اعلام حکم دادگاه تجدیدنظر: جعفر پناهی ۶ سال حبس، محمد رسولاف: یک سال حبس
چکیده :دادگاه تجديدنظر استان تهران پس از رسيدگي نهايي به پرونده متهمان حكم جعفر پناهي را تأييد كرد، اما محكوميت محمد رسولاف از شش سال به يك سال حبس كاهش يافت....
روزنامه دولتی ایران از تایید محکومیت حبس جعفر پناهی و کاهش محکومیت محمد رسولاف در مرحله تجدیدنظر خبر داد.
به نوشته این روزنامه، دادگاه تجدیدنظر استان تهران پس از رسیدگی نهایی به پرونده متهمان حکم [شش سال حبس] جعفر پناهی را تأیید کرد، اما محکومیت محمد رسولاف از شش سال به یک سال حبس کاهش یافت.
این روزنامه همچنین اتهام این دو کارگردان را “اقدام علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام” از طریق “ساخت فیلمی به نام «فردا»، سیاهنمایی و منفیبافی درباره اوضاع اجتماعی، فرهنگی جامعه اسلامی و همراهی با فتنهگران اغتشاشات بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ” ذکر کرده و از محاکمه آنها “در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی میرعباسی” (که صحیحاش پیرعباسی است!) خبر داده است.
روزنامه رسمی دولت احمدینژاد در عین حال خبر داده که پناهی علاوه بر شش سال حبش، به “۲۰ سال محرومیت از ساخت و کارگردانی هر نوع فیلم و نوشتن فیلمنامه و هر نوع مصاحبه با رسانههای نوشتاری و شنیداری و دیداری داخلی و خارجی و خروج از کشور جز برای سفر حج و یا درمان ضروری با تودیع وثیقه” نیز محکوم شده است.
خانواده جعفر پناهی روز شنبه در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه اعلام کردند که حکم حدود دو هفته پیش صادر شده، و فریده غیرت، وکیل جعفر پناهی، نیز گفته است که تأییدیه این حکم هنوز به او ابلاغ نشده است.
پناهی و رسولاف شامگاه دهم اسفندماه سال ۸۸ پس از یورش نیروهای امنیتی به منزل پناهی به همراه همسر، دختر و ۱۲ نفر از مهمانانش بازداشت شدند. همراهان آقای پناهی پس از چندی آزاد شدند. رسولاف نیز در تاریخ ۲۷ اسفندماه از زندان آزاد شد. اما پناهی تا چهارم خرداد ۱۳۸۹ که برای او قرار وثیقهٔ ۲۰۰ میلیون تومانی صادر شد، در بازداشت بود.
بازداشت و صدور حکم حبس برای این دو هنرمند، اعتراضات گستردهی داخلی و بینالمللی را در پی داشته است و هنرمندانی از کشورهای مختلف در جشنوارههایی نظیر کن، ونیز، برلین و سارایوو به انتقاد از این حکم پرداختهاند.
با درود بر هنرمندان اسیر به ویژه پناهی عزیز و محمد رسول اف .جز ننگ و نفرین و انزجار مردم چیزی به ارمغان برای رژیم متحجر و مستبد این کار ها ندارد
که نابودی خودشان را رقم زده اند اثار ان در همه عرصه های اجتماعی دیده می شود
از بین بردن خلاقیت و هنر و علم هدف این متحجرین از خدا بیخبر است فقط انچه را خود میپسندند ۷۰ میلیون ایرانی هم
باید بپسندد و هر چه انان دوست ندارند ملت مظلوم ایران هم نباید دوست داشته باشند وگرنه بلایی به سر ان بخت برگشته
می اورند که ان سرش ناپیدا
هنرمندانی مردمی در قلب مردمشان جای دارندوهیچ دادگاهی(کذایی)توانا به حذف نام آن ها ازقلب مردم نیست.
مگر می توان هنر جوشان و خلاق کسی مثل جعفر پناهی را برای بیست سال خاموش ساخت؟ پریرو تاب مستوری ندارد…. خیلی که به او فشار آید مانند بقیه هنرمندان به خارج رفته و بر صدر خواهد نشست. مثلا شما فکر می کنید افرادی را که در ایران جمهوری اسلامی قدرشان را ندانستند و به خارج رفتند و هرکدام در رشته های تخصصی خود چهره کردند، آن ها باختند یا ایران و فرهنگ ایرانی و جامعه ایرانی که از هنر آنان محروم ماند؟ هم اکنون می توان دست کم صد نفر از ایرانیان مقیم خارج را بدون مراجعه به ماخذ ومنبع نام برد که موفقیت های بزرگ نصیب آنان شده است. تاسف من ازآن جهت است که چرا جمهوری اسلامی باید با هنرمندان ما رفتاری این گونه داشته باشد. آقا گناه جعفرپناهی چیست؟ طرفدار جنبش سبز بوده و هنگامی که درخارج از او تجلیل می کردند، با شال سبز روی صحنه رفته است وفرض کنیم برای جنبش سبزهم ابراز احساسات کرده است. مگر ما تعهد داده ایم که حتما طرفدار احمدی نژاد و یا حتی رهبر این رژیم و بالاتر از آن، مادام العمر طرفدار رژیم جمهوری اسلامی باشیم؟ پس داستان تحول فکری و تغییر سلیقه وتشخیص صحت و سقم و تجربه چه میشود؟
چگونه ممکن است کسی را به اتهام طرفداری از نامزد بازنده، مجرم دانست و محکوم به شش سال زندان و محرومیت از حرفه اش کرد؟ خودتان که بهتر می دانید ساختن فیلم بدون مجوز، کاملا ساختگی و نوعی پرونده سازی بود. اتهام اصلی او همان پابندی و دلبستگی اش به جنبش سبز بود. مگر این هم جرم است؟ اگر این جرم باشد پس من باید تا کنون هفت کفن پوسانده باشم. من خود ازکسانی هستم که به جمهوری اسلامی رای مخالف دادم و هیچ کس حتی سراغ من هم نیامد و هرگز مزاحمم نشد که تو چرا رای مخالف دادی؟ یعنی نبایست هم می آمدند وبنا هم نبود چنین سوالی بکنند. مگر ما انقلاب نکرده بودیم که به دوران خفقان و استبداد و امر اعلیحضرت است، پایان دهیم؟ به همین سبب پاسخ من آماده بود. می گفتم مگر شما مردم را دست انداخته بودید؟ اگر پذیرش این رژیم زوری بود، دیگر آن انتخابات چه معنا داشت، اگر انتخابات بود، مگر قرار بود صد درصد مردم به انتخابات رای “آری” می دادند و جمهوری اسلامی را تایید می کردند؟ این مملکت وطن من است. من با این رژیم مخالف هستم و رای مخالف دادم هنوز هم پس از گذشت سی وچندسال ملاحظه می کنید که باکمال شجاعت و بدون دوز وکلک می گویم من با رژیم جمهوری اسلامی مخالفم و بالای نوشته ام هم نام خود را می گذارم. کسی هم حق ندارد مزاحم من شود. تازه این حقی است پذیرفته شده، در مملکت های عقب مانده و جهان سومی که هیچ ادعای آزادی و دموکراسی هم نمی کنند. اما شما که هم رهبر و هم رئیس جمهور و هم ….کشور، بارها ادعا کرده اند مملکت ما آزاد ترین و دموکرات ترین کشور است، خیلی خنده دار است که کسی مزاحم کسی شود که چرا طرفدار جنبش سبز بوده ای؟ جنبشی که پیش از انتخابات فعالیت در آن هیچ منعی نداشت و پس از انتخابات هم باید موجب افتخار باشد که کسی با صراحت بگوید من هنوز طرفدار جنبش سبز هستم. به اعتقاد من جنبش سبز که این اندازه جاذبه و طرفدار دارد، هم باید نشریات معتبر و پرخواننده داشته باشد هم صدای آن را تمام نشریات و رادیو تلویزیونها به گوش مردم و طرفداران و مخالفانش برسانند. این چه معنا دارد آقای رهبر بسیار محترم و معظم؟ ازشما می پرسم این چه معنا دارد گاه درهمین نشریه می بینیم خبری منتشر می شود که در فلان شهرستان فلانکس را که رئیس کمیته انتخاباتی موسوی یا کروبی بوده، یا در کمیته او فعالیت داشته گرفته اند. واقعا این شرم آور نیست که کسی را به اتهام شرکت در کمیته انتخاباتی کسی که در انتخابات، حال به حق یا نابحق و با تخلف و تقلب(که بحثی است جداگانه) فعالیت داشته است، دستگیر و زندانی و محاکمه کنند؟ آنوقت شما توقع دارید مردم در انتخابات آتی شرکت کنند؟ آقای رهبر چه تعهدی می دهید که در فردای انتخابات چوب در آستین کسی نکنند که در کمیته انتخاباتی نامزد بازنده، فعالیت داشته و به نفع او کلی کار کرده یا مبالغی کمک مالی نموده است؟ آیا شما امنیت جانی و مالی و ناموسی او را تضمین می کنید؟ به تضمین شما چگونه می توان اطمینان داشت؟ واقعا این بسیار متاثر کننده است که هنوز پس از دوسال که از انتخابات گذشته می بینم این و آن را به سبب طرفداری از بازندگان انتخابات دستگیر و مورد آزار و اذیت قرار می دهند. حی و حاضر بفرمایید موسوی و کروبی به چه مناسبت و به حکم کدام دادگاه زندانی شده اند.
آقای پناهی هم هنرمند بسیار ارزنده ای است و درکنار آن طرفدار جنبش سبز هم بوده است وهنوز هم انشاء الله هست و وقتی خارج بوده به نفع جنبش هم ابراز علاقه ای کرده است. خوب عاقل بودید و اجازه میدادید در داخل این تظاهرات را بکند شاید کار به آنجا هم نمی رسید. اما وقتی حق مرا در داخل ضایع کنید بدیهی است اگر پایم به خارج برسد حتما دوبرابر داخل، نسبت به جنبش مورد علاقه ام تظاهرات و ابراز علاقه خواهم کرد. ای کاش من دستم به شما آقای رهبر می رسید و حضورا این مطالب را می گفتم ودلایل قانع کننده شما را هم می شنیدم. کی میخواهید دست از این آزار و اذیت مردم بردارید ورسما اعلام کنید(هرچند در مملکتی که قانون برقرار باشد نیازی به اعلام رهبر ورئیس جمهو هم نیست) هرکس طرفدار جنبش سبز بوده و هست به هیچ وجه مقصر نیست و بسیار هم خدمتگزار این مملکت بوده و هست که درامور سیاسی و اجتماعی شرکت کرده و رای داده و حال هم کاملا آزادانه می تواند برای جنبش مورد علاقه اش فعالیت بکند. شما اصلا چگونه می توانید آقای رهبری، چشم در چشم مردم دوخته و بفرمایید در این مملکت ما به مردمسالاری احترام می گذاریم و این مملکت آزاد است ودراین مملکت ما دموکراسی داریم؟ اگر من آزاد هستم چرا نباید برای جنبش دلخواهم فعالیت نتوانم بکنم. چرا مقالات من در همین نشریه کلمه به نظر خوانندگان نرسد. چرا در ایران کسی نمی تواند “جرس” یا “کلمه” یا…. را بدون پارازیت و فیلتر …. به بیند. والله اگر در این مملکت قانون حکم فرما بود هریک از این کارهایی که اکنون توسط سران و فرماندهان به بهانه تامین امنیت انجام می شود جرم محسوب می شد و خاطیان را با شکایت مردم به دادگاه می کشیدند. اما آنقدر حقوق اجتماعی مردم پایمال شده است که مردم دیگر اولا به گفته های هیچ کس اطمینان ندارند و ازطرف دیگر دچار شک و تردید در مورد حقوق بارز سیاسی و اجتماعی خود شده اند. من که می روم قسط خانه ام را بپردازم مامور بانک طوری با من رفتار می کند که فکر می کنم دارد به من خیلی لطف می کند که قسط بانکی ام را قبول می کند درحالی که بچه های دبستانی هم باید بدانند که او وظیفه اش انجام میدهد وبه همین سبب دستمزد به او میدهند. در مورد بقیه حقوق هم همین گونه است.
متاسفانه هرقدر نسبت به تامین حقوق قانونی مردم دیر تر عمل شود، عده بسیار زیادی از بدنه مردم ریزش کرده و به سوی مخالفان رو خواهند آورد. آیا در میان این همه مشاوران و ندمای ریز و درشت شما کسی نیست که جرات کرده و این مطالب را بدون ترس و وحشت خدمت شما بگوید؟ یعنی این گونه اطرافیان خود را ترسانده اید که جرات ابراز حقایق را به شما ندارند؟ نکند شما هم مثل شاه شده اید؟
بپذیرید کسی که حقایق را به شما می گوید و از نقایص و کاستی ها انتقاد می کند، ارزش دارد نه کسی که مرتب از شما و کارهای شما تمجید و تعریف می کند. کجاهستند کسانی که هرروز دولا و راست شده و بله قربان به ناف اعلیحضرت می بستند؟