۳۸ سال بعد؛ بازنشر دو مقاله از میرحسین درباره مصدق و ۳۰تیر
چکیده : کتابها و مطالبی سفارشی از سوی افراد یا ارگانهایی منتسب به محافل تند رو _ که اکنون موارد بسیاری از مستندات دخیل بودن آنان در مفاسد سیاسی و اقتصادی پس از انقلاب و حتی همدلی سوال انگیزشان با کودتا گران ۲۸ مرداد در دست همگان قرار گرفته_ آن هم با پول بیت المال منتشر می شود که در قالب و ظاهری پژوهشی اما سرتاسر دروغ با بهره وری غیرعلمی از اسناد و غرض ورزیست و در صورت ادامه روند با اسناد و مدارک موجود و محفوظ پاسخ های لازم داده خواهد شد ...
کلمه-گروه سیاسی: زندگی مرحوم دکتر مصدق از۳۰ تیر سال ۳۱، به لحاظ قرارگیری در راس حرکتی که برایش همراه با آبرو و محبوبیت در بین عموم مردم، رنج نیز آفرید شباهتهایی با اتفاقات دهه اخیر و وضعیت رهبری جنبش سبز و حصر این عزیزان دارد.
از انتخابات ۸۸ به این سو، اتهام و توهین و قلب واقعیت ازطریق تمام رسانه های موجود درباره محصورین سکه رایج حصر سازان بوده است. هجوم بی وقفه بانیان و حامیان حصر، درحالیست که از سه یار محصور جنبش سبز هرگونه حق دفاع گرفته شده است. این روشها سوای غیر قانونی، ناجوانمردانه و غیر اخلاقی بودن از سوی ناظرین مطلع نوعی تشفی خاطر و تسویه حساب سیاسی از دهه ها فعالیت سیاسی متفاوت آنها تلقی میشود و دلالت بر نقش روشنگر و موثر محصوران در روشن شدن چهره مفسدان وضربه کاری بر روند منفعت جویی، یکدست سازی حاکمیت و نابود سازی کشور توسط تمامیت خواهان دارد.
در همین راستا کتابها و مطالبی سفارشی از سوی افراد یا ارگانهایی منتسب به محافل تند رو _ که اکنون موارد بسیاری از مستندات دخیل بودن آنان در مفاسد سیاسی و اقتصادی پس از انقلاب و حتی همدلی سوال انگیزشان با کودتا گران ۲۸ مرداد در دست همگان قرار گرفته_ آن هم با پول بیت المال منتشر می شود که در قالب و ظاهری پژوهشی اما سرتاسر دروغ با بهره وری غیرعلمی از اسناد و غرض ورزیست و در صورت ادامه روند با اسناد و مدارک موجود و محفوظ پاسخ های لازم داده خواهد شد.
برای بعضی از این افراد یا ارگانها همچنین تهیه متن درباره مهندس موسوی در حالیکه بیش از ۷ سال است که ارتباطش با مردم قطع شده با توجه به اقبال و اشتیاق و انتظار عمومی برای کسب خبری حتی کوچک، ابزاری برای سود جویی است.
بخشی از این غرض ورزی درباره دکتر زهرا رهنورد و مهندس موسوی مربوط به باورهای اقتصادی آنان درحمایت از مستضعفین، باورهای آنان در کسوت روشنفکران متدین در تعارض با باورهای کهنه و محافظه کار و نیز مواضع آنان درباره ماجرای کودتای ننگین ۲٨ مرداد ٣٢ و مرحوم مصدق است، که در سخنرانیها، کتاب و مقالات قبل و بعد انقلاب و نیز درزمان سردبیری مهندس موسوی در روزنامه جمهوری اسلامی دارد. چالب اینجاست که در کتاب اخیرا منتشر شده مصدقی بودن از بزرگترین اتهامات اقای موسوی است .
اولین شماره روزنامه جمهوری اسلامی به سردبیری موسوی
اولین شماره روزنامه حزب جمهوری اسلامی به سردبیری مهندس موسوی از ۹ خرداد ۱۳۵۸ منتشر شد و اگرچه حال و هوای تند و تیز سالهای اول انقلاب میرحسین، جوان روشنفکرمسلمان ، آن سال ها را می نمایاند در عین حال روشن میکند که یکی از کانونهای نفرت آن جناح تمامیت خواه بر سر نهضت ملی مصدق و به قول آنها «همه مشکل از مصدقی بودن اوست.»
آنها از جمله سرمقاله های روزنامه به قلم میرحسین با عنوان مصدق فرزند رشید خلق، خیابان مصدق و گرامیداشت شهدای ۳۰ تیر در روزنامه را بهانه هجوم قرار داده و میدهند. راستی چه اندیشه ای در سرمصدق بود که چنین قدرت طلبان را در نزدیک هفت دهه خشمگین و منزجر کرده و باورمند جدی اهدافش را هم به همان دلیل تحمل نمی کند؟
او- مهندس موسوی- مصدقی را دوست داشته و مدام یاد میکند که معتقد به ناسیونالیسم خشک نبود، با مرتجعین کنار نمیآمد، طرفدار محرومین و مستضعفین بود و آخر سر اسیر همین رهایی خود از قیود شد تا الگوی ازادگی و« یادش پیام هوشیاری جوی شهیدان گلگون کفن تاریخ مبارزات حق طلبانه ما از کربلا تا قم باشد.» مصدقی که اگر در آن نظام به همین دلایل به بند کشیده شد و محصور و غزیب در باغ خانه اش به خاک سپرده شد و اجازه ندادند که مطابق وصیت در کنار شهدای ۳۰ تیر به خاک سپرده شود در این نظام نیز با ناسپاسی به زحمات آن بزرگمرد ، اجرای مراسم یادبود بر مزارمهجورش جرم به حساب می آید و مردی را هم که آن الگو را به تمامی دریافت و در روزنامه اش تبیین کرد و بر همان اهداف پای فشرد در حصر نگه داشته است.
در ادامه دو مقاله ای که در روزنامه جمهوری اسلامی سال ۵۸ به قلم میرحسین موسوی منتشر شد و همین مقالات بود که سبب هجمه های بدخواهان به وی و مورد استناد کتابی که اخیرا بر ضد آخرین نخست وزیر منتشر شده است را پس از ۳۸ سال دوباره منتشر می کنیم.
سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۵۸، ۱۶ ربیع الثانی ۱۴۰۰، شماره ۲۲۶، سال اول
مصدق فرزند رشید خلق
امروز سالروز درگذشت شادروان دکتر محمد مصدق یکی از پیشتازان حرکت عدالت جویانه مردم مسلمان ایران بود.
مصدق به خاطر احترام ویژه ای که برای ارزشهای اصیل مردمی قائل بود و نیز برای شجاعت، ظلم ستیزی، حق جوئی و روح پرحماسه اش یکی از چهره های جاویدان تاریخ معاصر مبارزات ضد ستم است.
مصدق دقیقا و دقیقا در جهت عدالت جوئی و استقلال طلبی و تحقق روح شعارهای اصیل اسلامی حرکت میکرد و به همین جهت بود که از پشتیبانی و حمایت عاشقانه توده ها نیز برخوردار بود.
ولی متاسفانه سیاستمدران و یا بهتر بگوئیم سیاستبازان محافظه کاری که قبل از همه چیز پیوند محکمی از نظر فرهنگی و عاطفی با غرب داشتند از یکسو، و چپی های شرقی و غربی _ انگلیس هم مقدار متنابهی عناصر چپی تولید کرده بود _ از سوی دیگر هر روز جو غلیظی از توطئه و شایعات در مقابل حرکات ظلم شکنانه او به وجود آورده و بدینگونه زمینه ساز کودتای ننگین ۲۸ مرداد و برگشت ارتجاع راست_ با همداستانی ارتجاع چپ _ شدند.
درست به موازاتی که جریان این خیزش (که با حرکت حق طلبانه مصدق آغاز شده بود) در انحصار روشنفکران غربزده “غرب باور” و “غربگرا” و سیاستبازان کلیشه ای و محافظه کار قرار میگرفت، از طرف دیگر چپی ها_ و عمدتا توده ای ها هر روز در گوشه ای از مملکت غائله می آفریدند: مدارس را تعطیل میکردند، دانشگاهها را به آشوب میکشیدند، در کارخانه ها و ادرات تحصن و اعتصاب راه می انداختند و با قیافه مظلومانه و حق بجانب و ننه من غریبم بازی و همراه با شعارهای متداول مترقی و ضد ارتجاعی کشور را بدانگونه به آشوب کشاندندکه توانستند با خسته کردن توده های مردم _ و از کار انداختن موتور قیام مصدق _ و کشتن شور و حماسه انقلابی به ویژه جدا کردن خون اسلامی قیام از رگهای تحرک اجتماعی آن، دوباره اوضاع را به نفع شرق و غرب و به ضرر ملت مسلمان ایران _ برگردانده و شاه را دو مرتبه به تخت سلطنت بنشانند. ( درعین حالیکه همیشه با تبلیغات هاله ای از مظلومیت و معصومیت سیاسی به گرد خویش به وجود می آورند) .
البته پاره ای از توده ای ها به خاطر این اقدامات انقلابی خود (جارو کردن زیرپای مصدق و برگرداندن رژیم سابق) پاداش خود را کمابیش از رژیم محمدرضا گرفتند. فراموش نکنیم که بسیاری از این قبیل کسان در زمان محمدرضا به وزارت و ریاست رسیدند و حتی گاهی به شکل تئوریسینهای رژیم محمد رضا درآمدند. بطوری که در ساواک نیز پارهای از این قبیل مهره ها به کار گماشته شدند. و نیز بودند کسانی که در این بین به شرف ملی و اسلامی خود بازگشته و پشت به قبله مارکسیسم، خلق را و درد خلق را و فرهنگ خلق را و رهائی خلق را فریاد کردند که در راس آنها میتوان از قافله سالار قلم به دستان شهید، شادروان جلال آل احمد یاد کرد.
پرونده چپی هایی که از جاده خدمت به خلق چپ شده بودند و به ویژه حزب توده آنچنان در این زمینه پربار است که امروزحزب توده برای فراموش شدن آن خاطرات تلخ در اذهان عمومی به نقش ریاکارانه ای روی آورده و دم از خط امام _ قابل تامل است خط امام!_ میزند و از سوی دیگر ناظر اجرای نقش قدیمی اش توسط رفقای دیگر می باشد.
نقشی که منجر به ایجاد جو غلیظ اجتماعی آکنده از تهمتها و شایعات بی اساس مترقی و انقلابی (!) و کنار زدن روحانیت مسئول و مجاهد و مبارز به عنوان منبع جوشان معنویت انقلابی شد.
به هرحال، اگرچه توطئه درحال تکرار شدن است ولی تاریخ تکرار نمیشود و قبل از آنکه شرق و غرب بتوانند آتش مقدس انقلاب کفر ستیز _ کفر ستیز، زیرا یک انقلاب کفر ستیزانه الزاما ظلم ستیز نیز هست و هرچند دارای ابعاد فراتر دگری میباشد _ اسلامی را در ایران خاموش کنند، شعلههای این انقلاب از افغانستان و عراق سربه طاق کوتاه و خون آلود جهان خاکسالار خواهد کوبید و در آخرین تحلیل این پادوهای قداره به دست کفر جهاناند که درپیشگاه خلقهای مستضعف جهان با رسوایی و افتضاح از صحنه حرکات انقلابی خلقها به زباله دانی تاریخ پرتاب خواهند شد.
یاد مصدق یادآور پیام هوشیاری جوی شهدای گلگون کفن تاریخ مبارزات حق طلبانه ما از کربلا تا قم است. ما این یاد را گرامی میداریم و سوگند یاد میکنیم که اجازه ندهیم سرنوشتی که خط ارتباط با شرق و خط ارتباط با غرب برای نهضت تاریخ ساز مصدق به وجود آوردند، این بار نیز برای انقلاب اسلامی ما تکرار کنند. روح قیام مصدق به ما پیام می دهد که دشمن را در هرلباسی که باشد بشناسیم و در راه هدایت همه دگم اندیشان، پوسته بینان و متعصبین بکوشیم.
درود به مصدق و همه شهیدان تاریخ مبارزات حق طلبانه و ضد ستم و شرک ستیز
پنج شنبه،۲۸ تیر ماه ۱۳۵۸، ۲۴شعبان ۱۳۹۹، شماره ۴۲، سال اول
دعوت برای گرامیداشت سالروز شهدای ۳۰تیر
واقعیت انکار ناپدیر جدیدی که اینک در عرصه سیاست بین المللی تولد یافته انقلاب اسلامی ایران است. امپریالیست با تمام جد و جهدی که کرد نتوانست از وقوع این حادثه “دردناک” (برای جهان غرب) جلوگیری کند و یکی از پایگاههای نظامی و جاسوسی و یکی از سرشار ترین از منابع اقتصادی خود را در خاورمیانه از دست داد. و اگر چنانچه ایالات متحده با سیاست جدی تر و خشن تر و کارآمد تری با انقلاب ایران روبه رو نشود بیم آن میرود که در آینده ای نه چندان دور، از پایگاههای دیگر خود_ در خاورمیانه_ نیز یکی پس از دیگری اخراج شود.
چنین به نظر می رسد که تمام ظرفیت تبلیغاتی غرب برای مقابله با این انقلاب در سرتاسر جهان_حتی در ایران_ بسیج شده است و حرکتهای ملموس و دیپلماسی تازه ای در سطح خاورمیانه به چشم می خورد که شاید با انقلاب ایران چندان هم بی رابطه نباشد.
همزمان با انقلاب اسلامی ایران سیاست نگاه به غرب عراق آغاز میشود و کسانی که نمیتوانستند سیاست خارجی جدید را تحمل کنند محترمانه کنار گذاشته میشوند. ولی باتمام کوششی که غرب در جهت خنثی کردن انقلاب ایران اعمال میکند حرکت قاطعانه مسلمانان در افغانستان و جنبش و جوش در محافل اسلامی مصر همه زنگهای خطریست که برای حضور غرب در جهان اسلام به صدا درآمده اند. غرب اگر میتوانست درصدر انقلاب ایران یکی از چهره دلپسند و یا “کمتر نامانوس” خودش را قرار میداد که خیالش از همه سو راحت بود. برای همین هم بود که بعضی از رجال نه چندان اسلامی ولی ظاهرا ملی با، سلام و صلوات از خارج وارد کشور شدند و بوقهای تبلیغانی غرب در ایران آنها را به عنوان رئیس جمهور های احتمالی زیر نورافکن گرفتند. ولی همه این بند و بستها در مقابل ایمان خلل ناپذیر خلق به امام و ایدئولوژی انقلاب خود بی فایده باقی ماند.
کوشش دوم امپریالیست در مقابل انقلاب اسلامی در این مقطع زمانی محدود کردن این انقلاب به مرزها جغرافیایی است. زیرا بسیار خطرناک است اگر قرار باشد انقلاب اسلامی از ایران به عراق و به افغانستان و به ترکیه و به مصر و به … سرایت کند. آیا جهان برای امپریالیست با چنان وضعیتی قابل تحمل خواهد بود؟ این است که امپریالیست در ایران ضمن تایید بی چون و چرای مکاتب سیاسی در مقابل اسلام و به خصوص لبخند مرموز سازمان سیا به جناحهای افراطی چپ و تجهیز گروههای چپ نما در مقابل انقلاب اسلامی برتاکید روی انگلهای ملی در این انقلاب فراوان تکیه دارد. زیرا اگر ناسیونالیسم پوسته انقلاب ایران گردد بدون هیچ گونه تردیدی انقلاب در ظرفیت جغرافیایی این مرز و بوم می ماند و می ماسد و خیال همه ابرقدرتها از یک منبع تولید حرکت و جنبش و حماسه در خاورمیانه راحت میشود.
این است که می بینیم حرکتهای مشکوکی در جهت افزایش حجم های ناسیونالیستی به کار میرود. نیروها و گروههایی که بر سر خیلی مسائل باهم اختلاف دارند برسر کوبیدن اسلامیت این انقلاب به توافق رسیده اند و در این جاست که ارتجاع داخلی دست در دست امپریالیسم قدم در راهی گذاشته که بدون چون و چرا انتهای آن جدایی همه جانبه ایران از خلقهای مستضعف و ستم کشیده خاورمیانه است.
اگرچنانچه بتوانند شعله آسمانی این انقلاب را در مرزهای جغرافیایی محدود و محصور کنند آنگاه فرصت اندیشه کردن در زمینه چگونگی اطفا این شعله مقدس را نیز به دست خواهد اورد.
بنابراین اقدام جدی امپریالیست در مقابل این انقلاب دمیدن روح خشک ناسیونالیستی در آن است و در مرحله بعد نفوذ در عناصر انقلابی و ایجاد شبکههای خالی از شور و خون انقلابی اسلامی در سطح جنبش و بازگشت ارتجاع “ولی نه به صورت شاهنشاهی” در عرصه اجتماعی است.
مصدق نیز خود بدین نکته تکیه فراوانی داشت. عشق او به خلق از ایمان ژرف او به فرهنگ اصیل اسلامی سرچشمه می گرفت. مصدق هرگز ناسیونالیسم خشک ارتجاعی را باور نداشت ودر فرایند سیاسی کنشهای خود به اتحاد هرچه بیشتر خلق های مستضعف فراوان توجه داشت و در همینجاست که اتحاد او و روحانیت مسئول و مبارز نطفه می بندد و قیام مردمی ۳۰ تیر با پیامهای آتشین آیت الله کاشانی سر بر میآورد و استعمار می فهمد که باید هرچه زودتر محافل سیاسی را در این مرز و بوم از محافل مترقی اسلامی جدا کند تا آنها در انگاره های وارداتی غرب محصور شوند و بمانند و اینها در حجره های تاریک انزوا بمانند و بپوسند.
مصدق را از همین دیدگاه باید شناخت. قیام خونین مصدق بر علیه مستکبرین در جنگ نفت متجلی میشود و مصدق به عنوان یکی از فرزندان خلق مسلمان آنچنان براستعمار و ارتجاع و استبداد میشورد که ابوذر، هرچند در نیمه های راه نه با آهنگ نخستین به جنگ خصم خلق رفت. و نیز نتوانست پیوند روحانیت و روشنفکران را تا آخرین نفس، حفظ کند و در همین شکاف شکست وحشتناک ۲۸ مرداد شکل می گیرد. شکافی که امروز نیز اگر دهان باز کند انقلاب و انقلابیون را در دهان خود می بلعد و نابود میکند.
بعدها حماسه مصدق دستاویز کسانی شد که به مسائل از “خاستگاه” منافع خود نگاه می کنند نه از “خاستگاه” انقلاب تاریخی خلق خود. و بدین گونه است که می بینیم دشمنان مصدق نیز امروز دم از او میزنند و کسانی که اورا به لیره و دلار فروختند امروز سنگ او را به سینه میزنند که: یا مرگ یا مصدق و در این مرحله از تاریخ کسانی که واقعا به مصدق به عنوان یک چهره ظلم و ستم عشق میورزند باید به هوش باشند که آبی تازه به آسیاب امپریالیست مکار و خونخوار نریزند.
ما خاطره شهدای ۳۰ تیر، این فرزندان برومند قرآن و اسلام و ایران را گرامی می داریم و به روان پاک آنها سوگند یاد می کنیم که فریب دستاویزهای جدید استعمار را نخواهیم خورد و همچنان که قلب مصدق برای هر رنجبر و محرومی می تپد ما نیز تا محرومی، رنج دیده ای، مظلومی و مستضعفی در جهان باقیست ز پای نخواهیم نشست. ما راه مصدق را تصدیق میکنیم و نه تنها بر سر “نفت” که بر سر”آنچه بر مستضعفین رفت” با طاغوتهای جهانی مبارزه خواهیم کرد و چونان آنان که در روز خونین ۳۰ تیر جان خود را برکف فقط و فقط در راه هدف نهادند و تجسم عینی آن “ان الحیات عقیده و جهاد” شدند و اولین قیام همه جانبه برعلیه استعمار و استبداد این امت را پایه گزاری کردند و سلطه مستکبرین رابا خون سرخ خود نفی کردند ما نیز تا آخرین قطره خون خود در سنگر انقلاب اسلامی از حقوق همه محرومین جهان به خصوص مستضعفین فیلیپین، اریتره، افغانستان، و … دفاع خواهیم کرد و از همه گروههای مسلمان مبارز دعوت میکنیم که در ساعت ۵ بعد از ظهر روز جامعه در مزار آن به خون خفنگان راه حق و حقیقت و عدالت حضور بهم رسانند.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085