سقوط وقتی آغاز شد که دانش زیر سؤال رفت!
چکیده : در کشور با کسانی در سیستمهای سیاسی و اداری روبهرو هستیم که هم سمت و مقام دارند و هم در حال طی کردن تحصیلات عالی هستند. در اینجا این سؤال پیش میآید که این افراد چگونه فرصت خواهند کرد هر دو کار، یعنی کار اجرایی و کار علمی را همزمان و توأمان انجام دهند؟ در چنین شرایطی اگر چنین افرادی مطالب علمیشان را خودشان تولید نکنند، آیا از منابع ملی سوءاستفاده نکردهاند؟ در چنین شرایطی است که در جامعه با خیل افرادی مواجه میشویم که برای ارتقای شغلی به سمت خرید مدرک جعلی میروند...
تقی آزاد ارمکی
در ساختار علمی کشور ما، سه مؤلفه نقشی اساسی دارند. نخست، بازیگران که همان استادان و معلمان هستند. دوم، دانشجویان و سوم، قواعد و آداب علمی. متأسفانه در چند دهه اخیر هر سه این مؤلفهها مورد مناقشه و هجمه قرار گرفتهاند. آغاز آن هم درست از زمانی بوده است که گروههای سیاسی شروع کردند به زیر سؤال بردن و تخریب استادان و معلمان از تریبونهای مختلف.
از همین جا هم بود که دانشجویان و دانشآموزان از موقعیت اصلی خود خارج شدند. شما دقت کنید اگر نظام علمی را به شکل هرم ترسیم کنیم. لایه اول آن استاد است و لایههای میانی و پایانی را نیز دانشجویان و کارمندان تشکیل میدهند.
این هرم از بالا به پایین و بر اساس ضوابط و قواعد علمی است که کار میکند؛ اما این روزها روابط میان سطوح ولایههای این هرم از بین رفته است. علتش آن است که همیشه در تریبونهای مختلف منزلت استادان و معلمان را نقد کردهایم. استاد را در سطح دانشجو و معلم را در سطح دانشآموز پایین آوردهایم. این همسانی معلم، استاد با دانشآموز و دانشجو، منزلت استاد و معلم را پایین آورده و موجب ضربه زدن به حوزه آموزش شده است.
استاد اقتدارش را از دست داد و دانشجو و دانشآموز اعمال قدرت کرد! چرا که دانشآموز میدانست که مدرسه به پول والدینش نیاز دارد و در نتیجه همین رابطه معیوب، دانش در چشم دانشآموزان یا دانشجویان بیارزش شد و تخصص جای خودش را به مدرک تحصیلی داد و دانشآموز و دانشجو را به این سمت سوق داد که فقط و فقط به گرفتن مدرک تحصیلی فکر کنند، بدون آنکه مهارتی به دست آورند.
در همین اثنا نیز مؤسسات موازی آموزش و پرورش شکل گرفت تا دانشآموزان را با هزاران ترفند به دانشگاه برسانند. در امتداد همین مسیر وقتی دانشآموز تبدیل به دانشجو شد، در خیابانهای این شهر به دنبال خرید پایان نامه یا مقاله افتاد. با این همه همواره این سؤال مطرح میشود که هدف واقعی از گرفتن مدرک چیست؟ کسب علم و دانش واقعی و تأثیرات فردی و اجتماعی آن برای توانا کردن فرد و جامعه، فراهم کردن توسعه کشور(و نه فقط رشد در یک زمینه). حال اگر در جامعهای افراد هدف یا اهداف اصلی را فراموش کنند و اخذ مدرک را فقط برای کسب پرستیژ اجتماعی، به دست آوردن امتیازات و پاداشهای مادی و اقتصادی، کسب قدرت و نفوذ ضروری بدانند آیا مطابق با اصل اهداف حقیقی حرکت کردهاند؟ در چنین وضعیتی است که مدرکگرایی در جامعه شیوع پیدا میکند و افراد تنها به مقوله اخذ مدرک به عنوان یک هدف توجه میکنند و در واقع گرفتن مدرک بالاتر به هدف تبدیل میشود.
در کشور با کسانی در سیستمهای سیاسی و اداری روبهرو هستیم که هم سمت و مقام دارند و هم در حال طی کردن تحصیلات عالی هستند. در اینجا این سؤال پیش میآید که این افراد چگونه فرصت خواهند کرد هر دو کار، یعنی کار اجرایی و کار علمی را همزمان و توأمان انجام دهند؟ در چنین شرایطی اگر چنین افرادی مطالب علمیشان را خودشان تولید نکنند، آیا از منابع ملی سوءاستفاده نکردهاند؟ در چنین شرایطی است که در جامعه با خیل افرادی مواجه میشویم که برای ارتقای شغلی به سمت خرید مدرک جعلی میروند.
متأسفانه در جامعه ما توجه به این موارد بشدت کم شده است. این هم به نظرم تنها به این علت است که ارزش علم را کسانی از بین بردهاند که به دنبال رسیدن به قدرت یا سیاست هستند و نظام آموزشی کشور را از کیفیت به سمت کمیت بردهاند. با این حال باید پذیرفت که وقتی مردم میبینند افراد براحتی و بدون اینکه زحمت درس خواندن به خود بدهند، میتوانند مدرک تحصیلی بخرند، واضح است که به سمت خرید مدرک پیش بروند.
منبع: روزنامه ایران
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085