برای کسی که آخر این صحنه آرایی خطرناک را خوانده بود
چکیده :گناهی بر مردمان نیست که چهل سال است رنج می برند وایستاده اند، به جنگ زیر باران گلوله از رنج گرد و غبار و بی برقی و آبی ،این همه تورم و نقدینگی. بی وفائی و دروغ دیده اند و شریف بودند و دم بستند و تنها اعتراض کردند و سکوت محترمانه شان، سرب داغ و ترکه ستم پاسخ دارد از...
عباس مجنونی:
دیگر وقتش رسیده که چراغ ها را روشن کنند و به احترام میر حسین موسوی در حصر بایستند و سر به زیر بیندازند که آخرِ “این صحنه آرایی خطرناک” را خوانده بود و گفت که به خاطر همین بد اخلاقی هاست که پس از ۲۰ سال عزلت، از بومِ نقاشی دل کنده تا بیاید به این حوضِ نقاشی که پُرِ فراشباشی است.
میر حسین موسوی آن گونه که در مناظره اش با معجزه هزاره سوم می گفت دولتش توانسته بود در همان وقتی که آتش جنگ، پنج استان ایران رامی سوزاند و نفت ایران تحریم شده و به زیر ۱۰ دلار سقوط کرده بود ، رزق و روزی مردم را به دستشان برساند.
با این حال در همان دوران هم دشمن بسیار داشت، محافظه کاران روحانی و مکلاهای مؤتلفه اسلامی ، مجلس را علیه اش شوراندند و نامه ۹۹ نفر از نمایندگان مجلس به دست امام خمینی رسید که عزل نخست وزیر را می خواستند.
حجه الاسلام خامنه ای، رئیس جمهور وقت میرحسین را نمی خواست. دولت کار خود می کرد و بنابر قانون اساسی، چندان اختیاری با رئیس جمهور نبود و میر حسین هم گویا در اداره دولت، گفته های ارشادی امام جمعه تهران را به گوش نمی گرفت. آیت الله خامنه ای گفته بود که آن نامه را ۱۰۰ نفر به ولی فقیه نوشته اند و او نفر صدم است. هر چه بود باز هم نخست وزیر ماند و از جنگ و بمباران و شلمچه و خوزستان گذشت. درگذشت بنیان گذار دهه شصت را با خود برد و قانون اساسی اصلاح شده، قدرت را به رهبر تازه رسیده داد و جائی برای آخرین نخست وزیر نماند.
ای کاش ولایت مداران و ولایت معاشان وجدانی داشتند و دست می گزیدند و می گریستند، برای آن همه خون که چند سال پیش بر زمین ریخت تا مبادا آن سایه شوم بر کشور افتد و به یاد می آوردند آن جمعیتِ مؤدبی را که به سکوتِ و نگاه فریاد می کرد: تقلب نکنید و حقیری مثل محمود افغان را رئیس جمهور ایران نسازید.
صادق لاریجانی و برادرانش از یک سو و مصباح و علم الهدی و دارو دسته اش از سوئی دیگر پا بر حق گذاشتند و رد پای خونینِ نظام را گرفتند و رفتند تا رسیدند به امروز که کشور با ولایت فقیه به بن بست رسیده است و نظام برای بالا و پائین مردم، دوربین مخفی کار گذاشته است.
اخلاق تبصره بردار نیست، باید پرسید اگر رئیس قوه قضائیه عادل نباشد و کسی که او را برگزیده به تبعش، تکلیفِ عدالت چیست. این سئوال را هم باید کسی بپرسد که محصولِ دروغ و تقلب نیست؛ کسی که احمدی نژادی نباشد.
روح جاری مردم ما، این سال ها به امید طربی در این بیابان و ساختن” واحه های زندگی”، دو بار به سطح آمد. یک بار به دوران حجه الاسلام محمد خاتمی و رأی به” سید” و آخری چشمه ای که آمد تا “میر حسین” را نماد آب و قنات کند و رنگ بیابان را از این “خاکستری خام” با انگشتان اشاره و مهربان “رأی” به سبزی بهار رساند. چشمه خون شد و قصه اش را دنیا می داند.
آنچه از باقیات نظام اسلامی و آرمان های انقلاب ۵۷ مانده بود، بر باد رفت در شب تار دروغی که” معجزه هزاره سوم (محمود احمدی نژاد)” بالا کشیده شد.
در این چندین سالی که گذشت، نظامی که نه “اسلام” دارد و نه “جمهوریت”، هر چه در توان داشت، کرد. زندان های انباشته و اجساد بر دست مانده و خون های پاک نشده، دست آورد شب هست در کویر.
حکومت اسلامی و بنگاه دوستانش، نشان دادند کمر به نابودی” تمدن ایرانی” بسته اند. وجدان از یاد رفته لاریجانی ها و قوه قضائیه که “ایستگاه صلواتی” جلادانی است که نقش قاضی بازی می کنند، واقعیت تلخ “عدل سوخته” است و سقوط اخلاق پیش از “نظام”.
این عفونت، البته مردمان ما را هم بیمار کرده است. رنگ پریده و بی تفاوتی مزمن که گریبان بخشی از جامعه افسرده ایران را گرفته، “وبای” حکومت است که از “بیت” بر جان “خانه ها” افتاده است. ای بسا رانت و موقعیت و دندان های طمع و روزمرگی و ترس ازدست دادن آن چه نداریم که پای را سست می کند در استقامت.
ما خاکسترنشین آرمان های سوخته ایم
گناهی بر مردمان نیست که چهل سال است رنج می برند وایستاده اند، به جنگ زیر باران گلوله از رنج گرد و غبار و بی برقی و آبی ،این همه تورم و نقدینگی. بی وفائی و دروغ دیده اند و شریف بودند و دم بستند و تنها اعتراض کردند و سکوت محترمانه شان، سرب داغ و ترکه ستم پاسخ دارد از حاکمیت.
آیا وقت آن نرسیده است که درخواست ها تا “بیت قدرت” بلند شوند. آیا وقت آن نرسیده تا بیانیه های میرحسین عزیزمان، شیخ مهدی کروبی نازنین عمق فاجعه را نشانه بگیرد. نیاز داریم تا آرمان سوخته را مثل ققنوس پرواز دهیم.
میان این همه مار و افعی که رهبرِی و ائمه جمعه باز آوردند، باید که عصای موسی انداخت و نام مبارکِ الله را تکرار کرد تا این سِحر باطل شود.
ایران به افشاگری نیاز ندارد، چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است، ایران تشنه آزادی است و می توان از بند بازی های رهبری بهره برد و آن خواسته بنیادین را مطرح کرد و ایمان داشت که سنت الهی هم چنان جاری است و دست خدا بالاتر از همه دست هاست.
میر حسین موسوی ، بانو زهرا رهنورد و شیخ مهدی کروبی آن سوی دیوار یله و رها هستند و پس از هشت سال اعتکاف به روشنی رسیده اند و زِ هَر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد می باشند. انگار سَمتی که آن ها هستند آزادی است و همه کسانی که این طرفِ حصار منصبی دارند، در حصر و بند و زندانی شده اند.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085