بچههای بیآسمان
چکیده :شاید بتوان این بحث را به خانوادههایی که با امکانات قانونی دست به مهاجرت میزنند هم تعمیم داد. در آن حالت هم کودکان برای همیشه از کانونهای خانوادگی و یا زیستن در سرزمین مادری محروم میشوند؛ اما از آنجا که با توجه به شرایط زندگی در ایران بعید به نظر میرسد این کودکان از مهاجرت خانوادهشان شکایتی داشته باشند، بحث را بر همان مواردی متمرکز میکنم که نمیتوانند از فرصت مهاجرت قانونی بهره...
فریبا امیری
در روزهایی که گذشت ماجرای جان گداز غرق شدن خانواده هموطنانمان در کانال مانش نه تنها مردم کشور که دل و جان هرکسی که شنونده این اتفاق بود را آزرد. این روزها پدیده مهاجرت به نسخه بیبدیلی برای برون رفت از این شرایط دشوار گرانی، بیکاری، اختناق، فساد و در یک کلام بحران امید به زتدگی تبدیل شده است. شاید با کمی اغماض بتوان مردم را به دو دسته کسانی که میخواهند بروند و میروند و کسانی که میخواهند بروند و نمیتوانند بروند تقسیم کرد!
در رابطه با پدیده مهاجرت نخبگان یا فرار مغزها مطالب زیادی گفته شده است. روی سخن من اما در این یادداشت با کسانی است که به شکل غیرقانونی و چشمبسته دست به نوعی اقدام انتحاری میزنند و به مهاجرت به چشم پدیده مرگ و زندگی نگاه میکنند. آنچه میخواهم بدان بپردازم و حلقه مفقوده این ماجرا میدانم مساله «حق برکودک» و اعتراض به نوعی از رفتار والدین است که من گمان میکنم میتواند مصداقی از «کودک آزاری» به حساب آید.
آیا ما به عنوان پدر و مادر حق داریم با فرزند خود مثل یک شی بیجان و وسیله شخصی رفتار کنیم و بدون توجه به اینکه شرایط پیش رو تا چه اندازه میتواند جان و روح کودک را به مخاطره اندازد در مورد او تصمیم بگیرم؟ آیا اینکه میخواهیم دنیای بهتری را در آینده بعد برای او فراهم کنیم این اجازه را به ما میدهد که کودکان را بدون چشماندازی مشخص از آغوش دوستان و محیط خانوادگی و مدرسه و … بیرون کشیده و در شرایط رعب و وحشت قرار دهیم و با جان آنان قمار کنیم؟ و تازه اگر از این قمار مرگ و زندگی جان به در بردیم تا چند سال فضای بدون محبت و آسایش، نگاههای تحقیرآمیز و رنج آوارهگی و تحقیر را بر آنها تحمیل کنیم؟ آیا انسانهایی که بدین ترتیب دنیای خوش کود کی آنها را نابود کرده و نقد امروزشان را با نسیه فردا معاوضه کردهایم جوانانی خوشبخت و سربلند و متکی به نفس خواهند بود؟
شاید بتوان این بحث را به خانوادههایی که با امکانات قانونی دست به مهاجرت میزنند هم تعمیم داد. در آن حالت هم کودکان برای همیشه از کانونهای خانوادگی و یا زیستن در سرزمین مادری محروم میشوند؛ اما از آنجا که با توجه به شرایط زندگی در ایران بعید به نظر میرسد این کودکان از مهاجرت خانوادهشان شکایتی داشته باشند، بحث را بر همان مواردی متمرکز میکنم که نمیتوانند از فرصت مهاجرت قانونی بهره ببرند.
در یک گزارش تلویزیونی که از شبکه بیبیسی فارسی پخش شد، برخی از مهاجران از تجربیات خود میگفتند. یکی از آنها با صدایی که کماکان آثار این خاطره رعبآور از آن مشهود بود به بیان جزییات پروسه سفر و رفتار غیرانسانی قاچاقچیان انسان در ضبط هرگونه وسیله ارتباطی و گوشی تلفن پرداخت. هنگامی که راوی شرایط تاریکی شب و قایق و تصویر وحشتآور دریا را بیان میکرد تا عمق استخوانم از تصور چهره وحشت زده دو کودک سردشتی میسوخت که در ساعتها یا دقایق پایانی چه رنجی را تحمل کردهاند. در گزارش مرگ آنها آمده است که پدر خانواده در اثر غرق شدن در آب و مادر و دو کودک دیگر بر اساس ایست قلبی فوت کردهاند!
خانواده ایراننژاد متاسفانه اسیر خوان دریا و قایق و شب شدند و فرصت این را پیدا نکردند که به خوان بعدی که کمتر از قبلی تاسف بار نیست برسند. مهاجران ایرانی دیگری وضعیت زندگی تحقیرآمیز و پررنج خود را از پس مهاجرت غیرقانونی روایت میکنند. به روایت آنها، نه تنها از سوی دولت یا نهادهای میزبان هیچ کمکی به آنها نمیشود، بلکه حتی ارائه سرویس از سوی مردم (مثلا تاکسی) از نظر قانون تخلف حساب شده و شخص ارائه دهنده خدمت با جریمه روبرو خواهد بود.
در گزارشی دیگری مادری میگوید فرزند خردسالاش عینک خود را در طول سفر از دست داده و پس از گذشت هشت ماه، تلاش آنها برای تهیه عینک به جایی نرسیده است. به عنوان یک انسان، یک ایرانی و یک کرد به هیچ وجه قصد قضاوت و محکوم کردن این خانوادهها و به ویژه نمک پاشیدن بر زخم بازماندگان خانواده محترم ایراننژاد را ندارم، اما گفتن و توجه به این مطلب به جهت تفکر در مورد میزان اختیار در به مخاطره انداختن کودکان و از آن فراتر تعمق بیشتر نسبت به مفهوم خوشبختی و آزادی.
منبع: مجمع دیوانگان
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085