سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
» /متن کامل/

سرمشق فراموش شده

چکیده :همراه با شکل‌گیری ملت، حقوق شهروندی نیز مصداق پیدا می‌کرد و هیچ عاملی جز ارتکاب جنایت و تجاوز یا همکاری با دشمنان متجاوز، نمی‌توانست کسی را از حقوقی که طبق این میثاق برای همگان به رسمیت شناخته شده بود، محروم کند یا از عضویت در اتحاد، اخراج و از جامعه سیاسی حذف کند. ...


متن کامل مقاله «سرمشق فراموش شده»، اثر حبیب‌الله پیمان که پیش از این، خلاصه‌ای از آن در نشریه «چشم‌انداز ایران» چاپ شده است را با هم می‌خوانیم:

درآمد و معرفی

چگونگی رویکرد اسلام به سیاست و حکومت از دیرباز محل مناقشه بوده است. اما در سه دهه اخیر، این مباحثه‌ها از محدوده گفت‌وگو میان اهل نظر فراتر رفته و به یک مسأله عمومی، نه تنها در داخل که در محافل سیاسی و فکری جهانی، بدل گشته است. اختلاف مبنایی بر سر شکل و روش تعیین حکومت در جامعه‌ای که همه یا اکثریت مردم آن مسلمان هستند، تنها نیم قرن بعد از درگذشت پیامبر آغاز شد و در هر دو عرصه نظر و عمل، پیوسته بر تعداد و فاصله دیدگاه‌ها افزوده شد. در یک سر این طیف، کسانی قرار دارند که وجود هرگونه پیوند میان دین و سیاست را منکر هستند و دین را امری کاملاً فردی و کارکردش را به تنظیم رابطه درونی و شخصی میان فرد و خدا محدود می‌دانند. در انتهای دیگر طیف، دیدگاه کسانی را باید قرار داد که مدعی هستند بعثت انبیاء برای آن بود که با به‌دست گرفتن قدرت و اختیارات حکومتی، احکام الهی (شریعت) را هرچند به زور و با استفاده نامحدود از خشونت در سراسر دنیا به اجرا گذارند؛ رسالتی که باید بعد از پیامبر، توسط افرادی در مقام جانشینی وی (خلیفه یا امام) با اختیارات نامحدود، تداوم پیدا کند. تبلور سازمانی این ایده در افراطی‌ترین شکل آن، در حال حاضر، در گروه موسوم به «دولت اسلامی» یا «داعش» نمود پیدا کرده است.

دشواری رسیدن به اجماع در این خصوص، یا به این دلیل است که روی سندیت آنچه از کتاب و سنت به ما رسیده است توافق وجود ندارد یا چون مطالب در این مورد، به‌صورت کلی و اجمال بیان شده‌اند، برداشت‌ها مختلف هستند و اجماع روی یک الگوی واحد ناممکن شده است.

هدف این نوشتار، ارائه تحلیلی محتوائی از یک سند تاریخی است که از ابتکار کم نظیر پیامبر اسلام، در پی‌ریزی پایه‌های اولیه یک نظام قانونی و عرفی (سکولار) در جامعه قبائلی و به لحاظ دینی و فرهنگی، متکثر، پرده بر می‌دارد.* پس از پی بردن به اهمیت این سند، این شگفتی دست می‌دهد که چرا تاکنون آنگونه که شایسته و بایسته است به آن توجه نشده است. سند مزبور، متن کامل قراردادی اجتماعی، سیاسی و دفاعی است که پیامبر در نخستین سال هجرت به مدینه تدوین کرد تا براساس آن، همه قبائل و گروه‌های مختلف شهر از مسلمان، یهودی و مشرک به اختلاف و نزاع بین خود خاتمه داده و در قالب یک نظام واحد سیاسی که بی‌شباهت به دموکراسی شورائی و گفت‌وگوئی نیست، بنای یک جامعه مدنی قانونمند و مبتنی بر آزادی دین و عقیده، برابری، عدالت، مشارکت و مسئولیت جمعی را پی ‌بریزند و به‌سوی تبدیل شدن به یک «ملت» گام بردارند.

در قرارداد، از مفهوم قرآنی «امت» استفاده شده است که در ظاهر بار ایدئولوژیک دارد. چنان‌که در قرآن هم گروه مؤمنان، امت خطاب شده‌اند. (آل‌عمران / ۱۱۰) اما در این سند، امت با مفهوم «ملت» به‌کار رفته است. در مواد ۲۱ الی ۲۳ می‌خوانیم که یهودیان و مؤمنان (مسلمان) یک «امت» هستند. سپس با اسم بردن از یک یک قبائل یهودی و مسلمان، همه را اعضای یک امت خطاب می‌کند. با دقت در مفاد ماده ۲۱ معلوم می‌شود که «امت» در اینجا ماهیت و سرشت دینی (ایدئولوژیک) ندارد، بلکه از اتحاد گروه‌های مختلف دینی و قومی پدید آمده است؛ چنان‌که بعد از اشاره به اینکه اینها یک امت هستند، بلافاصله اضافه می‌کند، یهودیان بر دین خود و مؤمنان (مسلمان) بر دین خود هستند. آنها در چارچوب یک نظام سیاسی و قانون اساسی واحد و همزیستی در جامعه‌ای مدنی، دموکراتیک و چند فرهنگی با حقوق و مسئولیت‌های برابر، متحد شده‌اند. طرح و ابتکار پیامبر در این امر مهم سیاسی و مدنی هر چند به‌طور کامل ملهم از آموزه‌های وحیانی است، اما به هیچ‌یک از نظام‌های سیاسی و حکومت‌هایی که بعد از امام علی تا امروز در جوامع مسلمانان تشکیل شده‌اند، شباهت ندارد و هرگز به معنائی که می‌شناسیم و مصطلح است، «اسلامی»، «دینی» یا «شرعی» نیست. در واقع سرمشق پیامبر در مدیریت سیاسی، اجتماعی و دفاعی جامعه مدینه، بعد از رحلت ایشان، جز برای مدت کوتاهی تا شهادت امام علی، آن هم به‌صورت ناقص و معیوب، به اجرا گذاشته نشد. در این میثاق که به تأیید همه گروه‌های ساکن شهر رسید، برای نخستین بار در آن سرزمین، حقوق و وظائف افراد و گروه‌ها در صیانت از نظم اجتماعی، صلح و امنیت، حفظ سرزمین، دفع تجاوز و تأمین هزینه‌های عمومی و دفاعی، به‌وسیله قانون و قرارداد اجتماعی تعیین شد. این قرارداد نه صرفاً مبتنی بر منافع و حقوق مادی و سیاسی گروه‌های شرکت کننده بلکه علاوه بر آن، به‌وسیله تعهد درونی و التزام عملی‌شان به عدالت‌خواهی،همدردی، نوع‌دوستی، شفقت و مراقبت و یاوری یکدیگر، تقویت و تحکیم می‌شد؛ اصول و ارزش‌هائی که وجدان اخلاقی هر انسان آزاده‌ای به درستی آنها گواهی می‌دهد.

در میان عرب، پیش از این قرارداد، حقوق فردی شناخته شده نبود، هر چه بود به قبیله تعلق داشت. با این اتحاد سیاسی، افراد به صفت فردی نیز صاحب حق و رأی و نظرشده و تک‌تک افراد می‌توانستند آزادانه و داوطلبانه در شور و گفت‌وگوها شرکت کنند، با حاکم برگزیده بیعت کنند، در دفاع از شهر بجنگند و از مزایا و حقوق پیش‌بینی شده در میثاق بهره‌مند شوند. به‌ بیانی دیگر، همراه با شکل‌گیری ملت، حقوق شهروندی نیز مصداق پیدا می‌کرد و هیچ عاملی جز ارتکاب جنایت و تجاوز یا همکاری با دشمنان متجاوز، نمی‌توانست کسی را از حقوقی که طبق این میثاق برای همگان به رسمیت شناخته شده بود، محروم کند یا از عضویت در اتحاد، اخراج و از جامعه سیاسی حذف کند. با وجودی که میثاق به ابتکار محمد (ص) و توافق مردم شهر شکل گرفته بود، در ذیل اضافه است که خدا عمل پیامبر و مردم را در ایجاد این نظم عادلانه و انسانی جدید، تأیید می‌کند.

پیش از شرح و تحلیل بیشتر این سند که معرف سنت نبوی در رویکرد به امور سیاسی و اجتماعی است، لازم است که ابتدا نگاهی به دیدگاه نخستین منبع دینی یعنی قرآن دراین باره بیفکنیم.

مبانی عمل سیاسی در کتاب

۱٫ آزادی و مسئولیت تامه مردم در تعیین و مدیریت سیاسی جامعه

قرآن در تعریف امر سیاسی و نحوه ورود دین و دینداران به قلمروی سیاست و حکومت، به بیان چند رهنمود کلی ولی مبنائی بسنده کرده است. این مسأله نه از این بابت که موضوعی کم اهمیت یا غیرضروری بوده است، به‌ این خاطر که مانند دیگر مقولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی و مدل‌سازی و اجرا، همه در حوزه مسئولیت و اختیار مردم است. آنها در صورتی‌که بخواهند، می‌توانند با بهره‌گیری از رهنمودهای وحیانی و اصول و ارزش‌هائی که از این طریق در دسترسشان قرار گرفته است، مناسب‌ترین شکل و ترتیبات اداره سرزمین و امور عمومی جامعه خود را برگزینند. بر طبق همین اصول، مردم آزاد و پاسخگوی انتخاب‌ها و اعمالشان هستند، لذا تکویناً و اخلاقاً نمی‌توانند از خود سلب مسئولیت کنند یا کسی حق ندارد آنان را مجبور به انجام کارهائی کند که نمی پسندند و یا از انجام کارهای دلخواهشان باز دارد. به رسولان خود هم سفارش اکید می‌کند که هرگز کسی را برای قبول ایمان تحت فشار و جبر قرار ندهند. آنان حافظ، وکیل یا قیم مردم نیستند (انعام/۱۰۷،زمر/۴۱)، کارگزار تحقق اهداف و ارزش‌های الهی خود مردم هستند و مسئولیت زندگی و سرنوشت به اندیشه و دست‌های خودشان واگذارشده است. مخاطب تمامی سفارش‌ها و بایدها و نبایدهای قرآنی، مردم هستند. خدا همه را در پذیرش یا انکار آنها مختار و آزاد دانسته و از این اختیار به‌عنوان یک واقعیت مرتبط با سرشت آدمی به صورت تبیینی- توصیفی سخن گفته است. به‌عبارت دیگر انسان‌ها در قبول و عمل به رهنمودهای الهی، آزاد و مختار «هستند». یعنی تکویناً و بالقوه چنین هستند. در ضمن خدا برای وادار کردن مردم به تمکین در برابر فرامین خود، از زور استفاده نمی‌کند و اگر نکردند، جریمه و مجازات نمی‌کند. به اشخاص یا گروه خاصی هم مأموریت نداده است که با غلبه و زور بر مردم مسلط شوند و با تهدید و ارعاب و اعمال خشونت آنان را وادار به اجرای دستورات شریعت کنند. پیامبران نیامده‌اند تا انسان‌ها از مسئولیت اندیشیدن در امور، حل مسائل، کشف حقایق، تصمیم‌گیری و تدبیر امور و تعیین سرنوشت خود، معاف شوند، بلکه بر آزادی و مسئولیت غیرقابل انتقال به غیر هر فرد در زندگی، تأکید شده است. خدا همانگونه که مؤمنان را با افزودن بر توانمندی‌های حیات معنوی، کارهای خوب‌شان را پاداش می‌دهد، بدکاران و ستمگران را هم با تضعیف یا اضمحلال حیات معنوی‌شان، کیفر می‌کند. مجازات دنیوی افراد ناقض احکام شریعت تنها زمانی مجاز هستند که در یک فرایند دموکراتیک به‌صورت قانون درآمده باشند. در این‌صورت مردم مختار هستند، همان‌گونه که یکبار آنها را پذیرفته و بر انجامشان میثاق بسته‌اند، اصلاح کنند یا با قوانین دیگری جایگزین کنند.

۲٫ توصیه‌هائی سازگار با دموکراسی شورائی یا گفت‌وگویی

اگر پرداختن به امر تضمین همکاری صلح‌آمیز میان مردم یک جامعه، وجهی از سیاست‌ورزی و مشارکت در امر سیاسی باشد، رهنمودهای نظری و عملی قرآن نیز در امر ساختن یک زندگی بالنده و سالم و پر نشاط، مضمونی سیاسی و اجتماعی دارند. با این حال، قرآن مدل خاصی از حکومت را برای همه‌ جا و همه وقت، توصیه نکرده بلکه به معرفی یک اصل و رهنمود کلی و بنیادی در قالب مفهومی آشنا برای مخاطبان یعنی «شورا» بسنده کرده است: یکی در آیه ۳۸ سوره شوری، بعد از شرح بعضی ویژگی‌های رفتاری مؤمنان، می‌افزاید: مؤمنان کسانی هستند که امور اجتماعی و عمومی‌شان را از طریق «شورا میان خود» تدبیر کرده، سامان می‌بخشند. دوم در آیه ۱۵۹ سوره آل‌عمران که در آن ضمن انتقاد و نکوهش از عهدشکنی و رفتار منافقانه گروهی از مسلمانان در جریان نبرد «احد» و دادن اطمینان و آرامش خاطر به پیامبر و مؤمنان، به پیامبر توصیه می‌کند که به‌رغم آسیبی که در آن موقعیت حساس بر جبهه مؤمنان وارد آورده‌اند، از گناهشان درگذرد و همانند قبل در کارها با آنان مشورت کند؛ «در پرتوی رحمت الهی (بود که) نسبت به آنان (که در نبرد احد کارشکنی کردند) نرم‌خو و مهربان شدی، و اگر خشن و سخت‌دل می‌بودی، از گرد تو پراکنده می‌شدند. پس از (خطای) آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و (همانند قبل) در کار(ها) با آنان مشورت کن، (و شاورهم فی‌الامر) و چون (از این طریق) بر کاری عزم کردی، بر خدا توکل کن که خدا توکل‌کنندگان را دوست دارد.»* *

در آیه آمده «امرهم»، یعنی کارها و امور متعلق به ایشان (مؤمنان یا عموم مردم)، که چون محدود نشده و به امور معینی تخصیص نیافته است، همه کارها و اموری را که خصلت جمعی یا عمومی دارند، اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را در بر می‌گیرند. یعنی هم وظایفی را که عرفاً برای دولت‌ها بر می‌شمارند و هم فعالیت‌هایی که فعالان جامعه مدنی انجام می‌دهند و نیز هر فعالیتی اعم از تولیدی و خدماتی که مرتبط با منافع و مصالح مردم جامعه است، همه از مصادیق «امرهم» هستند که ‌باید از طریق شور و گفت‌وگو میان خود مردم، فیصله یابند.

این آیه به چند نکته اساسی اشاره دارد:

۱- پیامبر همانند دیگر مؤمنان در همه کارهای عمومی (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دفاعی) مرتبط با زندگی مردم و جامعه از طریق مشورت با مردم به تصمیم می‌رسیده و سپس تصمیم را به اجرا می‌گذاشته است. مقام و موقعیت پیامبری او را از انجام این مهم، یعنی واگذاری امر عمومی به خرد جمعی برآمده از شور و گفت‌وگو میان مردم، معاف نمی‌کرده است.

۲- جنبه طریقیت مشورت و شوری در تدبیر و مدیریت امر سیاسی، اهمیت اساسی داشته و با هیچ روش دیگری که مستلزم بیرون گذاشتن حتی بخشی از مردم جامعه از مشارکت سیاسی باشد، قابل تعویض نبوده و نیست.

۳- وظیفه زمامدار در مشورت با خبرگان (اهل حل و عقد) فرع بر اصل شور و گفت‌وگو میان مردم است که مطلوب‌ترین طریق تضمین حق مشارکت عموم مردم و تکیه بر خرد جمعی و تعامل بین‌الاذهانی در امور عمومی بشمار می‌رود. آیات بیانگر دو سطح از عمل به اصل شورا است، در یک سطح مردم با شور و گفت‌وگو میان خود درباره نظام سیاسی و اداری و نیز کسانی که صلاحیت تصدی‌گری امورعمومی را دارند (اولی الامر) نظر می‌دهند و به تصمیم می‌رسند و در سطح دوم، مدیران در انجام وظائف و اداره اموری که از سوی مردم به آنان محول شده است، بسته به ماهیت و اهمیت موضوع با همه مردم (مراجعه به آرای عمومی) یا با لایه‌های مختلف جامعه (متخصصان و خبرگان) مشورت و گفت‌وگو می‌کنند.

۴- انتقاد و مخالفت با سیاست‌ها و طرز عمل زمامداران و حتی ارتکاب خلاف‌هایی از آن نوع که منافقان زمان پیامبر مرتکب شدند، نباید عذری برای محروم کردن آن افراد و گروه‌ها از حق مشارکت سیاسی و شرکت در نهادهای مشورتی و تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری قرار گیرد. به‌عبارت دیگر رعایت حقوق اقلیت و مخالفان سیاسی حکومت‌ها و توجه به نظریات و آرای آنها در مدیریت جامعه الزامی است و باید از آن نوع دموکراسی که معنایی جز استبداد اکثریت ندارد، پرهیز شود.

از تأکیدی که بر شور و گفت‌وگو «میان خودشان= بینهم» شده است، می‌توان دریافت که اولاً، «امر» زمامداری و سیاست متعلق به خود مردم و از حقوق اساسی آنها است، ثانیاً اگر قرار بر ارائه مدل باشد، «دموکراسی شورائی» یا «گفت‌وگویی بیش از هر مدل دیگری با رهنمودهای قرآنی شبیه و هم ریشه هستند. به دیگر سخن، از نگاه مؤمنانه، قدرت سیاسی باید از درون شورا و گفت‌وگو میان مردم بجوشد؛ چنان‌که مدیران و زمامداران (اولی الامر) نیز از میان مردم و توسط خودشان گزینش و منصوب می‌شوند. این حق به هیچ مرجعی بیرون از خواست و اراده مردم واگذار نشده و به هیچ شرطی مقید نشده است.

واحد بودن اصول و ارزش‌های بنیادین و تکثر مدل‌ها و ساختارها

برخلاف اصول پایه و ارزش‌های مبنایی، اشکال و مدل‌های حکمرانی و مقررات و ساز و کار تدبیر امور که بخشی از شریعت محسوب می‌شوند، باید متناسب با شرائط مادی، اجتماعی، جمعیتی و فرهنگی هر کشور و سرزمین انتخاب شوند و با ضرورت‌های عصر سازگاری داشته باشند. به‌همین خاطر، از مردم نخواسته است همه وقت و همه جا از شکل معینی از نظم اجتماعی و سیاسی (یک شریعت) پیروی کنند، یا افراد خاصی را به رهبری و مدیریت جامعه بپذیرند. پیامبران مسئول تعلیم و ترغیب مردم به پیروی از موازین و معیارهای ارزشی و اخلاقی و داوری براساس حق و عدالت بودند، (۱) حق نداشتند مردم را به اطاعت و بندگی شخص خود دعوت کنند و براساس آنچه خود، فکر و اراده می‌کنند بر مردم فرمان برانند، بلکه وظیفه داشتند مردم را به پیروی از سرمشق‌های خدایی و داوری به حق و برابری و قسط فراخوانند و از پیروی از هواهای نفسانی خود و گروه‌های ذی‌نفوذ و سودجو و قدرت طلب اجتناب ورزند. (۲)

تفاوت موقعیت‌ها و شرائط اجتماعی و فرهنگی جوامع، پیروی از نظامات و شرایع متفاوت را ایجاب می‌کند. با توجه به این واقعیت است که ضمن تأکید بر واحد بودن دین در میان همه ملل و پیروان ادیان توحیدی، (۳) از گریزناپذیر بودن تکثر نظامات و مقررات اجتماعی (شرایع) سخن گفته است. (۴) افراد و گروه‌ها پیرو هر آئین و شریعتی باشند، به شرط ایمان به خدا و آخرت و درگیر شدن در عمل صالح، (رهایی‌بخش و منطبق با اصول و ارزش‌های خدایی)، از نظر قرآن مسلمان هستند و در راه رستگاری (فلاح) گام می‌زنند. (۵) به‌همین دلیل است که همه انبیاء را به‌رغم اختلاف در شرایع‌شان، مسلمان می‌خواند. (۶)

بنابراین از همه مردم دعوت می‌کند تا نظام حقوقی و قانونی جامعه خویش را با معیارهای خرد و حکمت سازگار و با نیازهای حقیقی مردم و موازین قسط و عدالت منطبق کنند و از نزاع و جدال بر سر کسب منافع و مال و قدرت و برتری و استیلا و ستم بر یکدیگر که به تضعیف و فروپاشی حیات اجتماعی و انحطاط زندگی معنوی‌شان (فکری، روحی و اخلاقی)‌ می‌انجامد (۷) دوری گزینند. هر قوم و ملتی از مقررات و نظم حقوقی متناسب با شرائط اجتماعی و فرهنگی خود پیروی می‌کند، درباره اختلاف در روش‌ها در پایان داوری خواهد شد. (۸) اما لازم است از سیاست‌ها و تدابیری که ملازم با اعمال سلطه و ارتکاب ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و شیوع فساد و فقر و محرومیت در جامعه است، اجتناب کنند. (۹) و هر چه می‌توانند در انجام نیکی‌ها و تحقق آزادی و عدالت و تأمین صلح و رفاه و سلامت و رشد جامعه، بر یکدیگر پیشی‌ گیرند. (۱۰)

استقلال نظام داوری از قدرت سیاسی

در قرآن امر قضاوت، مسئولیتی مستقل و منفک از وظائف سیاسی و مدیریت امور اجرائی است و برای آن از لفظ «حکم» به معنای داوری استفاده شده است. «حکم» کردن یعنی قضاوت کردن، نه زمامداری که درعرف رایج است. «و خدا امروز یا فردا درباره اختلافات آنها بوسیله «من»خودآگاه‌شان داوری (حکم) می‌کند.» (۱۱) پیامبران نیز وظیفه خود می‌دانستند همراه با تزکیه و آموزش مردم و تجهیز آنان به نیروی خرد و حکمت و اخلاق نیکو، در صورتی‌که بخواهند، در میان آنان بر اساس حق و عدالت داوری کنند. «ما این کتاب را به حق و راستی بر تو نازل کردیم تا بر اساس آنچه خدا به تو نشان (ارائه) داده است، بین مردم داوری کنی و (مراقب باش که هنگام قضاوت) با خائنان از موضع دشمنی روبرو نشوی (تا باعث شود از حق و عدالت منحرف گردی)، (۱۲) مردم هم وظیفه دارند اگر در مقام قضاوت یا حکمیت قرار گرفتند به حق و عدالت عمل کنند.» (۱۳)

وجه ماندگار و همیشه زنده سنت

در بهره‌گیری از سنت، باید متوجه تمایزی بود که میان «نحوه رویکرد پیامبر به مسائل و رویه‌ها و ارزش‌هایی که در حل مشکلات و تدبیر امور به‌کار می‌گرفت» و «مدل‌ها و مقررات وضع شده در جامعه آن روز مدینه به اجرا می‌گذاشت»، وجود داشت. در واقع، سنت (رویه) ماندگار پیامبر را باید در رویه و راهبرد وی در امر تحقق اهداف و خلق‌ و خوی اجتماعی وی پی گرفت. در حالیکه وجه دوم، یعنی مقررات و دستورالعمل‌ها مقید به شرائط و محدودیت‌های جامعه آن روز بوده‌اند و با تغییر شرائط و رفع محدودیت‌ها و گشایش فرصت‌های تازه، باید تجدید و به روز شوند. در نظامات نوین دموکراتیک، احکام حقوقی، مدنی و قضائی شریعت تا مورد تأیید کارشناسان و حقوقدانان و تصویب نمایندگان مردم قرار نگیرند و ضمیمه نظام قانونی کشور نشوند، الزام‌آور نخواهند شد.

ضرورت‌های عقد قرارداد اجتماعی

بعد از هجرت به مدینه، دیری نگذشت که در اثر اقبالی که اکثریت مردم غیریهودی شهر به اسلام نشان دادند، مسلمانان به هیأت یک حزب پرقدرت و منسجم درآمدند و در تعیین سرنوشت شهر، اثرگذار شدند. پس لازم دیدند تا برای برقراری یک اتحاد و همزیستی پایدار، با دیگر گروه‌ها اعم از یهودی و مشرک وارد گفت‌وگو شده، اساس محکمی برای تبدیل شدن به یک ملت (امت) واحد در قالب یک قرارداد اجتماعی بریزند. دلائل دیگری نیز برای انجام این مهم وجود داشت:

۱- مردم یثرب، فرسوده و خسته از سال‌ها تفرقه و جنگ بین قبائل رقیب، مشتاق صلح و آرامش بودند.

۲- مسلمانانی که از چنگال ستم و سرکوب قریش گریخته و درمدینه پناه گرفته بودند، بیش ازهر چیز به امنیت، اعتماد و دوستی میزبانان خود نیاز داشتند.

۳- در برابر تهدیدهای خارجی (عمدتاً از ناحیه قریش) و کارشکنی‌های داخلی (بیشتر به تحریک بعضی از سران یهود) باید از حمایت یا بی‌طرفی اکثریت مردم شهر مطمئن می‌شدند.

۴- اسلام بیش از هر چیز، مردم را ترغیب به تفکر و گفت‌وگو و مباحثه عقلانی می‌کرد. مخالف خشونت و مدافع صلح و مدارا با دگراندیشان بود. موفقیت این راهبرد، مشروط به وجود امنیت نسبی و اعتماد متقابل و صلح پایدار میان گرایش‌های مختلف بود.

غلبه جو خشونت و ستیز بر عرصه عمومی، نه فقط گفت‌وگوی انتقادی و مباحثه منطقی را دشوار و راه را بر تفکر و تأمل در امور می‌بندد، تشدید و ادامه آن باعث منزوی شدن گروه‌های مداراگر و اهل تعقل و چیرگی گروه‌های ستیزه‌جو و گرایش‌های تمامیت خواه می‌شود.

مردم مدینه، محمد (ص) را در شهر خود پناه داده بودند و انتظار داشتند تا با ترتیباتی مؤثر، آنها را متحد و صلحی پایدار، میانشان برقرار کند. بر پیامبر پوشیده نبود که بدون از میان برداشتن حصاری که هر قبیله را از دیگر طوایف جدا و متمایز نگاه می‌داشت و به«خودی» و «بیگانه» تقسیم می‌کرد، هدف درآمدن در هیأت یک ملت واحد، حاصل نمی‌شد. به میثاقی اجتماعی نیاز بود که در آن، آزادی ادیان و حقوق اجتماعی و شهروندی برابر برای پیروان همه مذاهب و اقوام تضمین شده باشد. ‌باید ترتیباتی اتخاذ شود که به موجب آن، اگر فرد یا گروهی قربانی ستم و تجاوز شد، مورد حمایت قرار گرفته در دفع متجاوز به او کمک شود؛ و چون بین آنان بر سر موضوعی اختلاف درگرفت، مرجعی باشد تا در میانشان بر اساس حق و عدل، داوری کند. همه افراد و گروه‌ها در اداره امور جامعه و انجام وظائف مدنی و دفاعی و تأمین هزینه‌ها، حقوق و مسئولیتی برابر با دیگران داشته باشند. در شور و گفت‌وگو پیرامون مسائلی که مرتبط با سرنوشت شهر و مصالح و منافع عمومی مردم است، مشارکت داده شوند و جز به دلیل ارتکاب جنایت و اعمال خشونت و تجاوز و ستم بر ضد دیگری، کسی از برخی یا همه حقوق اجتماعی خود، محروم نشود و از عضویت در قرارداد و جامعه مدنی حذف نشود.

از آنجا که اسلام آزادی و تکثر عقاید مذهبی را پذیرفته بود (مائده / ۴۸)، پیامبر هم قرارداد را نه در چارچوب شریعت خاص، بلکه در چارچوب اصول و ارزش‌های عام مورد قبول همه مذاهب و گروه‌ها تنظیم کرد. همچنین مطابق این رهنمودها مردم ‌باید مسائل و امور اجتمای‌اشان را از طریق گفت‌وگو و شور میان خود فیصله بخشند، و این کار را از طریق گفت‌وگو و شور میان خود انجام دهند. به این دلائل بود که پیامبر برای تضمین اتحاد، صلح و دوستی و همکاری بین مردم مدینه، تدوین و انعقاد قراردادی اجتماعی (عرفی) را مناسب‌ترین و درعین حال سازگار با رهنمودهای الهی تشخیص داد.

«مکتوب» یا قراردادی که پیامبر تدوین و پیشنهاد کرد، حاوی دو دسته اصول و مواد حقوقی و اخلاقی بود. بخش حقوقی، شامل مقرراتی بود برای نظارت و انتظام بخشیدن به روابط عادلانه و صلح آمیز سیاسی، مدنی میان گرایش‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی شهر، ممانعت از تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی دیگران، صیانت از جان و امنیت شهروندان و حفظ شهر در برابر تجاوز و آسیب دشمنان. رعایت این اصول از سوی امضاء کنندگان قرارداد، الزامی بود. در حالیکه مواد اخلاقی قرارداد، صورت توصیه داشتند و الزام‌آور نبودند. به‌همین جهت مخاطب این بخش بیشتر افرادی بودند که به اصول اخلاق و ارزش‌های انسانی- الهی باور داشته، از بند نفس‌پرستی و بندگی مال و قدرت تاحدودی آزاد بودند. اصولی که مختص یک مذهب و شریعت نیستند، و قرآن به دفعات، پیروان ادیان را به اتحاد و همکاری و دوستی بر اساس همین اصول فرا می‌خواند. (آل عمران/۶۴)

وضعیت اجتماعی یثرب یک سال بعد از هجرت

در سال نخست هجرت، مردم شهر یثرب از گروه‌های مهاجران، انصار، یهودیان، موالی و گروهی از بت‌پرستان (مشرکین) که هنوز بر آئین خود باقی بودند، تشکیل شده بودند. از گروه اخیر، تعدادی به ظاهر مسلمان شده بودند. آنها با رفتار متناقض و دوگانه خود، بذر تردید و تفرقه در دل‌ها می‌افشاندند. قرآن از این افراد باعنوان منافقان نام می‌برد. مهاجران و انصار، نیز به قبائل متعدد تعلق داشتند، بعضی به قبائل متحد قریش وابسته بودند و بعضی دیگر به قبائل رقیب یا دشمن قریش. انصار نیز از قبائل مختلف ساکن یثرب بودند که از دیرباز با هم رقیب بوده و اکثر اوقات در حالت نزاع و جنگ به‌سر می‌بردند. بت‌پرستان یا مشرکان نیز وضع مشابهی داشتند. سه قبیله عمده یهودی را هم باید به این جمع متفرق و در کشمکش افزود. تقریباً نیمی از جمعیت شهر، به امید خاتمه یافتن جنگ و کشتار و برقراری صلح و آرامش و تبدیل دشمنی‌ها به دوستی و برابری و برادری به اسلام گرویدند. غیرمسلمانان نیز خسته از جنگ و خونخواهی‌های متقابل و پایان‌ناپذیر، طالب صلح و اتحاد بودند. برای نیل به این هدف، به تقلید از کشور ایران درصدد برگزیدن شاهی بودند تا همه را زیر یک پرچم و یک زمامدار متحد کند. نامزدی را هم برای این مقام در نظر گرفته و در حال تدارک مقدمات تاج‌گذاری بودند. اما وقتی از ظهور اسلام با خبر شدند و پیام صلح و آزادی و عدالتخواهی آن را از زبان فرستاده خدا شنیدند، مجذوب کلام الهی شدند. پیامی که به آنها وعده رهائی از سلطه و قیمومت قدرتمندان و اربابان و دستیابی به وحدت، صلح و آزادی و برابری و دوستی در سایه ایمان به خدای واحد می‌داد. پس فکر انتخاب پادشاه را به کناری نهاده، اسلام آوردند و برای حمایت از پیامبر در برابر حملات قریش، اعلام آمادگی کردند. آنان فاقد سازمان سیاسی و دولت بودند. عواطف اجتماعی از محدوده اعضای قبیله فراتر نمی‌رفت، تفاوت، «بیگانگی» و غیریت، برانگیزنده احساس «دشمنی» بود. (۱۴) رسم پناهندگی یا اتحاد چند قبیله برای حمایت از یکدیگر در برابر هجوم و غارت قبائل دشمن، معمول بود. قبیله‌ها بر پایه عصبیت‌های قومی و خویشاوندی انسجام می‌یافتند. همزیستی و تعادل موجود بین قبائل نامتحد، شکننده و بی‌شباهت با متارکه یا «صلح مسلح» نبود که با کوچک‌ترین بهانه‌ای شکسته می‌شد و نزاع و خصومت تجدید می‌گشت.

حرکت به سوی بنیانگذاری جامعه مدنی

یک سال بعد از هجرت در ۶۲۳ میلادی، زمانی‌که پیامبر تصمیم به تدوین منشوری به‌عنوان محور اتحاد، دوستی، همزیستی و همکاری میان همه قبائل ساکن مدینه و متحدان آنها گرفت، اکثریت جمعیت شهر را مسلمانان و یهودیان و تعدادی «موالی» یا هم‌پیمانان آنها از میان نومسلمانان غیرعرب (۱۵)، تشکیل می‌دادند. محمد (ص) به دعوت نمایندگانی از دو قبیله بزرگ و رقیب «اوس» و«خزرج» به آن شهر هجرت کرده بود ولی به هنگام ورود ، همه قبائل از جمله یهودیان، ورودش را گرامی داشتند و از وی استقبال کردند.

مشرکان ساکن یثرب، در مقایسه با همتاهای خود در مکه، تمایل بیشتری برای پیوستن به اسلام از خود نشان می‌دادند، چراکه از سلطه گردنکشان قریش، آزاد بودند و می‌توانستند بدون ترس از پیامدهای دست کشیدن از آئین بت‌پرستی، درباره آیات نازل شده بر محمد (ص) بیاندیشند. ضمناً اسلام را بر یهودیت ترجیح می‌دادند؛ شاید به این دلیل که آنان فراتر از خدایان نر و ماده، به الله به‌عنوان خالق جهان و کائنات باور داشتند و «برخلاف تصور بعضی این خدا را از اقوام یهود و مسیحی نگرفته بودند» (۱۶) شاید راز اینکه به‌رغم سال‌ها همزیستی و مراوده با یهودیان، پیرو آن آئین نشدند، در تفاوت مفهومی بین الله و یهوه خدای تورات نهفته باشد. قبائل بت‌پرستی که در مدینه با مسلمین در صلح به‌سر می‌بردند، امیدوار بودند محمد (ص) با خاتمه دادن به خصومت‌های بین قبائل، همه را متحد کرده با حمایت از آنها قریش را از زیاده‌خواهی و تسلط بر شهرشان بازدارد. زعمای یهود نیز امیدوار بودند محمد (ص) به آنان بپیوندد و یهودی شود؛ زیرا اعتقاد داشتند که خداوند، پیامبران را منحصراً از میان قوم یهود برمی‌گزیند. لذا انتظار داشتند محمد (ص) برای آنکه پیامبر بماند، به آئین یهود درآید. به‌ویژه بسیاری موضوعات نظری و عملی، از جمله نماز خواندن به سمت بیت المقدس، عمل به تعدادی از حدود شرعی در تورات، ستودن انبیای بنی‌اسرائیل و تمجید از اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان، صابئین) (۱۷)، زرتشتیان و حنفاء (پیروان آئین توحیدی ابراهیم) (۱۸) را می‌دیدند. از همین رو آنان را به جذب محمد و قبول رهبری زعمای یهود از جانب او امیدوار می‌ساخت.

در هر حال هدف از تدوین منشور این بود که روابط و پیوندهای گروه‌های مختلف، اعم از مسلمان، یهودی و مشرک در قالب یک قرارداد سیاسی و دفاعی، ضوابط حقوقی و ملاک‌های ارزشی تعریف شده، مستحکم و قانونمند شود. قرارداد مزبور، اهدافی فراتر از یک ترک مخاصمه موقت یا یک پیمان صرفاً دفاعی مشترک را تعقیب می‌کرد. با انعقاد آن، می‌بایست نخستین گام اساسی برای تبدیل ساختار قبائلی شهر به یک ملت صاحب قانون اساسی و نظام سیاسی، قضائی و دفاعی واحد، برداشته شود تا یثرب از یک اجتماع قبائلی پراکنده و ماقبل قانون و مدنیت، به شهری در بردارنده یک جامعه مدنی و نظام سیاسی شبیه به یک «دولت- شهر» مردمی دموکراتیک تبدیل شود. در ضمن سابقه و شهرت پیامبر به راست‌گوئی، امانت‌داری و بخشندگی و موضع مستقل و انتقادی وی در برابر روسای قریش همراه با پیام‌های دوستی و صلح‌جوئی و تأکیدی که بر توحید و برابری و عدالت و آزادی می‌شد، اعتماد عمومی را برای وی به دنبال آورد تا آنجا که درخواست کردند نقش داوری و حکمیت در میان آنان را بپذیرد و به اتکای اعتماد و رضایت اکثریت قریب به اتفاق ساکنین شهر، مدیریت سیاسی و نظامی شهر را برعهده گیرد.

بخش عمده مواد منشور به تضمین امنیت، آزادی و حقوق برابر و مسئولیت‌های همه افراد قبائل و پیروان گرایش‌های مختلف دینی، اختصاص یافته است. اگر در این سند، نامی از گروه‌های دیگر نظیر صابئین، مسیحیان (نصاری)، زرتشتی‌ها (مجوس) یا حنفا برده نشده است، به این دلیل است که آنها در آن زمان، یعنی در سال اول هجرت در شهرهای دیگر مثل مکه و نجران و طائف یا یمن در جنوب و شام در شمال شبه جزیره به‌سر می‌بردند.

اهداف دوگانه میثاق

با توجه به این ملاحظات، محمد (ص) هم‌زمان باید دو هدف را پیش می‌برد:

الف- ایجاد وحدت و همبستگی عمیق و پایدار میان مسلمانان مهاجر و انصار، به مثابه تمهیدی بنیادین «برای مقابله با بحران‌ها و دشواری‌های اجتماعی، سیاسی و نظامی پیش روی» و «تکمیل فرآیند شکل‌دهی به جامعه و امت نمونه از طریق تغییرات تدریجی و گام به گام در روابط و مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی- اخلاقی میان مؤمنان در جهت استقرار هرچه بیشتر و عمیق‌تر اصول آزادی، برابری، عدالت و شورا (دموکراسی)».

ب- تدوین و اجرای تنظیماتی به‌منظور: «برقراری صلح پایدار میان مردم شهر» و «ارائه مبنائی برای شکل‌دهی به یک نظام واحد قضائی و سیاسی قانون‌مدار، با حفظ تنوع و تکثر فرهنگی و دینی شهر».

برای این منظور، کوتاه زمانی بعد از استقرار در مدینه، برای انعقاد دو پیمان، یکی میان همه اهالی شهر و قبائل ساکن در مدینه و دیگری میان مسلمانان مهاجر و انصار، گام پیش نهاد. مفاد اصلی پیمان اول عبارتند از:

۱- همه افراد و گروه‌ها (قبائل) با هر صبغه نژادی، قومی و مذهبی، عضو یا متحد قبیله، پناهنده یا تحت کفالت، فقیر یا غنی بدون هیچ تمایزی، شهروندان یک جامعه و اعضای یک امت (ملت) و بهره‌مند از حقوق و مسئولیت‌های برابر با دیگران شناخته شدند. بین آنها نوعی تکافل اجتماعی برقرار شد، به‌طوری‌که اگر شخصی با هر صبغه دینی و قومی در تنگنای مادی و اجتماعی قرار می‌گرفت و به تنهائی قادر به تأمین مایحتاج اولیه افراد تحت تکفل خود نبود یا نمی‌توانست دیون خود را ادا کند، یا فدیه و خون‌بهای خود را بپردازد، اخلاقاً همه موظف بودند تا به یاری‌اش بشتابند.

۲- تا پیش از تدوین و تصویب این منشور، «فردیت» شخص و حقوق سیاسی و اجتماعی وی شناخته شده نبود. هویت و حقوق فرد درهویت و حقوق قبیله منحل می‌گشت. فرد مطرود از طایفه، از همه حقوقی که در چارچوب قبیله از آنها بهره‌مند بود، محروم می‌شد. اگر مورد آزار و تعدی قرار می‌گرفت یا قصد جانش می‌کردند و به قتل می‌رسید، مرجعی نبود تا از وی دفاع کند و به خون‌خواهی‌اش برخیزد؛ مگر آنکه پیش از آن، درخواست پناهندگی‌اش توسط قبیله نیرومندی پذیرفته می‌شد. با این میثاق، هویت و حقوق افراد، همانند گروه رسمیت یافت. از آن پس فرد، صاحب رأی و اراده آزاد و حق تصمیم‌گیری بود تا آنجا که اگر با تقاضای صلح دشمن موافقت می‌کرد، برطبق این منشور همه به تصمیم او احترام می‌گذاشتند.

۳- پیش از این، جز ساختار قبائلی، نوع دیگری از مناسبات یا سازمان سیاسی و اجتماعی نبود که افراد را به هم پیوند دهد و همبسته سازد. با این منشور در کنار مفهوم و ساختار قبیله، مفهوم دیگری به نام «امت» مطرح می‌شد و نوع دیگری از همبستگی (فراقبائلی) میان افراد پدید می‌آمد. در فرآیند شکل‌گیری امت، افراد ابتدا استقلال خود را از قبیله احراز می‌کنند و آزادی و هویت فردی شان محقق می‌شود و سپس از جایگاه انسانی آگاه و آزاد و خودفرمان، با دیگر افراد مشابه خود، پیوند دوستی و برادری و همکاری و یاری متقابل برقرار می‌کنند.

۴- پیشتر، مرزهای هویت قومی و دینی، افراد و قبائل را از یکدیگر جدا و در گروه‌های متمایز و بیشتر اوقات متخاصم «خودی» و «بیگانه» و «دوست» و «دشمن»، جای می‌داد. مطابق این میثاق هویت شخصی، قومی و دینی افراد و گروه‌ها مورد پذیرش و احترام قرار گرفت و همه دوست و اعضای یک واحد اجتماعی، سیاسی، متکثر، انسان‌گرا، سکولار، عقلانی و اخلاق‌مند شمرده شدند. به‌عبارت دیگر، افراد و قبائل، با حفظ اعتقادات و آئین‌های دینی و قومی خویش، و همچنین حقوق و مسئولیت‌های برابر با دیگر گروه‌ها در یک امت (= ملت) واحد، گرد آمده متحد می‌شوند. تنها عاملی که دوست را به دشمن بدل می‌کند، تجاوز و ستم به دیگری و دست زدن به طغیان و فساد بر ضد مردم جامعه است. قرارداد با نام خدا و عبارت «مکتوبی است از جانب محمد رسول‌الله»، در ۲۵ ماده، بدون ذکر شماره، تنظیم شد. این قرارداد شامل اصولی است که به صورت زیر ازهم تفکیک شده اند:

اصول مندرج در قانون اساسی جامعه مدنی مدینه ***

اول- کلیات

۱- (با رسمیت یافتن این میثاق) شهر یثرب (مدینه) برای اعضای این پیمان، منطقه امن است. همسایه هرکس همانند خود اوست، زیان و بدی نباید به او برسد.

۲- روابط میان آنان (اعضای میثاق) بر نصیحت و خیرخواهی و نیکی استوار است، نه بر جرم و گناه. کسی به هم پیمان خود بدی نکند. همه یاور مظلوم باشند.

۳- هریک از اعضای این قرارداد، مورد تجاوز قرارگیرد، همه باید به یاری او بشتابند.

۴- خون کسی پایمال نشود و هرکس، دیگری را غافلگیر و خون او بریزد، وبالش دامنگیر او خواهد شد، مگر آنکه (از جانب او) مورد ستم (و تجاوز) قرار گرفته باشد، که خدا در چنین حالتی (از وی) در می‌گذرد.

۵- پیمان خدا واحد است (برای همه یکسان است و کسی را بر دیگری برتری نیست) کوچک‌ترین عضو می‌تواند چیزی را از جانب بقیه تعهد کند.

۶- به قریش و کسانی که به آنان کمک می‌کنند، نباید پناه داد، همه باید یکدیگر را در مقابله با هرکس که به شهر هجوم می‌برد، یاری کنند.

۷- اگر بین اعضای این پیمان، مشاجره‌ای رخ داد که بیم فساد می‌رفت، (برای داوری) به خدا و محمد (ص) رجوع کنند.

۸- خدا مفاد این میثاق را تأیید می‌کند.

دوم- حقوق و وظائف مومنان

۹- هر تعدادی از مؤمنان، جدا از بقیه مردم، میان خود روابط نزدیک دوستی و یاوری (ولائی) برقرارکنند.

۱۰- نباید مؤمنی با متحد و هم پیمان مؤمن دیگر، بدون آگاهی پیمان ببندد.

۱۱- مؤمنان نباید شخص عیالمند و وامدار را به حال خود رها کنند، (بلکه) فدیه و خون‌بهای او را به‌طرز نکوئی از میان خود بپردازند.

۱۲- هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را به جای کافر (دشمن) بکشد یا دشمنی را برضد مؤمنی یاری کند.

۱۳- مؤمنان باتقوا باید متحد و دست در دست یکدیگر، ضد کسی که علیه ایشان اقدام به تجاوز کند و مرتکب دسیسه و ظلم و تعدی شود یا میان مؤمنان فساد و فتنه برانگیزد، اقدام کنند، هرچند آن شخص فرزند یکی از ایشان باشد.

۱۴- صلح مؤمنان یکی است، هیچ مؤمنی در حالت جنگ بدون مشارکت بقیه و جز بر اساس عدل و برابری اقدام به صلح نکند.

۱۵- هر جنگجوئی که همراه ما می‌جنگد، توسط جنگجویان دیگر پشتیبانی و تقویت شوند و مؤمنان در خونی که از آنان در راه خدا ریخته می‌شود، مسئول و وامدار یکدیگرند.

۱۶- مهاجران قریش بر رسوم خویش باقی باشند و میان خود خون‌بهائی که به آنان تعلق می‌گیرد، بپردازند و فدیه اسیران خود را (که در دست دشمن هستند) به نیکی و برابری بین مؤمنان تقسیم کنند. (مسلمانان) بنی‌عوف نیز رسم خود را در خون‌بها و فدیه حفظ کنند و هر طایفه فدیه اسیران خود را بین مؤمنان به نیکی و برابری تقسیم کند.

۱۷- مؤمنانی که مفاد این میثاق را پذیرفته و اقرار کرده‌اند، و به خدا و روز آخرت ایمان دارند، مجاز نیستند مجرم را یاری و پناه دهند، چنانچه خلاف این رفتار کنند، مورد لعن و غضب خدا قرار می گیرند و فدیه از آنان پذیرفته نمی‌شود. اگر ثابت شود که کسی مؤمنی را به قتل رسانده است، باید کشته شود مگر آنکه اولیای مقتول رضایت دهند (و ببخشند). در این‌ کار همه مؤمنان در برابر قاتل می‌ایستند.

۱۸- اگر بین شما اختلاف بروزکرد، مرجع حل اختلاف خدا و محمد(ص) است.

۱۹- مؤمنین باتقوا، پیرو بهترین و محکم‌ترین طریق هدایت هستند.

مواد ناظر بر حقوق و مسئولیت‌های یهودیان و مشرکین

۲۰- از یهودیان هرکس از ما (مفاد این پیمان) تبعیت کند، از حمایت و یاری و حقوق برابر برخوردار می‌شود، نه مورد ستم قرار می‌گیرد و نه ضد آنان کسی را یاری خواهد کرد.

۲۱- یهودیان (بنی‌عوف) با مؤمنین یک امت هستند (با این توضیح) که یهودیان بر دین خود و مسلمانان هم بر دین خودشان، و هم پیمانان (موالی) شان نیز بر دین خود، مگر کسانی‌که مرتکب ظلم و جرم شوند که در این‌صورت جز خود و خانواده‌اش کسی را به هلاکت نمی‌اندازد.

۲۲- یهود بنی‌النجار، بنی‌حارث، بنی‌ساعده و …، همه مانند یهود بنی‌عوف (با مؤمنان) یک امت هستند، مگر آنان‌که مرتکب ستم و جرم و گناه شوند، که در این‌صورت جز خود و خانواده‌شان را به هلاکت نمی‌اندازند. طایفه بنی‌جفنه هم که تیره‌ای از بنی‌ثعلب است، همانند بقیه است. یهود بنی‌شطیبه همانند بنی‌عوف هستند، با آنها به نیکی رفتار شود، نیکی مانند بدی نیست.

۲۳- موالی بنی‌ثعلبه نیز همانند خود آنها هستند، نزدیکان و خویشان نیز مانند خودشان هستند و کسی جز به اجازه محمد (ص) از زمره آنان خارج نمی‌شود.

۲۴- یهودیان مادامی که همراه مؤمنان در حال جنگ هستند، عهده‌دارهزینه‌های شرکت در جنگ هستند.

۲۵- هیچ‌یک از مشرکان (از اعضای این پیمان) نباید مال یا شخصی از قریش را در پناه خود گیرد و از تسلط مؤمنی بر آن جلوگیری کند.

دوم- پیمان برادری میان مؤمنان

در همین ایام، پیامبر میان مسلمانان مهاجر و انصار، پیمان برادری برقرارکرد و به ایشان گفت: «در چارچوب ارزش‌های الهی دو به دو برادر شوید.» و خود دست در دست علی نهاد و گفت: «این برادر من است». حمزه پسر عبدالمطب که عموی پیامبر بود، با زید بن حارثه، غلام آزاد شده پیامبر، دست برادری داد. ( سیره ابن اسحق، ص ۴۸۵) بیشتر این پیمان‌ها بین یک مهاجر و یک انصاری منعقد می‌شد؛ زیرا یکی از اهداف عمده پیمان مزبور، این بود مهاجرانی که در مدینه، خانه و خانواده و یار و متحد قبیله‌ای نداشتند از حالت غربت و تنهائی بیرون آمده هر یک عضو خانواده‌ای از مسلمانان ساکن مدینه شوند. با این پیمان، انصار با مهاجران مانند برادر رفتار می‌کردند و تا چندی، ارثیه نیز به آنان تعلق می‌گرفت. ( انفال / ۷۵) چندی بعد که موقعیت اقتصادی‌شان بهبود یافت و خانوده‌های خود را بازیافتند، قانون ارث به وضع سابق برگشت وتنها میان خویشاوندان متوفی تقسیم شد. (احزاب / ۶) سایر آثار و تبعات پیوندهای برادری بین آنها محفوظ ماند.

این عمل، گامی بلند و عملی در راستای تبدیل مناسبات تبعیض آمیز و نژادگرایانه قبائلی و مبتنی بر حسب و نسب، ثروت، فقر و قدرت به مناسباتی انسانی و مبتنی بر آزادی و برابری و اشتراک در باور و عمل به ارزش‌های آرمانی انسانی- الهی، محسوب می‌شد. هر مسلمانی کفالت و مسئولیت حمایت و کمک مادی، فکری و عاطفی به دیگری را برعهده می‌گرفت و او را در مقابله با مشکلات و سختی‌ها تنها نمی‌گذاشت. به گفته پژوهشگری، این «یک انقلاب به تمام معنا بود، از انقلاب فرانسه بزرگتر؛ انقلاب فرانسه نتوانست بین فرانسویان مساوات بوجود آورد ولی انقلاب محمد بین مسلمین برابری بوجود آورد و هر نوع مزیت خانوادگی و مادی را از بین برد.» (۱۹) این حس همدردی ومسئولیت اخلاقی در حمایت «دیگری»، در میثاق اجتماعی و اخلاقی مدینه به همه شهروندان صرف‌نظر از مذهب و قومیت و جنسیت آنان، تسری یافت.

پی‌نوشت:

*متن کامل این منشور را محمد بن اسحق (متوفی در سال ۱۵۰ یا ۱۵۱ هجری) در کتاب خود «سیره النبی» آورده است. این کتاب با عنوان سیرت رسول الله، ترجمه و انشای رفیع الدین اسحق بن محمد همدانی و با تصحیحات و مقدمه دکتر اصغر مهدوی، انتشارات خوارزمی، سال ۱۳۶۰ به فارسی دردسترس است، ص۴۸۰- ۴۸۴
ابن هشام نیز آن را در سیره خود، از وی نقل کرده است. ترجمه سیدهاشم رسولی، انتشارات کتابچی، ۱۳۹۱، ص ۳۱۹ – ۳۲۲

**«امر» در قرآن با دو معنای «کار» و «فرمان» یا «دستور» بکار رفته است. «امارت» به معنای زمامداری و تدبیر امور عمومی، «امیر»، به معنای زمامدار و «اولی الامر» به معنای مدیران و متصدیان امورعمومی همه از «امر» مشتق شده‌اند.

***شماره‌گذاری و تفکیک موضوعی مواد قرارداد برای سهولت تحلیل محتوائی، توسط نگارنده انجام گرفته است.

مآخذ:

۱٫ مائده / ۴۴، ۴۵ و ۴۷
۲٫ آل عمران /۷۹، مائده / ۴۸ و ۴۹، یوسف /۴۰
۳٫ آل عمران /۱۹ و ۸۵، شوری / ۱۳، بقره / ۶۲ و ۱۱۲
۴٫ مائده / ۴۸
۵٫ مائده / ۶۹، بقره / ۱۱۲، رعد / ۲
۶٫ انعام / ۱۶۳، اعراف / ۱۴۳، یونس / ۷۲ و ۸۴، زمر / ۱۲
۷٫ آل عمران / ۱۵۲
۸٫ حج / ۱۷
۹٫ هود / ۵۹، ۹۷، شعراء / ۱۵۱، حج / ۶۷
۱۰٫ مائده / ۴، بقره / ۱۴۸
۱۱٫ اسراء / ۱۴، حج / ۶۹، نساء / ۱۴۱، نحل / ۱۲۴
۱۲٫ نساء / ۱۰۵
۱۳٫ بقره / ۲۱۳
۱۴٫ کارل بروکلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی، ترجمه هادی جزائری، بنگاه ترجمه و نشرکتاب، ۱۳۴۶، ص ۶ و ۷
۱۵٫ فیلیپ خلیل حتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات آگاه ، ۱۳۳۴، ص ۲۹۸
۱۶٫ همان ص۱۴
۱۷٫ مندیان یا مسیحیان یحیای مقدس که هنوز هم گروهی از آنان در باطلاق‌های اطراف مصب فرات ساکن هستند. -همان مأخذ، ص۲۹۹
۱۸٫ بقره / ۶۲، مائده / ۶۹ و حج / ۱۷
۱۹٫ کنستانتین ویرژیل گئورگیو، محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ترجمه ذبیح الله منصوری، انتشارات امیرکبیر، ا۳۴۳، ص۱۶۳



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.