سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

یادآوری ۸۸

چکیده :ساعت حدود سه بعد ازظهر وارد دفتر کار وی شده و او را با خود بردند. حکمی که دست مامورین بود تاریخ قبل از انتخابات را داشت؛ یعنی از قبل و با برنامه ی حساب شده آماده شده بود. داخل حکم اسم کسی نبود؛ یعنی با آن می توان هر کاسب و عابری را بازداشت کرد!...


معصومه دهقان *

۲۶ خرداد ۱۳۸۸ صدای گوشی همراهم بلند شد ؛ کسی خبر داد ” عبدالفتاح سلطانی بازداشت شد ” . گفتند چند نفر از صبح در اطراف دفتر وکالت وی پرسه می زدند . ساعت حدود سه بعد ازظهر وارد دفتر کار وی شده و او را با خود بردند . حکمی که دست مامورین بود تاریخ قبل از انتخابات را داشت ؛ یعنی از قبل و با برنامه ی حساب شده آماده شده بود . داخل حکم اسم کسی نبود ؛ یعنی با آن می توان هر کاسب و عابری را بازداشت کرد ! ( البته غیر قانونی ) .

۲۷ خرداد ۸۸ اکثر خانواده های بازداشت شدگان و مقامات موثر و بانفوذ نظام که تا چندی پیش مدیریت انتخابات و کشور به عهده ی ایشان بود در مقابل دادستانی خواهان توضیح برای دستور غیر قانونی دادستان بودند .”خانم تاجرنیا٬ خانم رمضان زاده٬ خانم صفایی٬ خانم محتشمی پور ” و … من هم به ایشان ملحق شدم . اصرار کردیم که باید دادستان را ببینیم . دادستان وقت اجازه ی حضور داد. اتاق پرشد از زنان توانا و شایسته ی ارج و احترام که اینک در برابر دادستان ایستاده و فریاد مظلومیتشان به آسمان است! شخصیت خانم محتشمی برایم حیرت آور بود! دادستان را در شان خود ندید و وارد اتاق نشد. گفتگو بالا گرفت و دادستان گفت: اینان اتاق فکر تخلفات بودند٬ ما بررسی می کنیم. شما نامه بنویسید و درخواست خود را قید کنید؛ مطمئن باشید حالشان خوب است و همین روزها آزاد می شوند!!!

امروز ۶ سال از آن تاریخ می گذرد؛

۲۶ خرداد ۸۸ روز سه شنبه آقای سلطانی به اتهام تشکیک در انتخابات به زندان در افتاد. اتهامی که در هیچ کتاب قانونی یافت نشد! وی پس از ۴ ماه از زندان اوین بند ۲۰۹ آزاد شد.

بار دیگر در سال ۹۰ با گشوده شدن پرونده ی مختومه ی سال های گذشته در شعبه ی ۲۶ دادگاه انقلاب توسط قاضی پیر عباسی به ۱۸ سال زندان محکوم شد که در شعبه ی ۵۴ تجدید نظر به ۱۳ سال تقلیل یافته بود، به زندان برگشت و تاکنون قریب ۴ سال است بدون یک ساعت مرخصی در زندان اوین به سر می برد .

سه شنبه ۲۶ خرداد ۹۴ در سالروز اولین بازداشت همسرم در سال ۸۸ – عبدالفتاح سلطانی – به امید ایفای کمترین حق قانونی برای چندمین بار تقاضای مرخصی خود را به دفتر دادیار ناظر زندان آقای خدابخشی رساندم. نوشتم که مادر آقای سلطانی پیر و به شدت بیمار است. خودش دچار نوسان فشار خون و به بیماری گوارشی مبتلا شده است. به حکم قانون و انسانیت لازم است ایشان مرخصی داشته باشند؛ ولی ایشان در دفترکار خود نبود. کاغذی روی دفترکار ایشان چسبانده و روی آن نوشته شده بود آقای خدابخشی فقط دوشنبه ها حضور دارند. نامه ام را مثل همیشه بدون شماره ی ثبت به منشی وی دادم و برگشتم!

* همسر عبدالفتاح سلطانی، زندانی سیاسی



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.