مادر حسین رونقی: گفتند اگر مصاحبه کنی دخترانت را هم می بریم/ من با این تهدیدها از حقوق پسرم نمی گذرم
چکیده :مادر حسین رونقی از روزی که به ماموران التماس میکند اجازه دهند پسرش لباس هایش را در آن هوای سرد بپوشد و بعد ببرندش می گوید و از تهدیدهایی که "اگر مصاحبه کنی دیگر فرزندانت را نمی بینی" و از دادگاهی که بی قاضی و وکیل حکم صادر می شود. ...
کلمه-زهرا صدر:
قرار بود با پدر حسین رونقی صحبت کنم. مادرش عذر خواهی کرده بود که به خاطر روزه و فشار این روزها توان سخن گفتن ندارد. اما وسط مصاحبه، پدر نگران و زیر بار فشار، حالش بد شد و مادر با همان شرایط تلخ مصاحبه را ادامه داد.
برای یک خبرنگار کار ساده ای نیست در شرایطی که مادر از اشک های فروخورده اش زمان روحیه دادن به پسر می گوید، سکوت کرده و فقط ضبط کند. و گاه سکوت همراه ترین همدردی هاست.
مادر حسین رونقی از روزی که به ماموران التماس میکند اجازه دهند پسرش لباس هایش را در آن هوای سرد بپوشد و بعد ببرندش می گوید و از تهدیدهایی که “اگر مصاحبه کنی دیگر فرزندانت را نمی بینی” و از دادگاهی که بی قاضی و وکیل حکم صادر می شود.
زلیخا موسوی، ساکن ملکان، هر هفته سفر ۱۲ ساعته اش را به امید دیدار پسر می آید و ۲۰ دقیقه بعد دوباره راهی شهرش می شود و هر بار نگران از اینکه چه خبری در راه است.
خانم موسوی می گوید: بعد از دادگاه، حسین زنگ زد خیلی ناراحت بود، گفت من را تحت فشار گذاشتند و نگذاشتند حکم را بخوانم. گفت “من را زدند. به قاضی پیرعباسی گفتم او هم گفت خوب کاری کردند، خودم به آن ها گفتم شما را بزنند.”
مادر حسین رونقی وبلاگ نویس زندانی در بند ۳۵۰ اوین در حالی از ضرب و شتم پسرش به دلیل نامه ای که به دادستان نوشته بود میگوید که مسئولان دولتی و حکومتی معتقدند ایران نه زندانی سیاسی دارد و نه شکنجه و کتک در دوره ی بازداشت.
حسین رونقی ملکی، ۲۵ ساله، در ۲۲ آذرماه ۱۳۸۸ در شهر ملکان استان آذربایجان شرقی بازداشت و به گفته خانوادهاش حدود ۳۰۰ روز در سلولهای انفرادی بند دو الف زندان اوین بهسر برد. این فعال حقوق بشر به ۱۵ سال زندان محکوم شد.
متن کامل مصاحبه ی کلمه را با پدر و سپس مادر حسین رونقی(بابک خرمدین) با هم می خوانیم:
آخرین خبری که از آقای رونقی دارید چیست؟
چند روز پیش به ما زنگ زدند و گفتند که ظاهرا حسین را به بیمارستان منتقل کرده اند، ما پیگیری کردیم اما جوابی نگرفتیم از زندان. از طریق بیمارستان طالقانی که پیگیر شدیم گفتند به صورت بیهوش به اورژانس آنجا برده بودند و بعد از چند ساعت که به هوش آمده بوده به زندان برش گردانده بودند.
آیا توضیح دادند که چرا بیهوش شده است؟
گویا بعد از نامه ای که حسین به دادستان نوشته بوده و از مشکلات و بیماری هایش گفته، آمدند و او را مورد ضرب و شتم قرار دادند تا او بیهوش شده است. ما به مقامات نامه نوشتیم و تماس هم گرفتیم. ما پیگیری های قانونی را خواهیم کرد.
جوابی به نامه و تماس هایتان داده شده است؟
نه کسی جواب ما را نداد، تازه این ها برای پسر من پرونده سازی کرده اند. و گفتند اگر اطلاع رسانی کنی پسرت را نگه می داریم. من را هم تهدید کردند. حسین اتهامات آن ها را قبول ندارد و همه ی این فشار های برای این است که با آن ها همکاری کند.
تا به حال با دادستان هم ملاقات داشته اید؟
بله چند بار. مثلا سال گذشته روزنامه ی کیهان ادعاهای دروغینی درباره ی پسر من کرده بود که حسین میلیون ها دلار پول گرفته و من همان زمان به دادستانی رفتم و این ادعای واهی را به آن ها گفتم.
و جوابشان؟
اصلا خبر نداشتند حتی دادپرس پرونده که پرونده دستش بود از ادعاهای کیهان خبر نداشت و مطابق معمول هیچ جوابی به من ندادند. اما بعد از مدتی پسرم را بدون حضور قاضی و وکیل به دادگاه برده بودند و آقای ستارزاده مستقر شعبه ی ۲۶ را مجبور کرده بودند که حکم را امضا کند.
میدانید پرونده ی آقای رونقی کجاست؟
ظاهرا دست اطلاعات سپاه است.
در این زمان مادر حسین رونقی گوشی را گرفت و توضیح داد که حال پدرش بد شده و مساعد نیست برای ادامه ی مصاحبه. آن ها این روزها تحت فشار هستند و با عذر خواهی گفت که مصاحبه را وی ادامه میدهد.
در این دو سال عضو دیگری از خانواده هم به طور رسمی بازجویی یا احضار شده است؟
دو تا از پسرهایم را برده اند. اول پسر بزرگم را گرفتند. و میگفتند بگو برادرت کجاست؟ بعد هم آمدند حسین را از خانه بردند. بعد از دوسال هنوز موبایل و ساعت من دست آن هاست. به من گفتند حق نداری به کسی بگویی که بچه هایت را دستگیر کرده ایم. بازجو به من گفت اگر اطلاع رسانی کنی دیگر آن ها را نمیبینی. گفت بچه هایت را میکشیم، خاک بر سرشان شده است. من هم جواب دادم حق نداری این حرف ها را بزنی. من نمیترسم با این تهدیدها.
پسر بزرگتان را چقدر نگه داشتند؟
پسر بزرگم را در اوین خیلی کتک زدند و بعد از یک ماه با قرار وثیقه ۷۰ میلیون تومانی آزادش کردند. اما حسین ۱۳ ماه انفرادی بود.
با آن همه تهدید، برخورد نیروهای امنیتی بعد از اطلاع رسانی های شما چطور بود؟
روز دادگاه زنگ زدند به پدرش گفتند به همسرت بگو نیاید. اما من رفتم و آنها بیرونم کردند. قاضی خودش که آقای پیر عباس است، نبود. آقای ستاری را که مسئول دفتر او بود آوردند و انگشت حسین را زدند و بردندش. وقتی رفتم بالا گفت: خانم چرا نیامدید گفتم شما نگذاشتید من بیایم. گفت: به وکلیش زنگ زدیم او هم نیامد. به او گفتم دروغ می گویید، به وکیلش خبر ندادید وگرنه حتما می آمد.
با وکیلش تماس گرفتید؟
بله بیرون که آمدم با وکیلش حرف زدم. به او خبر نداده بودند. اما بعد از دادگاه، حسین دوباره زنگ زد خیلی ناراحت بود گفت من را تحت فشار گذاشتند و نگذاشتند حکم را بخوانم. صدای حسین را ضبط کردم. می توانم بگذارم تا صدایش را بشنوید گفت “من را زدند. به قاضی پیرعباسی گفتم او هم گفت خوب کاری کردند، خودم به آن ها گفتم شما را بزنند.” به خدا این ها خیلی بی رحمند.
پدر آقای رونقی از ماجرای چند روز پیش برایمان گفتند اما چون حالشان بد شد نتوانستند جزئیات را بگویند. برای مخاطبان ما دقیقتر می گویید که چطور خبر دار شدید که ایشان بیمارستان است؟
من هر وقت به ملاقات می روم و پسرم را می بینم خوشحالم. اما هفته ی قبل در راه بازگشت به من زنگ زدند که یکی از ماموران اطلاعات سپاه حسین را کتک زده. او هم بیهوش شده و بردندش بیمارستان. پریروز هم زنگ زدم گفتند خانم نگران نباش حالش خوب است و به زندان برگشته است حتی اجازه ندادند با او حرف بزنم. گفتم تو را به خدا بگذارید حسین زنگ بزند گفتند نمی شود.
فکر می کنید این فشارها به چه دلیل اعمال می شود؟
گویا از اطلاعات سپاه می گویند حسین عفو نامه بنویسد. حسین هم می گوید من کاری نکردم که عفو نامه بنویسم. در اصل مشکل اصلی با حسین به خاطر مطالب وبلاگش بوده است.
ایرادشان به مطالب وبلاگ ایشان چیست؟
حسین فعال حقوق بشر بود و یک وبلاگ داشت که به اسم بابک خرمدین هر روز در آن می نوشت. هنوز یادم نمی رود آن روز را که آمدند و بردندش. بچه خواب بود. حتی به او اجازه ندادند که لباس بپوشد. التماسشان کردم. پاهایشان را بوسیدم گفتم در این هوای سرد پسرم را اینطوری نبرید. اما کسی به حرف من توجهی نکرد.
سخنی با مسئولان دارید که از اینجا به آن ها بگویید؟
دادستان به من گفت پسرتان خیلی باهوش و عاقل است. من هم به او گفتم جای تاسف است که بچه های به قول خودتان باهوش و دانشجویان را انداختید در زندان و اوین را کرده اید دانشگاه.
ما هر هفته به دادستانی می رویم و نامه می دهیم و درخواست ملاقات حضوری و مرخصی می دهیم. تمام پزشکان تایید می کنند که حسین باید به مرخصی بیاید. دوبار عمل کرده. حتی به من گفتند هزینه های بیمارستان با خودتان است و من همه را پرداخت کردم پسرم است و جانش برایم مهم است.
در ایام بیمارستان هم خبر اعتصاب غذای ایشان آمد؟ چرا دست به این کار زدند؟
بار اول که عملش کردند سه تا مامور آنجا بودند که خیلی ما را اذیت کردند. حسین خیلی ناراحت بود دست و پایش را با زنجیر بسته بودند. او هم اعتصاب غذا کرد. من به او گفتم غصه نخور مادر همیشه این ظلم ها وجود داشته است. با امامان و بزرگان ما هم همین کارها را کردند. ما باید صبوری کنیم و تحمل داشته باشیم.
هر چند وقت یک بار به ملاقات می روید؟
من تقریبا هر هفته می روم تهران. البته روز اول ماه رمضان به حسین گفتم: به خاطر این ماه که روزه میگیرم نمی توانم هر هفته بیایم. توانش را ندارم. اما تا حالا ۲ بار در ماه رمضان هم رفتم. دلم نمی آید نروم.
بر اساس خبرها این هفته، مسئولان زندان، ملاقات کننده های کابینی را مورد آزار و اذیت قرار داده و گفتند با وسایلتان را نباید با خودتان بیاورید. شما که از شهرستان می روید می خواهید چه کار کنید؟
ما زود رفتیم و بقیه ی زندانی ها را ندیدم و در جریان درگیری های ان روز در سالن ملاقات قرار نگرفتیم ولی وقتی برگشت از ملاقات، گفتند دیگر وسیله تان را نمیتوانید بیاورید پدر حسین هم گفت ما نمی توانیم، از شهرستان می آییم و ۱۲ ساعت هم در راهیم. کیف و وسایلمان را کجا باید بگذاریم.
وضعیت روحی و جسمی آقای رونقی چطور است؟
مرتب داروی مسکن می خورد. خودشان می گویند و من برایش می خرم و می برم. اما درباره ی سلامتیش دروغ می گویند. من مادرم، می فهمم. ما مسلمانیم، من سیدم. مگر ما چه کرده ایم که با ما این رفتار را دارند؟ لااقل بگذارند پسرم به مرخصی بیاید. هنوز یک عمل جراحی دیگر مانده. اجازه دهند خودمان درمانش را پیگیری کنیم. اینجا هیچکس جوابگوی ما نیست.
شما زمان ملاقات چه برخوردی با او دارید؟ از او نخواسته اید عفو بنویسد و بیرون بیاید؟
بعد از سیزده ماه زنگ زد و گفت: مامان می دانی من کجا هستم؟ گفتم مادر نگران نباش، آنجا جای مردان بزرگ است. قوی باش و امیدت به خدا باشد. اشک هایم را نگه داشتم و به حسین دلداری دادم. گفت از برادرم بپرس من کجا هستم. یک جای تاریک توی یک زیرزمین. دلداریش دادم گفتم غصه نخور. خدای ما هم بزرگ است!
برای اینکه روحیه اش را نبازد گفتم، خیلی از زن ها و دخترها هم همانجا هستند درست توی شرایط تو، حتی بدتر از تو.
امیدوارم این مصاحبه برای شما دردسری ایجاد نکند.
آنها خیلی مرا اذیت می کنند. می گویند اگر مصاحبه هایت قطع نشوند، دخترانت را هم می بریم. خجالت آور است. من با این تهدید ها نمی ترسم. یک مادر نمی تواند از حقوق بچه اش بگذرد.
دعایتان سر سفره ی افطار و در این شب های مبارک قدر چیست؟
من هر روز برای آزادی و سلامت همه زندانیان سیاسی دعا می کنم.
شما دلتان شکسته است، برای ما هم دعا کنید.
….
و ما بی غیرتان نشستیم و نگاه می کنیم………..
عدالت تا به این حد را ندیده بودیم که در جمهوری اسلامی و به نام اسلام موفق به تجربه آن شده ایم .
حتما آقایونی که این مسائل را مدیریت می کنند نماز خوانند و روزه هم می گیرند.
امام علی (ع): به خدا سوگند اگر شب را بیدار بر روی خار سعدان (خاری است نوک تیز و جانگزاست) بگذرانم و مرا در حالی که به زنجیر ها بسته اند و بکشانند نزد من محبوبتر است از اینکه خدا و بیامبر را روز قیامت ملاقات نمایم در حالی که برتنی چند از بندگان ستم کرده باشم . خطبه ۲۲۴ و علی لعنه الله علی الظالمین
امیدوارم هر چه زودتر این عزیز و دیگر عزیزان دربند آزاد شوند، و برای این پدر و مادر آرزوی صبر می کنم. انشاالله این زمستان هم به سر می آید و روسیاهیش به ذغال می ماند.
یا حسین میرحسین
یا مهدی شیخ مهدی
به امید ایرانی آزاد و آباد.
دلهای شکسته. «آژنگ خشم بر ابروان کهنه مادر بگذار همچنان خدایی کنند … حتی اگر از عمر خود بکاهی و بر عمر او بیفزایی»
ای خدا، این کافر ها بهتر از ما مسلمان ها، مسلمانی می کنند. یعنی چقدر یک وبلاگ نویس خطرناک بود که اینطور با او و خانواده اش رفتار می کنند. احسنت بر این مادر شجاع و صبور. حتی اگر دخترهایش را هم ببرند، آن ها نیز محکم و استوار در برابر این ستمگران از یزید بدتر خواهند ایستاد، چون این دختران در دامن یک چنین بانوی شجاع و با ایمانی بزرگ شده اند. این ستم ها خیلی زود یقه خودشان را می گیرد. تهدید های آن ها از ترس و فلاکت است نه از جبهه قدرت.
احسنت به شما مادر عزیز و…
پنداشت ستمگر که ستم بر ما کرد
برگردن او بماندو برما بگذشت
ظلم پایدار نیست
yani ina khili bi gheyrato tarsoan …
امیدوارم روزی برسد که قوه قضاییه بفهمد که چه کار زشتی می کند
الله اکبر الله اکبر الله اکبر
خدایا مددی در این ماه مبارک بنما
این مادران چشم انتظا رند
ای دیده بیدار
شما بسیار خوب شد که صدای حق طلبی ات را بلند کردی، هرچه زودتر صدای اعتراض خود را بلند می کردید، بهتر بود. این باید سرمشقی باشد برای تمام کسانی که مورد ظلم قرار گرفته اند تا مردم دنیا و سازمانهای بین المللی بدانند که این رژیم برسرمردم ایران چه بلاهایی می آورد. من پیشنهاد می کنم از این پس شعار ما باشد “هر ایرانی یک احمد شهید” احمد شهید نماینده حقوق بشر سازمان ملل است که جمهوری اسلامی از ترس او را به ایران راه نمی دهد زیرا میداند به محض آنکه وی پای به ایران بگذارد تمام عکس و تفصیلات و آنچه در زندان های ایران و خارج از آن یعنی زندان بزرگ جمهوری اسلامی بر مردم ما میگذرد در جهان منعکس خواهد شد و بسیاری از سران جمهوری اسلامی ممنوع الورود به کشورهای خارج شده از حقوق و مزایای ماموریت های بیهوده و آوردن سوقاتی و اجناس قاچاق محروم خواهند شد.
“هر ایرانی یک احمد شهید”
ای خدایی که میبینی ببین چگونه مادری را که ضجه میکند در فراق کمک کن
پنداشت ستمگر که جفا با ماکرد…………………………. الله اکبر
چرا ما راه مردم سوریه رو نرفتیم چرا ؟
ای ستمگران خوب بدانید روزی که چندان هم دور نیست میرسد شما باید دست وپای این مادر واین پسررا ببوسید تا از گناها نتان بگذرند .ا یا ان روز را درنظردارید ؟انوقت نمیگویید چرا قانون درمورد ما اجرا نمیشود بخدای بزرگ ما شما را عادلانه محاکمه میکنیم سعی کنید جرمتان کمتر باشد لطف کنید از اطلاعاتی های زمان شاه بپرسید بر سر انها چه امد برسر نیروهای انتظامی وپاسبانهای انزمان چه امد ؟!!!مغرور نباشید که خیلی زود جای قاضی ومتهم عوض میشود …انوقت هرروز التماس این ستم دیدگان میکنید که گذشت کنند .برای اینکه کمتر التماس کنید کافی است کمتر ظلم کنید !!!شما را میگذارند وخود هرکدام بجایی فرار میکنند شما میمانید وقانون پس قانون شکنی نکنید واز قانون جلوتر حرکت نکنید … نیک خواهان دهند پند ولیک /// نیک بختان بوند پند پذیر …..
این … حقوق انسانی و اسلامی را غورت داده اند و یک اب هم بالاش خوردند ؟
امیدوارم این روزهای سخت هر چه زودتر تموم شه.
وقتی میگویند مصاحبه نکنید یعنی از آگاهی میترسند پس باید مصاحبه کنید و آگاهی دهید.
به سرمنزلی کندر آن خون کنند در آن خواب آزادگان چون کنند
شب قدر است، دست بهدعا برداریم !
خدایا به ما فهمی عطا کن تا دینداران حقیقی را از دینبازان حرفهای بازشناسیم و بازشناسانیم.
خدایا به ما تقوایی ببخش تا هر که را مانند ما نمیاندیشد، متهم نکنیم.
خدایا به ما بصیرتی ده تا فریب منافقان زیرک را نخوریم و مفتون مقدسهای احمق نشویم.
خدایا به ما اخلاقی بده تا مایهی شرمساری اسلام و قرآن و پیامبر و اهلبیت نباشیم.
خدایا به ما اخلاصی عطا کن تا جاهطلبی و خودخواهی بیپایان خود را به نام مقدسات دین تو دنبال نکنیم.
خدایا به ما دانشی بده تا عالم از جاهل بازشناسیم و در دام جاهلان عالمنما و عوامفریبان بیدانش نیفتیم.
خدایا به دل و جان ما ظرفیتی بده تا مفاهیم والا و عمیق را آنگونه که هست دریابیم و آنها را تا حد کجفهمی و قشرینگری خود تنزل ندهیم.
خدایا به ما صداقت و شجاعتی بده تا دروغ و تظاهر را دستمایهی فریب این و آن و بالا رفتن از نردبام این جهان قرار ندهیم.
خدایا به ما عقلی بده تا دوست را از دشمن بازشناسیم و آنگونه که گفتهای با دشمنان تندخو و با دوستان مهربان باشیم و دوست را جای دشمن و دشمن را جای دوست ننشانیم.
خدایا به ما فهمی عطا کن تا بدانیم و باور کنیم که تبلیغ و ترویج دین تو و راه تو بیش و پیش از لفاظیهای عوامفریبانه نیازمند کردار صادقانه است.
خدایا به ما احساس مسئولیتی عطا کن تا همهی داشتهها و سرمایههای مادی و معنوی یک ملت را پایمال نادانی و خودخواهی و کبر و غرور خویش نکنیم.
خدایا فهم نادرست ما را از مفهوم انتظار و مهدویت، مایهی بدبینی و بیزاری جانهای پاک و عقلهای سلیم قرار نده.
خدایا به ما بینشی عطا کن تا مصلحان روشنبین را از مدعیان گزافهگو بازشناسیم.
آمین !
بزرگ مردا که توئی حسین رونقی
بزرگ مردا و بزرگ مادرا که شمائید
باید این مظالم در جامعه پخش بشه.همه که
دسترسی به اینترنت ندارن.
دوستان راهکارای خودشونو بگن.
شعار نویسی در مکانهای عمومی مثله پارکها
کتابخونه ها و… پخش خبر نامه های کوچیک ولی
مفید در مساجد صندوقهای نظرات و…(همه با رعایت نکات امنیتی)
باور کنین خیلیا ازین جنایات خبر ندارن
VVVVVVVVVVVVVVVVVVVVVVVVVVV
عاقبت ظلم ودیکتاوری نزدیک است .ای ملت بیاید از مردم شجاع سوریه درس بگیریم .اگر ما فقط یک هفته در میدان آزادی مقاومت می کردیم .الان به خواسته های دومکراسی خودرسیده بودیم.انشا… بعد از سوریه همه در میدان آزادی اطراق خواهیم کرد انشا…
عجیب مردمانند …عجیب جهالتی…وعجیب ظلمی…به کجا میروند که این چنین میکنند وای بر حالشان که با هموطن چه ها که نکردندند و ایران را ویران
ما ملت خفته سزاوار چنین ظلم ها یی هستیم…. ما ملتی که فقط از جنبه های شخصی به مسائل نگاه میکنیم و انقدر ساده لوحیم که نمی دانیم منفعت شخصی در گرو منفعت جمعی است.تا برای خودمان اتفاق بیفتد و تازه به فکر باشیم.درود بر ملت سوریه که نشان داد تاریخ یک ملت نشان دهندهی شرافت یک ملت نیست
با این سیاه نمایی های پوچ شما ( کلمه ) به هیچ جایی جز نابودی نخواهید رفت
روز محاکمه شما نزدیک خواهد بود
لعنت خدا شامل حالشان شود.
حکومتهای دیکتاتوری چون هیچ پایگاهی ندارند برای بقای چندروزه چنین ظلمهاوشکنجه هایی را درحق مردم خود میکنند ولی عجبااز سرنوشت محتوم دیکتاتورها که همانا بالاخره سقوط است پند نمی گیرند!!؟ آیا شاه با آنهمه شکنجه ماند؟ آیا پینوشه با آنهمه قتلهای پنهان وجوخه های مرگ تاآخر حکومت کرد ؟
ولی وظیفه ماست که با اطلاع رسانی این قساوتهاووحشیگریها مانع سواستفاده جانیان ازاین حربه شده وهرروزبه آنهاسقوطشان رایادآوری کنیم.
به زودی ما پیروزیم
این است عدل علی و عدالت علی
لعنت بر دین فروشان . انگار الله مکه هم با این ستمکاران هم پیمان شده
من ۶ سال ایران نبودم . ولی به هیچکس نمیگفتم ایرانی هستم . آخر با چه روی …..البته ۱ سال اول واقعیت را می گفتم ولی چند نفر را می توانم با سخنانم قانع کنم که من مانند دولت ایران نیستم….
خدا نکند گدا معتبر شود وگرنه از خدا بی خبرشود.
درابتدا باید از همه شیر زنان و شیرمردان آزادیخواه در هرگوشه این جهان و از هر کیش و عقیده ای تشکر و قدر دانی کرد . درود خدا بر حسین مظلوم که گفت اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید . یاد ان شیر مرحوم ایرج میرزا شاعر افتادم که می گوید پسر چو ندارد نشان از پدر تو اورا مخوانش پسر ولی ای کاش زنده بود و این را به مادرها هم نسبت می داد و مثلا می افزود که کسی مثل حسین ابن علی ع باید نشانی از پدر ومادری بزرگ چون حضرات عزیزی چون امام علی ع وحضرت فاطمه زهرا دخت گرامی پیامیر خدا داشته باشد و دختری چون حضرت زیبب آن زن قهرمان کرباا که درمقابل یزید و یزیدیان زمان خود چون شیر ایستاد و غرید و یزیدیان تلاش زیاد می کردند که صدای غرش و پیام رسانی او را کسی نشنود.
پس اگر پیام زینب نبود خون امام حسین هم هدر رفته بود ولی نباید غصه خورد که از قدیم گفته اند خدا دیرگیراست اما شیر گیراست . بطور کلی برای ملت سرافراز ایران چنین مظالمی درطول تاریخ کم نبوده است .بی خودی نیست که موسیقی ایرانی غم دارد اما اشک ندارد . شاید آن مادر دیگر درچشمانش اشکی باقی نمانده که برای فرزندش گریه کند وگرنه مادر واشک نریختن یا اینکه چیزی را که به راه خدا فرستاده انتظار بذل وبخشش ظالم را نمی پذیرد. همه انسانهای آزاده و باشرف بدانند که حکومت یک مشت گذا صفت و بازاری صفت بهتراز این نیست . چه آنهایی که تادیروز کیسه گد ایی به دوش ازاین روستا به آن روستا صدقات و خمس وزکات را جمع می کردند وحالا سوار بر خر مرادشان شده اند و صاحب ماشین های آخرین سیتم شده اندو ماهواره دار و پست ومقام و چند پیشه شده اند و به دیگران فخر دین داری می فروشندو سایرین را کافرمی پندارندیا آنهایی که تا دیروز دربازار اجناس را به چند برابر قیمت خرید با هزار قسم و دروغ حضرت عباس به مشتریان می فروختند و حالا حکومت را هم صاحب شده اند و جز به پول و رفاه خود و خانواده و آقازادهایشان بیشتر نمی ایندیشند. اما ملت ایران نباید فراموش کنیم که دیگر بار دنبال انقلاب نرود اگر هم رفت این بار نباید افسار یا اختیار خود را به دست هر کس وناکسی بسپارد و چون انقلاب ۵۷تبایذ اختیار دین وملک را صرف اینکه بگویم آنها آدم های با خدایی هستند وخیانت نمی کنند و نمکدان نمی شکنند بسپاریم . این بار باید هشیارانه عمل کنند و آبروی چند هزارساله خود وملت خود را دوباره بخطرنیندازند و مجددا اختیار خود را به یک قشر خاص ندهند بلکه درآینده به عنوان یک تجربه تاریخی برای حفظ شان این آب وخاک و این ملت با آن همه غنای فرهنگی وتاریخی اش بدون تعصب خشک و غیرآگاهانه همه ایرانیان را که قصد خدمت به آب وخاک خودشان را دارند دراداره کشور اجازه دخالت و قبول مسوولیت دهند. اگر بت شکنی کردند بجایش بت دیگری نسازند . شایستگی سالاری و نه عقیده سالاری را جایگزین کنند . دراین کشور اقوام مختلف بازبانها و گویشها و عقاید مختلف و همچنین با آداب و سنن تاریخی و ملی زندگی می کنند . ملاک خوب بودن آدمها به این نیست که پیرو کدام دین و مذهب باشند مهم انسانیت و آزادی و جوانمردی و شجاعت وتعصب آگاهانه آنها به حفظ ارزشهای تاریخیاین آب وخاک است که در طول تاریخ پناهگاه همه مظلومان در داخل و خارج بوده است . اولین لوحه حقوق بشر را در دنیا نوشته است و لی متاسفانه برخلاف انتظار الان شاهدیم که دراین کشور الان بیش از هرکجای دیگر حقوق انسانها دارد توسط حاکمان نالایق وقت لگدمال می شود تا به آن حد که جمعی الان از ایران به عنوان اسیرستان یاد می کنند .
براستی درشان ملت ایران نیست که اینگونه تابع ظلم باشد . کشوری افتخار فرزندانی رشید و دانشمند داشته است . فرزندانی چون کاوه آهنگر ابو مسلم خراستانی فرخی یزدی و ابوعلی سینا و سردار آر یو برزن شجاع و وطندوست و کوروش کبیر که حتی یهودیان نامش را به بزرگی یاد می کنند و نام اورا بر فرزندان خود می گذارند سلطان جلال الدین خوارزم که چنگیز مغول مقهور شجاعت و دلاوری او شده بود و آرزو می کرد که ای کاش فرزندی چون او داشت و ازشدت کینه اش آرزو می کرد کاسه سرش را روزی جام شراب مستانه اش کند.
کجاست آن شرف و غیرت ملت عزیر ایران که امروز اختیار خودش را به دست گروهی ظالم وسفاک و خونخوار و به ظاهر مسلمان سپرده و از تاریخ و فرهنگ وتمدن دیرینه خود عبرتی نمی گیرد و برای بقای مجددا خود قیام نمی کند و ریشه ظلم و جور را برنمی کند.
فراموش نکنیم که ما اختیار را الان به کسانی داده ایم که خالی از عرق ایرانی اند . دین فروشی می کنند و حاضر ند برای بقای بیشتر خود نام خلیج فارس را عوض کنند و دریای خزر را دو دستی به بیگانگان تقدیم کنند و حتی برای این کار خود حاضرند هر صدای دادخواهی را در نطفه خفه کنند و تک صدایی را رواج می دهند و یک شبه القاب(امام و رهبر و ریاست جمهوری و تیمساری و …) رابدون هرگونه زحمت و لیاقت و شرایط احراز إنها کسب می کنند و می گویند ایران تاریخ قبل ازاسلام نداشته است .
آنها بخوبی مردم فریبی می کنند . قیافه حق بجانب می گیرند و خود را نماینده خود در روی زمین می دانند . تنها صدای خود را دوست دارند و تنها عقیده خود را ترویج می کنند و آنرا بالاترین عقیده می دانند . حقوق دیگر ان را نادیده می گیرندوبه حکومت یا رهبری مادام العمر خود می اندیشند و حکومت جمهوریت برایشان معنی ندارد . آزادی را هم همچنین . شعارهای انقلاب را یکی بعد از دیگری لگدمان می کنند و مردم را عدد و رقمی حساب نمی کنند و می گویند مردم کلویی چند است .ملت ایران بویژه بخش فهیم و دانای آن از نظراینان چیزی جز یک مشت میکروب و خش وخاشاک و … به حساب نمی آید.
و …….. پس آگاه شدن مردم ایران از عملکرد و رفتارهای ناشایست و ضدا خدایی و ضد ایرانی اینها و همچنین آگاه شدن مردم ایران نسبت به حق وحقوق خودشان به عنوان یک ملت انقلابی و دارای دارای تمدن و فرهنگ غنی تاریخی و دارای پشتوانه های تاریخی عظیم همه وهمه جزو اولین و مهمترین گام ملت ایران درحرکتی نو است که باید همه اقشار در انجام آن مشارکت داشته باشند و کسی کنار ننشیند و کسی احساس بی مسوولیتی نسبت به ان نداشته باشد و بنابراین حفظ بقای ایراین و سپردن این امانت که پیشنیان ما آنرا به دست ما سپرده اند کاری بس بزرگ و تاریخی خواهد بود . باری است بس سنگین که همه ما ازهر قشر و هر عقیده و هر زبان یا گویش و در هرگوشه از این کشور یا جهان که باشیم بابد درحمل آن سهمی بنا به وسع توان وغیرت و شرف ایرانی خود بردوش بگیریم و دراین را ه از خالق این جهان و بشر و هرچه دراوست کمک ومدد بگیریم . پیروز وسرفراز باد ملت و کشور عزیز ایران .
درود وسلام بی پایان بر این مادر و فرزندش که نام عظیمی چون نام حسین ابن علی بردوش می کشد . همان حسینی که به مردم و مخاطبانش می گفت : ای مردم اگر دین ندارید لااقل آزاد ه و جوانمرد باشید.
خدایا مردم ایران بخاطر تو حفظ و سرافرازی دین تو و نیز حفظ بقای سرزمینی که مردمش هیچگاه بت پرستی نکردند و انسانها را در گوشه ازاین جهان آزاد و حقوق شان را به شهادت لوح حقوق بشر کوروش حتی پیش از اسلام دوست داشته و دارند ، درسال ۵۷ قیام کرد . پس باز هم این ملت را یاری رسان که بتوانند باهم و بدور از هرگونه تفرقه و کینه ایران عزیز را از دست ظلم وجور نجات دهند و بار دیگر شان و عظمت تاریخی خود را درنزد جهانیان احیا کنند. آمین یا رب العالمین .
با سلام خدمت شما خانم رونقی و خانواده ی محترم شما. تنها این را به یادگار اینجا حک می کنم تا گواهی بر قهرمان بودن شما و فرزندتان باشد در سالهای آتی و روزی که دیگر اثری از این قوم خائن و ترسو برجای نمانده باشد. آن روز که سردمدار بزدل این قوم به رسم بخشش بر پای تک تک ما بوسه زند و ما به نام انسانهایی زجر کشیده شاید آنها را ببخشیم. موفق باشید و سلامت. پسرتان سالم به آغوشتان بازخواهد گشت.
لعنت خدا بر این از خدا بیخبران
خدااااااااااااااااااااااااااا
vagean khoda sabretan dahad