سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

اهل کوفه بودن یا نبودن؟

چکیده :می توان در پرتو خیزش جنبش های اعتراضی آزادیخواهانه در اقصی نقاط دنیا و در سیمای انسانی جنبش های نوین اجتماعی به جستجوی همبستگی و معنویتی جدید بر آمد و به “اهل کوفه نبودن” معنایی وسیع، آزادیخواهانه و عدالت‌طلبانه بخشید. در این صورت خواهیم توانست اتصالی انسانی بین جنبش سبز و همه جنبش هایی برقرار کنیم که به “دفاع از حقوق انسان ها” و “محکومیت هر ظلم و جنایت “علیه انسان­ها در سراسر جهان معتقد باشند...


مصطفی تاج زاده*

تقدیم به شبنم سهرابی که روز عاشورا توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد و تقدیم به راشل­ کوری، دختر آزادیخواه امریکایی که برای دفاع از حقوق مردم فلسطین، زیر بولدوزر رفت و کشته شد

کوفه­ای بودن یا نبودن؟

مقدمه:

همبستگی با جنبش های دموکراتیک و ضد استبدادی معاصر و احساس تعلق به جمهوری آزادگان و طرفداران حقوق انسان ها معنای واقعی “اهل کوفه نبودن” در عصر ارتباطات و در جهان جهانی شده است. دموکرات- مسلمان های ترکیه مبتکر اعزام کشتی کمک رسانی به مردم در محاصره” غزه” بدین شیوه واژه “کوفه ای نبودن” را تعریف می کنند و چتر آن را بر پیکر آزادگان دیندار و غیر دیندار می‌گسترانند. مگر امام حسین (ع) خود خطاب به کوفیان اعلام نکرد، “اگر دین ندارید،لا اقل آزاده باشید؟”در یک فرایند کاملا معکوس حزب پادگانی در ایران مفهوم “کوفه ای بودن” را گسترش می دهد. یعنی به همان میزان که “اسلام ضدظلم و آزادیخواه” واژه “کوفی نبودن” را بسط می دهد تا شامل آزادگان غیردیندار نیز بشود، “اهل کوفه بودن” در “اسلام پادگانی” چنان گسترش می یابد که یک مقام نظامی – اطلاعاتی دامنه آن را حتی به حوزه اصولگرایان نیز تعمیم می دهد(۱) . به این ترتیب مفاهیم و واژگان الهی وانسانی بسته به این که در “کشتی آزادگان” باشی یا در “پادگان استبدادطلبان” دچار بسط و قبض می شوند و معنای ویژه‌ای می یابند.

“اهل بیت” و “کشتی مرمره آبی”

“صادق بطال” شاعر، نویسنده و سینماگر ترک می‌گوید: “کشتی مرمره آبی از گلهای کربلا و از حس عدالتخواهی الهام می گرفت که اهل بیت ارمغان انسانیت کرده است. اهل بیت آن شب در “مرمره آبی” بود”.اما این “اهل بیت” که آزاده‌ای از کشور همسایه او را در کنار خود در کشتی می بیند کاملاً متفاوت با آن “اهل بیت” و امام حسینی است که حزب پادگانی در جهت منافع فرقه‌ای و قدرت طلبانه خود به جهانیان معرفی می‌کند و بیشتر به کار توجیه “ظلم” و “خودکامگی” می آید تا “ظلم ستیزی” و “آزادگی”.(۲)

“حاکان آلبایراک” در مقاله خود،‌ یک روز قبل از تهاجم ددمنشانه کوماندوهای اسرائیل به کشتی آزادی، در همدلی مسیحیان کشتی نشین با نمازخوانی مسلمانان “تجلی سمبلیک” یک حدیث آخرالزمانی را می‌بیند؛ حدیثی معروف که صحنه تعارف حضرت مهدی (عج) به حضرت عیسی (ع) را برای امامت جماعت در صحن قدس شریف به زیبایی ترسیم می‌کند.(۳) دراینجا باید پرسید کدام دریافت از امام زمان و رسالت جهانی ایشان، نویسنده را برمی‌انگیزد تا در آلبوم خیال خود تصویر کشتی نشینان را در کنار صحنه نمازخوانی آخرالزمانی در قدس شریف سنجاق کند و هر دو را متعلق به خانواده جهانی آزادیخواهان بداند؟ چنین تصویری از امام زمان (عج) به همان میزان که از درک “تکفیری- فرقه ای” و خشونت پرست “مصباحیون” فاصله می‌گیرد، به برداشتی از “قیام وانقلاب مهدی (عج)” نزدیک می شود که شهید مطهری در کتابی به همین نام ‌ مشروطیت ایران و نهضت های آزادیخواهانه جهان و جنبش اصلاح­گری اروپا را ” مانند” و از جنس و در راستای قیام قائم می خواند.(۴)

مهرورزی “بینا- هویتی” یا “فرا- هویتی” در “کشتی انسانیت” همچون خطی مورب از فراز همه خط‌‌ کشی ها و مرزبندی های هویتی و مذهبی و غیر مذهبی عبور می کند و بی آنکه منکر آن تنوعات و تفاوت های آشکار شود، انسان­ها را به رشته مهر و محبتی واحد پیوند می دهد. به قول نویسنده آزادیخواه کشور همسایه: “جنبش «غزه آزاد» و «مرمره آبی» در مقام سمبل نافرمانی مدنی جهانی (گلوبال) جلوه‌های متفاوت و غنی انسانی را در یک جا گرد هم آورده است و” زبان نوین و مشترک وجدان و محبت” را علیه” خشونت یک دولت” خلق می کند”؛ (۵)کشتی نجاتی که “سینان آلبایراک” هنرپیشه ترکیه ای در توصیف آن می گوید: “مسلمانان، یهودیان، مسیحیان، آته‌ایست‌ها، انگلیسی ها و یونانی‌های کشتی به محبتی حیات می بخشند که دولت ها نمی خواهند یا عاجز از ورود به صحنه آن هستند.”(۶)

” خانم “آیرالی” (Ira Lee) سینماگر کره‌ای- آمریکایی که خود در “کشتی نافرمانی مدنی جهانی” حضور داشت، در “کانون روزنامه نگاران سازمان ملل” (UNCA) به افشاگری تصویری علیه مدعیات مقامات اسرائیل می پردازد و ضمن پخش فیلمی که موفق به قاچاق آن از آن کشور  شد،(۷)می‌گوید: “نخست‌وزیر اسرائیل “نتانیاهو” می‌گوید کشتی مرمره آبی، نه “کشتی دوستی” که “کشتی نفرت و ترور” بوده است. فیلم ما نشان می دهد که آیا این کشتی، کشتی نفرت است یا “کشتی عشق”. در کشتی هم لائیک ها هستند، هم دینداران. در این فیلم شما می‌بینید که کسانی نماز می خوانند و کسانی هم با لب تاپ کار می کنند.” خانم “لی” در مصاحبه با سایت ” دموکراسی اکنون” (democracy now) بار دیگر بر سرشت چند هویتی کشتی نشینان تاکید می کند و می گوید: «من شما را دعوت می کنم ببینید که چگونه سکولارها، مذهبی ها، مسلمانان، مسیحی ها، آته ایست‌ها و مردان و زنان و پیر و جوان” هم نشین و هم صحبت” شده‌اند.»

گسست پادگانی

ترکیب متنوع و چند هویتی و چند دینی و حتی لامذهبی ساکنان “کشتی جامعه مدنی جهانی” گفتمانی انسانی علیه مدعیات صهیونیست ها و جنگ روانی آنان درباره سرشت “بنیادگرایانه” و “تروریستی” حامیان مردم مظلوم فلسطین تشکیل داده است. این همان پیوند آفرینی میان گرایش­ها، هویت­ها و تفاوت­های گوناگون مردم ایران است که نسل ما یک بار در آستانه انقلاب و مراحل نخستین پیروزی آن تجربه کرد و جنبش سبز اکثریت ملت ایران آن را منطبق با حال و هوای زمانه بازسازی کرده و در معرض دید آزادیخواهان جهان قرار داده است. در جانب مقابل در “مرزکشی پادگانی” همه پل های انسانی “بینا- هویتی” یا “فرا- هویتی” به عنوان “کارناوال فتنه” کد بندی و نام گذاری می شوند و چنین پیوندهایی در معرض گسست خشونت بار قرار می‌گیرند. چرا که “ایدئولوژی و ذهنیت پادگانی” معنایی جز “توطئه” برای کثرت‌گرایی و چند صدایی عناصر ناهمگون اجتماعی نمی شناسد. به همین دلیل ساختار شبکه ای و چند مرکزی سازمان های غیر دولتی وغیر انتفاعی (N.G.O) و سازمان های مدنی جهانی را دستپخت سازمان “سیا” و “موساد” می خواند.

مفاهیم و واژگان انسانی هنگامی که از فضای “کشتی چندهویتی انسانیت” به فضای “پادگان تک­هویتی سرکوب­گر” گذار می‌کنند، معنای دیگر وگاهی عکس خود می یابند. برای مثال واژه “بصیرت” که شهید مطهری با اشاره به خطبه ۱۴۸ نهج البلاغه (و حملو بصائرهم علی اسیافهم- بصیرت‌هایشان را بر شمشیرهایشان حمل می کنند) مصداق آن را “قیام های آزادیخواهان شرق و غرب در دو قرن گذشته برای برقراری دموکراسی”(۸) می دید، در جریان انتقال به فضای پادگانی به کیفرخواست نویسی علیه دموکراسی و مطالبات به حق مردم تبدیل می شود. بدین‌سان اندیشه اسلامی نوین و مردمی که سه دهه پیش در جریان تبادل مستمر بین دانشگاه و حوزه و بین مسجد و حسینیه ارشاد و جامعه و بازار از نگاه فرقه‌ای ،خرافی و عقب­مانده اوج و ارتفاع گرفت، بار دیگر به اسارت فرقه و خرافه و تکفیر و زندان در می­آید و در محدوده تنگ منافع حزب پادگانی معنا می شود. استاد مطهری در نقد تلقی فرقه ای و خشونت پرستانه از “مهدویت” می گفت: «غالب ما این مساله را به صورت یک آرزوی کودکانه یک آدمی که دچار عقده و انتقام است در آورده‌ایم»(۹)و اکنون با کمال تاسف باید اذعان کرد که در جریان”  عبور فرقه­ پادگانی” از آرمان های انقلاب و قانون اساسی، شریف ترین مفاهیم اسلامی خصوصیتی ابزاری، انتقام جویانه و عقده گشایانه به خود گرفته است.(۱۰)

“انسانیت” یا “ضدیت با دشمن”؟

شهید مطهری نهضت‌های دموکراسی خواهی شرق و غرب عالم را به خویشاوندی مضمونی و معنایی با قیام و انقلاب حضرت مهدی (عج) در می‌آورد. با وجود این در دادگاه های “فعالان انتخاباتی منتقد یکه‌سالاری” صحبت از یک خویشاوندسازی کاملا متفاوت و بلکه متضاد به میان آمده است. متن کیفرخواست دادستانی وقت تهران علیه متهمان فعالیت های انتخاباتی در مرداد و شهریور ۸۹  که باید آن را سند تاریخی و اعتراف تکان دهنده استحاله آرمان های انقلاب اسلامی به “مارکسیسم غیر دموکراتیک روسی” خواند، درصدد اثبات خویشاوندی “جمهوری اسلامی” با «اسلوبودان میلوسویچ» قصاب سرنگون شده صربستان توسط انقلاب مخملی”اوت پور” و نیز با دیگر ورشکستگان سیاسی مستبد و کمونیست در گرجستان و اوکراین و قرقیزستان بر می‌آید. به راستی چه تصویری از “جمهوری اسلامی” در مخیله کیفرخواست نویسان وجود دارد که آن را  در کنار رژیم نسل‌کش “میلوسویچ” قرار می‌دهد و چه چیزی حلقه وصل دو دسته مختلف از نظام ها را می سازد؟

“کیهان نویسان” یا همان “کیفرخواست نویسان ” پاسخ روشنی در آستین دارند: «مهم ترین نکته ای که در مورد کودتای مخملی باید به آن توجه داشت، این است که نظریه پردازان اجیر شده توسط سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی غرب طبق سفارش کارفرمایان خود این شیوه را برای خروج جهانی استکبار از بن بست عملی برای سرنگونی نظام های مستقل یا ناهماهنگ با هژمونی و استبدادطلبی غرب ابداع نمودند که نتیجه سال‌ها مطالعه و تحقیق میدانی در کشورهای مختلف کودتاخیز بوده است.»(۱۱)بدین سان مدعی‌العموم دادگاهی که نام “انقلاب اسلامی” را یدک می‌کشد، بر اساس وجود ” دشمن مشترک” به مدعی‌العموم سرنگون شدگان انقلاب های مخملی تبدیل می شود و با تاکید بر اینکه مورد “صربستان میلوسویچ” ،”خیلی شبیه” جنبش سبز بود، ردای قضایی دفاع از قصاب بالکان را به تن می کند.(۱۲)در همبستگی “مارکسیسم اردوگاهی” و “اسلام پادگانی” حلقه پیوند و خویشاوندی “جمهوری­اسلامی” مورد نظر کیفرخواست نویسان با نظام‌های مستبد و فاسد سرنگون شده کمونیستی ،”استقلال” و”ناهماهنگی با هژمونی و استیلا طلبی غرب” است که جای “اتحاد آزادیخواهان وعدالت طلبان جهان” که هر دو قطب قدرت “جنایتکار غرب” و “دیکتاتور شرق” را نفی می کرد، می نشیند و به محاکمه و محکومیت فرزندان آزادیخواه اسلام و انقلاب و ایران می‌پردازد. آنچه کیهان نویسان از درک آن عاجزند، این است که دوره” امپریالیسم ستیزی حقوق بشر کش” گذشته است و نمی توان با بینش، روش و منش استبدادی،”استبداد طلبی غربی” را علیه مردم خود به چالش کشید. این راهبرد در عصر جنگ سرد تا حدودی ممکن بود، اما در عصر ارتباطات و دموکراسی خواهی، مبارزه با استبداد مرز نمی­شناسد و بشریت به یکسان کهریزک و اوین و ابوغریب و گوانتانامو را محکوم می­کند، همچنان که محاصره مردم غزه را محکوم می‌کند. فروپاشی شوروی سوسیالیستی، تنها به”دیکتاتوری پرولتاریا”خاتمه نداد، هرنوع استبدادی به هر نامی را در جهان  ناموجه کرده است، حتی اگر به نام مبارزه با “نظام سلطه جهانی” یا “سیستم ظالمانه بین‌المللی” اعمال شود.

“استقلال ملی” و “جنایت علیه بشریت”

حقوق بین‌الملل در روزگار ما دچار چنان تحولی ژرف شده است که دیگر نفس “استقلال” نمی تواند عاملی در معافیت حکومت ها در نقض حقوق اتباعشان باشد.(۱۳) اتفاقاً “میلوسویچ” و دیگر قصابان سرنگون شده و گرفتار در دادگاه کیفری بین المللی در توجیه جنایات خود بیشترین استناد و توسل را به مفهوم “استقلال” و “تمامیت ارضی” مورد نظر کیفرخواست‌نویسان علیه فعالان انتخاباتی منتقد یکه سالاری در ایران داشتند، اما معیارهای حقوقی دو دادگاه در “تهران” و”لاهه” کاملا متفاوت و گاهی متضاد بود؛ “نقض حقوق بشر” با تمسک به “استقلال” کشور و “ناهماهنگی رژیم سیاسی با استبدادطلبی غرب” که در کیفرخواست دادستان وقت تهران  به عنوان حجت و دلیل محکمه پسند به منظور توجیه “کودتایی” جلوه دادن سرنگونی “میلوسویچ” به کار رفت، در مفهوم نوین حقوق بین‌المللی فاقد وجاهت قانونی است. در واقع حقوق بین‌المللی قدیم چنان اصالت و اولویتی برای اصل استقلال دولت ها و مفهوم “حاکمیت ملی” قائل بود که هر گونه خشونت دولتی علیه شهروندانش مادام که زیر چتر دفاع از “تمامیت ارضی” و”استقلال” انجام می شد، نمی توانست موضوع محاکمه در یک دادگاه فراملی و بین‌المللی قرارگیرد. ولی امروز  نسل‌کشی مسلمانان بوسنی توسط “میلوسویچ” و دیگر رهبران صرب به عنوان “جرائمی علیه بشریت” نه علیه قوانین ملی خودشان و قوانین بین المللی، در دادگاه لاهه مورد رسیدگی قرار می گیرند.(۱۴)

“کاترین شوتز” Cathrin Schutz)) از  اعضای “گروه دفاع از “اسلوبودان میلوسویچ” بر مبنای همان درک از مفهوم “استقلال” (که کیفرخواست نویسان پادگانی در ایران نیز رسماً مدافع آن هستند) به توجیه جنایات ضد بشری پرزیدنت مخلوع انقلاب مخملی “اوت پور” می‌پردازد و می گوید: «میلوسویچ هرگز یک قدم عقب ننشست و از کوشش در جهت اثبات مجرمیت دولت های غربی برای تجزیه یوگسلاوی خودداری نکرد». بر مبنای همان درک کهنه و غیر انسانی از مفهوم “استقلال” است که “برانکو کیتانویچ” (Branko Kitanovich) دبیر کل “حزب کمونیست جدید یوگسلاوی” ، در مصاحبه با “کاترین شوتز” اعلام می کند: “میلوسویچ صدای حقیقت در دادگاه لاهه بود و نشان داد که دولت های غربی، یوگسلاوی و بقیه کشورهای دنیا را بر مبنای کدام راهبردها محو می کنند. به همین دلیل “اسلوبو” ]نام کوچک میلوسویچ[ به عنوان سمبل جنگ ضد امپریالیستی در مقیاس جهان در تاریخ ثبت خواهد شد.”(۱۵) اما چنین استدلال‌هایی نه در “دادگاه لاهه” که در “دادگاه متهمان فعالیت های انتخاباتی در تهران” می‌توانست از وجاهت به اصطلاح “حقوقی” و “قانونی” بهره مند شود و رژیم “میلوسویچ” را به برادرخواندگی “نظام ولایی مصباحی” در آورد.(۱۶)

قدرت رهایی‌بخش رسانه

تجربه کشتی ” مرمره آبی” نشان داد در عصر “جهانی شدن”وحاکمیت گفتمان “دموکراسی و حقوق بشر” و در عصر “ارتباطات و انفجار اطلاعات نقش رسانه ها در پیشگیری از یک “هولوکاست” جدید تعیین کننده است و می‌توان بدون توسل و تمسک به گفتمان های “صدامی”، “بن لادنی” یا “نئونازیستی” در ضدیت با یهودها با حق‌کشی و زورگویی صهیونیستی مقابله کرد. برای مثال مقاومت مدنی فعالان سازمان های غیر دولتی  وغیر انتفاعی (N.G.O) جهانی که با توسل به گفتمان های انسانی و ارزش های مقبول عموم ملت ها انجام می­گیرد، سلاح سنتی دولت اسرائیل یعنی اتهام یهودستیزی و انکار “هولوکاست” را بی اثر کرده و در مواردی به خود صهیونیست‌ها بازگردانده است. در واقع روشنفکران مسلمان ترکیه نه با تکیه بر گفتمان منسوخ نئونازی ها در انکار جنایات هیتلر که با تاکید برشباهت “جنایت هولوکاست هیتلری” و “جنایت هولوکاستی دولت اسرائیل در غزه” به دفاع از فلسطینی ها پرداخته‌اند. “آتیلا یایلا” در این باره می نویسد: “منطق هر دو رخداد یکی است؛ تبدیل یک ملت به بز اخوش و آغاز  فرایندی که در آن یک ملت پس از محاصره شدن به تدریج در معرض امحاء قرار می گیرد. آلمان تحت رهبری هیتلر که “یهودیان” را به مثابه “شیطان ژرمن‌ها” می دید در نخستین گام یهودیان را از جامعه طرد کرد. در گام بعدی هم آن ها را در معرض امحای فیزیکی قرار داد. اسرائیل هم غزه را در معرض تجرید از جهان قرار داده است. اگر به شدت و درجه خشونتی توجه شود که اسرائیل در جریان تهاجم به غزه به کار برد، خواهیم دید که دولت مذکور به لحاظ ذهنی و تکنیکی آماده امحای کامل مردم غزه بود. اگر چنین نکرد بدان دلیل است که دنیا به لحاظ ارتباطی تبدیل به یک دهکده شده است. به همین علت نتوانست غزه را امحاء کند.”(۱۷)

نسل‌کشی مسلمانان

جهانی شدن و در راس آن عالم‌گیر  شدن حقوق بشر و نیز بین‌المللی شدن تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی عامل مهمی در پیشگیری از قتل‌عام‌ها و هولوکاست ها شده است. همین فضای حقوق بشری همراه با تکنولوژی ارتباطی و اطلاعاتی(در کنار تضاد منافع قدرت های بزرگ در منطقه بالکان) بود که ابعاد و دامنه های فاجعه بوسنی را تقلیل داد و نهایتاً‌ منجر به نجات مسلمانان آن منطقه شد.(۱۸)در ابتدای فاجعه، ماشین کشتار جمعی صرب ها به موازات ماشین روابط عمومی و خبر رسانی آزاد جهانی به کار افتاد و به تدریج و بویژه با روی کار آمدن “کلینتون” جنبش افکار عمومی غرب تاثیر خود را آشکار کرد. تصاویر فاجعه بار نسل کشی در “بوسنی” که در پر بیننده ترین ساعات تلویزیون در غرب و به ویژه در آمریکا پخش می شد، اندک اندک شبح “یک هولوکاست دیگر” را در آسمان افکار عمومی جهانی تجسم بخشید و در معرض رویت همگان قرار داد. یکی از صحنه‌های تاثیر گذار  از رسالت ژورنالیستی آن دوران به خانم “کریستین امان پور” خبرنگار ایرانی الاصل تعلق دارد(۱۹) و صحنه ماندگار دیگر مربوط به “الی ویزل” (Elie Wiesel) بازمانده “هولوکاست” و برنده جایزه صلح نوبل است که علناً و مشخصاً سیاست “کلینتون” را به چالش گرفت و گفت: “به عنوان یک یهودی می گویم ما باید کاری بکنیم که خونریزی متوقف شود.” CNN نیز با نمایش صحنه‌هایی از کمپ ها و اسارت‌گاه‌های مسلمانان و گرسنگی مرگبار آنان در محل اسارت و مخابره گزارش های مربوط به تجاوزهای سیستماتیک نتیجه گرفت: “این صحنه‌ها، از هولوکاست به این سو در اروپا دیده نشده است”.

در حقیقت به برکت وجود فضای حقوق بشری و رسانه های آزاد، گفتمان “پیشگیری از یک هولوکاست دیگر” که تا آن زمان در انحصار صهیونیست ها قرار داشت، کاربرد جدیدی یافت و به یاری مسلمانان مظلوم بوسنی آمد. تا آن موقع آنچه بن‌مایه سوءاستفاده صهیونیستی از جنایت “هولوکاست” را تشکیل می داد، راز آلود جلوه دادن فاجعه و القای این مطلب بود که چنین مصیبتی صرفا و صرفا بر یهودیان می توانست نازل شود و نه هیچ قوم دیگر. ایدئولوژیک کردن “هولوکاست” توسط صهیونیست ها هر گونه مقایسه رنج‌های بشری با آن فاجعه را همچون خیانتی نابخشودنی به خاطره قربانیان یهود جلوه می‌داد. در واقع نه اصل فاجعه هولوکاست بلکه ادعای منحصر به فرد بودن آن به منظور طلبکاری از بشریت و استنتاج این اصل که “رنج بی‌همتا، مستوجب استحقاق بی‌همتاست”(۲۰) مضمون اصلی آن سوءاستفاده را تشکیل می داد.

“انکار” یا  “پیشگیری” ؟

نویسنده کتاب “سوداگران فاجعه”در جواب این سوال که لابی های صهیونیستی چه نیازی به وجود منکران فاجعه یهودکشی دارند؟ می­گوید: “بدیهی است ساختن “لولو خورخوره‌ای” از منکران فاجعه یهودی کشی بهترین توجیه را در اختیار سازمان های یهودی ]صهیونیستی[ قرار می‌دهد.(۲۱)به این ترتیب سال‌ها قبل از این که آقای احمدی نژاد مطالبی ناشیانه در انکار هولوکاست بر زبان آورد، لابی‌های اسرائیلی در آمریکا به زحمت می کوشیدند ثابت کنند پدیده ای به نام “انکار یهودی کشی” رواج دارد و برای اثبات مدعای خود جز “چند اثر کم اعتبار” به چنگشان نمی افتاد.(۲۲)در چنین شرایطی انکار “هولوکاست” توسط یک مقام ایرانی به خوراکی لذیذ در تبلیغات صهیونیست­ها مبدل شد و حزب “لیکود” برای غلبه بر رقبای خود از این گفتمان به عنوان یک رانت در رقابت‌های انتخاباتی اسرائیل بهره فراوان برد. سناتور “مک کین” نیز  با شعار “نباید بگذاریم یک هولوکاست دیگر رخ دهد” کوشید ناشیگری آقای احمدی نژاد را به رانت انتخاباتی علیه “اوباما” تبدیل کند که موفق نشد. استفاده از رانت مذکور در دوران “اوباما” نیز استمرار یافت و به تحلیل تلخ “خالد مشعل” به پرده ساتری برای لاپوشانی جنایات اسرائیلی ها تبدیل شد: “اوباما به نحو گسترده ای درباره رنج یهودیان و هولوکاست آنان در اروپا سخن گفت اما رنج و هولوکاستی را که اسرائیل طی ده ها سال علیه مردم ما مرتکب شده نادیده گرفت.”(۲۳)

خوشبختانه و با وجود این که چند سال بعد از نسل کشی مسلمان ها در بوسنی، صهیونیست ها با سوءاستفاده از گفتمان “صهیونیست پسند” آقای احمدی نژاد در انکار “هولوکاست” فرصتی گرانبها یافتند تا بکوشند با احیای آن خاطره دردناک قومی، جنایات خود را در غزه تحت الشعاع قرار دهند، سرانجام مسلمانان دموکرات ترکیه و سازمان های مدنی آزادیخواه جهانی توانستند هدیه آقای احمدی نژاد به حزب “لیکود” و افراطیون صهیونیست را از چنگ سوداگران فاجعه در آورند. در این مسیر حتی رادیکال ترین جریان اسلامی ترکیه که قاطعیت “اردوغان” علیه دولت اسرائیل را کافی نمی داند، خواهان بهره‌وری از تجربه یهودیان در موزه سازی برای هولوکاست است و می‌گوید: «فراموش نکنیم که در کشتی “مرمره آبی” هم صلح دوستان یهودی بودند. امروز کسانی که اقدام به ساختن موزه‌های یادبود “هولوکاست” ضد ظلم هیتلر کردند، مرتکب بزرگترین ظلم ها شدند. آنها حتی اگر موفق به غرق کشتی ها شوند، همین کشتی های غرق شده تبدیل به موزه های “هولوکاست فردا” خواهند شد.»(۲۴)

عراق استبدادی، ترکیه دموکراتیک

مقایسه نمونه ناکام عراق صدامی و مثال کامیاب ترکیه “سیویل (مدنی) شده” نشان می‌دهد که در فضای دموکراسی‌خواه عصر جهانی شدن، می‌توان حساسیت افکار عمومی جهانی را علیه هر جنایت ضد انسانی البته از موضع آزادیخواهانه برانگیخت. به این­ترتیب درحالی که “عراق بعثی- فاشیستی” نتوانست فاجعه تحریم ۱۲ ساله عراق و کشته‌شدن نزدیک به یک میلیون کودک بیمار و بی‌غذا را به یک گفتمان نیرومند دفاعی تبدیل و از شهروندان تحریم‌زده خود دفاع کند، اما “ترکیه دموکرات” ­توانست سلاح تبلیغاتی صهیونیست ها  را با پرهیز از اتهام انکار هولوکاست و یهودستیزی خنثی کند و دولت اسرائیل  را در برابر جهانیان قرار دهد، همچنان که اکنون نیز می‌کوشد”اسلام هراسی” و “یهود ستیزی” را در یک مقوله طبقه بندی و آن را بر امواج رسانه های آزاد جهانی و افکار عمومی دموکراسی خواه سوار کند.(۲۵) در  حقیقت در دنیای امروز دموکراسی خواهی جهانیان همراه با رسانه های کوچک و بزرگ و تکنولوژی های ارتباطی، هزینه نسل کشی و  روش های هولوکاستی را چنان بالا برده  که وقوع آن ناممکن شده است.(۲۶) در چنین فضا و جهانی لازم نیست یک نسل کشی بزرگ صورت گیرد تا حساسیت افکار عمومی بشریت علیه آن برانگیخته شود. گاهی سبعیت نهفته در یک جنایت منفرد نیز می تواند محکومیت جهانی را به سرعت معطوف مرتکبانش کند. عکس‌العملی که افکار عمومی جهانی به قتل “ندا آقاسلطان” و اخیراً به تهاجم وحشیانه کوماندوهای اسرائیلی به “کشتی آزادی” نشان دادند، از واکنش جهانیان به یک خشونت دسته جمعی در ابعاد هولوکاست و بوسنی کمتر نبود.(۲۷)

دو شهید

در دنیای امروز، در کنار ابرقدرت‌های حکومتی، ابرقدرت دیگری به نام”افکار عمومی” پدید آمده است که می‌کوشد نگذارد روایت جنایت ناشنیده و نادیده بماند. به همین دلیل قتل “ندا” به “پر بیننده‌ترین مرگ جهان” مبدل و حمله وحشیانه کوماندو های اسرائیلی به “کشتی آزادگان” با محکومیت قاطع جهانیان مواجه شد.(۲۸)در حقیقت بولدوزری که هشت سال پیش از روی پیکر “راشل کوری” (Rachel Corrie) دختر آزاده آمریکایی مخالف تخریب منازل فلسطینی ها در غزه عبور کرد(۲۹) و ماشینی که در عاشورای سال گذشته از روی پیکر شبنم سهرابی در تهران رد شد، به منطق سرکوب واحدی تعلق دارند و محکومیت هر دو اقدام جنایتکارانه کمترین کار هر انسان آزاده‌ای است.

اگر آمریکا و اسرائیل­ستیزی ریاکارانه و کاذبی را که هدفی جز اسرائیلی نمایاندن آزادی­خواهان و نیز امریکایی نمایاندن نهادهایی چون سازمان‌های غیر دولتی و احزاب و مطبوعات و در نهایت انتخابات آزاد ندارد، با ظلم­ستیزی دموکراتیک و بر مبنای حقوق بشر که نمونه آن در “صهیونیسم­ستیزی” انسانی  و رهایی بخش ساکنان کشتی “مرمره آبی” مشهود است، ‌مقایسه کنیم به نتیجه  روشن و عبرت آموزی می رسیم: داعیه مقاومت و مقابله با جنایت و مظالم صهیونیست‌ها تنها هنگامی در محضر بشریت آزاد اعتبار دارد که به ظلم ستیزی انسانی و دموکراتیک بر مبنای استاندارد واحد علیه همه اشکال ستم فرا روید. این داعیه هنگامی جهانی خواهد شد که ستم­ستیزان خود ملتزم به حقوق بشر باشند و از آن منظر اقدام های غیر دمکراتیک و غیرانسانی حکومت ها از جمله دولت اسرائیل را محکوم کنند. این روش اخلاقی و موثر مقابله با تروریسم دولتی در دنیای کنونی است. فلسطینی ها با درک مقتضیات عصر  دموکراسی، ارتباطات و جهانی شدن، عرصه مقاومت را از ساختارهای نظامی سنتی و متمرکز به ساختار شبکه ای منتقل کردند: “انتفاضه در تمام مراحل مختلفی که پشت سر گذاشته است، با بهره های مختلفی از این دو شکل سازمانی که یکی افقی، مستقل و توزیع شده و دیگری عمودی و متمرکز است، تعریف شده است…انتفاضه سازمانی دو سویه است که از طرفی به اشکال متمرکز و قدیمی تر و از طرف دیگر به اشکال توزیع شده و جدید سازمان اشاره دارد”. (۳۰)

جهانی و گلوبال شدن انتفاضه به دموکراتیک تر شدن ساختار درونی مقاومت کمک و این امید را ایجاد کرده است که اشکال جدید همکاری بین‌المللی (گلوبال) و شیوه های جدید تعامل با جنبش های متناظر جامعه مدنی جهانی بتواند فضای خاورمیانه را دگرگون کند. بر این اساس انتظار می‌رود شیوه های سازمانی موسوم به “سانترالیزم- دموکراتیک” که تمرکز فوق العاده و زنجیره عمودی و سلسله مراتبی فرماندهی، مشخصه اصلی آن است به تدریج جای خود را به مقاومت شبکه ای چند مرکزی اجتماعی بسپرد که “خلاقیت، خود- سازمان، خود- مدیر و خود- ستاد بودن” مشخصه‌های اصلی آن به شمار می رود. مهارت های ارتباطی تمرین شده در دل این فضای اجتماعی و شبکه ای سرمایه معنوی عظیمی پدید ‌آورده است که تسهیل گر پیوندهای جهانی نیز هست. تاکید مهندس موسوی بر “هر شهروند یک ستاد” و “هر شهروند یک رسانه” و “هر شهروند یک جنبش” می تواند در چنین بستر و شرایطی بهتر درک شود.

دموکراسی در خانه، صلح در جهان

اگر در فلسفه “مهدویت” به تعبیر استاد مطهری “صحبت از زمین است، نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد” و نه صحبت از “عقده و انتقام کودکانه”، در آن صورت می‌توان تجلی امروزین آن را در جنبش‌ها و گرایش‌های آزادیخواهانه  اشخاص وسازمان­های مدنی درسراسر جهان دید که شعارشان “دموکراسی و صلح و عدالت برای زمین” است و نه عقده گشایی و انتقام‌جویی برای ارضای جاه طلبی های  “یک فرقه”. همچنین اگر دکتر شریعتی “گاندی لامذهب” را “مذهبی تر” و “مومن تر” از بعضی مدعیان مسلمان زمانه خود می دید، اکنون نیز می توان در پرتو خیزش جنبش های اعتراضی آزادیخواهانه در اقصی نقاط دنیا و در سیمای انسانی جنبش های نوین اجتماعی به جستجوی همبستگی و معنویتی جدید بر آمد و به “اهل کوفه نبودن” معنایی وسیع، آزادیخواهانه و عدالت‌طلبانه بخشید. در این صورت خواهیم توانست  اتصالی انسانی بین جنبش سبز و همه جنبش هایی برقرار کنیم که به “دفاع از حقوق انسان ها” و “محکومیت هر ظلم و جنایت “علیه انسان­ها در سراسر جهان معتقد باشند .

پانوشت‌ها

۱. سخنرانی سردار مشفق، جانشین معاون اطلاعاتی قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران، سایت تحول سبز، مرداد ۸۹ .

۲. حزب پادگانی در روز عاشورای  ۱۳۸۸ عزاداران معترض به تخلفات وتقلبات انتخاباتی را با شدیدترین وجه سرکوب  و با عملکرد خود این سوال را مطرح کرد که آیا پرت کردن عزاداری از روی پل، رد شدن با ماشین از روی پیکر سوگوار دیگری و ترور “سیدعلی موسوی” تحقق وعده‌ یا تهدید آقای حسین شریعتمداری نیست؟ وقتی ۱۵ روز قبل از انتخابات ۸۸  در اصفهان اعلام کرد: “دیگر مانند عاشورای سال ۶۱ هجری، امام حسین (ع) و یارانش شهید نخواهند شد. بلکه این بار نوبت یزید، ابن زیاد و عمر سعد است که به هلاکت برسند.” (سرمقاله ماهنامه چشم انداز ایران، شماره ۶۲).

۳. آلبایراک، روزنامه ینی شفق ترکیه، ۳۰/۵/ ۲۰۱۰.

۴. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، جلد ۴، ص۴۲۶.

۵ و ۶. روزنامه «طرف» ترکیه،۲۹/۵/ ۲۰۱۰.

۷. خانم “لی” می‌گوید اسرائیلی ها همه مسلمانان کشتی را مورد بازرسی بدنی دقیق قرار دادند اما من موفق شدم فیلم مذکور را به فیلم برداری چشم آبی بدهم که در لباس زیر خود پنهان کند.

۸. مرتضی مطهری، همان‌جا.

۹. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، جلد ۱۸، ص ۱۸۰.

۱۰. من این “عبور” را “ارتجاعی” می دانم، چرا که حزب پادگانی در صدد است مناسبات سیاسی را بر مبنای یک تفسیر استبدادی از دین نه تنها به قبل از پیروزی انقلاب برگرداند، بلکه در صورتی که امکان یابد مناسبات عصر قاجار را احیا و سیاست ورزی قانونی و مستقل را ناممکن کند.

۱۱. به نقل از متن کیفرخواست علیه متهمان فعالیت‌های انتخاباتی.

۱۲. ادبیات، استدلال ها و نیز چگونگی کاربرد مفاهیم گوناگون، از جمله دو مفهوم “استکبار” و “ضد استکبار” را در متن کیفرخواست با ادبیات و براهین و حتی نحوه کاربرد همین واژگان با گفتمان “نوفل لوشاتو” در پاریس و حتی با متن وصیت نامه رهبر فقید انقلاب در سال ۱۳۶۱ مقایسه کنید تا از خلال این تطبیق، تصویر روشنی از عمق شکافی که آرمان‌های انسانی انقلاب اسلامی را از گرایش های کمونیسم ضد دموکراتیک روسی جدا می کند، به دست آید.

۱۳. وزارت امور خارجه ایران تیر ماه سال جاری کاردار سفارت کانادا را در تهران فرا خواند و اعتراض “جمهوری اسلامی ایران” را به نقض حقوق بشر در “کانادا” به او ابلاغ کرد. به این ترتیب  حزب پادگانی و دولت آقای احمدی‌نژاد نیز سرانجام پذیرفتند که اظهار نظر مقامات یک حکومت درباره نقض حقوق بشر در یک کشور دیگر، دخالت در امور داخلی آن کشور محسوب نمی شود.

۱۴. آنتونیونگری و مایکل هارت: جنگ و دموکراسی در عصر امپراتوری، ترجمه رضا نجف زاده، نشر نی، ص ۵۹.

۱۵. مصاحبه با مجله آلمانی  Junge welt.

16. به نظر من هم‌زمان با خویشاوندسازی کیفرخواستی کیهانی- پادگانی با “میلوسویچ” و “کیم جونگ ایل” و دیگر “نظام های مستقل” لازم است خویشاوندی جنبش سبز با آزادیخواهان دنیا و با جامعه مدنی جهانی  از جمله همبستگی با “انتفاضه گلوبال” فلسطینی ها علم شود و پرچم انسان­گرایی جهانی را در مقابل خانواده جهانی ورشکستگان توتالیتر و یکه سالار به اهتزاز در آورد.

۱۷. روزنامه زمان، ترکیه، ۴/۶/۲۰۱۰.

۱۸. “رادوان کارازیچ” فرمانده نیروهای صرب سه ماه قبل از جنگ گفته بود که “بوسنی” را به دیگ سیاه کشتار ۳۰۰ هزار مسلمان تبدیل خواهد کرد، اما عملا نتوانست فراتر از یک قتل عام ۸ هزار نفری را در سال ۱۹۹۵ (۱۳۷۴) در “سربرنیتسا” مرتکب شود.

۱۹. در جریان کنفرانس خبری “بیل کلینتون” در سال ۱۹۹۴ خانم “کریستین امان پور” به طور مستقیم از “سارایوو” روی خط آمد و رییس جمهور آمریکا را صریحاً‌ و به تندی متهم به “تزلزل” و “پشتک و وارو زدن” در قبال فاجعه بوسنی کرد. واکنش “کلینتون” محترمانه و دفاعی بود ولی در نهایت به واکنشی “جبرانی” در جهت جبران سکوت جرج بوش اول رییس جمهور قبلی آمریکا انجامید.

۲۰. نور من جی- فینکل شتاین: سوداگران فاجعه، ترجمه علاءالدین طباطبایی، انتشارات هرمس، ص ۴۷.

۲۱و۲۲. سوداگران فاجعه، ص ۷۰.

۲۳. همین دشمن شناسی وارونه و انحرافی در متن کیفر خواست علیه فعالان انتخاباتی منتقد یکه سالاری نیز به شکل ناشیانه تری منعکس شد و فقر اسنادی دادگاه را به کمک یک سلسله تمثیل ها و استعاره های فاقد ادله حقوقی و با مدعای “جاسوسی بازداشت شده که بنا بر دلایل امنیتی فعلاً از اعلان نام وی معذوریم” پوشش کاذبی داد. در همین دادگاه بود که “لاف” حمایت حزب پادگانی از مظلومان و مسلمانان جهان به “گاف” سوگواری آن حزب برای سقوط “میلوسویچ” قصاب مسلمانان بالکان تبدیل شد.

۲۴. “نومان کورتولموش” (Numan Kurtulmush) دبیر کل« حزب اسلامی سعادت» ترکیه، سایت اینترنتی حزب.

۲۵. این تجربه می تواند درسی گرانبها در اختیار جنبش سبز قرار دهد و به کار مقاومت در برابر اسرائیلی سازی فضای سیاسی داخلی توسط حزب پادگانی آید.

۲۶. کمیته حقیقت‌یاب شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در گزارش ده صفحه‌ای خود درباره حمله خونین نظامیان رژیم اسرائیل به ناوگان آزادی اعلام کرد دلایل واضح و محکمه‌پسندی برای پیگرد قانونی دولت اسرائیل درباره این حمله وجود دارد. زیرا دولت مذکور با نقض قوانین بین‌المللی به صورت نامتعارف و غیرقانونی از قدرت نظامی در حمله به کشتی مرمره آبی ترکیه استفاده کرده است. این کمیته مستقل بین‌المللی دلایل دولت اسرائیل را با عنوان دفاع از خود در حمله به ناوگان آزادی رد کرد و تأکید نمود مدارک واضحی وجود دارد که پیگرد قانونی علیه دولت اسرائیل را با استناد به ماده ۱۴۷ چهارمین کنوانسیون ژنو به دلیل کشتار تعمدی ممکن می‌کند. طبق ماده مذکور «کشتار تعمدی، شکنجه یا رفتار غیر انسانی قابل پیگرد قانونی» است. دولت اسرائیل با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد این گزارش جانبدارانه و گمراه‌ کننده است. «نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل نیز گزارش مذکور را «تحریف‌آمیز» خواند. مقامات اسرائیلی تلاش می‌کنند بحث درباره این گزارش در سازمان ملل به تعویق افتد. (روزنامه همشهری، ۳/۷/۱۳۸۹)

خانم «مادرید کاریگن مگوایر» برنده جایزه صلح نوبل که در کشتی آزادی حضور یافته بود تا به سهم خود در محاصره مردم غزه خلل ایجاد کند، به اسرائیل ممنوع‌الورود شد و در ۶ مهرماه در فرودگاه تل‌آویو بازداشت و حکم اخراجش از آن کشور صادر شد.

۲۷. در این زمینه باید سپاسگزار پیام رسانان جنبش سبز بود و قدر زحمات شبکه های گمنام اجتماعی را دانست و به اهمیت عملکردشان در سلب امکان “نسل کشی” و حتی  “شهروندکشی” پی برد. آنان نمونه کامل “هرشهروند یک رسانه”هستند. همچنین باید از همه آزادیخواهانی تشکر کرد که در سراسر جهان مستقل از دین و آیین قربانیان، هر جنایتی را محکوم می کنند تا به این ترتیب همه شهروندان دنیا از حقوق انسانی خود بهره مند شوند.

۲۸. حزب پادگانی که ستادهای انتخاباتی رقیب را “اتاق های جنگ” می‌بیند و در کیفرخواست علیه متهمان فعالیت‌های انتخاباتی به مبتذل‌ترین شکل استوانه‌های انقلاب و پل های معنوی بین نسل انقلاب و نسل جوان را به پیروی از آمریکا و اسرائیل و بعضاً جاسوسی برای آن‌ها متهم می‌کند، کارکردی جز اسرائیلی سازی فضای سیاسی داخلی و تسهیل گری تحریم بین المللی علیه ملت ایران ندارد.آنان درک نمی کنند علت این که “صدام” نتوانست در مقابل تحریم ۱۲ ساله کشورش وکشتار میلیونی عراقی های تحریم زده مقاومت موثری را سازمان دهد، ناشیگری فنی در نحوه بهره‌داری از تکنیک‌های تبلیغاتی نبود. بلکه ماهیت فاشیستی رژیم و دشمن‌شناسی وارونه حزب بعث که مردم ایران را صریحاً “اسرائیلی” می خواند و کردها و شیعیان کشورش را در حکم “دشمنان داخلی” و “منفذ نفوذ بیگانه” تلقی می کرد، امکان و فرصت “مقاومت ملی” و “همبستگی جهانی” را در اختیار او نمی نهاد. جهان اسلام رهبری را سراغ ندارد که به اندازه صدام علیه اسرائیل سخن گفته و در همان حال مفهوم واژه “اسرائیلی” را چنان بسط داده باشد که دامنگیر بخش وسیعی از قشرهای ملت خود و همسایگان مسلمانش شود و این پرسش را برانگیزد که آیا  هر “اسرائیل ستیزی غیر دموکراتیک” بهانه سرکوب خونین منتقدان وآزادی­خواهان داخلی و نیز تحمیل جنگ به همسایگان نیست؟ البته “دشمن شناسی وارونه”  در نهایت نه”دشمن” که “رژیم بعثی” را ساقط کرد. جالب آنکه سال‌ها قبل از آنکه کیفرخواست نویسان علیه جنبش سبز، ملت ایران را به آمریکا و اسرائیل منتسب و مرتبط کنند، این “صدام” و روزنامه “الجمهوریت” او بود که ایرانیان را متحد تاریخی صهیونیسم معرفی و ادعا می کرد برغم چرخش سیستم‌ها و حکومت‌ها پیوند ایران وصهیونیسم همچنان مستحکم و تغییر ناپذیر باقی می‌ماند و در اشکال جدید “خمینیستی” به حیات خود استمرار می‌دهد. اسرائیلی نمایاندن جنبش سبز در متن کیفرخواست حزب پادگانی که برای “مستند سازی” اتهامات با گزاره “جاسوسی می گوید” آغاز می‌شد و اسرائیلی نمایاندن “ذات” و “طبیعت” ایرانیان توسط صدام از قوانین دشمن شناسی انحرافی و وارونه واحدی سرچشمه می گیرد که بیش از همه به سود صهیونیست ها بوده است. تصادفی نیست “دانیل پایپ” نومحافظه‌کار مشهور آمریکایی و طرفدار پر حرارت حزب لیکود که در یک تلاش علنی برای تهیه” لیست سیاه واردات دانشگاهیان منتقد صهیونیسم” در آمریکا مشارکت فعال داشت (به نقل از لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا، نشر بازتاب نگار، ص ۴۲)  و می­گفت اگر در انتخابات ریاست جمهوری ایران حق رای داشت به آقای احمدی نژاد رأی می داد، اکنون “رجب طیب اردوغان” را “خطرناک تر از القاعده” می خواند و می گوید: “اگر بخواهم به زبان رایانه ای سخن بگویم اسلام گرایی اردوغان “ورژن ۲.۰” اسلام گرایی است و اگرچه “ورژن ۱. ۰” اسلام گرایی “القاعده” انسان ها را می کشد، اما خطر “ورژن دوم” برای تمدن غرب بیشتر است.” (www.Danielpipe.org) در واقع افراطی ترین جناح ها در اسرائیل و آمریکا مسلمانان دموکرات را به عنوان “خطر اصلی” محسوب می‌کنند و دلایل کارشناسی خود را درباره “ارجحیت احمدی نژاد” در پیشبرد منافع صهیونیست‌ها بارها بیان کرده اند.

۲۹. وقتی “راشل کوری” به شهادت رسید، مقاله ای با عنوان ” زیبایی های جامعه جهانی” که عنوانش را از بیانیه پدر و مادر آزادیخواه او وام گرفتم در روزنامه شرق نوشتم که به مناسبت موضوع خلاصه آن را اینجا می‌آورم: “خانم “راشل کوری”دختر دانشجوی ۲۳ ساله  امریکایی و از داوطلبین “جنبش همبستگی بین المللی” که برای تشکیل سپر انسانی و حفاظت از جان انسان های بی گناه به نوار غزه  رفته بود، در مقابل یک بولدوزر اسرائیلی که به طرف او می آمد ایستاد. وقتی بولدوزر از توقف خودداری کرد، او از خرابه هایی که آنجا جمع شده بود  بالا رفت تا با توجه به اینکه ژاکت  فلوروسنس نیز به تن داشت مستقیما مقابل چشم راننده قرار بگیرد. بولدوزر به پیشرفت خود ادامه داد… و راشل جان  به جان آفرین تسلیم کرد.جنبش همبستگی بین المللی از جامعه جهانی می­خواهد سکوت خود را در مورد نقض وحشیانه حقوق بشر توسط اسرائیل بشکند. اعضای این جنبش یا شهروندان جهانی می­کوشند  از جان و حقوق مردم فلسطین  دفاع کنند، به این دلیل که نهادهای بین المللی حاضر به انجام این کار نیستند… فلسطینی ها روزانه به قتل می­رسند، ولی امروز یک آمریکایی زیبا، با وجدان و مدافع حقوق بشر برای حفاظت از یک خانواده فلسطینی به قتل رسید (اطلاعیه جنبش همبستگی بین المللی، ۵ مارس۲۰۰۳ ، ۱۵اسفند ۱۳۸۱ ). پدر و مادر “راشل کوری” نیز به مناسبت شهادت او بیانیه ای به شرح زیر صادر کردند:” ما اکنون در حال سوگواری هستیم و تلاش می­کنیم جزئیات مربوط به مرگ “راشل” را در نوار غزه به دست آوریم. ما فرزندانمان را طوری تربیت کرده ایم که زیبایی های جامعه جهانی و خانواده را پاس بدارند و افتخار می کنیم که راشل توانست بر اساس باورهایش زندگی کند. او سرشار از عشق و احساس وظیفه به همنوعانش در همه جای گیتی بود. او جانش را برای دفاع از آنان که خود بی دفاع هستند،گذاشت. راشل از نوار غزه برای ما می نوشت و ما مایلیم تجارب او را از زبان خودش در رسانه ها منتشر کنیم.”  جالب آن که این دختر آزاده و آزادیخواه آمریکایی چند روز پیش از شهادتش برای والدینش نوشته بود: “حالا دو هفته و یک ساعت است که در فلسطین هستم و هنوز نمی توانم واژه هایی پیدا کنم که وضع اینجا ر اشرح دهد. فکر نمی­کنم در اینجا بچه ای باشد که هرگز در خانه ای زندگی کرده باشد که تانک های اسرائیلی دیوارش ر ا سوراخ نکرده و برج های ارتش اشغالگر از فاصله نزدیک آن را زیر کنترل نگرفته باشد. فکر می کنم، هر چند مطمئن نیستم،که حتی کوچک ترین بچه های اینجا می فهمند که زندگی در همه جای جهان به این شکل نیست. دوروز پیش یک بچه هشت ساله با شلیک یک تانک اسرائیلی کشته شد و بچه های اینجا نام او را در گوش من زمزمه می­کنند. علی! یا پوستر های او را روی دیوار نشان می‌دهند. بچه ها همان طور دوست دارند مرا به تمرین عربی شکسته بسته وادار کنند و از من می پرسند «کَیف شارون؟» و می خندند. وقتی من با عربی ناقص می گویم «بو ش مجنون،شارون مجنون»، البته این چیزی نیست که واقعاً به آن معتقدم. بعضی بزرگسالان که انگلیسی می­دانند حرف مرا تصحیح می­کنند: «بوش مجنون نیست، تاجر است». امروز سعی کردم یاد بگیرم بگویم «بوش یک وسیله است»، ولی فکر نمی کنم درست ترجمه شود. به هر حال اینجا هشت ساله هایی هستند که درباره ساختار قدرت در جهان خیلی بیشتر از آن می دانند که من چند سال پیش می دانستم،حداقل درباره  اسرائیل چنین است(شرق ،۱۲/۸/۱۳۸۲) .

۳۰. جنگ و دموکراسی، ص ۱۸۸.

* این یادداشت، در ادامه مجموعه مقالاتی که مصطفی تاج زاده در دوران مرخصی خود تحریر کرده، در سایت تحول سبز منتشرشده است.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۶ پاسخ به “اهل کوفه بودن یا نبودن؟”

  1. یاسر گفت:

    مرحبا بر این پشتکار و حوصله تاج زاده عزیر که بعد تحمل این همه سختی در زندان، چنین متنی را تهیه کرده است .این فقط از آدمی بر میآید که به راه خود ایمان تزلزل نا پذیر داشته باشد.زنده با شی تاجزاده……

  2. همراه گفت:

    با سلام
    دوستان سوال این است که :آیا همیشه این ما هستیم که باید اهل کوفه نباشیم ؟یا اینکه طرفان دیگر هم این وظیفه را دارند.سی سال است از آرمان فلسطین دفاع کردیم و در هر ظلم اسراییل صدای خود را بالا بردیم و از دولتی ها که نگویم ماشااله سر کیسه را باز کرده و همینجور بخشایش میکنند .ولی کو صدایی از آنان برای همبستگی در هنگام ظلم به ما ،نه دیپلماتهای آنان و نه روشنفکران و یا مردم آنان برای ملت مظلوم سبز ما خطی هم نوشتند .آن هم از لبنانی های عزیز که تمام رفاه و جلای خود را از صدقه بیت المال ما دارند انقدر پیش رفته که حتی در مسابقات ورزشی هم حمایتی از ما نکرده اند چه برسد به جنبش مظلوم ما .بسنیائی های گرامی که نمک نشناسی را به اوج رسانده اند ،انگار فراموش کرده اند که ملت ما حتی شهید هم برای ایشان داده اند ،و فقط مهمان عروسی و عزای ما هستند و مابقی هیچ .خلاصه مثل این است که برای اهل کوفه نبودن دیگران فقط پول نفت ما است که فاکتور تاثیر گزار است و تازه آنها فقط شریک دولت ما هستند و نه ملت ما که آن هم مواقع حساس خود را حتی از دولت ما نیز کنار میکشند.ولی چیزی که مشخص است این است که ما اهل کوفه نیستیم “میر حسین” را تنها بگذاریم و انهم نه به خاطر گل روی وی بلکه به خاطر حرف ها و راه وی است که چه با او و چه خدای نکرده بدون او تنهاش نخواهیم گذاشت .

  3. زنده باد سبز گفت:

    “تقدیم به شبنم سهرابی که روز عاشورا توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد و تقدیم به راشل­ کوری، دختر آزادیخواه امریکایی که برای دفاع از حقوق مردم فلسطین، زیر بولدوزر رفت و کشته شد”و‌ا ی ی ی ی ی ی ی ی تاجزاده جون همین یک جمله یعنی‌ دنیایی‌ از حقیقت،همین خودش هزار تا حرف داره چه برسه با باقی‌ مطلب

  4. سبز فسفری گفت:

    حالا سرت را بالا بگیر حالا ذیگر این سر بر این تن سروری می کند…بسیار زیبا بسیار افشاگرانه بود .من از ان روز که در بند توام ازادم

  5. امیر حسین کاظم پور گفت:

    امید وارم اقای تاج زاده خدا در هر مرحله ی زندگیتان پشتیبان شما باشد.