موسوی و رهنورد، و آموزههای شریعتی
چکیده :موسوی و رهنورد، آموزههای استاد را در عمل پاس میدارند. تاکید بر آزادی را در کنار توجه به عدالت اجتماعی نشاندهاند و تحقق این دو مفهوم را با حرمت نهادن به اخلاق و رعایت ارزشهای انسانی تعقیب میکنند. آنان ـ چنانکه شریعتی میگفت ـ در برابر «مثلث شوم زر و زور و تزویر» حاکم ایستادهاند. ...
مرتضی کاظمیان:
«۲۹ خرداد»، سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی درحالی بار دیگر (۳۸ سال پس از فوت آموزگار «آزادی، برابری و اخلاق» در سال ۱۳۵۶) فرارسیده که افزون بر ۵۲ ماه از حبس غیرقانونی دو تن از شاگردان شهرهی او سپری میشود: مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد.
دانشجویان چهار دهه پیش شریعتی، دیری است که خود استادانی شدهاند؛ شاگردانی که در مقام عمل، قول مشهور معلم خویش را بازخوانی میکنند: «اگر خفهام کنند، سازش نخواهم کرد و حقیقت را قربانی مصلحت نمیکنم؛ و در این راه از همهی کسانی که درد دین دارند و مسئولیت مردم، چشم یاری و پیشگامی دارم. و اما آن قوم، اگر موفق شوند که مرا بر دار کشند و یا همچون عینالقضات شمعآجین کنند و یا مانند ژوردانو در آتشم بسوزانند، حسرت شنیدن یک “آخ” را هم بر دلشان خواهم گذاشت.»
تداوم حصر ظالمانهی رهبران جنبش سبز آشکارا نشانگر تداوم ایستادگی ایشان بر موضع خویش، و «نه»ی آنان به استبداد دینی است. برداشتی که در گزارشهای گاه و بیگاه بستگان ایشان مهر تأیید میخورد. خانوادههای موسوی، رهنورد ـ و نیز کروبی ـ گزارش میدهند و تاکید میکنند که آنان «ذرهای از آرمانهای خود برای احقاق حقوق مردم عقبنشینی نکردهاند و با همان قاطعیت ایستادهاند.»
دو دانشجوی شهرهی حسینیه ارشاد و شریعتی، پرنسیپها و اصولی را رعایت میکنند که دههها پیشتر آموخته و لمس کرده بودند. داستان زندگی موسوی و رهنورد بهقدر لازم با شریعتی آمیخته است. آنان مستقل از تحصیل، در ارشاد از آموزههای شریعتی بهره میبردند.
آمیختگی موسوی با اندیشههای شریعتی از سطح فردی فراتر رفت. در انتهای دههی ۴۰، میرحسین موسوی (دانشآموختهی مهندسی معماری و شهرسازی) همراه با عبدالعلی بازرگان (فرزند مهندس مهدی بازرگان)، حسن آلادپوش (همسر محبوبه متحدین)، محمدعلی نجفی (کارگردان) و تعدادی دیگر ـ که جملگی اعضای انجمن اسلامی دانشکده معماری دانشگاه ملی بودند ـ شرکتی به نام «سمرقند» را تأسیس کرده بودند؛ شرکتی که بستر و محملی برای گفتوگوی همفکران دکتر شریعتی و همراهان حسینیه ارشاد و مخالفان رژیم شاهنشاهی محسوب میشد. سمرقند با بازداشت شریعتی و تعطیلی ارشاد، هدف حملهی ساواک قرار گرفت؛ مهندس عبدالعلی بازرگان (مدیرعامل)، مهندس موسوی و برخی دیگر نیز بازداشت شدند.
پیشتر، و در سال ۱۳۴۸ موسوی نقاش و معمار، با زهرا رهنورد (زهره کاظمی) که او نیز دانشآموختهی مجسمهسازی بود و اهل کتاب و رسانه، ازدواج کرده بود. محمدعلی نجفی روایت میکند: «مهندس موسوی در گالری قندریز نمایشگاه میگذاشت. اصلا آشناییاش با خانم زهره کاظمی (زهرا رهنورد) از این طریق بود. ایشان خبرنگار بود و آنجا برای مصاحبه آمده بود… اگر اشتباه نکنم خانم رهنورد خبرنگار هنری “خوشه” (به سردبیری احمد شاملو) بود. بعد از ازدواج، خانم زهره کاظمی از این رو به آن رو شدند. تبدیل به یک کاراکتر انقلابی و فعال شد. شروع کرد به کار بر روی قرآن… وضع به گونهای شده بود که ما در کنار ایشان لیبرال به نظر میرسیدیم.»
در مقطعی، موسوی و رهنورد در حسینیه ارشاد، نمایشگاه نقاشی برپا کردند؛ دکتر شریعتی پیش از یکی از سخنرانیهایش در ارشاد، از مخاطبان خواست از این نمایشگاه دیدن کنند.
دو شاگرد شریعتی و ارشاد در شمار همراهان رادیکال و راسخ او قرار داشتند. پرویز خرسند، نویسنده و شاعری که خود از شاگردان و همگامان قدیمی دکتر شریعتی بوده به باور خاص شریعتی به برخی از دانشجویان (ازجمله موسوی) اشاره میکند.
پیش از پیروزی انقلاب (در ۱۳۵۶) مهندس موسوی در کنار مهندس عبدالعلی بازرگان، دکتر غلامعباس توسلی، مهندس محمد توسلی، دکتر حبیبالله پیمان، دکتر محمدمهدی جعفری، مهندس فریدون سحابی، و مهندس هاشم صباغیان، در جمعی به نام «جنبش مسلمانان ایران» فعال میشود. جمعی که باورمند به مضمون کنش مثلث «آیتالله خمینی، دکتر شریعتی، و سازمان مجاهدین خلق»، سامان یافته و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود را برای حمایت از این سهضلعی، تعقیب میکرد.
انقلاب که پیروز شد، موسوی از یاران دیروز فاصله گرفت و در کنار آیتالله بهشتی و در جمع حزب جمهوری اسلامی ایستاد. وی خود سابقهی این همکاری را چنین توضیح میدهد: «نزدیک انقلاب بود که آقای بهشتی بحث تشکیل “حزبالله” را مطرح کردند. همان زمان آقای صباغیان و آقای مهندس توسلی و فریدون سحابی و بنده ملاقاتی با ایشان داشتیم. ایشان در آنجا بحث حزب را مطرح کرد و یک زیراکس از اساسنامهای که به صورت دستی نوشته شده بود را به ما دادند و گفتند باید حزبی را تشکیل دهیم، و اگر نهضت آزادی جنبه مذهبی قویتری داشت همه ما به آن ملحق میشدیم و اکنون تشکیل یک حزب اسلامی ضرورت دارد.»
موسوی همچنین چگونگی انشقاق میان یاران دیروز را اینگونه روایت میکند: «آقای پیمان به یک سمت رفتند، مهندس سحابی به سمتی دیگر. دکتر سحابی و مهندس بازرگان فعال شدند تا نهضت را دوباره فعال کنند. در آن زمان آقای سیدمهدی جعفری به من مراجعه کرد و پیشنهاد راهاندازی نشریه نهضت را داد. از آن زمان ارتباطاتی میان ما شکل گرفت تا اینکه حزب جمهوری تشکیل شد و من به کل از آنها جدا شدم و به حزب پیوستم.»
نگاه و رویکرد شاگرد شریعتی و همدل مصدق البته مورد انتقاد و واکنش کسانی چون حسن آیت و محمود کاشانی واقع میشود. او اما ـ در روزنامهی “جمهوری اسلامی” ـ راه و نگاه خود را تعقیب میکند.
در گزارشی جالب، موسوی خبر میدهد: «موقعی که حزب جمهوری اسلامی برای عضوگیری پرسشنامه پخش کرد، بیش از ۹۰ درصد پرکنندگان پرسشنامه در مقابل این سئوال که چه کتابهایی را مطالعه کردهاید، از کتابهای دکتر شریعتی نام برده بودند؛ یعنی اکثریت قریب به اتفاق.»
موسوی، نخست وزیر جمهوری اسلامی شد و سالها از بازیگران موثر در ساختار سیاسی قدرت؛ او در رژیمی بود که بهگونهای روزافزون یاران دیروز وی را هدف قرار داد و محدود کرد. رهنورد نیز در مطبوعات و دانشگاه مستقر شد و در فاصلهای محسوس با همشاگردیهای دیروز در ارشاد، از منظر خود پی فرهنگ و هنر و پژوهش گرفت.
روند تغییر و فاصلهگیری تدریجی آنان از راست و اقتدارگرایی، هرچند روزافزون بود؛ اما با یک انتخابات وارد مدار جدیدی شد. انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ که فرارسید، موسوی و رهنورد دست در دست هم امید به «تغییر» را چون شیخ مهدی کروبی، نوید دادند. کودتا خواست اکثریت جامعه برای اصلاح روندهای مسلط را سرکوب کرد و به خاک و خون کشاند.
کودتای ۸۸ بیگمان نقطه عطفی در زندگی موسوی و رهنورد بود. یک «خیر» کودتا، نزدیکی دوبارهی ایشان و بسیاری از همگامان دیروز (همفکران پیش از انقلاب) بود. امری که البته خوشآیند کودتاچیان نبود.
موسوی و رهنورد با نگاهی ملی و مبتنی بر اصول و ارزشهای انسانی، روز بهروز بیپرواتر و صریحتر در برابر وضع کودتایی اعلام موضع کردند. چند ماه پیش از حصر خانگی، رهنورد در مصاحبهای شجاعانه، با تاکید بر این نکته که «حاکمیت امروز ایران فقط اسمی از اسلام دارد و محتوای آن دیکتاتوری است» تصریح کرد: «من و موسوی هرگز برای رسیدن به آرمانهایمان نترسیدهایم. آرمانهای آزادی، دموکراسی و رفع تبعیض بین زن و مرد. خودم را برای چوبهی دار هم آماده کردهام.»
اینک، موسوی و رهنورد، آموزههای استاد را در عمل پاس میدارند. تاکید بر آزادی را در کنار توجه به عدالت اجتماعی نشاندهاند و تحقق این دو مفهوم را با حرمت نهادن به اخلاق و رعایت ارزشهای انسانی تعقیب میکنند. آنان ـ چنانکه شریعتی میگفت ـ در برابر «مثلث شوم زر و زور و تزویر» حاکم ایستادهاند. این گزارش فرزندان دو آزادهی سبز از پس دهها ماه حبس ظالمانه است: آنها «از روحیهی خوب، مستحکم و امیدواری برخوردار هستند؛ و از اینکه به عهد خود با مردم پایبند هستند، احساس آرامش دارند.»
منبع: ملی- مذهبی
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085