در نسبت علیرضا رجایی و علی شریعتی؛ در حاشیه حضور علیرضا رجایی در سمپوزیوم اکنون، ما و شریعتی
چکیده :اخلاقیاتی که «دستش را قلم میکند و قلمش را از دست نمی گذارد،» اخلاقیاتی که با آن انسان «از سود و صلاح و واقعیت فراتر رفته است و می تواند معنی ارزش ، حقیقت و آرمان را فهم کند. حتی میتواند تا "ایثار" اوج گیرد.» اخلاقیاتی که حقیقت را فدای مصلحت نمیکند و ارزش میآفریند. علیرضا رجایی محصول تربیت اخلاقی آن سنت است. سنتی که باور...
آرمان ذاکری
۱- وقتی آمد، همه به احترامش ایستادند، سخرانیها برای لحظاتی متوقف شد، انگار نمیخواستند تشویق را متوقف کنند، شاد آمده بود، میخندید و با همه خوش و بش میکرد، با همان چشمان باندپیچی شده … در حالی که که اشک در چشمان خیلی ها حلقه زده بود… آمدنش یک تذکر بود…
۲- طارق علی، جایی در وصف رفیق و همرزمش ادوارد سعید گفته است روح سرکش و جنگنده او و ارادهاش به زندگی، او را برای بیش از یک دهه در برابر بیماری لاعلاج، فناپذیر کرده بود. وقتی رجایی آمد، با همان قامت بلند، بی ذره ای خمیدگی، پس از بیش از ۸ سال درگیری شدید، می شد خاطره ادوارد سعید را دید که از پس نبرد با استبداد و سرطان، باز به میدان آمده است.
۳-اما چه چیزی در رجایی چنین او را افتخار آمیز کرده است؟ و چه نسبتی است میان شریعتی و این رجایی غرورآمیز؟ با شریعتی و منظومه سیاسی-اجتماعی او «سیاستی» ممکن می شد و به تبع آن اخلاقیاتی، که «اخلاقیات ستیز» است. اخلاقیاتی که «دستش را قلم میکند و قلمش را از دست نمی گذارد،» اخلاقیاتی که با آن انسان «از سود و صلاح و واقعیت فراتر رفته است و می تواند معنی ارزش ، حقیقت و آرمان را فهم کند. حتی میتواند تا “ایثار” اوج گیرد.» اخلاقیاتی که حقیقت را فدای مصلحت نمیکند و ارزش میآفریند. علیرضا رجایی محصول تربیت اخلاقی آن سنت است. سنتی که باور داشت.
«بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم، به صلیبم کشند، به چهار میخم کوبند، تا او که استوانه حیاتم بوده است، صلیبب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نامجوئی، بر قلمم بالا نرفته ام، تا خلق بداند که به کامجوئی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشستهام، تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را، فرعونیان نمیتوانند از من گرفت، ودیعه عشق را قارونیان نمیتوانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی توانند از من ربود» …
سنتی که تن به میانمایگی نمیدهد، سرِ کار خویش نمیگیرد، به منفعت شخصی خود نمیاندیشد، واقعگرا نمیشود، مبارزهجوست، تسلیم نمیشود و از خود نمونهای میسازد که به تنهایی امید به غلبه بر میانمایگی اخلاقی اکنون فراگیر شده در جامعه ما را زنده نگه میدارد. امیدی که بیتردید نسبتی با تفکراتی دارد که در سیاستِ آنها مفاهیمی چون «جامعه»، «مبارزه» و «ایثار» معنادار است. سیاستی که خوب و بد در آن وجود دارد و به همین دلیل از «تصمیمگیری» و «عمل» ناتوان نیست. سیاستی که همواره منتقد است.جامعه ما در هراس از تجربه انقلاب، آن سنت را رها کرد و حال اینچنین گرفتار همه گیری فساد وبی معنایی سیاست شده است. شاید هنگامه تجدید نظری دیگر فرا رسیده باشد.
رضا داوری اردکانی امروز کنار علیرضا رجایی نشست، به گرمی با او خوش و بش کرد، در سخنرانیاش از «میانمایگی» گفت، از «از ابوذر گفتن شریعتی» دفاع کرد، گفت که شریعتی «درد» داشت و این فریادِ درد است که به نیروی اجتماعی بدل میشود و همبستگی میآفریند. گویا پیرمرد فیلسوف هم فهمیده بود که با خو کردن همگان به «رئال پلیتیک» و محو سوژه جمعی سیاسی از آسمان سیاست ایران، چگونه فضائل اخلاقی از جامعه رخت بربسته است. شاید همین نگرانی او را روانه سمپوزیوم «اکنون، ما و شریعتی» کرده بود … ؟
منبع. صفحه فیس بوک نویسنده
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085