سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » خاتمی: برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض یکدیگر را یاری دهیم...
» پیام به نشست صلح و اتحاد جهانی در لندن

خاتمی: برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض یکدیگر را یاری دهیم

چکیده :پس از فروپاشی رقیب جهانی غرب یعنی اردوگاه سوسیالیسم، آنان که دچار توهمات دوران استعمار بودند و همواره برای تأمین سلطه جهانی خود به دشمن فرضی نیاز داشتند اسلام را به جای رقیب دیرینه خود نهادند و جهان رو به رشد و اندیشه استقلال طلب جان گرفته در جهان اسلام را همان دشمن فرضی به حساب آوردند و از دل این توهم خطرناک پدیده ویرانگر ”اسلام هراسی“ در آمد که تاکنون خسارات فراوانی برای هر دو طرف به بار آورده است هر دو سوی ماجرا بخصوص اندیشمندان غربی باید با این پدیده شوم نیز به مبارزه برخیزند و همچنانکه جهان اسلام نیز نباید رنجهایی که از سوی غرب سیاسی تحمل کرده است به صورت غرب ستیزی (مراد وجهه مدنی غرب است) ابراز...


سید محمد خاتمی که از زمره سخنرانان مدعو به نشست صلح و اتحاد جهانی (GPU) در لندن بود، متن سخنرانی خود را برای قرائت در اجلاس در اختیار برگزارکنندگان گذاشت. به گزارش وبسایت سیدمحمد خاتمی، این نشست که با موضوع اسلام هراسی و خشونت و راهکارهای فائق آمدن بر آن در روزهای اول و دوم آبان ماه برگزار شد، چندمین نشست بین المللی است که سید محمد خاتمی به دلیل ایجاد برخی محدودیت ها امکان حضور در آن را نیافته است.

متن کامل این سخنرانی وی در پی می آید:

به نام خدا

گرچه شرق و غرب هر دو دارای جهانهای متعددی هستند، ولی اگر به تسامح بپذیریم که غرب جهانی دارد که دارای وحدت و هویت مشخص است و اسلام نیز دارای جهانی با چنین ویژگی هایی است، آیا لازمه چنین نظری برخورد گریزناپذیر میان جهان اسلام و جهان غرب است؟ چنانکه در ”شبه نظریه برخورد تمدن ها“ بر آن تأکید شده است یا اینکه می توان از گفت و گو و تعامل میان این دو جهان صحبت کرد؛ امری که نظریه گفت و گوی تمدن ها بر آن تأکید دارد.

البته نمی توان و نباید از ذهنیتی که در اثر رویدادهای تاریخی برای این دو جهان پیش آمده است و احیاناً کار تعامل را مشکل کرده و می کند غفلت کرد.

تاریخ شاهد جنگهای صلیبی بوده است که دو جهان غرب مسیحی و شرق اسلامی را در برابر هم قرار داده است و موجب نوعی کینه تاریخی میان وابستگان این دو عالم شده است. از سوی دیگر تهاجم مسلمانان به غرب را می بینیم که حتی برای مدتی نسبتا دراز بخش های مهمی از غرب تحت سیطره مسلمانان بود. ولی این هر دو برخورد اگر منشاء جنبه های منفی عاطفی بوده است، به لحاظ تمدنی و عقلانی و فرهنگی آثار بسیار مهمی برای هر دو جهان بخصوص غرب داشته است و غرب از جهان اسلام و مسلمانان بسیار آموخته، چنانکه هیچگاه نمی توان تأثیر اسلام و تمدن مسلمانان را در تحولی که در غرب به پیدایش جهان متجدد انجامید نادیده انگاشت.

این رویاروییها به همین جا ختم نشد. پس از آن نیز باز شاهد مواجهه های فاجعه آمیز غرب با شرق بوده ایم و این بار غرب در چهره استعماری خود با شرق و جنوب و از جمله جهان اسلام روبرو شد و خسارات معنوی و مادی فراوانی به بار آورد.

کشورهای اسلامی در مدتی بیش از دو قرن تحت استیلای مستقیم استعمار بودند و اگر سلطه مستقیم غرب هم نبود مردم این جهان محکوم حکم ظالمانه حکومت های مستبد و فاسد وابسته به غرب بودند، حکومت هایی که برآمده از اراده و انتخاب مردم نبودند بلکه حافظ منافع مادی و استراتژیک دولتهای غربی در کشورها و منطقه خود بودند.

در این مدت حرکت ها و جنبش هایی نیز در جهان اسلام پدید آمده است که بعضاً از ایدئولوژی اسلامی بهره می گرفته اند و برخی دارای ایدئولوژی های غیراسلامی بودند که آن را از غرب عاریت گرفته بودند، هرچند بر ضد غرب به کار می بردند.

وجه مشترک این جنبش ها از جمله این بود که غرب را در وجهه استعماری آن می دیدند و نسبت به آن نگاه بدبینانه و ستیزجویانه داشتند.

امروز علاوه بر اینکه مرزهای ارتباط بشر با یکدیگر از میان برداشته شده است یا شدیداً نازک و محدود شده است باید به نحوه ای دیگر از رابطه اندیشید که هر دو جهان از آن بهره مثبت بگیرند.

چنانکه می دانیم انبوهی از مسلمانان در اروپا و کشورهای غربی زندگی می کنند که با کمال تأسف با مشکلاتی روبرو هستند که عمدتاً تاریخی و عاطفی است این مشکلات از یک سو ناشی از برداشت و بینش غلط حکومت ها و نظامهای غربی است که سبب شده است به مسلمانان نه به عنوان شهروندان درجه یک بلکه به عنوان بیگانه هایی که هویت و استقلال فکری و مدنی غرب را مورد تهدید قرار می دهند بنگرند و آشکارا یا در عمل آنان را تحت فشارهای روحی و سیاسی و اجتماعی می گذارند.

از سوی دیگر برخی از مسلمانان نیز همچنان به نظامهای غربی به عنوان نظامهایی که در بیرون از مرزهای ملی خود با چهره ای استعماری با مسلمانان روبرو شده و همه منافع و منابع مادی و معنوی آنان را به نفع خود مصادره کرده و با تحمیل حکومت های فاسد و مستبد به تحقیر و تضییع حقوق آنان پرداخته اند می نگرند.

اینها از جمله اموری است که اگر بخواهیم شاهد وضعیتی بهتر برای هر دو طرف باشیم باید تغییر کند.

من اما می خواهم به وجه دیگری از قضیه نگاه کنم که می تواند امید بخش باشد.

اگر از موانع سخت تاریخی گذر کنیم و اندکی به عمق بنگریم در می یابیم که جهان اسلام تنها جهانی است که می تواند مستقیما با غرب گفت و گو کند. اینکه خاورمیانه بخصوص ایران مسیر عبور سیاحان اروپایی به آسیای دور و چین و هند بوده است تنها نکته ای تاریخی و جغرافیایی مربوط به گذشته نیست. در آن رمز و رازی نهفته است که اگر هوشمندانه رازگشایی کنیم افق های دلپذیر و امیدوار کننده ای را روبروی خود خواهیم دید.

غرب بنا بر دلایل سیاسی مدتی سعی کرد با اعراض از عالم اسلام مستقیماً با چین و هند و سایر ملتهای آن مناطق گفت و گو کند اما این کار تنها در سطح نخبگان باقی مانده و خواهد ماند و موجب همزبانی میان این دو جهان در سطح عام نشده است.

و من می گویم گفت و گوئی که موجب جریان یافتن هوای تازه در فرهنگ غرب شود و این هوای تازه عمومیت پیدا کند گفت و گو با عالم اسلام است.

به اجمال به پاره ای از عناصر اصلی زبان مشترک برای گفت وگو میان اسلام و غرب اشاره می کنم.

الف) وابستگی این دو جهان به دو دین وحیانی ابراهیمی که دارای مشترکات فراوان بوده و این مشترکات هم در ذات دو دین و نه عوارض آن است.

مسیحیت، یهودیت و اسلام، این سه دین توحیدی بزرگ دارای بیشترین عناصر مشترک فکری و ایمانی هستند و بخصوص نمی توان از تأثیر شدید متکلمان و فیلسوفان بزرگ غربی از متفکران و فیلسوفان اسلامی پس از رشد کلام و فلسفه اسلامی یاد نکرد.

ب) یونان میراث مشترک غرب مسیحی و تمدن غربی و شرق مسلمان و تمدن اسلامی است. با نادیده گرفتن تأثیر انتقال فلسفه یونان با واسطه زبانهایی چون سریانی و پهلوی و عربی به غرب بخش بزرگی از ظرایف تاریخ فلسفه یونان و غرب برای همیشه ناشناخته می ماند.

البته ریشه های مشترک درخت فرهنگ و تمدن و دانش ملل غربی یعنی میراث یونانی لاتینی و یهودی و مسیحی غرب الزاما موجب پدید آمدن آثار همگون و یکنواخت نشده است. این عدم تطابق در آثار بزرگ فکری و فرهنگی غرب بدان حد است که باید در استناد به واقعیت تاریخی و فرهنگی واحدی به نام غرب بسیار محتاط باشیم. گرچه با چشم پوشی از دیگر ویژگی های غربیان و با توجه به وجوه اشتراک متعدد میان ایشان شاید مجاز باشیم از واقعیتی مستمر در طول دو هزار و پانصد سال تمدن بشری به نام غرب سخن بگوییم ولی همزمان در عین حال نباید تکثر موجود در این امر کلی واحد را مورد غفلت قرار دهیم. غرب وحدتی دارد که با کثرت تعارض ندارد و این حقیقت در مورد شرق هم صادق است.

این کثرت در عین وحدت در هر دو جهان زمینه های فهم بیشتر و آسان تر از یکدیگر را فراهم می آورد و می تواند هر دو طرف را در کشف کاستی های آنان توانمند تر کند.

به هر حال برای رسیدن به ذهنیتی بهتر که غرب و شرق به طور عام و غرب و جهان اسلام به طور خاص در عین برخورداری از هویت ویژه خود بتوانند در کنار یکدیگر و برخوردار از امنیت و حرمت باشند باید اموری را مد نظر قرار داد که به بعض آنها اشاره می کنم.

۱- باید هر دو جهان بر آثار منفی برخوردهای تاریخی غلبه کنند و کینه هایی که به هیچ وجه ریشه در عمق فرهنگ های متفاوت دو جهان ندارد به دور بریزند و بخصوص در این مورد باید از تأثیر منفی نیروهای متعصب افراطی خشونت گرا که همواره بر طبل کین توزی و برخورد می کوبند و به سادگی ابزار دست قدرتهایی می شوند که منفعت خود را در جنگ و ستیز میان جهان اسلام و جهان مسیحیت و جهان غرب می دانند غافل نماند که نمونه آن را در پیشنهاد و بعد عمل جنایتکارانه اهانت به قرآن کریم دیدیم که الحق جهان اسلام را برانگیخت و جهان مسیحیت نیز در برابر آن موضع درست گرفت. ما مسلمانان نیز نباید این جنایت و دیوانگی را به حساب آیین بزرگ مسیحیت و مسیحیان مؤمن و خردمند بگذاریم.

۲- غرب باید بپذیرد که دوران استعمار به سر آمده است و نمی تواند و نباید به بهانه تأمین منابع به اصطلاح حیاتی خود که به غلط آن را منافع بشری معرفی می کند به هر اقدامی علیه دیگران دست بزند.

غرب باید از غرور قرن نوزدهمی خود دست بردارد، بخصوص با توجه به آثار بحرانی که در فرهنگ و تمدن غرب بوجود آمده است و از جمله متفکران بزرگی در خود غرب آن را مورد توجه قرار داده اند.

در اینجا توجه به این نکته ضروری است که متأسفانه در دهه های اخیر بخصوص پس از فروپاشی رقیب جهانی غرب یعنی اردوگاه سوسیالیسم، آنان که دچار توهمات دوران استعمار بودند و همواره برای تأمین سلطه جهانی خود به دشمن فرضی نیاز داشتند اسلام را به جای رقیب دیرینه خود نهادند و جهان رو به رشد و اندیشه استقلال طلب جان گرفته در جهان اسلام را همان دشمن فرضی به حساب آوردند و از دل این توهم خطرناک پدیده ویرانگر ”اسلام هراسی“ در آمد که تاکنون خسارات فراوانی برای هر دو طرف به بار آورده است هر دو سوی ماجرا بخصوص اندیشمندان غربی باید با این پدیده شوم نیز به مبارزه برخیزند و همچنانکه جهان اسلام نیز نباید رنجهایی که از سوی غرب سیاسی تحمل کرده است به صورت غرب ستیزی (مراد وجهه مدنی غرب است) ابراز کند.

غرب می تواند با اعلام پایان دوران استعمار به هر دو صورت قدیم و جدید خود و با هر نام و عنوان دیگر افق را به سوی جهانی که بیشتر بر مدار مشترکات ملت ها و تمدن ها و بخصوص تمدن اسلام و غرب می چرخد باز کند.

۳- غرب باید بداند همانگونه که بسیاری از متفکران ژرف اندیش آن دیده اند و گفته اند که امروز تمدنی که به وسیله سلطنت تکنیک عالم گیر شده است گرفتار بیماریهایی است که پرشورترین مدافعان آن نیز نمی توانند آنها را انکار کنند و از جمله غفلت از ”امر قدسی“ و حتی ستیز با آن است. غرب می تواند از اسلام بسیار بیاموزد و نقائص تمدن بزرگ خود را که دست آوردهای عظیمی نیز داشته است رفع کند. همانگونه که مسلمانان می توانند و باید بسیار از غرب بیاموزند.

در حوزه تمدن و تفکر غیرغربی از جمله در حوزه تمدن و تفکر اسلامی نیز نیازمند تجدید نظر در پاره ای از مواضع و امور هستیم.

اولاً: تفکیک میان حقیقت اسلام با آنچه به نام اسلام در تاریخ تحقق یافته است و تکیه شجاعانه بر اجتهادی پویا و متناسب با زمان و مکان.

ثانیاً: تفکیک میان وجهه استعماری و سیاسی تمدن غرب با جنبه فکری و فرهنگی آن و پذیرش دست آوردهای عظیمی که داشته است و نیز توجه به وجوه مشترک میان تمدن اسلامی و تمدن غربی.

ثالثاً: ساخت و پرداخت زبانی که با آن بتوان با جهان مقهور تکنیک گفت و گو کرد. این زبان کاملاً معدوم نیست ولی هنوز چندان نبالیده است که بتواند بی تزلزل و آشکارا معانی و مفاهیم موجود در ریشه های خود را بازسازی کند.

نهایتاً می خواهم بگویم با پذیرش وحدت روح بشری و با تکیه بر اصول اخلاقی عام و روشنی که ضامن زندگی صلح آمیز و عادلانه انسان می شود باید امیدوار و با نشاط برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض به یکدیگر اعتماد کنیم و یکدیگر را یاری برسانیم.

سخن زیبای قرآن که ”گوته“ متفکر و شاعر بزرگ آلمانی به زیباترین وجهی آن را ترجمه کرده است بهترین کلامی است که در این بحث می توان به آن استناد کرد:

”ولله المشرق و المغرب“

غربی باید مسلمانان را به عنوان بخشی از جامعه خود و شهروندانی به حساب آورد که از همه حقوقی که برای بشر و هم وطنان خود به رسمیت شناخته شده است برخوردارند، از جمله حفظ هویت و سنتهای آنها

و مسلمانان نیز باید به عنوان شهروندان جهان غرب در عین پایبندی به آیین و فرهنگ خود به مقتضیات زیستن در جهان غرب نیز توجه داشته باشند.

متشکرم



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۲۲ پاسخ به “خاتمی: برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض یکدیگر را یاری دهیم”

  1. bita گفت:

    پدر خوبم یه شکایتی هم از فیلتر شدن سایت خودت و بنیاد باران بکن.
    تساهل با این همه ظلم راه به جایی نمی بره، یک کمی هم باهاشون قاطعانه صحبت کن.
    دوستت داریم.

  2. مجید گفت:

    اقای خاتمی در زمان ریس جمهوری احتیاط میکردی که من ریس جمهور نظام هستم و رهبر اپوزسیون نیستم وعاقبت ان احتیاط این
    شد که میبینیم حداقل حالا میتوانستی در پیام هایت از جمله همین سخنرانی در مقابل حرف های احمدی نژاد که ایران را مهد ازادی
    اعلام میکند میتوانستی محدویت های ایجاد شده به یک ریس جمهور سابق را بیان کنی هیچ اتفاقی نمی افتاد

  3. مجید گفت:

    متاسفانه حرف های اقای خاتمی هم تکراری است لذا انتقاد به ان هم تکراری خواهد شد

  4. مهیار گفت:

    اقای خاتمی هنوز هم به دور از تعصب و با منطق کامل سخن میگه
    او یکی از بهترین همراهان جنبشه
    خدا حفظش کنه.

  5. رها گفت:

    منصور وار گر بکشندم به پای دار
    مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست

  6. ناشناس گفت:

    درود بر مدیر مسئول کیهان امام!!!

  7. حمید گفت:

    خیلی مردی

  8. آموزگارسبز گفت:

    سید و فیلسوف عالیمقام صدالبته که دراین سوی جهان(شرق)نیزعده ای برای اغفال مردم ومشرو-عیت بخشی به زمامداری ناحق خود،واژهءمنحوس دشمن همیشهء خدا بر زبانشان ساری وجاری است.دشمنی که دانسته و نادانسته دربیشتر مواقع، خودسبب دشمنیش بوده و هستند.غافل ازآن که دشمن آنها،جهل و حب قدرت پرستیشان است.

  9. اتحاد ،مبارزه ،پیروزی گفت:

    سلام بر رییس جمهور اصلاحات .
    آنچه که امروز بر سر ما میرود ،کمی از رفتارهای بیگانگان با چاشنی استعماری ندارد ،چه کسانی امروز عزم بر ریشه کن کردن علوم انسانی کرده اند و چه کسانی از دادن حق مسلم شهروندان خود امتناع میکنند که مبادا روی ملت زیاد شود و بیشتر بخواهد .آیا این سیاست استعماری غیر از حاکمان خودی یجرا میشود ؟سی سال وقت بود تا احکام عدالت را اجرا کنیم غیر از دشمن ،دشمن کردن چه نسیب اکثریت ملت مسلمان و مظلوم ما شد؟وقت ان نرسیده که سوزنی به خود زده تا جوالدوزی به بیگانه.

  10. قائم گفت:

    بیتای عزیز
    شخصیت والای خاتمی بیش ازآن است که به خودبپردازد.این ماهستیم که محروم ازچنین بزرگانی دررأس امورجامعه هستیم که هرجامعه ای به تناسب برخورداری ازآنچه مستحق آن است خداوند مقدراتش رارقم میزند .مابکجارسیده ایم که باحضورچنین شخصیتی درمجامع بین المللی بعنوان مدعو ارکان قدرت مخالفت می ورزند.حقد،کینه وحسدوخوی تفرعن اینگونه برجامعه ای مسلط میشود که حاصل عمل ماووعده های الهی است که زمانی که میبایست به پشتیبانی اینان اقدام میکردیم رخوت وسستی برماغلبه کردوزمانی که دیوسیرتان اشکهای خاتمی رااشک ….قلمدادکردند ومابراین ددمنشی سکوت کردیم …شایدحالا این روزهای خوش ماباشد.خاتمی عزیز آنروزبرآن اشکهاسخت هراسیدم گویی که اینروزهارامیدیدم .

    • ناصح گفت:

      قائم عزیز
      لطفأ احساسی نباش.
      من هم آقای خاتمی را مرد بزرگی می دانم اما اگر ایشان در همان زمان ریاست جمهوری به نصیحت مرحوم منتظری گوش کرده بود الان این اقتدارگرایان ظالم اینچنین جولان نمی دادند.
      متاسفانه ملت ایران بیشتر شخص گراست و همیشه دوست دارد دنباله رو شخص یا جریانی باشدو کمتر به سرنوشت خود می اندیشد.
      بیایید سعی کنیم اینبار خشت اول را درست بگذاریم.

  11. نجاتبخش گفت:

    سران سبز مردمی – کروبی , موسوی وخاتمی

  12. زنده باد سبز گفت:

    باران همیشه می‌‌بارد حتی اگر آن را فیلتر کنند،خاتمی ابر رحمت است که بهره مند شدن از این باران رحمت لیاقت می‌‌خواهد.

    • saye گفت:

      حیف که ما ملت ایران لیاقتش رانداشتیم و علفهای سرزمینمون خشک شد.

    • saye گفت:

      فقط نمیدانم چرا این باران رحمت بعد از ۸سال ایران را درسته تحویل باران غضب داد. فکر کنم محض لبخند نمکی ونیم خم مودبانه ات بوده باشه.

  13. ناشناس گفت:

    ازسال هشتادوچهار به بعد سربزیر شدم که چشمم به خرابه های محله مان(ناژوانِ اصفهان) ، شهرمان و کشورمان نیفتد و هرروز شاهدِ
    ویرانی بیشتر میهن نباشم
    از هشتادو چهار به بعد مصرف برق خانگی مان هم کاسته شد چون دیگر مطلقا تلویزیون تماشا نکردم و جذابیتی در آن ندیدم
    احمدینژاد این لطفها را داشت که از برکتِ دولتِ او سربزیر شدم و پول کمتری هم برای قبضِ برق خانه ام دادم ، سربزیر شدم تا رنگ سیاه و خاکستری را نبینم که از درو دیوار شهر جایگزین رنگ آبی باران شد و سبز و سرخ و سپیدی از اینجا رخت بربست

  14. مجتبی .ممتاز گفت:

    اگر برای اسلام بخواهیم غزت آبرویی حفظ بشه باید اززبان انسانهایی چون خاتمی ومتفکرانی که تحمل اندیشه مخالف رادارند بیان شود نه از زبان کسانی که جزبگیروببندو داغ ودرفش هیچ سلاحی برای دفاع از اسلام متحجرانه خود ندارند

  15. جوانه سبز گفت:

    قربونت برم. چقدر دوست دارم. من معنای آزادی را از تو یاد گرفتم سید! تو مرا از خواب غفلت بیدار کردی. تو مایه افتخار ایرانی.

  16. محمد گفت:

    چقدر از متانت-وقار-دانش و ادب سید عزیز لذت میبرم.نوشته های او و حرفهایش همچون دریایی ارام است که علیرغم وسعت و عمقی که دارد ارام در دل و جان نفوذ میکند.کاش میشد رهبری چنین میداشتیم تا عزت و اقتدار واقعی را به کشور بازگرداند.

  17. ميکروب 2 گفت:

    خداوند پشت و پناه راهت ای سید خدا
    انشاءالله شما در شورای رهبری ایران حمایت کنیم .
    زنده باد خاتمی
    موسوی
    کروبی
    و جنبش سبز ایران

  18. سید محمد گفت:

    امید است که به خدمت امام درایید

  19. غیر بسیجی! گفت:

    آقای خاتمی به عنوان یک عضو جنبش سبز و رهبر اصلاحات به بهترین شکل ممکن مشغول یاد دادن اخلاق, “بصیرت” و”حقوق بشر” به جامعه ما که یک جامعه مذهبی و ستم دیده نیز میباشد, هستند. من که به داشتن همچنین رهبر سیاسی افتخار میکنم. درود بر ایشان.