دستبرد مشکوک به منزل فروهرها + گزارش تصویری
چکیده :این تصاویر همان را تداعی میکند. گنجههایی که باز شده، کاغذهایی که بیرون ریخته شده. یکجوری انگار کسی که آنجا بوده بخواهد نشان بدهد که هر دری را میتواند باز کند، هر مرزی را میتواند بشکند....
در آخرین روزهای فروردین ماه به خانه داریوش و پروانه فروهر در تهران دستبرد زده شد. پرستو فروهر فرزند آنان که در آلمان به سر میبرد به ایران سفر کرده. او میگوید آنچه مشاهده کرده “دستاندازی و تجاوز” بوده است.
به گزارش صدای آلمان، داریوش و پروانه فروهر، دبیرکل و عضو حزب ملت ایران در تاریخ اول آذرماه ۱۳۷۷ در منزل خود در تهران با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند. این دو قتل سرآغاز قتلهای سیاسیای بود که به نام “قتلهای زنجیرهای” معروف شد.
پروانه فروهر فرزند بزرگ این دو ساکن آلمان است. او مدتها پیگیر پرونده قتل پدر و مادرش در ایران بود، ولی سرانجام سه روز قبل از برگزاری دادگاه در سال ۱۳۷۹ طی نامهای، شیرین عبادی وکیل خود را در اعتراض به ناقص بودن تحقیقات و عدم رفع نقص پرونده عزل و بدین ترتیب خود و وکیلش حضور در دادگاه را تحریم کردند. اما پروانه فروهر میگوید پرونده قتل پدر و مادرش برای او همچنان مفتوح است.
فروردین ماه امسال خبر رسید که به منزل داریوش و پروانه فروهر در خیابان هدایت تهران دستبرد زدهاند. پرستو فروهر روز دوشنبه ۱۴ اردیبهشت (۴ مه) برای پیگیری این موضوع به ایران رفت.
او در گفتوگو با دویچهوله میگوید صحنههایی که دیده دقیقا تداعیکننده صحنههای پس از قتل پدر و مادرش بوده است.
دویچهوله: خانم فروهر شما دیروز به ایران سفر کردید، برای اینکه خبر رسیده بود منزل پدر و مادرتان مورد دستبرد قرار گرفته است. الان شما آنجا هستید. لطفا برای ما بگویید که دقیقا چه اتفاقی افتاده است؟
پرستو فروهر: راستش آنچه در اینجا اتفاق افتاده تصویر بسیار تلخیست و تداعیکننده همان تصاویری است که بعد از مرگ پدر ومادرم دیدم. بعد از قتل پدر و مادر من مامورین انتظامی و اطلاعاتی خانه را در اختیار گرفته بودند و میگفتند دارند برای پیداکردن قاتلان ردیابی میکنند. وقتی بعد از ۱۰ روز خانه را به من و برادرم تحویل دادند، معلوم شد که خانه را غارت کردهاند و بسیاری از مدارک زندگی سیاسی پدر و مادرم را بردهاند و آنچه بسیار تلخ و سنگین بود، بیحرمتی و شیوهای بود که بهکار بسته بودند؛ پخش و پلا کردن همه چیز، دستمالی کردن همه چیز. و حالا دوباره این تصاویر همان را تداعی میکند. گنجههایی که باز شده، کاغذهایی که بیرون ریخته شده. یکجوری انگار کسی که آنجا بوده بخواهد نشان بدهد که هر دری را میتواند باز کند، هر مرزی را میتواند بشکند.
سیم تلفن را بریدهاند. زنگ در خانه را که آیفون تصویری بوده، سیمهایش را بریدهاند. نرده آهنی که برای حفاظ گذاشته بودیم که خیلی هم قوی بود، بریده شده. آنچه در خانه اتفاق افتاده، حالا اگر یکی دوتا شئی هم برده شده، بیشتر از آن ریخت وپاشیست که انجام شده. چیزهایی را از گنجهها بیرون کشیدهاند که اغلبشان کاغذها و دستنوشته است، اعلامیهها یا چیزهایی که جزو هویت این خانه بوده و حالا هم هست و نشاندهنده تاریخ و حافظه این خانه است. هرجا اگر چمدانی بوده که بسته بوده باز کردهاند. توی یکیشان مثلا اسباببازیهای نوههای این خانه بوده، همه را پخش و پلا کردهاند. یعنی تصویر نوعی از دستاندازی و تجاوز به حریم این خانه است که بسیار تلخ است.
گفتید که چندتا شئی گم شده. آیا اشیاء گرانبهایی بوده که به سرقت رفته یا چیزهای بیاهمیت بوده است؟
نه، اشیاء گرانبهایی نبوده. مثلا فرض کنید از دوتا شمعدانی که کنار یک عکس بوده، یکی حالا دیگر نیست و یکی هست. تعداد اشیایی که از خانه برده شده واقعا آنقدر نیست که بشود فکر کرد صرفا قضیه دزدی بوده. مسئله سر این است که متاسفانه خیلی وقتها مرز انگیزهها و روندها مشخص نمیشود و ممکن است یک جاهایی شکل دزدی داشته باشد، یک جاهایی شکل تفتیش داشته باشد، یک جاهایی شکل تجاوز به حریم درونی یک فضا داشته باشد. بههر صورت مخلوطیست از همه اینها.
گفتم که بهخصوص گنجهها و کمدهایی که در آنها مقداری اعلامیه از قدیم بوده، همه را بیرون کشیدهاند. یا مثلا پدر من سر مسائل مالی آدم بسیار با وسواسی بود و قبضهای سالهای مختلف را در قفسهای جمع کرده بود و من آنها را همانجا گذاشته بودم، تمام اینها پخش زمین شده بود. یک چنین حالت یورش بردن و بیرون کشیدن و پخش کردن در مورد بهخصوص کاغذها و محتویات کمدها و گنجهها.
شما شکایتی را تنظیم کردهاید در این رابطه؟
بله. اقوام من همان موقع که دستبرد انجام شده بود، خبردار شدند و آمدند و کلیدها را عوض کردند و پلیس را خبر کردند و شکایتی در این مورد کردند که حالا من پیگیری خواهم کرد.
اقوام شما چه طور باخبر شدند که خانه مورد دستبرد قرار گرفته؟
کسی که برای آب دادن گلهای باغچه به خانه سر میزند، متوجه شده و اقوام من را خبر کرده و آنها هم آمدند.
چه روزی این اتفاق افتاده؟
روز دقیق آن مشخص نیست، ولی در ۲۷ـ۲۶ فروردینماه بوده.
خانم فروهر شما معمولا وقتی که به ایران سفر میکنید، هربار با بازجوییهای مکرر از طرف وزارت اطلاعات روبرو میشوید. با توجه به اتفاقی که در منزل پدر و مادر شما افتاده، آیا از دیروز تا حالا تماسی از طرف نهادهای امنیتی یا قضایی با شما در این رابطه گرفته نشده است؟
من امروز صبح خیلی زود به تهران رسیدم. در همان فرودگاه متاسفانه طبق روالی که شما هم گفتید و به نوعی عادت شده، وقتی که از سالن ترانزیت بیرون آمده بودم، اسمم را صدا زدند و بعد ماموری آمد و من را پیدا کرد و گفت که بایستی به همان بخش اطلاعاتی اداره گذرنامه مراجعه کنم. همانطور که گفتم معمولا شما نمیفهمید مسئله چیست. پوشش این بود که گفتند ممکن است مدارک گذرنامهتان اشکال داشته باشد یا بایستی چیزی تکمیل شود. بههرحال به من برگهای دادند که همان برگه معمول برای مراجعهکردن به این نهاد است که یک نهاد اطلاعاتی در اداره گذرنامه است و من باید هفته آینده روز یکشنبه بروم و ببینم که قضیه چیست.
ولی در ارتباط با دستبرد به خانه پدر و مادرتان شما هنوز هیچ صحبتی با هیچ کدام از مقامات و مسئولین نکردهاید، به جایی مراجعه نکردهاید یا جایی به شما اطلاعی داده نشده؟
نه. من روز چهارشنبه یعنی فردا به اداره آگاهی میروم تا قضیه شکایت را پیگیری کنم. آن یک مسئله است، چون بهعنوان دستبرد آن شکایت انجام شده و مسئله پاسپورت یک مسئله دیگر است.
حدس خود شما چیست؟ آیا میتوانید حدس بزنید علت این به قول شما “یورش” به منزل پدر و مادرتان چه بوده یا احیانا از طرف چه کسانی صورت گرفته است؟
نه… راستش میدانید، وقتی آدم در چنین موقعیت تلخی قرار میگیرد، هزار فکر میکند و من فکر نمیکنم که بازگو کردن هیچ کدام از این فکرها درست باشد. ولی برایم مسلم است که این تصاویری که من اینجا میبینم، دقیقا تداعیکننده تصاویریست که قبلا در این خانه اتفاق افتاده. همان نوع بیرون کشیدنها، همان بیحرمتیها، همان خشم نسبت به حتی اشیا و یکجوری نشاندادن اینکه ما میتوانیم هر دری را باز کنیم، ما میتوانیم داخل هر کمدی را ببینیم، ما همه چیز را میتوانیم بیرون بکشیم.
این حس بسیار تلخیست در من و مسلما در بسیاری کسانی که به این خانه علاقه دارند و فکر میکنند حفظ آن برای حافظه جمعی ما مهم است. این تصویر تلخیست که متاسفانه دوباره واقعیت پیدا کرده. تداعیها و این دوباره اتفاق افتادنها واقعا تلخ است. من فقط میتوانم بگویم که روبروشدن با آن بسیار تلخ است. زخم میزند و آن زخمها را دوباره و دوباره زنده میکند.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085