دستورالعملی برای تبدیل دانشگاه به مدرسه
چکیده :محمد جلالی: روز گذشته معاون فرهنگی دانشگاه تهران در نشستی خبری* از راهاندازی «انجمن اولیاء و دانشگاه» و ایجاد واحدی با عنوان «ارتباط خانه و مدرسه» در دانشگاه تهران خبر داد. این مقام مسئول، در توضیح این ابتکار مدیریت دانشگاه تهران گفته است: ما همواره در دانشگاه تهران با دو مشکل اساسی مواجه بودهایم؛ یعنی...
محمد جلالی:
روز گذشته معاون فرهنگی دانشگاه تهران در نشستی خبری* از راهاندازی «انجمن اولیاء و دانشگاه» و ایجاد واحدی با عنوان «ارتباط خانه و مدرسه» در دانشگاه تهران خبر داد. این مقام مسئول، در توضیح این ابتکار مدیریت دانشگاه تهران گفته است:
ما همواره در دانشگاه تهران با دو مشکل اساسی مواجه بودهایم؛ یعنی اول اینکه وقتی دانشجویان در این دانشگاه پذیرفته میشدند، خانوادهها بعد از ثبت نام هیچ ارتباطی با دانشگاه برقرار نمیکردند و دوم اینکه دانشگاه نیز نمیتوانست از ظرفیت این خانوادهها در راستای اهداف تربیتی و تعلیمی دانشگاه استفاده کند.
استفاده از ظرفیت خانوادهها در راستای پرورش صحیح دانشجویان، استفاده از ظرفیت خانوادهها در حل مشکلات دانشگاهها، آشناسازی هر چه بیشتر خانوادهها با دانشگاه و مسائل مختلف آن، آموزش خانوادهها در جهت ایفای نقش بیشتر در فرایند پرورش دانشجویان … و غیره از مهمترین اهداف راهاندازی «واحد ارتباط خانه و دانشگاه» دانشگاه تهران است.
اگر ما بتوانیم ارتباط خانوادگی بین دانشجویان را نزدیک کنیم، ضمن اینکه از ظرفیتهای آنها در پیشبرد اهداف دانشگاه استفاده خواهیم کرد، میزان آسیبهای اجتماعی نیز کاهش مییابد و شادابی و نشاط به جامعه دانشجویی تزریق میشود.
به شرحی که در ادامه خواهیم گفت، راهبرد و جهتگیری این مقام مسئول، اگر محصول ابتکار خود ایشان و زیرمجموعهی معاونت فرهنگی دانشگاه تهران، ناشی از ناآگاهی از ماهیت دانشگاه و جایگاه دانشجو و اگر محصول دیکته شدن این امر از جایی بیرون دانشگاه باشد، امری بس خطرناک و تاسفبار برای دانشگاه تهران (که از آن اغلب به عنوان نماد آموزش عالی یاد میشود) است.
***
۱٫ دانشگاه ماهیت و کیفیتی متمایز از مدرسه دارد؛ همچنانکه دانشجو به عنوان یک کنشگر، منزلت و جایگاهی مجزا از دانشآموز دارد. نه دانشگاه مدرسه است و نه دانشجو، دانشآموز. درک و پذیرش این امر مقدمتاً امری بدیهی است، اما برای برخی مدیران سودای تبدیل دانشگاه به مدرسه همواره مطرح بوده است. چرا؟ مدرسه دارای یک نظام کنترل اجتماعی سختگیرانه است. تعداد مشخص زنگ کلاسی، برنامهی درسی انعطافناپذیر، نقشهای ناظم، مبصر کلاس، رویههای حضور و غیاب، امتحان نهایی، در صف ایستادن، اجازه گرفتن برای ورود و خروج کلاس و دهها نمونه و شاخص دیگر، بیانگر حاکمیت نظم و انضباطی متصلب و قالبریزیشده برای دانشآموزان است. در دوران دانش آموزی، هم مدرسه به شدت دانشآموزان را تحت کنترل خود دارد و هم از اهرم خانواده به عنوان کارگزار غیررسمی کنترل اجتماعی بهره گرفته میشود.
اما ماجرای دانشگاه متفاوت است. دانشاموزی که از مدرسه وارد دانشگاه میشود، به یکباره، وارد اجتماعی تازه با قواعد و نظام کنترلی متفاوتی میشود. بسیاری از الزامات، محدودیتها و تضییقات جاری در مدرسه در محیط دانشگاه غایب است. اختلاط جنسیتی، سیال بودن برنامهی درسی و کلاسها، امکان اسکان در خوابگاه و دور از خانواده و اشکال متنوع دیگری از تحولات، دانشگاه را به یک محیط اجتماعی بازتر نسبت به مدرسه بدل میکند. در امتداد همین تحولات، نقش کنترلی خانواده و مدرسه نیز بر افراد رنگ میبازد و کنشگری که اکنون در مقام دانشجو قرار گرفته، سایه کارگزار کنترلی مدرسه را بر خود حس نمیکند و سیطرهی خانواده بر زندگی فردی دانشجو کاهش مییابد. این تغییر فاز، گامی ضروری و گریزناپذیر در سیر اجتماعی شدن کنشگران است. اگر مدرسه به سبب سن و سال و رشد اجتماعی دانشآموزان، نوعی محیط تصنعی و گلخانهایتر برای پیمودن سیر اجتماعی شدن را طلب میکرد، دانشگاه با نزدیکتر کردن افراد به محیط طبیعی یک اجتماع، آنها را وارد مرحلهی جدیدی از زندگی میکند که مستلزم تقویت مسئولیتپذیری فردی برای ورود به جامعه، کار و تشکیل خانواده در آیندهای نزدیک است.
کوشش برای تداوم و تسری نقش و کارکرد خانواده در دوران مدرسه به دوران دانشگاه و تحویل جایگاه دانشجو به دانشآموز، اختلالی دانسته یا نادانسته در این تغییر مرحلهی ضروری است؛ اختلالی که روند اجتماعی شدن کنشگران جامعه را دستکاری میکند و به جای افرادی مسئولیتپذیر و رشدیافته، کسانی را تحویل جامعهی آینده میدهند که هنوز متکی بر خانواده و نیازمند ایفای نقش کنترلی این نهاد اجتماعی هستند؛ بدون خانواده دچار لغزش میشوند، محتاج حمایت خانواده در تنظیم روابط اجتماعی خود هستند و فاقد هرگونه آمادگی برای برکندن از محیط قبلی و ایفای نقش به عنوان یک کنشگر مستقل فعال هستند.
۲٫ خانواده ماهیتاً نهادی است که در حوزهی اجتماعی (به معنای خاص کلمه) قرار میگیرد، کارکرد انسدادی دارد، مقابل پویایی بیش از حد را میگیرد و با اتکای به روابط و چفتوبستهای عاطفی و گرم، کنشگران عضو نهاد را به تعهد در قبال موقعیت و هنجارهای خود دعوت میکند. صدالبته، وجود نهاد خانواده در جامعه، به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی، ضروری است. اما تسلط این نهاد بر حیطهی عملکرد سایر نهادها، موجب بروز اختلال در کارکردهای اجتماعی میشود. در توضیح باید گفت که با وامگیری از نظریهی پارسونز، هر یک از خردهنظامهای چهارگانه (اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ) واجد نظام کنترلی خاص خود است. تسلط یک خردهنظام بر خردهنظام دیگر یا مداخلهی نظام کنترلی هر یک در دیگری، سبب از بین رفتن خودمختاری نسبی خردهنظامها شده و کلیت نظام اجتماعی را با چالش مواجه میسازد. به عنوان مثال، تسری قواعد نظام سیاست بر حوزهی فرهنگ و اقتصاد، موجب بروز اختلال در عملکرد صحیح این حوزهها میشود. در حوزهی سیاسی، هنجارهای قانونی نقش تنظیم روابط را دارند، در حالیکه در حوزهی فرهنگی هنجارهای اخلاقی (ارزشها) و در حوزهی اقتصادی نیز هنجارهای رویهای و فنی این نقش تنظیمی را ایفا میکنند. تسلط یک خردهنظام بر نظام دیگر و مداخلهی سیستم کنترلی آن در دیگر خردهنظامها موجب بروز مسئلهای به نام «تقلیلگرایی سیستمی» میشود. همین نسبت در خصوص روابط نهادهای اجتماعی با یکدیگر نیز برقرار است. گرچه نهادها در تعاملی دوسویه با یکدیگر به سر میبرند، اما هرگونه تلاش برای تسری قواعد و نظام کنترلی یک نهاد بر نهاد دیگر، اختلالهایی را پدید میآورد. نهاد دانشگاه حاوی هنجارها و نظام کنترلی خاص خود است که آن را از مدرسه متمایز میسازد. تلاش برای تسری نظام کنترلی مستقر در مدارس به دانشگاه، به منزله تهدید و تحدید خودمختاری نسبی دانشگاه است.
۳٫ برای مدیرانی که سودای حفظ انتظام و تسلط بر قلمرو مدیریتی خود را دارند، طبعاً عمل در قالب مدل مدرسهای سهلتر است؛ چرا که نقش کنترلی خانواده، مسئولیت را از دوش دانشگاه برمیدارد یا لااقل کمرنگ میسازد، دانشجو را در حصار و سیطرهی کنترل مداوم خانواده قرار میدهد و مانع از کنشگری فعال و مستقل دانشجویان میشود. دانشجویی که مکرراً مورد پرسش و بازخواست خانواده برای فعالیتها، روابط اجتماعی و وضعیت تحصیلی خود باشد، مجالی برای آزادانه اندیشیدن و مستقل عمل کردن پیدا نمیکند. از سوی دیگر، در دههی اخیر با بالا رفتن هزینهی فعالیتهای دانشجویی (گسترش احکام انضباطی، احضارهای قضایی، محرومیت از تحصیل و ستارهدار کردن دانشجویان و …)، خانوادهها نسبت به آیندهی فرزندان دانشجوی خود حساستر شدهاند و به خودی خود به گسترش دامنهی کنترلی خود پرداختهاند و میکوشند با اعمال خودسانسوری و خودسرکوبگری، فرزندان را از «وادی خطرناک سیاست» دور سازند. در چنین شرایطی کوشش برای دخیل کردن هر چه بیشتر خانوادهها در زندگی دانشجویی فرزندان، برای مدیران اقتدارگرایی که فعالیتهای دانشجویی را عاملی مزاحم تلقی میکنند، جذابیتی دوچندان مییابد.
۴٫ آیا اتفاقی بود که در شیوهنامهی انضباطی مصوب سال ۱۳۸۸ وزارتین دولت وقت شاهد گسترش عامدانه و هرچه بیشتر نقش خانوادهها در مسائل انضباطی دانشجویان بودیم؟ به عنوان چند نمونه در مقام مقایسه با شیوهنامهی انضباطی مصوب در اواخر دولت آقای خاتمی، در شیوهنامهی مصوب سال ۱۳۸۸:
تبصرهای به بخش تنبیهات اضافه شده که اطلاع به خانوادهی دانشجویان محکومشده به تنبیه محرومیت از تحصیل (بندهای ۹ تا ۱۶) را توصیه میکند.
در بند مربوط به «عدم رعایت پوشش اسلامی و استفاده از پوشش غیر منطبق با شئون دانشگاه یا آرایش مبتذل» تبصرهی جدیدی نسبت به شیوهنامهی پیشین اضافه شده است: «برای اعمال بند ۷ در مورد دانشجویان دختر، اخذ نظر دفتر مشاوره و اطلاعرسانی به خانواده الزامی است».
تبصرهی جدیدی در ذیل مادهی ۹ شیوهنامه در نظر گرفته شده که به منزلهی مجاز داشتن ارسال رونوشت احکام برای خانوادهی دانشجوست.
این تغییرات، تمهیدی اندیشیده برای مداخلهی گستردهتر خانوادهها در زیست دانشجویان در شرایط ملتهبی بود که دولت وقت در مهار دانشگاه و دانشجویان دچار بحران شده بود. توجیه ظاهری این گسترش ناموجه مداخلهی یک نهاد اجتماعی که سبب کژکارکرد تشریحشده در بندهای فوق میشود، این است که از ظرفیتهای خانواده برای سالمسازی زندگی دانشجویان و حمایت از آنها در قبال آسیبها استفاده شود؛ درست نظیر اهداف و توجیهاتی که در ابتدای نوشته به نقل از معاون فرهنگی دانشگاه تهران ذکر شده است. اما در پس این تمسک ابزاری و تاکتیکی به نقش خانوادهها ـ آگاهانه و ناآگاهانه ـ خاموش کردن صدای دانشجویان و مهار تحرکات و فعالیتهای آزادانهی آنان نهفته است.
اجازه دهید اندکی خوشبینانهتر به سخنان معاون فرهنگی دانشگاه تهران بنگریم: شاید ایشان به تبعات و پیامدهای مسیری که برای دخالت هر چه بیشتر خانواده در دانشگاه و زیست دانشجویی در پیش گرفتهاند، توجهی ندارد. در این صورت باید از ایشان پرسید در مقام معاون فرهنگی دانشگاهی که از جانب ایشان «نماد آموزش عالی» خوانده شده، آیا در اخذ این قبیل تصمیمها نباید نظر مشورتی اهالی علوم اجتماعی را کسب کنند تا جامعهشناسان به ایشان بیاموزند که تحمیل نظام کنترلی مدرسه بر دانشگاه چه تبعات ناخوشایندی برای آیندهی کنشگران جامعهی ایران به بار خواهد آورد؟ آیا وابستگی هر چه بیشتر افراد به خانواده در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سنین بالا و در دوران دانشگاه، مسئولیتپذیری و روال طبیعی اجتماعی شدن دانشجویان را دچار اختلال و دستکاری نمیکند؟ در تدوین طرحی برای راهاندازی «انجمن اولیاء و دانشگاه» در دانشگاه پرنام و آوازهای چون دانشگاه تهران، تا چه اندازه به این ملاحظات اجتماعی راهبردی توجه شده است؟
۵٫ هر چه بیشتر در عملکرد دولت جاری و مدیران سطح بالا و میانی آن دقیق میشویم شکاف و تعارض بیشتری نسبت به شعارها و داعیههای کلان شخص رئیسجمهور و برخی کارگزاران سطح بالای آموزش عالی مشاهده میکنیم. رئیسجمهور مدعی لزوم برچیده شدن فضای امنیتی از دانشگاه است؛ حال آنکه میدانیم استفاده از خصلت کنترلی نهاد خانواده در قبال دانشجویان از ابزارهای دولت قبلی برای تشدید فضای امنیتی در دانشگاهها بود. تماس مکرر حراست و دیگر نهادهای دانشگاه با خانوادههای دانشجویان فعال و تحت فشار قرار دادن این دانشجویان از کانال خانواده، تداعیگر استفادهی ابزاری زشت و غیرقابل قبول کارگزاران دولت وقت برای حفظ چتر امنیتی بر دانشگاه بود. برنامهی تجویزی معاون فرهنگی دانشگاه تهران در «ماهیت» تفاوتی با آنچه در گذشته نیز پی گرفته شده ندارد؛ ولو اینکه در شکل و صورتبندی متمایز به نظر برسد و هرچند که در پس آن نیات خیر و اهداف زیبا نهفته باشد.
اما راز این شکاف و تعارض چیست؟ از دو حال خارج نیست: یا اینکه برخی مدیران دولت جاری دچار سادهاندیشی میشوند و ناخواسته، ابزار دست برنامهریزان بیرونی قرار میگیرند که با گفتمان دولت روحانی در سطح کلان، همدلی و همراهی ندارند و به این ترتیب ناخواسته خلاف جهتگیری و استراتژی دولت برای بهبود فضای دانشگاهها گام برمیدارند. یا اینکه اساساً خواست عملی دولتمردان جز این نیست که فعالیتهای دانشجویی در سطحی مهارشده باقی بماند و از حد غیرقابل کنترل فراتر نرود. شاخصهای زیادی در سالهای اخیر وجود دارد که موید شق اخیر است. با چنین فرضی، شعارهایی که در عرصهی نظر بیان میشود، با هدف تسکین افکار عمومی دانشجویان طراحی میشود و در عمل مسیر و استراتژی دیگری پیش گرفته میشود.
اکنون در دولت دوم آقای روحانی و با وجود مجلس همسوتر، کشف و تحلیل اینکه کدامیک از این دو حالت به واقعیت نزدیکتر است، کار سختی نخواهد بود. چرا که فعالان دانشجویی به عملکردها مینگرند و به جای اینکه حقیقت را با افراد بسنجند، افراد را با ملاک واقعیت و حقیقت مورد داوری و سنجش قرار میدهند. در این صورت باید مشفقانه به دولتمردان گوشزد کرد که نسبت به بیاعتمادی و پیامدهای مخرب تزلزل پایگاه دانشجویی دولت هشیار باشند تا مبادا تجربهی ناکام دولت دوم اصلاحات تکرار گردد که این امر یک بازی دو سر باخت برای تحولخواهان است و پیروز این دور باطل، جز جریان راست افراطی و مستبدان نخواهند بود.
* خبرگزاری ایسنا، ۱۱ مرداد ۱۳۹۶٫ http://www.isna.ir/news/96050905592/
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085