سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » آقای علایی به آنها بگو قیامت جلوی همه شان را می گیریم...

آقای علایی به آنها بگو قیامت جلوی همه شان را می گیریم

چکیده :خانم شهید باکری ازسردار علایی تشکر کرد اما معلوم بود که یه بغضی تو گلوی این مادر رنج کشیده گیر کرده .اونجوری که من می شناختمشون حتی موقعی که حمیدش رو قبل 30 سالگی از دست داده بود یا تو اون روزهایی که دست تنها بار سختیهای بزرگ کردن دو تا بچه رو به دوش می کشید هیچ وقت لب به شکایت نگشوده بود. ولی من نمی دونم این جماعت چه داغی به دلش گذاشتن که اینجوری شروع کرد با سردار علایی درددل کردن.باقی حرفهای نزده ی خانم باکری رو البته خانم شهید همت زد که« آقای علایی بهشون بگو که روز قیامت جلوی همشون رو می گیریم همشون...


کلمه:یکی از حاضران در مراسم سالگرد شهادت حمید باکری نوشت: شب جمعه ی گذشته به مناسبت سالگرد شهادت حمید باکری مراسمی در خانه ی این شهید برگزار شد. یه مراسم ساده که حاضرینش غالبا نزدیکان خانواده ی باکری و همچنین عده ای از فرماندهان اسبق سپاه و همرزمان آن شهید بودند .برنامه با خوندن دعای کمیل شروع شد.اواسط دعا بود که مهندس موسوی هم تشریف آورد.حین خوندن دعا و پخش فیلمهایی از حمید و مهدی باکری مهندس خیلی گریه کرد ، گریه هایی که از کوهی از غصه حکایت می کرد .

گویا دردهایی داشت که تنها خدا و یاران سفر کرده اش محرم این دردها بودند.بعد از دعای کمیل سردار علایی به عنوان سخنران خاطراتی از حمید و مهدی باکری و حال و هوای جبهه ها گفت. برای منِ نسل سومی شنیدن این حرفها به غایت دلنشین بود انگار که گمشده ی زمان خودم رو در آیینه ی این حرفها یافته بودم. سردار از تاکید امام بر رفتار محبت آمیز با اسرا زیاد صحبت کرد. از مهدی گفت و روزی که برای بازیابی سلامت یکی از اسرای عراقی که به امام و رزمنده ها هتاکی کرده بود نه تنها خودش خون داده بود بلکه رزمنده هایی که از دادن خون به خاطر اون هتاکیها منصرف شده بودند رو هم به انجام این عمل سفارش کرد.

سردار از شدت علاقه ی حمید و مهدی به هم گفت و گفت که روزی که حمید به عنوان فرمانده ی گروهان خط شکن(گروهانی که به طور معمول فرماندهاش شهید میشن) در عملیات خیبر منصوب شد چطور مهدی با گفتن این جمله به سردار که « میدونستی حمید بچه داره » اوج دلنگرانیش رو نسبت به حمید بیان کرده بود. با وجود این اما روزی که حمید در همین عملیات بعد از دفاع جانانه از میهنش به شهادت میرسه و جنازش هم مفقود میشه ؛ مهدی جلوی جمعی رو که قرار بود برای آوردن جنازه ی حمید جلو برند می گیره. چرا؟ تنها به این دلیل که عده ای از جوانان دیگر این سرزمین در همین عملیات مفقود شدند و امکان آوردنشون نیست.همین رفتار بود که خانواده هایی که برای پی گیری وضع فرزندان مفقود شدشون به منطقه آمده بودند رو آرام و شیفته ی مهدی باکری و مرامش کرد.نه تنها این خانواده ها که همه ی نسل من و هر انسان آزاده ای شیفته ی این منش و امامی خواهد بود که مکتبش مروج و مولد این منش بوده است.

سردار علایی از خوبیهای حمید و مهدی زیاد گفت، اما من تا آخر مجلس تنها به این یک جمله ی مهدی باکری به سردار علایی فکر می کردم که میدونستی حمید بچه داره.انگار مهدی امروز ما را می دیده.روزهایی که قراره ضربات باتوم و شوکر کسانی که ادعای ادامه ی راه امثال حمید رو دارند ؛ در نبود پدر باید بر سینه ی پسر فرود بیاد روزهایی که قراره به همسر حمید جلوی چشم همه ی همرزمهاش توهین بشه.

آخر مجلس اما یک عده مهمان ناخونده هم امده بودند تا به سبک خودشون البته خانواده ی شهید باکری رو دلداری بدهند. جماعتی از اراذل معلوم الحال که سبزها خوب می شناسندشان. شخصشان رو شاید نه اما منش و حامینشون رو خوب میشناسند. اونها همون کسانی بودند که قبل انتخابات به تجمع مادران و همسران شهید حامی مهندس موسوی وحشیانه حمله کرده بوند؛چادر از سر دختران شهید کشیده بودند؛ خون همسران شهدا رو بر قبر شهدا جاری کرده بودند و به همسران شهدا بد ترین توهین ها رو کرده بودند . کسانی که خانم شهید همت رو کتک زده بودند اون روز دو باره امده بودن تا داغ دیگه ای بر دل خانواده های شهدا بگذارند.

خانم شهید باکری بعد از بدرقه ی مهندس موسوی پیش سردار علایی امد تا به خاطر حضور و صحبتهاش تشکر کنه. ازسردار علایی تشکر کرد اما معلوم بود که یه بغضی تو گلوی این مادر رنج کشیده گیر کرده .اونجوری که من می شناختمشون حتی موقعی که حمیدش رو قبل ۳۰ سالگی از دست داده بود یا تو اون روزهایی که دست تنها بار سختیهای بزرگ کردن دو تا بچه رو به دوش می کشید هیچ وقت لب به شکایت نگشوده بود. ولی من نمی دونم این جماعت چه داغی به دلش گذاشتن که اینجوری شروع کرد با سردار علایی درددل کردن

« آقای علایی کجای کار رااشتباه کردیم که به اینجا رسیدیم ؟

چرا اینجوری شد ؟

آقای علایی بهشون بگو که ما دیگه خسته شدیم

حرفهای حمید رو براشون بزن

بگو ما دیگه واقعا خسته ایم

بهشون بگو آقای علایی بگو…»

دیگه نتونست ادامه بده بغضش شکست دستش رو گرفت جلو صورتش و شروع کرد آروم آروم گریه کردن ….

باقی حرفهای نزده ی خانم باکری رو البته خانم شهید همت زد دیگه من نگم چی گفت فقط همین رو بگم که گفت که« آقای علایی بهشون بگو که روز قیامت جلوی همشون رو می گیریم همشون رو»

شکی نیست که اگر همسران شهدا مثل کوه پشت شهدا نایستاده بودند هرگز اون دلاوری های هشت ساله اتفاق نمی افتاد؛ بانوانی که بر از دست دادن عزیز ترین کسانشون دلاورانه صبر کردند و همچون کوه استوار موندند….

اما واقعا باید به این جماعت نوخوارج تبریک گفت .هیهات که اینها جزو مردم ایران باشند اما شاید باید جدا به کسانی که از این جماعت حمایت میکنند و بر رفتارهای شنیعشون سرپوش می نهند و به اونها عنوان مردم رو میدهند تبریک گفت چرا که این عده تو پروژشون موفق شدند… اینها کوه رو از پا در آوردند… کار ناتمام صدام رو این عده تمام کردند…اگر دستشون به پدر نرسید اما…. در عوض اشک مادر رو در آوردند.

مطلب مرتبط: آنچه در روزنامه رسالت آمده داستان است+



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۶۰ پاسخ به “آقای علایی به آنها بگو قیامت جلوی همه شان را می گیریم”

  1. abram گفت:

    کجایند آن شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی.آه مظلوم ویرانگر کاخ ظلم خواهد بود اندکی صبر وتامل باید.

  2. ناشناس گفت:

    سلام و جند نکته:
    ۱- مدتی نبودم و مطلبی ننوشتم. اما دلم پیش میرحسین و یاران با وفای امام بود و اونجایی که باید دعاش کردم.
    ۲- روزهای سخت البته با روح و جسم میرحسین آشنا هستن! اما عزیز امام(س) تو میدونی که امتحان الهی پایان نداره و سختترین امتحانات معمولا در سنین بالا رخ میده. همونطوری که امام دشوارترین آزمون الهی رو سالهای ۶۷ و ۶۸ با سرافرازی گذروند.
    ۳- میرحسین البته معلم خوبی برای نسل ماندگار فرزندان خمینی کبیر(س) بوده و هست و ان‌شاالله خواهد بود. همه به یادآوری صبر و غداکاریهای پیامبر اکرم(ص) و ایمه معصومین نیازمندیم. برادرم میرحسین! دشوارترین نقش تو همین روزهاست. رنج دوری از یارانی که در رکاب تو در راه امام(س) استقامت کردند و تاوان خمینی‌محوری را می‌دهند. بگذار شمع وجود میرحسین فروزانترین شعله‌های دودآلودش را در رنج ظلم و جور این روزها متجلی کنه.
    ۴- بدون که دوستان و یاران صدیق تو در راهی که با تو پیمودند راست قامت ایستادند و خورشید یاد و خاطره‌ی امام(س) و شهدا و بسیجیهای واقعی مدرسه‌ی عشق ماندگار و جاویده. تاریخ نشون داده که غبار ظلم حتی اگه برای مدت کوتاهی چهره‌ی خورشیدو بپوشونه خیلی زود برطرف میشه. بر امام(س) و اسلام ناب تاکید کن و راهبرد آگاه‌سازی فعال جامعه در قالب شبگکه‌های اجتماعی گسترده و خودجوش رو ادامه بده.
    ۵- اذا التبست علیکم‌الفتن کقطع‌اللیل المظلم فعلیکم بالقران. بیش از همیشه به قرآن و نهج‌البلاغه نیازمندیم. برای همه دعا کن و بر صراط مستقیم امام(س) ثابت قدم بمون.
    ۶- از نفس بزرگان علم و تقوی و علمای ربانی بهره بگیر.
    ۷- با ارسال پیام و پیغام و نامه و … با همه‌ی کسانی که ممکنه از روی جهل و غبارآلودگی فضا دچار توهم شدن و با رفتار و عملکردشون تیشه به ریشه‌های نظام مقدس جمهوری اسلامی میزنن اتمکام حجت کن. شاید این روش موجب تغییر شرایط بشه.
    ۸- دیدار با خانواده‌های شهدای جنگ و زندانی‌ها و شهدای انقلاب و حضور بر مزار بزرگان انقلاب بستر مناسبی برای تقویت روحیه و تجدید آرمان و اطلاع‌رسانی به مخاطبین حاضر و بیدار تو در جامعه خواهد بود.
    سلام بر خمینی(س) و سلام بر شهیدان و سلام بر پویندگان راه حق.
    از عزیزان خواهشمندم مطلب را به اطلاع آقای مهندس برسانند.
    آرزومند آرزوهای امام خمینی(سلام الله علیه) و سربلندی جمهوری اسلامی و ملت شریف ایران.

  3. بابک گفت:

    سلام بر روح شهدای پاکی چون عباس چکشی که روز تولد بچهاش به جبهه اعزام شد و در حاج عمران شهید شد. سلام بر باکریها سلام بر دوران- بر خلعتبری .بر غفور جدی اردبیلی عقابان اسمان ایران-این اقایان که الان سنگ شهدا به سینه میزنند اگر شرافت داشتند در ان میدانهای امتحان بزرگ چرا نبودند . و علت سبز ماندن این خاک همین خونهاست

  4. جرس گفت:

    سلام به ملت سبز ایران
    سلام به شهیدان و خوانواده انان
    فقط میتونم یک جمله بگم : خوش به حال شهیدا که رفتن.خوش به حال امام که رفت و ندید که چه بر سر این انقلاب و این خونها آوردن.ما که کاری نکردیم اما خدا به پاکی خون شهیدا اون دنیا از عذاب بی نسیبش نمیزاره.

    خوش به حال اونایی که نیستن.

  5. ناشناس گفت:

    بالاخره سیاستهای روسی همین دیگه. سرکوب مطلق. متأسفانه روسها در تار و پود سپاه رخنه کردن و برای دلخوش شدن آقایون چهار تا ابزار غرور مثل موشک و … بهشون دادند ولی فراموش کردن که ملت ایران هیچوقت با رفتارهای روس مآبانه کنار نیومده و همیشه یه جایی یجوری اوضاع رو بهم زده که اقایون دمشون رو بذارن رو کولشون برن پی کارشون.

  6. ل گفت:

    آره ما هم باور کردیم یه جا میگه من نسل سومی ام در جای دیگه در مورد سکوت بعد از شهادت همسر شهید حرف میزنه

  7. رضا گفت:

    یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
    استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم

  8. سید علیرضا از اهواز گفت:

    من واقعا این دو تا شیرزن رو دوست دارم ( همسر شهید همت و باکری )
    برای من سمبل خیلی چیزها هستند ؛ ایثار ،مقاومت ،غرور و خلاصه کلام، کوه که خودش به تنهایی نماد همه چیز است.
    شناختم از خانم باکری بعد از انتخابات بیشتر شد ولی همیشه داستان خواستگاری شهید همت رو که از زبان خانمشان شنیده بودم جلوی
    ذهنم داشتم ، برام جالب و آموزنده است.

    خدایا کمک کن بتوانیم با قدر دانی از این عزیزان ، خودشان و روح همسرانشان را خوشنود کنیم

  9. majid گفت:

    هیهات گر که مردی کو راد رفته باشد
    بر این رباط کهنه، دلشاد رفته باشد
    نالم ز مردمی که خوابند همچو کبکی
    هرچند بر جهانی بیداد رفته باشد
    آزادی ار بمیرد، دادی دگر نماند
    بنیان عاشقی هم بر باد رفته باشد
    آن کو ز داد دم زد جانا نه اهل داد است
    آزاد مرد کی با صیاد رفته باشد
    گر “باقی” است و “قابل”، کس بر ستم مقابل
    اما بود به زندان، کی داد رفته باشد؟
    از خاتمش منامید او پست تر زخاک است
    عالم کجا خلاف استاد رفته باشد؟

  10. كوروش گفت:

    به خدا ما مدیون شهدا هستیم به خدا اگه نوکریه خانواده شهدارو نکنیم شرمنده شهدا هستم.به خدا خانواده شهدا نیاز به ترحم ندارن فقط بهشون احترام بذاریم .فقط با باتوم خونشونو نریزیم.شهدا دارن می بینن که ما داریم با خانوادشون چه می کنیم.به خدا اگه جلوی ظلمی که به خانواده شهدا می شه را نگیریم فردای قیامت نمی تونیم جلوی شهدا سرمونو بالا بگیریم.گناه سکوت ما کمتر از گناه باتوم به دستای مزدور نیست.خدایااااااااااااااااااااااااااااااااا به ما شهامت عطا کن که جلوی ظالمو بگیریم.