حقپرستی هزینه دارد
چکیده :اگر قرار باشد كه حق پرستي و تسليم شدن نسبت به حق هيچ هزينهاي نداشته باشد، پس امتحان و آزمايش انسان بيمعنا ميشود. اگر قرار باشد كه تسليم شدن نسبت به حق در اين دنيا همراه با لذت نفساني صرف و سود دنيوي باشد و هيچ سختي و مشقت يا زيان و ضرري نداشته باشد، پس حقپرستي و دينداري هيچ هنري نيست... انسان حقپرست به حق گردن مينهد و به اين فكر نميكند كه آيا اين حقپرستي نتيجه محسوس و ملموسي براي خود او دارد يا نه. ...
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
شاعر معروف عرب، فرزدق، از کوفه به سمت مکه در حرکت است و در راه با امام حسین(ع) ملاقات میکند. امام(ع) از او میپرسد که نظر مردم عراق درباره اوضاع چگونه است؟ فرزدق پاسخ میدهد: «دلهای مردم با شما و شمشیرهایشان علیه شماست و مقدرات در دست خداست که هر طور بخواهد انجام میدهد» امام(ع) در پاسخ او فرمود:
«… درست گفتی؛ مقدرات در دست خداست و او هر روز فرمان تازه ای دارد که اگر پیش آمدها بر طبق مراد باشد در مقابل نعمتهای خدا سپاسگزاریم… و اگر حوادث و پیش آمدها در میان ما و خواستههایمان فاصله اندازد و کارها طبق مراد پیش نرود بازهم آن کس که نیتش حق است و تقوا بر دلش حاکم است، از مسیر صحیح خارج نگردیده است» (طبری، ح۷، ص۲۷۸؛ ارشاد مفید، ص۲۱۸و …).
میتوان گفت که در این گفتگوی امام(ع) با فرزدق هم دینداری صحیح و مغز و لب تدین آمده است و هم مهمترین انحراف از آن. در سخن فرزدق و گزارشی که از وضعیت مردم کوفه میدهد مهمترین مانع دینداری، که همان تسلیم بودن به حق و گردن نهادن به آن است، بیان شده است. فرزدق میگوید که مردم کوفه دلهایشان با حسین(ع) و شمشیرهایشان علیه اوست. اگر دلهایشان با حسین است پس حقانیت او را دریافتهاند. بنابراین آنان تفاوت حکومت علوی را با حکومت اموی میدانند. آنان میدانند که جامعه به واسطه نظام اموی فاسد شده است. آنان ،هم عمق فساد و تباهی نظام اموی را میدانند و هم ارزش اصلاحگری و ترویج ارزشهای انسانی و دینی در حکومت علوی و حسینی را باز میشناسند. آنان میدانند که جامعه نیاز مبرم به اصلاح زیربنایی و اساسی دارد و این را نیز میدانند که این مهم از دست شخصیتی مانند حسین(ع) ساخته است.
پس مشکل مردم کوفه به هیچ وجه مشکل شناخت و معرفت نیست. مشکل آنان در بعد عمل است. اگر دینداری به معنای گردن نهادن به حق و تسلیم شدن نسبت به آن است، هر انسانی برای اینکه دینداریاش کامل و تمام گردد باید دو وظیفه اساسی را انجام دهد. یکی اینکه مصادیق این حق و حقیقت را باز شناسد تا با نیت درست و پاک به جای حقپرستی، باطلپرستی نکند و به جای گردن نهادن به حق به باطل گردن ننهد. پس مقدمه حقپرستی، حق شناسی است و هر انسانی وظیفه دارد که برای گردن نهادن به حق و به عنوان مقدمه آن، تلاش کند تا مصادیق این حق را بشناسد.
تکلیف و وظیفه دوم انسان این است که حاضر شود هزینه حقپرستی خود را بپردازد. اگر قرار باشد که حق پرستی و تسلیم شدن نسبت به حق هیچ هزینهای نداشته باشد، پس امتحان و آزمایش انسان بیمعنا میشود. اگر قرار باشد که تسلیم شدن نسبت به حق در این دنیا همراه با لذت نفسانی صرف و سود دنیوی باشد و هیچ سختی و مشقت یا زیان و ضرری نداشته باشد، پس حقپرستی و دینداری هیچ هنری نیست و همگان به یکسان از آزمایش سربلند بیرون میآیند و اساسا آزمایش بیمعنا میگردد. مطابق متون دینی اسلامی انسان به دنیا آورده شده است تا با میزان حق پرستی خود، یا به عبارت دیگر با میزان آمادگی او برای پرداخت هزینه حقپرستی ،آزمایش شود و موفقیت در این آزمایش جایگاه و مقام او را مشخص و معین میسازد.
بر طبق آیات قرآنی اصل حق پرستی و حقخواهی جزو سرشت و فطرت انسان است، چرا که انسان، حنیف و مایل به حق خلق شده است (روم/۳۰). اگر انسان فطرتا حقپرست است ،پس یکی از دو امر باید مانع حق پرستی باطل پرستان شود. یا آنان در شناخت مصادیق حق و حقیقت اشتباه کنند و باطل را به جای حق بگیرند و یا اینکه دلبستگیها باعث شوند که انسان نتواند خود را آماده پرداخت هزینه حقپرستی گرداند. مردم کوفه مشکل شناخت و معرفت نداشتند و حقانیت حسین(ع) و روش و مسیر او و باطل بودن یزید و روشهای او را به خوبی می دانستند. آنان بین حق و باطل اشتباه نکرده بودند. مشکل آنان این بود که نمیخواستند هزینه حقپرستی خود را بدهند. در چنین صورتی دل انسان با حق است و شمشیر او با باطل.
اما پرسش مهم در اینجا این است که اگر کوفیان دلشان با حسین بود و حق پرستی و حمایت از او و یاری او برایشان هزینه داشت پس لااقل باید سکوت میکردند و آن حضرت را یاری نمیکردند و نه اینکه شمشیر کشیده، به جنگ او آیند. اما پاسخ این است که برخی از مردم همین کار را کرده و سکوت کردند. اما دو امر باعث میشود که اکثریت چنین نکنند. یکی اینکه از دست دادن منفعت نیز ضرر است و برق سکه ها و وعده پست و مقامها برای بسیاری جذاب است و چشم پوشیدن از آنها همان هزینه حقپرستی است. اما نکته دیگر اینکه در حکومت اموی سیاست این است که هر کس با ما نیست بر ضد ماست. هر کس شمشیر بر ندارد و به نفع ما بجنگد در واقع دشمن ماست. حکومتهای باطل سکوت را بر نمیتابند و میگویند همگان باید به نفع ما سخن بگویند و اگر چنین نکنند دشمن ما هستند و از حلقه خودیها بیرون هستند. به نقل اناجیل حضرت عیسی به حواریان میگوید: «هر کس ضد شما نیست، با شماست» (لوقا، ۵۰:۹) یا: «هر کس ضد ما نیست با ماست» (مرقس، ۴۰:۱۰). اما یکی از مشخصههای حکومت باطل این است که مردم را به خودی و غیر خودی تقسیم میکنند و هر کس را که با تمام وجود، در خدمت اهداف آنان نباشد غیر خودی به حساب میآورند.
اما در سخنی که امام(ع) در پاسخ فرزدق میفرماید لب و مغز و گوهر دینداری بیان شده است. در دینداری همه چیز به حقپرستی بر میگردد. یک انسان دیندار و مؤمن و حقپرست یک دغدغه بیشتر ندارد و آن اینکه در مسیر حقپرستی گام بردارد. اینکه اوضاع به کام او باشد یا نباشد برای او فرقی نمیکند. ممکن است عمل حقپرستانه او نه در زمان خود او، بلکه در نسلهای بعد و بلکه قرنهای بعد به ثمر بنشیند. اساسا برای او خود حقپرستی موضوعیت دارد و نه ثمر و نتیجه آن.
درواقع اصول اخلاقی انسانی و دینی به دو دسته تقسیم میشوند، برخی ابزار و وسیلهاند و برخی هدف و مقصد. برای مثال نماز یا یاد خدا برای آرامش و دوری از گناه و فحشاء و منکر است. اما حق پرستی و گردن نهادن به حق از اصول مقصد است. انسان همه تلاش خود را میکند و به اصول دیگر گردن مینهد تا به مقام تسلیم برسد. اما مقام تسلیم برای مقام دیگری نیست و مقدمه چیز دیگری نیست. خود مقام تسلیم مقصد است.
انسان حقپرست به حق گردن مینهد و به این فکر نمیکند که آیا این حقپرستی نتیجه محسوس و ملموسی برای خود او دارد یا نه. ممکن است تلاش مصلحانه یک مصلح نتیجه فوری نداشته باشد و بلکه به منزله کاشتن بذری باشد که تبدیل شدنش به درختی تنومند ،و میوه دادنش دههها و یا قرنها زمان بخواهد. اما او چنین میاندیشد که عمل من یک عمل حق پرستانه است و در مسیر درست قرار دارد و هم با علم روشن درستی آن را دریافتهام و هم پارسایانه و با نیت پاک آن را انجام داده ام. اما اینکه نتیجه چه باشد و آیا با چشمان خود نتیجه را ببینم یا نه، برای من فرقی نمیکند. اینجاست که امام حسین(ع) میفرماید عمل صحیح و درست در صورتی که با نیت درست و متقیانه انجام شود ،صاحب آن قطعا از مسیر و راه درست خارج نگردیده است. روح و مغز و لب و گوهر دینداری همین حقپرستی و تسلیم بودن در مقابل حق است و این آن چیزی است که امام حسین(ع) در این سخن بیان میفرماید.
قسمت پیشین این مطلب: ۱ – در مکتب حسینی
“در تاریخ مانده ایم”امروز اول ماه محرم الحرام است یکی از چهارماه های حرام بمعنای محترم.همه ماهها در نزد آفریننده آنها که حق تعالی باشد محترم هستند اما درمیان این دوازده ماه، چهارماه ازبقیه به دلایل اتفاقاتی که در آنها رخ داده است محترم ترهستند.
این روزها ایران حال وهوای عزا دارد و دلهای غالب ایرانیان بیشتر از دیگر اوقات غیر محرم بی آنکه خود علت آن را بدانند یا بخواهند غمزده اند.
درمیان ما کربلا و صاحب آن آنچنان که باید شناخته نشده اند. مراسم عزا وشعارهای حیات بخشی که دچارآسیب شده اند برای نمونه هنوز دستگاه تبلیغات دینی ما که نماینده رسمی آن قشرمحترم روحانیت است حریف صلیبهای گاه بسیار سنگینی که بنام علم درتکایا وخیابانها گردش داده می شوند و بر روی آنها مجسمه های مرغابی وکبوتر و..نصب شده است نمی شود.
نمی شود انکار کرد که بعضی از شعارهای موجود دردین ما گاه بسیارعوام زده است.نوحه می نویسند ومی نویسیم وبه مسائل روزکاری نداریم از نصیحتهای سیدالشهدا سخن می گوییم ولی به کاربردهای آنها در زمان حال بی توجهیم.درنهایت فقط تاریخ کربلا را می گوییم ولی به کربلای معاصر وحسین معاصر و کوفیان و یزیدیان عصر چندان کاری نداریم.هفته گذشته که بحت کلاس ارشد من به وقایع ۱۵ خرداد ۴۲ رسید، به دانشجویان گفتم امام با آن که بسیار در شعائر دینی سنتی عمل می کرد اما وقتی در محرم ۴۲ در منزلش ده روز روضه گرفت و آنگونه که شهید حاج مهدی عراقی در خاطرات خود گفته است در روزهشتم روضه اش دید که منبری ومداحها اصلا به وقایع فیضیه وجنایات رژیم شاه توجهی ندارند بالحن معترضانه ای به شهید محلاتی گفت :نگاه کن، امروز روزهشتم است اما تا حالا کسی به فیضیه اشاره نکرده است بعد گفت: آخه اینها شعراست که اینها می خوانند که ای حسین جان کفن نداشتی و..بعد به آقای محلاتی گفت اینطورنمی شود امروز خودت منبر برو!امروزبه کسی گفتم درماجرای فیضیه فقط یک نفرکشته شد که امام از آن این همه استفاده تبلیغاتی کرد!اما امروزه گویی خون ارزش گذشته را ندارد!امام حسین دراستدلال خودمبنی بر رد بیعت با یزید می گوید :یزید قاتل نفس محرمه است ومثل منی با یک قاتل نمی تواند بیعت کند.اینکه چه کسی به دست چه کسی کشته شده یا می شود یا خواهد شد !از نظر قرآن مهم نیست، مهم این است که انسانها بناحق نباید بدست همدیگریا توسط ماموران خاطی حکومتها کشته شوند.برای بعضی که از قضا گاه! در باره قیام حسینی خوب حرف می زنند و خوب می نویسند مثلا از تعداد مشکهای خیمه گاه وچادرهای حرم سیدالشهدا بخوبی سخن می گویند وصاحب پژوهشهای برتر می شوند! اما نسبت به مسائل پیرامونی خود بویژه اگر قرار باشد برای آنها بارامنیتی داشته باشد! هیچ حساسیتی نداشته وندارند شنیدن با نشنیدن این گونه خبرها که: شهروندی در زندان یا درغیر زندان کشته شده است، تفاوتی نمی کند! البته چون مرگ برای همسایه خوب است احتمالا! والا اگر کسی کشته می شد که میزان آقازادگی اش چند درجه بیشتر! ازستار وکامرانی و روح الامینی و..بود، الآن بعضی افراد که اصلا محترم نیستند، بجای اینکه ساکن اوین شوند ، درمنصبهای عالی تری بکارگرفته نمی شدند!الآن که این سطور نوشته می شود امام جمعه موقت تهران – سید احمد خاتمی- دارد خطبه می خواند . با دیدن تصویراو به خود گفتم اگرمرحوم ستار بهشتی فرزند ایشان بود، لحن وی در این خطبه ها حتما اینگونه که الآن هست، نبود! بگذرم، اما شما نگذرید!ازبحث کمی عمدا دور شدم!امام حسین دربیانی زیبا درباره امر به معروف- که متاسفانه ما آن را نه بعنوان تذکرشخصی افراد جامعه به همدیگر ومخصوصا درباره میزان حجاب زنها وکراوات مردان و…محدود کرده ایم- می فرماید: اگر این فریضه مهم را ترک کنید، اشرارشما برشما مسلط می شوند واین حرف کمی نیست! بنظرمن درمحرم امسال اگربه همین یک نکته توجه کنیم کفایت می کند که آیا درکنار این همه شورسینه زنی وعلم گردانی و..به وظیفه خود درامربه معروف ونهی ازمنکر با همه هزینه هایی !که دربر دارد، عمل کرده ایم یانه.از نظرمن میزان حسینی شدن هریک ازما دراین زمان و زمانه این است که تا چه حد درتحقق شعارهای حسینی عمل کرده ایم. بجزاین نباید شک کرد که “دین عافیت” را برگزیده ایم راهی که حسین ازآن کناره گرفت .راهی که دیگران را دربلا می خواهیم وخود درنهایت کوفی وار برای گرفتاری آنها غصه می خوریم واحتمالا اشکی می ریزیم!امروزاول محرم است. فردا حسین وارد سرزمین کربلا می شود تا کشته شود توسط کسانی که او را به کوفه مهمان کرده بودند. این همه کربلا رفتیم و از کربلا خواندیم و گفتیم و نوشتیم، اما کربلایی نشدیم.ما که درتاریخ کربلا مانده ایم ، به درد تاریخ می خوریم!