دلنوشته ای برای سردبیر شرق; آقای غلامی، جمعه نزدیک است
احمد غلامی هم مثل خیلیهای دیگر جبهه رفته، جنگیده، همرزمانش در کنار و اطراف او بهخون غلتیدهاند، خون دیده، جسد دیده و بارها مرگ را از نزدیک ملاقات کرده اما مثل خیلی از آن خیلیها، جنگ که تمام شد طلبکار کسی نبوده و نیست. انتقام آنهمه با مرگ دست و پنجه نرم کردن را از همسایهها و همشهریهایش نگرفته و نمیگیرد. خشمگین از آنهمه سختی و عذابی که در جنگ کشیده، کتابفروشی آتش نزده، شیشهی سینما پایین نیاورده و تیر و تیغ بر روی دیگران، دیگرانی که به جبهه نرفتهاند نکشیده و نیانداخته است.