آیا تاریخ تکرار میشود؟ (در ایستگاه پایانی عصر اعدام)
چکیده :درگذشت فقیه بلندمرتبهای در بالاترین سطح از مقامهای نظام پساانقلاب که با درسگیری از تجربهی تلخ دوران دادستانی خود در دههی شصت کشور به منتقد و سرانجام به مبغوض یا قربانی همان روند قضایی-سیاسیای تبدیل میشود که زمانی دستاندرکار برساخت آن بود و عاقبت با نوعی گسست و چرخش فکری («گشت معرفتشناختی») بهسمت نواندیشی فقهی...
احسان شریعتی
« هرگز قضاوت نکنید تا مورد داوری قرار نگیرید؛ زیرا با همان حکم که قضاوت کردهاید مورد داوری قرار خواهید گرفت (…)؛ چرا پَرِ کاهی را در چشم برادرت میبینی اما تیر چوبی را که در چشم داری نمیبینی؟! »
عهد جدید: مَتّی ۷:۱-۱۲
همزمانی دو رخداد در این هفته دارای معنایی پُر معما بود:
از سویی، درگذشت فقیه بلندمرتبهای در بالاترین سطح از مقامهای نظام پساانقلاب که با درسگیری از تجربهی تلخ دوران دادستانی خود در دههی شصت کشور به منتقد و سرانجام به مبغوض یا قربانی همان روند قضایی-سیاسیای تبدیل میشود که زمانی دستاندرکار برساخت آن بود و عاقبت با نوعی گسست و چرخش فکری («گشت معرفتشناختی») بهسمت نواندیشی فقهی میگرود؛
و از سوی دیگر، تصمیم اخیر مقامات سیاسی-قضایی مبنی بر «تعجیل» در اعدام ورزشکاری مطرح در افکار عمومی از مدتها پیش و متهم به قتل حین مشارکت در جریان شورش اجتماعی سال گذشته.
همزمانی این دو رخداد نشان چه معما و نکتهی تأملبرانگیزی است؟
در مورد اول آیا تغییر و تحول چهرههای سیاسی و فکری که در موارد مشابه بسیار دیگر تکرار شده است، امر عجیبی است؟ اعجابآورتر اما این که چرا برای بسا فقها و امرای همقطار، و گاه در مقامی پایینتر، چنین تحولی موجب پرسش، بازاندیشی و بازگشایی باب «احتیاط» نشده است؟! معیاری که در فقه همان جایگاه را دارد که مثلا مفهوم «فرونزیس» (حزم) در فلسفه (ارسطو، معلم اول متافیزک).
و این نکته مؤید همان آموزهی هگلی است که «نخستین درسی که از تاریخ میآموزیم ایناست که کسی از تاریخ درس نمیآموزد (نه حکومتها و نه مردم)!» و ضرورت طرح دوبارهی پرسش که آیا براستی میتوان (و میبایست) از تاریخ درس آموخت ؟ و چه درسی؟ و همین هگل در جای دیگری گفته است که «تاریخ همواره دو بار تکرار میشود» و مارکس، شاگرد او، افزوده بود که استاد فراموش کرده بیافزاید: «بار اول بهشکل تراژدی و بار دوم بهشکل کمدی!» در واقع، تکرار مضحک حوادث دردناک گذشته خواه به»علت» ترس باشد از اتمامِ ترس، ضرورت ارعاب برای اعمال اقتدار، سرکوب شورشهای بالقوه، و خواه به«دلیل» اصرار بر استمرارِ سنت، ارادهی تقلید از رویهی گذشته، و بزرگداشت گذشتگان و باز بهتعبیر مارکس، شرکت در «جشن احیای اموات»؛ همگی بهروشنی نشان نمیدهد که برغم آشکار شدن عواقب هر کار و اقدامی، تاریخ بهشکل بیرحمانه یا مضحکی «تکرار» میشود و گویی همچنان قرار نیست کسی از آن درسی بگیرد؟
در همینجا اما، در پساپشتِ ظاهر اعجابآور و جنونآمیزِ «تکرار» تاریخ، ناگهان، «تفاوت» هر دوران و یگانه بودن هر «رخداد» که دال بر رشد عقلانیت و منطق پیشرفت آزادی نمودار میشود. تفاوتی که هر دم تراژدی را به کمدی، ترس را به تمسخر، درد را به پادتن(آنتیبادی)، و قاطعیت را به تجدیدنظر (توبه، گشت و فرگشت)، تبدیل میسازد.
پس نه، تاریخ هرگز طابق نعلبهنعل تکرار نمیشود و به همین دلیل هم نمیتوان بهطور مستقیم (و مکانیکی) از رخدادهای گذشته درس آموخت. تشابه موارد گذشته و حال بهمعنای تداوم و تکرار تاریخ نیست. تاریخ روایت فراز و فرودها، گسستها، و جهشهای کیفی رو به پیش و رو به بالا است. و معنای سر زدن امر «نو» گسست با گذشته و گذشتهگرایان است و دلواپسی واپسگرایان هم از همینجاست. امر «نو» برآمدن جهان دیگری است که منطقِ زندگی و زایش و ایجاد جایگزین جنونِ مرگ و تباهی و اعدام گردد.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085