نامه پرستو سرمدی به سید محمد خاتمی به مناسبت روز پدر: بعد از شما رنجی که به ما رسید ورای تصوراتمان بود
چکیده :دل خوش کرده ایم به آن لحظات کم یاب که سهم مان است از این روزگار بی انصاف و می دانیم این حق ما نبود که از شما آموختیم گفتگو را، صلح و آرامش را و با همین آموزه ها حرکت کرده...
پرستو سرمدی، همسر حسین نورانی نژاد، رییس دربند کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت یه مناسبت روز پدر، نامهای به سیدمحمد خاتمی نوشته است.
به گزارش سایت تا آزادی روزنامه نگاران زندانی، سرمدی در نامهاش نوشته است: گفتگوهایمان هم بعد از شما رنگ و بوی دیگری گرفته است. حالا به جای آرزوها و زندگی هایمان با هم از صبوری و استقامت سخن می گوییم تا زیر سنگینی رنج روزگار کمر خم نکنیم؛ دلخوشی مان گفتن از آخرین دیدار با عزیزان دربندمان است و آخرین سخنانشان. دل خوش کرده ایم به آن لحظات کم یاب که سهم مان است از این روزگار بی انصاف و می دانیم این حق ما نبود که از شما آموختیم گفتگو را، صلح و آرامش را و با همین آموزه ها حرکت کرده بودیم.
گفتنی است حسین نورانی نژاد، عضو حزب مشارکت، شهریور سال گذشته بازداشت شد و از آن زمان تا کنون در زندان اوین به سر می برد. وی سه ماه را در انفرادی گذراند و بعد از پنج ماه به بند ۳۵۰ منتقل شد. دستگاه قضایی برخلاف قانون تا کنون با آزادی مشروط و مرخصی او مخالفت کرده و حتی به وعده داده شده مبنی بر اینکه هر روز انفرادی سه تا پنج روز زندان عادی قلمداد شود هم عمل نکرده است.
متن کامل نامه به این شرح است:
ردای سپید بر تن داشتید که به روزگارمان آمدید تا در فراسوی افق طرحی از امید بیابیم.
آن هنگام نوجوان بودم، یارانم نیز، عهد اول را با شما بستیم که شکوه حضورتان را چون نعمتی بی بدیل دریافته بودیم. از آن زمان غم¬هایمان و شادی هایمان هم چون آرمانمان با شما مشترک شد. بر سر عهد بسته شده اراده پایبندی داشتیم هر چند که فراز و فرودهای این روزگار گاهی از ما گله مندتان کرد و گاهی هم ما از شما گله مند شدیم، گاهی حق با شما بود و گاهی هم خب حق با ما بود.
گاهی از ما دور شدید گاهی هم ما از شما دور شدیم، اما هرگز مهرتان از دلهایمان نرفت و با گذشت زمان با جانمان پیوند یافت.
روزی برخی از یارانم به خطا تا جایی دلگیرتان کردند که رنجیده خاطر گفتید با من این گونه بودید اما بعد از من با شما رفتار دیگری خواهد شد، آن روز گریستم که می دانستم راست می گویید.
درست می گفتید ای یار دیرین اما بعد از شما رنجی که از روزگار بر ما رسید ورای آنچه بود که می پنداشتیم. بعد از شما اول آرزوهایمان را باد با خود برد، بعد یارانمان را و بعد زندگی هایمان را.
گفتگوهایمان هم بعد از شما رنگ و بوی دیگری گرفته است. حالا به جای آرزوها و زندگی هایمان با هم از صبوری و استقامت سخن می گوییم تا زیر سنگینی رنج روزگار کمر خم نکنیم؛ دلخوشی مان گفتن از آخرین دیدار با عزیزان دربندمان است و آخرین سخنانشان. دل خوش کرده ایم به آن لحظات کم یاب که سهم مان است از این روزگار بی انصاف و می دانیم این حق ما نبود که از شما آموختیم گفتگو را، صلح و آرامش را و با همین آموزه ها حرکت کرده بودیم. به رغم همه نامرادی ها خرسندیم از این که نسل بالنده ای شده ایم و در این بالندگی، شما حتی بیش از پدران و مادرانمان سهمیم هستید.
زندگی مشترکم را هم با کلام شما آغاز کردم چون بسیاری دیگر که می خواستند خوشبختی هایشان را هم تقسیم کنند، اما هرگز گمان نمی کردم که آن زندگی به دوسال نرسیده از هم بپاشد که مردش دیری است به اسارت رفته؛ هرگز گمان نمی کردم که روزی نزدیکترین همدمم درختان اوین شوند که چهار فصلشان را دیده ام و از ۱۰ ماه پیش که حسین * همسرم محبوس دیوارهای سنگی است، به اندازه تمام دقایق ۳۰۰ روز با برگهایشان سخن گفته ام. سبزی تابستانی درختانش را دیده ام، خواب زمستانیشان را و رویش مجددشان را در بهار که نمی دانم در این زمانی که هنوز صورت هایمان از سیلی زمستان سرخ است از چه رو بازهم روییده اند.
۱۰ ماه است که با درختان اوین سخن ها می گویم، از شوق دیدن استواری یارانم و همسرم که چشمانی به رنگ آرمانش دارد، تا رنج حاصل از دیدن سفید شدن موها و محاسنش در جوانی، سال را هم کنار دیوارهای اوین نو کرده ام. دیگر نگاهم به درهای اوین خیره مانده است از انتظاری طولانی برای گشوده شدنش به روی حسین و دیگر یارانم، انتظاری که گویی بی پایان است.
نگاه زینب دخترهفت ساله مهدی محمودیان هم هنوز پس از ۱۰ماه به راه پدر خیره مانده است و فرزندان مهدی اقبال هم روز پدر را نتوانستند در کنار او باشند، اقبال که صدای آسمانیش آرامش بخش خانواده های اسیران سبز بود، هشت ماهی است که در پستوهای زندان حبس شده است. مهسا هم پس از یک سال هنوز چشم به راه مسعود، یار دیرینش مانده است، فرزندان داوود سلیمانی هم و بسیارند همسران و فرزندان و مادران و پدرانی که ماههاست حتی برای چند روز هم به مرخصی نیامده اند و همچون حسین سال تحویل هم پشت دیوارهای اوین بوده اند.
این قصه زندگی ماست، قصه همان نوجوانان پر شور و شوقی که زمانی در کنار هم عهد نخستین را با شما بستند، همانهایی که امروز زخمه های روزگار در میان جوانی پیرشان کرده است. اما همان امید را داریم و همان مهر در دلمان به اندیشه های شما باقی است. به جای همۀ آنها که امروز اسیرند یا سرگردانند در دیار غربت، روز پدر را به شما تبریک می گویم و ایمان دارم که بازهم در کنار شما و یاران غایب از نظرمان به آفتاب سلامی دوباره خواهیم کرد.
پرستو سرمدی ۴/۴/۸۹
یادتان هست آنروز که جمعیت دانشجویی اصلاح طلب برای برائت از خاتمی عزیز شعار می داد ، همش حرف ، همش حرف ، یادتان هست با کمی مکث رو به ما کرد و گفت : من میروم و به جای من کسانی خواهند آمد که اهل عملند و شما نتیجه ی عمل آنها را خواهید دید . می بینید از ماست که بر ماست .
دوستان باید بسوزیم و بسازیم، درست که اینان سالها پیش در پی کودتا بودند ولی ندانم کاریهای ما هم کمک شایانی به توفیق آنان در نیل به این مقصود نمود .آری خود کرده را تدبیر نیست .
صبر و استقامت تا صبح ظفر
مظلوم تر از موسوی دیگر وجود دارد؟؟!
کسانی که بیشترین رنج را طی این مدت کشیده است ، اقای موسوی و مردم سبز ایران و نیز زندانیان سیاسی عزیز بودند.
به امید آزادی تمام زندانی سیاسی که به ناحق دربند زندان های حکومت شدند.
با خواندن چنین نامه های واقعا اشک از چشمان آدم جاری می شود.
نمی دانم چرا تو این چند روز دلم گرفته. روزهای قبلش هم دلمون گرفته بود. به قول پدر عزیزم ” میر حسین جان ، گفتند که با قامتی سرافراز گرچه مجروح و حبس کشیده ایستاده ایم .
انشالله که همه چیز درست خواهد شد.
ادبیات جنبش سبز فهم و شعور یاران سبز را تا همیشه در تاریخ ماندگار خواهد ساخت
بسیار زیبا نوشته ای پرستو جان
سلام بر ستم دیده ها و اه و فغان از ظالمین و ستمگران .
لغتی برای دل داری و شستن زخمهای این یک سال نداریم ،چرا که تو همسر خوب حسین سرمدی نژاد و فرزندت و تمام دگر- خانواده های زخم خورده و آسیب دیده ،شاهد دهشتناک ترین روز و شبهای طول عمر خود بوده اید.
ولی ما را چه میشود که با آگاهی از بی رحمی آقایان باز هم سر ایستادن نیست.
آیا گرگ ها نمیدانند که این خصلت انسانان آگاه و به خصوص مسلمان ایرانی است که ستم ستیز باشند ،تاریخ ما مملو از این افراد است. همسر شما افتخار همنام بودن با کسی را دارد که ما ایرانیان هر سال به خاطراینکه برای شجاعت و صداقتش به شهادت رسید یادی از او میکنیم و حتما همسر شما از این قاعده مستثنی نیست.
مگر با این بگیر و ببند ها میتوانند صورت مساله را پاک کنند ؟با چه زبانی بگوییم، صورت مساله وفور ظلم وکمبود عدالت و آزادی و ندادن حق زحمتکشان است و بس.
آخر راهی که آقایان میروند تاریک است چرا که شمشیر بر روی حق کشیده اند..و راه سبز امید پیروز .
به جای همۀ آنها که امروز اسیرند یا سرگردانند در دیار غربت، روز پدر را به شما تبریک می گویم و ایمان دارم که بازهم در کنار شما و یاران غایب از نظرمان به آفتاب سلامی دوباره خواهیم کرد.
پدر بزرگوارمان رییس جمهور محبوبمان روز پدر بر شما مبارک!
به آفتاب سلامی دوباره خواهیم کرد….به آفتاب سلامی دوباره خواهیم کرد…….. انشاالله!
واقعاً خاتمی هدیه خداوند است به مردم رنجدیده ایران زمین،خاتمی عزیز خیلی دوستت داریم.
متنی بسیار تاثیرگذار که چند پاراگراف اولش درد دل خیلی از ایرانیهاست.
خواهرم…با شما اشک میریزیم…
نامه ات دل سبزها را بدرد اورداز خداوند صبر واستقامت برای همه سبزها ارزو میکنم