• صفحه اصلی
  • » آنچه از “نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران” در دوران زعامت آقای خامنه‌ای باقی ما...

» کلمه

آنچه از “نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران” در دوران زعامت آقای خامنه‌ای باقی ماند؟!

بر هیچ کس پوشیده نیست آنچه امروزه قدرت و سرنوشت کشور در دست اوست شخص رهبری است و بقیه همه مطیع و مجری منویات او هستند. هم اختیارات فراوان و بی حد و حصر او در قانون اساسی و هم بطور خاص تجربه عملی سه دهه گذشته موید صحت این مدعاست، بگونه ای که همگان می دانند از جزیی ترین تا کلی ترین امور کشور زیر نظر اوست و می توان به ضرس قاطع گفت که رهبری و بیت او بطور مستقیم یا غیرمستقیم در همه چیز از سیر تا پیاز کشور مداخله می کنند.

انتخابات، حقوق بشر و آزمون اصلاح‌طلبی

آقایان به عنوان «حفظ اصلاحات» – در برابر راه سوم – که اکنون چیزی معادل «حفظ نظام» شده است و کاریکاتوری از شورای نگهبان و دیگر ادوات رای سازی و رای بازی هم در اختیار دارد، طوری با هر جنایتی مخالفت می‌کنند که جنایتکار همواره احساس کند جنایتش به خودی خود جرم نیست فقط کمی زیاده روی کرده است!

از سپیده تا اصلاحات

تلخ‌تر از شنیدن صدای استوار اما محزون سپیده، شنیدن صدایی است که فرداروزی در دیدارهای دیپلماتیک و سفرهای دوره‌ای‌اش در جهت منویات حاکم مسلمین و خلیفه ایران، در پاسخ به همتایان اروپایی یا آسیایی اش بگوید پاسخ گویی درباره نقض حقوق بشر در ایران در حوزه کاری اش نیست و در ایران زندانی سیاسی نیست و احیانا از سر ذوق خدمت برای نظام و نه هیچ انگیزه نامشروع دیگر بگوید آزادی در کشور ما از همه جای دنیا بیشتر است منتها تحت قوانین خودمان!

بازخوانی قیام عاشورا در بستر سیاست خارجی بنی امیه- بخش دوم

مرگ معاویه می‌تواند زمینه را برای سربرآوردن شکاف‌های درون جامعه، ظهور دوباره منتقدان و قدرت‌گیری رقبای سیاسی را فراهم کند. معاویه این نگرانی را دارد که خیلی هم جدی است. با وجود همه این کارهایی که کرده، یعنی استفاده از زر و زور و تزویر، و قدرت خود را تثبیت کرده، باز هم نگران است. برای این که این حکومت، قائم به شخص است. وضعیت حکومت‌های قائم به شخص همین است. در هر جای دنیا و با هر عنوانی که می‌خواهند باشند، فرقی نمی‌کند.

رأی دادن یا رأی ندادن: مسئله این است؟ (یادداشت سوم / پایانی)

ما بارها پای صندوق‌های رأی رفته‌ایم بدون این که نسبت به سلامت انتخابات و تعهد به شروط آن به مثابه رقابت آزادانه، آگاهانه، منصفانه و عادلانه به درجه قابل قبولی از اطمینان رسیده باشیم. ما بارها به افراد یا فهرست‌هایی رأی داده‌ایم که برنامه معین و مدونی برای ایجاد تحول، تغییر و اصلاح نداشته‌اند. ما بارها به کسانی رأی داده‌ایم که در صلاحیت‌های شخصی و توانمندی‌های لازم آنها برای برعهده گرفتن بار مسئولیتی که نامزد آن هستند تردید داشته‌ایم. ما بارها به انتخاب فرد یا افرادی رأی داده‌ایم تا از انتخاب فرد یا افراد دیگری جلوگیری کنیم؛ رأیی سلبی که گاه در سد کردن راه رقیب مؤثر هم بوده است، اما دستاورد چشمگیری در حرکت در مسیر پیشرفت در بر نداشته است.

رأی دادن یا رأی ندادن: مسئله این است؟ (یادداشت دوم)

متأسفانه، رفتار اغلب نامزدهای انتخاباتی در کشور ما، با برنامه‌محوری انتخابات سخت بیگانه است. یاد ندارم احزاب و سازمان‌های سیاسی، جبهه‌های ائتلافی انتخاباتی یا نامزدهای منفرد، برنامه‌های پیشنهادی خود را در موضوعاتی مانند چگونگی کاهش تورم، اشتغال‌زایی، مبارزه با فساد، تعامل دیپلماتیک با کشورهای منطقه، تأمین حقوق شهروندی، مدیریت منابع آب، تأمین آزادی رسانه‌های مستقل، ساماندهی حاشیه‌نشینی شهرها، ارتقای منزلت اجتماعی زنان، رسیدگی به وضعیت کودکان کار، مبارزه با اعتیاد، دسترسی عادلانه به بهداشت و درمان، برقراری رابطه صنعت و دانش، سامان‌بخشی به نظام بانکداری، کوچک‌سازی دولت، پاسخگویی نهادهای عمومی، بازگرداندن نیروهای نظامی به کارکرد قانونی خود، تقویت بخش خصوصی و تعاونی‌ها و احترام به گوناگونی فرهنگی (قومی، دینی یا مذهبی) عرضه کرده باشند و زمینه را برای بحث و گفتگو نقادانه برنامه‌های‌شان فراهم ساخته باشند.

رأی دادن یا رأی ندادن: مسئله این است؟ (یادداشت اول)

نگاهی به تاریخ نظام‌های مردم‌سالار یا مدعی مردم‌سالاری نشان می‌دهد که در اغلب موارد، شرکت در انتخابات به برقراری ترافیک موزون و روان این خیابان دوطرفه کمک کرده است، اما گاهی نیز عدم شرکت در انتخابات به نشانه اعتراض نسبت به ناعادلانه بودن روند انتخابات، به دو طرفه شدن این خیابان انجامیده است. حفظ کرامت انسانی شهروندان (که بر پاسداشت آن در مقدمه قانون اساسی ما هم تأکید شده است) در رابطه با انتخابات ایجاب می‌کند که برگزاری انتخابات به‌خاطر جنبه نمایشی آن و برای نشان دادن پشتوانه مردمی نظام مورد سوء استفاده قرار نگیرد.

جان آرش

می‌دانید چه می‌خواهم بگویم؟ او می‌دانست در چه میدان شومی گام نهاده است. می‌دانست ما سخنش را باور داریم اما جان‌مان در مقابل اذناب رذائل نازل است. می‌دانست دفتر و دستکمان و چراغ خانه و اسباب میز کارمان هم هست و نمی‌شود اینهمه را خرج یک تحصن در پاستور کرد

جنبش سبز مواجهه‌ی راستین سیاسی را می تواند فراهم کند

به اعتقاد ما جنبش سبز یکی از تجارب تاریخی معاصر ماست که علی‌رغم گذشت ده سال از آن، به‌اندازه‌ی کافی به آن پرداخته نشده و فراتر از مواجهه‌ی نوستالژیک با شعارها و نمادها، در مورد دقایق گفتمانی و سیاسی آن مداقه نشده است. به باور ما جنبش سبز حامل تمامی اوضاع‌واحوال و خواست‌های ادوار پی‌در‌پی تاریخ پیش از خود است. درواقع جنبش سبز آبستن از تمامی تحولات مشروطه، نهضت ملی و انقلاب ۵۷ است و دقیقا به همین دلیل است که ما آن را نقطه‌ عزیمت خویش برای مواجهه با بحران‌های پیچیده‌ی امروزین‌مان می‌دانیم.

یک دهه، یک عمر پس از جنبش سبز

متونی که در ایام آتی ذیل مسئله فوق در کلمه منتشر می شوند حاوی نکاتی سرنوشت ساز و تذکراتی بنیادین اند؛ برخی از نویسندگان بر شکل گیری مجمعی ملی برای نجات ایران از قید و بند استبداد سیاه حاکم بر آن تاکید کرده اند. دسته ای خواهان مشارکت زنده و موثر رهبران جنبش، بویژه مهندس میرحسین موسوی در قبال مسائل و رخدادهای حیاتی پیشاروی کشور و ملت شده اند و جمعی از اصلاح بنیادین قانون اساسی سخن رانده اند. در تمامی متون فوق آنچه به چشم می خورد دغدغه منافع کشور و حقوق ملت و رهایی ایران در کنار انتقادات اساسی به جنبش و نحوه پیش برد و سرکوب آن نهفته است و کلمه بی کم و کاست و ذره ای قضاوت یا دخالت به انتشار آنهمه دست می یازد

سردار سلامی با چه کسانی مشورت می کند

من نمی دانم فردی چون سردار سلامی حسب موقعیت بسیار مهمی که دارد با چه کسانی مشورت می کند و با چه پیش فرض هایی این سخن را ایراد کرده است به این نکته نیز اشراف دارم که این مثال ناظر به نشان دادن ضعف آمریکاست اما می دانم که کلید واژه ” برج تجارت جهانی” برای افکار عمومی جهان و امریکا معنایی متفاوت با این اظهارات خواهد داشت و وقتی یک چهره نظامی در خاورمیانه آن را در گزاره ای که حاوی تهدید آمریکاست به کار می برد، خواسته یا ناخواسته اذهان را به سمت و سویی مشخص سوق می دهد

سیل ویرانگر و چند نکته: پر کردن شکاف ملت و حکومت واجب عینی است

نظام استبدادی و نامشروع حاکم ولایت فقیه (به رهبری مستبد امروز ایران آقای خامنه‌ای) نهادهای خیریه را معضلی امنیتی می‌بیند و بعضا تنها به سازمان‌های “خیریه‌” حاکمیتی که آشکارا بازوی بسیج و سپاه‌اند اجازه عرض اندام می‌دهد. این مقاومت در برابر شکل‌گیری و گسترش سازمان‌های خیریه را باید ذیل ضدیت نظام‌های ایدئولوژیک و استبدادی در برابر پدید آمدن و قوام یافتن نهادهای مدنی و به تبع آن جامعه پویای مدنی فهمید چرا که این نهادها ستون‌های اصلی ایستادگی جامعه در مقابل استبداد‌ند

مشاور میرحسین موسوی: رفتار ترامپ محکوم است/ تلاش برای تغییر رفتار غیر قانونی بخشی از سپاه نباید مانع از محکومیت اقدامات سلطه طلبانه ترامپ شود

سپاه پاسداران در کلیت خود جزیی از نیروهای نظامی ایران است و به همین جهت انتقاد و مبارزه مستمر و موجه برای تغییر رفتار غیر قانونی و سلطه طلبانه بخشی از فرماندهان سپاه و فرمانده کل قوا برای ایجاد حزب پادگانی و مداخله مغایر با منافع ملی آن در امور سیاسی و اقتصادی کشور نباید مانع از محکومیت اقدامات سلطه طلبانه و غیر قانونی ترامپ شود

درسهای الجزایر برای مردم و حاکمان ایران

آقای خامنه‌ای و تیم سرکوبگرش در‌صدد تقویت و گسترش ماشین سرکوبند، به این علت که توان حل مشکلات عظیم و بن‌بست‌هایی که به دست خود ایجاد کرده اند را ندارند، لذا جز تشدید سرکوب بر اساس استراتژی نصربالرعب راه دیگری برایشان باقی نمانده و همین استراتژی گر چه موجب رنج و سختی مردم شده اما در نهایت مستبد و حاکمیت را به زمین خواهد زد

محصوران آزاد

سه تن که تن شریف‌شان رنج نه سال توهین و افترا را بدون آن که هیچ فرصتی برای دفاع از خود داشته باشند بر دوش می‌کشد. درست گفته شده که بر زمین عدالت، گام‌های انقلاب به قدری کوتاه بوده است که سکون را تداعی می‌کند

آب از سرچشمه گل آلود است

به تدریج دولت، مجلس و قوه ی قضائیه از شکنجه شدگان طلبِکار هم شدند. کار به جایی رسید که از هر سه قوه علیه شاکی ستمدیده اتخاذ موضع شد و با تعجب شاهد موضع تأسف بار سخنگوی دولت به اصطلاح اعتدال گرای مورد حمایت اصلاح طلبان بودیم که کاسه داغ تر از آش شد و خواهان شکایت شکنجه گر علیه شکنجه شده گردید بعد نوبت به قوه قضائیه رسید که دادستان کل کشور انواع و اقسام جرم ها رابه شکنجه شده ی مظلوم اسماعیل بخشی نسبت داد و ماهیت قوه ی قضائیه را یک بار دیگر افشا نمود که چگونه داد ظالم را از مظلوم می ستاند و به حمایت شکنجه گران علیه شکنجه شدگان بر می خیزد

متهم طلبکار/ آقای علم الهدی شما خود یک پای فتنه اید

آقای علم الهدی خود یک پای فتنه است و دلسوزان نظام و انقلاب را متهم می کند، او خود متهم است و باید حساب پس دهد. بنای بر اثبات و یا نسبت دادن جرمی نیست ولی کسانی در پیشگاه ملت متهم و مظنونند مانند آقای علم الهدی و در رقم زدن مصیبتهای امروز شریکند؛ و بهتر است بجای این همه فرافکنی و متهم کردن دیگران؛ خصوصاً آنانکه امتحان پس داده اند و این روزها را بدرستی پیش بینی کرده اند، جوابگو باشند

کاشف فروتن شوکران

همان زمان دوگانگی در قول نسبت داده شده به میرحسین موسوی کلید خورد؛ حامیان منافقین و صدام برای محکوم کردن ایران و نشان دادن نقض حقوق بشر بشر توسط دولت وقت سعی نمودند آن مصاحبه را در رسانه های غربی قلب نمایند و سخن میرحسین موسوی در برخورد قاطع با مجاهدین در عملیات مرصاد را که ادامه جنگ علیه ایران بود را با اعدام زندانی ها تغییر دهند و کل مطلب را مشوه جلوه دهند و قاضی جفری رابرتسون بیشترین نقش را داشت و در مقاله ای در گاردین سعی کرد اعدامها را با عملیات مرصاد جایگزین کند و یا حداقل اذهان را از دفاع مردم ایران در جنگ و مصاحبه میرحسین موسوی که طرفی از آن نبسته بودند به سمت و سویی غیر واقعی سوق دهد و بیشترین تلاش را در این باره بنیاد برومند داشت که از طریق حمایتهای مالی بنیاد ملی دموکراسی در آمریکا تامین میشود و همین آقای جفری رابرتسون ششم مرداد سال ۱۳۸۹ بر اساس پژوهشی که روی آرشیو غیر واقعی اسناد بنیاد برومند انجام داد یک گزارش ۱۴۵ صفحه‌ای منتشر نمود و با ذکر نام مسئولان وقت جمهوری اسلامی ایران را به جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی متهم کرد و سازمان ملل را به پیگیری قضایی فراخواند

امروز، روز رحمت است و نیاز مبرم ما به گفت‌وگوی ملی

من به سهم خود تنها و تنها از همه آنهایی که عرق دین خواهی یا شور انقلابی‌گری‌شان آنها را وامی‌دارد، وجود «دیگری» برنتابند و چنان کنند که سخنش در هیاهوی دشنام‌ها شنیده نشود فروتنانه دعوت می‌کنم به اندکی تأمل و درنگ در راه طی شده. مبادا ما داعیه‌داران پیروی از آیین محمدی نه دعوت‌کنندگان به کلمه توحید و توحید در کلمه، که آتش‌افروزان شعله‌هایی باشیم که ملک و مملکت در آن بسوزد و خاکسترش را گردباد تاریخ به هیچستان ببرد. والسلام علی من اتبع الهدی

مکرون: ناسیونالیسم منحط در مقابل وطن دوستی قرار گرفته است

حالا این توصیف را با اوضاع و احوال سالهای اخیر کشورمان، به ویژه دوره هشت ساله یکدست حاکمیت اقتدارگرایان و دولت احمدی نژاد، مقایسه و داوری کنید که به رغم اشتراک حاکمیت استبدادی و تحولات حادث، جامعه و شیوه حکمرانی چه سیری را طی کرده است؟ اسف انگیز است که موضوع « حاکمیت استبدادی و پاکدستی » همچنان مسئله جامعه ماست با این تفاوت که در گذشته به رغم « حاکمیت استبدادی » جا برای « پاکدستی » بازتر بوده، و امروزه « پاکدستی » کارگزاران حکومت همچون گوهر نایاب شده است!