فصل حکومت نظامیان
چکیده :بدی پول دزدی این است که سیر نمیکند؛ به تریلیارد که میرسد تازه اشتها باز میشود. ثبات هم ندارد؛ نمیتوانی مثل آب باریکه کارمندی روی دوامش حساب کنی. بانک مرکزی را هم که امروز بزنی فردا چه؟ دیگر اشکالش آنکه نگرانی میآورد، نکند کسی بپرسد از کجا آوردهای. اینها مشکلات بزرگی هستند که چاره کردنشان راهحلهای اساسی و تشکیلاتی...
سید علیرضا بهشتی شیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم
حاکمان قادرند ما را به خاطر نوشتن جملاتی از این قبیل بگیرند و چندسالی حبس کنند. در زندان میتوانند ما را مدتها به انفرادی بیندازند. اگر هدی صابر باشیم میتوانند کتکمان بزنند، تا حدی که یکی دو روز بعد بمیریم، یا اگر علیرضا رجایی باشیم مانع از مداوایمان شوند تا نیم صورت به سرطان ببازیم، یا اگر ابوالفضل قدیانی باشیم جایمان را کنار متهمان به قتل و شرارت بیندازند. بعد که آزاد شدیم میتوانند نفسهایمان را بشمارند؛ در دفترمان شنود کار بگذارند و هر چند وقت یک بار برای تذکر یا تجسس اسناد و اطلاعاتی را ببرند. یا فرزندمان را به نهادهای امنیتی فرا بخوانند، و …. ولی آیا قادرند همین کارها را با غارتگران هم انجام دهند؟ نمیتوانند، حتی اگر بخواهند.
رفتار غیرقانونی و غیرانسانی با هیچکس، ولو ابن ملجم، را تجویز نمیکنم. بلکه میگویم حاکمیت در حدود قانونی و انسانی هم قادر به برخورد با چپاولگران نیست. زیرا آن کسی که در خیابان به کودک چهارده ساله شلیک میکند این کار را نه راه رضای خدا، بلکه به طمعی فاسد انجام میدهد. حاکمان همه این کارها را به نیروی فساد است که پیش میبرند. در نتیجه وقت مقابله با دزدی چرخ دندهها از حرکت میافتند. چه کسی بنا است با قاضی مرتضوی برخورد جدی کند که خودش نخواهد شبیه به او باشد. البته نه شبیه به او بعد از اجرای عدالت، لذا عدالت را در مورد او به اجرا نمیگذارد. آن کسانی که وقت بگیر و ببندِ ما جای کلاه سر میآوردند، نوبت که به مفسدان میرسد خمیازه میکشند.
اما بدی پول دزدی این است که سیر نمیکند؛ به تریلیارد که میرسد تازه اشتها باز میشود. ثبات هم ندارد؛ نمیتوانی مثل آب باریکه کارمندی روی دوامش حساب کنی. بانک مرکزی را هم که امروز بزنی فردا چه؟ دیگر اشکالش آنکه نگرانی میآورد، نکند کسی بپرسد از کجا آوردهای. اینها مشکلات بزرگی هستند که چاره کردنشان راهحلهای اساسی و تشکیلاتی میخواهد.
و این اتفاقی است که دارد میافتد. پس چی؟ خیال کردید فقط دیگران بلدند با نظارت استصوابی جایگاهشان را ضدضربه کنند.
اتفاقی نیست که این همه نظامینامزد ریاست جمهوری شدهاند.
از هر کرانه تیر دعا کردهاند روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
با افرادشان کار ندارم. خودشان هم نمیدانند باز شاهی بر دوش چه کسی خواهد نشست. همین که اعلام نامزدی کرد همان تشویق کنندگان دیروز شروع به بیمحلی میکنند، یا دست به رفتارهای تحقیرآمیز میزنند، یا از در عیبجوئی وارد میشوند. نامردها، این منم، همان فلانی دیروز. نگران نباش! ببین چطور گاهی کسی سراغت میآید و دمایت را میگیرد. به زودی بزرگترهایشان هم از راه خواهند رسید و سوالاتی مهم خواهند پرسید؟ «چند؟» این کلاه کاغذی را چند میخری؟ یا روحت را چند میفروشی؟ چقدر جای امیدواری است که اینها هنوز به روح اعتقاد دارند.
فروشنده که زیاد باشد بالاخره یکی ارزان ترین قیمت را خواهد پذیرفت.
به آن صاحب قد کوتاه بنگرید که پس از سالها چگونه لباسهای نظامی نو پوشیده است؛ از فرط هیجان نمیتواند در صندلی فراخ ردیف اولش آرام بماند و از فکر چیزهایی که قرار است به فلانی بگوید در پوستش نمیگنجد: «نگاه کن، تکخوری نداریم، یا به قول سوسول فوکولیها کار انفرادی نتیجهبخش نیست. ما نظامیها باید بیش از هر کس دیگری به سازمان و تشکل توجه کنیم. این کشورِ برادر میانمار را ببین؛ حتی سرکار استوار دورترین دهاتش هم میداند چه سهمیاز مرغ اهالی به او میرسد. به این خاطر است که توپ هم نمیتواند نظامیان آنجا را تکان دهد. همه دنیا و عقبی، و تمامی ملت آن کشور هم که بسیج شوند زورشان به تغییر اوضاع نمیرسد. ما دنبال یک چنین چیزی هستیم.»
در انقلاب، ما دنبال یک چنین چیزی نبودیم. از آن روزها و روحها چقدر فاصله گرفتیم. «ای بسیجی کوچک که بوی جوانههای تازه رسته گندم میدهی. ای بسیجی بزرگ که سلسله جبال باستانی قامتت سلسلههایی باستانی را از هم میگسلد.» سزای تو نه چنین کنج دوزخ آباد است.
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است
بیار باده که بنیاد عمر بر باد است
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزار داماد است
حرف از عجوز زدم، یاد آن پیر سالخورده افتادم که خود را با یاران علی (ع) مقایسه میکند!
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
که آرمان عمار یاسر رسیدن سرکاراستوار به سهمش از مرغ و خروس روستا نبود.
و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوه الی قوتکم و لا تتولوا مجرمین.
و ای قوم من از پروردگارتان پوزش بخواهید سپس به سوی او باز گردید تا آسمان را پیدرپی بر شما بباراند، و نیروئی بر نیرویتان بیفزاید و مجرمانه روی بر نگردانید.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085