سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » ۳۰ پرسش تا انتخابات ۹۲/ پرسش اول: آیا شرایط به پیش از سال ۸۸ بازگشته یا بازگشت پذیر ا...

۳۰ پرسش تا انتخابات ۹۲/ پرسش اول: آیا شرایط به پیش از سال ۸۸ بازگشته یا بازگشت پذیر است؟

چکیده :وعده های پوچ، تبلیغات عوام فریبانه، افشاگری های توخالی؛ مصونیت مقامات رسمی و مسئولان نظامی، انتظامی، اجرایی و قضایی از پاسخگویی و بازخواست؛ بی اعتنایی به پیشرفت و توسعه ی اقتصادی؛ رسوایی های مالی و اختلاس های میلیاردی؛ و تشنج زایی و ماجراجویی در عرصه ی روابط خارجی که سودی جز انزوای کشور در عرصه ی بین المللی در بر نداشته، اکثریت مردم را به این باور رسانده که برای بهروزی خود و خانواده شان نباید چشم امید به دولتمردان بدوزند....


در پی انتشار بیانیه «دانشگاهیان همراه جنبش سبز» در حمایت از صدای تظلم خواهی فرزندان موسوی و کروبی، این دانشگاهیان اعلام کردند که قصد دارند با طرح ۳۰ پرسش تا انتخابات ۹۲ حاکمیت را مورد سوال قرار دهند.  پیش از این، ‌مقدمه این پرسش ها در کلمه منتشر شد و حالا در زیر، اولین پرسش این دانشگاهیان را می خوانید.

به گزارش کلمه، دانشگاهیان همراه جنبش سبز با طرح این سوال که « آیا شرایط به پیش از سال ۸۸ بازگشته یا بازگشت پذیر است؟» به ارزیابی جوانب مختلف تحولات اجتماعی و سیاسی بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم پرداخته اند و تحلیلی از وضعیت خطیر حاکمیت در دو حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی ارائه داده اند که مشروح آن را در ادامه می خوانید:

پرسش اول
آیا شرایط به پیش از سال ۸۸ بازگشته یا بازگشت پذیر است؟

گفته شد که یکی از پیش فرض های مهم در تصور رایج در میان در برخی محافل سیاسی فعال در زمینه ی انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ این است که در شرایطی مانند شرایط پیش از انتخابات سال ۷۶ قرار داریم و بر این اساس، مهم ترین دغدغه ی خاطر کنونی فعالان سیاسی، تعیین مصداق تواناترین مدیر اجرایی برای نجات کشور از بحران کنونی است. نگاهی به حوادث چهار سال اخیر، چنین تصوری را به طور جدی به چالش فرا می خواند و نشانگر این است که شرایط کنونی نه مانند شرایط انتخابات ۷۶ است و نه حتی مانند انتخابات ۸۸. در اینجا قصد بازگویی آنچه طی چهار سال پس از انتخابات ۸۸ گذشت نیست، هر چند بازگویی و تدوین تاریخ تحلیلی این دوره، وظیفه ای بس مهم است که هنوز اقدام شایسته ای برای انجام آن صورت نگرفته است. آنچه توجه به آن حائز اهمیت است، دگرگونی های مهمی است که در پی حوادث پس از انتخابات در صحنه سیاست کشور پدید آمده است. برخی از این تحولات به قدری بنیادین است که شبیه سازی شرایط انتخابات پیش رو با آنچه پیش از این مشاهده می شد را با تردیدهای بسیار جدی مواجه می سازد.

بی تردید، مهم ترین تحولی که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ شاهد بروز آن بوده ایم، عمیق تر شدن شکاف اعتماد میان مردم و حکومت و کاهش شدید مشروعیت نظام است. عنصر اعتماد عمومی به حکومت ها، بی تردید از مهم ترین اصول فن حکمرانی است و به همین جهت در علم سیاست تحت عنوان «التزام سیاسی» مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. حکومت ها، حتی آنهایی که داعیه ی مردمی بودن یا مردم سالاری ندارند، نسبت به تقویت و توسعه ی دامنه ی رابطه ی اعتماد با شهروندانشان اهتمام می ورزند.

رابطه ی مردم و حکومت در نظام جمهوری اسلامی (به مثابه نظام برآمده از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مردم ایران) نیز از این قاعده مستثنی نیست. با وجود این که به تدریج و به ویژه در دو دهه ی اخیر، اعتقاد به اهمیت مشروعیت و مقبولیت نظام در نظر شهروندان نزد برخی از حامیان حکومت کم رنگ گشته و نوعی انتصاب ماورایی حاکمان در تفسیرهای رسمی فقیهان حامی حکومت جایگزین آن شده، برگزاری «باشکوه» انتخابات، اعم از ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی یا شوراهای شهر (چنین دغدغه ای در مورد مجلس خبرگان مشاهده نمی شود که شاید ناشی از اهمیت کم و بی اثر بودن تصمیم های آن است) از دغدغه های اصلی مسئولان کشور در موسم انتخابات بوده است. اما از این واقعیت که انتخابات برای اقتدارگرایان کنونی «طریقیت» دارد و نه «موضوعیت» که بگذریم، نمایش حمایت توده های مردم از نظام، همواره به عنوان اصلی ترین برگ برنده نظام در مواجهه با مشکلات، بویژه در عرصه روابط بین المللی، مطرح بوده است.

متأسفانه و به عللی که بر شمردن آنها خارج از حیطه ی نوشتار حاضر است، مرور آسیب شناسانه ی کارنامه جمهوری اسلامی حاکی از پیدایش سیر نزولی اعتماد ملی به حاکمان است. در فضای امنیتی موجود که بر خلاف قانون اساسی، حق بیان آزادانه ی شهروندان از آنان سلب شده، علایم افزایش این بی اعتمادی را می توان در رفتارهای جمعی اقشار مختلف مردم بازشناخت. برای نمونه، می توان به سه پدیده ی اجتماعی روشن به عنوان علائم هشدار کاهش اعتماد ملی و افزایش شکاف میان حکومت و مردم اشاره کرد: رویگردانی روزافزون از رسانه ی ملی و اقبال به رسانه های خارج از کشور؛ رویگردانی فزاینده از معیارهای رسمی درباره پوشش (بویژه در میان بانوان)؛ و بی اعتنایی به تأکید سیاستگزاران حکومت بر افزایش زاد و ولد. صرف نظر از قضاوت درباره ی درستی با نادرستی این واکنش های جمعی، نقطه ی مشترک هر سه نمونه ی یاد شده، بی ثمر بودن تلاش های حکومت (در قالب تشویق یا در شکل تنبیه) و تداوم رفتارهای اجتماعی در مسیری دیگر است. این تحول مهم، اگرچه به تدریج و به خصوص پس از دهه ی ۱۳۶۰ رخ داده، اما در پی حوادث پس از انتخابات ۸۸ بروز و ظهور گسترده تری یافته است. در پی مشاهده ی شیوه های بکار گرفته شده در سرکوب حرکت مدنی اعتراضی مردم، باور به این اسطوره را که قصد حکومت «خدمت» به شهروندان است و نه حفظ قدرت به هر قیمت، فرو ریخته است. میرحسین موسوی در همان فردای روز رأی گیری نسبت به این موضوع هشدار داد: «به مسئولان توصیه می کنم پیش از آن که دیر شود، این روند را فورا متوقف کنند و همگی به خط قانون و امانتداری از آرای ملت بازگردند و بدانند که خروج از عدالت، مشروعیت زداست.» در ملاقاتی که در روز یکشنبه ۲۴ خرداد با رهبری انجام شد، موسوی باز هم بر این نکته پافشاری کرد و پیشنهاد داد که اگر مسئله ی شخص او در میان است، حاضر است انتخابات بدون حضور او تجدید شود، چرا که بازگشت اعتماد عمومی تنها با ابطال آن انتخابات مملو از تخلف و تقلب ممکن است.

در همین راستا، باید به کاهش باور عمومی نسبت به این که می توان از طریق صندوق رأی در سیاست های کشور تحولی ایجاد کرد که موجب بهبود شرایط زندگی مردم کوچه و بازار شود، اشاره کرد. نزدیک ترین تجربه ی ایرانیان در این زمینه، امیدهای فراوانی بود که در پی انتخابات دوم خرداد ۷۶ برانگیخته شد و در نتیجه عللی که مهم ترین آنها تصمیم حکومت به خنثی سازی خواست مردم بود، به نومیدی گرایید. با آغاز کارزار انتخاباتی سال ۸۸، بار دیگر شور و اشتیاقی بس گسترده برای مشارکت فعال در تعیین سرنوشت خویش در آحاد مردم پدید آمد. به تعبیر موسوی در بیانیه ای که در ۳۰ خرداد همان سال انتشار یافت، «استقبال عظیم از انتخابات اخیر در درجه نخست مرهون تلاش هایی بود که برای ایجاد امید و اعتماد در مردم صورت گرفت تا برای بحران های مدیریتی موجود و نارضایتی های گسترده اجتماعی، که انباشتشان می تواند کیان انقلاب و نظام را نشانه برود، پاسخی شایسته فراهم شود.» اما این بار نیز واکنش اقتدارگرایان، بی اعتنایی و بلکه مقابله ی سرکوبگرانه با خواست اکثریت مردم بود. بخش مهمی از وجود فضای سرد انتخاباتی را که اینک در آستانه ی انتخابات ۹۲ بر جامعه چیره شده، باید ناشی از تداوم این وضعیت دانست.

همچنین، باید از رسوایی های پیاپی آنچه به درستی «امپراتوری دروغ» نامیده شده، به عنوان عاملی مهم در بی اعتنایی مردم به سیاست ورزی های محدود به چارچوب مناسبات قدرت رسمی یاد کرد. یکی از مهم ترین علل حضور موسوی در انتخابات ۸۸ همین بود:

«ما راهی دور و در نگاه نخست غیرقابل عبور را در چند ماه کوتاه پشت سر گذاشته بودیم. ما با هم این فاصله را آمدیم؛ از فضایی که به گرد دروغ و تردید و به غبار رمیدن های گروهی، طبقاتی، خانوادگی و بین نسلی آلوده شده بود، از دورانی که نطفه ناامیدی شروع به رشد کرده بود، زمانی که فاصله مردم از نظامشان روز به روز بیشتر می شد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جریانی طولانی از یک تجدید حیات ملی تبدیل کنیم.» (بیانیه شماره ۹)

اما چنین نشد و وعده های پوچ، تبلیغات عوام فریبانه، افشاگری های توخالی؛ مصونیت مقامات رسمی و مسئولان نظامی، انتظامی، اجرایی و قضایی از پاسخگویی و بازخواست؛ بی اعتنایی به پیشرفت و توسعه ی اقتصادی؛ رسوایی های مالی و اختلاس های میلیاردی؛ و تشنج زایی و ماجراجویی در عرصه ی روابط خارجی که سودی جز انزوای کشور در عرصه ی بین المللی در بر نداشته، اکثریت مردم را به این باور رسانده که برای بهروزی خود و خانواده شان نباید چشم امید به دولتمردان بدوزند.

مشارکت اندک شهروندان در انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه گذشته، زنگ خطر را برای اقتدارگرایان، یا دست کم گروهی از آنان که چشم اندازهای بلندمدت را بهتر از نظامیان به سیاست آویخته می فهمند، به صدا در آورد. آنان می دانند که پیامدهای مشارکت پایین شهروندان در دو حوزه ی سیاست داخلی و سیاست خارجی تأثیرگذار است:

در حوزه ی سیاست داخلی، نوع تماس محسوس شهروندان با مسئله ی انتخابات، مانع از موفقیت شگردهای تبلیغاتی می شود که اقتدارگرایان معمولا برای وارونه نمایی واقعیت ها به کار می بندند. واقعیت این است که در برخی زمینه ها، شاید دروغ پردازی ها در جهت دادن به افکار عمومی بتواند مؤثر باشد. برای نمونه، اگر درباره ی کامیابی های کشور در زمینه ی فناوری هسته ای اغراق شود، ابعاد بزرگنمایی های دستگاه های تبلیغاتی را تنها متخصصان آن حوزه می فهمند. اما در برخی زمینه ها، امکان دروغ پردازی دستگاه های تبلیغاتی محدود یا بی اثر است. فرض کنید همه خطیبان جمعه، مسئولان کشوری، وعاظ السلاطین و مداحان وابسته و دلبسته به قدرت حکومت، یک صدا افزایش هزینه ها، گرانی و تورم را انکار کنند. طبیعی است مردمی که هر روز پشتشان زیر بار گرانی خمیده تر می شود، ذره ای از این گونه تبلیغات را باور نمی کنند و در بهترین صورت، مسئولان را بی خبر از دردهای توده ها خواهند شمرد. انتخابات و فرایند رأی دادن، بیشتر از امور نوع دوم است تا نوع اول. گوش های مردم به شنیدن این که هر انتخابات «پرشکوه» تر از دفعات قبل و «مشتی بر دهان دشمنان داخلی و خارجی» بوده پر است و هرچند گاهی در وهله ی اول، در پذیرش یا عدم پذیرش این گونه بزرگنمایی ها تردید هم می کنند، با گذشت چند روز و پس از دیدار با دوستان، همسایه ها، هم محله ای ها، اقوام و همکارانشان، به ابعاد واقعی مسئله پی می برند. به علت تأثیرگذاری گسترده ی تماس های چهره به چهره است که دروغ نمایی در امور محلی مانند انتخابات مجلس شورای اسلامی، دشوارتر است. آنچه در اسفندماه سال گذشته اتفاق افتاد این بود که با توجه به تازه ماندن خاطره ی انتخابات ۸۸ و مسائل پیرامونی آن، رغبتی برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در بخش بزرگی از مردم، بویژه در شهرستان ها، شهرهای بزرگ، مراکز استان و شهر تهران، وجود نداشت. با اعلام شروط شرکت در انتخابات از سوی جنبش سبز و چهره ها و احزاب سیاسی اصلاح طلب، این تمایل عمومی برای عدم شرکت در انتخابات قوت گرفت و تبدیل به کنش اجتماعی از نوع مقاومت مدنی منفی شد. نفس دستپاچگی دستگاه های اجرایی و تبلیغاتی در ارائه ی آمارهای ضد و نقیض میزان مشارکت، نشان از موفقیت بالای این کنش جمعی بود. درست پس از آن زمان بود که نیروهای میانه رو اصول گرایان و نیز رابط هایی از دفتر رهبری، پیام رسانی ها و گفت و گوهای غیرمستقیم و غیررسمی خود را با نیروهای اصلاح طلب آغاز کردند تا برای انتخابات سال آینده، اگر هم موفق به تغییر موضع مخالفان نشوند، دست کم میان آنان تفرقه و چنددسته گی ایجاد کنند.

در حوزه ی سیاست خارجی، اقتدارگرایان هم مانند همه ی دست اندرکاران دستگاه دیپلماسی و صاحبنظران سیاست خارجی کشور به این واقعیت واقف هستند که در تعامل با قدرت های بزرگ و تأثیرگذار جهانی نمی توان به لاف زنی هایی که در تبلیغات داخلی در زمینه ی قدرت نظامی، اقتصادی و علمی می کنند، تکیه کرد. اطلاعات طرف مقابل از نقاط قوت و ضعف نظام اگر از خود دست اندرکاران حکومت بیشتر نباشد، کمتر نیست. تنها نقطه ی قوت قابل استفاده در این زمینه، ادعای همراهی اکثریت مردم با حکومت است و این، باید از طریقی آشکار و خارج از کانال های معمول حکومتی برای افکار عمومی دنیا اثبات شود. واقعیت این است که گسترش شیوه های اطلاع رسانی به مدد انقلاب اطلاعاتی، دروغ پردازی دستگاه های تبلیغاتی حکومتی را در همه جای دنیا، از جمله ایران، دشوار کرده است.

در نتیجه، همه ی هم و غم مسئولان کشور به برگزاری انتخاباتی آبرومندانه و «باشکوه» معطوف شده است. به منظور نیل به این مقصود، تلاش های متنوع توسط افراد و گروه های مختلف انجام می شود، اما واقعیت این است که تنها راه برگزاری انتخابات آبرومندانه، برداشتن دیوار بلند بی اعتمادی است که میان اکثریت مردم و حکومت ایجاد شده می باشد، و گرنه، به فرض پذیرش اصلاح طلبان یا بخشی از آنان برای مشارکت فعال در انتخابات، بعید به نظر می رسد تغییر محسوسی در رفتار شهروندانی که با صندوق های رأی قهر کرده اند، پدید آید. در این باره در بخش های آینده سخن خواهیم گفت.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۶ پاسخ به “۳۰ پرسش تا انتخابات ۹۲/ پرسش اول: آیا شرایط به پیش از سال ۸۸ بازگشته یا بازگشت پذیر است؟”

  1. az diar fars گفت:

    شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است !
    در پاسخ به پرسش شما باید گفت باز گشت به شرایط پیش از ۸۸ اگر امری محال نباشد ، حداقل ، بسیار بندرت امکان پذیر است ! چرا ؟ نخست آنکه رژیم و سکانداران آن اگر اندک اعتباری تا انتصابات ۸۸ در بین توده ی عام مردم داشتند با زندانی کردن افرادی چون میر حسین موسوی و کروبی و …. که طرفداران رهبر سابق یعنی خمینی بودند ، این اعتبار باد آورده را تا حدود بسیار زیادی از دست دادند ! مردم عام ایران آنانی که سن و سالی را گذرانده بودند تا حدود زیادی با مدیریت میر حسین موسوی و دوران نخست وزیری او در دوران ۸ سال جنگ ایران با عراق ، آن هم در آن شرایط حساس ، آشنا بودند و اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور را نیز نیک به یاد دارند و خوب به خاطر می آورند که آن دوران ، حتی به زعم اقتصاد کوپنیش ، به مراتب بهتر از دوران نکبت بار ریاست جمهوری رییس جمهور تحمیلی فعلی بود ! و از سویی مردم خاص و فرهیخته و تا حدودی باسواد جامعه ایران نیز روزهایی را به یاد می آورند که درگیری های پشت پرده ایی بین رهبر کنونی و نخست وزیر آن زمان ، میر حسین موسوی ، وجود داشت و همواره رهبر در موارد مختلف حمایت و پشتیبانی خود را از مواضع نخست وزیر وقت اغلام داشتند و حتی با استعفای شخص نخست وزیر مخالفت ورزیدند و حتی مخالفان او را افرادی عنوان کرد که قادر به اداره یک نانوایی نیستند ! و اما نسل های جوان نیز که به طور کل با سیاست های نظام و به خصوص ایده های مطرح از سوی اصول گرایان افراطی و حتی برخی از اصلاح گرایان متمایل به عقاید اصول گرایی به طوری کلی مخالفند و پیوسته خود و کشور خود را با کشورهای اموکراتیک جهان مقایسه کرده و خواستار آزادی ها و امتیازاتی در حد مردم این کشورها هستند و شاید به گونه ایی از پایه و اساس با نظام کنونی و ایدئولوژی طبقه ی حاکم مخالفند و در انتصابات ۸۸ هم به گونه ایی رسا با رای دادن و گرایش به طیف منتسب به سبز و حمایت یک پارچه از میر حسین موسوی این اعتراض خود را ، به نظامی که رهبر آن از سال ها قبل حمایت خود را از احمدی نژاد بیان کرده بود [ خامنه ایی خطاب به احمدی نژاد : شما طوری به کار خود ادامه دهید که انگار چند سال آینده هم رییس جمهور ایران هستید ] ، نشان دادند شاید که میر حسین آخرین تیری بود که این نسل و خواص مردم ایران در تیردان خود داشتند و شاید با دیدن چند سال ماقبل ۸۸ ،‌آینده و شرایط کنونی کشور و تحریم و تورم و جنگ و … را به راحتی پیش بینی کرده بودند ، همان گونه که میر حسین نیز پیش بینی کرده بود ، لذا با انسجامی بی مانند به پای صندوق های رای رفتند تا به گونه ایی با کج دهنی در برابر رهبر [ همان گونه در زمان کاندیدتاتوری ناطق نوری و حمایت رهبر از او ، نشان دادند ] به میر حسین رای دادند ! اما تنها چیزی که پیش بینی آن را نمی توانستند [ البته در این حجم عظیم ! زیرا تاریخ ۳۴ ساله انقلاب توام با این پدیده بو ده است و برای مردم آن چنان چیز تازه ایی نبوده و نیست و صد در صد نخواهد بود ] بکنند تقلب و ریاست مهره ایی چون احمدی نژاد بر کشور بود ! پس با اوصاف فوق می توان نتیجه گرفت که انتصابات آینده چندان با اقبال و توجه مردم و اقشار مختلف مردم ایران حتی آن پیرزنان و مردانی هم که از ساده دلی شان اگر تصویر احمدی نژاد را می دیدند و می بوسیدند و چون تکه ایی نان به خاک افتاده در گوشه ایی دنج می گذاردند تا شاهد لگدمال شدن نعمت خدا نباشند ، اینبار با دیدن این همه تقلب و آن فجایع پس از انتصابات و ماجراهای کهریزک و … نه تنها تصویر احمدی نژاد و هم فکرانش را قرب و اجری نمی گذارند بلکه برعکس ، آن را لگدکوب نیز می کنند !
    دوم آنکه نباید فراموش کرد ، به رغم تقلب زیاد ، قاطبه ی حامیان احمدی نژاد روستاییان بیچاره ایی بودند که در طول این ۳۴ سال جزء‌فلاکت و بیجاره ایی و مشکلاتی چون فقر و بی کاری و گرفتاری های مسکن و درمان و ….. نداشته اند و روز و شب چشم به در دوخته بودند که شاید منجی از در درآید و آمال و آرزوهای دست نیافتنی شان را جامه عمل بپوشاند و شاید اولین بارقه های این آرزو و خوشبختی را می شد در وعده هایی چون سهام عدالت و … می دیدند و حق هم داشتند و نباید آنان را به سخره و نادانی و … گرفت زیرا سال های سال طعم بدبختی را کشیده بودند و هیچ سهمی از این خاک و منافع آن برای خود قائل نبودند ! اینان خود به احمدی نژاد رای دادند به امید سعادت و خوشبختی ، الوایل هم با هدفمندی یارانه ها اوضاع چندان هم بد نبود ! اما با گذشت زمان و اجرایی شدن تحریم و گرانی و قیمت های سر سام آور و تورم و بیکاری و …. نه تنها محمود دیگر یک ناجی نبود بلکه برعکس به عامل فلاکت و بیچارگی مردم تبدیل شده بود [ هر چند تمام کاسه کوزه ها هم بنام محمود تمام می شد و می شود ] پس می توان به این نتیجه رسید که همان جماعت روستایی که روزگاری به ایده های احمدی نژاد و امثال او رای می دادند امروز مثل جماعت شهری از صندوق های انتصابات ناامید شده باشند و صلاح خود را در نیامدن پای صندوق ها بدانند !
    رژیم تنها یک گزینه برای انتصابات پیش رو دارد تا بتوانداین انتصابات را به انتخابات تبدیل کند و آن هم آزادی و رفع حصر خانگی افرادی چون میر حسین موسوی و کروبی و آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی و اجازه و تایید کاندیداتوری این افراد می باشد ! که صد البته این هم امری محال و غیر ممکن است و امید به امر داشتن هم چون مته بر خشاش گذاردن است ! اگر رژیم بخواهد با افرادی چون ولایتی و یا حداد عادل و قالیباف و باهنر و … یا افرادی اصلاح طلب نما چون عارف و … به میدان بیاید باور کنید هیچ شانسی برای گرم کردن تنور انتصاباتش ندارد !
    با این اوصاف و احوال و سایر مواردی که ممکن است بیان نشده باشد به راحتی می توان حدس زد که در کنار فقر و ناتوانی مالی مردم و تورم و مفاسد اقتصادی و نارضایتی اکثریت قریب بالاتفاق مردم باید منتظر رویدادی بسیار بزرگ در تاریخ معاصر ایران بود که اوضاع کنونی دردهای پیش از زایمان برای کشوری ست که آبستن رخداد و رویدادی بسیار بزرگ است و فقط باید امیدوار بود که درایت و خردمندی و نجابت و همبستگی ایرانیان این کشور را به سلامت به سر منزل سعادت برساند که دشمنان این مرز و بوم سال هاست که مترصد این لحظه نشسته اند و بسی نقشه های برای مرزهای شمالی و جنوبی و غربی این کشور در سر دارند همان گونه که پاره ایی مسوولین هدفمند و در خفا با این موقعیت طلبان سود جو همراهی می کنند !
    در پایان به عنوان یک ایرانی پیوسته معتقدم که بهترین گزینه برای مردم ایران برای برون رفت از این وضعیت و پایان دادن به شرایط اسف بار ایران و باز گشت به آرامش و سکون و همبستگی و اتحاد و حفظ تمامیت ارضی کشورمان ایران ، تحریم همه جانبه ی انتصابات ۹۲ از سوی تمامی مردم ایران با هر دید سیاسی و اندیشه ایی می باشد .
    به امید نیل به آرمان ایرانی آباد و آزاد و به دور از افراطی گری های دینی و مذهبی و قومی و زبانی و گویشی و اعتقادی ، که ما ایرانیان تنها مستاجران خاک پاک ایرانیم وباید پیوسته تمامیت ارضی آن را حفظ کنیم و به همراه منابع و معادنش به نسل های آینده ی این سرزمین پاک بسپریم آن گونه که کورش بزرگ و داریوش ….. و شاه اسماعیل و نادر افشار …. و آقا محمد خان …. و رضا شاه و شهیدان پاک و گمنام وطن به ما سپردند .

    • میهمان گفت:

      از دیار فارس، میشه خواهش کنم به جای مقاله دیدگاهت را بنویسی که نفسمان نگیرد و نوشته هایت را بخوانیم. خوب مینویسی اما چون بلند است نفس آدم میگیرد و گاه هم نمی خوانم

  2. ناشناس گفت:

    فهمیدن مقوله ایست برگشت ناپذیر و به واقع چون پس از انتصابات ۸۸ مسیر رسیدن به آزادی از جاده آگاهی ترسیم شد و این حرکت اگر چه آهسته ولی پیوسته ادامه داشته و در مراحلی درک و استدلال مردم به علت عدم تعلق خاطر و عدم تعهد کاری به امپراطوری دروغ فراتر از منتقدان موجود در حاکمیت رفته، پس به طور قطع اینبار هم اگر امثال آقای خاتمی کاندید شوند یا از گزینه ای حمایت کنند یا در لحظات آخر تصمیم به مشارکت بگیرند آنهم درصورتی که روال جاری حاکم بر جامعه تغییر نکرده باشد و به مردم تنها به چشم جماعتی صغیر نگاه کنند که قابلیت تشخیص و حق تعیین سرنوشت خود را ندارد یقین بدانید که اینبار به طور چشمگیر تری مشت محکم خود را حواله ی … اقتدارگرایان خواهند کرد چرا که در انتخابات مجلس که تعداد کاندیدها بسیار بیشتر بود و بخشی از همان تعداد قلیل رای دهنده تنها و تنها به دلیل نسبت خویشاوندی و امید به آینده ای بهتر از راه رسیدن نماینده اشان به مجلس تن به شرکت در رای دزدی دادند. همین گروه هم اینبار در این آوردگاه نمایشی که صحنه گردان،کارگردان،نویسنده،نوازنده،نقش اول و…همه یکیست و مابقی تنها سیاهی لشکرند که باید نقش رقصنده آنهم به ساز ناکوک آقا را بازی کنند،شرکت نخواهند کرد.

  3. احسان گفت:

    اگر اقای خامنه ای بازم رهبر بمونه بهتر که نمیشه ۱۰۰% وضع از اینی که الان شاهدیم بسیار بسیار بسیار بدتر هم میشود!!!!!!!!!

  4. ناشناس آشنا گفت:

    در تایید!

    بازگشت امکان پذیر نیست!

    این حاکمیت رفتنی است مسلما نه به سادگی‌ ولی‌ ماندنی نیست .

  5. حق جو گفت:

    خواهش میکنم دوستان!
    گوش های خود را گرفته و چشمانتان را باز کنید!