سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
» بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد

زندگی، زخم، عفونت و امیدواری

چکیده :در سال های جنگ به ما گفته بودند که از پشت هر گز به عراقی ها که دشمن ما بودند حمله نکنیم و به آنها تیر نزنیم . اما در سرزمین خودمان بچه هایمان را از پشت مورد اصابت گلوله قرار می دهند. آیا این انسانیت...


کلمه- گروه اجتماعی: با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ و این سوال در ذهنم پررنگ می شود. در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه  دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟

آمار دقیقی از تعداد مجروحان حوادث بعد از انتخابات وجود ندارد. بیشتر خانواده های مجروحان سکوت کرده اند چرا که آنها را حتی به مرگ تهدید کرده اند اما کافی است سراغ یکی از مجروحان بروی؛ آن وقت با یک گفتگوی ساده خواهی فهمید که تعداد مجروحان بسیار بیشتر از آنی است که تصور می کنیم..

این گزارش روایت زندگی یک ساله چند مجروح جنبش سبز و خانواده های  آنهاست . زندگی یک ساله ای که همراه با درد و رنج و عذاب بوده  است .بوی خون، بوی عفونت، گریه ها و ضجه های مداوم ماههای اول حادثه، این خانواده ها را درگیر خود کرده است و حالا  بعد از گذشت یک سال ، شاید از بوی خون و عفونت خبری نباشد اما از سلامتی نیز خبری نیست . اما امید همچنان در آنها زنده است .

کلمه برای حفظ امنیت مجروحان جنبش سبز برخی از اسامی به ویژه نام های خانوادگی و اسامی بیمارستان ها  را در گزارش حذف کرده است و در مورد برخی از مجروحان به درخواست خودشان نام کوچک آنها را نیز به ناچار تغییر داده است.

مجروحی از ۲۶ خرداد ، روزی که به ظاهر خبری نبود

“تیری که به پسرم اصابت کرد مانند تیری است که به قلب های تک تک اعضای خانواده خورده است. آنها با این کار خانواده ی ما را گلوله باران کردند.” اینها را مادر ناصر ۲۳ ساله می گوید. مادری که درست یک سال پیش فرزند جوانش با گلوله از پای در می آید و زمین گیر شدنش مساوی شده با نابودی خانواده ی ناصر .

۲۶ خرداد ماه سال گذشته و در حوادث بعد از انتخابات ، ناصر در خیابان گاندی تهران مورد اصابت گلوله قرار می گیرد. تیر از پشت ، وارد بدن این پسر جوان می شود . نخاعش قطع و از  سینه به پایین بی حس می شود . ناصر بعد از تیر خوردن در خیابان گاندی به بیمارستان….. منتقل می شود  و تا ۴۸ ساعت پزشکان آن بیمارستان تشخیص نداده اند که این پسر بدنش بی حس شده است .

اما این روزها  فلج شدن ناصر جوان برای خود و خانواده اش رنگ باخته است چرا که او  حالا از  زخم بستر های عمیق و شدید  رنج می کشد . زخم هایی که هر روز بدن او را بیشتر فرا می گیرد. اوایل،  زخم بستر فقط پشت ناصر را در گیر کرده بود اما حالا کشاله های ران او ، بخشی از پاها و پشتش زخم هایی عمیق برداشته که پزشکان می گویند تنها با مراقبت دائمی و گذشت زمان ، شاید این مشکل برطرف شود.

مادر ناصر زنی میان سال با چهره ای آرام و صبور  نشان می دهد ، کنارش که می نشینم گریه می کند . گریه های مدام و پی در پی:” درست یک سال از تیر خوردن پسرم می گذرد. از اول خرداد ماه امسال مدام دلشوره و اضطراب دارم و یادآوری می کنم که سال گذشته در چینین روزی هنوز حسن سالم بود. آن روزها پسرم  پر از امید بود چون تازه در شرکت تعمیرات …. کار پیدا کرده بود .”

ناصر که فارغ اتحصیل رشته برق است جزو معترضانی بوده که در خیابان های تهران و در تجمعات مسالمت آمیز شرکت می کرده است. روز ۲۶ خرداد ماه ، همان روزی که معترضین به نتیجه انتخابات  از میدان ونک به سمت صدا وسیما حرکت کردند  او هم در آنجا حضور داشت . اما مادر هنوز جواب سوالش را نگرفته :” چرا بچه های مان  را به خاطر آمدن به خیابان  و شعار رای ما کجاست ،  تیرباران کردند؟”

پدر ناصر نیز سال ها در زمان جنگ در جبهه ها جنگیده است اما او هم یک سوال را مطرح می کند:”  در سال های جنگ به ما گفته بودند که از پشت هر گز به عراقی ها که دشمن ما بودند حمله نکنیم و به آنها تیر نزنیم . اما در سرزمین خودمان بچه هایمان را از پشت مورد اصابت گلوله قرار می دهند . آیا این انسانیت است؟ “

پدر بعد از تیر خوردن پسرش شکایت می کند و می خواهد ضارب فرزندش را پیدا کند:” همان روزهای اول رادان رییس نیروی انتظامی تهران برای شناسایی مجروحان به بیمارستان … آمده بود  و همان جا همسرم از او پرسید که چرا چنین کاری کرده اند. رادان شماره تلفن داد تا ما شکایتمان را پی گیری کنیم اما او هیچ وقت به تلفن های ما پاسخی نداد.یک بار هم شکایتمان را در دادگاه ثبت کرده ایم و قصد دارم شکایتم را پی گیری کنم.”

پدر ناصر در جستجوهای روزهای پس از تیر خوردن پسرش نام چندین زخمی که در روز ۲۶ خرداد ماه مجروح شده بودند شنیده بود :” فقط در روز ۲۶ خرداد ۱۰ نفر را از کمر به بالا تیر زده اند. یکی از مجروحان آن روز پسر ۱۳ ساله ای بود که داشت به سمت خانه مادربزرگش می رفت که تیر می خورد .”

اما بیشتر زخمی های حوادث پس از انتخابات ناشناخته مانده اند چرا که ترس از بیان دردهای تیر خوردن و مجروح شدن شان جرمی است که ممکن است دوباره خانواده را  در خطر قرار دهد. اما این خانواده های آسیب دیده با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند. چرا که مداوای بدنی که تیر خورده است در این فضای امنیتی بسیار دشوار است.

ناصر تا کنون بارها مورد عمل جراحی قرار گرفته است. پدر می گوید:” چهارمین روز عید امسال ناگهان پسرم دردی در پاهایش حس کرد . ما همگی از اینکه به پاهای او  احساس برگشته و درد را می فهمد بسیار خوشحال بودیم. خودش تا چند شبانه روز خواب نداشت و منتظر بود تا دکترش بیاید اما دکتر روز دهم عید بعد از معاینه ، با حالت بسیار بدی گفت که ناصر دچار توهم شده است. آن لحظه بسیار برایمان تلخ بود و باز نا امیدی به پسرم بازگشت.”

این روزها ناصر کمتر حرف می زند. او اجازه نمی دهد کسی به او دست بزند حتی به پدرش . او حتی  پرستاری ندارد که از او مراقبت دائمی کند  چرا که تامین هزینه های پرستار برای خانواده بسیار سنگین است.

حالا برادر ۳۱ ساله اش  به همدم و پرستار برادر جوانش تبدیل شده است. ناصر تنها با برادرش احساس راحتی می کند و به او اجازه می دهد زخم هایش را پانسمان و شست وشو کند.

مجروحی از ۲۵  خرداد روز تظاهرات سکوت

” ضارب پسرم را قصاص نخواهم کرد بلکه تنها پنج روز از او می خواهم که از پسر بیمار و رنجورم مراقبت کند تا ببیند خانواده ما در این یک ساله چه رنج هایی کشیده اند. می خواهم وجدان ضارب بیدار شود. “

اینها گفته های پدر یکی از مجروحان روز ۲۵ خرداد است . یک سال از برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز  و سکوت ۲۵ خرداد می گذرد؛ اما همچنان نام های جدیدی از مجروحان و شهدای آن روز  فاش می شود. نام هایی که در این یک سال خانواده هایشان درد کشیده اند و سکوت کرده اند.

این مجروح که  او را در این گزارش بهروز می نامیم؛  ۲۲سال دارد و در رشته گرافیک فارغ اتحصیل شده است . او به همراه دوستانش، روز دوشنبه ۲۵ خرداد ماه به میدان آزادی می آیند . در تظاهرات سکوت شرکت می کنند . آنها حتی زمانی که در خیابان محدعلی جناح تیراندازی می شود؛ در حمل مجروحان و کمک رسانی به آنها تلاش می کنند.

بعد از ظهر و بعد از تمام شدن تظاهرات او به سمت منزل خود در خیابان …. حرکت می کند. با تاریک شدن هوا، صدای الله اکبر ها هم بلند شده است . ناگهان بالاتر از میدان کاج ، ضارب با جلیقه ای خاکستری دو گلوله شلیک می کند. یکی به شانه بهروز بر خورد می کند و دیگری به سر پسر جوان دانشجویی که او را در جا می کشد.  این دانشجوی جوان اهل مشهد بود و برای درس خواندن به تهران آمده بود و. بعد از شهادت، خانواده اش شکایت می کنند  اما به آنها جواب می دهند که پسرشان از روی بام گلدان پرت می کرده است و آنها را تهدید می کنند که اگر سکوت نکنند در خطر خواهند بود.

پدر بهروز تا کنون سه مرتبه شکایت کرده است. شکایتش را به قوه قضاییه و نیروی انتظامی  برده اما هیچ پاسخی نگرفته است. بارها در دادسرا به او گفته شده  اگر می خواهید شکایتی داشته باشید باید از کروبی و موسوی شکایت کنید:”  من در پرونده پسرم از شخص ضارب شکایت کردم. در کل ستاد ناجا در ونک، اولین  شکایتم را ثبت کردم. از همان جا به ارگان های مختلف پاسم دادند تا اینکه شکایتم  الان، در پلیس امنیت است.  “

به گفته پدر قرارگاه ثارالله  تایید می کند که آن روز در آن محله یکی از فرماندهانشان دو گلوله شلیک کرده زده که یکی از آنها  موجب مرگ دانشجوی جوان می شود و دیگری به بهروز  اصابت می کند  و او را قطع نخاع می کند.

بهروز خودش قیافه ضارب را به یاد دارد:” ضارب مرد جوانی بود که لباسی ساده و بدون مارکی که بتوان تشخیص داد از کدام ارگان است؛ بر تنش بود. یک جلیقه ی خاکستری رنگ نیز که بیشتر لباس شخصی ها و بسیجی ها هم می پوشند؛ پوشیده بود.”

گلوله ای که به شانه بهروز فرو رفته است ریه های او را سوراخ می کند و از کتف راست به ریه های سمت چپ بدن می رود و حالا بعد از یک سال هنوز تیر در بدن این سر جوان است و پزشکان ایرانی از عمل جراخی و درآوردن این تیر نا توان هستند . این گلوله پسر جوان را قطع نخاع کرده است و تا ماهها بهروز روی تخت بستری بود و قدرت هیچ حرکتی نداشت اما حالا با فیزیو تراپی و چند عمل جراحی توان حرکتی اش تا حدی بازگشته و روی ولیچر می تواند بنشیند.

با این حال یک سال سختی و عذاب برای این خانواده چیزی نیست که از یادشان برود. پدر می گوید:” من قصاص نمی خواهم . فقط می خواهم وجدان ضارب بیدار شود . شاید هم وجدان نداشته باشد اما بعد از یک هفته نگهداری از بچه ام ، مطمئن باشید وجدانش بیدار خواهد شد.”

آهی می کشد و حرف هایش را ادامه می دهد:” تا زمانی که در خانه های مجروحان نباشید نمی توانید در ک کنید که  این خانواده ها چه کشیده اند؟”

این روزها روزهای بدی برای بهروز نسیت. روحیه ی خود را به دست آورده و از فکر کردن مدام و از نا امیدی ها دست برداشته است. روی ولیچرش نشسته  و کمی آن طرف تر، تخت بیمارستانی اش بیشتر فضای خانه را گرفته است اما پدر با روحیه دادن های مداوم به پسرش سعی می کند روحیه پسر و خانواده را بالا نگه دارد. فیزیوتراپی و آب درمانی از ضرورت های زندگی این روزهای او شده است اما خانواده توان تامین این دو را برای پسر ندارند. چرا که  تنها مراکز خاصی که  دستگاههای پیشرفته ای  برای فیزیوتراپی دارند؛ امکان تامین نیازهای این مجروح را دارد در حالی که به خاطر هزینه های بالا خانواده توان بردن اش به این مراکز را ندارند.”

وقتی از بهروز می پرسم تلخ ترین خاطرات یک سال گذشته ات چه بود؟ اشک در چشمانش حلقه می زند :” روزی که در آی سی یو بستری بودم و همان جا متوجه شدم که پاهایم هیچ حسی ندارد .”

آیا پشیمانی از حضورت در راهپیمایی؟ بهروز که این سوال را می شنود خیلی فوری و بدون مکث جوابش را می دهد:” البته که پشیمان نیستم. مگر بچه دو ساله بودم . حضورم در خیابان های تهران در روزهای بعد از انتخابات کاملا آگاهانه بوده است.”

در ادامه می گوید:” قبل از تیر خوردن من در طول روز تنها سه ساعت در خانه بودم  و مدام کار و با دوستان بودم . الان چند ماهی است که بیرون نرفته ام . با این حال از کارم اصلا پشیمان نیستم.”

مجروحی دیگر از روز تظاهرات سکوت

بوی عفونت شدید ساختمان سه طبقه را فرا گرفته ، علی ۲۶ ساله از درد به خود می پیچد اما با صدایی آرام گریه می کند :” روزهای اول فریاد می زدم . طاقت و تحمل این درد را نداشتم . این بوی عفونت به اندازه کافی خانواده را اذیت می کند و من تمام سعی ام را می کنم که با صدای فریاد بیشتر از اینها ،خانواده ام را اذیت نکنم.”

علی ۲۶ ساله که ساعت های پایانی روز ۲۵ خرداد در خیابان محمدعلی جناح تیر می خورد ، بارها امیدش را از دست داده است. بارها این سوال را پرسیده که ایا می تواند دوباره فوتبال بازی کند؟ آیا اصلا پایی برای او خواهد ماند؟

او  بعد از تیر خوردن در روز ۲۵ خرداد به بیمارستان…. منتقل می شود . او در بیمارستان های مختلف تهران،  چندین بار مورد عمل جراحی قرار می گیرد. هرچند این روزهای علی و خانواده اش کمی آرام شده است اما روزهای سخت هنوز از یادشان نرفته است.

مادر با صبوری از روزهای سخت پر از بوی عفونت می گوید:” پانسمان زخم های علی دردناک ترین کاری بود که در طول زندگی ام انجام داده بودم . بوی عفونت از یک سو و دیدن دردی که سرم می کشد از سوی دیگر توان را از من گرفته بود. بارها  پیش خودم آرزوی مرگ کردم اما باز هم به این فکر کردم که شاید حکمتی در کار بوده است. “

علی تا ساعت هفت بعدازظهر روز ۲۵ خرداد در خانه بوده . خودش می گوید:” تا ساعت هفت صبر کردم اما دلم طاقت نیاورد و به همراه برادرم به میدان آزادی رفتیم. چند نفر جلوی چشممان روبروی پایگاه بسیج مجروح و حتی کشته شدند . من هرگز تصور نمی کردم که این اتفا ق برای من هم بیفتد. به کمک دیگر مجروح ها رفته بودم که از بالای ساختمان به طرف من شلیک شد و من دیگر چیزی نفهمیدم .”

علی هم از کاری که کرده پشیمان نیست:” راستش را بخواهید پشیمان نیستم که چرا این بلا سر من آمده است چرا که این حادثه ای است که سر خیلی ها آمده است اما زمان هایی که پزشکان از بهبودی من قطع امید کردند بارها پیش خودم آرزوی مرگ کردم . نه از این بابت که احتمال دارد پای راست مرا قطع کنند بلکه به این خاطر که می بینم که پدر،مادر و برادرانم این قدر عذاب می کشند و با دیدن ناراحتی آنها چنان غمی در دلم می نشیند که نمی توانم بیان کنم.”

او نشانی یکی دیگر از مجروحانی را می دهد که شرایطش بدتر از همه است . او در روز ۲۵ خرداد ماه سه گلوله خورده است. قطع نخاع کامل شده است و توان حرکتی در هیچ یک از اندامش وجود ندارد و تنها دهانش کار می کند آن هم برای خوردن یک غذای آبکی و مایعات و به قول علی تنها چیزی که برایش مانده قدرت اندیشیدن و فکر کردن است .

این ها تنها روایت نمونه هایی از زندگی  کسانی است که جان شان در وقایع بعد از انتخابات به خطر افتاده است. هرچند آماری از تعداد مجروحان وجود ندارد اما هر یک از این خانواده ها از مشاهداتشان در دادگاهها و بیمارستان ها گفتند که ظاهرا حاکی از وجود بسیار زیاد مجروحانی است که از ترس نیروهای امنیتی، خانواده هایشان ترجیح داده اند سکوت کنند. اما به راستی در این یک ساله چه بر آنها و خانواده هایشان آمده است و چه کسی پاسخگوی این همه ظلم بر آنهاست؟



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۵۱ پاسخ به “زندگی، زخم، عفونت و امیدواری”

  1. ايران آزاد گفت:

    درود بر دلیران ایران زمین

  2. سمیه گفت:

    خدایا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱ برس به داد هممون .نذار خون جوونا هدر بره .اینا با نام دین تو این کار ها رو کردن و مردم عامی رو با خودشون همراه کردن نذار دیگه ادامه بدن ابروشون رو ببر .

  3. یک ایرانی گفت:

    ضمن عرض تاسف وهمدردی برای شما پدران ومادران.لازمست قدری بهتر به این قضیه نگاه کنید وبه این موضوع بی انیشید. که پس ما جانبازان نقص عضو وقطع نخاعی که در زمان جنگ در سنین ۱۷ تا ۲۳ سال بودیم وبه عشق وطن واسلام از جان گذشتیم تا اسباب راحتی وآرامش فرزندان شماها رافراهم کنیم .با این تفاوت که همین آقایان که الان پرچم وااسلاما برداشتن وچنین وچنان خود در آن زمان ما را توصیه وهدایت میکردن به رفتن وشهیدشدن و…. چه شده حال که این مردان از اریکه قدرت دستشان کوتاه شده ودوران منفعت طلبی شان بسر آمده وصاحب ثروتهای باد آورده شده اند وشدن خواص .اینبار نیز با ترفندی دیگر برای رسیدن مجدد به قدرت از احساسات من وتو فرزندان جوانمان استفاده کردند ودر یک رویارویی با نظام مقدس جمهوری اسلامی از جان وانرژِ ی همین فرزندان استفاده میکنند .پس کجایند که ببینند این جوانان پاک وساده ای که بخاطر حرفهای آنان به خیابان ریختن وباعث دیدن صدمات جانی شدن چرا از آن پولهای میلیاردی وثروتهای باد آورده در جبران خسارت ویا پرداخت بخشی از هزینه های درمانی فرزندانتان اقدامی نمیکنند.واگر بخواهند که بگویند اطلع ندارند که دروغی بس بزرگ است چراکه این بزرگان هروز وهردقیقه اسم وتعداد این افراد در به اصطلاح مظلوم نشان دادن خود استفاده میکنند وبخش بزرگی از خوراک تبلیغاتی رسانه های غرب را فرهم میکنن.نه عزیزان ما چون خود زخمی ودرد کشیده ایم نگفته میدانیم زخم بستر یعنی چی و….اما بهتر است بجای نگاه طلبکارانه از نظام .این نگاه رااز کاخ نشینانی بکنیم که از فرزندتان استفاده ابزاری میکنن.وگرنه چه فرقی بین بهروز وناصروندا آقاسلطان است که چپ راست برنامه ودیدار انچام میدهند .فقط به این دلیل که غرب واستعماربرروی آنها حساسند.وسوالی بس مهم .فرزندان این آقایان کجایندومگر بحث حق وعدالت نیست پس چرا آنان تحصیل وزندگی کردن وبی زینس در اروپا را رها نمیکنن وبیاین بین مردم.هرچند میدانم این نیز مثل قبلی ها حذف میگردد.اما شاید هنوز انسان صادقی در این سایت باشد وبرای آزادی بیان واندیشه حرمتی قائل شود وفقط تیتر وشعار نباشد.

  4. علی گفت:

    ای وای…ای وای…ای وای…سید کجایی دلمان برای کلام آرامت تنگ شده است؟ سید دیدی چه خاکی بر سرمان شده است؟ سید می بینی؟ اینجا جمهوری اسلامی است…سید چه بر سر مردمانمان آورده ایم؟…سید اینان همان مردمانی هستند که جلوی لشکر دشمن دیوار گوشتی کشیدند و حرمت دین و ایمانمان را حفظ کردند…سید حالا می بینی چگونه پاداش بارانشان می کنند؟ می بینی سید چگونه این همه مسلمان را عزادار و داغدار کرده اند؟…سید…سید کلامی بگو عزیز دل…قلب ما در نمک است و دارد آب می شود…سید به خدا طاقتمان دارد طاق می شود…سید سخت است تحمل سروری این کوچکان لباس بزرگان پوشیده…سید…سید…سید جوانانمان را به خاک و خون کشیدند…توی خیابان های همین تهران…گمان می کردیم ایران را سراسر نور و امید و ایمان می کنیم بهر مردممان…سید بنگر….اینجا ایران اسلامی ماست….خدا از جرم و تقصیر بسیار ما بگذرد سید…مردم ما را حلال کنند…حضرت روح الله ما را حلال کند…بشکند دستی که عزادارمان کرده است و سالی است سیاه بر ما پوشانده است…

  5. saber گفت:

    Vay az roozhaye ke bar ma miravad va be farmooshi sepordeh shavd khoda mardoman ra chenan sarkob va tahdid kardan ke kasi ra yaraye harekati namndeh be dade mardmom beres khodaye jahanian

  6. سبز گفت:

    منشور سبز اولین نیاز جنبش است.باید کاری کرد.

  7. نادر گفت:

    آقای موسوی
    این ها را خودت بخوان و خجالت بکش
    تو برای این ها چه کردی ؟
    بیانیه دادی و با کروبی دیدار کردی ؟
    احسنت به غیرتت
    (سایت کلمه مدتی است که یا همه ی نظرات را منتشر نمی کند و یا خیلی دیر به دیر منتشر می کند.کلمه ریزش سبزها را باور نمی کند.)

    • ناشناس گفت:

      بیچاره احتمالا دچار کری یا کوری یا گیجی شدی جنبش سبز در حال رشد همه گیر است شما همتون رفتنی هستید

    • سبزینه گفت:

      تو هم که داری راه همان چماق به دستان را می روی یا یکی از همان هایی… نمی دانی هر افراطی در هر جایی روزی به تفریطی در جای دیگر خواهد انجامید؟

    • ونوس گفت:

      مثل همیشه ما ایرانیها دنبال یه کسی میگردیم که همه تقصیرها رو گردنش بندازیم و بهش توپ و تشر بزنیم. ببخشید آقای محترم موسوی یک نفر آدم عادیه مثل همه آدمها. هیچ کدوم از مراکز قدرت دستش نیست. همون محدودیتهایی که ما داریم ایشون هم دارن. اونوقت جنابعالی انتظار داری میرحسین شق القمر کنه و به دیدار خانواده های همه کشته شده ها و مجروحان بره؟؟ میرحسین تا جایی که تونسته این کار رو انجام داده. خدا رو شکر حداقل ما که سنمون قد میده دوران نخست وزیری میرحسین رو به یاد داریم و میدونیم ایشون چه روحیه ای دارن. … بی زحمت گناه کشته شدن و آسیب دیدن جوانان این مملکت رو به گردن موسوی نندازید که کاملا مشخصه اینو فقط برای این میگید که روی جنایتهاتون سرپوش بذارید. خوبه موسوی هست که شما به هر بهانه ای بهش بپرید . بر هیچ آدم عاقلی پوشیده نیست که دستور تیراندازی به مردم رو چه کسی صادر کرد!

  8. هادی گفت:

    این ها جانبازان جنبش سبزند که به کل از آن ها غافل شدیم
    شهدا را ( البته آن ها که معروف شدند فقط مثل ندا و سهراب و محسن ) را نماد کردیم و از چگینی ها غافل شدیم
    اسرا محدود شدند به میردامادی و امین زاده و تاج زاده و … و متاسفانه اسرای گمنام و مظلوم برشان ظلم مضاعف رفت چون رسانه ای نبودند
    حالا هم جنبش سبز دوران رکود و سکوت خود را می گذراند
    بدون هیچ زایش و پویشی
    به کجا رسیدیم ؟

  9. آيناز سادات گفت:

    خداجون! هر چه زودتر تمام آمرین و عاملین جنایات علیه مردم بی پناه ایران را رسوا کن.
    انشا الله ذلت آنها را خواهیم دید.

  10. ناشناس گفت:

    چرا و چطور شما فقط بعضی از نظرات را منتشر می کنید و سرعت انتشار نظرات در سایت اینقدر دیر به دیر شده است

  11. حمید گفت:

    خواهش می کنم از آقای موسوی و کروبی درخواست کنید به دیدار این عزیزان بروند. امیدواری میده به این این پایمرد ها…

  12. امیر گفت:

    وای اگر از پس امروز بود فردایی

  13. همرزم میرحسین گفت:

    من هم موافقم که آقای موسوی در مورد این افراد کوتاهی کردن ام با ریزش سبز ها صد درصد مخالفم.ما هنوزم بی شما
    ______________________________________

    پایدار تا پای دار ما و آرزو ها

    • ايراني گفت:

      دوست عزیزم میرحسین چیکار می تونسته بکنه که نکرده؟؟ یعنی یک نفرآدم توان شناسایی و سر زدن و ساپورت کردن چند نفر را داره؟ نکنه انتظار دارید هرکاری حکومت نکرده ایشان به تنهایی انجام دهند؟ اگر هم منظورتان ذکر در بیانیه هاست که ایشان کم در بیانیه هایشان یاد از آسیب دیدگان حوادث بعد از انتخابات نکردند.
      یادمان باشد که کمیته مشترک ایشان با آقای کروبی برای رسیدگی به امور آسیب دیدگان و بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات آنگونه مورد هجوم قرار گرفت و افراد راحت نمی توانند با ایشان دیدار و تماس منظم داشته باشند.
      بهتر است از هرکس انتظاری بیش از توانش نداشته باشیم.

  14. ناشناس گفت:

    زخم بستر رو دیدم و میدونم چه زجری می کشند، وای بر کسانی که چنین کردند با این جوانان، کاش به جای سخن گفتن در مورد “ریزش” و … ، یه بار هم به این نوشته به صورت انسانی نگاه کنید.

  15. ناشناس گفت:

    shoma agar lotf konid va etelaati jahate komake mali va ensani bedid hatman natije migirid masalan ye shomareye hesabe moshtarak

  16. ناشناس گفت:

    امیدوارم که ضاربان این افراد به عنوان جنایتکار جنگی، محاکمه و اعدام شوند.

  17. امیدورا گفت:

    سلام بر مبارزان ،آزادگان،ایثارگران،جانبازان وزندانیان سبز سرفراز
    نفرین ابدی بر جنایتکاران ،دیکتاتورها،ستمگران ،فتنه گران ومتجاوزان

  18. ايراني گفت:

    امیدوارم به زودی روزی برسد که در فضایی آزاد و بدور از تعصب ضاربان و عامران این جنایتها محاکمه شوند و از این عزیزان دلجویی شود و به درمان جسم و روح مجروح آنان بپردازیم.
    به امید آن روز آزاد.

  19. اكبر گفت:

    شاید آقای میرحسین هم این عزیزان رو محراب می دونن که به دیدار اونها نمی رن خانواده های همه ی سیاسی ها رو که دیدار می کنن این طفل معصوم های بی گناه رو کی دیدار می کنه

  20. شهروند گفت:

    مادر( ناصر )زنی میان………………….یادآوری می کنم که سال گذشته در چینین روزی هنوز (حسن )سالم بود
    این جا رو دقت بفرمایید… گویا اشتباه تایپی داره اسم مجروح

  21. ناشناس گفت:

    آقا من کاری به چیزی ندارم ولی عاشق موسوی هستم و حاظرم یکی از فداییاش بشم که بعضی ها بفهند…….

  22. ناشناس گفت:

    کسانی که میگویند موسوی کوتاهی کرده است لطفا کمی بیشتر بیندیشند! مگر میشود یک نفر که تحت شدیدتریت اقدامات امنیتی است و تنها یک نفر است! بتواند هزاران نفری را که بسیاری از آنها ناشناسند دلجویی کند؟ حسن نیت موسوی برای من که محرز است. این کار کار گسترده ای ایت که باید توسط شبکه اجتماعی سبزها صورت گیرد. اگر کسی در همسایگی خود میشناسید دهان به دهان خبر دهید….

  23. مهري گفت:

    آقای موسوی تو وجدانت درد نمیگیرد پس اگر به خدا اعتقاد داری ساکت منشین که روزی باید جواب دهی

    • م گفت:

      خودتم فهمیدی چی گفتی؟ این مجروحان اگر شکایتی از موسوی داشتن تو همین مصاحبه ها میگفتن تو نمیخواد کاسه داغتر از آش بشی.

  24. ناشناس گفت:

    راستس این برادران ارزشی! این مطالب و می خونند؟ با وجدانشون خلوت می کنن؟ اگه یکی از این بلاها سر اشناهاشون اومده بود چه می کردن؟

  25. مهرکان گفت:

    من واقعا از خوندن این مظالب متاثر شدم.چظور میشه انقد حیوون بود؟ادم با جوونای مملکت خودش این کارو میکنه؟به چه حقی؟به چه اجازه ای؟شما که دم از اسلام میزنید دیکه چرا؟

  26. برگ سبز گفت:

    “راهی بیابیم برای رساندن کمکهای انسانی-پزشکی و مالی . ما بیشماریم ولی از هم جدا افتاده ایم”

    • عادل گفت:

      شما دیگه با شمار شدید یعنی به تعداد انگشتان دست هاهاهاهاهاهاها

      • مهدیه گفت:

        اگر کاری کردن که مستحق این عذابن که بحثی نیست اما اگه بیگناه اینجوری شدن تو و اونی که شلیک کرده باید یه روزی جواب این عذابو بدین
        فکر کردی اونایی که چشو گوششونو بستن و اجازه می دن هر کسی رو به هر جرمی بکشن و شکنجه کنن بی تقصیرن!!!!

  27. آوند سبز گفت:

    با کمک به هم دردهایمان را کم کنیم . اتحاد اتحاد!

  28. سبز فسفری گفت:

    با درود به موسوی وبا دوردی بزرگتر به سبز های تاراج شده و خانواده های بزرگشان امروز این روزها صبر استقامت اگاهی است

    اندکی صبر سحر نزدیک است اگر بیان خداوند را باور داشه باشیم

  29. ناشناس گفت:

    ای پادشه خوبان ، داد از غم تنهایی ….. دل بی تو به جان آمد ، وقت است که باز آیی

    یه صحبتی هم دارند از دوستانی که گله کردند که چرا مهندس موسوی و آقای کروبی به دیدار این عزیزان نمی روند … توجه داشته باشید که فشار روی این خانواده ها آنقدر زیاد است که حتی نامشان هم نمی خواهند فاش شود ، پس حضور سران جنبش میتونه خطر برای این عزیزان داشته باشه

  30. arash sabz گفت:

    ما پیروزیم چون بدون سلاح میجنگیمVVVVVV

  31. kambiz56 گفت:

    dar roozegare siahe ma bayad bazre sepidi pachid.faghad be khodeman ghol dahim ke hamishe va harja ke hastim in dardha ra be gooshe mardom beresanim.nemitavan baraye hame kary kard,vali baraye yek nafar ke mitavan!komak har chand kam bazam komake va bishtar az an neshane ettehade ma

  32. عادل گفت:

    ای بابا شما چقدر بزرگش می کنید این چرندیات چیه حتما پشت صحنه کاری کردند که صدمه دیدند مقصر خودشان بودند

    • محمد گفت:

      می دونی آقا عادل هیچ وقت برای هیچ کس آرزو ندارم که زیر دست این نا مسلمونا بیفته اما مثل اینکه بعضی ها تا ….

    • ندا گفت:

      ان شاءالله قسمت خودت شود تا صابون این جنایتکارا به تنتان نخورد نمی فهمید

  33. ufhs گفت:

    به موسوی تبریک میکوییم به خاطر این شجاعت

  34. داود گفت:

    سلام عادل
    کدوم پشت صحنه ؟
    من بچه اهوازم ، اگه به چشم خودم ۲۵ خرداد رو نمیدیدم باورم نمی شد چه بلاهایی سر مردم آوردند
    اونروز با چشم خودم دیدم با باتون میزدن تو شکم یه پیرزن
    از دید تو حتمآ اون پیرزن و اون مردمی که مثل … باهاشون برخورد می شد پشت صحنه یه کاری کرده بودند

  35. حسین گفت:

    عدم اریه آمار دقیق شهدا و سانسور اون توشط “کلمه” شرم /آور هست واقعا نا امیدم کردید

  36. محمد گفت:

    الملک لا یبقی مع الظم(قابل توجه اونایی که نه منافقن نه انگلیسیو امریکایین ونه طلحه وزبیرن)!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!َ

  37. بیطرف گفت:

    به نظر من بیشتر از ضاربین کسانی مقصرند که این جوان ها رو به خیابون ها کشوندن
    کسی که به دیگران میگه بیایید تو میدون خودش باید اولین نفر باشه وسینشو سپر کنه

  38. ناشناس گفت:

    کمی صبرواستقامت کنید خورشید میهن پرستان طلوع خواهد کرد

  39. سبزینه گفت:

    جز بغض فرو خورده …جز حلقه ی اشک در انتظار باریدن ….چیزی برای گفتن نداریم…..اما….صدایی که از گلوی بریده بر می آید هیچ گاه ساکت نمی شود….

  40. محمد گفت:

    الملک لا یبقی مع الظلم
    اندکی صبر سحر نزدیک است

  41. s گفت:

    زنده باد راستی زنده باد همراه