با شریعتی، در جستجوی عدالت
چکیده : مشکل ما نداشتن فلسفه یا ایده عدالت نیست؛ مشکل بزرگتر ما فقدان برنامه و نقشه راه عملی برای عدالت است که در جامعه نفتی و حکومت نفتی تحقق آن آسان هم نیست. امروز هم در جامعه و هم در حکومت در میان دور باطلی از پوپولیسم و بورکراسی و بورکرات شبه لیبرال گرفتار آمدهایم که یکدیگر را توجیه میکنند. در سپهر عدالتطلبانه شریعتی به نقشه راهی نیاز داریم که از سر تجربه باشد» گفت: «به الگو و ایدهای مانند "زیست مسلمانی مهندس میرحسین موسوی" توجه نشده چرا که بسیاری از اصلاحطلبان به لحاظ نظری در برابر ایدههای لبیرالی سپر انداختهاند ...
همایش بازگشت به عدالت در پاریس برگزار شد؛ در چهلمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی این یکی از سلسله برنامههایی بود که در نقاط مختلف جهان برگزار شد و هنوز نیز ادامه دارد هرچند در ایران از برگزاری چنین برنامهای در خانهی شریعتی یعنی حسینیه ارشاد تهران و نیز دانشگاه تربیت مدرس جلوگیری شد.
به گزارش کلمه، در آغاز همایش پاریس، شهاب عموپور که ادارهی جلسه را برعهده داشت از فعالیتهای «کمیته یادمان چهلمین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی» گفت و به معرفی کتاب «شریعتی، امروز و آینده ما» پرداخت که به کوشش همین کمیته و به تازگی منتشر شده و شامل تازهترین روایتها و نقدهای جمعی از پژوهشگران ایرانی پیرامون آراء و آثار شریعتی است.
ممکن: بزرگداشت شریعتی را در زندان هم تحمل نکردند
این نشست با سخنان دکتر مهدی ممکن افتتاح شد؛ فعالِ ۸۴سالهی ملی مذهبی که از شاگردان مرحوم محمدتقی شریعتی در مشهد و نیز از همفکران دکتر علی شریعتی بود و پس از همکاری با دولت موقت مهندس مهدی بازرگان و تحولات پس از آن، به پاریس مهاجرت کرد. دکتر ممکن در سخنانش بر اهمیت برگزاری این نشستها تاکید کرد و گفت: «در سال ۵۶ بزرگداشت شریعتی در زندان را هم تحمل نکردند؛ وقتی خبر درگذشت شریعتی در روزنامهها منتشر شد ما در زندان بودیم و با دریافت خبر از طریق روزنامهای که به بند میآمد تصمیم گرفته شد بزرگداشتی برای او برگزار کنیم؛ اما با شروع مراسم، گارد زندان ریختند و پس از جلوگیری از ادامه برنامه، ۱۲نفر از جمله من را با خود بردند و به بند دیگری منتقل کردند».
مهدی ممکن پس از نقل خاطراتی از زندان، از زمانی یاد کرد که دانش آموز کلاسی بود که استاد محمد تقی شریعتی (پدر دکتر علی شریعتی) معلم آن کلاس بود. او با اشاره به آن شیوهی آموزشی و تربیتی گفت:«اهمیت روشنفکری و روشنگریهای این پدر و پسر در شرایط بعد از رضاخان و ظلمی که بر جامعه رفته بود به ویژه در شرایط حاکم بر مشهد بیشتر قابل فهم است». ممکن تلاشی که شریعتیها کردند را تلاشی پیامبرگونه خواند و گفت: «وقتی در کتابهای استحمار، از کجا آغاز کنیم، و شرایط روشنفکری، مباحث شریعتی را میبینید میفهمید که گویی به تعبیر قرآن از میان مردم کسی برگزیده شده تا هر چه بر آنها گذشته را به آنها نشان دهد و به رهاییشان کمک کند».
اکبرین: ابوذر، کشفِ تدریجی شریعتی بود نه انتخاب او
«شریعتی و تجربهی ابوذر» عنوان بحثی بود که محمد جواد اکبرین دینپژوه و روزنامهنگار در این همایش مطرح کرد. او با این پرسش آغاز کرد که «آیا شریعتی در اینکه شخصیت ابوذر را نماد عدالتخواهی در اسلام میداند مبالغه کرده است؟ آیا او ابوذر را انتخاب کرده و بر بقیه نمادهای صدر اسلام برتری داده و میخواسته از او کاراکتری بسازد برای تزریق انقلابیگری در جامعه چنانکه برخی ادعا کردهاند؟» پاسخ او به این پرسش این بود که «تاریخ و میراث به جا مانده از ابوذر نشان میدهد که شریعتی ابوذر را انتخاب نکرده بلکه به تدریج او را کشف کرده است؛ ابوذر، اول مسئلهی شریعتی بود و به تدریج تبدیل به پاسخِ شریعتی شد. برای معرفی ابوذر با ترجمهی یک داستان آغاز کرد اما به تدریج، خود نیز ابوذر را تجربه کرد».
به باور اکبرین «ابوذر در دورانی زبان به اعتراض علیه حکومت گشوده که طبقهای به وجود آمد که مرتکب میشد هر آنچه را که بر روحانیان و راهبان پیش از اسلام خرده میگرفتند. محور اعتراضات ابوذر بر خلافت اسلامیِ وقت، آیه ۳۴ سوره توبه است که روحانیان را ملامت میکند که مال مردم را میخورند و طلا و نقره را گنج و ذخیره میکنند و انفاق نمیکنند. یعنی فقرِ مردم را نادیده میگیرند تا دستگاه سلطهی خود را به قیمت لاغریِ جامعه فربه و متورم کنند».
این پژوهشگر دینی انحصارطلبی در ثروت، قدرت و معرفت را آفت خلافت اسلامی در دوران ابوذر دانست و گفت: «حکومت اسلامی در دوران ابوذر منطق صریحی دارد؛ حاکمِ شام میگوید: المالُ مالالله و أنا خلیفهالله! مال، مالِ خداست و من خلیفهی خدایم و از سوی خدا مجازم تا هرگونه که بخواهم در آن تصرف کنم. این انحصارطلبی در ثروت بعدها دامنه پیدا میکند و به انحصار طلبی در قدرت و معرفت هم میرسد و مثلا میگوید قدرت از آنِ خداست و من خلیفهی مشروعِ خدایم. شریعتی میگوید جهتگیری ابوذر درست و دقیق بوده و میدانست کجا را هدف گرفته است».
اکبرین در بخش دیگری از سخنانش به «عدالتخواهی در تجربه ابوذر و راویِ او یعنی شریعتی» پرداخت و گفت: «شریعتی با تکیه بر تجربهی ابوذر، عدالتخواهی را «به مثابه فرهنگ» دنبال و ترویج میکند نه به مثابه یک روش. ابوذر از عدالت نمیگفت تا به دنبال سقوط خلافتِ اسلامی در زمان خودش باشد، اما خلیفهی وقت مدتی بعد از تبعید و مرگ ابوذر سقوط کرد و کشته شد. از قضای روزگار مدتی پس از شریعتی هم حکومتِ وقت از هم پاشید. نه سقوط خلیفه لزوما نتیجهی اعتراضهای ابوذر بود و نه سقوط شاه لزوما نتیجهی روشنگریهای شریعتی. اعتراض به فقدان عدالت، حداقلِ مسئولیتپذیری است و مسئولیتِ ناشنواییِ حکومت و پیامدهایش را نباید به حساب معترض گذاشت». اکبرین با اشاره به سخنی از امام علی در خطبه ۳۰ نهجالبلاغه افزود: «این قاعدهی الهیِ طبیعت است که اگر بیعدالتی و انحصارطلبیِ حاکم و تحمل جامعه از حد بگذرند انفجار حاصل میشود».
رحمانی: برای عدالت، نقشه راه میخواهیم نه فلسفه
«شریعتی، فلسفه عدالت یا مدل عدالت» محور سخنان تقی رحمانی، نویسنده و فعال ملی مذهبی بود؛ او تاکید کرد که شریعتی علیرغم حقیقتطلبی و عدالتخواهیاش «زمانی که از ایده به تاریخ و جامعه میآمد توجه راهبردی هم داشت». رحمانی افزود: «مشکل ما نداشتن فلسفه یا ایده عدالت نیست؛ مشکل بزرگتر ما فقدان برنامه و نقشه راه عملی برای عدالت است که در جامعه نفتی و حکومت نفتی تحقق آن آسان هم نیست. امروز هم در جامعه و هم در حکومت در میان دور باطلی از پوپولیسم و بورکراسی و بورکرات شبه لیبرال گرفتار آمدهایم که یکدیگر را توجیه میکنند».
رحمانی با تاکید بر اینکه «در سپهر عدالتطلبانه شریعتی به نقشه راهی نیاز داریم که از سر تجربه باشد» گفت: «به الگو و ایدهای مانند “زیست مسلمانی مهندس میرحسین موسوی” توجه نشده چرا که بسیاری از اصلاحطلبان به لحاظ نظری در برابر ایدههای لبیرالی سپر انداختهاند». این فعال ملی مذهبی، ایده مهندس موسوی را یکی از راههای راهبردیِ معطوف به الگو خواند و در ادامه به معرفی عناصر دیگری از این تجربه پرداخت: «توسعه متوازن، ایده مهندس عزتالله سحابی است که فراتر از لبیرال یا سوسیال است اما سمت عدالت طلبانه دارد و محصول تلفیق عدالت و هم تجربه مدیریتی است. از سوی دیگر نگاه روحانیت رفورمگرا که به گشودگی احکام فکر میکند و نیز جامعه مدنی و روشنفکران مطالبهگر که حقوق قومی، فرهنگی و جنسیتی میخواهند. بیگمان این گرایشان یکسان نیستند اما میتوانند در بستری به سمت برنامه عملی برای توسعه متوازن در اقتصاد، فرهنگ و سیاست و اجتماع بروند».
رحمانی افزود: «واقعیت به ما گوشزد میکند اصلاحطلبی در گرایش غالب خود به عدالت توجه نداشته و اگر مهندس سحابی را چپ شریف میخوانند باید به نگاه توسعهی متوازن او توجه کنند؛ کاری که چون خاتمی انجام نداد احمدینژاد سر برآورد».
رحمانی در پایان با اشاره به مطالبات مشخص جامعه مدنی و روشنفکران ایرانی گفت: «پیوند این دو، برنامهای راهبردی خلق میکند که به عدالت نزدیک است؛ روشنفکران ایرانی باید به جای تقلید، ایده جهانی را با تجربه داخلی تلفیق کنند زیرا غرب برای جامعه و حکومتِ نفتی هیچ مدل اجرائی ندارد چون خودش متکی به نفت نیست».
کاظمیان: به هر سه نظر داشت؛ سوسیالیسم، دموکراسی و معنویت
«شریعتی و سوسیال دموکراسی» عنوان بحث آخرین سخنران همایش بود؛ مرتضی کاظمیان، روزنامهنگار و فعال ملی مذهبی، شریعتی را از چهرههای شاخص اردوگاه چپ مذهبی در ایران معاصر توصیف کرد و گفت: «او در صف و طیفی قرار میگیرد که در دوران مشروطه با افرادی چون میرزا کوچکخان جنگلی و شیخ محمد خیابانی، و بعدتر پس از تکوین دولت ـ ملتِ مدرن در ایران با کسانی مانند محمد نخشب و آیتالله طالقانی تعریف میشود؛ جریانی که در بخش مهمی از نیروهای ملی مذهبی و نیز طیفی از اصلاحطلبان و سبزها، تداوم یافته است».
کاظمیان پس از معرفی «خداپرستان سوسیالیست» به عنوان نقطه عزیمت شریعتی، توجه همزمان به سوسیالیسم، دموکراسی و معنویت را از ویژگیهای گفتمان او دانست و افزود: «او از یاد نمیبرد که نگاه معنوی و تاکیدهای اخلاقی خود را از منظر نواندیشی دینی، به سوسیالیسم ضمیمه کند؛ از همین زاویه، میان سوسیالیسمِ مورد تاکید خود و سوسیالیسم ماتریالیستی، فاصلهگذاری میکرد».
به باور کاظمیان «میتوان مدعی شد که در اندیشه شریعتی، آزادی بر عدالت تقدم دارد. به بیان دیگر، در مانیفست و مثلث عرفان، برابری و آزادی که او در سالهای پایان زندگیاش مطرح کرد، معنویت و اخلاق در جامعه استبدادزده و آکنده از اختلاف طبقاتی و فقر و استثمار، مفقود و منتفی است. از همین زاویه، او از مذهبی که تبدیل به خرافات و توجیهات به نفع طبقه حاکم میشود و ابزاری در دست متولیهای منجمدشده و دستگاه روحانیت انتقاد میکند».
این فعال ملی مذهبی در بخش دیگری از سخنانش به نوع نگاه شریعتی به انقلاب پرداخت و گفت: «او پیروزی قبل از خودآگاهی را آغاز فاجعه میدانست و همه انقلابهای زودرس را به صراحت نفی میکرد؛ او ترجیح میداد که چند نسل کار کنند و بعد به نتیجه برسند و به تصریح خودش: کسانی که بهسرعت به نتیجه رسیدهاند، بعد، امتیازات قبل از انقلابشان را هم از دست دادهاند». کاظمیان افزود: «انقلاب درحالی به پیروزی رسید که چاپ و انتشار کتابهای “معلم”اش (شریعتی) خیلی زود ممنوع و منتفی شد و طیفهای قابل توجهی از همدلان و همفکران شریعتی هدف سرکوب قرار گرفتند و به اردوگاه اپوزیسیون پیوستند. خودش پیشتر گفته بود: هرگز از دوباره جانگرفتن ابلیس بیجانشده، غافل مباش! که انقلاب، پس از پیروزی نیز، همواره، در خطر انهدام است».
وی در پایان سخنرانیاش به این جمعبندی رسید که «تا اطلاع ثانوی، تاکیدهای شریعتی بر آزادی (رهایی از استبداد، و گذار به دموکراسی) و برابری (تحقق عدالت بهمثابه انصاف) و نیز نواندیشی و اصلاح دینی، همچنان موضوعیت دارد و برای تعقیب توسط سوسیال دموکراتهای نوگرا، واجد اهمیت خواهد بود».
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085