیده و پس از قرن ها به وضوح تمام به گوش می رسد و جان های آماده و لایق را فرا می خواند که ای فرزند آدم این قفس ها شایسته موجودی ملکوتی مانند تو نیست و این تارهای عنکبوتی که پیرامون خود طنیده ای لایق مرغ خوش آواز و زیبای بهشتی مانند تو نیست. همتی کن و طغیان کن و قفس در هم شکن و تارها را بگسل و رها شو و پرواز کن و آواز بخوان که تو شایسته آنی.

محرم ماه تجدید پیمان با عاشورائیان است و ماهی است که مومنان اعلام می کنند که نام ما را نیز در فهرست حق پرستان و دلدادگان حقیقت ثبت نمایید و از فهرست باطل پرستان ذلیل و اسیر خارج گردانید. آری! مومنان عزاداری و گریه و مویه می کنند و در عزای عاشورائیان قیافه غمبار و مصیبت زده به خود می گیرند ولباس مشکی پوشند تا همراهی خود را با آنان و بغض و نفرت خود را نسبت به یزید و یزیدیان باطل پرست اعلام نمایند. آنان به صورت نمادین گاهی به خود می زنند تا نشان دهند که در راه حق پرستی از دادن هیچ هزینه ای ابایی ندارند. و اینجاست که قطره ای اشک به معنای تمام دینداری است و اگر واقعی باشد و روح داشته باشد بهشت را واجب و رستگاری را حتمی می سازد. این قطره اشک به معنای این است که من حق پرستم و شیدای حقیقتم و با باطل میانه ای ندارم و بلکه از آن نفرت دارم و در یک کلمه «من مسلمانم».

جامعه مومنان پس از یک دوره گریه و عزاداری اگر واقعی باشد، و از مسیر خود منحرف نشده باشد و معنا و مفهوم آن اعلام همراهی و هم رأیی با دلدادگان عاشورایی باشد، به جامعه ای تبدیل می شود که از مظاهر باطل یعنی دروغ و فریب و حیله و تهمت و افتراء و ظلم و ستم و نامردمی و ناجوانمردی و … فاصله می گیرد و به جامعه ای پاک و متخلق و خدایی، که در آن راستی و عدالت اصل و اساس است، نزدیک تر می شود؛ چرا که این مرام عاشورائیان است. فریب و دروغ و حیله و ظلم و ستم و مانند اینها ابزاری باطل برای رسیدن به هدفی باطل است که عاشورائیان آزاد دینداری خود را در نفرت از آن و وظیفه خود را مبارزه با آن یافته اند.

آری! مومنان در این ایام محرم داستان پایمردی ها و جانفشانی های در راه حق را می شنوند و همراه با اشک و ناله با عمق وجود خود عجین می سازند. آنان داستان حبیب ابن مظاهر را می شنوند که در آن شب نورانی یاران حسین و آن شب سیاه و تاریک یزیدیان و پس از اینکه می شنود و در می یابد که فردا در راه حقیقت سر می دهد، چهره اش شادمان می شود و به شوخی و مزاح و بذله گویی می پردازد و چون مورد اعتراض واقع می شود که آیا امشب زمان شوخی و بذله گویی است می گوید آری، امشب شب جشن و شادی من است وشبی بهتر از این شب در عمر خود نداشته ام.

و آن شیر زن، دخت مولای حق طلبان و الگوی حق طلبی و خواهر آن سرور آزادگان و امام حق پرستان، پس از آنکه هزینه حق پرستی خود را تمام و کمال داده است تیر خلاص را اینگونه بر قلب باطل شلیک می کند که «هر آنچه دیدم زیبا بود و غیر از زیبایی چیزی ندیدم».

آری! در محرم درباره قهرمانان کربلا و عاشورا می شنویم و می خوانیم. اما گاهی کسانی شانس می آورند و یکی از این قهرمانان را به چشم خود می بینند و من یکی از این انسان های خوش شانس هستم. محرم امسال اولین سالگرد رحلت انسانی است که هر چند در کربلا و عاشورا نبود، اما به معنای واقعی کلمه کربلایی و عاشورایی بود. این انسان والا مقام مرحوم آیت الله منتظری(قدس سره) بود که عمری را عاشورایی زیست و نه تنها سخن از عاشورا و کربلا گفت بلکه آن را در حرکات و سکنات خود متبلور ساخت.

ویژگی برجسته این مرد بزرگ حق پرستی و باطل ستیزی بود که عمر خود را در این راه گذرانده، هیچ هزینه ای او را از حق گویی باز نداشت و هیچ فشاری او را به باطل پرستی وا نداشت. انواع سختی ها و نا ملایمات را به جان خرید و به سوی هر بلایی آغوش گشود تا دلدادگیش را نسبت به حق و حقیقت تمام، و نفرتش را نسبت به باطل کامل گرداند. بر همه مواهب این دنیا پشت پا زد، از ریاست و مقام و جاه و شکوه و جلال گرفته تا مال و منال و تا آسایش و رفاه. نه از عزلت و محرومیت ترسید و نه از حصر و فشار و نه از حمله غوغاییان قداره بند. او مانند بزرگ مردان عاشورایی خود را آزاد ساخت و پرواز کرد و همه زرق و برق های این دنیای فانی را بازیچه یافت و بر همه آنها خندید. حبیب ابن مظاهر در شب عاشورا شوخی و مزاح می کرد و در واقع به روی جانبازی لبخند می زد و پیر وارسته و شیدای دلباخته ما عمری را به همین طریق گذراند و از تنهایی ها و کمی همراهان نهراسید و به پست و مقام و جاه و جلال مغرور نگردید و در همه حال خودش بود. او عزیز زیست و با کوله باری از توشه، عزیز رفت. خدایش رحمت کند و ما را در راه و روش او و دیگر عاشورائیان موفق بدارد.

منبع: وبلاگ نویسنده



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۱۲ پاسخ به “به یاد آیت‌الله منتظری، آن پیر عاشورایی”

  1. كامران گفت:

    روحش شاد روانش پاکباد

  2. حمیدرضا(میکروب) گفت:

    بعضی از حاکمان فعلی ببینند،یه کمی یاد بگیرند.واسه ی قدرته خودشون مردم را خس و خاشاک،میکروب و … خطاب نکنند و خودشون را در مقام حضرت علی (ع) نبینند.

  3. محمد امی گفت:

    به نام خدا
    سلام
    آقای منتظری یک خصلت بسیار عالی داشت.هر آنچه باور داشت حق است را میگفت هرچند بسیار به ضررش تمام میشد.
    رحمت خداوند بر روح حق خواهش باد

  4. ناشناس گفت:

    لطفا به بیانات امام در مورد ایشان مراجعه فرمایید اگر ادعا دارید در خط امامید و میر حسین نخست وزیر دوران امام است

    • علی گفت:

      ببخشید منظور شما امام چندم است کدام حدیثش رو میگید در کدام کتاب
      شاید منظورتون آقای خمینی است اره؟

    • دانشجوی سبز گفت:

      شما میگویید آیت ا… منتظری دشمن شماره یک امام خمینی بود. بگویید ببینم مگر همین آیت ا… منتطری نبود که برای مرجعیت امام خمینی تلاش میکرد و خطر بزرگی را از ایشون دفع کرد؟ بگویید ببینم اختلاف نظر بین علما چه حکمی دارد؟ مگر امام خمینی منکر مرجعیت و مدرسیت آیت ا… منتظری شد؟ مگر آیت ا… منتظری در حوزه علمیه قم به تدریس ادامه نداد؟؟ باز بگویید مرجع آمریکایی باز بگویید دشمن شماره یک اسلام. متاسفانه چشم ها را بسته اید /

  5. حسام الدين گفت:

    لطفاً فتوای تاریخی ایشان را دال بر جائر بودن و عدم صلاحیت … و عزل خود به خودی ایشان را دوباره منتشر کنید..

    با تشکر

  6. مهرداد نصرتي مهرشاعر گفت:

    بیاد پیر سفر کرده ستم ستیزی

    ================

    راهی جاده کرد سفیر عبور را
    تا بشنوند قوم نفیر عبور را
    در بند کوله بار سفر چون مسافری
    همدرد مثل خویش اسیر عبور
    “طوفان به رفتن است که طوفان بنامی اش”
    گفت و سند نوشت دبیر عبور را
    می رفت و چشم تجربه می کرد درد را
    آن لحظه های فاصله گیر عبور را
    در ماجرای هجرت یاران شناختیم
    ما زخمه های ساعت دیر عبو ر را
    این رد پای اوست بیا بدرقه کنیم
    تا مرگ این فراعنه پیر عبور را
    مهرداد نصرتی مهرشاعز

  7. 349 گفت:

    به سخنان امام در مورد آیت اله منتظری مراجعه کردیم اهانتی ندیدیم و بیشتر از آنکه به ایشان تذکری داده باشند تعریف از ایشان کردند آیا زمان حیات امام هم اینطور به آیت اله منتظری حمله فیزیکی و اهانت آمیز می شد به سخنان آیت اله منتظری به امام مراجعه کردیم غیر از تکریم امام چیزی ندیدیم مگر اینکه بعضیها تذکر را علیرغم اینکه امام حتی نسبت به خود واجب می دانست اهانت بدانند ضمنا می شه بعضیا بگویند معتمدین امام چه کسانی بودند ؟ دقیقا چه کسانی ؟ و رفتار انحصار طلبان و حاکمان با ایشان چگونه است ؟ اگر ملاک شما رفتار و صحبت های امام با اطرافیان است

  8. aman گفت:

    rooheshan shad…

  9. محمد گفت:

    در رثای پدر مهربان ملت ایران:

    ‏ ‏منتظری رفت ولی رو سپید
    ‏ ‏خنده کنان سوی خدا پر کشید

    ‏ ‏مرغ دلش از قفس آزاد شد
    ‏ ‏نعره مستانه زد و شاد شد

    ‏ ‏پیر سفر کرده سلام علیک
    ‏ ‏سینه سپر کرده سلام علیک

    ‏ ‏مرجع محبوب دل ملتی
    ‏ ‏دشمن ظلم و ستم و ذلتی

    ‏ ‏رفتی و از رفتنت آزرده ایم
    ‏ ‏بعد تو ما زخم نمک خورده ایم

    ‏ ‏زخم نمک خورده ما را ببین
    ‏ ‏چهره پژمرده ما را ببین

    ‏ ‏ای نفس گرم نگاه تو سبز
    ‏ ‏بعد تو آینده راه تو سبز

    ‏ ‏ای تو دل آزرده ز اهریمنان
    ‏ ‏خون جگر خورده ز اهریمنان

    ‏ ‏مرجع با جهد و جسارت تویی
    ‏ ‏رفته به تبعید و اسارت تویی

    ‏ ‏عمر تو هر چند به زندان گذشت
    ‏ ‏با دل خون و لب خندان گذشت

    ‏ ‏ای شرف و عزت روحانیت
    ‏ ‏فقه تو بر پایه انسانیت

    ‏ ‏ای غمت آزادی ایرانیان
    ‏ ‏مرگ تو از غصه زندانیان

    ‏ ‏بر سر سجاده سبز امید
    ‏ ‏روز و شب از چشم تو خون می‎چکید

    ‏ ‏عارضه قلبیت هر چند بود
    ‏ ‏رفتن تو لطف خداوند بود

    ‏ ‏خون خدا باز به جوش آمده است
    ‏ ‏بار دگر حق به خروش آمده است

    ‏ ‏راه تو راه شهدا بود و بس
    ‏ ‏گسترش دین خدا بود و بس

    ‏ ‏قصد تو جز بسط عدالت نبود
    ‏ ‏قصد اهانت به ولایت نبود

    ‏ ‏مدعیان ، فتنه به پا کرده اند
    ‏ ‏خون به دل خلق خدا کرده اند

    ‏ ‏ما همه دیدیم که حق با تو بود
    ‏ ‏مدعیان را همه رسوا نمود

    ‏ ‏ما همگی حصر تو را دیده ایم
    ‏ ‏پاره ای از عصر تو را دیده ایم

    ‏ ‏مصلحت اندیش نبودی پدر
    ‏ ‏گمشده در خویش نبودی پدر

    ‏ ‏ای زده آتش به دل و جان ما
    ‏ ‏رفتی و شد شام غریبان ما

    ‏ ‏ما ز مریدان قدیم توایم
    ‏ ‏ما همه طفلان یتیم توایم

    ‏ ‏درد تو دوری ز ریاست نبود
    ‏ ‏فاصله دین ز سیاست نبود

    ‏ ‏نام تو آلوده گندم نشد
    ‏ ‏لحظه ای در پرده شب گم نشد

    ‏ ‏نام تو در دفتر تاریخ ، سبز
    ‏ ‏در نظر و باور تاریخ سبز