• صفحه اصلی
  • » از سه شیر محصور تا پنجشیر در زنجیر؛ بر ما مردمان چه گذشت؟...

» کلمه

از سه شیر محصور تا پنجشیر در زنجیر؛ بر ما مردمان چه گذشت؟

اینجا باز کسی ایستاده است تا بگوید نه! و بگوید می توان نه گفت و به کودکان سرزمین خود نشان دهد تا به یاد بسپرند و با آن یاد خو بگیرند و گوشت و استخوان برویانند و روح و روان درامیزند که: مردمانی زنده اند و ارزش زندگی را برای مردمان خود جاودانه می کنند که خود برای زنجیر دست دراز نکنند! ولو از چهار اطراف هول زنجیر و هراس مرگ بر آنان ببارد!

پنجشیر؛ فراخوانی برای همگان/ علیه وفاق عمومی بر اولویت «شر»

طالبان توانست با اتکا به همین رویکرد و تزویر و وحشت، بخش عمده خاک افغانستان را تحت تسلط خویش درآورد. قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای نیز با طرح این دعوی که خیانت‌های درونی افغان‌ها عامل اصلی این رخدادها بوده است، خود را از درگیری‌ها کنار کشیدند

آشغال‌های دوست‌داشتنی و آشغال‌های دوست‌نداشتنی

این روزها اما، شاهد تلاشی جدی در جهت مخالف هستیم که با شعار عوامفریبانه «یک‌دست‌سازی حاکمیت» میدان‌دار سیاست شده و با مهندسی بی‌نظیر و عریان انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری، آرزوی دیرینه حاکمیت را برای پیروی بی‌چون و چرا و تمام‌قد کارگزاران منویاتش جامه واقعیت بپوشاند.

نمی ترسند چون ایمان ندارند

در بیست سال اول با کلی اغماض می توان‌ گفت که لااقل خروجی از تاریکی به سمت نور صورت‌ نگرفت و همین مقدار برای تخطئه نظریه امام کافی بود. چه رسد به دوازده سال اخیر که شاهد خروج تند از نور به تاریکی هستیم. مثلا در دو دهه اول می شد جوان را به نماز خواندن دعوت کرد، اگرچه اثری نداشت. ولی در دوازده سال اخیر خود این دعوت ناممکن شده است.‌

محبت را به حکومت و حکومت را به محبت باز گردانید

به آنچه در خوزستان روی داد بنگرید. آیا کرخه یک‌شبه خشک شد، و کارون، و دز، و جراحی، و هور ، یا مسئولان مدت‌ها پیش خبر از بحران قریب الوقوع داشتند؟ یک لحظه تصور کنید بگویند فردا آب شهر قطع می‌شود. چه خواهید کرد؟ آیا به خانه زنگ‌ نمی‌زنید تا اطلاع دهید و مثلا به اندازه کافی آب بردارند؟

آقای اشتری، مردم را تهدید نکن

فرمانده کل نیروی انتظامی، آقای سردار اشتری! چقدر آشنا به نظر می آید. آیا یک جایی او را ندیده ام؟ قیافه اش را مطمئن نیستم، اما رفتارش چقدر شبیه به جناب سروان آن شب است. بعضی سروان به دنیا می آیند و سروان می میرند، حتی بعد از آنکه سردار شدند.

«پیروز قطعی انتخابات با فاصله بسیار زیاد» ما مردم هستیم

برای ما که صداقت و صمیمیت دولت و رییس بی تکبر و باوفایش را با گوشت و پوست مان لمس کردیم و خنده‌های او را پس از گلوله خوردنمان در کوی و برزن بنزین آلود، به چشم دیدیم، داستان صداقت این دولت و آن حکومت، مضحکه ای بیش نیست چنانکه بساط استصواب ولایی شان جز سراب و گندابی نبود.

تحریم میدان ظالم، تکریم معنای رای است

رهبر مملکت از شورای نگهبان که دروغ گفته و ظلم کرده و انتخاب مردم به انتصاب خود آلوده دفاع می‌کند. در مقابل افواج یک ملت از ۱۲ نفر که با اتکای به دروغ و بهتان، سرنوشت یک ملت را به بازی می‌گیرند دفاع می‌کند و نه او و نه شورای منصوب ش هیچ لزومی نمی‌بینند که حتی کلمه ای برای مردم توضیح دهند و عذر آورند و حتی از خطای خود پوزش بخواهند!

سرنوشت ایران چه خواهد شد؟ (۲)

در ساده‌ترین شکل از مناسبات سیاسی دسترسی محدود کسی یا کسانی که واجد ظرفیت اعمال زور هستند بر جامعه مسلط می‌شوند و مواهب تولید شده را به نفع خود غصب می‌کنند، یعنی دسترسی دیگران را به آن خواستنی‌ها محدود می‌سازند تا بهره‌مندی خود را افزایش ‌دهند.

سرنوشت ایران چه خواهد شد؟

به راستی سرنوشت ایران چه خواهد شد؟ آن خاکی که در آن ریشه دوانده‌ایم اگر شوره‌زار شود چه می‌کنیم؟ آن آبی که ما را زنده می‌دارد اگر خشک شود چه می‌کنیم؟ آن ثروت خدادادی که مایه زندگی ملت است اگر به دست‌ کسانی غارت شود که ۸۵ درصد مردم را مردم‌ نمی‌دانند چه می‌کنیم؟

صیغه جمع یا صیغه مفرد: «بانی» یا «بانیان» وضع موجود؟

دروغ‌بافی، این روزها کاری دشوار شده و طشت بی‌حیایی دروغ‌سالاری از پشت‌بام اقتدارگرایان افتاده است. با این همه، اگرچه تاریخ مصرف بسیاری از واژه‌سازی ‌ها و مفهوم‌آفرینی‌ها به‌علت سستی بنیان‌های نظری و آگاهی فزاینده شهروندان کوتاه است، نیاز مستمر حاکمیت خودکامه به دروغ‌پردازی تاریخ انقضای مصرف ندارد

در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!

این سخنان، واقعیت‌های مهمی را که کنشگران مشتاق بسیج شهروندان برای مشارکتی پرشور در انتخابات پیش رو به عمد یا سهو فراموش کرده‌اند یادآوری می‌کند، از جمله این واقعیت که به تعبیر رهبر اصلاحات، در ساختار کنونی نظام، رئیس‌جمهور (چه رسد به وزیر امور خارجه او) یک «تدارکات‌چی» بیش نیست و تأکیدی دوباره بر این که «نباید هم باشد»

اصل مردم‌اند نه غیرمردم

جای گلایه است که به همین زودی و آسانی، تاریخی که پیش چشم‌مان واقع شد باژگونه تقریر ‌شود، ولو این کار با نیات مصلحانه انجام گیرد. به راستی آیا این ما بودیم که خودمان را با شدت بر قمه اوباش استخدام شده توسط سردار همدانیان فرود می‌آوردیم؟ آری، ما هم می‌گوئیم نباید راه گفتگو را بست. هر چه باشد همه ما محکوم به زندگی در کنار یکدیگریم.

روزهای خوش و روزهای ناخوش یک ملت: به مناسبت امضاء قرارداد ۲۵ ساله با جمهوری کمونیستی خلق چین

ننگ این روزها از حافظه تاریخی ملت ما نازدودنی است و احساس خفت و خواری آن در ذائقه تاریخی مردم ما همواره به تلخی خواهد ماند. کارگزاران حکومتی که به اجبار یا دلخواه، از سر ناچاری یا نادانی، با انگیزه خدمت یا خیانت، به فرمان یا به اختیار، امضاء خود را پای چنین قراردادهایی گذاشته‌اند، در دادگاه همیشگی وجدان شخصی خود و دادگاه وجدان مردم ایران، باقی مانده‌اند؛ دادگاهی که صدها کتاب و هزاران مقاله تا پایان تاریخ به گزارشش خواهند نشست.

فصل حکومت نظامیان

بدی پول دزدی این است که سیر نمی‌کند؛ به تریلیارد که می‌رسد تازه اشتها باز می‌شود. ثبات هم ندارد؛ نمی‌توانی مثل آب باریکه کارمندی روی دوامش حساب کنی. بانک مرکزی را هم که امروز بزنی فردا چه‌؟ دیگر اشکالش آنکه نگرانی می‌آورد، نکند کسی بپرسد از کجا آورده‌ای. اینها مشکلات بزرگی هستند که چاره کردن‌شان راه‌حل‌های اساسی و تشکیلاتی می‌خواهد.

کالایی بنام اعتماد

در آثار علمی گاهی از کارآفرینان سیاسی نام برده می‌شود. کارآفرین یعنی کالاآفرین: کسی که با مدیریتش سرمایه مورد نیاز برای تولید یک محصول را گرد می‌آورد و فرایند تولید و توزیع را به راه می‌اندازد و بهینه می‌‌سازد. اما مهم‌تر از اینها، او کسی است که در مرتبه نخست به کشف نیاز برای یک کالا (یا خدمت) می‌پردازد. آیا ما به چیزهایی که کارآفرینان برای‌مان خلق می‌کنند به راستی نیاز داریم؟

در سالگرد انقلاب ۵۷؛ از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت

در آستانه سالگرد این انقلاب که امروز آثار و ماثرش پیش روی ما بلکه چون دشنه در پهلوی ماست، یک نفر از ما نتوانست بپرسد و بداند چرا حکومت ما باید حکومتی منزوی و غیرعادی و پرچمدار جنگ با همه دنیای وحشی و فاسد غرب و آمریکا باشد حال آنکه ما سارق ترین شکل حکومت، فاسدترین روند مسئولیت، قانون شکن ترین حکومت گران و بی اخلاق ترین صاحبان قدرت را در کشور خودمان داریم؟!

اصل ۱۱۱ ما و متمم اصل ۲۵ آنها

جنگ برای همه کشورها، چه در موقعیت حمله‌کننده باشند و چه در مقام دفاع، وضعیت مشابهی را پیش می‌آورد که قوانین اساسی حاکم بر آن کشورها، به‌رغم تفاوت‌هایی که ممکن است در زمینه‌های دیگر با یکدیگر داشته باشند، باید تکلیف فرایندهای تصمیم‌گیری صاحبان قدرت در آن شرایط را معین کند.

زهرای اطهر و رهنورد اختر

این راه که رهنورد می پوید راه عمر اوست و عمری که در این راه رفته، سوگند او به سرزمین و نیاکان پاکش است و می‌دانیم که پیمودن راه زهرای اطهر در نظام اموی که دیانت در آن جز با تقرب به سلطان و نه تقوا به ایمان ممکن نیست، چقدر ناممکن است.

قتل قانون؛ تا کی این بساط مفسده را قانون و بنای مفسد برآمده از آن را قانونی می‌دانیم؟

قانونی که زبانش برای ما مردم، منتقدان، مخالفان و حق گویان، اعدام و حبس و جریمه و شکنجه است و برای «آنها»، برای حاکمان، برای خودی ها، برای آقایان، برای عمله ظلمه، برای هر بی سروپایی که به سخیف ترین و کثیف‌ترین و کریه ترین شکل از نظام شان دفاع کند، برای دزدان بیت المال و اختلاسگران چفیه به گردن و کارت سپاه در دست، رانت است و امتیاز و وام و ویلا و واویلا که زبانی از ما بجنبد در تقبیح این تبعیض!