جمهوریِ دلّالان
چکیده :دو ماه بعد از اظهارات مرتضوی در دادگاه، دانشجویان در دیدارِ ۶مرداد۹۲ با رهبری نسبت به پرونده کهریزک اعتراض کردند. خامنهای جواب داد: «البته در حاشیه و گوشه و کنارِ یک حادثهی بزرگ ممکن است مسائلی روی داده باشد که گاه یک نفر مظلوم یا ظالم واقع شود». کشتن بچههای مردم از نظر او «حاشیه و گوشه و کنار» بود و بنابراین طبیعی بود که ۸سال طول بکشد تا مرتضوی بازداشت...
محمدجواد اکبرین:
روزهای کنکور است و من به محمد کامرانی فکر میکنم که به کنکور ۸۸ نرسید. ۹سال پیش، او یکی از آن هزاران نفری بود که در جنبش سبز بازداشت شدند. ۱۸تیر به کهریزک رفت و یک هفته بعد پیکر خونین و بیجانش در بیمارستان لقمانِ تهران بود!
۴سال پس از فاجعه کهریزک، قاضی مرتضوی متهم این جنایت در جریان دادگاهِ ۶خرداد۹۲ منکر شکنجه شد و گفت «مرحوم کامرانی گرمازده شده بود…اگر مرحوم در بهداری پاشویه میشد تب او کاهش پیدا میکرد و منجر به مرگ نمیشد».
مشکل اینجا بود که حتی پزشک کهریزک هم زنده نبود تا بر حقیقتِ ماجرا شهادت دهد! آبانماه ۸۸ اعلام شد که پزشک کهریزک (رامین پوراندرجانی) در بهداریِ نیروی انتظامی تهران، در خواب سکته کرد.
دو ماه بعد از اظهارات مرتضوی در دادگاه، دانشجویان در دیدارِ ۶مرداد۹۲ با رهبری نسبت به پرونده کهریزک اعتراض کردند. خامنهای جواب داد: «البته در حاشیه و گوشه و کنارِ یک حادثهی بزرگ ممکن است مسائلی روی داده باشد که گاه یک نفر مظلوم یا ظالم واقع شود». کشتن بچههای مردم از نظر او «حاشیه و گوشه و کنار» بود و بنابراین طبیعی بود که ۸سال طول بکشد تا مرتضوی بازداشت شود. حبس او به ۲ماه نکشید که ماه رمضان همین امسال در مراسمی دیده شد. گفتند به مرخصی رفته؛ در حالیکه برخی از زندانیان ۸۸ در سالهای زندان حتی یک روز هم به مرخصی نرفته بودند.
با اینهمه اما اگر محسن، فرزند آقای روحالامینی (از مدیران انقلابیِ نظام) در میان شهدای کهریزک نبود شک دارم که اصلا چنین پروندهای گشوده میشد تا شامل محمد کامرانی (فرزند یک کارمند عادی) شود. بعدها قاضی حیدریفر، دیگر متهمِ جنایت کهریزک در مصاحبه ۲۲مهر۹۶ با شرق گفت: «من به وظیفه خودم در دفاع از نظام و حریم ولایت عمل کردهام/اگر میدانستم پسر آقای روحالامینی در آن جمع است او را به احترام پدرش آزاد میکردم/اما فرزندش زمان بازجویی هویت خود را کتمان کرده بود».
راستی! حتی پدر محسن روحالامینی هم نمیدانست پسرش کجاست: «به هرکجا سر میزدم، با دیوار بلندی از ناامیدی روبرو میشدم. تا اینکه دلالی پیدا شد و گفت اگر ۴میلیون تومان به من بپردازید، ترتیب ملاقات شما را با فرزندتان میدهم.» (۴مرداد۸۸/سایت نوروز).
بگذریم… محمدها و محسنها دیگر نیستند اما جمهوریِ دلّالان، هنوز از ما «حقِ حساب» میخواهد؛ از حق ملاقات، تا حق حیات
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085