سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » فاطمه شمس :تا تنی بی‌جان نشده صدایتان را بلند کنید...

فاطمه شمس :تا تنی بی‌جان نشده صدایتان را بلند کنید

چکیده :باور کنید اگر هر یک نفر نترسد دوباره صدایمان به بلندی تابستان پیش خواهد شد. اگر صدای تظلم‌خواهی خانواده‌های اعتصاب‌کنندگان را می‌شنوید صدایتان را بلند کنید، تا تنی بی‌جان نشده و خانواده‌ای داغدار صدایتان را بلند کنید....


فاطمه شمس ،وبلاگ نویس و همسر محمد رضا جلایی پور که برای دومین بار در یکسال اخیر بازداشت شده و این روزها در زندان است،در تازه ترین یادداشت خود در وبلاگ شخصی اش در باره هفده زندانی بند ۳۵۰ اوین که از ده روز پیش در اعتصاب غذا به سر می برند ، نوشته است :«بیایید یک لحظه تجسم کنیم ده روز گرسنگی آن هم در انفرادی یعنی چه؟ زندانی با شکم خالی از درد فریاد می‌کشد، خودش را روی زمین‌های داغ سلول می‌کشد، از فرط استیصال داد می‌زند که کسی بیاید به دادش برسد و هیچ کس نمی‌آید و بعد در همان حال خواب‌اش ببرد.»

به گزارش کلمه، متن کامل یادداشت فاطمه شمس به این شرح است :

بیایید یک لحظه تجسم کنیم ده روز گرسنگی آن هم در انفرادی یعنی چه؟ زندانی با شکم خالی از درد فریاد می‌کشد، خودش را روی زمین‌های داغ سلول می‌کشد، از فرط استیصال داد می‌زند که کسی بیاید به دادش برسد و هیچ کس نمی‌آید و بعد در همان حال خواب‌اش ببرد. این احتمالن فقط مال دو سه روز اول است که هنوز به تنش جانی مانده. بعد از پنج روز احتمالن فریاد هم به زور می‌تواند بکشد و فقط زوزه‌ی گرسنگی‌اش هر چند ساعت یک‌بار بلند می‌شود، به در آهنی سلول می‌کوبد، فحش می‌دهد، حتی بلند گریه می‌کند، اما باز هم خبری نمی‌شود. در پاسخ فریاد‌هایش فحش و ناسزا و تهدید می‌شنود. از روز شش‌ام دیگر به زحمت می‌شود از سلول‌ها صدایی شنید، سفیدی چشم‌ها نمایان می‌شود، بدن‌ها مچاله و زانو‌ها در شکم برای تحمل درد…و همین طور اضافه کنید روز هفتم، روز هشتم، روز نهم… روز دهم. زندانبان فحش می‌دهد که می‌توانی از گرسنگی بمیری. فکر نکن اتفاقی می‌افتد.

این صحنه‌ها را یک لحظه تجسم کردن برای منی که خانواده این زندانی‌ها نیستم کشنده است چه رسد به عزیزان دل‌نگران‌شان، به پرستو، به ژیلا، به ستایش…

آی آدم‌هایی که اینجا را می‌خوانید! می‌دانم حرف زدن این روزها سخت شده است. می‌دانم سکوت گاهی بلندترین صدای اعتراض است و از سر ناتوانی نیست. می‌دانم هر روز به فکرید و در خلوتتان در اندوه خانواده‌های زندانیان سیاسی و دردهای آن‌ها شریک. اما شما را به هر چیزی که باور دارید قسم‌تان می‌دهم این روزها ساکت ننشینید. این اعتصاب‌ها جدی‌ست و همین طور پیش برود تلفات خواهیم داد. فکر کردید آن‌ها از مرگ عزیزان ما هراسی به دل دارند؟ ممکن است کار تا جایی بالا بگیرد که یک نفر این وسط قربانی شود تا حاضر شوند ملاقات بدهند. اما من حتی نمی‌توانم به آن لحظه فکر کنم که تن بی‌جان عزیزی را از سلول‌ بیرون بکشند و به خانواده‌اش تحویل دهند و بگویند خودش اعتصاب کرد. می‌خواست نکند. باور کنید این کار را خواهند کرد. تابستان پارسال را که یادتان نرفته؟

باور کنید اگر هر یک نفر نترسد دوباره صدایمان به بلندی تابستان پیش خواهد شد. اگر صدای تظلم‌خواهی خانواده‌های اعتصاب‌کنندگان را می‌شنوید صدایتان را بلند کنید. تا تنی بی‌جان نشده و خانواده‌ای داغدار صدایتان را بلند کنید. اگر ایران بودم قطعن می‌رفتم روبروی اوین برای همدلی با خانواده‌های اعتصاب‌کنندگان. می‌رفتم کنارشان روی زمین‌های داغ می‌نشستم. آخرش این بود که من هم باتوم می‌خوردم. از درد گرسنگی که ده روز است روح و جان آن شانزده نفر را جویده که بدتر نبود.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۲ پاسخ به “فاطمه شمس :تا تنی بی‌جان نشده صدایتان را بلند کنید”

  1. هادی صوفی زاده‌ گفت:

    با سلام
    بنده‌ برخلاف خانم شمس، معتقد نیستم که‌ سکوت صدای اعتراض است، بلکه‌ نوعی بی تفاوتی نسبت به‌ همنوعان است و بی تفاوتی نوعی فرهنگ ایرانیست. بیاد دارم که‌ درسال ۲۰۰۸ دهها نفر از زندانیان سیاسی کردمنجمله‌ زنده‌یادان فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی بمدت ۳۹ روز درزندانهای ارومیه‌، سنندج و اوین تهران دراعتصاب بودند اماوجدان کسی را بیدار ننمود. و مهمتر و جهت اثبات ادعا، بهنگام اعتصاب تقریبا” سه‌ ماهه‌ آقای اکبر گنجی و بهنگام بستری شدن در بیمارستان علیرغم فراخوان بسیاری از احزاب برای همبستگی با آقای گنجی و حضور در مقابل بیمارستان تنها ۵۰ نفر که‌ اغلب بستگان ایشان بودند، حضور یافتند. سوال این است که‌ در یک پایتخت ۱۴ میلیونی تنها ۵۰ نفر وجدان بیدار وجود داشت؟ آیا همچون موضوعی برای خود شما درآن زمان اهمیت داشت؟ مطمئنا” گرچه‌ بنده‌ احساس و نگرانیهای شما رادرک می کنم اما بی تفاوتی جامعه‌ نسبت به‌ فجایع ووقایع روز ایران ریشه‌ در فرهنگ ایرانی دارد که‌ امروزه‌همچون جرثومه‌ فسادی بر مردم ایران حکومت می رانند و مردم ایران تحت هر عنوانی که‌ بنده‌ نمی توانم توجیهی از قبیل ترس، مسالمت آمیز بودن مبارزه‌،و …. را برای آن قبول نمایم اما ظاهرا” قبول نموده‌اند؟ نگاهی به‌ مبارزات سیاسی کشور زیمبابوه‌ به‌ رهبری مورگان چانگیرای ومقارنه‌ آن بایران می تواندنمونه‌ خوبی باشد. درخاتمه‌ نگاهی به‌ نوشته‌ اخیر پدرهمسرشماکافیست تا بیش ازاین به‌بهانه‌های واهی منافع لات مذهبیهارا حفظ ننمائیم.
    امیدوارم سایت کلمه‌ نظر بنده‌ را سانسور ننماید تا بلکه‌ از این دریجه‌ بتوان وارد بحث شد.

  2. وحید 78 گفت:

    سرکار خانم شمس! و جناب صوفی زاده!
    ضمن ابراز همدردی با شما و خانواده تمام ازادگان دربند باید بدانیم در ایران امروز شرایط خاصی حاکم است که براحتی نمیتوان در مورد خاموشان قضاوت کرد.
    مساله انست که حاکمیت بسیار قدرتمند است و از طرفی اجازه هیچ سازماندهی موثر و متشکلی را به مردم نمیدهد.
    بنابراین اصلا مساله این نیست که ما می ترسیم یا نمی ترسیم یا فرهنگ ترس در ایران هست و…
    این امر هم یکشبه نبوده و تدریجا طی ۳۰ سال شکل گرفته است.
    اگر کنش اعتراضی (مثلا تجمع در مقابل زندان اوین یا نوشتن صریح نظرات در وبلاگ یا …) می تواند منجر به اخراج از محل کار یا محرومیت از تحصیل یا لغو پروانه کسب و یا بازداشت بی دلیل و فشار روانی بر خانواده شود و هیچ مکانیزم موثر قانونی هم برای رسیدگی وجود ندارد مطلقا منطقی نیست که از افراد بخواهید دست به چنین کاری بزنند.
    باید واقع بینانه برخورد کرد. خودتان در صورتی که بدانید امکان دستگیری و حبس درازمدت و ازار و اذیت و فشاربر شما هست ایا حاضرید به ایران برگردید؟
    اینها باعث میشود دقیقتر به مساله نگاه کنیم و بدنبال راه حل های واقع بینانه باشیم.

    به امید ایران آزاد و آباد!