سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » ترجمه نامه‌ای که دلواپسان به دروغ به سبزها نسبت می‌دهند...
» چرا افراطیون به جای تحریف و تهمت‌زنی، به اصل نامه مراجعه نمی‌کنند

ترجمه نامه‌ای که دلواپسان به دروغ به سبزها نسبت می‌دهند

چکیده :صداوسیما گزارش پخش می‌کند که «اسناد جدیدی از سران فتنه فاش شده» و «معلوم شده تحریم‌ها تقصیر آنها بوده». کیهان تیتر می‌زند که «سران فتنه ستون پنجم آمریکا بودند». سایت ها و مطبوعات اقتدارگرا از «خیانت سران فتنه» نوشتند و به اصلاح طلبان هشدار دادند که «این لکه ننگ را پاک کنند». امپراتوری دروغ دوباره آستین ها را بالا زده و قصد آبروی محصوران مظلوم را کرده است. آبرویی که در این شش سال هم کسی جز خدا پاسدار آن نبود. اما واقعیت چیست؟...


کلمه: صداوسیما گزارش پخش می‌کند که «اسناد جدیدی از سران فتنه فاش شده» و «معلوم شده تحریم‌ها تقصیر آنها بوده». کیهان تیتر می‌زند که «سران فتنه ستون پنجم آمریکا بودند». سایت ها و مطبوعات اقتدارگرا از «خیانت سران فتنه» نوشتند و به اصلاح طلبان هشدار دادند که «این لکه ننگ را پاک کنند». امپراتوری دروغ دوباره آستین ها را بالا زده و قصد آبروی محصوران مظلوم را کرده است. آبرویی که در این شش سال هم کسی جز خدا پاسدار آن نبود. اما واقعیت چیست؟

تمام ماجرا، یادداشتی از یک چهره نزدیک به تندروهای نومحافظه کار آمریکایی است که کیهانیان و دلواپسان را ذوق زده کرده است. مایکل لدین ادعا کرده که آمریکا در سال ۸۸ با «گروه موسوی، جنبش سبز» تماس گرفته و دو سؤال از آنها پرسیده است: «ما چه باید بکنیم؟ و چه نباید بکنیم؟» و پاسخی را از قول سبزها منتشر کرده که به تنها چیزی که نزدیک نیست، لحن و موضع سبزهای طرفدار میرحسین موسوی است.

اما همین متن و ادعای غریب آن، مورد استناد گسترده رسانه میلی و خبرگزاری های وابسته به سپاه قرار گرفته است تا ادعای ناکام شش ساله خود مبنی بر نسبت دادن جنبش سبز به بیگانگان را تکرار کنند. کارشناسان تکراری و همیشگی به صف شده اند تا خبرگزاری فارس و تسنیم و سایت های تابعه از زبان آنها موج رسانه ای تازه ای را علیه محصوران و سبزهای مظلوم آغاز کنند.

کلمه در مطالب متعددی به بررسی این دروغ بزرگ و جوانب آن خواهد پرداخت. اما بهتر است این بررسی را با ترجمه عین نامه ای که لدین آمریکایی و افراطیون وطنی به سبزها نسبت داده اند، آغاز کنیم. متنی که در جای جای آن مواضع و ادبیات متفاوتی را با لحن و منش رهبران و رهروان جنبش سبز می توان دید.

* * *

درباره موج اخیر حملات امپراتوری دروغ به سران محصور جنبش سبز، این مجموعه مطالب را بخوانید:

مایکل لدین کیست

چرا مایک لدین «حجت» دلواپسان است؟

وقتی دروغ صهیونیست‌ها برهان قاطع دلواپسان می‌شود

ترجمه نامه‌ای که دلواپسان به دروغ به سبزها نسبت می‌دهند

کدام عقل سلیمی باور می‌کند این نامه متعلق به سبزها و موسوی باشد

تناقض‌های یک نمایش‌نامه: تلاش برای برهم زدن توافق هسته‌ای به هر قیمت

تمسک به اسرائیلیات جنگ‌طلبان آمریکایی؛ استیصال اقتدارگرایان در برابر جنبش سبز

* * *

آنچه در زیر می خوانید، ترجمه کامل متن نامه مورد ادعای مایکل لدین است که کیهان، فارس و تسنیم، صداوسیما و دیگر رسانه های اقتدارگرا به مفاد آن استناد کرده اند اما حتی حاضر به انتشار بخشی از ترجمه آن، که رسواگر و فاش کننده واقعیت است، نشده اند. آیا چنین متن پر از دروغ و بی ادبی و اتهام زنی را می توان به سبزهایی که شعار آنها اخلاق و نفی دروغ بود، نسبت داد؟

متن یادداشت لدین را در اینجا و متن نامه مورد ادعای او را در اینجا می توانید ببینید، و ترجمه متن نامه هم در زیر می آید:

  ‌‌

برای رسیدن به فهم مشترک درباره موضوعی که قرار است صحبت کنیم، لطفا به یک مرور تاریخی توجه کنید، تا به این واقعیت برسیم که ما با مردمی مواجه هستیم که دو راه بیشتر ندارند یا خانه و زندگی را رها کنند یا با هوشمندی در زندگی روزمره شان فعالیت داشته باشند.

ایران امپراتوری بزرگ و بی همتایی بوده که از نظر فرهنگی و مذهبی بی بدیل است. پس از حمله اعراب ، این سرزمین جزئی از خلافت عربی شد. پس از قرنها، ایرانیان با ظهور صفوی ها دوباره تلاش کردند به شکوه پیش دست یابند. صفوی ها گروهی با اصالت آذری بودند که مذهب شان را به شیعه تغییر داده و جنبشی نظامی ایجاد و “مملکت ایران” را دوباره در قرن ۱۶ میلادی بازسازی کردند.

صفوی ها یکسان سازی مذهبی را آغاز کردند و شیعه را به عنوان مذهب ملی ایرانیان اعلام کردند. تلاش زیاد صفوی ها برای استقلال باعث شد که کشور حتی در دوره اوج استعمار توسط قوای نظامی تصرف نشود.

سیصد سال بعد، دو مفهوم نوین سیاسی در کنار موضوع “استقلال” به وجود آمد: آزادی و حکومت مشروطه. در ۱۹۰۶ نخستین انقلاب بزرگ آسیا یعنی انقلاب مشروطه ایران شکل گرفت. این انقلاب تحت تاثیر مفاهیم روشنگری در اروپا و ظهور مجلس دموکراتیک در غرب ، مدرنیزاسیون و فن و آوری علم نوین آغاز شد. هدف این انقلاب تغییر سیستم سیاسی از سلطنت به سلطنت مشروطه بود. این انقلاب با دخالت نظامی قوای روسیه تغییر مسیر داد. مجلس ملی توسط آنها به توپ بسته و تخریب شد. با این حال برای دومین بار در تاریخ معاصر ایران، آذری ها به رهبری ستارخان جنبشی را برای رسیدن به آزادی آغاز کردند. پیروزی باعث شد مفاهیم مربوط به آزادی گسترش بیشتری بیابد. ملت شاه را مجبور به پناهندگی به سفارت روسیه در تهران کرد. شاه، بعدها به روسیه تبعید شد و همانجا درگذشت. یک موضوع مربوط به آمریکا، تلاش معلم سی و یک ساله در شهر تبریز به نام آقای بسکرویل برای ملحق شدن به نیروهای ضد دولت است. او زندگی اش را در راه آزادی ایران از دست داد. او همچنان در قلب مردم ایران به عنوان قهرمانی بزرگ مورد احترام است.

پس از جنگ جهانی دوم تشکیل احزاب با رعایت قواعد دموکراسی نخستین تجربه ی آزادی و استقلال را برای مردم به ارمغان آورد. متاسفانه این دوره کوتاه با کودتا علیه دولت محمد مصدق به خاموشی گرایید. به نظر بسیاری، نه فقط چپ گرایان مارکسیست که لیبرالها هم سقوط کردند. همه آنها امکان ورود به عرصه دموکراسی را از دست دادند. همین امر باعث شد تا رادیکالیسم چپ و بنیادگرایی مذهبی هر دو ظهور کند.

کتاب مهم آیت الله خمینی، ولایت فقیه،در سال های ۱۹۶۰ نقطه عطفی در راه رسیدن به دولت مذهبی بود. از طرف دیگر، در دنیای تسنن هم سعید قطب فعالانه همین نگاه بنیادگرایانه اسلامی را دنبال می کرد. چگونه اسلام سیاسی دوباره ظهور کرد؟ به نظر می آید بشود دو دلیل را برشمرد نخست آنکه تفکرات وام گرفته شده از غرب مانند مارکسیسم و لیبرالیسم جوابگوی نیاز ایرانیان برای تغییرات کشوری با اکثریت مسلمان نبودند و حتی جنبشهای شوونیستی هم در دنیای عرب جوابگو نبود و دوم آنکه اسلام ادعا می کرد پاسخی برای پرسشهای سیاسی دارد.

چنانچه آیت الله خمینی تاکید می کند” تفاوت اساسی بین دولت اسلامی در یک سو و سلطنت مشروطه و جمهوریت در سوی دیگر در این است که نمایندگان مردم یا شاه در چنین سیستمهایی به قانون مشروعیت می دهند حال آنکه در اسلام قدرت مشروع تنها از خدا منشا می گیرد.”

این دقیقا شبیه “قدرت الهی شاهان” در غرب پیش از دولتهای مدرن است. در مشروطه ایرانی هم با نظر آیت الله هم داستان است. بر این اساس این خداست که قانون می گذارد، و پیامبران آن را توضیح می دهند. امامان شیعه تفسیرش می کنند و تا بازگشت امام غایب قانون دوباره تفسیر خواهد شد و به وسیله فقیهان اجرا. برای همین واژه اسلام در شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی در طول انقلاب اسلامی به کار رفت.

برای بنیادگرایان اسلامی همچون احمدی نژاد و رهبر ایران، دو امام از سایر امامان مهمترند. نخست امام علی که نماینده اسلام حقیقی و قوانین واضح نظامی است و دوم امام حسین که سمبل شهادت است. او با آغوش باز مرگ را زمانی پذیرفت که امکان دیالوگ وجود نداشت. این ادغام شکوه و سلطه، ایده آل کردن شهادت و انتظار برای امام دوازدهم شرایط انتحار را برای یک سیستم سیاسی ایجاد کرده است.

سیستم سیاسی ایران نیز امروز به دیدگاه آخرالزمانی باور دارد. آنها معتقدند که دوره آخر الزمان به زودی آغاز خواهد شد. همچنین بر این باورند که غرب و سیستمهای حکومتی یهودی باید از بین بروند تا امپراتوری شیعه شکل بگیرد.

این نوع پایان جهان حتی میان مسلمانان نیز مناقشه برانگیز است. تهران قویا از گروههای شیعه و سنی در جای جای جهان با امکانات تسلیحاتی ، مالی و آموزشی و با استفاده از ماشین پروپاگاندا حمایت می کند. لازم به ذکر است که شباهت هایی بین سنی های رادیکال و گروههای شیعه بنیادگرا وجود دارد، هر دو به نابودی غرب و اسرائیل باور دارند، هر دو به شریعت به عنوان اصل قانونگذاری پایبندند و هر دو به اشکال مختلف زور و در صورت لزوم خشونتهایی مانند ترور درمقابل دشمن باور دارند. همانطور که می دانید رژیم ایران سالها از القاعده و طالبان حمایت کرده است در حالی که حتی توافقهای بین قومیت ها نتوانسته از خونریزی های بیشتر در عراق جلوگیری کند.

سیستم سیاسی ایران به شدت ایدئولوژیک است. ایران سیستم نظامی ای دارد که خود را متعهد به صادر کردن انقلاب می داند و حتی اکثریت روحانیون شامل آیت الله ها هم از این وضعیت رنج می کشند. ایران تنها کشوری است که دادگاه مخصوص روحانیون دارد. تعجب برانگیز نیست که در ماهها و سالهای اخیر ایرانیان آزادی و استقلال را درخواست کردند و زیرا سیستم حاکمیتی در مسائل خصوصی آنها دخالت می کند. فاصله عمیق بین سیستم حاکمیتی و ایدئولوژی وجود دارد. سرانجام انقلاب سبز در ادامه انقلاب ۱۹۰۶ به وجود آمد.

همانطور که ایران صفوی با رویدادهای تاریخ مواجه بود، همانطور که در مشروطیت در ۱۹۰۶ مذهب برای ایجاد اتحاد استفاده شد. هم اکنون مذهب بر اساس خواست مردم ایران باید از ساختار سیاسی جدا شود تا اتحاد مردم ایران تضمین شود. بسیار استعاری است که هم در آن زمان و هم در ح-ال حاضر مردانی از آذربایجان به دنبال دموکراسی بوده اند. نخست وزیر پیشین میرحسین موسوی نیز آذربایجانی است.

ساختار سیاسی

رهبر امروز ایران آیت الله خامنه ای هفتاد سال دارد و در خانواده ای از طبقه فقیر و مذهبی متولد شد. او از نظر بدنی ضعیف است و روزانه از جوانی مواد مخدر مصرف می کند و عقده های ذهنی دارد. یکی از آنها عقده حقارت است و احتمالا به دلیل شکل رفتار دائمی با آقای خمینی با او به وجود آمده است. دلیل دیگر این وضع این واقعیت است که آیت الله خمینی علیرغم کمبودهایی که در قدرت و دانش مذهبی داشت به اینکه منتخب است باور داشت. البته این نظر همواره با مخالفتهایی رو به رو بود. واقعیت دیگر این است که رهبر عموما چندان مورد توجه مجامع بین المللی نیست. او به ندرت به سفر می رود و از نظر فرهنگی از طبقات بالای فرهنگی محسوب نمی شود. از اولین روزهای انقلاب ۵۷، ساختار حاکمیتی دچار کشمکش و بحران بود: گروگانگیری در سفارت آمریکا و حمله صدام به ایران، حمله به حجاج در عربستان.

در این شرایط بالای هرم سیاسی نتوانست خودش را در فرایند فاصله گیری از بنیادهای انقلابی و مشروطه نقد کند. وضعیت رهبری ایران شبیه گیر افتادن عنکبوتی بزرگ در دام خودش است. اطرافیان او قدرت ترمیم این تارها و دامها را ندارند. هر ناظر بیرونی یا تحلیل گر سیاسی که تصور کرده در چنین شرایطی می تواند تغییر سیاسی ایجاد کند باید تحلیلش را مورد آنالیز دوباره قرار دهد. از سوی دیگر به دلیل آنکه با توجه به وضعیت اقتصادی شانس کمی برای تغییرات واقعی و بدون خشونت و آرام وجود دارد و شرایط کنونی مورد حمایت نیست، تنها با استفاده از نیروی نظامی وضعیت متعادل مانده است. سپاه و بسیج هر گونه کشمکش احتمالی را سرکوب می کنند. به علاوه، حکومت ترجیح می دهد خود را با شستشوی مغزی نسل بعدی تضمین کند. لازم به ذکر است که پاکسازی آموزشی در سال ۲۰۰۹ آغاز شد و هدف آن اسلامی کردن مدارس و دانشگاهها و نوشتن دوباره تاریخ و اخراج استادان و معلمان بوده است. این وضع ابقای حکومت را در نسل بعد تضمین می کند و اگر جلویش گرفته نشود از هر بمب اتمی ای خطرناکتر است.

اینگونه به وجود آوردن شرایط امنیتی بسیار گران و مخارج آن تا کنون محرمانه مانده است. به نظر می رسد حدود ۶۰ در صد ایرانیان در حال حاضر زیر خط فقر زندگی می کنند. علاوه بر این، هزینه های بین المللی نظامی حدود ۱۲ ملیارد دلار است که اگر این رقم آشکار شود، می تواند نارضایتی را افزایش دهد.

حدود ۵۰ درصد مخارج حکومت ایران زیرزمینی است و برای پنهان نگاه داشتن آن مافیای اقتصادی شکل گرفته است:دولت در دولت. دیکتاتوری بر این پایه ساخته شده است که بیرون و درون حکومت در عراق، افغانستان و هر جای خاورمیانه و ایران سرکوب توسط سپاه و ساختار نظامی ایران حمایت می شود.

خلاصه آن که، ساختار این حکومت دیکتاتور و سرکوبگر است و باور به آخرالزمان دارد و تلاش می کند ابقا شود و از راه سرکوب و استفاده از منابع مالی پیش می رود. برای سالها، ایرانیان شجاع به ویژه دانشجویان تنها کسانی بوده اند که در مقابل این وضع ایستادگی کرده اند. این باعث شد که بسیاری از متخصصان خارجی بر این باور باشند که ایستادگی یاد شده توسط عامه مردم خوب حمایت نشده است. این گفته ها البته با رویدادهای پس از انتخابات ۲۰۰۹ به کلی مخدوش شد. از آن زمان خیل عظیمی از ایرانیان تمایل شان را به تغییر نشان دادند. علی رغم سرکوب شدید ، جنایت و شکنجه مردم بسیاری در خیابانها تظاهرات کردند. این راهکار فقط واکنشی خشمگینانه به نتایج انتخابات نبود. روحانیون و حتی نیروهای امنیتی به مردم پیوستند و حکومت مجبور شد برای بقایش بجنگد.

تحلیلگران خارجی معتقدند که نیروی مردم هیچ جهت و رهبری ای نداشت اما این اشتباه است. بسیار پیش از ۲۰۰۹ و جنبش سبز به رهبری میرحسین موسوی چنین اعتراضهایی سبقه داشته است.

اما در فرایند انتخابات او و همسرش وارد شدند. او زنی شجاع در فضای ایران است که سرکوب را نقد می کند. امروز آقای موسوی رهبری آگاه و مقاوم است. او به مردم قول داده است که در هر هزینه ای آنها را همراهی کند تا به سرمنزل مقصود برسند. علیرغم حجم سانسور و بی توجهی رسانه های جهانی، جنبش بی خشونت سبز به شدت مورد سرکوب قرار دارد.

علیرغم تصمیم مهندس موسوی به سکوت، حکومت تلاش کرده او را دستگیر یا به قتل برساند. واضح است که محدود کردن آقای موسوی موجب خاموشی اعتراض نخواهد شد و با دستگیری، اعتصاب، خشونت و تسویه حساب های قومیتی و سرکوب گسترده شبیه آنچه در یوگسلاوی سابق روی داد، همراه خواهد بود. بر اساس آخرین بیانات آقای موسوی، روحانیون بنیادگرا و نیروهای سرکوب در مجلس فشار شدیدی برای دستگیری آقای موسوی می آورند. آقای زاکانی از نمایندگان بنیادگرا در ۲۲ نوامبر ۲۰۰۹ آقای موسوی را معترض به انتخاباتی خواند که به نظر او کاملا قابل تایید است.

به اختصار، ایران یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است که اکثر مردمش فقیر هستند. در این سرزمین تقریبا ۱۵ میلیون دانشجو و دانش آموز وجود دارد اما همچنان گرسنگی نیز رواج دارد.

مردم ایران آزادی خواهی را همچنان مد نظر دارند و می خواهند به دموکراسی برسند. به علاوه باید در نظر گرفت که میلیونها ایرانی در تبعید به سر می برند و در میان آنها اقلیت نخبه و تحصیل کرده ای وجود دارد که حدود ۵۰۰ هزار نفرند و اکثر آنها به بازسازی ایران ایمان داشته و تمایل دارند بازگردند و در ساختن کشورشان سهیم شوند. زنان ایرانی به ویژه علی رغم سرکوب همچنان تلاش می کنند اما توسط بسیاری از زنان در جهان محذوف به نظر می آیند. آقای موسوی و خانم رهنورد رهبران جنبش ضد خشونت ایرانی هستند که در راه صلح قدم برمی دارند.

مسائل بین المللی

چرا حکومت ایران وارد گفتگوی عملی با جوامع بین المللی نمی شود؟ به نظر می رسد دو دلیل عمده وجود دارد. نخست تمایل ایران به ساخت سلاح هسته ای و دوم سرکوب. این اقدام با هدف گسترش حکومت شیعی و در واقع حکومت ایران انجام می شود. حکومت ایران تصور می کند بسیار قدرتمند است و سلاح هسته ای او را قدرتمندتر هم می کند. با این شرایط تصور می کند دست بالا را در گفتگو خواهد داشت. علی رغم تلاشهای بین المللی برای متقاعد کردن ایران به تعدیل برنامه اش، این حکومت همچنان کنترل موفقیت آمیزی روی مسائل خشونت بار لبنان، غزه ، کرانه باختری ، عراق، افغانستان، پاکستان، هند، یمن و جنوب آمریکا دارد. این کشورها مستقل هستند و باید جلوی چنین مداخلاتی را بگیرند. گرچه چنین شرایطی، باعث شده حکومت ایران تصور کند که به شدت قدرتمند است.

دلایل عملی برای تحرکات این حکومت وجود دارد. این ساختار علاقه دارد مناطقی از جهان را کنترل کند به ویژه مناطقی که نیاز به منابع و گاز دارند. برای مثال، تمایل دارد قسمتهایی از بلوچستان پاکستان را با گسترش خط لوله به هند تحت کنترل بگیرد.

حکومت فعلی ایران هرگز گسترش سرکوب و کنترل را کنار نخواهد گذاشت، همچنانکه تمایلش به داشتن سلاح را تعدیل نخواهد کرد، مگر اتفاقهای زیر بیافتد:
تضمینی از حکام جهان برای عدم دخالت در منطقه با شرایط مرتبط با حقوق بشر گرفته شود و به امضای دولتهای غربی برسد. پذیرش این نکته که ایران سلطه اقتصادی و نظامی در منطقه خاورمیانه دارد. این پذیرش باید توسط جکومتهای غربی و خاورمیانه ای رسمیت یابد.

آیا جهان آزاد این موضوعات را خواهد پذیرفت؟ اگر بپذیرد به این معنی است که برای متقاعد کردن ایران نیاز به همبستگی و اتفاق نظر دولتهای غربی است. در غیر اینصورت ایران هرگز به شکل مشروط دست از سلاح برنخواهد داشت و سرکوب را کاهش نخواهد داد، چرا که او نیازمند این ابزار برای تبیین قدرتش و سلطه اقتصادی است. پس هم اکنون، این نکته محوری نیازمند بررسی است.

اینکه آیا تصمیم خواهند گرفت که با فکر و فشار راهکاری برای متقاعد کردن ایران بیابند؟ آیا به شجاعت مردم ایران و تداوم مبارزاتی آنها و خواسته هایشان توجه خواهند کرد؟



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.