سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

عاشورا، تجلی حقیقت، نه خرافه

چکیده :سوگمندانه باید اعتراف کنیم که دست‌هایی آشکار یا پنهان ، با آگاهی یا بدون آگاهی، عمدی و یا سهوی، با نیت سوء یا با نیت خیر، در حوزه‌هایی از باور ما شیعیان دست برده‌اند. بدون شک شایسته ترین گروه برای جلوگیری از خرافات و... عالمان دینی هستند که هم وظیفه‌شان می‌باشد و هم در حوزه تخصص علمی و موعظه‌ای‌شان می‌باشد. اگر چه این امر یک وظیفه همه‌گانی است و اختصاص به روحانیون...


هادی قابل

سوگمندانه باید اعتراف کنیم که دست‌هایی آشکار یا پنهان ، با آگاهی یا بدون آگاهی، عمدی و یا سهوی، با نیت سوء یا با نیت خیر، در حوزه‌هایی از باور ما شیعیان دست برده‌اند. این دست بردن، گاه درقالب تحریف صورت گرفته، گاه در غالب غلو و گاه در صورت خرافه تجلی یافته است. نخست از هریک از این سه واژه تعریفی ارایه می‌کنم.

تحریف: تحریف از ماده “حرف” و از واژگان عربی است. به معنای متمایل کردن چیزی از مسیر اصلی و وضع اصلی که داشته و یا باید داشته باشد. به عبارت دیگر تحریف نوعی تغییر و تبدیل است. عمید در فرهنگ فارسی خود چنین می‌گوید” تحریف،کج کردن؛ گردانیدن؛ تغییر و تبدیل دادن؛ و گردانیدن کلام کسی از وضع و طرز و حالت اصلی خود؛ بعضی حروف کلمه را عوض کردن؛ وتغییر دادن معنی آن.”

غلو: عمید می‌گوید”غلو، از حد درگذشتن؛ تجاوز کردن از حد؛ زیاده روی در کاری یا در وصف کسی وچیزی؛ گزاف‌کاری؛ گزافه گویی. دراصطلاح علم بدیع، آنست‌که شاعر یا نویسنده در وصف کسی یا چیزی به حدی مبالغه کند که محال به نظر آید.”

خرافه: عمید می‌گوید،” خرافه، حدیث باطل؛ سخن بیهوده و یاوه.”

علامه دهخداچنین می‌گوید:” آن چه از میوه چیده شود؛ سخن خوش که از آن خنده آید؛ افسانه؛ حدیث دروغ؛ کلام باطل و افسانه‌ای که اصل ندارد؛ عقیده باطل و بی‌اساس؛ “خرافات” جمع “خرافه” است و آن نیز به ترهات؛ داستان های شب؛ موهومات؛ سخنان بیهوده و پریشان که خوشایند باشند؛ معنا شده است.”

در وجه نام‌گذاری اباطیل وافسانه‌ها به “خرافه” آن‌گونه که از روایات بر می‌آید چنین است که: مردی ازقبیله “غدره” مدتی به اسارت جنیان درآمد(جن زده شد) او پس از بهبودی از مشاهدات خود از پریان برای دیگران بازگو می‌کرد. از آن‌جا که باور کردن چنین گفته‌هایی مشکل وغیر طبیعی می‌نمود، سخنان او را دروغ می‌پنداشتند و می‌گفتند:”هذا حدیث خرافه وهی حدیث مستملح کذب” این سخن خرافه است هرچند که دروغ نمکینی است.(الاصابه فی تمییز الصحابه، ۱/۴۲۳) بنابراین واژه خرافه چنین در فرهنگ جامعه‌ها رواج یافت که به هر سخن باطل وافسانه‌ای؛ و موهامات عنوان خرافه را اطلاق می‌کردند.

خرافه یکی از بزرگترین مانع‌های درست اندیشی انسان است. خرافه بسان تارهای عنکبوتی است که بر دور فکر آدمی تنیده می‌شود. خرافه حق و حقیقت را وارونه و چراغ عقل و خرد را خاموش می‌کند.

همین آمیزش خرافه و حقیقت، در حوزه عقیده و باور، سبب شده است که برخی پندارند، دین، مذهب، و آن‌چه مربوط به ایمانیات انسان‌ها می‌شود، از مقوله خرافات است.جامعه شناسان معروفی چون کنت، دورکیم، فرایزر، لوئی بروئل، بر این باورند که” میان مذهب، دین، خرافه وسحر رابطه ای تنگاتنگ وجود دارد؛ مذهب مرحله تکامل یافته خرافه و سحر است.”

لذا فرایزر به اقتباس از آگوست کنت مراحل معرفتی حیات بشر را به سه دوره تقسیم کرده است:” دینی، فلسفی و علمی. و دین و مذهب آمیخته با خرافات را منحصر به دوران کودکی انسان می‌داند و نقش آن‌ را در دوره‌های بعدی پایان یافته تلقی می‌کند.”

در واقع این دسته از جامعه شناسان می‌خواهند بگویند که: انسان از دوران دوری از واقعیت، وگرفتار در چنبره خرافه، سحر، دین و مذهب گذر کرده است و به دوره ترقی و تکامل علم رسیده است !

در نقطه مقابل این دسته، جامعه شناسان دیگری قرار دارند، مانند ماکس وبر، لیتل وجرج کالنگوود که”مذهب را نوعی “تعلق خاطر” می‌دانند که هرکسی فاقد آن باشد، هرگز نمی‌تواند واقعیت آن را درک کند و آن‌را بشناسد.”

استاد علامه طباطبایی دراین رابطه می‌گوید:”تقسیم حیات معرفتی بشر به سه دوره (دینی، فلسفی، علمی) چندان شاهد علمی و تاریخی ندارد. زیرا آن‌چه ما از تاریخ مذهب و فلسفه مشاهده می‌کنیم، بطلان این مطلب را اثبات می‌کند. به دلیل این‌که طلوع آیین ابراهیم (ع) بعد از دوره ظهور فلسفه در هند و مصر و کلدان، وقوع یافته است. چنان‌که ظهور مسیح (ع) بعد از فلسفه یونان بوده است. همین طور آیین اسلام بعد از ظهور دوره فلسفه یونان و اسکندریه بوده است. این چیزی است که با اظهارات کنت و فرایزر چندان سازگاری ندارد.”

علاوه براین ادیان توحیدی، و پیامبران بزرگ الهی(ع) و سایر رهبران دینی و بویژه کتاب بزرگ آسمانی” قرآن مجید” همواره با خرافات، تحریف و غلو مبارزه کرده‌اند، و انسان‌ها را به خردورزی و استدلال فرا خوانده‌اند. به‌گونه‌ای که اگر بگوئیم پرچمدار مبارزه با انحرافات فکری و اندیشه‌ای و خرافات، ادیان توحیدی و رهبران و کتاب‌های مقدس آن‌ها بوده‌اند؛ سخنی گزاف نخواهد بود. اما با کمال تاسف همان‌گونه که در سایر علوم و مکاتب خرافه ، تحریف و غلو راه یافته است، در ادیان و مذاهب توحیدی هم خرافه، تحریف، و غلو راه یافته است!

یکی از مبانی و الگوهای معرفتی مسلمانان و بویژه شیعیان و حتی همه آزادی‌خواهان جهان، واقعه مولمه عاشورای شصت ویک هجری قمری است، دراین واقعه یکی از برجسته ترین انسان‌های تاریخ بشریت، امام حسین بن علی (ع) با جمعی از فرزندان،برادران، بستگان، یاران، در مصافی نابرابر، به شهادت می‌رسند. هدف نهضت حسین (ع) اصلاح جامعه و برچیدن حاکمیت ظلم و جور، جهل زدایی، رفع تحیر و سرگردانی مردم، تحقق عدالت، امنیت اجتماعی برای مظلومان و … بوده است. متاسفانه این نهضت روشنگر، حیات آفرین،و الگوی مبارزه با ظلم و ستم، در گذر تاریخ حدود۱۳۷۰ ساله خود دستخوش تحریف، غلو، و خرافات گردیده است. اگر مبارزه بسیاری از عالمان روشن اندیش در سده‌های گذشته و حال با این انحرافات نبود، امروز از اهداف قیام حسینی و اصل واقعه چیزی باقی نبود.

تحریف، خرافه و غلو در واقعه عاشورا به شکل‌های گوناگون صورت گرفته است. در این مجال به پاره‌ای از آن‌ها اشاره می‌کنم:

۱)‌ تحریف در متون روایی: سخنان و اشعاری به امام حسین(ع) و سایر معصومین (ع) نسبت داده شده است که بسیار هم در بین مردم و اهل منبر مشهور است، لکن متتبعان در احادیث، برای آن‌ها سندی نیافته‌اند، و این احادیث را مجعول می‌دانند. اگرچه برخی از نویسندگان مشهور و معاصرهم آن‌هارا مسلم الصدور پنداشته‌، و بدون تامل و تحقیق، در آثار خود به عنوان سخنی از امام حسین(ع)، یا سایر معصومین(ع) آورده‌اند. غافل از آن‌که هرگز این سخن از معصوم(ع) صادر نشده است، و این مصداقی از ضرب المثل معروف است که می‌گوید:”رب مشهور لا اصل له = ای بسا سخن مشهوری‌که اصل و اساسی ندارد.”

برخی از این سخنان و یا اشعار از زبان گویندگان و یا سرایندگان، تحت عنوان زبان‌حال گفته شده اما به مرور زمان به معصومین(ع) نسبت داده شده است.

۱-۱: ” ان الحیات عقیده وجهاد.” سخنی منسوب به امام حسین (ع) است که هیچ سندی برای آن در مجموعه‌های روایی یافت نشده است. مرحوم شهید مطهری معتقد است” علاوه بر این‌که این سخن را سند و مدرکی نیست، ار نظر مفهوم و محتوا هم نمی‌تواند درست باشد”(انسان کامل ص ۱۳۰). زیرا هر عقیده‌ای که مطلوب نیست که جهاد و مبارزه در راه آن مطلوب باشد! این سخن دست‌آویز هر مکتب و مرامی می‌تواند قرار گیرد! حتی گروه‌های انتحاری و سلفی هم از همین اندیشه پیروی می‌کنند!

بلی این سخن از حسین‌بن علی(ع) است:«لیس الموت فی سبیل العز الا حیاه خالده، و لیست الحیاه مع الذل الا الموت الذی لا حیاه معه.»(احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نور الله شوشتری،ج ۱۱، ص ۶۰۱)مرگ در راه عزت، به جز زندگی ابذی نیست. و زندگی با ذلت و خواری، به جز مرگ فاقد حیات نیست.»

۲-۱: ” ان کان دین محمد لم یستقم، الا بقتلی فیا سیوف خذینی” این سخن هم به امام حسین (ع) منسوب است. اولا، این سخن حدیث نیست، بلکه بیتی از یک قصیده است، که متاسفانه برخی آن‌را به عنوان روایت با قال الحسین (ع) نقل می‌کنند! ثانیا، این شعر از خطیب و شاعر نامی شیعی، شیخ محسن هویزی حائری، معروف به “ابوالحب حویزی” است که دارای دیوان شعری به‌نام” الحائریات” است. او به عنوان زبان حال برای ابوالاحرار حسین بن علی(ع) قصیده بلندی می‌سراید که از جمله این بیت است:

اعطیت ربی موثقا لا ینقضی

الا بقتلی فاصعدی و ذرینی

ان کان دین محمد لم یستقم

الا بقتلی یا سیوف خذینی

(سیمای کربلا، حریم حریت ص۲۱۶و تراث کربلا ص۱۵۵)

۳-۱: ” اسقونی شربه من ماء” این قطعه‌ای از یک سخن بلندی است که کتاب‌های پر از دروغ و جعلیات، چون منتخب طریحی، اسرارالشهاده دربندی، و جواهرالکلام فی سوانح الایام اشرف الواعظین، آن‌را به‌عنوان گفتگوی امام حسین (ع) با عمر سعد بیان کرده‌اند، که امام از عمر سعد سه خواسته را مطرح کرد” ۱- بگذارید به حرم رسول خدا، مدینه برگردم! ۲- جرعه‌ای آب به من بنوشانید که جگرم از تشنگی سوخت! ۳- اگر چاره‌ای جز جنگیدن با من را ندارید، پس لااقل تن به تن به‌جنگ من آیید!”

این متن خود گویای ساختگی بودن این خبر است. امام از افراد دون و فرومایه، در شرایطی که همه عزیزان و یارانش به شهادت رسیده‌اند، آن همه موعظه، بحث، گفتگو و نشست با عمرسعد برای جلوگیری از جنگ را بی ثمر دیده است، حال بازهم خواسته‌هایی این چنین بیان می کند! آیا از شخصیتی چون حسین بن علی (ع) که می‌فرماید:” ازما خاندان ذلت به‌دور است.” ممگن است که چنین خواسته‌ای مطرح شود؟! این سخن در مدارک معتبر دیده نشده است.

۴-۱: ” هل من ناصر ینصرنی” برای این سخن بسیار مشهور که به امام حسین (ع) نسبت داده شده است سند و مدرکی یافت نشده است. حتی سخنان مشابه و هم معنایی که در توجیه آن نقل می‌شود در منابع مستند و قابل قبول یافت نشده است.(فرهنگ عاشورا، جواد محدثی ص ۴۷۲-۴۷۰).

۵-۱:” تفسیر کهیعص” در روایتی بلند راوی از قول امام زمان (عج) نقل می‌کند که: به امام عرض کردم، مرا از تاویل “کهیعص” آگاه ساز. امام فرمود…کاف یعنی کربلا، های آن یعنی هلاکت عترت، یای آن یعنی یزیدبن معاویه که به حسین ستم کرد، عین آن یعنی عطش و تشنگی حسین، و صاد آن صبر او است…. این روایت را حتی بزرگانی چون شیخ صدوق، در کمال الدین و تمام النعمه(ص ۴۵۶-۴۵۴) آورده است! اما محقق منتقد علامه شیخ محمد تقی شوشتری، رجالی بزرگ شیعی، در”الاخبار الدخیله- الباب الثانی فی الاحادیث الموضوعه” اولین حدیث جعلی که آورده همین حدیث است و در مورد آن بحث مفصلی کرده است.!

۶-۱:” کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا”- هر روز عاشورا و هر سرزمینی کربلا است.” این روایت را برخی به امام صادق(ع) نسبت می‌دهند. بسیار هم مشهور است، و تقریبا تبدیل به شعاری برای همه اهل منبر و مداحان و هیآت مذهبی شده است. اما برای این سخن هم هیچ مدرک و سند معتبری یافت نشده است! بلکه روایات متعدد و معتبری در مجموعه های روایی نقل شده است که به لحاظ مفهوم و معنا با این سخن تعارض و تضادی آشکار دارند. از جمله روایتی است که امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش از امام زین العابدین از امام حسن مجتبی (علیهم السلام) نقل می‌کند که آن حضرت در رابطه با پیشگویی شهادت برادرش فرمود:” لا یوم کیومک یا ابا‌عبدالله.” هیچ روزی همانند روز- شهادت- تو ای حسین، نخواهد بود.” این حدیث از زبان امام سجاد(ع) هم نقل شده است که فرمود:” لا یوم کیوم قتل ااحسین.”پس چگونه ممکن است که در هر روزعاشورایی هم‌چون عاشورای حسین و در هر زمینی کربلایی هم‌چون کربلای او باشد؟! طبیعتا این عاشورا و این کربلای در هر زمان حسینی می‌طلبد، و چه کسی را می‌توان به حسین بن علی(ع) همانند کرد؟! آیا این تنزل شان و مقام حسین (ع) نیست؟!

۲) اسطوره سازی: قصه پردازی و اسطوره سازی یکی از عوامل تحریف و زمینه ساز خرافات است. انسان نهادی کمال‌جو و قهرمان طلب دارد. برای ارضای این حس خواسته یا نا خواسته به افسانه پردازی و اسطوره سازی روی می‌آورد. همین حس سبب شده تا حکایت کنندگان وقایع و حوادث برای تحت تاثیر قراردادن شنوندگان خود و جلب توجه بیشتر آن‌ها، به افزودن مطالبی غیر واقعی و بزرگ‌نمایی، به تحریف واقعیات دست زنند!

استاد مطهری می‌گوید:” قسمتی از تحریفاتی که در حادثه کربلا صورت گرفته، معلول حس اسطوره سازی است. اروپایی‌ها می‌گویند: در تاریخ مشرق زمین مبالغه‌ها، اغراق‌ها زیاد است. و راست هم می‌گویند. ملا آقای دربندی در” اسرارالشهاده” نوشته است: سواره نظام لشکریان عمر سعد، ششصد هزار نفر و پیاده نظامشان دو کرور بوده و در مجموع یک میلیون و ششصدهزار نفر، و همه هم اهل کوفه بودند! مگر کوفه چه قدر بزرگ بود؟ کوفه یک شهر تازه ساز بود که هنوز سی و پنج سال بیشتر از عمر آن نگذشته بود!”

اسطوره سازان گاه در افراط چنان پیش می‌روند که مرزهای اعتقادات راهم در هم می شکنند و به ساحت مقدس معصومین(ع) اهانت هم می‌کنند! مثل این‌که می‌گویند:” سالار شهیدان(ع) در روز عاشورا به برادرش ابوالفضل(ع) پناه آورد!” (حماسه حسینی ۱/۴۴و۴۵). یا در رابطه با امام سجاد (ع) می‌گویند:” اگر حضرت زینب(س) نبود، امام سجاد(ع) می مرد، دق مرگ می‌شد!” توجه نداریم که این سخنان در رابطه با امام معصوم (ع) گفته می‌شود که الگو و اسوه صبر و مقاومت و پایداری در راه خدا هستند. آن‌ها که همه توجه‌شان به خدا بود. و آن‌چه که در راه خدا به آنان برسد سهل و آسان و گوارا می‌باشد. چگونه هم‌چون یک انسان عاجز آن‌هارا معرفی می‌کنیم؟!

نمونه‌هایی از افسانه‌ها و اسطوره سازی‌ها :

۱-۲: افسانه ساربان!

۲-۲: داستان دختر سه ساله امام حسین(ع) به نام رقیه در خرابه شام!

۳-۲: افسانه عروسی قاسم بن حسن!

۴ -۲: ادعای کشته شدن ده هزار نفر در روز عاشورا به دست امام حسین(ع)، اما از بس که سپاه دشمن زیاد بود شکافی دیده نشد!

۵-۲: خبر مسلم جصاص حاکی از این‌که حضرت زینب (س) در دروازه کوفه هنگام مشاهده سر بریده برادر سر به چوبه محمل کوبید و خون سرش از زیر کجاوه جاری شد!

۶-۲: قصه شیر و فضه!

۷-۲:قصه فاطمه صغرا!

۸-۲: داستان طرماح عدی!

۹-۲: بازگشت اهل بیت از شام به کربلا!

۱۰-۲: و … چندین قصه و افسانه دیگر در رابطه با عاشورا!

۳) عزاداری‌ها و روضه خوانی‌ها: سنت عزاداری برای سالار شهیدان حسین بن علی (ع)، پس از روز عاشورا تا به امروز بر اساس هدف و آرمانی بلند مورد توجه اهل بیت (ع) و شیعیان و دلباختگان خاندان عصمت(ع) بوده است. در حالی که بنی‌امیه درجهت به فراموشی سپردن جنایات خود تلاش می‌کردند، امامان شیعه و پیروانشان در جهت زنده نگاه‌داشتن یاد و خاطره شهدای دشت کربلا و اهداف و آرمان هایشان می‌کوشیدند. فلسفه عزاداری برای امام حسین(ع) که از سوی همه پیشوایان دینی تاکید شده است، باقی ماندن نماد مقاومت، آزادگی، شجاعت، ایمان، ایثار و شهادت در راه خدا و ستیز با ظلم و ستم، به عنوان یک الگو و اسوه عملی برای همه انسان‌ها و آزادی‌خواهان در طول تاریخ بوده است.

اما با کمال تاسف با الگو گیری از سبک و سیاق مسیحیان برای عزاداری‌هایمان، سنت‌های پسندیده خود را فراموش کرده و به روش‌ها و نماد‌هایی روی آورده ایم، که هیچ سنخیتی با مکتب خرد محور اسلام و فرهنگ امامان شیعه ندارد. روز به روز هم به جای کم کردن و کنترل انحراف در این حوزه، به گسترش آن با روش‌های جدید و به اصطلاح روز آمد پرداخته شده است. سبک‌ها و روش‌های جدید در مداحی‌ها، نوحه خوانی‌ها، پرچم‌ها، علائم، سینه زنی‌ها، اشعار، و بیان خواب‌های ساختگی و پیغام‌هایی از ائمه(ع) آن‌هم از زبان کسانی که کمترین سنخیتی در باور و عمل با اهل بیت ندارند، تحریفات جدید و خرافه پردازی های نو، محسوب می‌گردد.

راه حل‌ها : سخن در این رابطه فراوان است و مجال اندک، ناگزیرم عنان کلام را کشیده و به بیان راه حل‌ها بپردازم.

یکم: دانشمندان حوزه‌های کلام، حدیث، تاریخ (در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها) وظیفه دارند با پژوهش‌های دقیق و جامع، به زدودن تحریف‌ها، غلو، و خرافات، اززندگی پیشوایان دینی، و معتقدات و باورهای مومنان بکوشند. این کار بسیار عظیم است هم به لحاظ حجم و هم به لحاظ اجر و پاداش. به امید آن‌که روزی به این مهم دست یابیم.

دوم: در طول تاریخ، بزرگانی دامن همت به کمر زده و هریک به بیان گوشه‌ای از تحریف‌ها، خرافه‌ها و غلو‌ها، پرداخته اند.گردآوری این نظرات در یک مجموعه کاری بسیار ارزشمند خواهد بود.

سوم: رسانه های جمعی در طول سال (به‌ویژه صدا وسیما) با روشن گری در این رابطه، به پیرایش مقدسات از خرافات و… بپردازند نه آن‌که خود مروج این‌گونه موارد باشند!

چهارم: جامعه وعاظ و اهل منبر، مداحان و ذاکران اهل بیت(ع) در بیان مطالب و مقاتل و روایات به منابع معتبر و دست اول مراجعه کنند، و از مطالب مشکوک و شبهه برانگیز بپرهیزند. بدیهی است کنترل این مجموعه باید توسط نهاد‌های ذیربط صورت گیرد.

پنجم: همان‌گونه که با پدیده قمه زنی برخورد شد، با علم ها، نشانه‌ها، تصاویر، و ابزاری که هیچ سنخیتی با عزاداری ندارد، برخورد شود و جلوی آن‌ها گرفته شود.

بدون شک شایسته ترین گروه برای جلوگیری از خرافات و… عالمان دینی هستند که هم وظیفه‌شان می‌باشد و هم در حوزه تخصص علمی و موعظه‌ای‌شان می‌باشد. اگر چه این امر یک وظیفه همه‌گانی است و اختصاص به روحانیون ندارد.

اللهم اجعل محیانا محیا محمد و آل محمد و مماتنا ممات محمد و آل محمد.

منبع: جرس



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

یک پاسخ به “عاشورا، تجلی حقیقت، نه خرافه”

  1. mrm گفت:

    با سلام : واقعا باید از سوی علما و اهل واقعی دین چاره ای برای این همه وسایئل و نذری های بی حد واندازه که علاوه بر اینکه هیچ پیامی برای دین و دنیا ندارد و موجب وهن و آلودگی بهداشتی و صوتی را فراهم میسازد ، موجبات بی دینی و شک وشبه به اصل مقدسات را فراهم ساخته است. بشود که جز علما قابل قبول کسی نمی تواند از عهده این مهم براید.
    به امید روزی که جهل و خرافه پرستی از دین و دنیا رخت بر بندد.