به آیتالله خامنهای این پیغام مهم برسد
چکیده : آیتالله خامنهای مدتهاست که از رهبری به مقام یک جادهصافکن و عامل گروه فشار در جریان اقتدارگرا، خود را تنزل داده است. او کارش این شده که متناسب با منافع یک جریان، برخی موضوعات را کش بدهد و برخی را تمام کند. هرچه انتصاب است از آدمهای کوتاهقد و بیهویت و بلهقربانگو از یک جناح خاص انتخاب کند، در سخنرانیهایش نیمی از جامعه را بنوازد و به بخش کوچکی از مریدان امتیاز بدهد، خود را مصداق انقلاب گرفته و هوادارانش را انقلابی بنامد و بقیه را ضدانقلاب، و به کمترین عمل که هیچ، به کمترین نمایش عدالت و بیطرفی و قانون در کشور گردن کج نکند ...
کلمه-علی بردبار:
مقام رهبری، پسازآنکه سالها بر آتش اختلافات داخلی دمید و پای ثابت هر بگومگوی سیاسی در کشور شد، در پاسخ به ندای مصلحانی که از آشتی ملی در کشور سخن گفتند، آب پاکی روی دست همهکسانی ریخت که هنوز به ارتفاع گرفتن رهبری از اختلافات و ایفای مسئولیت ذاتی او برای ایجاد اتحاد و دوستی در کشور امید داشتند.
اگرچه آشتی ملی که در ابتدا در چند مقطع از سوی آقای حسن روحانی، رئیسجمهور مطرحشده و با تکرار آن توسط سیدمحمد خاتمی تبدیل به موج گفتمانی و سیاسی شد، اما شاید بتوان گفت که مانیفست حضور میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ و جایجای بیانیههای او پس از انتخابات، ضرورت همبستگی و آشتی ملی و نزدیک شدن مردم به یکدیگر و بازگشت حکومت به مردم و آرمانهای آنان بود.
منتقدان امروز آشتی ملی آن را امری قابل تحقق در شرایط موازنه قدرت میدانند و با نامتوازن خواندن این امر در شرایط حاضر، طرح آن در این شرایط را نامناسب ارزیابی کردند.
پاسخی که در مقابل این انتقاد از سوی مدافعان طرح آشتی ملی مطرح بود، دو وجه کلی داشت. یکی اینکه با توجه به اتفاقات اجتماعی سیاسی پیشآمده پس از فوت آیتالله هاشمی و بروز و ظهور مجدد سبزاندیشان منتقد در عرصه خیابانی و نیز در اختیار داشتن دولت و بخشی از مجلس از سوی کسانی که موردحمایت اصلاحطلبان بودند و بالاخره در آستانه انتخابات ۹۶، تا حدی این موازنه برقرار است. اما دلیل دومی که پس ذهن بسیاری از فعالان، بهخصوص در بین نسل اولیهای انقلاب بود، امید به حداقل باقیمانده روحیات انقلابی، ایمانی و انصاف در نزد مقامات ارشد کشور بود که بدون نیاز به بحثهای دنیایی همچون قدرت و موازنه قوا، بر اساس عدل عمل کنند.
هرچه باشد، هنوز به نام هم که شده نام این نظام “جمهوری اسلامی” است. صبح تا شام دستگاههای تبلیغاتیاش دم از اخلاق و دین میزنند و رهبرش از همه بیشتر داد این سخنها میدهد. در این شرایط برخی حقدارند که به اندک شرری تقوا در دلهای این جماعت امیدوار باشند و روی آن حساب کنند. اما ظاهراً باید با این ذهنیت برای همیشه خداحافظی کرد و با این واقعیت تلخ کنار آمد که بر دلهای آقایان قفلخورده و مصداق ختم الله علی قلوبهم شدهاند.
آیتالله خامنهای مدتهاست که از رهبری به مقام یک جادهصافکن و عامل گروه فشار در جریان اقتدارگرا، خود را تنزل داده است. او کارش این شده که متناسب با منافع یک جریان، برخی موضوعات را کش بدهد و برخی را تمام کند. هرچه انتصاب است از آدمهای کوتاهقد و بیهویت و بلهقربانگو از یک جناح خاص انتخاب کند، در سخنرانیهایش نیمی از جامعه را بنوازد و به بخش کوچکی از مریدان امتیاز بدهد، خود را مصداق انقلاب گرفته و هوادارانش را انقلابی بنامد و بقیه را ضدانقلاب، و به کمترین عمل که هیچ، به کمترین نمایش عدالت و بیطرفی و قانون در کشور گردن کج نکند.
اینگونه است که میتواند با بیانصافی تمام روایتی از عاشورای ۸۸ بدهد که جز دروغگویی آگاهانه، نام دیگری ندارد. او نه تنها روایتی تحریف گونه از عاشورای ۸۸ ارائه میدهد، که دستکم حرمت سرمایه مشترک همه مسلمانان و شیعیان و هموطنانش به نام سیدالشهدا را نگه نمیدارد و برای دو روز قدرت دنیا حاضر میشود قداست آن اسطوره بزرگ و سرمایه تاریخی را بشکند و وجهالمصالحه دعواهای سیاسی کند.
از این فرد روحانی و سید و مدعی مقام مرجعیت که همهساله برای شهادت آن امام و یارانش مجلس عزا برپا میکند باید پرسید که آیا پاسخی برای فردای قیامت نزد خدا و اباعبدالله دارد؟ چه خواهد گفت در برابر این پرسش که چرا دیگر مریدان آن امام و سینهزنانش و حتی چهرههای مورد وثوق اخلاقی و دینی کشور همچون سید محمد خاتمی را مقابل آن امام توصیف میکند؟ آقای خامنهای که مشخص است پاسخ خاتمی را درباره آشتی ملی میداد، با رد این پیشنهاد ملی و مصلحانه بهانه آورده که ما باکسانی که در عاشورا چنین و چنان کردند قهریم. خب شما با چه کسانی قهرید؟ جز با امثال میرحسین و کروبی و رهنورد و خاتمی؟ آیا با فرض حق داشتن شما در اختلافات سیاسی، این حق برای شما مفروض است که بین خودتان و کسانی که با آنها قهرید از ابزاری چون امام حسین بهره بگیرید؟ شما در خدمت عاشورایید یا میخواهید عاشورا را در خدمت خود بگیرید؟ و الله که حداقل صاحب این قلم که خود برای حفظ برخی پیوندهای روحی و ذهنی باکسانی که با آنها اختلاف سیاسی دارد اما مشترکاتی چون عاشورا و امام حسین را پاس میدارد، منبعد نمیتواند دریکی از مجالس روضهتان حضور یابد. شما ثابت کردهاید که ارزشهای حسینی را به کمترین بهای دنیوی میفروشید؛ دیگر چه جای دم گرفتن و سینه زدن زیر خیمهای که شما برایش برپا کنید؟
به آیتالله خامنهای این پیغام برسد که بعد این موضع اخیرش، بهکرات آدمهایی از مریدان و هوادارانش مشاهدهشدهاند که آنها هم مسئلهدار شدهاند. آنها هم نمیفهمند که چرا این حد از کینهتوزی در رفتار و مواضع رهبرشان دیده میشود. آنها هم نمیپذیرند که همهکسانی که رهبرشان با آنها قهر است، حرمتشکن عاشورا باشند. هرچند که آنها که از حب و بغضها دل کندهاند، خوب میدانند که ازقضا چه کسانی حرمت عاشورا را در سال ۸۸ نگه نداشتند.
فرضاً اگر در بین جمعیت کثیر غیر سازمانیافته معترضین در گوشهای حرمتشکنی شده باشد، اکثریت معترضین سینهزنانی بودند که میگفتند ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم. آنها شعارشان، قبل از به زبان آوردن محبوب محصورشان، “یا حسین” است. اتفاقاً آنهایی که شمروار و حرمله وار از روی بدنهای بیگناه مردم با ماشین همچون اسبهای لشگر عبیدالله میگذشتند، حامیان فرد دیگری بودند. آنهایی که زنهای بیپناه را از بالای پل به پایین پرت کردند، در جبهه دیگری بودند، آنهایی که شریحها را بر مسند قضا نشاندند تا کهریزکها را برپا کنند، دادگاههای نمایشی بگذارند، قبل دادگاهها با متهمان تمرین اعتراف بگذارند در جبهه دیگری بودند. آنهایی که به نوامیس مردم زشتترین توهینها را در اتاقهای بازجویی روا میداشتند سبز نبودند. آنها که اسرای سبز را در زندان شبیه روایات رسیده از بعد عاشورا کتک زدند، از جبهه آقا بودند … بازهم بگوییم؟
ما هرگز نخواستهایم شبیهسازی تاریخی کنیم. میخواهیم برخی لنگرگاهها باقی بماند. دین خدا و ارزشهایی چون عاشورا بهعنوان سرمایههای مشترک این جامعه باید باقی بمانند. باید چیزی باشد که در بزنگاهها، هرکدام به آنها قسم خوردیم، همه باورشان شود. اما این امر مستلزم یک جو انصاف و تقوا نزد صاحبان موقت قدرتهای ظاهری است.
مقام معظم رهبری خوب است در خلوت خودسری به بیانیههای رفیق سابق خود میرحسین موسوی بیندازید و ببینید او چگونه از مخالفانش که نام بسیجی را یدک میکشیدند یادکرده است. چگونه هوادارانش را به رعایت ارزشهای مشترک و پرهیز از کینه و حتی برد یکسویه در رقابت ظاهری دعوت میکرد. ببینید که فراخی سینه یعنی چه! اینکه فردی برد خود و هوادارانش را در برد همه جامعه ببیند، همه را دعوت به وحدت کند، مخالفانش را برادران بسیجیاش بخواند و کلامی که از آن بوی عداوت به مشام برسد را مطرح نکند.
آیتالله خامنهای، نیاز به موعظههای اخلاقی زیادی دارد. دور و برش را از مجیزگویان خالی کند تا ببیند در چه کجراههای پا گذاشته است.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085