کربلا؛ میدان مبارزه دنیاپرستان با یکتاپرستان
چکیده :ميدان كربلا ميدان مبارزه دنياپرستان با يكتاپرستان بود. در يك سو انسانهايي قرار داشتند كه خود را تسليم خداي خود كرده از همه چيز خود در راه حقپرستي گذشته بودند، و در سوی دیگر دنيا پرستان ذليل و حقيري قرار داشتند كه با اينكه حق و باطل را از هم تميز ميدادند اما اسارت و خفت و خواري شان آنان را وا ميداشت كه بر روي حق شمشير بكشند و حادثه كربلا را به وجود آورند....
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
امام حسین(ع) وارد منطقه عراق شد و در منزلی به نام شقوق با مردی کوفی روبرو شد و از او درباره اوضاع کوفه پرس و جو کرد. آن مرد در پاسخ عرض کرد: «ای پسر رسول خدا! مردم عراق در مخالفت شما متحد و هماهنگ گردیده و بر جنگ با شما همپیمان شدهاند».
امام(ع) ابتدا جملهای را که حاکی از عمق توحید و توکل است به زبان میآورد: «پیش آمدها همه از سوی خداست و آنچه خود صلاح بداند انجام میدهد و پروردگار تعالی هر روز به مقتضای آن روز اراده خاصی دارد».
درست است که خبرها هرگز برای امام(ع) و کاروان او خوشایند نیست ، اما این هرگز باعث نمیشود که انسان مؤمنی که در راه خدا گام بر میدارد هیچگونه تزلزلی در گامهای او نمایان شود. در واقع توحید و یگانهپرستی یک علم یا یک باور جدای از زندگی نیست. یگانه پرستی یک زندگی است. زندگی یکتاپرستانه و موحدانه نوعی زندگی است که هیچ شباهتی با زندگی مشرکانه ندارد. اساسا معنا و هدف زندگی در زندگی موحدانه به صورت کامل متفاوت است و این باعث میشود که انسان دیگری ساخته شود.
امام علی(ع) همه دینداری و ایمان را در همین زیست موحدانه خلاصه میکند: «ایمان چهار رکن دارد: توکل بر خدا، واگذاری کار به خدا، راضی بودن به قضای خدا و تسلیم بودن در مقابل فرمان خدا» (کافی، ج۲، ص۴۷). زیست موحدانه آن است که انسان در همه امور، خود را وابسته و تحت قدرت یک موجود برتر یگانه بداند و هیچ قدرت دیگری را در هیچ بعد زندگی خود مؤثر نداند. چنین انسانی به تمام معنا آزاد است و هیچ چیزی نمیتواند او را به بند بکشد. پس در واقع توحید مساوی با آزادگی است. انسان موحد در مقابل هیچ قدرت و مکنتی خم نمیشود، چون تنها در مقابل آن یگانه خم میشود و به همین جهت به تمام معنا آزاد است. چه زیبا امام علی(ع) بیان میکند که: « دژ توکل در حکمت است» (غرر الحکم، ح۵۴۴). زندگی حکیمانه و خردمندانه یک گونه زیست در این جهان است که دژ و قلعه آن توکل است. پیامبر خدا (ص) از جبرئیل درباره توکل میپرسد و چنین پاسخ میشنود که: «توکل بر خداوند متعال، دانستن این مطلب است که مخلوق نه زیانی میزند و نه سودی میرساند، نه اعطا میکند و نه جلوگیری میکند. توکل بر کندن چشم امید از مخلوق است. هر گاه بنده چنین باشد، دیگر برای احدی جز خداوند کار نمیکند و امید و بیمش از کسی جز خداوند نیست و چشم طمع به هیچ کس جز خدا ندارد» (معانی الاخبار، ص۲۶۱).
توکل و تکیه بر خدای یگانه است که انسان را قدرتمند و عزیز میگرداند. خداوند تعالی میفرماید: «و هر کس که به خدا توکل کند، او برای وی بس است» (طلاق/۳). بس بودن خدا برای انسان بالاترین نعمتی است که ممکن است او به دست آورد ،چرا که مساوی با آزادی کامل و قدرت کامل و عزت کامل است. پیامبر خدا(ص) میفرماید: «هر کس دوست دارد قدرتمندترین مردم باشد، باید به خداوند متعال توکل کند» (جامع الاخبار، ص۳۲۱) و امام علی(ع) میفرماید: «هر کس به خدا توکل کند، دشواریها برای او آسان شود و اسباب برایش فراهم گردد» (غرر الحکم، ح۹۰۲۸) و میفرماید: «هر کس به خدا اعتماد کند، خداوند شادمانش گرداند و هر کس بر او توکل کند، خداوند کارهایش را کفایت کند» (جامع الاخبار، ص۳۲۲).
امام حسین(ع) اوج توحید و توکل و یگانهپرستی را در میدان عمل نشان میدهد و آنگاه که خبرهای ناگوار از کوفه به او میرسد نه تنها خم به ابرو نمیآورد و تزلزل در قدمهایش ایجاد نمیشود، بلکه ذوقش سرشار میگردد و سرود آزادگی ترنم میکند و آواز عاشقانه سر میدهد و اوج دلدادگی را بروز میدهد. چشم امید او نه به یاری مردم کوفه یا بصره و عراق، بلکه به آن مبدأ یگانه است و البته او در راه حق حقپرستی و یگانهپرستی خود گام بر میدارد و در اینکه آن یگانه برای او چه سرنوشتی را رقم زند، کاملا تسلم است.
این اوج عظمت یک انسان است که باعث شده است به چنان قدرت با عظمتی تبدیل شود که همه قدرتهای دنیوی را به هیچ نگیرد و در مقابل آنها قد خم نکند و محکم و استوار بایستد و دارای عزتی بیمثال گردد. اما در سوی دیگر مردم کوفه قرار دارند که شمشیر خود را برای جنگ با حسین(ع) تیز کردهاند. اما چرا این انسانها چنان ذلیل و خوار و بیمقدار گشته اند که با اینکه حقانیت حسین(ع) را میدانند و درستی مسیر او را میشناسند و نسبت به باطل و فاسد بودن دستگاه اموی آگاهی دارند، شمشیرشان به سود باطل اموی و به زیان حق علوی به حرکت درمیآید؟ امام حسین(ع) در دنباله سخن خود با اشعاری به پاسخ به این پرسش اشاره میکند:
فان تکن الدنیا تعد نفسیه
فدار ثواب الله اعلی و انبل
و ان تکن الاموال للترک جمعها
فما بال متروک به المرء یبخل
و ان یکن الارزاق قسما مقسما
فقله حرص المرء فی الکسب اجمل
و ان یکن الابدان للموت انشأت
فقتل امرء بالسیف فی الله افضل
( مقتل خوارزمی، ج۱، ص۲۲۳؛ مناقب، ج۴، ص۷۲)
اگر زندگی این دنیا ارزشمند به حساب میآید، پس جهان پاداش و جزا بالاتر و ارزشمندتر است؛
و اگر جمع اموال برای ترک کردن است، پس چرا انسان برای آن بخل بورزد؛
و اگر روزی ها مقدر و تقسیم شده است ،پس انسان در کسب ثروت هر چه کم آزتر بهتر؛
و اگر این بدنها برای مرگ آفریده شدهاند، پس چه بهتر که انسان با شمشیر، در راه خدا کشته شود.
امام (ع) در این اشعار زیبا موانع پرواز انسان را بیان میکند. همه گرفتاریهای انسان به خاطر دنیاپرستی است. انسان به این جهت آزاد نیست که در قفس دنیاپرستی گرفتار است و همین امر باعث خفت و خواری او میگردد. مشکل مردم کوفه این بود که اسیر دنیا بودند. برخی را مال و برخی را قدرت و برخی را شوکت و جاه و جلال و … به اسارت خود درآورده بود. اینکه انسانها حق را میشناسند و یاری نمیدهند و باطل و فساد را میبینند و دم بر نمیآورند همه به خاطر این است که اسیر دست دنیا هستند. به همین جهت است که پیامبر خدا(ص) میفرماید: «دنیا دوستی ریشه هر معصیت و آغاز هر گناهی است» (تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۲۲) و امام صادق(ع) میفرماید:سرمنشأ هر گناهی، دنیا دوستی است» (کافی، ح۲، ص۳۱۵). و این دنیادوستی است که عزت و سربلند انسان را میگیرد و انسان را خوار و حفیف میگرداند. امام علی(ع) میفرماید: «دنیا انسان را خوار میسازد» (غررالحکم، ح۳).
به هر حال میدان کربلا میدان مبارزه دنیاپرستان با یکتاپرستان بود. در یک سو انسانهایی قرار داشتند که خود را تسلیم خدای خود کرده از همه چیز خود در راه حقپرستی گذشته بودند، و در سوی دیگر دنیا پرستان ذلیل و حقیری قرار داشتند که با اینکه حق و باطل را از هم تمیز میدادند اما اسارت و خفت و خواری شان آنان را وا میداشت که بر روی حق شمشیر بکشند و حادثه کربلا را به وجود آورند.
قسمت های پیشین این مطلب:
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085