«ربنا» انصراف از معنای قرآن نیست، برای ایرانیان عین معنا ست
چکیده : نای شجریان از سالها پیش از انقلاب اسلامی تا امروز با خواست و ارادهی ستمستیزانه و غمها و شادیهای عموم مردم ایران همکوک و همآهنگ و همنوا بوده است. در ماجرای سال ۱۳۸۸ وقتی شقاقهای سیاسی در جامعه به آستانههای بحرانی خود رسیده بود و برادران دست به خون برادر و خواهر گشوده بودند، شجریان سخنگوی ضمیر صلحطلب و مسالمتجوی مردم ایران شد و همه را به آرامش و ترک مخاصمت و جلوگیری از خونریزی بیشتر فراخواند و به نیکوترین نوایی زنهار داد: «تفنگت را زمین بگذار!» و چه ندایی در بحبوحهی آن روزگار از این هشدار میتوانست بههنگامتر، زمانشناسانهتر، مشفقانهتر، و مردمیتر باشد؟ ...
محمدمهدی مجاهدی:
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا …
متنی منتسب به جناب محمدجواد لاریجانی منتشر شده است دربارهی قرائت معروف استاد محمدرضا شجریان از چهار آیهی مناجاتی که از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۸۸، رمضانها از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش میشد و علیرغم جلوگیری از پخش آن از صداوسیما پس از سال ۱۳۸۸ همچنان همدم مردم ایران در ماه رمضان است. در متن منتسب به محمدجواد لاریجانی، در پاسخ به آن چه او «درخواست منتسب به وزیر ارشاد از صدا و سیما» برای ازسرگیری پخش این مناجات خوانده، محمدجواد لاریجانی «ضروری دانسته است که نکته مهمی» را طرح، یا به قول خودش، «عرض» کند.
آنچه این متن را متفاوت و خوانندهی علاقهمند را کنجکاو میکند که بداند این «نکته مهم» که نویسنده «عرض» آن را «ضروری» دانسته، چه بوده، عنوانی است که نویسندهی نامه از میان ردیفهای متعدد شغلیاش برای امضای این نامه انتخاب کرده است: «عضو شورای نظارت صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.» اگر نویسنده این نامهی خاص را به هریک از دیگر عناوین شغلی خود مستند میکرد، متن این نامهی او ارزشی کمتر از کاغذی داشت که این متن روی آن نوشته شده است.
همین عنوان و امضا فرصتی مغتنم را وعده میدهد که لابد حالا پس از ۸ سال، برای نخستین بار، بالأخره صدایی مسؤول از درون این جعبهی شعبده برخاسته است تا ابهامی انباشته و دلآزار را بزداید، و برای مردم که مطابق قانون مالکان اصلی صدا و سیما یند، علت ممنوعیت پخش عمومی آیات و اشعار و الحان و نواهایی را که سه دهه معانی درخشانی از معارف ایمانی و الهامی و وحیانی را در فضای روحانی رمضان در جهان فارسیزبان به نیکوترین وجهی میپراکند، آشکار کند.
این نامه و عنوان امضای آن چنان امیدی را برمیانگیزد، ولی این زورق امید چند ثانیهای بیش در دریای خوشبینی پیش نمیرود که زود با صخرهی مسخرهی این جملهی فتواگونه برخورد میکند و فرومیپاشد: «از آنجا که موضوع دفاع از ایشان یک مناقشه سیاسی شده است، لذا در تلاوت مذکور توجه به آیت تحتالشعاع قرار میگیرد و این امر خلاف موازین شرعی تلاوت است.»
اینچنین، خواننده زود درمییابد که نمیبایست برای امیدوار شدن، صرفاً به مسؤولیت اسمی و رسمی نویسندهی نامه بسنده میکرد، بلکه بایستی سابقهی بلند ناتمامیها و کاستیها و کوتاهیهای این نویسنده در سمتهای متعدد و متنوع اجرائی در چهار دههی گذشته را پیش چشم میداشت تا بیهوده گره بر باد نزند و امید مسؤولیتشناسی و حقگویی از او نداشته باشد.
ز شاخ حنظل رطب نریزد
ز خاربن جز شرر نخیزد
بطلان سخن منتسب به محمدجواد لاریجانی آشکار است، اما پیشفرضهای ناصواب آن، سالها ست چندان بهخطا تکرار و تبلیغ شده است، که در نگاه نخست ممکن است سخن او «خاطر سادهدلی را پی کند.» یکی از پیش فرضهای باطل سخن او جواز ادارهی صدا و سیما برخلاف رأی مردم یا مستقل از ارادهی مردم است. در حالی که، صدا و سیما مطابق قانون اساسی، بنگاهی ملی است. یعنی باید بازتابی از خواستها و نیازها و ترجیحات عموم مردم ایران و در خدمت ایشان باشد.
این بنگاه به معنای دقیق کلمه، باید سیما و صدای همین مردم را منعکس کند، و نباید مانند پارازیتی صوتی و تصویری سیما و صدای مردم ایران را مخدوش کند و بر روان و چهرهی مردم پنجه بیفکند، و روز به روز بر فاصلهاش با زندگی واقعی و خواست مردم چندان بیفزاید که مردم دیگر طاقت و رغبتی در دیدن آن نیابند.
نای شجریان از سالها پیش از انقلاب اسلامی تا امروز با خواست و ارادهی ستمستیزانه و غمها و شادیهای عموم مردم ایران همکوک و همآهنگ و همنوا بوده است. در ماجرای سال ۱۳۸۸ وقتی شقاقهای سیاسی در جامعه به آستانههای بحرانی خود رسیده بود و برادران دست به خون برادر و خواهر گشوده بودند، شجریان سخنگوی ضمیر صلحطلب و مسالمتجوی مردم ایران شد و همه را به آرامش و ترک مخاصمت و جلوگیری از خونریزی بیشتر فراخواند و به نیکوترین نوایی زنهار داد: «تفنگت را زمین بگذار!» و چه ندایی در بحبوحهی آن روزگار از این هشدار میتوانست بههنگامتر، زمانشناسانهتر، مشفقانهتر، و مردمیتر باشد؟
همین است که دوستی مردم با شجریان را متفاوت میکند. ربنای شجریان رشتهی پیوند معنوی چهار دهه تجربهی جمعی زیست ایرانی است با همهی افتوخیزها و گسستها و پیوستهایی که ایرانیان در این چهار دهه از سر گذراندهاند. ربنای شجریان برای مردم ایران همزمان صلای حقگویی و حقیقتجویی است، انباشته از خاطرات ۵۸ تا ۸۸. این انباشت و پیوستْ سرمایهی بینانسلی مردمی است که حقجویی و حقگویی و شنیدن کلام حق، جَلَّ و عَلَی، در رمضان برایشان ازجمله بهمعنای ستمستیزی است، خصوصاً در رمضان که ماه تقرب جستن به حقّ از راه مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق است.
اینچنین، برخلاف نظر لاریجانی، نوای ربنای شجریان نهتنها ذهن مردم ایران را از معنای توحیدی آیات که نفی ستمپذیری نیز در آن مندرج است، منصرف نمیکند، بلکه بخشی از خاطرات مشترک قرآنی مردم ایران را که یکی از رشتههای پیوند هویت ایرانی است، زنده نگه میدارد.
اگر استدلال لاریجانی درست، یا دستکم مبنای تصمیمگیری در صدا و سیما میبود، بهبهانهی ارجاعات سیاسی در این یا آن برنامهی معارفی و قرآنی، نهتنها ربنای شجریان، بلکه اغلب برنامههای معارفی و قرآنی صدا و سیما بایستی ممنوع میشد، چون اغلب فحوا و محتوای صریح سیاسی دارند و لابد بنا بر رأی جناب لاریجانی، در آنها «توجه به آیات تحتالشعاع قرار میگیرد و این امر خلاف موازین شرعی تلاوت است.»
صدا و سیمای ملی، اگر ملی است، در جایگاهی نیست که خودسرانه و مستقل از خواست عمومی مردم ایران، یکی از قدرتمندترین و زیباترین ارجاعات قرآنیِ هویت ایرانی را خاموش کند.
مدتها ست که این چهار ربنای قرآنی را مردم ایران با خوانش شجریان میخوانند و میفهمند، و چنین خواهد ماند، با این صداوسیما یا بدون آن.
… تنها صدا ست که میماند و کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الإکرام.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085