جامعهای که در آن اخلاق مرده، جای زندگی نیست
چکیده :امام(ع) ميفرمايد اساسا زندگي در جامعهاي كه در آن فضايل انساني و اخلاقي مرده است و رذايل حاكم است، زندگي نيست. زندگي در چنين جامعهاي زندگي حيواني يا بدتر از آن است و مرگ بهتر از اين زندگي است. يك انسان شريف، كه اندكي از فطرت سالم و روحيه انساني برخوردار باشد، حيات در چنين جامعهاي برايش جز زجر و شكنجه و آزار نيست. براي او چنين جامعهاي به معناي واقعي كلمه يك دوزخ است....
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
امام حسین(ع) در دوم محرم الحرام وارد کربلا شد و در میان یاران و نزدیکان خود خطبهای خواند که در آن وضعیت جامعه خود را به خوبی به تصویر کشید:
«اما بعد؛ پیش آمد ما همین است که میبینید. وضعیت زمان بسیار دگرگون گردیده و زشتیها نمایان و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است. از فضایل انسانی چیزی باقی نمانده است؛ مگر اندکی به اندازه قطراتی که ته ظرف میماند. مردم در زندگی ننگین و ذلت باری به سر میبرند که نه به حق عمل، و نه از باطل روگردانی میشود. شایسته است که در چنین محیط ننگین، شخص با ایمان و با فضیلت فداکاری و جانبازی کند و به سوی فیض دیار پروردگارش بشتابد. من در چنین محیط ذلتباری مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و نکبت نمیدانم. مردم بندگان دنیا میباشند و دین تنها لقلقه زبانشان است. حمایت و پشتیبانیشان از دین تا آنجاست که زندگیشان در رفاه است و آنگاه که در بوته آزمایش قرار گیرند دینداران اندک خواهند بود» (تحف العقول، ص۱۷۴؛ مقتل خوارزمی، ج۲، ص۵؛ لهوف، ص۶۹).
شاید بتوان این سخن امام(ع) را به سه بخش تقسیم کرد. یکی اینکه جامعه سقوط کرده و مبتذل چه جامعهای است و چه ویژگیهایی دارد؟ دوم اینکه انسان در یک جامعه این چنینی چه وظیفهای دارد؟ و سوم اینکه چه عاملی باعث میشود که جامعه سقوط کند و به ابتدال کشیده شود؟ بنابراین می توان بحث را در سه محور پی گرفت:
۱- ویژگیهای جامعه غیر انسانی؛ امام(ع) جامعه خود را یک جامعه سقوط کرده و غیر انسانی میداند. انسانی بودن یک جامعه به این است که فضایل انسانی بر آن حاکم باشد. هرچند تعریف انسان به «حیوان اخلاقی» دقیق نیست، اما مهمترین دستاورد عقل و خرد آدمی همین اخلاق فضیلت مندانه است. پس میتوان گفت جامعهای انسانی است که در آن فضایل اخلاقی شکوفا شده باشد و اگر اینگونه نباشد در واقع انسانها در جامعهای حیوانی زندگی میکنند، یا به تعبیر دقیقتر، انسانهایی که به ورطه حیوانیت سقوط کردهاند برای خود اجتماعی تشکیل داده اند.
اما باید توجه داشت که در این سخن از نام حیوان به خطا و از روی ناچاری استفاده میشود، چرا که در جامعه حیوانی اگر فضایل اخلاقی حاکم نیست رذایل اخلاقی هم حاکم نیست. مشکل جامعه انسانی سقوط کرده این است که نه تنها در آن فضایل حاکم نیست بلکه رذایل حکومت میکند. اگر برای حیوان صداقت و راستی معنا نمیدهد کذب و دروغ و فریب و خدعه و حیله و مکر و تقلب هم معنا نمیدهد. این ویژگی جامعه حیوانی نیست که در آن دروغ جریان دارد و حرف اول و آخر را میزند، این ویژگی جامعه انسانی سقوط کرده است که در آن همه چیز به دروغ ختم میشود.جنازه جوانی چند روز پس از بازداشت از بازداشتگاه بیرون آورده میشود و مسئولان دستپاچه شده و میخواهند از این مخمصه بیرون آیند.اینجاست که ضد و نقیض گوییها آغاز میشود. یک مقام با شتاب میگوید که هیچ آثار شکنجه در این فرد دیده نشده است. اما چون خلاف آن آشکار میشود فرد دیگری سخن او را توجیه می کند و خطایی بر خطا می افزاید تا اینکه مقام مسئولی در کمال وقاحت میگوید که فتنهگران زندانی ۸۸ او را شکنجه کردهاند و با خود نمیگوید که در زندان حتی توالت اپن و باز است و در سلولی که پنجره آن باز است و نگهبان دائما درکنار آن قدم میزند چگونه میشود که کسانی از زندانیان فردی را شکنجه کنند. از این گذشته مگر مسئولان زندان مسئول امنیت و سلامت زندانیان نیستند؟ البته فورا مسئولان زندان این سخن را تکذیب کرده میگویند در زندان دوربین مدار بسته است و نمیتواند چنین چیزی رخ دهد.
مقصود این است که چرا اولین راه حل دروغ است. باید به مسئولان عرض کنیم که راه حل مشکل این است که دروغگویان مجازات شوند. اگر دروغگویان مجازات نشوند و جلو دروغگویی گرفته نشود حتی جایی که فساد آشکار میشود یک فرد ساده و درجه چهار یا پنج مجازاتی جزئی و صوری را متحمل میشود و متخلفان اصلی بر سر پست خود میمانند و بلکه ارتقای مقام میگیرند. گویا مصلحت نیست که متهمان اصلی فساد مالی و امور دیگر محاکمه و مجازات شوند. و تا چنین است درب بر همین پاشنه خواهد چرخید.
۲- وظیفه انسان در جامعه سقوط کرده؛ امام(ع) میفرماید اساسا زندگی در جامعهای که در آن فضایل انسانی و اخلاقی مرده است و رذایل حاکم است، زندگی نیست. زندگی در چنین جامعهای زندگی حیوانی یا بدتر از آن است و مرگ بهتر از این زندگی است. یک انسان شریف، که اندکی از فطرت سالم و روحیه انسانی برخوردار باشد، حیات در چنین جامعهای برایش جز زجر و شکنجه و آزار نیست. برای او چنین جامعهای به معنای واقعی کلمه یک دوزخ است. مرگ برای او رهایی از یک دوزخ است و به همین دلیل مرگ نه تنها برای او تلخ و ناگوار نیست بلکه شیرین و گواراست ،و به همین جهت از آن استقبال میکند. یک انسان شریف که از فضایل انسانی برخوردار است باید با این وضع مبارزه کند و تلاش کند تا جامعه و انسانها را از این وضع نکبتبار برهاند. اما این تلاش و این جهاد ممکن است برای او هزینه بسیار سنگینی داشته باشد. او از حقوق اولیه و مسلم خود محروم میشود و ممکن است زندانی و محصور گردد و یا شغل و زندگی خود را از دست دهد یا متهم و بیآبرو گردد و یا کشته شود… اما او باید بداند که با دادن همه این هزینهها چیزی را از دست نداده است چرا که زندگی در جامعهای که در آن تنها رذایل حاکماند، به گونهای که بوی تعفن آن از فرسنگها استشمام میشود، برای یک انسان شریف چندان جذاب نیست.
۳-عامل سقوط جامعه؛ مطابق این سخن امام(ع)، علت اصلی سقوط یک جامعه خود افراد آن جامعه هستند. وقتی افراد جامعه قدر و منزلت خود را نمیشناسند و گوهر گرانبهای وجود خود را به ثمن بخس و ناچیزی میفروشند، جامعه به ابتذال کشیده میشوند. انسانهایی که خود را نشناختهاند به دنیا و مواهب آن میچسبند و دین و اخلاق و انسانیت برای آنان به اموری صرفا ظاهری و روبنایی تبدیل میشوند. و این انسان سقوط کرده است و انسان سقوط کرده تنها می تواند یک جامعه سقوط کرده بسازد. در نوشتار بعدی با تفصیلی اندگی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
قسمت های پیشین این مطلب:
۳ – کربلا؛ میدان مبارزه دنیاپرستان با یکتاپرستان
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085