روایت تصویری از خانهای که به زندان تبدیل شد؛ زندان اختــــــــر/ به بهانه سالروز تولد میرحسین
چکیده :این دربهای آهنی تنها بین مردم و منتخبشان فاصلهای کاذب ایجاد نمیکرد بلکه فرزندان و خانواده نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس را نیز مجازات میکرد؛ اما هنوز روزنه امیدی بود. نوه کوچک میرحسین و رهنورد در هفته های اول پس از حصر به امید کودکانه خود با گریه از بالای درب بسته در جستجوی راهی برای ورود بود و معصومانه به کوچه چشم دوخته بود؛ شاید پدر بزرگ و مادربزرگ، او را به خانه راه دهند... شاید آنها را ببیند... شدنی نبود اما امید که بود ......
ازعصر ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ محدودیتهای فیزیکی که از قبل برای کوچه اختر و خانه نخست وزیر دوران جنگ طراحی شده بود مرحله به اجرا درآمد. از همان زمان عکسهایی در فضای مجازی برای نشان دادن وضعیت خانه ی محصور میرحسین منتشر شد و عکسها و اسناد زیادی نیز در اختیار کلمه قرار گرفته بود که امروز خود میتواند راوی روایتی باشد از چگونگی تبدیل شدن خانه اختر به زندان.
اولین عکس ار ایجاد محدودیتها را مهندس میرحسین موسوی، خود، از خانه به کلمه ارسال کرد که مربوط به قبل از حمله به منزل ایشان بوده و نشان می داد ورودی بن بست اختر را با یک ون بسته بودند:
خبر منتشر شده در کلمه بهمن ۱۳۸۹
در مقابل این ماشین یک ماشین هم بطور افقی قرار داشت و کل کوچه، درون ماشینها و بقیه فضاهای اطراف لبریز از نیروهای مسلح بود، آنها به گفته ساکنین محل و کارمندان نهاد که در خیابان پاستور تردد داشتند صورت های شان را پوشانده بودند. براساس گفته های دختران مهندس موسوی این نیروها فردای روز حصر یعنی ۲۶ بهمن نیروهای محافظ مهندس موسوی را از ساختمان حفاظت اخراج کرده و مقر خود را در آنجا بنا کردند. محصورین در این زمان در اسارت سپاه و اطلاعات بودند.
چهار شب بعد از حصر یعنی درشامگاه پنج شنبه ۲۸ بهمن به جای آن ماشینها، در سیاه رنگی به سر در کوچه نصب شد که بارها در خبر ها و گزارشهای مربوط به حصر از آن نام برده شده و فیلمی نیز توسط یکی از یاران گمنام سبز از آن “در” تهیه شد که بطور وسیع در اخبار و رسانه های سبز پخش شد.
ایجاد دیوار آهنی در معبر ورودی خانهی میرحسین
فیلمی از درب اهنی سیاه رنگ مقابل کوچه اختر اول اسفند ۸۹
در این زمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفته بود که مشابه گزارش فرزندان مهدی کروبی از خانه شیخ دربند جنبش سبز، هیچ اطلاعی از وضعیت همراهان مردم در دست نبود و حیات آن ها شرایط ایشان یا بودنشان در خانه ها از هیچ راهی قابل پیگیری نبود. بعدها مشخص شد که پنجره های هر دو خانه با ورقهای عایق نور از داخل پوشیده شده بود. فضای خارجی خانه با نورافکن های قوی تا ماهها روشن بود.
در عکس فوق که از کوچه های کناری مشرف به کوچه اختر گرفته شده است حیاط خانه میرحسین توسط پروژکتور ها روشن است اما نوری از خانه به بیرون نمی اید
براساس گزارش هایی که بعدا به کلمه رسید، گاه با فعالیت های نمایشی از قبیل خروج آمبولانس از کوچه و … اینطور القا می شد که یا کسی درخانه ها نیست یا بیمار شده و یا به خارج خانه منتقل شده اند. دقیقا در این شرایط بود که بارها این شایعه دروغ رواج یافت که مهندس موسوی سکته کرده و در بیمارستانی ناشناس بستریست. خبر سازی در آن روزها در اوج خود بود. در این مدت هموار مراجعه دختران به درب نصب شده بر سر در کوچه اختر با این جواب روبرو می شد که اصولا فردی به اسم مهندس موسوی را نمی شناسند و اینجا خانه کس دیگریست یا از قاضی سوال کنید و اگر سوال می شد قاضی پرونده ایشان کیست می گفتند به شما مربوط نیست. رفتار ماموران در این هنگام شدیدا خشن، توهین آمیزو بی ادبانه گزارش داده شده است .
۱۰ روز پس از حصر، درها و پنجره های خانه محصورین با میله هایی پوشانده شد. این برنامه در حضور فرستاده ارشد قوه قضائیه؛ که نام ومشخصات وی نزد کلمه محفوظ است؛ انجام شد و همچنین درب دومی در داخل کوچه نیز نصب شد تا کوچه و خانه اختر ویژگیهای کامل یک زندان را به خود بگیرد. از این تاریخ حضور نیروها در پس دیوار بود و کنترل نا محسوس در خیابان پاستور باقی ماند و فضای امنیتی شدیدتری حاکم شد.
در این عکسها درب دوم نیز قابل رویت است که در آنزمان در حال جوشکاری و ساخت آن در میانه کوچه اختر بودند.
درب دوم میانه کوچه اختر که به فاصله زمانی کمی از نصب درب اول در حال ساخت بود
بعدها احتمالا به علت حساسیت و تکرار مداوم عنوان «درب سیاه رنگ» بر زندان اختر و از آن جا که منطقه پاستور منطقه ای اداری با مراجعین زیاد از کارمندان تا مردم عادی ست و آن درب و میله ها نظر عابرین را جلب میکرد رنگ آن خاکستری شد
درب بیرونی زندان اختر
این دربهای آهنی تنها بین مردم و منتخبشان فاصلهای کاذب ایجاد نمیکرد بلکه فرزندان و خانواده نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس را نیز مجازات میکرد؛ اما هنوز روزنه امیدی بود. نوه کوچک میرحسین و رهنورد در هفته های اول پس از حصر به امید کودکانه خود با گریه از بالای درب بسته در جستجوی راهی برای ورود بود و معصومانه به کوچه چشم دوخته بود؛ شاید پدر بزرگ و مادربزرگ، او را به خانه راه دهند… شاید از همانجا آنها را ببیند… شدنی نبود. اما امید که بود …
و خیلی زود درب اهنی بالاتر و بالاتر رفت و با صفحه های فلزی ارتفاع گرفت تا به خیال زندانبانان هیچ امیدی از روزنه های کوچه اختر نور نگیرد…
وضعیت بی خبری ها و فشارها از محصوران بعد از این مدت با فشار بیشتری ادامه داشت. اولین دیدارهای دختران با پدر و مادر پس از فوت میراسماعیل موسوی و بر سر جسد او در خانه ی پدری میرحسین در فروردین ۱۳۹۰ اتفاق افتاد و پس از آن به صورت نا مرتب و پراکنده صورت می گرفت.
دوره های بی خبری مطلق از میرحسین موسوی و خانم رهنورد بر اساس خبرهای دختران، دو دوره ۵ ماهه و سه دوره سه ماهه بوده و برای یکی از دختران یک دوره ۸ ماهه را نیز شامل شد. همچنین جز چند مورد انگشت شمار هرگز امکان تماس تلفنی برقرار نبوده است. دختران پس از بیماری قلبی پدرـ سال گذشته- توانسته بودند به داخل خانه بروند که در این بازدید متوجه شدند تمام پنجره ها از داخل پوشیده شده و علت آن بی نوری که به نظر می رسید خانه فاقد سکنه است به دلیل همین پوشش های داخلی بوده است. براین اساس دیوارهای حیاط و پنجره ها هم میله و نرده کوب شده بودند.
آیا حاکمیت صدای مردم محجوب و مسالمت جوی خود را خواهد شنید و دوباره زندان اختر به خانه زندگی تبدیل خواهد شد؟
تاریخ میگوید روزی صدای مردم به گوش حاکمان خواهد رسید؛ برای مردمداران و پرهیزکاران در زمان مناسب و برای مستبدان و زورگویان زمانی که خیلی دیر شده است.
فیلم از درب بیرونی کوچه اختر مهرماه ۱۳۹۲
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085