سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » مذاکرات بحران یا بحران مذاکرات؛ تعامل یا تقابل با غرب...

مذاکرات بحران یا بحران مذاکرات؛ تعامل یا تقابل با غرب

چکیده :مذاکرات هسته‌ای بین ایران و 1+5، یکی از مهم‌ترین مناقشات جهانی پس از جنگ ویتنام است. در 35 سال گذشته، شاید، هیچ اختلافی بین یک کشور جنوب با کشورهای شمال، در این حد مورد توجه نبوده است. اهمیت موضوع به حدی است که کم‌تر مناقشه‌ای است در جهان که در سال‌های اخیر، به اندازه آن، رسانه‌ها، محققین، اتاق‌های فکر و دولتمردان منطقه و شمال و مردم ایران را به خود مشغول کرده باشد و در مورد مردم ایران؛ زندگی و معیشت و آیندة آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده باشد. ...


حسین رفیعی:

مذاکرات هسته‌ای بین ایران و ۱+۵، یکی از مهم‌ترین مناقشات جهانی پس از جنگ ویتنام است. در ۳۵ سال گذشته، شاید، هیچ اختلافی بین یک کشور جنوب با کشورهای شمال، در این حد مورد توجه نبوده است. مخصوصاً در سیزده سال گذشته که دو طرف در صدد حل آن به شکل دیپلماتیک بوده‌اند یکی از مهم‌ترین و بحث‌انگیزترین، مسائل جهان بوده است. در این مسئله نه تنها ۵ کشور حق وتو در شورای امنیت درگیر مستقیم شده‌اند که مجموعه کشورهای اروپایی و کشورهای منطقه خاورمیانه ـ مستقیم و غیرمستقیم ـ تأثیر’گذار و درگیر آن هستند.

ایران، نیز، پس از جنگ تحمیلی، با مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین مناقشه‌ی خارجی خود مواجه می‌باشد. این مواجهه، خود از پیآمدهای انقلاب عمیق، مردمی و مدنی سال ۱۳۵۷ بوده و برای دو طرف تعیین کننده و آینده‌ساز ـ مثبت یا منفی ـ خواهد بود. اهمیت موضوع به حدی است که کم‌تر مناقشه‌ای است در جهان که در سال‌های اخیر، به اندازه آن، رسانه‌ها، محققین، اتاق‌های فکر و دولتمردان منطقه و شمال و مردم ایران را به خود مشغول کرده باشد و در مورد مردم ایران؛ زندگی و معیشت و آینده آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده باشد. اگر بگوییم که برای ما ایرانیان، موضوع مرگ و زندگی، نابودی و رهایی، عقب‌ماندگی و پیشرفت و … انقلاب هم می‌باشد، گزافه نیست، بلکه عین واقعیت است که هم‌اکنون برای مردم عادی هم ملموس و قابل درک شده است.

اگر در ۳۰ سال گذشته‌ی پس از انقلاب، تحولات و تأثیرگذاری‌های مربوط به این قضیه، برای جامعه و مردم عادی عینیت نداشت در چند سال گذشته، تقریباً برای همگان از عمق به سطح آمده و همه‌ی مردم آن را با زندگی روزمره خود درگیر می‌بینند. و از زمان جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین، ایران و مردم آن چنین مورد تهدید و خطر نبوده‌اند. برای مخالفان برنامه‌ی هسته‌ای ایران در جهان نیز سرمایه‌گذاری بر روی بازداری ایران کم‌نظیر است. فقط در یک مورد، ساختن یک “بدافزار”برای تخریب در ماشین‌آلات هسته‌ای ایران، دو دولت قدرتمند با هزینه چند صد میلیون دلار و چند سال وقت صرف کرده‌اند. ترور دانشمندان هسته‌ای و صرف هزینه‌های سنگینی برای روش‌های و شیوه‌های متنوع علیه ایران نیز، حکایت از اهمیت این طرح برای کشورهای غرب و مخالفان منطقه‌ای آن دارد.

این نوزاد ۳۵ سال پیش که می‌توانست با همکاری و تعامل متقابل غرب ـ ایران به سادگی و در چارچوب مقررات شناخته شده، حل و فصل شود، امروزه به غولی برای دو طرف تبدیل شده که دو طرف خود را مورد تهدید می‌بینند. این مهم نیست که این “احساس تهدید” چقدر درست و منطقی و واقعی است ولی این مهم است که به آن به عنوان یک تهدید جدی، نگاه می‌شود و لذا سعی دارند که آن را حل و فصل کنند. در یک سال و چند ماه گذشته، حل و فصل آن هم جدی‌تر شده و هم به نقطه‌ی عطف و مرحله‌ی تعیین کننده نزدیک شده است. گویا، مهلت‌ها و زمان به پایان رسیده و دیگر چاره‌ای نیست که هر دو طرف یکی از دو مسیر را انتخاب کنند:

یا تعامل و سازش و همکاری دو طرف و حرکت به سمت تنش‌زدایی و یا خصومت و دشمنی و جنگ و تخریب و چند ده سال کشت و کشتار و عقب‌ماندگی، چیزی که در منطقه‌ی ما نه بعید است ونه غریب. ۶۷ سال است که غرب با تشکیل کشور آپارتاید اسرائیل، چنین شرایطی را برای مسلمانان منطقه خلق کرده است و اگر ایران را هم بخواهند به کانون جدید تشنج و تنش تبدیل کنند که گروهی از آن‌ها به کمتر از آن راضی نمی‌شوند، بحران و عقب‌ماندگی و خون‌ریزی منطقه دو چندان خواهد شد. در مقطع کنونی، اتفاق میمون، جلوس دو طرف در دور میز مذاکره است. سیزده ماه مذاکرات، دو طرف اصلی ـ ایران و امریکا ـ را بیش از پیش به فهم یکدیگر نزدیک کرده است. فهم یکدیگر، اولین و مهم‌ترین مرحله می‌باشد که به دست آمده است. از این مرحله به بعد اراده‌ای قوی و جهان‌بینی‌ای وسیع و نگرشی تاریخی لازم است تا راهی انتخاب کند که قضاوت آیندگان را به “درایت”، در چهارچوب “مصالح”؛ “منافع” و “امنیت” ملی، داشته باشد و نه خطایی استراتژیک و نابودی سرمایه‌های انباشته ملی. زورگویی و هژمونی‌طلبی غرب سابقه‌ی پانصدساله دارد که با تسخیر امریکا و استعمار آن در شرق شروع شده و همچنان ادامه دارد، هر چند رنگ و لباس عوض کرده ولی محتوای آن، همان است. در کشور ما، درایت و شناخت، علی‌القاعده باید رشد کرده باشد تا با این هژمونی‌طلبی مهارناپذیر، روش‌های مهارپذیر، اتخاذ کند.

سؤال اصلی این است که آیا در تخریب افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، سودان، یمن، یوگسلاوی و … حاکمان این کشورها تقصیر نداشته‌اند؟

آیا نمی‌توانسته‌اند طوری رفتار کنند که “هژمون‌طلب‌ها” و “زورگویان” و “برنامه‌ریزان” غرب را از این رفتار بازدارند؟

نوشتار اخیر، در این مقطع حساس تاریخی ایران، بدین منظور تنظیم شده که خدای ناکرده “سیاست‌سازان” و “سیاست‌کاران” ایران خطای استراتژیک، نکنند و به “پند تاریخ”، “موقعیت جهانی”، “شرایط منطقه”، “مصالح ملی” بیاندیشند، چون عمر جهان طولانی است و ایران ما در آینده هم می‌تواند مبدع و مبتکر و تاریخ‌ساز شود و علی‌القاعده و بر طبق یک سنت الهی، زورگویان هم عمر ابدی ندارند.

این نوشته شامل قسمت‌های زیر است:

۱- مفروضات، ۲- تحریم‌ها، ۳- مسأله‌ی هسته‌ای ایران، ۴- خروج از بحران و راه‌حل.

فایل پی دی اف این یادداشت را از اینجا دریافت کنید

اول ـ مفروضات:

۱- شروع مذاکرات هسته‌ای در یک سال گذشته، تا هم‌اکنون و تا همین‌جا امری مثبت و در راستای امنیت ملی ارزیابی می‌شود. حتی اگر به “توافق جامع”، نیانجامد. در خلال مذاکرات خیلی از واقعیت‌ها برای دو طرف روشن شده است.

۲- پیچیدگی این مذاکرات، پیچیدگی انباشته ۳۵ سال تخاصم، قطع رابطه، تخریب روابط و تبلیغات ایران و امریکا علیه یکدیگراست. انتظار این که تلنبار شدن ۳۵ سال مشکلات را بتوان به سادگی و به سرعت ـ حتی چند ساله ـ پایان داد، نادرست و غیر عملی است. مگر یک چرخش استراتژیک در دو طرف، حادث شود. ایران به واقع دوست امریکا شود و امریکا این دوستی را به یقین بپذیرد و یا ایران با ایجاد وحدت ملی، شرایط را به نفع مصالح ملی، تغییر دهد. و امریکا، در شرایط جدید، رویکرد خود را نسبت به ایران تغییر دهد.

۳- مذاکرات هسته‌ای ضروری است ولی اصل قضیه نیست. مسائل دیگری هم وجود دارد که ناشی از تقابل دو استراتژی ـاستراتژی امریکا و جمهوری اسلامی ـ در ۳۵ سال گذشته می‌باشد.رویکرد دو استراتژی در مورد؛ مسئله اعراب ـ اسرائیل، هژمونی منطقه‌ای، رابطه با روسیه و… جزئی از آن است. اگرچه مسئله‌ی هسته‌ای سابقه‌ی سی سال کار دو طرف و ۱۳ سال مذاکره دارد و بسیار پیچیده می‌نماید و ایران توانسته آن را به صورت مسئله کشورهای بزرگ در شکل ۱+۵ درآورد ولی اصل قضیه، به تقابل همان دو استراتژی برمی‌گردد که در این مقطع زمانی نمود کنونی را یافته و به مرحله تعیین‌کننده رسیده است.

۴- در ۳۵ سال گذشته ایران سعی کرده است که قضیه را با دور زدن امریکا حل کند و امریکا سعی کرده بهانه‌های دیگری برای ایران بتراشد و با تهاجم ـ حمله نظامی در مواردی ـ مسئله ایران را فیصله دهد ولی عملاً امکان پذیرنشد تا اینکه مذاکرات یک سال گذشته نشان داد که چغندربزرگ در ته توبره امریکاست. بدون امریکا قضیه حل شدنی نیست.[۲]

۵- جنگ‌طلبان امریکا ـ طرفداران حمله‌ی نظامی ـ مخالف حل دیپلماتیک قضیه هستند بلکه برتداوم و گسترش تحریم‌‌ها تأکید دارندو در روند مذاکرات کارشکنی می‌کنند تا شرایط برای حمله نظامی فراهم شود و در ضمن ایران هر روز ضعیف‌تر شود و واکنش‌های داخلی هم به مرحله تعیین‌کننده برسند. اوباما که طرفدار حل دیپلماتیک قضیه می‌باشد، ممکن است عمری طولانی در قدرت نداشته باشد.

۶- متحدان منطقه‌ای امریکا ـ اسرائیل، عربستان، ترکیه، قطر، امارات… ـ به دلایلی دل‌خوشی از ایران ندارند، یا احساس ترس می‌کنند. و یا برخورد منافع با ایران دارند. نفوذ ایران در بحرین، عراق، لبنان، سوریه، فلسطین و یمن را تهدیدی بالقوه در مورد هژمونی خود یا تهدید خود می‌بینند و با توافق مخالفند و حتی مستقیماً در روند مذاکرات تخریب می‌کنند تا آن را به بن‌بست برسانند.

۷- داعش و تشکیل “دولت اسلامی” اگر چه با این رویکرد وحشیانه، عمری پایدار نخواهد داشت ولی بحران‌آفرین مهمی است که ذاتاً علیه ایران (شیعه) است و به کمک بعضی کشورها سعی دارد که تقابل در منطقه را به تقابل تاریخی سنی ـ شیعه، تبدیل کند. به هر حال، زمینه بسیار مهمی برای بازی‌های سیاسی خطرناکی بر علیه‌ی آینده‌ی منطق خاورمیانه است.[۳]

۸- در ۳۵ سال گذشته، ایران صدمات، لطمات و عدم نفع بسیار زیادی از تحریم‌ها داشته است. نفی این صدمات توسط مسوولان، واقعیت ملموس و قابل محاسبه را نفی نمی‌کند؟ صدها میلیارد دلار درآمد ارزی، چند میلیون مهاجر ـ فرار مغزها ـ، فرار سرمایه‌ها، کاهش تولید ملی، رشد فقر، فساد، تبعیض اگرچه بخش مهمی از آن به سوءمدیریت، ضعف مدیریت، تخریب مدیریت‌ها…مربوط است ولی بخشی هم که قابل ملاحظه است به تحریم‌ها برمی‌گردد. مقایسه ساده‌ای بین ایران، کره جنوبی، ترکیه، امارات متحده عربی… عمق عقب‌ماندگی ۳۵ ساله را نشان می‌دهد. که ترکیب مدیریت‌ها و تحریم‌ها عامل آن هستند.

۹- ۳۵ سال فعالیت‌های هسته‌ای مربوط به غنی‌سازی اورانیم هزینه‌های سنگینی را تحمیل کرده که آمار دقیقی از آن در دست نیست. و امروز کار را به نقطه شکننده‌ی کنونی کشانده است. برق هسته‌ای، هم در زمان شاه و هم اکنون، برای ایران اقتصادی نیست و اصلاً توجیه ندارد. در زمان شاه طرحی استعماری و در راستای ژاندارمی شاه بود و جمهوری اسلامی هم بهر دلیلی به دام آن افتاده و توطئه‌ی امریکا هم در این ماجرا نقش داشته است.

۱۰- ایران،هم اکنون در خیلی از زمینه‌ها؛ به لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، اشتغال، بیکاری، فسادمالی ـ اداری، ارتشاء، همبستگی ملی، سرمایه اجتماعی و… در مرحله‌ی هشدار و خطر قرار دارد که شایسته انقلاب و توان ملی آن نیست.

۱۱- ایران بالذات یک ابرقدرت بالقوه‌ی منطقه‌ای است. ذخائر طبیعی، نیروی انسانی، موقعیت استراتژیک،تنوع اقلیمی، سابقه‌ی تاریخی ـ تمدنی،… این ادعّا را تأیید می‌کنند که ایران یک ابرقدرت منطقه‌ای قدرتمند می تواند باشد. این توان بالقوه در خیلی از موارد بالفعل نشده است. فقط در بخش نفوذ در منطقه و توسعه‌ی بخش‌‌هایی از صنایع نظامی پیشرفت‌هایی داشته‌ایم و البته با تنش‌هایی که درشأن یک ابرقدرت بالقوه پایدار نمی‌باشد.

۱۲- حاکمیت غالب در جمهوری اسلامی برای پایداری جناح خود اقدامات متعددی انجام داده است، چه در داخل و چه در خارج. در داخل حذف و منزوی و تعطیلی سازمان‌های سیاسی و حتی ملکوک کردن شخصیت‌های منفرد و بی‌آینده کردن هر رقیبی برای آینده مملکت. ولی از درون جمهوری اسلامی در ۱۳۷۶، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲جریان‌هایی نسبتاً متفاوت با جریان رسمی و غالب خودنمایی کرده‌اند. اصلاح‌طلبان در ۷۶، سبزها در ۸۸ و اعتدالیون در ۹۲. این جریان‌ها از طریق “دموکراسی ـ استصوابی” به قدرت رسیدند ـ در ۷۶و۹۲ ـ و یا می‌توانستند به قدرت برسند، در ۱۳۸۸. اصلاحات را نگذاشتند و خودش هم نتوانست، منشاء اصلاح جدی شود.سبزها که عمیق‌ترین و گسترده‌ترین جنبش اصلاحی بودند، نام “فتنه” گرفتندو سرکوب و بازداشت… دامن آنها را گرفت و اعتدالیون که در۹۲ وارد قدرت شدند،درگیر هستند و در چالش جدی، یا توفیق یا زمین‌گیر،شدن. برای اعتدالیون چه پیش خواهد آمد، هنوز معلوم نیست ولی سرنوشت این جریان با مذاکرات هسته‌ای، محکم گره خورده است. تقابل‌هایی جدی با آن وجود دارد.

۱۳- جریان غالب در جمهوری اسلامی، آخرین ابتکار مؤثر خود را در سال ۱۳۸۴ و بعد در ادامه‌ی آن در ۱۳۸۸ بکاربرد و الگوی جدیدی که می‌توان آن را الگوی “پوپولیستی ـ چینی” نامید به عرصه آورد. این الگو بدجوری شکست خورد و امکانات جمهوری اسلامی را نابود کرد و نزدیک بود که بازی با غرب را به پایان غم‌انگیز و نابودکننده آن، برساند. به واسطه‌ی همین شکست و ناکامی بود که اعتدالیوان پذیرفته شدند و در رویکردی کاملاً مثبت رأی مردم «حق‌الناس» نامیده شد و کاندیداهای تأیید شده استصوابی، «مساوی‌الحقوق» شدند و از نظامیان خواسته شد که در تغییر روند انتخابات دخالت نکنند. این اقدام در عرصه‌ی سیاسی جامعه، دستاورد مهمی بود و امید می‌رفت تعمیق پیدا کند.ولی فضا برای تحقق ابتکارات رئیس جمهور، هر روز بدتر می‌شود تا حدی که در موارد متعددی آقای روحانی گله می‌کند و تذکر می‌دهد و گرفتاری‌هایی خود را رسانه‌ای می‌کند.

۱۴- توفیق ریاست جمهوری روحانی با چند مسئله مهم پیوند خورده است:

الف ـ مذاکرات هسته‌ای با ۱+۵ و مسئله تحریم‌ها و تشنج‌زدایی در منطقه و جهان

ب ـ ایجاد وفاق ملی، رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی، فرهنگی… و به قول خود آقای روحانی تبدیل فضای سنگین امنیتی به فضای فرهنگی ـ سیاسی.

ج ـ ایجاد رونق نسبی اقتصادی و کاهش تورم و بهبود فضای کسب‌وکار و به عبارتی بهتر کردن معیشت مردم.

از آنجائیکه مذاکرات هسته‌ای و بالتبع آن تحریم‌ها، می‌رود که مسئله “مرگ ـ زندگی” جمهوری اسلامی و مردم ایران شود، در این نوشتار سعی می‌کنیم به این دو بپردازیم:

دوم ـ کلاف درهم تنیده‌ی تحریم‌ها[۴]

از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ ـ روز گروگان‌گیری ـ تحریم‌های امریکا بر علیه ایران آغاز شده‌اند که بتدریج گسترده و تعمیق یافته‌اند و از ۲۰۰۶ تحریم‌های چندجانبه اروپا و شورای امنیت هم به آن اضافه شده‌اند تا به مرحله کنونی رسیده‌ایم. مبتکر و پی‌گیر اصلی این تحریم‌ها امریکا است که در مراحل اولیه یک‌جانبه و به‌تدریج به سمت اجماع جهانی ـ جامعه اروپا و شورای امنیت ـ پیش رفته است. سعی می‌کنیم، نسبتاً به تفصیل؛ نوع و گستره این تحریم‌ها را ابتدا مشخص کنیم تا بعداً بتوان چشم‌انداز توفیق مذاکرات و تعلیق یا لغو آنها را بهتر دید.

مراحل مختلف تحریم‌ها

۱- موج اول تحریم‌ها (۱۹۷۹-۱۹۹۵): تحریم‌های یک جانبه امریکاست در واکنش به گروگان‌گیری و مواضع ضدامریکایی و ضداسرائیلی جمهوری اسلامی و حمایت ایران از گروه‌های مبارز منطقه‌ای.

۲- موج دوم تحریم‌ها (۱۹۹۵-۲۰۰۶): که باز هم یک‌جانبه و از طرف امریکا هستند به منظور؛ تضعیف حکومت ایران و هدف اصلی آنها صنایع نفت و گاز ایران و جلوگیری از دسترسی ایران به تکنولوژی هسته‌ای و موشکی عنوان شده‌اند. در این مرحله امریکا از اهرم مجازات برای شرکت‌هایی که با ایران در این زمینه‌ها معامله می‌کردند، استفاده کرده‌ و آنها را به حمایت از تحریم‌ها ترغیب می‌نمود.

۳- موج سوم تحریم‌ها (۲۰۰۶-۲۰۱۰): مجازات‌های هدفمند چندجانبه بین‌المللی به منظور تحدید و توقف فعالیت‌های هسته‌ای ایران بوده‌اند.

۴- موج چهارم تحریم‌ها (۲۰۱۰ تاکنون): در این مرحله؛ شدیدترین تحریم‌های وسیع و هماهنگ، چندجانبه و یک‌جانبه همراه با جریمه‌های سنگینی بر علیه کسانی که با ایران همکاری کرده‌اند و یا می‌کنند و تحریم‌ها را دور زده‌اند، اعمال شده است.

انواع تحریم‌ها

۱- فرمان اجرایی ریاست جمهوری امریکا که مستقل از کنگره بوده و ریاست جمهوری می‌تواند آنها را مستقلاً لغو کند.

۲- تحریم‌های کنگره‌ امریکا که باید توسط کنگره لغو شوند ولی رئیس جمهور در شرایطی می‌‌تواند بطور موقت آنها را تعلیق کند.

۳- تحریم‌های جامعه اروپا که ۲۷ کشور مشترکاً آنها را اعمال کرده‌اند و لغو آنها هم به اجماع این ۲۷ کشور احتیاج دارد.

۴- تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل که باید توسط خود شورای امنیت و با توجه به حق وتوی ۵ کشور، لغو شوند.

تحریم‌های یک جانبه امریکا

۱- ۱۲ نوامبر۱۹۷۹ تحریم واردات نفت خام از ایران

۲- ۱۴ نوامبر ۱۹۷۹ مسدود کردن ۱۲ میلیارد دلار دارایی‌های ایران در امریکا

۳- ۷ آوریل ۱۹۸۰ ممنوعیت صادرات کالا به ایران و محدودیت شدید مناسبات مالی با ایران

۴- ۱۷ آوریل ۱۹۸۰ ممنوعیت تمام واردات از ایران و منع شهروندان امریکا از سفر به ایران و انجام معاملات اقتصادی با این کشور. طبق توافق الجزایر باید این تحریم‌ها لغو می‌شدند لذا در ۲۳ژانویه ۱۹۸۱ این فرمان اجرایی لغو شد ولی مجدداً در ژانویه ۱۹۸۴ و پس از انفجار محل اقامت تفنگداران امریکا در بیروت برقرار شد که علاوه بر موارد قبلی، نمایندگان امریکا در سازمان‌های بین‌المللی موظف به رأی دادن علیه اختصاص وام به ایران شدند و همچنین ممنوعیت صادرات کالاهایی که مصرف دو گانه دارند. (مصرف عادی و مصرف درساخت سلاح‌های کشتار جمعی).

۵- در ماه اوت ۱۹۸۶ کنگره امریکا قانون منع صادرات تسلیحاتی و لوازم یدکی به ایران را تصویب کرد.

چند ماه پس از رهاشدن گروگان‌های امریکا در لبنان دولت امریکا مخفیانه با فروش اسلحه به ایران از تحریم‌ها تخطی کرد که، ماجرای “ایران گیت” را به دنبال داشت و منجربه تحولات مهمّی در داخل ایران گردید.

۶- ۲۹ اکتبر ۱۹۸۷ حکم اجرایی ممنوعیت واردات از ایران، صادر شد.

۷- در سال ۱۹۹۲ کنگره امریکا قانون منع گسترش تسلیحاتی ایران ـ عراق را تصویب کرد که فروش هر نوع سلاح به ایران هم ممنوع شد.

۸- با قرارداد ساخت نیروگاه بوشهر بین ایران و روسیه در ۱۹۹۵، کلینتون مجازات‌های ایران را تشدید کرد.

۹- در ۱۵ مارس ۱۹۹۵ کلینتون اعلام وضعیت فوق‌العاده در روابط میان دو کشور کرد. از آن زمان، هر ساله این مصوبه توسط روسای جمهورامریکا، تمدید شده است.

۱۰- ۱۵ مارس ۱۹۹۵ ممنوعیت مراودات با ایران در مورد صنایع نفت، گاز و پتروشیمی.

۱۱- ۶ می ۱۹۹۵ ممنوعیت برخی مراودات با ایران و گسترش تحریم‌ها.

۱۲- ۱۹ اوت ۱۹۹۷ ممنوعیت برخی مراودات با ایران. اقلامی با بیش از ده درصد محتوای کالاهای امریکایی به عنوان محصول امریکایی شناخته می‌شوند.

۱۳- احکام اجرایی ۱۳۰۵۹، ۱۹۹۵۹ و ۱۲۹۵۷ بعداً در قانون “حمایت از آزادی ایران” در سال ۲۰۰۶ مدون شدند که دیگر رئیس جمهور نمی‌تواند آنها را تغییر دهد. منظور از “حمایت از آزادی ایران” کمک به “براندازان” جمهوری اسلامی است و در واقع حرکت به سمت “آزاد کردن ایران” ! (با توجه به بند ۱۸)

۱۴- ۶ اوت ۱۹۹۶، قانون تحریم ایران ـ لیبی به تصویب کنگره رسید ولی در سال ۲۰۰۴ بخش لیبی به علت توافق لیبی با امریکا، لغو شد. این تحریم‌ها شامل فروش بنزین، سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و پتروشیمی، تأمین بیمه نفتکش‌های ایران می‌شود.

۱۵- در سال ۲۰۰۰ کنگره امریکا قانون منع گسترش تسلیحاتی ایران را تصویب کرد که به موجب آن، تحریم‌ها علیه شرکت‌های خارجی درگیر در برنامه سلاح‌های کشتار جمعی و موشک‌های بالستیک ایران، اعمال می‌شود.

۱۶- ۲۸ ژوئن‌ ۲۰۰۵، انسداد دارایی‌های نهادها و سازمان‌های گسترش‌دهنده تسلیحات کشتار جمعی و حامیان آنها، شامل؛ سازمان انرژی اتمی ایران، تعداد زیادی از بانک‌ها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (برای اولین بار شامل یک نیروی نظامی می‌شود.)

۱۷- ژانویه ۲۰۰۶ فعالیت سه کشور اروپایی مذاکره‌کننده با ایران، به شکست کامل منتهی شد، ایران غنی‌سازی را از سر گرفت و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، موضوع را به شورای امنیت ارجاع داد.

۱۸- در ۲۰۰۶ کنگره امریکا “قانون حمایت از آزادی در ایران” (IFSA) را تصویب و کمک مالی به اپوزیسیون ایران را تصویب کرد و “حمایت از دموکراسی” به سیاست رسمی و علنی امریکا تبدیل شد. با توجه به بند ۱۳.

۱۹- در ژانویه ۲۰۰۶، معاون امور تروریسم و اطلاعات ملی خزانه‌داری امریکا، در مورد ایران یک اقدام جهانی را برای فشار بر بخش خصوصی در جهان، برای محدود کردن تجارت با ایران را آغاز کرد.دانش‌جعفری وزیر سابق دارایی آن را «یک بازی جدی و نفس‌گیر شطرنج» نامیده و یک مقام امریکایی گفت: «این تهاجمی‌ترین و مستقیم‌ترین اقدامی است که موفق به شروع آن شده‌ایم. و به نتیجه خواهد رسید.» همین اقدامات بود که به جریمه‌های سنگین بانک‌ها و شرکت‌های اروپایی، ژاپنی… که با ایران مراوده مالی و تجاری داشته‌اند، منجر شد.

۲۰- در ۲۰۰۷ وزارت خزانه‌داری امریکا بانک‌‌های اصلی ایران را در لیست سیاه قرار داد و برای دنباله‌روی از امریکا، بر سایر کشورها، فشار آورد. دلیل امریکا انتقال پول به حزب‌الله لبنان و حماس توسط این بانک‌ها بود.

۲۱- ۱۸ جولای ۲۰۰۷ مسدود شدن اموال افرادی که اقدامات ثبات‌دهنده در عراق را تهدید می‌کنند.

۲۲- اول جولای ۲۰۱۰، قانون جامع تحریم، پاسخگویی و محرومیت ایران (CISADA).

23- 2010، فروش بنزین، فروش سوخت هواپیما و دیگر محصولات سوختی به ایران ممنوع شد و بانک‌های خارجی که با ایران مراودات مالی دارند در لیست سیاه دسترسی به سیستم مالی امریکا قرار گرفتند.برای پایان دادن به تحریم‌های مربوط به حقوق بشر، ایران باید بدون قیدوشرط همه زندانیان سیاسی را آزاد کند، یک تحقیق و تفحص شفاف در مورد کشتار و دستگیری معترضان سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) را آغاز کند، به نقض حقوق بشر پایان دهد و یک سیستم قضایی مستقل ایجاد کند.

۲۴- ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۰ مسدود کردن اموال هشت نفر از مقامات ایران (از جمله محمدعلی جعفری، حیدرمصلحی،سعیدمرتضوی،…) که در نقض حقوق بشر دست داشته‌اند.

۲۵- ۲۹ آوریل ۲۰۱۰ مسدود کردن دارایی افراد و نهادها (سپاه قدس و قاسم سلیمانی).

۲۶- ۸ نوامبر ۲۰۱۱، گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که در آن ابعاد احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای ایران تشریح شده بود.

۲۷- حکم اجرایی ۲۳ می ۲۰۱۱، اعمال تحریم‌های مالی مصوب در قانون تحریم ایران را اجرایی می‌کند.

۲۸- ۲۱ نوامبر۲۰۱۱، فهرست افراد مورد تحریم، جهت شمول اشخاص درگیر در صنعت انرژی و پتروشیمی ایران، اعلام شد.

۲۹- ۲۱ نوامبر۲۰۱۱، اعلام اینکه بانک مرکزی ایران به عنوان یکی از «موسسات پول‌شوئی» است.

۳۰- ۳۱ دسامبر ۲۰۱۱، اوباما قانون «اختیار دفاع ملی ۲۰۱۲» (NDII) را امضاء کرد. براساس این قانون، بانک‌های خارجی از انجام معاملات مالی مربوط به نفت از طریق بانک مرکزی ایران، منع می‌شدند.

۳۱- ۵ فوریه ۲۰۱۲، انسداد اموال دولت ایران و مؤسسات مالی ایران (الزام مؤسسات مالی امریکا.)

۳۲- ۳۰ جولای ۲۰۱۲ تحریم هر خریدار جدید محصولات انرژی ایران.

۳۳- ۱۰ اوت ۲۰۱۲، تصریب قانون «کاهش تهدید ایران و حقوق بشر سوریه» توسط کنگره،این قانون موارد زیر را ممنوع می‌کند: هرگونه کمک به ارتقاء سطح توانمندی ایران برای گسترش صنایع نفتی (در داخل و خارج ایران)، کمک به ایران برای نقل و انتقال نفت خام، نفت پالایش شده، خدمات تضمینی، بیمه برای شرکت ملی نفت ایران (NIC) و شرکت نفتکش ایران (NITC)و خرید و یا تسهیل بدهی‌های ایران.ممنوعیت خدمات پیام‌رسانی مالی به بانک‌های ایرانی و ممنوعیت تحصیل دانشجویان ایران در رشته‌های مربوط به انرژی، علوم هسته‌ای، مهندسی هسته‌ای در دانشگاه‌های امریکا. ارسال در آمدهای نفتی ایران به این کشور، ممنوع شد.

۳۴- ۲۰۱۲ تصویب قانون «قانون آزادی و منع گسترش تسلیحاتی ایران» این قانون تمامی صنعت انرژی، کشتیرانی، کشتی‌سازی و مدیریت بندری ایران را به عنوان “موسسات گسترش تسلیحات” در لیست سیاه قرار داد. همچنین انتقال فلزات گران‌بها را ممنوع کرد که ایران نتواند به جای نفت، طلا دریافت کند و رادیو و تلویزیون ایران هم شامل تحریم گردید.

تحریم‌های چند جانبه و هماهنگ با امریکا توسط اروپا

۱- ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷، موضع مشترک شورای اروپا در مورد اقدامات محدودکننده نسبت به ایران.

۲- ۲۳ آوریل ۲۰۰۷، اصلاحیه موضع مشترک شورای اروپا در رابطه با اقدامات محدود کننده علیه ایران (تحریم تسلیحاتی و ممنوعیت ارائه وام به ایران) این مصوبه بارها توسط شورای اروپا بازنگری و تکمیل شد و نام افراد جدیدی به لیست سیاه اضافه شد.

۳- ۲۶ جولای ۲۰۱۰ قانون شورای اروپا که تأمین تجهیزات و یا وام برای صنعت نفت ایران و مراودات مالی با افراد و موسسات موجود در لیست سیاه را ممنوع می‌کند. انتقال بیش از ده هزار یورو را ملزم به اعلام و مبلغ بیش از چهل هزار یورو را ملزم به کسب اجازه می‌نماید و تمدید و تجدید قراردادهای امضاء شده قبل از تصویب این قانون را ممنوع می‌کند. بازرسی محموله‌های مشکوک از ایران و به ایران، الزامی می‌شود.

۴- ۱۲ آوریل ۲۰۱۱ شورای اروپا علاوه بر گذاشتن نام افراد متهم به نقض حقوق بشر در لیست سیاه، تجهیزات کنترل اطلاعاتی و ردیابی و شنود و فن‌آوری قابل استفاده برای اهداف سرکوبگرانه را مشمول تحریم کرد.

۵- پس از گزارش نوامبر ۲۰۱۱ آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مورد ابعاد احتمالی نظامی هسته‌ای ایران بریتانیا مناسبات مالی با ایران ـ از جمله با بانک مرکزی ایران ـ را قطع کرد. پس از این بود که سفارت انگلیس در تهران توسط عده‌ای به راحتی و بدون مانع،اشغال شد.

۶- اول دسامبر ۲۰۱۱، اتحادیه اروپا فهرست موسسات مورد تحریم را گسترش داد.

۷- ۲۳ ژانویه ۲۰۱۲، شواری اروپا در مورد کاهش تدریجی واردات نفت از ایران به توافق رسید.

۸- ۲۳ مارس ۲۰۱۲، شواری اروپا از دسترسی ایران به سیستم خدمات پیام مالی جلوگیری کرد در نتیجه انجمن جهانی برای انتقال مالی بین‌المللی (سوئیفت ـ Swift)، تمامی بانک‌های ایران را از شبکه خود خارج کرد.

۹- ۱۵ اکتبر ۲۰۱۲، باز هم شورای اروپا تحریم‌ها را افزایش و گسترش داد. که شامل واردات گاز از ایران، صادرات گرانیت، محصولات نیمه تمام شده فلزی و تجهیزات و فن‌آوری کشتی‌سازی به ایران می‌شد. ژاپن، کره جنوبی، استرالیا، زلاندنو، کانادا، سوئیس و نروژ هم به این تحریم‌ها پیوستند.

تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد

در فوریه ۲۰۰۶ به دنبال شکست مذاکره با سه کشور اروپایی و عدم موافقت ایران به تعلیق برنامه‌غنی‌سازی، آژانس پرونده ایران را به شورای امنیت فرستاد و این شورا به مرور قطعنامه‌های زیر را تصویب کرد:

۱- قطعنامه ۱۶۹۶،۳۱ ژوئیه ۲۰۰۶ که از ایران می‌خواست که به مطالبات آژانس تمکین کرده و طی ۳۰ روز فعالیت‌های غنی‌سازی خود را متوقف کند.

۲- قطعنامه ۱۷۳۷، ۲۷ دسامبر۲۰۰۶ که براساس آن ارائه مواد و فنون هسته‌ای به ایران و سفرهای بین‌المللی افراد مربوط به برنامه هسته‌ای و موشکی ایران منع و دارایی‌های این افراد و مؤسسات مربوط توقیف می‌شود. لغو آن به گزارش آژانس موکول شده که تمامی فعالیت‌های هسته‌ای ایران را تأیید کند. تحصیل دانشجویان مرتبط با رشته‌های هسته‌ای را نیز ممنوع می‌کند.

۳- قطعنامه ۱۷۴۷، ۲۴مارچ ۲۰۰۷، این قطعنامه فهرست تحریم‌ها را گسترش داد و هرگونه وام و کمک مالی به ایران به جز موارد مربوط به توسعه و اهداف انسان‌دوستانه. صادرات تسلیحاتی ایرانی را ممنوع کرد.

۴- قطعنامه ۱۸۰۳، ۳ مارس ۲۰۰۸، فهرست سیاه افراد و شرکت‌های ایرانی را گسترش داد و کشورهای عضو را موظف به بازرسی کالاهای مشکوک ایرانی کرد.

۵- قطعنامه ۱۹۲۹، ۹ ژوئن ۲۰۱۰، این قطعنامه فروش سلاح متعارف را به ایران ممنوع و فهرست افراد و موسسات مورد تحریم را گسترش داد، ممنوعیت مسافرت‌ها را که قبلاً شکل توصیه داشت، الزام آور کرد. به کشورهای عضو اختیار داد که هرگونه محموله ایرانی را بازرسی کنند، سرمایه‌گذاری ایران را در صنعت اورانیم و فعالیت‌ها مربوط به آن را در سایر کشورها ممنوع کرد، ارائه خدمات مالی ـ از جمله بیمه ـ به مؤسسات ایرانی مشکوک به شرکت در فعالیت‌های هسته‌ای و ایجاد شعبه‌های جدید بانک‌های ایرانی در خارج را ممنوع کرد. در مورد اجرای این قطعنامه، گزارش کشورهای عضو ضروری شده بود که در سال ۲۰۱۱، ۲۵ درصد و سال ۲۰۱۲، ۴۰ درصد کشورهای عضو سازمان ملل در رابط با این مصوبه، گزارش داده‌اند.

اِعمال و دور زدن تحریم‌ها

امریکا درصدد “اِعمال تحریم‌ها” و ایران درصدد “دورزدن” آنها بوده است. کدامیک موفق بوده است؟ برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید آنچه دو طرف عمل کرده‌اند را بیاوریم و سپس به تحلیل و ارزیابی این دورویکرد تقابلی بپردازیم.

امریکا برای اجرای تحریم‌ها، اقدام به اعمال مجازات‌های سخت و سنگین به نقض‌کنندگان تحریم‌ها کرد:

– در ماه می ۲۰۱۱ برخی از شرکت‌های ونزوئلا، امارات متحده عربی، موناکو، اسرائیل و… که در تجارت نفت با ایران، نقض قانون تحریم ایران (ISA) را کرده بودند مورد تحریم امریکا قرار گرفتند.

– بانک‌های زیر را امریکا جریمه کرده است: بانک USB سوییس (یکصدمیلیون دلار)، بانک هلندی ABN (80 میلیون دلار)، بانک لوید ـTSB بریتانیا (۳۵۰ میلیون دلار)، بانک Credit Suisse (563 میلیون دلار)، بانک بریتانیایی بارکلی (۲۹۸ میلیون دلار)، بانک هلندی IMG (619میلیون دلار)، بانک ژاپنی میتسوبیشی (۶/۸ میلیون دلار)، بانک انگلیسی Standard Chartered Bank (674 میلیون دلار) و بانک انگلیسی HSDC (92/1 میلیارد دلار) و … این اقدامات شرکت‌ها و بانک‌های دنیا را بسیار محتاط کرد که حتی در معاملات مجاز با ایران هم، اقدام نکنند و چون قوانین تحریم‌ها مرتباً تغییر می‌کنند و محدودیت را افزایش می‌دهند، یک معامله ممکن است در شروع فرآیند مجاز باشد ولی در میانه یا پایان آن غیرمجاز گردد.

ایران برای نفوذ در دیوار تحریم‌ها دستش خالی نبوده و از امکاناتی برخوردار بوده است: کارشناسان بین‌المللی معتقدند که ایران «در دور زدن تحریم‌ و هم در پاک کردن ردپایش بسیار تواناست» یکی از مقامات بلندپایه ایران به گروه بحران بین‌المللی گفته است که: «پس از سه دهه زندگی زیر تحریم ما اکنون در موقعیتی هستیم که می‌توانیم در این زمینه خدمات مشاوره‌ای ارایه کنیم و تجربیات و دانش خود را در اختیار کشورهایی قرار دهیم که در شرایط مشابهی هستند» دلیل این حرف‌ هم این است که بازار ایران از کالاهای امریکایی انباشته است.

ایران چگونه تحریم‌ها را دور می‌زند؟به روش‌های زیر:

– تغییر پرچم کشتی‌های خود و ثبت آنها در محدوده‌های قانونی که سیستم حقوقی ضعیفی دارند. یک مقام سازمان ملل در مصاحبه با گروه بحران گفته است که در فاصله سپتامبر ۲۰۰۸ تا فوریه۲۰۱۲ شرکت خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران و شرکت‌های وابسته دست کم ۸۷۸ بار، نام و پرچم و یا جزئیات اطلاعات مالکیتی ۱۴۴ کشتی خود را عوض کرده اند.

– از کار انداختن دستگاه‌های ردیاب کشتی‌ها برای مخفی نگهداشتن حرکات کشتی‌ها،

– آمیختن محصولات نفتی با تولیدات کشورهای دیگر.

– افزایش تولید و صادرات برخی محصولات نفتی که کمتر مورد موشکافی هستند،

– استفاده از انبارهای دور برای مخفی کردن محموله‌های نفتی،

– انتقال کشتی به کشتی نفت در میان اقیانوس

واقعیت این است که اگرچه تحریم‌ها به هدف ظاهری و اعلام شده امریکا که «قطع فعالیت‌های هسته‌ای ایران» است، نرسیده‌اند ولی تا قبل از توافق ژنو در موارد زیر مؤثر بوده‌اند:

۱- فروش نفت و محصولات پتروشیمی را مختل کرده،

۲- سیستم بانکی ایران را از شبکه بانکی جهانی جدا ساخته،

۳- کشور را مجبور به معاملات کم‌بازده کرده،

۴- باعث اختلال در واردات کالاهایی با مصرف دوگانه شده،

۵- و حتی ورود مواد غذایی و دارویی را هم دچار مشکل جدی کرده است.

در ادامه‌ی این روند امریکا و متحدانش به دنبال تحریم‌های جدیدی بودند که فعلاً با توافق ژنو معلق شده‌اند ولی از دستور کار خارج نشده‌اند. این تحریم‌ها عبارتند از:

۱- تحریم کامل تمامی تجارت و سرمایه‌گذاری (به استثناء غذا و دارو)

۲- تحریم بین‌المللی صادرات نفت (مانند آنچه برای صدام در یک دوره ده ساله پیش آمد)

۳- ممنوعیت کلیه پروازهای مسافربری و باری به ایران و از ایران.

۴- ممنوعیت سفر همه‌ی مسوولان جمهوری اسلامی به سایر کشورها.

۵- اخراج نمایندگان ایران از سازمان‌های بین‌المللی.

آثار تحریم‌ها در زمینه‌های مختلف

نکته‌ی اساسی که باید به آن توجه کرد، تفکیک؛ ضعف مدیریت، سوء مدیریت، فسادمالی ـ اداری در ایران از تحریم‌هاست. این کار مشکلی است و نمی‌توان آن را به راحتی کمّی کرد. ولی می‌توان گفت که اگر یک مدیریت قوی، سالم و سیال می‌داشتیم، آثار تحریم‌ها بسیار کمتر می‌بود. کارهای مستقل و گسترده‌ی پژوهشی لازم است تا تأثیر مدیریت، فسادمالی ـ اداری و تحریم‌ها را روی “عدم نفع” و “خسارت‌های مستقیم” اقتصادی در ۳۵ سال گذشته، کشف کرده و از هم تفکیک کند. غرب و مبتکران تحریم‌ها چند ادعا داشته‌اند. یکی اینکه تحریم‌ها هوشمند بوده و متوجه حاکمیت ایران هستند و نه مردم. این ادعا آگاهانه یا ناآگاهانه نادرست است و به همین دلیل ایران دوستان واپوزیسیون اصلاح‌طلب مرتباً با تحریم‌ها مخالفت کرده‌اند که در سطور آینده به آن خواهیم پرداخت. ادعای دیگر تحریم‌‌کنندگان، این بوده است که با تحریم‌ها می‌خواهیم ایران را وادار به رعایت حقوق بشر کنیم. این ادعا هم بسیار ضعیف است و تحریم‌کنندگان در این بخش هم بسیار کم‌توجه بوده‌اند و به آن بهای مناسب را نداده‌اند. بلکه برعکس هدف تحریم‌کنندگان برنامه هسته‌ای، حیطه‌ی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران بوده است. ما در این نوشتار به این زمینه‌ها می‌پردازیم:

تأثیر تحریم‌ها بر برنامه هسته‌ای و موشکی ایران

واقعیت این است که ایران علیرغم تحریم‌ها در زمینه‌های هسته‌ای و نظامی پیشرفت‌هایی داشته، این پشرفت در ۳۵ سال گذشته کم و بیش، ادامه داشته است. معهذا در مواردی ایران احتیاج به بعضی از مواد و تکنولوژی از خارج داشته و طبیعی است که تحریم روند انتقال این دو مقوله را به داخل مشکل کرده باشد.

نکته دیگر؛ تخریب‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری در واحدهای هسته‌ای و نظامی بوده که در سال‌های تحریم دیده شده است. ورود کالاهایی مانند آلیاژهای ویژه با کیفیت بالا، الیاف‌کربن، پمپ‌های پیشرفته تولید خلاء… نیز از اقلامی هستند که دسترسی به آنها در بازار جهانی مشکل شده است.تأمین تجهیزات رآکتورآب سنگین اراک هم با این محدودیت‌ها به تأخیر افتاده است.

آنچه کارشناسان تسلیحات نظامی غرب در مورد رابطه‌ی تحقیق و توسعه‌ی موشکی ایران با تحریم‌ها بیان کرده‌اند،این بوده که در موشک‌های دوربرد، در تهیه‌ی سیستم‌های سوخت جامد، پودرآلومنیم، تنگستن و نمک‌های اکسیدکننده، اختلال ایجاد شده و جایگزین آنها کیفیت کمتری داشته‌اند. با همه‌ی این مشکلات، ایران در زمینه‌هایی پیشرفت داشته است که غنی‌سازی ۲۰ درصد، ساخت میله‌های سوخت رآکتور تهران، تکمیل نیروگاه بوشهر، آزمایشات موشکی کوتاه و متوسط برد با دقت بیشتر و پرتاب ماهواره، از آن جمله‌اند. از قول آقای دکتر صالحی، ریاست سازمان انرژی اتمی ایران، هم آمده است که: «کار ما را کندتر می‌کند اما مانع آن نخواهد شد.»

آثار تحریم‌ها در صنایع انرژی ایران (نفت، گاز…)

ایران صاحب بزرگترین منابع انرژی ـ نفت+ گاز ـ در جهان می‌باشد. این بخش مهمترین و اصلی‌ترین هدف تحریم‌ها بوده است. ایران برای توسعه‌ی بخش نفت و گاز و پتروشیمی خود احتیاج به تکنولوژی پیشرفته خارجی دارد و برای اداره مملکت در سال های گذشته به درآمد نفت که اگر دقیق شویم ۸۰ درصد بودجه و ۹۰ درصد ارز مورد نیاز، مستقیم و غیرمستقیم از بخش نفت می‌آید و تحریم‌ها بر همین نیاز سوار شدند و یک استراژی سه‌گانه را اعمال کردند:

استراتژی اول: جلوگیری از سرمایه‌گذاری

این رویکرد در قانون تحریم ایران توسط امریکا، در ۱۹۹۶ منعکس بود. با هدف جلوگیری از سرمایه‌گذاری در صنایع نفت و گاز که در نتیجه سبب مختل کردن رشد و حفظ توانایی‌های این بخش شد. در مقاطعی ایران می‌تواست قراردادهایی را با شرکت‌های بزرگ نفتی جهان (توتال،ENI و…) منعقد کند که به علت ضعف دید استراتژیک آنها را از دست داد. لذا، پیامد این استراتژی بسیار گسترده بود. سرعت تولید نفت، در میدان‌های سالخورده کاهش یافت. به دلیل عدم تزریق گاز بطوری که جبران این امر، به قول وزیر نفت وقت، به سیصدمیلیارد دلار سرمایه‌گذاری در یک دوره ده‌ساله، نیاز است. به قول گروه بحران،از ۴۲ شرکت خارجی فعال در بخش انرژی ایران در سال ۲۰۰۵، ۲۷ شرکت تا ستپامبر ۲۰۱۲ از عرصه کار کنار کشیدند و ۶۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری از دست رفت.

رویکرد به شرق هم نتوانست آن را جبران کند و به ناچار به سپاه پاسداران توجه شد به‌طوری که تا ژوئیه ۲۰۱۱، قراردادهای نفتی خاتم‌الانبیاء به ۲۵ میلیارد دلار رسید. چیزی که وزیر نفت کنونی از پیشرفت آن اصلاً راضی نیست. آژانس اطلاعاتی امریکا اعلام کرد که در حالی که بیش از دو سوم منابع گاز طبیعی ایران دست نخورده مانده، صادرات ایران فقط یک درصد از کل تجارت جهانی گاز را تشکیل می‌دهد.

به دلیل قیمت بالای نفت در آن دوره، ایران علیرغم کاهش تولید و یا عدم افزایش تولید، مشکل جدی نداشت و بعد امریکا، دست به عملیاتی کردن استراتژی دوم، زد.

استراتژی دوم: جلوگیری از پرداخت پول نفت

به دلیل ازدیاد عرضه بر تقاضای نفت و مشکل انتقال پول و تهدیدهای جدی امریکا،تقریباً همه واردکنندگان عمده نفت ایران، واردات خود را یا متوقف کردند و یا کاهش دادند.

استراتژی سوم: جلوگیری از نقل و انتقال پول

اتحادیه اروپا ارایه خدمات بیمه‌ای برای محموله‌های نفت ایران را ممنوع کرد. بخش ترابری و کشتیرانی و صنعت ‌کشتی‌سازی ایران را تحریم کرد. امریکا هم به اروپا پیوست و عملاً حمل نفت ایران را برای شرکت‌های حمل و نقل به کار خطرناکی تبدیل کرد.

مصرف‌کنندگان عمده ـ ژاپن و کره جنوبی ـ مجبور به کاهش خرید خود از ایران شدند. لذا صادارت نفت از روزی ۵/۲ میلیون بشکه در ۲۰۱۱ به یک میلیون بشکه در ژانویه ۲۰۱۳ کاهش یافت.

مسوولین ایران، تحریم نفت را غیرممکن می‌دانستند و حتی وزیر وقت نفت که یک سپاهی بود، گفت که اگر نفت ایران را تحریم کنند، نفت به بشکه‌ای ۲۵۰ دلار افزایش خواهد یافت. ولی پس از آغاز سال ۲۰۱۳ قبول کردند که تحریم‌ها باعث ۴۰درصدی کاهش فروش و ۴۵ درصدی انتقال درآمدها به کشور شده است. ایران به ناچار برای فروش نفت به بخش خصوصی روآورد که پدیده بابک زنجانی، یکی از نتایج آن است. فسادگسترده، حیف و میل پول مملکت و به شکلی آبروریزی را در برداشت که در شأن ایران نبود.

آثار اقتصادی تحریم‌ها

آقای محموداحمدی نژاد هیچ برنامه‌ای عملی و مؤثر برای تحریم‌ها نداشت. وزیر اقتصادی او، داوود دانش‌جعفری گفت: «در دوران من هیچ موضع خوبی نسبت به تحریم‌های گذشته و یا حضور افراد با تجربه و هیچ‌گونه برنامه‌ای برای آینده وجود نداشت.» آقای احمدی‌نژاد نامه‌های هشداردهنده اقتصاددان‌ها را ناشنیده می‌گرفت. شاخص‌های اقتصادی عموماً محرمانه نگه داشته می‌شد. هزینه‌های سرسام‌آور دولت، نرخ پائین بهره، بهره‌وری پائین، ارائه وام‌های بی‌ملاحظه به نورچشمی‌ها و بدون توجیه، اقتصاد را در سراشیبی سقوط قرار داده بود. واردات که در سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴)، ۳۱ میلیارد دلار بود در سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) به ۶۲ میلیارد دلار و واردات کالای قاچاق به ۲۰ میلیارد دلار رسید. نقدینگی از ۷۰ هزار میلیارد تومان به ۳۱۸ هزار میلیارد تومان در آن دوره افزایش یافت. درآمد حاصل از افزایش قیمت حامل‌های انرژی با رویکردی پوپولیستی و به صورت پول نقد به همه داده شد و سهم تولید از این درآمدها، تقریباً حذف گردید. لذا، تولید نتوانست تحریم را کم‌رنگ کند و بخش تولید از تأمین مواد خام و کالای واسطه محروم شد. روز اول مارس ۲۰۱۲،”بانک اسلامی نور” در دبی که مهمترین کانال انتقال پول نفت به ایران بود، مناسبات مالی خود را با ایران قطع کرد. یک هفته بعد؛ “سویفت”، نقل و انتقال مالی را برای موسسات تحریم شده ایران، قطع کرد. پول‌های نفت در خارج بلوکه شد که هم‌اکنون تا ۱۲۰ میلیارد دلار هم برآورد می‌شود. یکی از مسوولان ایرانی در مصاحبه‌ای به گروه بحران گفته بود که: «معلوم نیست میان محمود بهمنی (رئیس بانک مرکزی) و دیوید کوهن (معاون امور تروریسم و اطلاعات مالی وزارت خزانه‌داری امریکا) کدامیک به اقتصاد ایران بیشتر صدمه زده است.» این بیان، عملکرد ضعیف بانک مرکزی را بیان می‌داشت. مردم دست‌وپاچه به سوی خرید دلار و طلا رفته و ریال ۸۰ درصد ارزش خود را در مقابل دلار و ارزهای قدرتمند از دست داد. تورم در سال ۱۳۹۲ به ۴۰ درصد رسید. طبق گزارش مرکز تحقیقات مجلس شورای اسلامی، در فاصله اکتبر ۲۰۱۱ تا اکتبر۲۰۱۲، تولید داخلی ۴۰ درصد کاهش و بیکاری ۳۶ درصد افزایش یافت. بهای کالاهای مصرفی و پایه‌ای، بر طبق این گزارش، ۸۷ و ۱۱۲ درصد افزایش داشته است. جهت‌گیری تجارت به سمت آسیا رفت و تجارت با چین از ۳میلیارد دلار در سال ۲۰۰۲ به ۴۴میلیارد دلار در سال ۲۰۱۱ رسید. تجارت با هند هم رشد مشابهی داشت. محصولات امریکایی و اروپایی از طریق ترکیه و امارات و البته با قیمت بسیار گران‌تر راهی ایران می‌شد. کسری بودجه در سال ۱۳۹۲ به ۴۰درصد رسید. هرچند بخشی از آن از طریق گران شدن ارز، جبران می‌شد.۶۱درصد اقتصاد هم که مالیات نمی‌داد، لذا چاره‌ای جز توقف طرح‌های عمرانی و رشد بیکاری نبود. احمدی‌نژاد که قطعنامه‌های بین‌المللی را «کاغذپاره بی‌ارزش» و «مسخره» و «ناچیز» و «بی‌اثر» می‌خواند، مجبور شد به تأثیر تحریم‌ها اقرار کند، اعضای کابینه‌ی او هم چنین کردند. هرچند هدف او، انحراف افکار عمومی از سوءمدیریت دولت به «شیطنت غرب» بود ولی علی لاریجانی مدیریت اقتصادی دولت را به سیاست «رابین هودی» تشبیه کرد و ۸۰ درصد مشکلات اقتصادی را به سوء مدیریت و ۲۰ درصد آن را مربوط به تحریم دانست. امام جمعه‌ها ـ که معمولاً هماهنگ با هم عمل می‌کنند ـ گفتار آقای لاریجانی را تأیید کردند.معهذا با همه‌ی این سوء مدیریت‌ها، دستور رسید که مجلس وزیر دارایی او را استیضاح نکند!رشد اقتصادی چند سال منفی شد که در اوج خود به نزدیک منفی ۶درصد رسید. دوران رکود تورمی.

آثار سیاسی تحریم‌ها

غربی‌های طرفدار تحریم، امید داشتند که تحریم‌ها سبب گسترش نارضایتی عمومی شود و ایران مجبور شود که سیاست‌های هسته‌ای خود را تغییر دهد والا با یک خیزش توده‌ای روبرو خواهد شد. فیلیپ هاموند، وزیر دفاع بریتانیا، یکی از آنها بود که گفته بود: «تنها چیزی که می‌تواند رژیم را وادار به عقب‌نشینی در زمینه هسته‌ای کند، مشاهده و یا احساس خطر حیاتی است. اگر سطح فشار اقتصادی به جایی برسد که منجر به اختلالات تهدیدکننده رژیم و اعتراض در خیابان‌های تهران بشود آن‌وقت آن‌ها ممکن است سیاست‌های خود را عوض کنند.» یک مقام امریکایی هم گفته بود که: «رژیم شاید حاضر باشد بهای سنگینی برای بلندپروازی‌های هسته‌ای بپردازد، اما پرسش اینجاست که مردم ایران تا چه زمانی حاضر به پرداخت هزینه خواند بود.»

واضح است که این پیش‌بینی‌های غربی‌ها درست درنیامد به دو دلیل؛ یکی قدرت نسبتاً خوب تأمین ارزی دولت و دیگری تجربه‌ی جنبش ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ حکومت و مردم. و از آن گذشته؛ پیامدهای بهار عربی در کشورهای مسلمان منطقه که نتیجه مطلوبی به بار نیاورده بود، خاصه در مصر، لیبی، یمن و سوریه… لذا تمایل به خیزش جدیدی در ایران وجود نداشت.پیش‌بینی این امر شده بود به‌طوری که یکی از فرماندهان سپاه گفت: «فرض ما این است که اعتراضات ممکن است در شهرهای کوچک‌تر دور از تهران اتفاق بیفتد. مشکلات معیشتی و آسیب‌پذیری طبقه کارگر از عواملی است که می‌تواند جرقه حرکت اعتراضی را بزند.اما ما در زمینه برخورد با آن تجارب کافی داریم.»

معهذا، حتی پس از انتخاب آقای روحانی هم، فضای سیاسی بسته باقی ماند و فعالیت‌های مدنی هم مثل قبل تنگناها را تجربه می‌کنند، هرچند مختصر گشایشی شده ولی اصلاً قابل ملاحظه نمی‌باشد. ایران در سطح بین‌المللی و در محافل حقوق بشری همچنان محکوم می‌شود و تحت فشار رسانه‌ها و احیاناً فشارهای دیپلماتیک در میز مذاکرات می‌باشد. رعایت حقوق بشر چیزی نیست که ایران بتواند آن را برای طولانی مدت، نادیده بگیرد.

چه کسانی از این تحریم‌ها صدمه دیدند؟

همان‌طور که گفته شد، غربی‌ها ادعا می‌کردند که تحریم‌ها “هوشمند” هستند و مردم را هدف قرار نخواهند داد. چیزی که عملاً خلاف آن ثابت شد. غربی‌ها پیش‌بینی ‌کردند و بلکه امید داشتند که “صدمه زدن به مردم ایران به امید یک خیزش اجتماعی است.” و این مردم بودند که صدمه دیدندو خیزش هم پیش نیامد. افراد و اقشار وابسته به حکومت از تحریم‌ها جان سالم به در بردند و حتی بخشی از شرایط تحریم‌ها، سود فراوان هم بردند. همان‌هایی که در دولت کنونی، مخالف توافق هستند، مزایا و انگیزه‌های اقتصادی هم دارند ولی مردم عادی چنین امکانی نداشتند و ندارند و با کاهش ارزش پول ملی و ارز چندنرخی و گران شدن کالاهای مصرفی، بیشترین صدمه را دیدند. به همین دلیل بود که رهبران ملّی اپوزیسیون و فعالان حقوق بشر به‌طور پیوسته با تحریم‌ها مخالفت کردند. محدودیت‌های بانکی و کاهش ارزش ریال، پرداخت شهریه و هزینه زندگی دانشجویان مقیم خارج را مشکل کرد. بسیاری مجبور به ترک تحصیل شدند و در داخل کشور زنان بیشتر از مردان صدمه دیدند و کار خود را از دست دادند.

بیشترین صدمه به بیمارانی وارد شد که داروهای خاص (سرطان، کم‌خونی، بیماری قند، ام.اس) که وابستگی به واردات داشتند، مورد نیاز آنها بود.اگرچه امریکایی‌ها و اروپایی‌ها گفته بودند که تحریم‌ها شامل دارو و مواد غذایی نمی‌شوند ولی مشکلات مربوط به انتقال پول و بروکراسی پیچیده این کشورها و دامنه محدودیت‌های مالی آنچنان بود که این استثنا را خنثی می‌کرد. مرضیه وحیددستجردی، وزیر وقت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، گفته بود که ایران سالانه ۵/۲ میلیارد دلار داروهای ویژه، داروهای مدرن و ترکیبات دارویی وارد می‌کند و “تحریم نبودن داروی ایران یک دورغ بزرگ است.” مدیر جامعه هموفیلی هم نوشت که: «این گروگان‌گیری بی‌شرمانه از ضعیف‌ترین و قابل آسیب‌ترین افراد جامعه ایران توسط کشورهایی است که ادعای حمایت از حقوق بشر دارند. حتی چند روز تأخیر می‌تواند پیامدهای جدی از جمله خونریزی و معلولیت به جا بگذارد.» فاطمه هاشمی، مدیر بنیاد بیماری‌های خاص در نامه‌ای به دبیر کل سازمان ملل متحد نوشت: «اگرچه دارو در لیست تحریم‌های اعمال شده قرار نگرفته، اما تبعات تحریم، عدم امکان انتقال وجوه از طریق سیستم بانکی و نیز فضای رعب‌آمیز ایجاد شده که باعث دشواری‌ها یا توقف جدی در مبادلات تجاری با ایران شده است، سایه سنگین خود را بربخش بهداشت و درمان انداخته و در نتیجه ورود دارو‌هایی که در ایران تولید نمی‌شوند و نیز مواد اولیه دارو دچار وقفه شده.»

یک واردکننده دارو در پایان سال ۲۰۱۲ در مصاحبه با گروه بحران مشکلات خود را چنین توصیف کرده است:

«بیشتر واردکنندگان ایرانی اکنون از بانک “هالک” ترکیه تقاضانامه‌های اعتباری می‌کنند. امریکا این کانال تنگ را تحمل می‌کند. اما مشکل اینجاست که این بانک به علت بالا بودن تقاضا و مدت زمان طولانی لازم برای تصویب اعتبار، از بازکردن حساب‌های جدید خودداری می‌کند. مشکل به همین‌جاختم نمی‌شود. قبل از این محدودیت‌ها، ما باید معادل ۳ درصد مبلغ اعتبار را به صورت نقد در حساب می‌گذاشتیم، اما اکنون آنها معادل کل اعتبار و یا حتی بیشتر از آن را به علت عدم تعادل ارزی مطالبه می‌کنند.»یک نماینده منطقه‌ای یک شرکت دارویی اروپائی در مصاحبه با گروه بحران مشکلات وارد کردن دارو از اروپا به ایران را چنین توصیف کرده است: «ما اجازه نداریم تولیدات خود را به بندرعباس ارسال کنیم. مقصدنهایی را باید دوبی اعلام کنیم و از آنجا کالاها باید دوباره به ایران فرستاده شوند. بعد باید در امارات اطمینان بدهیم که محصولات ما مورد استفاده دوگانه ندارد. در این فاصله باید محصولات خود را در دبی انبار کنیم. این مراحل باعث ۴۰ تا ۸۰ درصد خرج اضافی می‌شود.»

جایگزین کردن داروهای چینی و هندی با داروهای اروپایی و امریکایی، هم به لحاظ فرمولاسیون در کارخانجات داروسازی و هم به لحاظ کیفیت، کارساده‌ای نبوده و مستقیماً این مشکلات در سال‌های گذشته به بیماران ایرانی منتقل شده است.

در حیطه‌ی دیگری که مستقیماً تحریم‌ها به مردم ایران لطمه زد، تحریم قطعات یدکی هواپیماهای مسافربری، فروش هواپیماهای جدید و تعمیر هواپیماهای ایران بود که از زمان کلینتون اعمال شد و سوانح هوایی زیادی را سبب شد و جان ایرانیان زیادی را گرفت.

انتقال پول از خارج به ایران توسط خانواده‌ها قطع شد و حساب‌های آنها هم مسدود گردید. حتی ارسال پول برای امور خیریه به ایران توسط ایرانیان خیّر مقیم خارج، با مشکل روبرو شد.

فساد و شبکه قاچاق، متعاقب این تحریم‌ها در ایران گسترش یافت که هم اقتصاد ملی را تخریب کرد و هم اخلاق اجتماعی را هدف قرار داد. شبکه قاچاق به تدریج به بخش مهمی از اقتصاد سایه ایران تبدیل شد که حجم آنها را چندین مسوول تا ۲۵میلیارد دلار هم گفتند که حتی موجب شگفتی رهبری هم شد. این شبکه قاچاق پای سپاه پاسداران را هم پیش کشید که احمدی‌نژاد از آنها به «برادران قاچاق‌چی» نام برد. همسایگی دو کشور عراق و افغانستان که غرق در فساد هستند، سرایت این پدیده شوم را به ایران تسهیل کرد.

دو دیدگاه متفاوت در مورد تحریم‌ها: یک چرخه‌ی پرهزینه

اول ـ دیدگاه غرب

امروز مشخص شده است که دو دیدگاه در غرب در رابطه با انقلاب ایران وجود دارد:

یکی دیدگاه جنگ‌طلبان، صاحبان ضایع نظامی ـ نفتی ـ مالی، امریکا با متحدانی در بریتانیاست که درصدد سرنگونی جمهوری اسلامی بوده و هنوز هم هستند. این گروه تحریم‌ها را با این هدف، از همان سال ۱۳۵۷، اعمال کردند که اولاً ـ توان اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ایران را تحلیل برند و اگر شورش و اعتراض مردمی، نظام جمهوری اسلامی را همچون شوروی سرنگون نکرد،ثانیاً- مانند عراق صدام ، با حمله نظامی، کار را تمام کنند. در چند مرحله هم به این طرح نزدیک شدند و بنا به دلایلی که عمدتاً ابتکار مردم ایران بود (در انتخابات ۱۳۷۶،۱۳۹۲…)، موفق نشدند.این گروه در امریکا، بسیار قدرتمند هستند و با اهرم‌های سیاسی ـ اقتصادی ـ تبلیغاتی وسیعی که دارند تاکنون در جهان توانسته‌اند ده‌ها جنگ راه بیاندازند و میلیون‌ها نفر را کشته و ده‌ها میلیون نفر را به فقر و فاقه کشانده‌اند. صدها دیکتاتور را ده‌ها سال بر مردم جهان سوم تحمیل کرده‌‌اند. حتی موقعی که خاتمی در سال ۱۳۸۲ کوشش کرد که مسائل را با امریکا حل کند، بوش پسر ـ که وابسته به این گروه بود ـ مخالفت کرد و ایران را “محور شرارت” نامید تا شرایط را برای حمله به ایران آماده کند. آنها تخریب زیرساخت‌های کشورهای “یاغی” را، تجارت و گشایش جبهه کاری برای صنایع نظامی ـ نفتی ـ مالی امریکا و غرب می‌دانند.گروه دوم در غرب عمدتاً اروپایی‌ها ـ که از دخالت یک‌جانبه امریکا ـ به کمک بریتانیا ـ در عراق ناراضی هستند، با سرنگونی جمهوری اسلامی مخالفند و درصدد تعامل و مماشات و رابطه‌ی اقتصادی می‌باشند و در مواردی هم از شروع جنگ جلوگیری کرده‌اند. این گروه در ۱+۵ هم متحدانی چون (روسیه و چین) دارند. تردیدی نیست که هر دو گروه، مخالف دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای هستند. و آن را اهرمی کرده‌اند تا به اهداف خود برسند. منافعی که روسیه و مخصوصاً چین از این تحریم‌ها برده‌اند، ارقام نجومی به دست می‌دهد. جمهوری اسلامی به دلیل ماشین دیپلماسی ضعیف خود ، مخصوصاً دیپلماسی پوپولیستی،مبتذل، احمدی‌نژاد، بیشترین کمک و تدارک را برای گروه اول، فراهم کرد. اسرائیل این کشور آپارتاید منطقه که در ۷۰ سال گذشته منشاء جنگ و دشمنی و خونریزی و فقر و بدبختی در منطقه بوده است، بهانه‌ای در دست این گروه جنگ‌طلب می‌باشد که مرتباً بیان می‌کنند که «امنیت اسرائیل در خطر است.»

دوم ـ دیدگاه رهبران ایران

گزاره‌هایی چون «مسأله هسته‌ای به عنوان پوششی برای بی‌ثبات کردن حکومت ایران است.» و یا از «آنجا که غرب با موجودیت جمهوری اسلامی مشکل دارد، ایران چه همکاری کند و چه نه، مورد لعن خواهد بود.» و یا «پذیرش توافق و نه مقابله با آن، زهری است که می‌تواند جمهوری اسلامی را از پا بیاندازد.»و یا این گفته‌های صریح رهبری: «چالش‌هایی که جمهوری اسلامی امروز با آن روبه‌روست چیز جدیدی نیست. این نه یک تحلیل بلکه یک واقعیت است…زمانی نفتکش‌ها و کشتی‌های ما در خلیج فارس هدف قرار می‌گرفتند. زمانی بود که عراق بندرگاه نفتی اصلی ما در جزیزه خارک را بمباران می‌کرد. ما این حوادث را به چشم خود شاهد بوده‌ایم. ما همه این‌ها را تجربه کرده‌ایم و این فشارها برای ما چیز جدیدی نیستند.» (تارنمای رسمی رهبری ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۲) در جای دیگری رهبری موضوع را بیشتر باز می‌کند: «این تصور که علت دشمنی جبهه استکبار اتخاذ سیاست و یا تصمیمات خاصی است، غلط است… علت همه فشارها موضع مستقل و عدم تسلیم در مقابل سیستم هژمونیک است… به‌رغم تحریم‌ها،جمهوری اسلامی قوی‌تر شده است… طی ۳۳ سال گذشته ایران با تحریم‌های سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی زیادی روبرو بوده است، اما ملت ایران این فشارها را خنثی کرده و به واسطه مقاومتش حتی قوی‌تر هم شده است… ملت ایران هرگز در برابر فشار تسلیم نخواهد شد و این دشمن را خشمگین کرده است.» (در دیدار با شرکت‌کنندگان در ششمین همایش ملی نخبگان جوان وب‌سایت رهبری ۳ اکتبر۲۰۱۲)و یا اینکه “زمان به نفع ایران است” و یا “غرب درخواهد یافت که قلدری با ایران بی‌ثمر است. اگر به نتیجه نرسند، رخوت به تدریج غلبه می‌کند و تحریم‌ها به تدریج تحلیل می‌روند.” طرفداران این نظریه، تحریم دولت دکتر مصدق و پایداری او، مقابله‌ی غرب با قیمت بالای نفت پس از انقلاب، توسط عربستان ـ امریکا در دوران جنگ، در ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۷ که درآمد ارزی ایران از ۲۱ به ۶ میلیارد دلار کاهش یافت، دلیل مقاومت و پایداری و بی‌اثری تحریم‌ها می‌دانند. در این تحلیل‌ها، غرب تفکیک نشده است. غرب یا استکبار یکپارچه دیده می‌شود. علاوه بر آن از متحدان واقعی جمهوری اسلامی در جهان، غفلت می‌شود. در آینده خواهیم گفت که این نگاه ازجهاتی خطر‌ناک بود و ایران را به سوی نابودی می‌برد. با این دیدگاه ایران خود را برای درگیری دراز مدت در منطقه آماده می‌کند. به نظر می‌رسد که سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی هم در این راستاست. رهبری می‌گوید: «در یک اقتصاد مقاومتی کشور به رشد خود ادامه می‌دهد، اما همزمان آسیب‌پذیری آن کم می‌شود. به عبارت دیگر اقتصاد ما نباید به واسطه توطئه دشمن به‌طور جدی صدمه ببیند.» (در دیدار با محققین و مسئولین شرکت‌های علمی و فنی ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۲ تارنمای رهبری.)

نه دیدگاه غربی‌ها در مورد ایران یکپارچه است و در جهان کنونی مطلق‌العنان و نه دید‌گاه رهبران جمهوری اسلامی منطقاًً درست است. هم‌اکنون به جز رهبری و جناحی از پیروان ایشان سایر مسوولان اجرایی و مسوولان گذشته هم این برداشت را از غرب ندارند. در سطور آینده پیشنهاد برون‌رفت از این بحران را خواهیم داد ولی این امر محرزاست که دو طرف قضیه ده‌ها سال برای اهداف خود سرمایه‌گذاری کرده‌اند و تبلیغ و بازگشت از این راه و تغییر دیدگاه‌ها کار مشکلی است. پیشرفت‌های هسته‌ای ایران، بسیارگران تمام شده است. ما از ارقام دقیق هزینه‌ها خبر نداریم و شاید با شرایطی که بوده است، هیچکس هم خبر نداشته باشد ولی روشن است که خرید از بازار سیاه و قاچاق ‌چنین کالاهایی، آنهم بدور از چشم دستگاه‌‌های جاسوسی و ضدجاسوسی غرب، بسیار گران تمام شده است. از طرف دیگر غرب هم تحریم‌ها را نه تنها با انرژی هسته‌ای که با “تروریسم”،”موشک‌های دوربرد” و “دخالت در منطقه”، “حقوق بشر” پیوند داده و بسیار قضیه را پیچیده کرده است. اوباما با زحمت فراوان و هوشیاری زیاد اجماعی تشکیل داده که امریکا نمی‌خواهد آن را از دست بدهد و ایران به سادگی نمی‌تواند در آن شکاف ایجاد کند. از این گذشته بخش مهمی از تحریم‌ها توسط کنگره تصویب شده که الان در اختیار جمهوری‌خواهان و در واقع جنگ‌طلبان است و به سادگی لغو نمی‌شوند و بروکراسی پیچیده امریکا می‌تواند ایران راحتی بین منافع دو حزب امریکا به گروگان بگیرد. لغو تحریم‌ها توسط جامعه اروپا هم کار ساده‌ای نیست. ۲۷ کشور باید به اجماع برسند. به قول یک مقام اروپایی درمصاحبه با گروه بحران: «این فرض که لغو تحریم‌های اتحادیه اروپا از همه آسان‌تر است، درست نیست. برای صعود به این قله تلاش زیادی شد و به همین ترتیب پایین آمدن از آن هم کاری پرزحمت برای اتحادیه اروپا خواهد بود.»

از این گذشته، شرکت‌هایی که از ایران فاصله گرفته‌اند، بازگشت آنها به بازار ایران مشکل خواهد بود. مخصوصاً در صنعت نفت این‌ کار مشکل‌تر است. خیلی از پالایشگاه‌هایی که از ایران نفت خام می‌خریدند، تجهیزات و ماشین‌آلات خود را تغییر داده و آن را مناسب با نفت‌خام سایر کشور‌ها تطبیق داده‌اند و بازگشت به وضع قبلی برای آنها پرهزینه خواهد بود، مخصوصاً در شرایطی که بازار نفت اشباع است. تحریم‌های شورای امنیت هم خود داستان دیگری دارد. خلاصه اینکه تحریم‌های ایران ده‌ها کشور و چندین نهاد بین‌المللی اقتصادی، حقوق بشری، سیاسی… را درگیر کرده است و لایه‌های پیچیده و لابیرنت‌های پرپیچ و خمی دارد که بدون تجدیدنظرهای جدی در دو طرف، خروج ازآن امکان‌پذیر نیست.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری از ۳۵ سال تحریم ایران

۱- واقعیت این است که رشد تحریم‌ها و رشد پیشرفت دستاوردهای هسته‌ای ایران هم‌جهت بوده‌اند. به عبارت دیگر تحریم‌ها ایران را وادار به توقف فعالیت‌های هسته‌ای خود نکرده‌اند. اگر تحریم‌ها با این هدف بوده‌اند که ایران دست‌ از فعالیت‌های هسته‌ای خود بکشد، ناموفق بوده‌اند.

۲- تحریم‌ها به پدیده‌ای مستقل با دینامیزم و مکانسیم درونی خود تبدیل شده. در واقع تحریم‌ها نوعی مصالحه در بین ۱+۵، جامعه اروپا، ژاپن، هند، … بوده است. که هم تندروها که خواهان مجازات‌های پرهزینه و هم میانه‌روها را که خواهان پرهیز از جنگ هستند، راضی کند. در واقع تحریم‌ها، بر آیند نظر دو گروه هستند.

۳- در دوران تحریم‌ها رشد گروه‌های مافیایی و بازار قاچاق و دلال‌های متنوع که چه‌بسا در مواردی توسط دستگاه‌های جاسوسی غرب هم هدایت می‌شده‌اند، بر افزایش هزینه‌های ایران، تأثیرگذار جدی بوده‌اند و در مواردی علاوه بر هزینه‌های مالی، تخریب‌های تکنولوژیک هم همراه آنها بوده است. که از طریق نرم‌افزاری و سخت‌افزاری اعمال می‌شده‌اند.

۴- در دوران تحریم‌ها، نه شرایط حقوق بشر در ایران بهتر شده و نه آنچه که غربی‌ها “دخالت ایران در منطقه” می‌نامند، کمتر شده. بلکه این تحریم‌ها خود “مجوزی” شده‌اند برای ادامه رفتارهای گذشته داخلی و خارجی جمهوری اسلامی. مخصوصاً در داخل و تضییع حقوق مردم و نقض حقوق بشر.

۵- آثار انسانی تحریم‌ها هم خود کمتر از نتایج مخرب جنگ نیستند. در عراق اگر در دوران جنگ ۵۰۰ هزار کودک از کمبود دارو و خوراک کودک و حدود یک میلیون نفر از سالمندان و زنان از فقر و کمبود دارو تلف شدند. در ایران آماری نیست که تحریم‌ها چه تعداد از بیماران را با مرگ روبرو ساختندو این تحریم‌ها چقدر در ایجاد بیکاری و مهاجرت و اعتیاد و فساد و قاچاق‌گری و در واقع تخریب نیروی انسانی نقش داشته‌اند و از این گذشته، تحریم دست حاکمیت را در ایجاد تبعیض و حمایت از طرفداران خود و تشدید محرومیت و تهدید و تحدید غیروابستگان به خود، باز گذاشته است.

۶- جناح جنگ‌طلب غرب، تحریم را مرحله‌ی اولیه برای آمادگی برای جنگ و تغییر رژیم در ایران می‌داند. چیزی که در عراق، لیبی، سودان (تبدیل آن به دو کشور) یوگسلاوی سابق، … انجام شده است. با تحریم‌ها‌تدریجاً، توان اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تبلیغاتی… کشور هدف را مستهلک می‌کنند و کارایی حمله بعدی را افزایش می‌دهند.

چندین اداره‌ی دولتی امریکا و ده‌ها “اتاق فکر” در این کشور مرتباً اثرات تحریم را روی بخش انرژی، اقتصاد، سیاست، جامعه، حقوق بشر و … ایران رصد می‌کنند و با سیاست‌های غلط ما، صدها ایرانی را هم به خدمت گرفته‌اند. چه به شکل محقق و چه به شکل جاسوس. بدون تردید از تعداد زیادی از کارمندان و کارشناسان سفارت‌خانه‌های سایر کشورها در ایران هم خدمات دریافت می‌کنند تا فقدان سفارت خود در ایران را، جبران کنند.

جنگ‌طلبان تأثیرگذار امریکایی ـ نئوکانها و حامیان اسرائیل ـ و جنگ‌طلبان اسرائیلی هم معتقدند که «ایران تنها زمانی توقف می‌کند که هزینه حرکت به سمت سلاح هسته‌ای از هزینه عدم انجام این کار بیشتر باشد. تنها تهدید موجودیت رژیم می‌تواند این هدف را عملی کند». در بررسی دقیق و جامع نظرات “اتاق‌های فکر” و هیأت حاکمه امریکا، دلایل خوبی برای قصد نهایی تهاجم نظامی به ایران، وجود دارد که حتی اوباما هم در یک سخنرانی رسمی، ایران را تهدید به بمباران هسته‌‌ای کرد. آن را نباید فقط بلوف به حساب آورد،چیزی که بعضی از مسوولان ما فکر می‌کنند.

سوم ـ انرژیِ هسته‌ای در ایران[۵]

مفروضات

۱- برق هسته‌ای که در سال ۱۳۵۲ توسط شاه بنیاد گذاشته شد، یک طرح استعماری و در چارچوب منافع غرب و بلندپروازی‌های بیمارگونه شاه، بود. شاه قصد ساختن بمب هسته‌ای داشت که در چارچوب وظایف ژاندارمی منطقه و همکاری کشورهای هسته‌ای غرب و اسرائیل و بدون نظر کارشناسان ایرانی و منافع ملی، معنا داشت.[۶]

۲- با انقلاب ۱۳۵۷، غرب نه تنها از همکاری در اتمام نیروگاه اول بوشهر که حدود ۸۰ درصد پیشرفت داشت امتناع کرد که جلوی همکاری سایر کشورها با ایران را هم گرفت و در نتیجه ایران را به بازار سیاه و قاچاق و مخفی و نیمه‌مخفی سوق داد. غرب فعالیت‌های ایران را رصد می‌کرد و در این فرآیند از تخریب، گران‌فروشی و آلوده ساختن اطلاعات هم، کوتاهی نمی‌کرد.[۷]

۳- برق هسته‌ای در ایران اقتصادی نیست.[۸] ولی تحقیقات هسته‌ای برای امور پزشکی ـ درمان و تشخیص ـ کشاورزی، صنعتی، خدماتی و…؛ حیاتی است و ایران باید به شکل گسترده به آن بپردازد. فتوای رهبری در تحریم سلاح هسته‌ای، فعالیت‌های هسته‌ای ایران را از مدار امنیتی ـاستراتژیک خارج کرد. و آن را مقوله‌ای اقتصادی ساخته است.[۹]

۴- فعالیت‌های هسته‌ای ایران از ۱۳۶۰ به بعد و رویکرد پیشرفت آن در بازار غیررسمی و بعضی از فعالیت‌ها، موجب ایجاد مستمسکی شده است که سازمان‌های جاسوسی امریکا اعلام کنند که ایران تا ۲۰۰۳ درصدد ساخت سلاح هسته‌ای بوده و حالا باید فعالیت‌های گذشته‌اش را گزارش کند.[۱۰]

۵- طبق مقررات NPT ایران برای مصارف خود (تحقیقاتی یا صنعتی) حق غنی‌سازی ۵ و ۲۰ درصد و حتی بیشتر را دارد و این فعالیت‌ در زیر نظر آژانس بین‌المللی، کاملاً قانونی است. امروز امریکا و متحدانش در ۱+۵، “راستی‌آزمایی” ایران را، گروگان لغو تحریم‌ها قرار داده است.

۶- علیرغم تحریم‌ها، ایران توانسته توسعه‌ی تکنولوژی هسته‌ای را در مورد غنی‌سازی، ساخت میله سوخت، کیک زرد، ساخت سانتریفیوژهای قدیمی و تحقیق در مورد نمونه‌های جدیدتر آن‌، پیش ببرد. در غرب این برداشت وجود دارد که ایران بالقوه قادر به ساخت سلاح هسته‌ای،مانند حدود ۴۰ کشور دیگر در جهان، می‌باشد. امری که در جهان منعی ندارد ولی نباید به ساخت سلاح منجر شود. لذا، دو دیدگاه در غرب به وجود آمده‌است:

۷- دیدگاه اوباما که ایران باید اطمینان بدهد که از این توان بالقوه برای ساخت سلاح هسته‌ای استفاده نخواهد کرد و این احتیاج به راستی‌آزمایی و زمان طولانی دارد و لذا تحریم‌ها هم باید به‌تدریج و در درازمدت، با توجه به انکشاف صداقت ایران، لغو یا تعلیق شوند.

۸- دیدگاه جنگ‌طلبان امریکا و اسرائیل که با زورگویی معتقدند که ایران باید تمامی امکانات بالفعل و بالقوه هسته‌ای خود را نابود و یا اوراق کند (مانند لیبی). برآیند این دو دیدگاه در مذاکرات هسته‌ای ۱+۵ با ایران، بروز و ظهور یافته و کار را مشکل و پیچیده کرده است. به فعالیت‌های آقای کری در مورد اقناع عربستان و اسرائیل در مورد توافق با ایران باید توجه کرد.

۹- در شرایط کنونی جنگ‌طلبان غرب می‌دانند که قادر به شروع جنگ دیگری در منطقه نیستند ولی باید شرایط تحریم‌ها و مذاکرات را طوری پیش ببرند که این امکان را برای آینده ممکن سازند و از طرف دیگر؛ اوباما و حزب دمکرات امریکا و اکثر کشورهای اروپایی، ژاپن و چین و روسیه به دنبال مصالحه‌ی قضیه‌ی هسته‌ای ایران هستند. ایران چگونه باید بازی کند:

توافق ژنو، نوامبر ۲۰۱۳ [۱۱]

تردیدی نیست که توافق ژنو در نوامبر ۲۰۱۳ یک نقطه تحول تاریخی در رابط ایران و غرب است. مخصوصاً با امریکا. تمدید ۶ ماهه و تمدید مجدد هفت‌ماهه آن تاکنون از تشدید و سرعت‌گیری مقابله‌ی خونین غرب (امریکا) با ایران، جلوگیری کرده و تنش منطقه‌ای را کاهش داده و مفید بودن مذاکره را عیان ساخته. هرچند تمدید جدید خود حکایت از دور بودن مواضع دو طرف دارد که خوشایند نیست و ما در ادامه مطلب به آن خواهیم پرداخت. اگر باز هم پس از اول جولای ۲۰۱۵ مذاکرات تمدید شود به معنی کاهش جدی شانس موفقیت مذاکرات خواهد بود.اگر در آینده مذاکره همراه با تشدید تحریم ها باشد ـ آنچه جنگ‌طلبان امریکا می‌گویند که از آن به عنوان یک اهرم استفاده شود به‌ندرت ممکن است، کم‌خطر‌تر باشد. به‌هرحال دیپلماسی، تنها راه برای حل مناقشه است. معهذا، در این گفتگو تهدید‌هایی برای ایران نهفته است که در جای دیگر مفصل به آن پرداخته شده است.[۱۲]

نظرات غربی‌ها در مورد ادامه‌ی توافق ژنو.

اول ـ نظر جنگ‌طلبان

در سوم دسامبر ۲۰۱۴ رئیس انستیتوی علمی و بین‌المللی امنیت (ISIS) که مخصوص رصد کردن تحولات هسته‌ای ایران تأسیس شده و رئیس آن یک ضدایرانی بسیار افراطی است در یک تحلیل ۲۲ صفحه‌ای[۱۳] دوران راست‌آزمایی ایران را در این مذاکرات ۲۰ سال پیشنهاد کرده که بدون شک تله‌ای است خطرناک در به‌دام انداختن ایران، البته بدون لغو تحریم‌های شورای امنیت و محدود کردن همراه با رصدکردن، تمامی فعالیت‌های حتی نظامی ایران. نویسنده این گزارش که رئیس انستیتوی فوق‌الذکر هم هست، معتقد است که ایران فعالیت‌های مخفی هسته‌ای دارد و در گذشته به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای بوده است و به کسانی اشاره می‌کند که در سال‌های گذشته از ایران گریخته و اطلاعاتی به غرب داده‌اند. او که به ناچار امر تحقیق و توسعه را برای ایران پذیرفته ولی بر محدود کردن تعداد سانتریفیوژها تأکید دارد. او پذیرش پروتکل الحاقی را برای ایران حتمی می‌داند وحتی بازرسی‌ها را فوق آن تعربف می‌کند.او به زحمت داشتن ۴۰۰۰ تا۵۰۰۰ سانتریفیوژ نسل یک (IR-1) یا ۱۰۰۰ سانتریفیوژ نسل ۲ (IR-2m) را برای ایران، مجاز می‌داند مشروط بر اینکه ذخیره اورانیم غنی شده تا ۵/۳ درصد، بسیار کم باشد. او مازاد سانتریفیوژ بر این تعداد را، نابود شده می‌خواهد. او زمان دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای (Breakout Time) را یک سال در نظر می‌گیرد. که اگر ایران تصمیم به ساخت سلاح هسته‌ای داشت، غرب فرصت عکس‌العمل داشته باشد.او تحریم کالاهای حساس را همچنان برقرار می‌‌خواهد و کالاهایی با منظور دوگانه مانند الیاف کربن، پمپ‌های خلاء، والوها، تجهیزات کامپیوتری، مواد خام و غیره را جزء این کالاها‌ی حساس ذکر می‌کند.

او بر روشن شدن کامل سوالات IAEA از طرف ایران در مورد فعالیت‌های گذشته تأکید دارد که «بدون اطلاعات در مورد کارهای نظامی هسته‌ای ایران در گذشته، نخواهیم دانست که به کجا می‌رویم و کی با کی صحبت می‌کند.»او بازدید از پارچین را ضروری می‌داند و مصاحبه با متخصصان هسته‌ای ایران که نام آنها را ذکر می‌کند، از طرف IAEAضروری می‌داند و عدم موافقت ایران با اینکار را حمل بر سوءنیت ایران، می‌کند.

خلاصه این که تقاضاهای دور و دراز این آقا که مستقیماً با هیأت مذاکره‌کننده و جنگ‌طلبان امریکا در تماس است، آنقدر طولانی و شدید و غلیظ است که یادآور یک قرارداد ترکمانچای جدید می‌باشد. او در دستگاه تصمیم‌گیری امریکا ذینفوذ است.

دوم ـ طرفدارن تعامل با ایران

گروه متعادلی که رسالت خود را در «جلوگیری از زدوخود در جهان» می‌داند، «گروه بین‌المللی بحران» (International Crisis Group) می‌باشد؛ بسیار سیستماتیک و نسبتاً بیطرفانه روی مسئله هسته‌ای ایران و خاورمیانه کار می‌کند و تا حال در مورد ایران چندین گزارش منتشر کرده است.[۱۴] پیشنهادات این گروه در جدیدترین تحقیقات[۱۵] آن عبارتند از:

۱- ایران و امریکا یک کانال ساکت دیپلماتیک، تا رسیدن به راه‌حل، ایجاد کنند.

۲- اعضای جامعه اروپا در ۱+۵ به طور موازی باید کوشش کنند تا حساسیت کنگره امریکا و اعراب و اسرائیل را کاهش دهند.

۳- ابتدا باید بر یک توافق جامع متمرکز باشند، قبل از پرداختن به جزئیات.

۴- کنگره امریکا از تصویب هر تحریمی که مذاکرات و وحدت ۱+۵ را تحت تأثیر قرار دهد، خودداری کند. به جای آن اوباما و کنگره روی مصوبه‌هایی کار کنند که در صورت شکست مذاکرات باید تصویب شوند. یعنی عملاً تشدید تحریم‌ها در صورت شکست مذاکرات.

۵- امریکا ظرفیت بالای غنی‌سازی و کوتاه بودن زمان ساخت بمب (Breakout time) را قبول نخواهد کرد. ایران محدودیت غنی‌سازی و خاموشی سانتریفیوژها را نخواهد پذیرفت. توازن این خواهد بود که ایران تولید صنعتی را برای یک دهه یا بیشتر به تعویق اندازد در عوض تضمین تأمین سوخت نیروگاه‌های خود را بگیرد.

۶- ۱+۵ انعطاف روی توسعه‌ی برنامه‌های کّمی و کیفی ایران در مراحل بعدی را داشته باشند.

۷- برای جلوگیری از کوتاهی زمان ساخت بمب‌هسته‌ای (Breakout time)، IAEA باید شدیداً ایران را کنترل کند.

۸- ایران و ۱+۵ روی یک نقشه راه توافق کنند که شامل سه فاز خواهد بود.طول هر فاز باید طوری تعیین شود که IAEA برای دو امر مهم لازم دارد:یکی تحقیق در مورد سلاح کشتار جمعی (PMD) که دو تا سه سال وقت می‌خواهد و دیگری ترسیم نتیجه‌گیری وسیع‌تر که ۵ تا۷ سال زمان لازم دارد.

۹- در فاز اول تحریم‌های مربوط به هسته‌ای تعلیق خواهند شد و نه لغو.در فاز دوم باید لغو بعضی از تحریم را عملی کنند و بقیه تحریم‌ها در پایان فاز سوم متوقف خواهند شد که ۵ تا ۱۰ سال بعد از تکمیل فاز دوم خواهد بود.

ملاحظه می‌شود که دوره زمانی پیشنهادی و پیش‌بینی این گروه تحقیقاتی هم حداقل ۱۴ سال و حداکثر ۱۹ سال طول خواهد کشید تا شرایط به حالت عادی باز گردد.[۱۶]

شرایط از دید یک نگاه ملی چگونه است؟

پیش‌فرض‌ها

۱- بخش عمده‌ی قانون اساس که مربوط به حقوق مردم، منافع ملی، مصالح ملی و امنیت ملی می‌شود، تعطیل شده و به آن عمل نمی‌شود.[۱۷] عدم تعریف جرم سیاسی و عدم تشکیل هیأت منصفه اصل ۱۶۸ قانون اساسی، وجود دادگاه انقلاب و دادگاه ویژه روحانیت، نقض گسترده‌ی حقوق بشر در جمهوری اسلامی؛ فضای جامعه را “امنیتی ـ اطلاعاتی” کرده و با این بهانه، هر خلاف قانونی را مأموران اطلاعاتی انجام می‌دهند. کوچکترین تحرک دانشجویان، کارگران، زنان فعال، فعالان سیاسی و… رصد می‌شود. شنود رایج‌ترین کار غیرقانونی است که حتی به دفتر آقای مطهری نماینده مجلس و دفتر آقایان هاشمی و خاتمی راه پیدا کرده ولی جاسوسان اسرائیل با فراغ بال، در روز روشن، دانشمندان را ترور می‌کند و دستگاه‌های اطلاعاتی نظاره‌گرند! سالی ۲۰ تا ۲۵ میلیارد دلار کالای قاچاق وارد می‌شود، ترانزیت مواد مخدر و فساد گسترده مالی ـ اداری، رشوه و… بیداد می‌کند و دستگاه‌های اطلاعاتی باز هم نظاره‌گر هستند. این دوگانگی گویای این است که برای این دستگاه‌ها حفظ فضای امنیتی ـ اطلاعاتی و رصد داخلی‌ها، ارحج است.

۲- بحران‌های جامعه در همه‌ی زمینه‌ها ملموس بوده و مورد اقرار و توصیف مسؤولین می‌باشند.[۱۸]

۳- کوشش و تقلای مسوولان در مورد رهایی از بحران‌ها، با شیوه‌های حاکمیت، تاکنون جواب نداده و عملاً به شکست انجامید.[۱۹]

۴- عمده‌ی جامعه‌ی جهانی یا بر علیه ایران عمل می‌کنند و یا از آن سوءاستفاده می‌کنند و یا از آن قطع امید کرده‌اند.[۲۰]

۵- حاکمیت قادر نیست از تمامی امکانات مادی و معنوی جامعه استفاده کند.[۲۱]

۶- شیوه‌ی حکومت‌مداری همراه شده است با تشکیل باندهایی که عملاً جلوی توسعه را سد کرده‌اند[۲۲] و فقط اهداف گروهی برای آنها اولویت دارد.

۷- سیاست، اقتصاد، فرهنگ، توسعه، تکنولوژی، رفاه و اخلاق گروگان دیدگاهی استراتژیک ـ اعتقادی و آرمانی است که با واقعیت جامعه و جهان فاصله دارد[۲۳]

۸- دشمنی گروهی از سرمایه‌داران جهانی با جمهوری اسلامی محرز است ولی حاکمیت نتوانسته این گروه را از کل سرمایه‌داری جهانی تفکیک کند.

۹- عمده‌ی افکار عمومی جهان که علی‌القاعده باید طرفدار انقلاب باشند ـ مخصوصاً در غرب ـ از انقلاب ایران زده شده و مخالف آن هستند و انقلاب را منفی ارزیابی می‌کنند.

انقلاب؛ وقوع یک انفجار

تردیدی نیست که انقلاب ۱۳۵۷، یک انفجار در شرایط حاکم بر منطفه بود. مذهب از دوران صفویه دیگر منشاء انقلاب نبوده است. آتاتورک و رضاشاه کوشیدند که یک حکومت غیرمذهبی که در عین حال کنترل‌کننده مذهب باشد، ایجاد کنند. آتاتورک پیشرفت بیشتری کرد. خط رسمی ترکیه را هم عوض کرد ترکیه را به دست نظامیان سپرد. در سال‌های اخیر احزاب اسلامی با زحمت توانستند، نظامیان را به سربازخانه‌ها برگردانند و یکنوع دموکراسی نیم‌بند ایجاد کنند و هنوز به میل یا به اجبار آتاتورک را پدر ترکیه مدرن می‌نامند. ولی رضاشاه که تا این حد هم پیش نرفت و در یک دوره ۱۶ ساله با قدرت دیکتاتوری کرد، پس از سقوط و حذف او از حکومت؛ اسلام و شعائر و مناسک عمومی آن سر از دوران سرکوب برآورد و حیات مجدد یافت. محمدرضا شاه پس از کودتای ۳۲ و بعداً پس از سرکوب خرداد ۴۲ با پیچیدگی و هوشیاری بیشتری از پدرش، سعی کرد اسلام‌زدایی اسلام واقعی را پیشه کند، ولی بی‌فایده بود. یک روحانی که در سال ۴۰ تا ۴۳ مقتدرانه با مظاهر مدرنیته‌ی محمدرضا شاهی ـ یعنی رأی دادن خانم‌ها، وابستگی به امریکا و اسرائیل، اصلاحات ارضی، موسیقی و… ـ مخالفت کرده بود در سال ۱۳۵۷ رهبر انقلابی شد که بر علیه شبه‌مدرنیسم رضاشاهی و محمدرضا شاهی و وابستگی او به غرب، قیام کرده بود. دوران انقلاب ـ دی‌ماه ۵۶ تا بهمن‌ماه ۵۷ ـ در عین حال که دوران اعتراض به حقوق از دست رفته مردم بود، رویکردی مدرن و تمدنی داشت. آرام، بدون خشونت، اخلاقی، دموکراتیک، مسالمت‌آمیز، بدون منافع فردی و… هم بود و در واقع انقلاب در تداوم اهداف مشروطه، جنبش ملی شدن نفت و ایجاد یک دمکراسی مدرن بود. و این انقلاب؛ روشنفکران غرب را جذب و حاکمان آنان را مردد ساخت که از توی این انقلاب چی درخواهد آمد؟ مردم می‌دانستند که دیکتاتوری شاه را نمی‌خواهند و رهبری امام خمینی را پذیرفته بودند و روشنفکران مردد، راهی جز پذیرش آن نداشته ولی نمی‌دانستند که از درون این انقلاب مردمی، مسالمت‌آمیز ضددیکتاتوری و ضداستبداد و ضداستعمار چه چیزی ظاهر خواهد شد. فقط مستبدان منطقه از آن خیلی ترسیدند که ممکن است در کشورهای آنها هم، این انقلاب تکرار شود و چون غرب و حتی شرق آن موقع بر این کشورها مسلط بودند و تغییر حاکمان منطقه را در جهت منافع خود نمی‌دیدند، احتیاط را از دست ندادند. مشروط و طبق آداب دیپلماسی، انقلاب ایران را به رسمیت شناختند ولی زیرکانه و هوشیارانه درصدد رصدکردن، عکس‌العمل‌های آینده این انقلاب، برآمدند. تسخیر سفارت امریکا که خلاف عرف رسمی جهانی بود و شعارهای ضدغربی و ضدشرقی و تبلیغات بر علیه شرق و غرب، از این تصور رهبران انقلاب برمی‌آمد که مولود جدیدی در جهان متولد شده که می‌خواهد جهان را دگرگون کند. چیزی غیر از سرمایه‌داری و مارکسیم. پیش از شرق، غرب آن را علیه خود می‌دانست گروگان‌گیری هم علناً آن را نشان می‌داد.بقیه منطقه ـ به جز عراق و سوریه ـ در حیطه‌ی حکومت غرب بود، لذا غرب به عکس‌العمل بر علیه این انقلاب و پی‌آمدهای احتمالی آن برآمد. اشتباه استراتژیک دیگری که شرق کرد و آن اشغال افغانستان بود، برای غرب امکانی فراهم کرد که بر علیه شرق و انقلاب ایران تواماً دست به توطئه بزند. مقابله‌ی غرب با شرق مستقیم، آنی و علنی شروع شد و مقابله با انقلاب ایران، پیچیده، غیرمستقیم و با احتیاط، پیش می‌رفت. این مبارزه از فعال کردن اسلام متحجر، مقدور شد. اسلام متحجر از یک طرف ضدکمونیسم بود ـ تشابه با غرب ـ و از طرف دیگر مشترکانی صوری با اسلام در ایران ـ تشابه با انقلاب ـ داشت. کار بسیار مشکل شده بود. کشوری مسلمان توسط یک حکومت لائیک “ضد خدا” مورد تهاجم قرار گرفته بود. و از طرف دیگر یک “انقلاب اسلامی” در کشور همسایه آن و مستقیماً بر علیه غرب، محقق شده بود. برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر، به او نوشته بود که «افغانستان را ویتنام شوروی کنیم.» ولی شاید خود او هم نمی‌دانست که شروع این فرآیند با امریکاست ولی توسعه و فرجام آن چه خواهد شد؟ اتحادی رسمی بین غرب و کشورهای اسلامی منطقه که از انقلاب ایران ترسیده بودن ـ عربستان، پاکستان، مصر، امارات… ـ و متحدغرب ـ اسرائیل ـ و نانوشته بین آن کشورها و ایران بر علیه تهاجم شوروی شکل گرفت. “برادران مجاهد”که در آن مقطع شاید چند صد نفر نبودند، از تمام جهان سر برآوردند و عازم افغانستان شدند. پول کشورهای غنی اسلامی، سازماندهی پاکستان، مدیریت غرب و کمک‌های خدماتی ایران، دست‌به‌دست هم دادند و مبارزه علیه تهاجم شوروی را ممکن ساختند. این فرآیند حدود ده سال طول کشید، شوروی شکست خورد، عقب‌نشینی کرد و بعد فروپاشید. سرمستی غرب و پاکستان از پیروزی بر کمونیسم همراه شد با اقدام برای تشکیل حکومتی در افغانستان ـ طالبان ـ که در میان حتی کشورهای اسلامی، فقط عربستان، امارات و پاکستان جرأت کردند آن را به رسمیت بشناسند و طبیعی بود که غرب، چنین کشوری را نمی‌توانست به رسمیت بشناسد.رهبرانی ضدتمدن، ضد دستاوردهای بشریت با اسلامی به غایت متحجر و با ادعای تشکیل “امارات اسلامی” در این مرحله و با این ویژگی‌ها نه می‌توانست مورد حمایت غرب باشد و نه مورد حمایت ایران. از دل آن ده سال مبارزه بر علیه شوروی، در نهایت، انگیزه مبارزه با غرب هم در این فرآیند شکل گرفته بود. پس از شکست شوروی در افغانستان، اقداماتی تروریستی و محدود توسط این “مجاهدین”،بر علیه کشورهای غربی در سفارت‌خانه‌های آن‌ها و کشورهای‌شان انجام شده بود ولی حمله‌ی تروریستی سپتامبر ۲۰۰۱ به امریکا ـ با هر مکانیسم و دست‌اندرکارانی که انجام شده باشد ـ نقطه‌ی عطف شروع “جنگ تمدن‌ها” بود. جنگ تمدن غرب با تمدن اسلامی. این جنگ غرب در ماهیت و عملکرد خود اگر ظاهری علیه تروریسم و تحجر اسلامی داشت، در ذات خود علیه کشورهای اسلامی منطقه بود و تحقق برنامه‌های جدیدی بود و طبیعی بود که در مرکز آن، ایران هدف باشد که وارث یک انقلاب پرانگیزه و در عین حال در قانون اساسی خود، دمکراتیک و مدرن هم بود. انقلابی که به قول کیسینجر از “سرایت ویروس آن به سایر کشورها” باید جلوگیری می‌شد و از طرف دیگر، خود آن هم به شکست و فلاکت کشیده می‌شد تا انگیزه‌ها برای انقلاب هم در مسلمانان، از بین برود.تداوم بی‌معنی جنگ ایران و عراق، پای غرب به منطقه را پیش از بیش باز کرده بود ولی این مرحله از استراتژی غرب وسعت و عمق بسیار وسیع‌تری داشت:

– نفوذ رسمی در کشورهای اسلامی؛ افغانستان، عراق، لیبی، سودان، سوریه، یمن و در نهایت ایران. در عربستان و شیخ‌نشین‌ها قبلاً این نفوذ، محقق شده بود.

– ایجاد سکوی پرتاب برای مقابله‌ی آینده با روسیه و بعد چین.

– تثبیت هژمونی منطقه‌ای اسرائیل

– تضعیف کشورهای اسلامی از طریق ترسیم مرزهای جدید و تفکیک آنها به کشورهای کوچک و مطیع و بر پایه‌ی مذهب و قومیت.

– تصاحب کامل مدیریت انرژی در کشورهای نفت‌خیز اسلامی خاورمیانه.

امروز ۳۶ سال پس از انقلاب و ۱۴ سال پس از اشغال نظامی افغانستان و ۱۲ سال پس از اشغال عراق و چند سال پس از درگیری در سوریه و لیبی و سومالی و… شرایط به این گونه است:

۱- امریکا تقریباً در تمامی منطقه پایگاه نظامی دارد. در افغانستان و لیبی و عراق هم نفوذ و حضور دارد و هم قراردادهای امنیتی ناتو و آمریکا با این کشورها رو به گسترش است. تقابل روسیه با غرب شروع شده است و به نظر می‌رسد که رو به رشد باشد. جنگ سرد جدیدی در شرف وقوع است.

۲- اسلام متحجر به اشکال مختلف در منطقه گسترده شده و در کشورهای عراق و سوریه حکومت دارد و در پاکستان و لیبی و سوریه و سومالی و نیجریه و … درگیری جدی نظامی با حکومت‌های این کشورها دارد. ایران را تهدید می‌کند و قصد دارد که درگیری سنی ـ شیعه را در منطقه نهادینه کند و ایران را درگیر جدی این فرآیند نماید. چیزی که غرب و کشورهای سنی منطقه هم از آن استقبال می‌کنند تا “اثبات کنند” که انقلاب ایران علیه اهل تسنن و تحمیل شیعه‌گری است. تروریست‌هائی که در ۱۹۷۹ چندصدنفر بودند حالا به ده‌ها هزار نفر رسیده‌اند نه تنها بخشی از عراق و سوریه را تصاحب کرده‌اند که در سایر کشورها هم به‌طور جدی فعّال است.

۳- کشورهای قدرتمند منطقه؛ عربستان، ترکیه، شیخ‌‌نشین‌های جنوب خلیج‌فارس، اسرائیل، حتی پاکستان یا علناً علیه ایران عمل می‌کنند یا در خفا درصدد تضعیف ایران و درگیری غرب با ایران می‌باشند. این، نقطه‌ی مشترک آنها با جنگ‌طلبان غرب است. اسناد “ویکی‌لیکس” و “اسنودن” پر از این مستندات برای تقابل با ایران، هستند.

۴- جنگ‌طلبان غرب و کشورهای منطقه با سوءاستفاده از مسئله‌ی هسته‌ای ایران، بهترین موضوع مناقشه با ایران را یافته‌اند و با مجموعه‌ای از دلایل منطقی و غیرمنطقی درصدد یافتن بهانه‌ای هستند تا ایران را با حمله‌ی غرب یا با حمله غرب و اسرائیل و حمایت کشورهای منطقه به تسلیم کامل یا نابودی جمهوری اسلامی، بکشانند. توطئه کاهش قیمت نفت ـ همچون سال ۱۹۸۲ ـ نمونه‌ای از این همگرایی است که در آن مقطع با هدف ضربه اقتصادی و قبول صلح با عراق انجام شد و حالا با هدف ضربه اقتصادی به ایران و عقب‌نشینی در مسئله هسته‌ای، انجام می‌شود.

۵- در داخل ایران در سال‌های گذشته روحانیونی در پیوند با بخشی از نظامیان قدرت گرفته‌اند که بانقض آشکار قانون اساسی و مخالفت آشکار با دمکراسی و پلورالسیم اسلامی و پلورالسیم ملی، شرایط را برای تخاصم بیش از این غرب و همسایگان، با ایران، فراهم می‌سازند.

۶- بحران‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی… ایران که در ۸ سال حکومت احمدی‌نژاد رشد فزاینده یافته به مراحل تعیین‌کننده‌ای رسیده‌اند که در صفحات قبل به آنها پرداخته شده است. از همه مهمتر، تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی، شکننده‌ترین بخش بحران جامعه است. از شعارهای تبلیغاتی اگر بگذریم و به واقعیت جامعه نگاه کنیم و حتی اگر به آمار شرکت‌کنندگان در انتخابات ۹۲ دقیق شویم، درخواهیم یافت که جامعه، حداقل، دوقطبی است. بخش عمده‌ای از قشر متوسط شهری از شرایط ناراضی هستند و مشکل معیشت و آرامش دارند و امکان زیست سالم، حتی جامعه‌ی روستایی و کم‌سواد را هم ناراضی کرده است. کاری باید کرد.

۷- در سیاست خارجی منطقه‌ای، ایران توانسته نفوذی برای خود دست و پا کند و آنچه به “هلال شیعی” معروف است را شکل دهد و چون این منطقه در بحران به سر می‌برد، ایران می‌تواند در حل بحران آن به حاکمان منطقه و حتی امریکا، کمک کند. مشروط به این‌که دو طرف بهم اعتماد پیدا کنند و از این حالت تخاصم خارج شوند با چین و روسیه هم ایران نزدیکی‌هایی پیدا کرده است که عمدتاً متکی به منافع مادی این دو کشور، بوده است. اتحاد استراتژیک با این دو کشور تا این مرحله، تحقق نیافته است و بعید هم به نظر می‌رسد. ولی به‌هر حال امکانی است که در معادلات جهانی می‌توان با هوشیاری و بدون تحریک غرب، از آن بهره برد و ابرقدرتی منطقه‌ای ایران را تثبیت نمود.

قدرت و امنیت ملی

قدرت ملی رابطه‌ی مستقیم و ارگانیک با امنیت ملی دارد. هرچه قدرت ملی قوی‌تر باشد امنیت ملی، بیشتر خواهد بود. در اینجا بحث بر روی تعریف “قدرت ملی” است.دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. فرمانده سپاه پاسداران، در جواب وزیر خارجه که موفقیت نسبی در مذاکرات هسته‌ای را موجب افزایش امنیت ملی، دانسته بود، واکنش نشان داد و پیشرفت نظامی ایران را باعث افزایش امنیت ملی دانست. جالب است که هر دو درست می‌گویند ولی بخشی از واقعیت را می‌گویند که رابطه‌ی مستقیمی با نهاد تحت فرماندهی آنها دارد. در بین متخصصان استراتژی‌های جهانی برای تعریف قدرت و امنیت ملی پایدار، توافق اجماعی وجود دارد که قدرت ملی دارای چهارپایه اساسی زیراست:

۱- مشارکت عمومی از طریق دموکراسی، رعایت حقوق بشر، آزادی‌های سیاسی، مدنی، سندیکایی و همه‌گیر کردن این احساس که تمامی مردم یک کشور خود را شریک در تحولات کشور بدانند. این اصل در ایران وجود ندارد. هم اِعمال اصل “خودی و غیرخودی” و “دموکراسی استصوابی” و هم سرکوب فعالان سیاسی ـ مدنی ـ صنفی و هم حصر و زندان شهروندان؛ ۱۸۰ درجه با این اصل مغایرت دارد. از ۱۳۸۸ این اصل بیش از پیش صدمه دیده است و هرچه آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی و روحانی تأکید بر آن دارند با سد مخالفت بخش قدرتمند حکومت روبرو می‌شوند. حکومت غالب توانسته مردم منتقد را منزوی کند و نخواسته یا نتوانسته راهی برای مشارکت عمومی پیدا کند.

۲- انتفاع عمومی از امکانات جامعه. این اصل هم در جمهوری اسلامی رعایت نمی‌شود. در این اصل همه باید شغل داشته باشند و از امکانات مالی و خدماتی جامعه برخوردار باشند. اعمال اصل “خودی ـ غیرخودی” و “دموکراسی استصوابی” در بخش اقتصادی و استفاده از مواهب طبیعی جامعه باعث شده که بخش وابسته به حاکمیت از رانت‌های عظیم استفاده کنند که در نتیجه موجب رشد فقر، بیکاری… می‌شود بخش قابل ملاحظه‌ای از جامعه از امنیت زیست و بهداشت و آموزش و معیشت مطلوب، محروم هستند و بخش قابل توجهی از جامعه در زیر خط فقر بسر می‌برند.

۳- ارتباط با افکار عمومی جهان ـ مخصوصاً افکارعمومی مردم اروپا و امریکا ـ از طریق صنعت توریسم، ارتباطات فرهنگی، هنری، تجاری، صنعتی، تکنولوژیک و… و مستقل از ارتباط با حاکمان کشورها. در این بخش هم جمهوری اسلامی موفق نبوده است و ضعیف عمل کرده است و نتوانسته امکانات بالقوه‌ی مملکت را بالفعل کند.

بازداشت و ممنوع‌الخروج کردن؛ هنرمندان، نویسندگان، سیاسیون، روزنامه‌نگاران و جلوگیری از شرکت آن‌ها در کنفرانس‌های بین‌المللی ـ حتی آقای خاتمی مبتکر گفتگوی تمدن‌ها ـ و جلوگیری از ارسال فیلم‌های ایرانی به فستیوال‌های بین‌المللی و عدم سرمایه‌گذاری در صنعت توریسم و مبارزه‌ی باندهای دست‌آموز با توریست‌های غربی، از آن حمله‌اند. عملاً بخشی از حکومت با جنگ‌طلبان غربی، خواسته یا ناخواسته، همکاری نانوشته می‌کند.

۴- تقویت نیروی نظامی. در این بخش ایران پیشرفت‌های محسوس داشته و تا حدودی توانسته در بعد از جنگ دستاوردهایی داشته باشد، مخصوصاً در بخش موشکی و تدافعی. تأکید محض بر این بخش ـ مانند آنچه فرماندهان سپاه می‌کنند ـ اشتباه استراتژیک است. فروپاشی شوروی نشان داد که تقویت بخش نظامی لازم ولی کافی نیست. حتی آقای پوتین با تمامی امکانات نظامی روسیه در سخنرانی مجمع فدرال علناً اظهار خطر کرده است. و گفته است که غربی‌ها «سناریوی یوگسلاوی را برای روسیه» دارند.[۲۴] اگر سه اصل اولی یاد شده تحقق یابد، حتی می‌توان برای داشتن سلاح هسته‌ای فشارآورد تا اینکه باتوجه به توانایی بالقوه‌یایران دراین مورد از افکار عمومی جهان برای خلع سلاح هسته ای اسرائیل،پاکستان،قزاقستان و هند و … کمک جدی گرفت. امروز به این دلیل مساله هسته‌ای ایران تهدیدکننده برای ما شده است که در آن سه اصل، موفق نبوده‌ایم و مذاکره‌کنندگان غربی به خوبی از آن مطلعند. چهار اصل فوق‌الذکر باید متوازن رشد کنند والا اگر چندین هزار کلاهک هسته‌ای قاره‌پیماهم داشته باشیم، آسیب‌پذیر خواهیم بود. چنانکه شوروی بود و فروپاشید. بعد از این هم جامعه‌ی بسته و دیکتاتوری روسیه همراه با باندهای مافیائی رانت‌خوار و گسترش فقر و اختلاف طبقاتی، نخواهد توانست در مقابل تهدید غرب، مقاومت کند. چرا جامعه‌ی شوروی فرو پاشید و نظام سرمایه‌داری امریکایی فرو نپاشید؟ کارشناسان استراتژیک جهانی اظهارنظر کرده‌اند که هرچه جامعه مدنی در کشوری قوی‌تر باشد، پایداری نظام بیشتراست. و هرچه جامعه مدنی در کشوری ضعیف باشد ـ مانند شوروی سابق ـ علیرغم سانترالیسم خشن حزبی، ناپایدار است. سیصدسال است که جامعه‌ی سرمایه‌داری غرب به‌علت داشتن جامعه مدنی توانسته مرتباً خود را با شرایط تطبیق دهد و کشورهای انقلابی دیکتاتوری، سقوط کرده‌اند و صدمات زیادی به مملکت خود وارد کرده‌اند. موفقیت هند هم در این راستا تحلیل می‌شود.

ارزیابی غلط از دولت اوباما

در مسوولین مملکتی، تحلیلی وجود دارد که امریکا در منطقه احتیاج جدی به ایران دارد. ما باید روی توافق هسته‌ای خواسته‌ها را بالا ببریم تا امریکا مجبور شود امتیازات بیشتری به ما بدهد و امنیت ایران را تضمین کند و ایران را به عنوان یک کشور قدرتمند منطقه‌ای به رسمیت بشناسد. این تحلیل می‌گوید که بر خلاف دوران آقای خاتمی که احتمال حمله امریکا به ایران می‌رفت، هم‌اکنون این احتمال وجود ندارد و دوم اینکه در آن مقطع ایران کوتاه آمد ولی آقای بوش نپذیرفت و ایران را محورشرارت نامید. این تحلیل چند ایراد جدی دارد:

اولاً ـ امنیت ایران یک امر داخلی است و نه یک امر خارجی. ایران اگر شرایط داخلی را ـ چنانکه در سطور گذشته آمد ـ فراهم کند، امنیت ملی آن ارتقاء خواهد یافت و احتیاجی به امریکا نخواهد داشت. در آن شرایط امریکا ناچار خواهد شد که امنیت و ابرقدرتی منطقه‌ای ایران را بپذیرد و با ایران تعامل کند.

ثانیاً ـ درست است که در شرایط فعلی امریکا قادر به جنگ دیگری در منطقه نیست ولی این شرایط قابل دوام نخواهد بود. اگر امریکا قادر به جنگ دیگری نیست ولی قادر به تداوم تحریم و تخریب توان اقتصادی ـ اجتماعی ایران که می‌باشد، آن‌وقت در شرایط “مناسب” جنگ شروع خواهد شد.

ثالثاً ـ دولت آقای اوباما دائمی نیست، دو سال دیگر به پایان خواهد رسید و حتی اگر خانم کلینتون از حزب دمکرات هم رئیس جمهور شود، موضع وی را نسبت به منطقه و ایران نخواهد داشت. از این گذشته، سیاست خارجی امریکا تابع شرایط می‌باشد و اگر جنگ‌طلبان امریکا در حزب جمهوری قدرت اجرایی پیدا کنند و تحریم‌ها توان ملی ایران را تضعیف کند و شرایط برای حمله آماده شد، حتماً حمله خواهند کرد.

رابعاً ـ مصالح ملی و منافع ملی، مستقل از شرایط فعلی امریکاست. اگر برق هسته‌ای اقتصادی نیست و در راستای منافع ملی نمی‌باشد، چرا باید روی آن پافشاری کنیم؟ و مرتباً عدم نفع ایران را افزایش دهیم؟ چرا به فرصت‌های آینده فکر نمی‌کنیم؟

تعمق در تجربه‌ی ۳۷ سال حکومت جمهوری اسلامی

تردیدی نیست که انقلاب اسلامی ایران در این ۳۷ سال تجربه‌ای ارزشمند برای تمام جهانیان و از همه مهمتر برای ما ایرانیان، می‌باشد. تأثیر این انقلاب در جهان و واکنش‌های داخلی و خارجی در مقابل آن، ذخیره‌ای بی‌نظیر از تجربه و اندرز است. اگر اغراق نباشد بیش از چندین قرن برای ما ایرانیان پند واندرز داشته است. طبیعی است که همه‌ی نیروهای داخلی و خارجی در تحولات بعدی انقلاب ایران نقش داشته‌اند ولی نقش حکومت استثناست. حکومت‌ها، هر حکومتی، به دلیل تمرکز و تجمیع امکانات مملکت در دست او، هم قدرت فوق‌العاده‌ای دارد و هم مسوولیت او قابل مقایسه با نیروهای داخلی غیرحکومتی نیست. ما در اینجا تحولات مهم دوران انقلاب و پس از آن را فهرست‌وار می‌آوریم، تحلیل پندها و اندرزهای متراکم این تحولات، از حطیه‌ی کار این نوشته خارج است. این تحولات به ترتیب تاریخ عبارتند از:

۱- سرنگونی قدرتمندترین حکومت منطقه که حمایت و پشتیبانی قدرتمندترین دولت‌های جهانی (بلوک غرب) را هم داشت با روشی مسالمت‌آمیز، مدنی، جهان پسند و عاری از خشونت. ۲- به قدرت رسیدن روحانیت و انحصاری کردن این قدرت و حذف اکثر نیروهای موثر در پیروزی انقلاب. ۳- حذف اولین رئیس جمهور که با رأی اکثریت به قدرت رسیده بود. ۴- هشت سال جنگ خانمان‌سوز با عراق خاصه تداوم آن پس از فتح خرمشهر و عقب‌نشینی عراق از خاک ایران. ۵- از دست دادن مناطق استراتژیک فاو، جزایرمجنون، شرق بصره و… که با فداکاری، رشادت و شهادت رزمندگان به دست آمده بود، در مدت بسیار کوتاهی[۲۵] ۶- جنایت‌ها و خیانت‌های سازمانی که بنیان‌گذاران آن از بهترین انسان‌های دوران خود بودند و آن را برای بهروزی و نجات مردم ایران تشکیل داده بودند (سازمان مجاهدین خلق). ۷- اعدام‌های فراوان بدون رعایت موازین حقوقی شناخته شده جهانی و حتی کسانی که دوران محکومیت آنها تمام شده بود و می‌بایست آزاد شوند (از خرداد ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ و حتی بعد) ۸- تسخیرسفات امریکا و تداوم گروگان‌گیری برای ۴۴۴ روز، بدون توجیه سیاسی، حقوقی و استراتژیک. ۹- استعفای دولت موقت که نخست‌وزیر آن از شخصیت‌های مؤمن و مورد اعتماد رهبر انقلاب بود. ۱۰- امضای بیانیه الجزایر و ختم گروگان‌گیری که در متن آن بیانیه؛ امریکا از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ هم تبرئه شد. ۱۱- حمله به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ و علیرغم تجاوز به خانه دانشجویان، محکومیت آنان در دادگاه‌های تشکیل شده. ۱۲- واقعه‌ی نفرت‌انگیز کهریزک و کشتن زندانیان در زیر شکنجه (بهشتی، کاظمی، بنی‌یعقوب…) ۱۳- ترورهای سیاسی داخلی و خارجی (میکونوس، …) ۱۴- قتل‌های زنجیره‌ای و پدیده‌ی سعید امامی. ۱۵- بازجویی از زن سعید امامی و سناریوسازی در مورد وابسته نشان دادن این پروژه به خارجی‌ها. ۱۶- حذف آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری و حمله به بیت و حصرایشان. کسی که امام خمینی “چند بار در او خلاصه” شده بود. ۱۷- پدیده لباس شخصی‌ها. ۱۸- انفجار حزب جمهوری اسلامی. به شهادت رسیدن مسوولین مملکتی و انفجار نخست وزیری در همان سال. ۱۹- و طبق آماردو طرف ترور بیش از ۱۷ هزار نفرتوسط سازمان مجاهدین خلق و اعدام ۲۰ هزارنفر از اعضا و سمپات‌های آن در دادگاه‌های انقلاب. پدیده مقابله‌ی: رجوی ـ لاجوری. ۲۰- پدیده‌ی احمدی‌نژاد، برکشیدن او، انتخابات ۸۴، انتخابات ۸۸ و وقایع بعد از آن. ۲۱- حصر آقایان موسوی، کروبی و خانم رهنورد و اصلاً پدیده حصر در جمهوری اسلامی. ۲۲- کشتار تظاهرکنندگان سال ۸۸. ۲۳- بازداشت گسترده دانشجویان، کارگران، معلمان، خبرنگاران، حقوقدانان، فعالان سیاسی و حقوق بشری و مسوولان قبلی جمهوری اسلامی. ۲۴- نقض گسترده حقوق بشر (میثاقی که جمهوری اسلامی آن را امضاء کرده است.) و محکومیت متعدد ایران در سازمان‌های بین‌المللی. ۲۵- ترور دانشمندان توسط جاسوسان اسرائیلی در تهران. ۲۶- ترانزیت مواد مخدر و گسترش اعتیادهای سنتی و صنعتی. ۲۷- ورود سالیانه ۲۰ تا ۲۵ میلیارد دلار کالای قاچاق به کشور. ۲۸- نوع رسیدگی به پرونده‌های فسادمالی و نهادینه شدن فسادمالی ـ اداری. ۲۹- پرونده هسته‌ای، نوع تصمیم‌گیری و شیوه توسعه‌ی آن از سال ۱۳۶۰ و برق هسته‌ای در ایران. ۳۰- عدم انتشار خیلی از اسناد دوران شاه، اعدام‌ها، خیانت‌ها، روابط و…سران حکومت شاه. ۳۱- درآمدها و هزینه‌های شفاف این ۳۶ ساله. ۳۲- عدم انتشار لیست ثروتمندترین افراد جامعه و ثروت مسوولان در قبل و بعد از مسوولیت‌ها. ۳۳- پدیده‌ی؛ خداداد، بابک زنجانی، مه‌آفرید،… . ۳۴- طرد ونفی و منزوی کردن مسؤولان قبلی (آیت‌الله هاشمی، آقای خاتمی…) مملکت توسط بخشی از حاکمیت ۳۵- گسترش دروغ، شایعه، پرونده‌سازی، تبلیغات نادرست و… ۳۶- عدم پیشرفت اقتصادی و توسعه، علیرغم ۱۳۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی. ۳۷- توسعه‌ی اختیارات رهبری در بازنگری قانون اساس در سال ۱۳۸۶. ۳۸- مکانیسم سر برآوردن نهادهای مالی ـ بانکی در سال‌های اخیر. ۳۹- ورود نظامیان به اقتصاد و سیاست.۴۰- جلوگیری از فعالیت احزاب و سازمان‌های سیاسی و تعطیلی آنها در از اوایل دهه ۱۳۶۰. ۴۱- دستگاه قضایی و نحوه‌ی صدور احکام افراد سیاسی در دادگاه‌های خاص و توسط قضات ویژه. ۴۲- ضرورت “نظارت استصوابی” و تبدیل قانون اساسی دمکراتیک جمهوری اسلامی به «دموکراسی استصوابی» و حذف خیلی از نیرو در تأثیرگذاری مثبت در مملکت. ۴۳- فرار مغزها و فرار سرمایه‌ها و کاهش ضریب هوشی متوسط(I.Q.) مملکتی. ۴۴- گسترش ابرشهرها (تهران، مشهد، اصفهان، شیراز…) تا حدی که زیستن در آنها مشکل شده است و تخلیه روستاها (۳۳هزار روستا از ۵۸ هزار). ۴۵- و سئوالاتی که هیچگاه به آنها پاسخ داده نشده؛چرا هنوز ده میلیون نفر در ایران بی‌سواد هستند؟۴۶- طرح افزایش جمعیت به ۱۵۰میلیون نفر، آیا به منظور “سیاهی لشکر” است یا رعایت منزلت وشأن آنها طبق قانون اساسی و موازین اسلامی هم، مدنظر است؟ آیا همین ۸۰ میلیون نفر را می‌توانیم باشأن و منزلت اسلامی اداره کنیم؟ ۴۷- آیا “اقتصاد مقاومتی” در شرایط کنونی انجام‌پذیر است؟ چرا مطرح شده است؟ ۴۸- آیا نمی‌توان تضاد “حفظ نظام” با “ارزش‌های اسلامی” را به سازگاری حفظ نظام با ارزش‌های اسلامی، تبدیل کرد؟ ۴۹- آیا فرآیندهای “توقف زمان” در جمهوری اسلامی موفق بوده است؟ این فرآیندها در بستن فضای سیاسی، زندانی کردن اپوزیسیون، فیلتر کردن سایت‌‌های مجازی و پارازیت فرستادن روی کانال‌های تلویزیونی، قدغن کردن ویدئو، ماهواره، سانسور کتاب، سانسور فیلم،…. دیده می‌شود.

پدیده‌های فوق‌الذکر در ۳۶ سال گذشته در جمهوری اسلامی اتفاق افتاده‌اند و شرایط کنونی را برای ما رقم زده‌اند. با دو رویکرد می‌توان به آنها نگاه کرد. یک رویکرد آن است که همه آنها را منفی دید و از دید حکومت گران که هیچ امر مثبتی در آنها نیست. رویکرد دیگر این است که از این وقایع که برای ملت بسیار پرهزینه هم بوده‌اند، پندواندرز بگیریم و برای نسل‌های آینده تجربه‌ای متراکم به جا گذاریم که اقلاً آینده‌ی آنها مثل امروز ما نشود. از این دیدگاه؛ اگر فرض کنیم که حاکمان و دست‌اندرکاران این وقایع از موضع “حسن نیت” و یا “مشکل معرفتی” در حال انجام “سعی و خطا” بوده‌اند، چرا نتوانیم از آنها برای آینده اندرز و پند گیریم؟ جامعه، مردم، روشنفکران، رزمندگان… هزینه‌های سنگینی برای این وقایع پرداخته‌اند که برای قرن‌ها در زیرمجموعه‌ی “تاریخ جمهوری اسلامی” خواهند ماند و مورد تحلیل قرار خواهند گرفت.

حاکمان، سخن گفتن در فضای دمکراتیک در مورد آنها را برنمی‌تابند و عموماً یک‌طرفه سخن می‌گویند و نظرات منتقدان و اپوزیسیون را بازتاب نمی‌دهند. رسانه‌ها، عموماً، از طرح و بیان آنها، ممنوع شده‌اند. این شیوه سبب فراموشی و نسیان نخواهد شد، بلکه همچنان، مانند یک غده‌ی چرکین در حالت کمون به رشد و ابهام‌زایی خود ادامه خواهند داد. و در مواقعی بحران‌آفرین خواهند شد و چه بسا با شاخ و برگ‌های بیش از واقعیت.

با سکوت و تبلیغات و برچسب‌زدن‌ها نمی‌توان با این وقایع تعیین‌کننده و تأثیرگذار برخورد کرد و آنها را به فراموشی سپرد، آنها را باید کالبدشکافی کرد و تحلیل نمود و از دل این کالبدشکافی و تحلیل به آشتی ملی و وحدت ملی رسید. والا با این استخوان‌های لای زخم و تحمیل شرایط امنیتی ـ نظامی هیچکدام از مشکلات جامعه حل نخواهد شد و همچون ۲۵ سال گذشته جامعه در حالت انتقال، صبر و انتظار، تردید و نابسامانی و … به سر خواهد برد و اگر تهدید خارجی را هم به آن اضافه کنیم، معلوم نیست چه پیش خواهد آمد. خیلی از تمدن‌های معروف بودند که به دلیل عدم توانایی حاکمان در تطبیق خود با جامعه و جهان، نابود شده‌اند. قوانین و سنن جامعه تغییرناپذیر هستند، این ما هستیم که باید با لحاظ کردن قوانین و سنن الهی، خود را تغییر دهیم.

چه راه‌هایی پیش‌روی جمهوری اسلامی است؟

مثلث؛ “تحریم‌ها ـ مسأله هسته‌ای ـ بحران‌های داخلی”به ایجازگفته شد داده‌ها و واقعیت‌های مستند بسیار سخت و صلب و انعطاف‌ناپذیر هستند. سوال این است که چه راه‌هایی پیش روی جمهوری اسلامی وجود دارد که از موضع فعال، خود منشاء تصمیم و اقدام باشد و تابع و “واکنش‌گر” نباشد، بلکه “کنش‌گر” و تصمیم‌گیرنده بوده و غرب را به واکنش وادارد و دشمنان انقلاب را منفعل کند.با توجه به آنچه گفته شد، چند راه پیش روی ما می‌باشد:

اول ـ تداوم وضع موجود

ادامه‌ی مذاکرات با ۱+۵ و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، بدون اینکه دو طرف از مواضع خود عقب‌نشینی کنند و احیاناً تمدید زمان مذاکرات و آزادسازی بخش ناچیزی از ارزهای خارجی کشور. در این شرایط، پیشرفت و پس‌رفت نخواهیم داشت. چیزی حل نخواهد شد. ایران زمان از دست خواهد داد و غرب چیزی از دست نخواهد داد، دستاوردهایی داشته است، مانند توقف ساخت سانتریفیوژهای جدید، مصرف اورانیم ۲۰ درصد و… در مقابل ایران مبلغی محدود از ارز خود را دریافت داشته است.[۲۶] این شرایط تا مدتی محدود می‌تواند ادامه داشته باشد ولی جنگ‌طلبان امریکا که کنگره را در دست دارند، ممکن است تحریم‌های جدیدی علیه ایران تصویب کنند و در نتیجه مقاومت اوباما را، محدود کنند.

این حالت، ممکن است شروع جنگ را به تأخیر اندازد ولی توان ملی را بتدریج مستهلک خواهد کرد و صبر و انتظار مردم و حاکیمت، ناامیدی، نارضایتی و خستگی را به‌دنبال خواهد شد. و این مطلوب جنگ‌طلبان امریکایی است. این دوران، در عراق ده سال طول کشید. صدام می‌توانست در این مدت خیلی کار انجام دهد که نداد. او سلاح کشتارجمعی را نابود کرد ولی فضای سیاسی را باز نکرد. اپوزیسون را دعوت به همکاری نکرد، مسئله کردهای شمال عراق را در چارچوب عراق متحد، حل نکرد. خودخواهی، دیکتاتوری، امیدواهی، عدم درک شرایط و نقشه‌ی امریکا، عراق را به این روز انداخت.

دوم ـ توافق در یک روند زمانی طولانی

در این توافق، امریکا تقاضای زمان نسبتاً طولانی برای “راستی‌آزمایی” ایران را دارد. چیزی حدود ۲۰ تا ۱۰ سال و بخشی از تحریم‌ها را معلق خواهند کرد. تا درخواست‌های آژآنس تحقق یابد، پیشرفتی در ساخت سانتریفیوژهای جدید نباشد، حتی ذخیره اورانیم ۵ درصد (یا ۵/۳ درصد) هم کم شود، تحریم‌های کنگره امریکا و شورای امنیت، تغییری نخواهند کرد، ممکن است بعضی از تحریم‌های کنگره و تحریم‌های ریاست جمهوری، با اختیارات اوباما، تعلیق شوند. شمشیر تحریم‌ها همچنان بالای سر ایران خواهد بود. شرایط عادی نخواهد شد. برخورد با ایران وابسته به گزارش‌های آژانس و مقامات امریکایی خواهد بود. در این روند، مسائل دیگری مطرح خواهد شد؛ موشک‌های دوربرد، حقوق بشر، مسائل منطقه و غیره. ایران درگیریک روند خسته‌کننده و نامتعیّن خواهد شد. این گزینه، از قطع مذاکره بهتر است و کم‌خطرتر، البته مبلغ نسبتاً بیشتری از پول‌های بلوکه شده ایران، آزاد خواهند شد ولی همه چیز موقتی و ناپایدار خواهند بود. نمی‌توان پیش‌بینی کرد که در نهایت چه خواهد شد؛ یک مسابقه‌‌‌ی تسلیحاتی در منطقه و حتی همراه با انتقال تکنولوژی هسته‌ای به کشورهای منطقه و سلاح‌های متعارف، در حجم بسیار زیاد، مزد جنگ‌طلبان امریکا خواهند بود.ممکن است با توجه به تحولات داخلی ایران و داخلی امریکا که نمی‌توان پیش‌بینی کرد، مشکلات ایران و امریکا حل شود.یا ایران به متحد استراتژیک امریکا تبدیل شود و یا در میانه راه، روابط قطع شود و مجدداً تحریم‌ها تشدید گردد و یا در نهایت درگیری نظامی پیش آید.

سوم ـ قطع مذاکرات

این خطرناک‌ترین سناریوست. در این حالت، تحریم‌ها تشدید خواهند شد، همان‌طور که در سطور گذشته این نوشتار آمده است. فشار و محدودیت روی ایران بسیار زیاد خواهد شد، جنگ‌طلبان دو طرف، دست به کار خواهند شد و در نهایت جنگ‌طلبان امریکا، درگیری نظامی را با ایران آغاز خواهند کرد.[۲۷] اینکه در چه زمانی جنگ شروع خواهد شد، نمی‌توان پیش‌بینی کرد به خیلی از عوامل بستگی دارد. ولی، تشدید تحریم‌ها و فشار بیشتر به اقتصاد و مردم وارد خواهد شد و ما به سمت درگیری نظامی پیش خواهد برد. چیزی که در عراق ده سال طول کشید.

استفاده از توان ملی و رعایت حقوق مردم

هیچکدام از سه حالت فوق‌الذکر در راستای منافع، مصالح و امنیت ملی نیست. آنچه تاکنون پیش آمده است یک دلیل اصلی دارد و آن اینکه طرفداران پروژه‌ی هسته‌ای از توان ملی استفاده نکرده‌اند و حقوق مردم را مراعات ننموده‌اند. جبهه‌ی قدرتمندی در مقابل زیاده‌خواهان غربی، سامان‌نداده‌اند.

توان ملی یعنی همسوکردن و دخالت دادن مستقیم تمامی مردم در یک تصمیم مهم. در زمان امام، گروگان‌گیری سفارت امریکا و جنگ هر دو شباهت‌هایی با مسئله هسته‌ای کنونی داشتند.هر دو طولانی شده بودند و در عین حال مستقلاً بحران‌آفرینی می‌کردند و اتفاقاً هر دو، رابطه‌ی مستقیمی با امنیت ملی و حقوق مردم داشتند. امروز هم چنین است. امام در آن مقطع، مسئله گروگان‌ها را به مجلس واگذار کردند و مجلس اول که در واقع و نسبتاً نماینده‌ی تمامی مردم ایران بود هرچند تصمیم‌گیری دیر انجام شد و مسئله ۴۴۴ روز به طول کشید ولی تصمیم از درون مجلس بیرون آمد. در مورد جنگ؛ امام، پس از وقوف بر شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… جامعه با قاطعیت “جام شهد” را به کام مردم ایران ریخت و قطعنامه را پذیرفت. بر خلاف آنچه امروز جناح راست تبلیغ می‌کند، پایان دادن به جنگ در راستای امنیت ملی بود و اگر دیرتر انجام می‌شد، معلوم نبود چه بلاهای جبران‌ناپذیری سرما می‌آمد که فقط پس گرفتن فاو، جزایر مجنون و شرق بصره و ساقط کردن هواپیمای مسافربری چشمه‌ای محدود از آن بلایا بود. امروز هم شرایط به مراتب بحرانی‌تر است. نه شخصیت کاریزمایی مثل امام وجود دارد ونه وحدت ملی، مانند آن زمان. عملکردهای اشتباه زیادی ما را به اینجا رسانده و این بدین معنی نیست که راه حل وجودندارد. استفاده از قدرت ملی و رعایت حقوق مردم راه حل است.

بعضی نکات ضروری

اول – مذاکرات فشرده‌ی یک سال‌ونیم گذشته و حتی مذاکرات قبل از آن در مسقط نشان داده است که هدایت و رهبری برخورد غرب با ایران را امریکا به عهده دارد و امریکا توانسته است با عملکرد بد هشت ساله‌ی احمدی‌نژاد اجماع جهانی بر علیه ایران ایجاد کند و گستردگی تحریم‌ها را به اینجا برساند و با جریمه‌های نجومی، از “دور زدن تحریم‌ها” توسط بنگاه‌های غربی جلوگیری کند. و ضمناً رهبری خود در مذاکرات را تثبیت کند.

دوم- بارها کارشناسان گفته و نوشته‌اند که مسئله انرژی هسته‌ای بهانه‌ای بیش نیست و امریکا می‌داند که اولا ایران به دنبال سلاح هسته‌ای نیست و بالفرض اگر هم سلاح هسته‌ای داشته باشد، قصد استفاده از آن را بر علیه اسرائیل- که امروز به بهانه‌ای تبدیل شده _ نخواهد داشت. چون نه ممکن است و نه کارساز. پس امریکا در این مرحله به دنبال تعیین تکلیف نهایی با ایران است. امریکا به دلایل تمامی تحولات خاورمیانه- در واقع جهان اسلام، چین، روسیه و … ـ در مرحله‌ی تصمیم‌گیری یک استراتژی جدید است که ایران را نمی‌تواند نادیده بگیرد و تمامی‌ هیأت حاکمه‌ی امریکا- حتی با نظرات مختلف – طرفدار تعیین وضعیت امریکا با ایران هستند. البته هر کدام با راه حل خود، مسأله ایران از موضع امریکایی‌ها باید حل شود. چگونه؟ هیات حاکمه امریکا با هم اختلاف دارند. در مقاله‌ی مشروح “توافق ژنو … ” سه سناریو پیش‌بینی شده بود:

الف- ایران متحد استراتژیک امریکا شود و تمامی مناقشات و تخاصمات حل و فصل شوند، چیزی شبیه زمان شاه. ب- با ایران “کج‌دار و مریز” رفتار کنند و در منطقه؛ مسابقات گسترده فروش تسلیحاتی، سامان دهند که تمامی کشورهای منطقه را درگیر کنند و بخش عمده‌ای از درآمد نفت را به غرب بازگردانند و ج- سناریوی جنگ، شبیه یوگسلاوی سابق، حملات هوایی و تخریب زیرساخت‌های ایران.

سوم- امریکا در شرایط کنونی؛ توان یک جنگ گسترده در منطقه‌ی خاورمیانه را ندارد و تا تصمیم‌گیری به آغاز جنگ دیگری زمان باید سپری شود ولی به این معنی نیست که جنگ دیگری در خاورمیانه منتفی است. کنشگران متعددی در منطقه در حال فعالیت هستند؛ ترکیه، داعش، عربستان، قطر، اسرائیل …. که باید امریکا منتظر عملکرد آنها و نتیجه‌کنشگری آنها باشد. امریکا با بعضی از آنها هم اکنون در کاهش قیمت نفت بر علیه ایران و روسیه همکاری می‌کند تا ایران را بیش از پیش تحت فشار قرار دهد، چیزی که قبلا هم سابقه داشت در سال ۱۹۸۳ این اتفاق افتاد و اقتصاد جنگی ایران را دچار مشکلات جدی کرد که در نهایت به پذیرش قطنامه ۵۹۸ انجامید.

چهارم- در حالی که برخی از مقام‌های ارشد و شخصیت‌های موثر (همچون آقایان هاشمی، روحانی، رفسنجانی، خاتمی، ناطق نوری و…) شرایط کشور را خطیر می‌دانند و هشدارهای جدی می‌دهند و حتی ریاست جمهوری رفراندوم را پیشنهاد می‌کند، برخی از مسوولان به شکل ساده‌انگارانه و عوام فربیانه‌ای ادعای هماوردی و پیروزی با امریکا را مطرح می‌کنند و حتی به دلسوزانی که متوجه این شرایط خطیراند انگ‌ها و اتهامات تند سیاسی و قضایی می‌زنند.

پنجم- پس از انتخابات ۱۳۸۸ و پیامدهای بعد از آن؛ انشقاق ملی و قضیه خودی – غیر خودی عملا تشدید شده است و هر چند دولت آقای روحانی سعی در کاهش اختلافات دارد ولی در عمل ریشه‌ای‌ترین مسئله آن که حصر و زندانی فعالان سیاسی، عقیدتی، رسانه‌ای … و رعایت حقوق بشر است، پا برجاست و حتی تشدید هم شده است.

ششم- تجربه گروگان‌گیری و ادامه‌ی جنگ پس از آزادی خرمشهر جلوی چشمان ماست که تأخیر در هر دو مورد به ضرر منافع ملی تمام شد و توان ملی را کاهش داد. تداوم گروگان‌گیری؛ امریکا را به صدام نزدیک کرد و توطئه حمله به ایران اتفاق افتاد و ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر؛ هم تخریب زیادی پیش آورد و هم خسارتی به ایران پرداخت نشد، چیزی که امید دریافت خسارت در آن مقطع بسیار زیاد بود. ادامه‌ی وضع موجود هسته‌ای همچنان توجیه ندارد و باید هر چه زودتر برای آن فکری کرد.

هفتم- اقتصاد مقاومتی که بسیار دیر- شاید ۳۵ سال ـ مطرح شده است با شرایط کنونی؛ فسادگسترده، تحریم‌های فراگیر، جامعه‌ی بحران زده، فرار مغزها و سرمایه‌ها و هزاران مشکل دیگر به این زودی قادر نخواهد بود که جلوی مشکلات اقتصادی- اجتماعی ایران را بگیرد و بحران‌های خطرناک دیگری پیش نیاید. [۲۸] می‌دانیم که یکی از دلایل گسترش تحریم‌ها که عمدتاً علیه مردم ایران بوده به امید شورش‌های شهری و حتی سرنگونی رژیم طراحی شده‌اند.حکومت ممکن است برای جلوگیری از تظاهر نارضایتی‌های مردم، مانند سال‌های ۸۸ و ۸۹ به سرکوب مردم و امنیتی کردن بیشتر جامعه دست بزند، چیزی که بیش از پیش فاصله مردم ـ حاکمیت را تشدید خواهد کرد. بعضی هم هشدار می‌دهند که طرحی برای بازداشت گسترده‌ی فعالان سیاسی- مدنی، در دست تهیه است!! تا شرایط سرکوب را تشدید کنند.

هشتم- تحلیل‌های غلط جناح نظامی- امنیتی:

الف- جناح نظامی- امنیتی معتقدند که امریکا در منطقه‌گیر افتاده و به ایران نیاز دارد تا به او کمک کند که از گرفتاری سوریه، عراق، افغانستان… رها شود. ولی برعکس، اهداف امریکا در عراق، لیبی و افغانستان تقریباً تحقق یافته. منابع این کشورها را در اختیار گرفته و پایگاه‌های نظامی و قرار دادهای استراتژیک خود را با این کشورها امضاء کرده. با ظهور داعش کشت‌وکشتار مسمانان هم که مطلوب آنهاست [۲۹] زهر طرف که شود کشته به سود غرب است. امریکا یاران متحدی می‌خواهد که تسلیم شده باشند که اگر تسلیم شوند ممکن است ژاندارم منطقه هم بشوند.

ب- نگاه به شرق در دوران احمدی‌نژاد شکست خورد ولی هم اکنون ممکن است یک توافق استراتژیک با روسیه و چین مطرح شود چین به دنبال چنین توافقی نیست ولی روسیه که دارد کم‌کم وارد یک جنگ سرد جدید می‌شود، ممکن است بخواهد با کارت ایران بازی کند [۳۰] همان طور که قبلا گفته شد، روسیه می‌ترسد که بلای یوگسلاوی را ممکن است سر آن بیاورند.

ج- اغراق در قدرت نظامی ایران:

تردیدی نیست که در ۲۵ سال گذشته، بخش صنایع نظامی ایران رشد و توسعه یافته است. ولی مقاسه قدرت نظامی ما- که عمدتاً تدافعی است- با قدرت نظامی غرب که عمدتاً تهاجی و پیشرفته است- دور از واقعیت است.

هم نظامیان با تجربه و هم کارشناسان مسائل نظامی جهان می‌دانند که این مقایسه و خدای نا کرده عمل بر پایه این برداشت، بسیار خطرناک خواهد بود. استفاده از این تبلیغات در عرصه عمومی ممکن است مفید باشد و باعت ارتقای امنیت ملی شود ولی بر پایه‌ی این تحلیل دست به اقدام نظامی زدن یا شرایط را برای درگیری نظامی فراهم کردن، برخوردی احساسی و اغراق آمیز نیروهای نظامی- امنیتی است که این روزها در مسائل سیاسی هم دخالت می‌کنند. و شاید قصد دارند سکان اقتدار ایران را کاملاً به دست گیرند!

د- ارزیابی نادرست از فضای عمومی منطقه:

متأسفانه نظرسنجی‌ها در کشورهای منطقه در مورد ایران تغییر کرده. حال رفتار ایران یا تبلیغات غرب و کشورهای منطقه موثر بوده فرقی نمی‌کند. در شرایط کنونی افکار عمومی مردم منطقه- بجز شیعیان چند کشور- علیه ایران است. با همه‌ی حسن نیتی که آقای روحانی دارد، هنوز نتوانسته روابط ما را با عربستان، قطر، امارات و بحرین بازسازی کند.

ه- دست کم گرفتن عواقب جنگ:

به نظر می‌رسد که جریان راست منازعه جوی ایران مسئله جنگ و عواقب ویران کننده آنرا ساده فرض می‌کنند. زندگی مرفه و امن کسانی که از غم بیکاری، فقر،اجاره‌نشینی، بیماری، خرج روزانه نان و گوشت… رنج نمی‌برند و نیز در صورت وقوع جنگ امکان زیادی برای حفاظت از خود دارند، ایشان را از درک یک شهروند ساده این مرز و بوم از جنگ و عواقب ویرانگر و وحشتناک آن بر زندگی روزمره‌اش و خطری که حیات ساده‌ی روزانه‌ی او و خانواده و خویشاونداش را تهدید می‌کند، دور می‌سازد. یا کسانی که از رانت نفتی بر خوردارند و با قاچاق کالا ثروت‌های بادآورده به دست آورده‌اند و احتمالاً جنگ را هم در راستای منافع خود می‌بینند با نگاه یک فرد ملی مولد و تولید گرایی که به خوبی درک می‌کند که حملات نظامی و جنگ چه بلایی بر سر ثروت و سرمایه‌های ملی وزیر ساخت‌های اقتصادی کشور وارد می‌کند و شدت وحدت این حملات حتی می‌تواند کشور را از مراحل اولیه‌ی توسعه صنعتی به مرحله کشاورزی و پیشا صنعتی (به شرایط افغانستان، لیبی، سوریه، عراق توجه شود) برگرداند، متفاوت است. [۳۱]

و- برداشت نادرست از اسلامی گرایی:

برداشت اشتباه دیگری که راست منارغه جوی ایران دارد، اغراق در اسلام گرایی منطقه است. “بهار عربی” که در ایران آن را “بیداری اسلامی” نامیدند. محصول خود را به میدان آورده است. در مصر، اخوان المسلمین با عملکرد بسیار فرقه ای و تمامیت‌خواهی خود کودتای نظامیان را ارمغان آورد و تا ده‌ها سال دموکراسی و مردم سالاری را در این کشور به تعویق انداخت. [۳۲] عراق و افغانستان در اشغال امریکاست و دولت‌هایشان از امریکا و نا تو خواهش و تمنا می‌کنند که حضور نظامی خود را گسترش دهند و تمدید کنند. نصرت‌الله تاجیک سفیر پیشین ایران در اردن از تجربه کشورهای اسلامی منطقه سخن می‌گوید. [۳۳]

قبلاً از توطئه غرب و اسرائیل برای کشورهای اسلامی سخن گفته شد و کردستان عراق پس از دفع داعش به احتمال زیاد اعلام استقلال خواهد کرد و از هم‌اکنون اسرائیل از آن دفاع می‌کند. بنا به اعلام رسانه ها،خانم هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود از اعلام دولت داعش در روز ۵/۷/۲۰۱۳ و به رسمیت شناختن آن توسط اروپا و امریکا سخن می‌گوید و از بهم خوردن این توافق تعجب می‌کند[۳۴]. امروز مشهود است که اوباما اهمیتی جدی به تحولات خاورمیانه نمی‌دهد، صبر و انتظار پیشه کرده است[۳۵] توطئه‌های گسترده‌تری در راه هست. لذا دل بستن به «بیداری اسلامی» که دیگر وضعی آشفته دارد، بیهوده است. در سوریه هم که اوایل می‌توانستیم دخالت مثبت کنیم و وحدتی بین اپوزیسیون ملی و بشار اسد ـ حزب بعث ـ ایجاد کنیم، زمان را از دست دادیم و سوریه به ویرانه‌ای تبدیل شده و بشار اسد تا توانست مردم خود را با ارتش و نه نیروی انتظامی و پلیس به مسلسل بست[۳۶]

راه‌حل چیست؟

مقدمه

به نظر می‌رسد که گروهی جنگ‌طلب در امریکا که قدرت «مالی ـ نظامی ـ نفتی» عظیمی دارند به همراه اسرائیل و گروه منازعه‌طلب داخلی ک این‌ها هم در فضای بسته‌ی سیاسی ایران قدرتمند شده‌اند، به «همه» و یا «هیچ» می‌اندیشند. جنگ‌طلبان امریکایی، ایران را مثل افغانستان، عراق، لیبی، یوگسلاوی و… می‌خواهند. ایرانی تخریب شده با از بین بردن تمامی زیرساخت‌هایی که در ۹۰ سال گذشته با زحمت و رنج این مردم، فراهم شده، همراه با به دست گرفتن مدیریت انرژی ایران و به قدرت رساندن دولتی کاملاً دست نشانده و مطیع. منازعه‌جویان ایرانی، آرزو دارند که اسرائیل را نابود کنند و پرچم ایران را بر فراز کاخ سفید نصب کنند. منازعه‌جویان داخلی حتی دولت متعادل روحانی که از طریق دموکراسی استصوابی و با تضمین‌هایی که رهبری قبل از انتخابات ۹۲ دادند، به قدرت رسیده است، را هم نمی‌خواهند و هر روز در کار او کارشکنی و بحران‌سازی می‌کنند. تیم مطلع و مجرب مذاکره‌کننده هسته‌ای که بارها مورد تأیید رهبری قرار گرفته را هم، قصد دارند فلج کنند و جلوی کارشان سد ایجاد کنند. این شرایط تنها به نظام و جناح‌های درون حاکمیت برنمی‌گردد. بلکه صورت مسئله اینک به «ایران» و ملت کهن و رنج کشیده‌اش برمی‌گردد که زخم‌های عمیقی از حمله اسکندر و اعراب و مغولان و ایلخانیان و عراق باهمکاری غرب،بر تن دارد. سخن بر سر این است که در این تخاصم چه بر سر ایران و مردم آن خواهد آمد. سخن بر سر حفظ «بقاء، هویت، منافع ملی و امنیت ملی» است که امروز هر ایرانی وطن‌دوست باید احساس مسوولیت کند و تا حد امکان از فاجعه‌ی پیش روی جلوگیری کند.

به جز بخش معدودی از اپوزیسیون خارج نشین که بازگشت به قدرت را به هر قیمتی ـ ولو نابودی زیرساخت‌های نظامی، اقتصادی، خدماتی، سرکوب اپوزیسیون داخلی، فقر و مرارت مردمان و… ـ در پس پیشانی خود پنهان کرده‌اند، همه‌ی منتقدان و اپوزیسیون ملی و مذهبی در داخل و خارج کشور و خیل عظیم شهروندانی که تجربه جنگ هشت‌ساله‌ی مرارت‌بار و فقرزا را در حافظه‌ی خویش حفظ کرده‌اند و اخبار کشورهای منطقه را دنبال می‌کنند، از هرگونه جنگ و خشونت بیزارند. خواسته قریب به اتفاق مردم ایران؛ صلح، آزادی، عدالت، رفاه و منزلت می‌باشد. چیزی که در ۳۵ سال گذشته بارها، فرصت‌های تحقق آنها از بین رفته است. این مردم می‌دانند که غربی‌های حریص و طماع از این منطقه چشم‌پوشی نخواهند کرد و راست داخلی منازعه‌جو نیز دغدغه‌اش حفظ قدرت و بقای سیطره‌اش هست. وطن‌دوستان ایرانی نتیجه‌ی تقابل با غرب و امریکا را در سرزمینی سوخته می‌دانند، اما با عرق ملی قدرتمندی که در آنها وجود دارد خواهان وادادگی و سازش در برابر جریان جنگ‌طلب خارجی و متحدان داخلی آنها نیستند. بلکه خواهان «تعامل» با غرب هستند. در دنیای نابرابر کنونی می‌توان هم در چارچوب قواعد بین‌المللی عمل کرد و هم موضع و عملکردی انتقادی نسبت به بی‌عدالتی‌های موجود در روابط بین‌المللی داشت و هم از نظم مستقر به نفع منافع ملی خویش بهره گرفت. الگوی زنده‌یاد دکتر مصدق، رفتار توأم با برنامه‌ریزی حاکمان مالزی و چرخش چین در چندین دهه‌ی اخیر و… نمونه‌هایی از این رویکرد هستند. مقابله با سلطه‌طلبی راست جهانی به سرکردگی امریکا را باید در یک موازنه‌ی اقتصادی، سیاسی، حقوق بشری و فرهنگی شکست داد و نه در چارچوب یک منازعه نابرابر نظامی. لذا، با این مقدمه و در شرایط کنونی، جمهوری اسلامی باید در درازمدت ؛ درصدد تقویت قدرت ملی و جذب و جلب افکار عمومی مردم جهان برآید تا بتواند در این مقابله‌ی نابرابر، پیروز شود. از طریق:

اول ـ واگذاری مسأله هسته‌ای به مردم از طریق رفراندوم با موضوع مشخص “برق هسته‌ای” در جامعه و جهان چنین جا افتاده که تصمیم‌گیری در این مورد فقط با رهبری ایران است. این برای رهبری ریسک بسیار بزرگی در بردارد، حتی اگر چنین هم نباشد ولی این‌طور جا افتاده و هر اتفاقی که در آینده بیافتد به حساب رهبری و به دوره تاریخی حکومت ایشان، منظور خواهد داشت. ولی اگر آن را به رفراندوم بگذارند و موافق و مخالف برای مردم نفع و ضرر آن را توضیح دهند و بعد مردم هر نظری که بدهند، مسوولیت آینده آن را هم، علی‌القاعده، خواهند پذیرفت و رهبری از مسوولیت مبرا خواهند شد. علاوه بر این، این عمل یک رویکرد دمکراتیک و در عین حال احترام به مردم وبه قانون اساسی است و نظام را از خودکامگی و دیکتاتوری مبرا خواهد ساخت و علاوه بر همه‌ی اینها افکار عمومی مردم جهان را سمپات و متمایل به ایران خواهد کرد که در یک مسئله مهم ملی، به شیوه‌ی دمکراتیک عمل کرده و نظر مردم را جویا شده است. مشروط بر اینکه قواعد انتخابات ۱۳۹۲ که توسط رهبری بر آن تأکید شد: «رأی مردم حق‌الناس است» و «هر کس نظام را هم قبول ندارد کشورش را که دوست دارد پس در انتخابات شرکت کند» و… مرعی گردد. نمونه موفق ملّی آن،ملّی شدن نفت و انقلاب ۱۳۵۷ می باشد.

دوم ـ لغو نظارت استصوابی و فراهم کردن پیش‌زمینه برای برگزاری انتخابات آزاد، برای مجلس آینده، رعایت حقوق بشر و اجرای عدالت قضایی و دموکراسی برای تمامی گرایش‌های فکری، سیاسی، قومی، زنان، کارگران، صنوف و طبقات گوناگون، تضمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی برای همگان که موجب تقویت و توان و همبستگی ملی، آشتی ملی و اعتمادسازی و تقویت رابطه‌ی ملت ـ دولت، خواهد شد. با اجرای این بند، قدرت ملی فوق‌العاده افزایش خواهد یافت و در نتیجه امنیت ملی بهبود می‌یابد.

سوم ـ رفع حصر از رهبران جنبش سبز و قطع اتهامات، افترائات… علیه آنها و آزادی تمامی زندانیان سیاسی، فکری، قومی و… و ملی کردن دستگاه تبلیغاتی دولتی و استفاده از تمامی نظرات کارشناسی در تمامی زمینه‌ها. آزادی رسانه‌ها.

چهارم ـ اتخاذ سیاست و رویکرد تشنج‌زدا در جهان و در منطقه و ممانعت از رشد تضادهای شیعه ـ سنی و جایگزین کردن شعارهای حقوقی ـ سیاسی ـ حقوق بشری در مسائل جهان و منطقه به جای شعارهای احساسی، بلندپروازانه، تخاصمی و ادعاهای انجام نشدنی که عموماً به عهده تمامی مردم جهان است و نه مردم ایران.

پنجم ـ حل مسئله رابطه با امریکا در چارچوب «تعامل ملی»، نه تسلیم و سازش و نه تقابل و منازعه. با استفاده از تمامی توان کارشناسی ایرانیان داخل و خارج کشور.

با اجرای این موارد، علاوه بر حمایت تمامی مردم ایران از حاکمیت و رهبری، «بزرگترین امپراطوری جهان»، افکار عمومی مردم جهان، هم طرفدار ایران و حاکمیت آن خواهند شد. ایرانیان مقیم خارج، اکثراً، به کشور بازگشته و در توسعه‌ی کشور سهیم خواهند شد. در چنین شرایطی، هیچ دیوانه‌ای، هم نمی‌تواند معترض این کشور شود و ایران وارد دوران امنیت، توسعه، عدالت و رفاه خواهد شد.

سخنی با دلواپسان

سانترالیسم حکومتی

به هر حال تبلیغاتی که در جامعه و جهان شده و حتی توسط پیروان و دوستان رهبری هم تلویحاً و تصریحاً تکرار می‌شود، سانترالیسمی در هیأت حاکمه ایران تعریف شده که همه‌ی تصمیم‌گیری‌ها، توسط رهبری انجام می‌شود و تمامی نهادها و مسوولان مملکتی بدون اجازه و موافقت، و حداقل، عدم مخالفت ایشان، تصمیمی نمی‌گیرند و کاری انجام نمی‌دهند. دانسته یا ندانسته، درست یا نادرست، همه‌چیز را به گردن رهبری می‌اندازند. تا از خود سلب مسوولیت کنند و یا فرصت‌طلبانه مزایای خود را تضمین کنند. هرچند نهادهای قدرتمندی مستقیماً زیر نظر رهبری هستند. مانند؛ قوه قضاییه، صدا و سیما، نیروهای نظامی و انتظامی، شورای نگهبان، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، نهادهای ثروتمند مالی ـ صنعتی و از این گذشته به لحاظ اعتقادی چنین وانمود می‌کنند که مسوولان نظام بدون اذن ولایت فقیه، تصمیمی نمی‌گیرند. این برداشت، مسوولیت دنیوی و اخروی رهبری را بسیار زیاد و قضاوت تاریخ و آیندگان را بسیار سهمیگن و ثقیل خواهد کرد.ظاهراً ورود شخص رهبری هم در تمامی مسائل اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، استراتژیک و… که ممکن است از موضع اختیارات ایشان در قانون اساسی هم حتی باشد، به این برداشت، دامن می‌زند. این سانترالیسم در جهان کنونی اگرچه موقتا کارآست ولی با دموکراسی و کاربرد عقل جمعی مغایرت دارد. اگر قرار شود که تصمیمات مجلس، شورای امنیت ملی، قوه قضاییه، صدا و سیما، شورای نگهبان و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی … به نظر رهبری و موافقت ایشان عینیت یابد، عملاً ابتکار عمل و استعداد آن نهادها و افراد متشکل در آن‌ها از بین خواهد رفت و بلاموضوع خواهد شد و با فعال شدن خرد جمعی مغایرت دارد.

هزینه‌های کلان

به عنوان یک نگاه کلان، می‌توان از دلواپسان خواست که در مورد اطلاعات جدول ذیل تعمق و تحقیق کنند که اگر این اطلاعات صحیح باشد، چه هزینه‌ی سنگینی مردم ایران در این ۳۶ سال پرداخت کرده‌اند و می توان از این آقایان خواست که آیادلواپس این ارقام و اعداد هم هستند؟این هزینه ها را می توان در جدول زیر خلاصه کرد:

 

درآمد حاصل از صادرات و ارزش دلاری مصرف داخلی نفت خام و گاز از ۵۸ تا۹۳ به قیمت ثابت دلار ۲۰۰۱،براساس داده های آماری تراز انرژی[۳۷]؛میلیون دلار

 

دوره صادرات نفت و گاز صادرات پتروشیمی صادرات سایر کالاها انرژی دلاری مصرف داخلی نفت و گاز جمع کل

۵۸تا۹۳ ۱،۰۳۷،۱۸۷ ۸۶،۴۶۶ ۱۳۹،۷۹۳ ۱،۰۰۰،۷۶۵ ۲،۲۶۴،۲۱۱

۸۴تا۹۲ دوره احمدی‌نژاد ۴۶۷،۷۲۱ ۵۱،۸۵۰ ۶۲،۰۵۶ ۵۸۶،۴۵۸ ۱،۱۶۸،۰۸۵

۱,۱۶۸,۰۸۵/۲,۲۶۴,۲۱۱= ۵۱/۵%

 

2-خسارت جنگ تحمیلی به گفته آقای هاشمی رفسنجانی ۱۰۰۰ میلیارد دلار

۳-فرار مغزها ، حداقل یک میلیون نفر که هرکدام یک میلیون دلار با استانداردهای جهانی – از جمله بانک جهانی – ارزش دارند* ۱۰۰۰ میلیارد دلار

۴-عدم نفع از فعالیتهای اقتصادی سالم بدلیل سوء مدیریت ها،تحریم ها ** و… ۱۰۰۰ میلیارد دلار

۵-فرار سرمایه های بخش خصوصی

؟

 

6-45 هزار طرح عمرانی ناتمام با نیاز به ۴۰۰ هزار میلیارد تومان اعتبار و خسارت این طرح های نا تمام از ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۱، ۶۳ هزار میلیارد تومان بوده است ] ۳۷[ ؟

۷-تخریب محیط زیست، نابودی منابع آب، جنگل ها، مراتع، صدها میلیارد متر مکعب خاک زراعی، تخلیه ۳۳ هزار روستا، خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها به علت مدیریت ضعیف ؟

 

* این کمترین تخمین است.

** فقط در بخش نفت و گاز تأخیر فازهای ۶ تا ۲۴ و عدم تزریق گاز به چاه‌های نفت و کاهش برداشت و برداشت قطر از لایه‌ی نفتی پارس جنوبی و گازهایی که می‌سوزند و تأخیر واحدهای پتروشیمی و گران شدن این طرح‌ها به دلیل افزایش قیمت فروشندگان تکنولوژی و تجهیزات در ده سال گذشته، حدود ۸۰۰ میلیارد دلار خواهد بود.

 

عقلانیت مردم و بقای نظام

نکته دیگر این که آنچه به عنوان راه‌حل گفته شد، نه تنها جمهوری اسلامی را تهدید نمی‌کند بلکه آن را تحکیم می‌کند. عقلانیتی که در این سال‌ها در مردم، بطور عام، شکل گرفته است و تجاربی که از کشورهای همسایه آموخته‌اند، دیگر هیچکس ـ به جز عده‌ای معدود خارج نشین ـ به فکر انقلاب و براندازی نظام نیست. بلکه همه درصدد تعامل و آشتی و ایجاد همدلی با نظام می‌باشند و با این اقدامات، دلواپسان هم موقعیت خود و نظام را پایدار و مستحکم خواهند ساخت و قدرت ملی را ارتقاء خواهند داد. جنگ‌طلبان خارجی و داخلی را منزوی خواهند کرد و آیندگان هم قضاوتی مثبت درمورد شما خواهند داشت. عقلانیت مردم؛ در تظاهرات سال ۱۳۸۸، مخصوصاً در روز ۲۵ خرداد و راه‌پیمایی ۳ میلیون نفر، نشان داد که این مردم، مردم مصر، لیبی، سوریه، عراق و افغانستان نیستند. به تخاصم با حاکمیت اعتقادی ندارند ولی از حقوق خود هم نمی‌گذرند. وقتی مردم نتیجه انتخابات را دیدند و آن‌ها را “خس و خاشاک” نامیدند، واکنش مدنی، مسالمت‌آمیز و سازگار با قانون اساسی از خود نشان دادند. وقتی که خشونت را دیدند، عقب‌نشینی کردند و برای موقعیت آینده، منتظر ماندند. این; فرصت و عقلانیت کمی نیست، این سرمایه‌ی ارزشمندی است که حاکمیت باید از آن استفاده کند. تظاهرات جشن پیروزی آقای روحانی هم از این همین مقوله است.

نگرانی فرصت‌طلبان

عده‌ای که با نظارت استصوابی و نزدیکی به رهبری به قدرت رسیده‌اند، نگران حذف خود از قدرت هستند و به همین دلیل منافع خود را بر منافع ملی و امنیت ملی ترجیح می‌دهند. در حالیکه از موضع رهبری، نباید فرقی کند که چه کسانی به مجلس و دولت و … راه پیدا کنند، مهم این است که در چارچوب قانون به قدرت رسیده باشند و قانونی عمل کنند. دلواپسان باید بپذیرند که رهبری برطبق قانون، رهبر تمام مردم ایران هستند در حالیکه این گروه رهبری را “ملک طلق” خود می‌دانند و عملاً سعی می‌کنند که رهبری را با اپوزیسیون خود به تخاصم به کشانند. چاپلوسی و اغراق‌گویی آن‌ها بیش از آن که در مورد توانایی‌های رهبری باشد در مورد حفظ موقعیت و بهره‌جویی از امکانات مالی ـ قدرت، است. دلواپسان باید بدانندکه این رهبری است که باید ارتفاع بگیرد و خود را رهبر همه بداند. در سال‌های گذشته این روش مشکلات خود را عیان ساخته و بر معضلات افزوده است، روش دیگر را هم می‌توان آزمود. “سعی و خطا” را برای همین در آزمون‌های بشری مطرح کرده‌اند که هر وقت روشی جواب نداد، آن را عوض می‌کنند و روش دیگری به کار می‌برند. روش گذشته امنیتی ـ نظامی کردن جامعه و تنگ کردن حیطه خودی ـ غیرخودی و سرکوب و زندان و آواره کردن معترضین و منتقدین و نقض قانون اساسی و حتی قوانین عادی بوده است. یک بار هم که شده دست آشتی به سوی معترضین دراز کنید. از گذشته‌ها بگذریم و روبه‌سوی آینده کنیم.

حقوق بشر

مگر تأکید خارجی‌ها بر حقوق بشر، مغایر با اسلام است که این همه از آن می‌ترسیم. درست است که آن‌ها بهانه می‌گیرند ولی مگر ما رعایت حقوق بشر را می‌کنیم؟ خودمان که می‌دانیم که چه‌کار می‌کنیم. باید به دقت توجه کردکه حل مشکلات با خارجی‌ها، بدون حل مشکلات داخلی، کاری شبیه رفتار پادشاهان قاجاری و پهلوی ها است که با سفارت‌خانه‌های روس و انگلیس خود را تنظیم می‌کردند و در داخل دیکتاتوری و سرکوب را پیشه ساخته بودند. چرا از کشورهای پیشرفته دمکراتیک یاد نمی‌گیریم که راه‌کارهایی به کار می‌برند که اول در داخل به وحدت می‌رسند، سپس با خارجی‌ها وارد معامله و گفتگو و اقدام می‌شوند. دولت آقای روحانی هم در این اشتباه افتاده است. حل مسئله هسته‌ای با ۱+۵ ، بدون حل مشکلات داخلی یا به نتیجه نهایی نخواهد رسید و یا باید امتیازات زیادی داد و تحقیر شد. اگر هم با ۱+۵ به توافق و تفاهم نرسیم، تحریم و جنگ و نابودی را در پیش خواهیم داشت. رهبری به صراحت گفته اند که “بدترین نوع شکنجه سلول انفرادی است و هرروز آنرا باید ده روز محاسبه کنند” و در حالیکه دیوان عدالت اداری در سال ۱۳۸۲،سلول انفرادی را برخلاف قانون دانسته،متاسفانه بدان عمل نمی شود. در این مورد حتی آیت الله شاهرودی،آیت الله منتظری،آیت الله بیات،آیت الله صانعی … هم فتوا داده و برحرام بودن سلول انفرادی تاکید کرده اند ولی گوش بازجویان وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه بدهکار این احکام قانونی و شرعی نیست!

نفوذ در منطقه

نفوذی که ایران در “هلال شیعی” پیدا کرده است، پس از تفاهم ملی، عمیق‌تر و قوی‌تر خواهد شد. این روش رابه آن‌ها هم می‌توان توصیه کرد و استحکام ملی آن‌ها را هم تقویت نمود. ترس از اینکه اگر در داخل فضای دمکراتیک و تفاهم ایجاد کنیم، نفوذ منطقه‌ای را از دست خواهیم داد، بیهوده است. نفوذ ایران در کشورهای منطقه اگر ریشه در مخالفت با سیاست‌های غرب دارد، امر ایجابی آن هم باید نمود داشته باشد. در ایران هم باید بتوانیم یک جامعه‌ی قابل قبول به منطقه و جهان معرفی کنیم. پیشرفت، رفاه، دموکراسی، توسعه، حقوق‌بشر و پلورالیسم مذهبی و ملی را هم باید در دست داشته باشیم. فقط با رویکرد، اطلاعاتی ـ نظامی نمی‌توان فضای منطقه را تحت تأثیر قرار داد.

طرد و نفی دیگران

رهبری با هوشمندی، پس از انتخابات ۸۸، آقای هاشمی رفسنجانی را در بافت قدرت حفظ کردند، علیرغم اینکه اطرافیان ایشان به شدت برعلیه آقای هاشمی اقدام می‌کردند و قصد حذف کامل ایشان را از نظام داشتند. چرا دلواپسان نمی گذارند که رهبری همین روش را در حفظ آقایان خاتمی، میرحسین، کروبی، خانم رهنورد، ناطق‌نوری و … اجرا‌کنند؟ چرا این دایره را بازتر نمی‌کنند تا قدرت ملی افزایش یابد؟

محدودیت حیطه‌ی امنیتی ملاءِ رهبری باعث می‌شود که اطلاعات ناقص و حتی اشتباه به ایشان بدهند، اطلاعاتی که به شأن رهبری لطمات زیادی زده است. در سال ۱۳۷۷ که قتل‌های زنجیره‌ای اتفاق افتاد، رهبری علناً گفتند که این کار توسط عوامل خارجی انجام شده، بازجویی‌های وحشیانه همسر سعید امامی در راستای اثبات این گفته رهبری بود در حالی‌که بعداً معلوم شد که این اقدام ریشه‌ی درونی داشته. و یا در سال ۱۳۷۹ که بازداشت وسیع ملی ـ مذهبی‌ها اتفاق افتاد، رهبری در دانشگاه امیرکبیر گفتند که این‌ها برانداز قانونی هستند و برانداز قانونی محارب است و حکم محارب هم معلوم است. شصت نفر را که بعضی از آن‌ها از دوستان قدیمی رهبری و از معنونین سیاسی جامعه بودند، ماه‌ها در سلول انفرادی و تحت غیرانسانی‌ترین بازجویی‌ها قرار دادند وزارت اطلاعات مخالف این اتهام بود و بعد حتی دادگاه هم “براندازی قانونی” را نپذیرفت و برای “حفظ آبروی نظام”، مجبور شدند اتهاماتی چون “تشویش اذهان عمومی”، “توهین به رهبری”و … را ملاک قرار دهند و همه را به زندان محکوم کنند ولی از آنجاییکه می‌دانستند که این احکام ظالمانه است آن را اجرا نکردند تا در سال ۱۳۹۲، طبق قانون، شامل مرور زمان شدند. از همان سال ۱۳۶۰، فشار برای مصاحبه‌های تلویزیونی در دستور کار بازجویان قرار گرفت و بعداً این روش تشدید شد. اوج آن، فیلم مربوط به بازجویی از همسر سعید امامی بود که گرچه از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش نشد ولی در شبکه‌های اینترنتی پخش گردید و موجب نفرت انسان‌های طرفدار حقوق‌بشر و دموکراسی قرار گرفت. بازجویان صدها مورد از این مصاحبه‌ها را که در آن از رهبری و مردم و خانواده شهدا، عذرخواهی می‌شد، پخش کردند. بعداً اکثر این مصاحبه‌کنندگان شرایط فشار بازجویان برای مصاحبه را بیان کرده‌اند و از آن مصاحبه تبری جستند. عملاً این شیوه به ضد خود تبدیل شد و نتیجه آن اثبات نقض حقوق‌بشر و شکنجه و فشار در زندان‌ها بود. حتی بعد از وقایع۱۳۸۸ هم این شیوه، اجرا شد. معلوم نیست بازخورد جامعه را از این شیوه چگونه به رهبری گزارش می‌کنند ولی آنچه در جامعه گفته می‌شود، نفرت و اشمئزاز از این شیوه‌هاست و این‌که تمامی مصاحبه‌ها با شکنجه و تهدید و از روی اجبار است. و چون اکثر این افراد از دانشجویان، روشنفکران و نویسندگان طبقه‌ی متوسط هستند، رابطه‌ی شخصی رهبری را با این گروه ها به هم زده است. این شیوه کارایی نداشته و باید آن را متوقف کرد. بدبینی به دوستان نهضت آزادی و ملی ـ مذهبی‌ها صحیح نیست و دستگاه‌های اطلاعاتی در ۲۶ سال گذشته با پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌ها این افراد را رصد کرده و برای آن‌ها پرونده‌سازی کرده‌اند که فقط در پس از وقایع ۱۳۸۸، حدود ۴۰ نفر به این اتهامات بازداشت و محکوم شدند و یا از ترس زندان‌های طولانی، ازکشور فرار کردند. تنها نتیجه‌ی این کار منزوی کردن این افراد و محروم کردن جامعه و کشور از نظرات کارشناسی ملی و ضداجنبی آن‌ها بوده است. و یا حمایت رهبری از احمدی‌نژاد و آن همه تأیید از او، موجب لطمه زدن به رهبری شد. ویا آن‌چه رهبری در مورد “دورزدن تحریم‌ها”، “پیشرفت علمی کشور” و … گفتند، بعداً مشخص شد که این اطلاعات غلط بوده. ریشه این اتفاقات در محدود بودن کانال‌هایی است که رهبری ارتباط دارند.

خشونت قانونی

در سال ۱۳۷۹، جهت کنترل و مقابله با اصلاحات رهبری “خشونت قانونی” را مطرح کردید. آن‌چه در عمل اتفاق افتاد، خشونت بود ولی قانونی نبود! گروه‌های زیادی از سیاسیون، دانشجویان، کارگران، روزنامه‌نگاران، فعالان مدنی، حقوقدانان و … با خشونت زندانی شدند، برای آن‌ها پرونده‌سازی کردند و احکامی خشن برای آن‌ها صادر شد. عده‌ای در زندان‌ها با ضرب و شتم بازجویان، جان خود را از دست دادند و فضای جامعه با “موفقیت” امنیتی ـ نظامی شد. فعالیت همه به جز خودی‌ها، تعطیل شد. ولی، مشکلات جامعه حل نشد. بحران‌ها پیچیده‌تر شد و به اینجا منتهی شد که به نقطه‌ی شکننده امروز رسیده است.

مبارزه با فساد مالی ـ اداری

قطعاً رهبری با فساد مالی ـ اداری مخالف هستند و از گسترش آن رنج می‌برید ولی چرا دستگاه حکومتی نمی‌تواند با آن مبارزه کند؟ چرا ابعاد فساد در دوران اخیر گسترده تر و حجیم تر شده‌است؟ چون اولاً مبارزه با “غیرخودی‌ها” در اولویت است و مبارزه با فساد در مرحله بعدی قرار دارد و ثانیاً، مبارزه با فساد منحصراً از طریق تشکیلات حکومتی و بدون کار فرهنگی و کمک رسانه‌ها، انجام میشود و در عین‌حال عموماً محرمانه و در دادگاه‌های غیرعلنی و هیچ تجربه‌آموزی و رشد فرهنگ ضدفساد، دیده نمی‌شود.

دستگاه حکومتی یک لشگر انبوه مبارزه با فساد را از دست داده است. لشگر رسانه‌ها که می‌توانند کمک کار قوه قضائیه باشند و تحقیقات مقدماتی کشف و مبارزه با فساد را به عهده داشته باشند. چیزی که در دنیای پیشرفته دمکراتیک مرسوم است. در آن کشورها رسانه‌ها قدرتمندترین نهاد مبارزه با قانون‌گریزی هستند در حالی‌که رسانه ملی، خود عامل پخش و اشاعه‌ی دروغ و افترا و تبلیغ چاپلوسی و نقض قانون است.

حصر و زندان

چهار سال است که یاران و همکاران قدیمی رهبری را حصر کرده‌اند و رسانه ملی و سایر رسانه های راست ،هر تهمت و افترایی را بی‌محابا به آن‌ها می‌زند بدون اینکه آن‌ها حق دفاع از خود داشته باشند.اگر حصر شهید مدرس توسط رضاشاه و حصر مصدق توسط محمدرضا شاه را با حصر آقایان موسوی و کروبی و سرکارخانم رهنورد و حصر آیت‌الله منتظری مقایسه کنیم،بسیار عبرت آموز خواهد بود. بر آن مجتهد سیاسی آگاه به زمان و اسلام در زمان رضاشاه، همان رفت که بر مصدق در دوران پسر او، وبر این عزیزان ، همان رفت و می‌رود! در حصر و تبعید شهید مدرس تمامی مراجع نجف و قم که نفوذی هم در رضاشاه داشتند سکوت کردند و حتی بنیان‌گذار حوزه قم ـ آقای حائری یزدی ـ کاملاً بی‌تفاوت و حتی جانبدارانه حصر را تأیید کرد! و اقدامی علیه این ظلم رضاشاهی ننمودند و آن مجاهد ۹ سال در حصر بود تا او را به شهادت رساندند و اصلاً جامعه مطلع نشد ولی امروز حصر این بزرگواران در صدر اخبار جهان است. تکنولوژی ارتباطات به مرحله‌ای رسیده است که نمی‌توان چیزی را مخفی کرد، همه‌ی اقدامات حکومت‌ها در معرض دید دنیاست. به رسانه‌های فراوان خارجی نگاه کنیم که مرتباً تحولات گذشته و حال ایران را دقیقاً رصد می‌کنند و آن را به اطلاع مردم جهان می‌رسانند. اگر رهبری این روش را “شبیخون فرهنگی” می‌نامند، راه مقابله آن چیزی نیست که صداوسیما و روزنامه‌ی کیهان در پیش گرفته‌اند. کمیّت و کیفیت تبلیغات حکومت ایران قابل مقایسه با آن‌ها نیست. چون حاکمیت از قدرت ملّی در این مورد استفاده نمی‌کند. رسانه‌های خارجی فارسی زبان را ایرانیانی اداره می‌کنند که عمدتاً از روی اجبار، مهاجرت کرده‌اند. آیا آن‌ها در داخل نمی‌توانستند رسانه‌های خود ما را با کیفیت خوب اداره کنند؟ و با تبلیغات خارجی مقابله نمایند؟

شروع جنگ

مدت‌هاست که جنگ با امریکا و اسرائیل و بعضی از کشورهای منطقه شروع شده است. این جنگ، هم‌اکنون، جنبه‌های جاسوسی، سایبری، تخریب‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری، ترور و … دارد. و در کشورهای عراق و سوریه و لبنان، جنگ نیابتی جریان دارد.اگر خدای ناکرده، به یک جنگ تمام‌عیار نظامی هم گسترش یابد، به عهده‌ی این شیوه‌ی حکومت خواهد بود. و همین اطرافیان آن را به عهده‌ی رهبری خواهند انداخت. به تبلیغات امروز آن‌ها نباید نگاه کرد.

تهدید ایران

امروز اسلام مورد تهدید جدی نیست. علیرغم عملکرد داعش و اسلام حاکمان پاکستان و … اسلام از این چالش‌ها در ۱۴۰۰ سال گذشته، زیاد داشته و هر بار اسلام واقعی در یک باریکه‌ی مؤثر دوباره سر برآورده و خود را نمایانده است. امروز تهدید متوجه ایران است. این تهدید جدی است، مخصوصاً که توطئه‌ها علیه کشورهای منطقه و ترسیم مجدد مرزهاست. داعش وسیله‌ی انجام این توطئه خواهد بود. امروز حفظ ایران و مردمش وظیفه‌ی اصلی حاکمیت است. به عراق و سوریه و سودان و لیبی نگاه کنید که اقدامات برای تکه‌پاره کردن این کشورها در جریان است و می‌روند که کشورهای منطقه را بر پایه “قومیت” و “مذهب” تقسیم کنند تا هم هژمونی اسرائیل را تضمین کنند و هم کنترل آینده کشورهای منطقه را تسهیل نمایند. دلواپسان اقدامی نکنند که امکان اجرای توطئه غربی‌ها ـ امریکا ـ میسر شود و ایران را به این سمت‌وسو ببرند.

چرا به جای “خشونت قانونی” که قانون در آن حذف شده است، از “رأفت قانونی” استفاده نکنیم که در آن قانون با دقت و وسواس اجرا شود و درضمن رأفت هم اصل باشد. اینکه فقط پرونده‌های اپوزیسیون، فعاّلان مدنی، کارگری و … به چند شعبه در محاکم قضایی فرستاده می‌شوند، و آن قضات بدون رعایت قانون، احکام خشن صادر می‌کنند، تاکنون در راستای وحدت ملی کارایی نداشته‌اند و این فعالان سیاسی ـ مدنی ارشاد نشده‌اند و متنبه نگردیده‌اند.

تفاهم قومی ـ مذهبی

دادن یک زمین توسط دولت آقای روحانی به برادران تسنن زاهدان برای ادای نماز جماعت، چقدر آن‌ها را به حکومت نزدیک و مهربان کرد. اگرحاکمیت یک زمینی مناسب در تهران برای ایجاد مسجد به آن‌ها اختصاص دهد تا اولین تفاهم با بزرگترین اقلیت مذهبی فراهم شود. نه اینکه نمازخانه آن‌ها در تهران پلمب شود. [۳۸]

رهبری رهبر تمام مردم ایران هستند؛ سنی و شیعه، درویش و بهایی، اسماعیلیه و زیدیان، مارکسیست و مسیحی و یهودی باید با رهبری پیوند احساسی عمیقی داشته باشند. مواضع حاکمیت برعلیه هر کدام از این فرق و یا عملکرد بیت رهبری برعلیه این گروه‌ها، در تضاد آشکار با اصل وحدت ملی است.

اقتصاد نظامی

در دوران اخیر اقتصاد تقریباً کاملاً نظامی شده است [۳۹] و طبیعی است که بورژوازی ملی که می‌تواند عامل اصلی “اقتصاد مقاومتی” باشد در این فرآیند یا حذف شده یا به دست دوم و سوم و وابسته به نظامیان، کار خواهد کرد. آن هم اگر در حیطه‌ی “خودی” باشد. حاکمیت اگر می‌خواهد مقاومت ملی را در مقابل خارجی افزایش دهد، که چنین هدفی وجود دارد. باید بورژوازی ملی و جامعه مدنی را گسترش دهد. بورژوازی ملی، عامل مقاومت اقتصادی در مقابل تبلیغات و نفوذ خارجی است. اقتصاد نظامی چنین توانی ندارد.

سیاست‌های جمعیتی

اعلام شده است که حاکمیت مصمم هست که جمعیت ایران را به ۱۵۰ میلیون نفر برساند و نهادهای حکومتی فوراً در این راستا حرکت کردند و قوانین و مزایای مناسب را برای رشد تولیدمثل فراهم کردند. سؤال این است که آیا شرایط اقتصادی ـ اجتماعی را ارزیابی کرده‌اند که وضع معیشت و زیست آن ۱۵۰ میلیون از این ۸۰ میلیون بهتر شود؟ ما که قادر نیستیم، آموزش، بهداشت، درمان و غذا و آب همین ۸۰ میلیون را در این شرایط تحریم و تنش فراهم کنیم، چگونه خواهیم توانست آن ۱۵۰ میلیون را مدیریت کنیم؟ [۴۰] طبیعی است که جمعیت هر کشوری با پرستیژ و امنیت ملی آن کشور رابطه‌ی مستقیم دارد ولی اصل؛ کیفیت زندگی مردم هر کشور هست. آمارهای فعلی شرایط را بسیار نازل و بد توصیف می‌کنند، چگونه قادر خواهیم بود که پاسخگوی آن رشد جمعیت باشیم؟!

فقط بحران آب که توسط آقای دکتر عیسی کلانتری بیان شده و بحران زیست‌محیطی که توسط سرکار خانم دکتر ابتکار بیان شده و اخیراً مورد تایید رهبری هم قرار گرفته واقعاً چشم‌انداز این رشد جمعیت را تحققی می‌نماید؟ بلی اگر وحدت ملی ایجاد کنیم و از تمامی توان کارشناسی ایرانیان ـ داخل و خارج ـ بهره گیریم و امکان دست‌یابی به تکنولوژی‌های پیشرفته فراهم شود، آن وقت در یک فضای علمی ـ دموکراتیک می‌توان تصمیم گرفت که افزایش جمعیت چگونه ممکن خواهد شد؟ نه در این شرایط که کارشناسان درونی حکومتی هم با آن مخالف هستند!

بالفرض که اقشار پایین جامعه بنا به تقلید مذهبی و تکیه بر حمایت‌های دولتی از این برنامه حمایت کنند آیا فکر کاهش ضریب هوشی متوسط کشور را کرده‌اید؟

سقوط سرمایه‌داری

به نظر می‌رسد که گروهی درحاکمیت، اعتقاد دارند که امریکا و نظام سرمایه‌داری در حال سقوط و نابودی است. تردیدی ندارم که سرمایه‌داری “پلید” است و حتماً از بین خواهد رفت و جای آن چیزی خواهد آمد که با سرشت و ذات انسان هماهنگی بهتری داشته باشد. چنان‌که هم‌اکنون از دل همین سرمایه‌داری “سوسیال دمکراسی” اسکاندیناوی سر برآورده که بسیار انسانی‌تر است ولی هنوز ایده‌آل بشر نیست. سرمایه داری به این زودی سقوط نخواهد کرد،طول خواهد کشید. آیا ما توانسته ایم الگوی جایگزین آنرا معرفی کنیم؟

اتحاد نظامیان و روحانیت

حتما خوانندگان به خاطر دارند که اواخر دوران محمدرضاشاه که امکان حفظ او برای غرب ممکن نبود، امریکایی‌ها اصرار داشتند که ارتش باید متحد قدرت سیاسی باشد. اول از وحدت ارتش با بختیار حمایت می‌کردند و بعد هم وحدت ارتش ـ روحانیون را توصیه می‌کردند. هایزر را هم با این هدف به ایران فرستادند. امریکایی‌ها به تجربه آموخته بودند که در کشورهایی که دمکراسی نهادینه نشده باشد، نظامیان تنها حزب قدرتمند پایدار هستند. این تئوری در مورد پاکستان، ترکیه، مصر و خیلی از کشورهای آسیایی و آفریقایی، پیاده شد و کنترل آن کشورها را در دست داشتند.

در دوران حکومت جمهوری اسلامی، دمکراسی نهادینه نشد ولی اتحاد بین سپاه و بخشی از روحانیت تحقق یافت. سؤال این است که آیا در آینده ایران این اتحاد مرتباً بازتولید خواهد شد و سرکوب و محدودیت‌ها ادامه خواهد یافت و هیچ وقت دمکراسی نهادینه نخواهد شد؟ آیا هدف انقلاب و قانون اساسی این بود؟ بعید به نظر می‌رسد. تا دیر نشده باید برای این خطر جدی فکری کرد. برای نهادینه شدن دمکراسی و کوتاه کردن دست نظامیان از سیاست و اقتصاد، فکری بکنیم.

از قبل از انقلاب، دلسوزان ملک و ملت، از جمله دکتر شریعتی، آیت‌الله طالقانی، امام خمینی بارها تکرار کرده‌اند که راه نجات ایران اتحاد بین روحانیون و روشنفکران است. چی شد که بعد از انقلاب، روشنفکران به کلی از قدرت و فعالیت حذف شدند و مورد تعقیب قرار گرفتند و هنوز هم این روند ادامه دارد؟ فکر نمی‌کنیم که ممکن است دست‌های مرموزی با اندیشه‌های مسمومی دست به این کار زده باشند؟ حذف روشنفکران، حذف اقشار میانی جامعه را که معمولاً اداره کننده مملکت هستند، به دنبال دارد و این یعنی محروم شدن مملکت از قشر وسیع کارشناس. اتفاقی که در مصر افتاد، وحدت نظامیان با روحانیت رسمی بود. سیسی به راحتی توانست با وحدت با مفتی اعظم مصر برعلیه دولت قانونی مرسی کودتای نظامی کند. آیاحاکمیت نطفه‌ی این کودتاها را در آینده‌‌ی ایران با این وحدت، فراهم نخواهد کرد؟ در ۵۰ سال گذشته، بارها شاهد کودتای نظامیان در دو کشور همسایه‌؛ پاکستان و سوریه بوده‌ایم و پاکستان هنوز گرفتار این روند می‌باشد و نتوانسته از آن رها شود و اگر ترکیه پیشرفتی در ۱۵ سال گذشته داشته به دلیل دور کردن نظامیان از سیاست بوده است. رهبری باید به این قضیه به طور جدی فکر کنند که آینده ایران را به دست نظامیان و روحانیت رسمی ندهند و برای ایران سرنوشتی همچون پاکستان رقم نخورد. حکومت باید در دست کل مردم باشد، همچون هند تا از آینده مطمئن بود. باید توجه داشت که قدرت خود به خود فساد می‌آورد، مخصوصاً بعد از نسل اول انقلاب. از جمال عبدالناصر ناسیونالیست ضد امریکایی عضو عدم تعهد، سادات و بعد حُسنی مبارک به وجود آمد و در نهایت سیسی. و قذافی انقلابی سوسیالیست به دیکتاتور طرفدار نظام سرمایه‌داری و آدم‌کشی تبدیل شد که لیبی را به این روز انداخته که نه حکومت متمرکز دارد و بلکه تمامی اقدامات عدالت‌طلبانه خود قذافی هم از بین رفت و گروه‌های تروریست مافیایی در آن حاکم شده‌اند.

وحدت “قدرت ـ نفت ـ روحانیت” در کشورهای نفتی به ماهیت “قدرت” بستگی دارد. در زمان شاه “قدرت ـ نفت” بود و دیدیم که جامعه و مردم را به کجا کشاند. باید همچون مصدق قدرت را مردمی کرد. قدرت با انتخابات دموکراتیک ـ و نه استصوابی ـ در دست مردم باشد تا نظامیان و نفت در خدمت امنیت و استقلال و توسعه‌ی مملکت قرار گیرند و روحانیت در خدمت انکشاف مبانی حیات‌بخش اسلام برای جلوگیری از خودبیگانگی (Alienation) انسان باشد. اعتماد به کل مردم، تضمینی قطعی دارد. اعتماد به تنهایی به الیت‌ها، بدون تردید، خطرآفرین و فاقد تضمین است. به تجربه‌ی بشری باید اهمیت داد. قدرت، بدون مردم، فسادآور است و تجربه‌ی سیصدسال غرب و ۲۵۰۰ سال ایران این را نشان می‌دهد.

سابقه‌ی تاریخی آمریکائیان

آمریکا کشوری است که در عمر حدود۲۵۰ ساله خود ۲۲۲ سال آنرا درحال جنگ بوده است. امریکایی‌ها وارث اجدادی هستند که با کشتار و نابودی یکصد میلیون نفر سرخ‌پوست ـ به تخمین نوآم چامسکی ـ و حداقلاً سی میلیون ـ کمترین تخمین ـ این کشور را برپا کرده‌اند. در استرالیا و نیوزلندهم با بومیان، همین کار را کرده‌اند. از ۱۹۴۵ که جنگ جهانی به پایان رسید و امریکا ابرقدرت برتر شد تاکنون با بی‌رحمی در ۱۱۲ کشور مداخله‌ی نظامی، امنیتی و اطلاعاتی کرده است و حکومت‌های مردمی را از بین برده و خشن‌ترین دیکتاتورها را بر مردم آن کشورها حاکم کرده است. سقوط و نزول امریکا شروع شده است و نه به این زودی. این فرآیند ده‌ها سال طول خواهد کشید. عجله نکنیم و تازه این فرآیند را به کمک تمام مردم جهان ـ از جمله مردم امریکا ـ باید پیش برد. در این مرحله مبارزه با امریکا، فرهنگی، اخلاقی، حقوق بشری، اقتصادی و سیاسی است. با ادبیات احمدی‌نژادی نمی‌توان با امریکا مبارزه کرد، با ادبیات گاندی، مصدق، نلسون ماندلا و خاتمی، آن هم در دراز مدت، می‌توان این کار را کرد. اگر بخواهیم این میوه نارس را بچینیم، مطمئناً سمّی خواهد بود و تمام مردم ایران را، مسموم خواهد کرد.

در کار تحقیقاتی دیگری [۴۱] به مشروح طرح‌های نظامی امریکا برعلیه ایران حتی بمباران‌های هسته‌ای را نوشته‌ام. در این‌جا فقط به یک نکته اشاره می‌کنم که بعضی از کارشناسان امریکایی پیشنهاد کرده‌اند که امریکا با هشدار قبلی یک بمب هسته‌ای در کویر ایران منفجر کند تا ایرانیان حد تخریب آن را ببینند و سپس به آن‌ها [ایرانیان] اعلام کنند که اگر دست از تولید سلاح هسته‌ای برندارید، بمب دوم را در مناطق دیگری دریافت خواهید کرد. چیزی که یک‌بار اوباما هم ایران را تهدید به بمباران هسته‌ای کرد. نامه اخیر ۴۷ نفر از سناتورهای امریکا به رهبران ایران و تهدید که توافق با اوباما درآینده نقض خواهد شد،اگرچه خلاف عرف سیاست امریکاست ولی “نقض توافق” شیوه‌ی تکراری امریکاست. امریکا دردوران جنگ تحمیلی با صدام توافق کرد و عراق را از لیست تحریم ها خارج نمود ولی پس از ۱۹۹۱ آن توافق را بهم زد و شرایط را برای حمله‌ی ۲۰۰۳ آماده کرد. همین کار را امریکا با قذافی کرد و پس از توافق و رفع تحریم ها،موقعی که شرایط فراهم شد به لیبی حمله کردند. این نامه را که جنگ طلبان امریکا نوشته‌اند،عمق آرزوی آنهاست که از زبان سناتور جوان ارکانزاس قبلاًً شنیده شده است؛تغییر روش مذاکره به “تغییر رژیم” ایران است. معنی مخفی این نامه این است که،هر وقت جنگ طلبان امریکا تسلط اجرایی پیدا کنند – مانند زمان بوش پسر – هرتوافقی را هرچند برای امریکا هزینه حقوقی – سیاسی و بین المللی داشته باشد،به آن پای بند نخواهند بود. و به همین دلیل است که جمهوری اسلامی باید،همزمان و در این ده ساله که با غرب به “تعامل – راستی آزمایی – رفع تحریم ها” می رسند،عملاً دموکراسی و عدالت اجتماعی را در ایران نهادینه کنند تا جنگ طلبان امریکا قادر نباشند که دموکراسی و حقوق بشر را بهانه ای برای حمله به ایران قرار دهند.

نکته‌ی اساسی دیگر این است که جمهوری اسلامی توانسته است بین جنگ طلبان حزب جمهوری امریکا و متحدانشان در اسرائیل و دموکراتهای کنونی امریکا شکافی ظریف ایجاد کند،با رعایت حقوق بشر و دموکراسی و حقوق بشر،سعی کند که این شکاف را عمیق تر نماید که شاید بشودامریکا را وارد یک دوران گذار کرد که درنهایت به حد ملّی خود بازگردد.

توان هسته‌ای ایران و تعادل استراتژیک منطقه

با دلایل مستند می‌توان ثابت کرد که برق هسته‌ای در ایران اقتصادی و زیست‌محیطی نیست. دنیا، پس از ۶۰ سال دارد از آن فاصله می‌گیرد. به تصمیمات آلمان و ژاپن در این مورد باید دقت کرد. ایران اگر بتواند همین نیروگاه بوشهر را راهبری کند برای آن کفایت می‌کند و هر طرح جدیدی مغایر با مصالح و منافع ملی است. باید به فکر استفاده از انرژی خورشیدی، بادی و گازهای همراه نفت و منابع عظیم گاز بود.

ولی استفاده گسترده از تکنولوژی هسته‌ای در بهداشت، درمان و تشخیص، در صنعت، کشاورزی، خدمات، میراث فرهنگی و تحقیقات گسترده در شیمی، فیزیک، طب و … باید در ایران، عملی شود. چیزی که از آن غفلت شده است. در مورد غنی‌سازی و ساخت بمب‌هسته‌ای، ایران تاکنون توانایی‌هایی کسب کرده که از بین رفتنی نیست و تا حدودی از تکنولوژی توانایی ساخت بمب‌هسته‌ای برخوردار شده است و این چیزی است که حدود ۴۰ کشور در جهان از آن برخوردار هستند، البته بدون اینکه بمب‌هسته‌ای بسازند و یا قصد ساخت آن را داشته باشند.

اوباما، در یک جلسه و با حضور نتانیاهو، نخست‌وزیر راست اسرائیل با صراحت “توانایی” ساخت بمب‌هسته‌ای توسط ایران را به رسمیت شناخت برخلاف نتانیاهو که معتقد به نابودی تمامی توانایی‌های ایران است مانند آنچه قذافی انجام داد! لذا ایران در منطقه پرآشوب خاورمیانه و با وجود اسرائیل و پاکستان؛ حق دارد که نگران سلاح هسته‌ای این دو کشور باشد و برای خلع سلاح هسته‌ای منطقه بکوشد. اراده‌ی ساخت سلاح هسته‌ای غیر از توانایی ساخت آن است و زیاده خواهی غرب ـ مخصوصاً آمریکا ـ هم مورد تردید نیست. به هر بهانه‌ای درخواست‌های خود را افزایش می‌دهند پس از پرتاب ماهواره‌ی “فجر” بود که وزارت خارجه‌ی آمریکا اعلام کرد که “برنامه‌ی موشک‌های بالستیک ایران بخشی از مذاکرات هسته‌ای میان این کشور و گروه ۱+۵ است.” و آن را تهدید علیه منطقه نامید! این زیاده‌خواهی‌ها ممکن است تمامی نداشته باشد و همچون مذاکره با قذافی تداوم داشته باشد. ولی ایران باید از امکانات مذاکره با ۱+۵ استفاده کند و آن این است که همان‌طور که رهبری سلاح هسته‌ای را حرام کرده‌اند و این در شرایط کنونی امری مهم و در راستای امنیت ملی است ولی کفایت نمی‌کند. باید در این شرایط اقدامات دیگری انجام شود. علاوه بر تأکید روی وحدت ملی، رعایت حقوق‌بشر و آزادی‌های گسترده‌ی مدنی، که قبلاً به آن مفصل پرداخته شد پیش شرط اقدامات ذیل است؛ باید:

۱- ایران غنی‌سازی صنعتی را برای مدت ده سال تعلیق کند. با سانترفیوژهای معدودی، امر تحقیقات را پیش ببرد.

۲- پروتوکل الحاقی را بپذیرد تا “راستی آزمایی” آژانس را، قانع سازد.

۳- تکنولوژی هسته‌ای صلح‌آمیز و مجاز را در زمینه‌های فوق‌الذکر وسیعاً گسترش دهد و بدنه‌ی کارشناسی هسته‌ای را به خدمت گیرد و دانش عمومی هسته‌ای را توسعه دهد.

۴- با تصمیم رهبری یا با رفراندوم مسئله‌ی برق هسته‌ای را مشخص کند. یا حداقل شرایط را برای بیان نظرات مخالفین برق هسته‌ای فراهم کند تا اطلاعات بیشتری از منابع معدنی اورانیوم در ایران، هزینه‌ی استخراج، هزینه‌ی تولید برق هسته‌ای، هزینه‌ی راهبری و کنترل ایمنی آن و …. اعلام و به بحث گذاشته شود، در این شرایط، اروپا، روسیه، چین و مهم‌تر از همه افکار عمومی مردم جهان از ایران حمایت خواهند کرد.

بعداً با توجه به تحولات منطقه و رفع این تشنج‌ها و تهدیدها و اگر خلع سلاح هسته‌ای در منطقه تحقق نیافت، می‌توان برای حفظ “تعادل دفاعی” خواستار خلع سلاح منطقه شد تا آن موقع با آنچه گفته شد، قدرت ملی ایران افزایش خواهد یافت و شرایط کنونی عوض خواهد شد و عقلانیت حاکمیت می‌تواند از حقوق حقه‌ی ایران دفاع کند. با اشتباهاتی که در ۸ سال حکومت احمدی‌نژاد، همراه با شعار و تبلیغات توخالی شده است، این پیچیدگی حاصل آمده است که اسرائیل از یک طرف “زورگویی” می‌کند و خواهان نابودی تمامی دستاوردهای علمی ـ فنی هسته‌ای ماست و گروه راست افراطی ایران طرفدار درگیری نظامی با غرب. این دو دسته باید خلع سلاح شوند.

موازنه‌ منفی در منطقه

بعضی از مسئولین، سخن از قرارداد استراتژیک ـ نظامی با روسیه را مطرح می‌کنند. مقدمات این کار را هم در فروش نفت، خرید نیروگاه هسته‌ای، خرید سلاح و … می‌دانند. این رویکرد، در این مقطع که ایران از یک طرف روابط آن با غرب به سامان مشخصی نرسیده و از طرف دیگر روسیه و غرب به سمت جنگ سرد جدیدی می‌روند، خطرناک است. ایران اگر وحدت ملی را ایجاد کند با پشتوانه مردمی، می‌تواند همچون دوره مدرس با “موازنه‌ی عدمی” و در دوران مصدق با “موازنه‌ی منفی” تعادل خود را به عنوان یک کشور مستقل قدرتمند حفظ کند. اتحاد با روسیه و ورود به رقابت تسلیحاتی در منطقه، امکانات ملی را از توسعه‌ی کشور باز خواهد داشت و همچون ۳۵ سال گذشته گرفتار شعارها و رفتاری ضد توسعه‌ی ملی خواهیم شد. ایران می‌تواند، پس از حل مسئله‌ی هسته‌ای، روابطی منطقی با غرب، روسیه، چین، هند و … داشته باشد و از موضع منافع ملی، تصمیم بگیرد. اگر طرفداران تخاصم با غرب موفق شوند که ما را به سمت روسیه سوق دهند و درگیر جنگ سرد دیگری کنند، خطای بزرگی انجام خواهد شد که ممکن است حتی مطلوب غرب و اسرائیل هم باشد و نفت منطقه ـ همه‌ی کشورها ـ صرف سلاح وتنش و سرکوب داخلی کشورهای منطقه خواهد شد و حتی در شرایطی که برای غرب مناسب باشد و روسیه هم آماده‌ی حمایت از ما نباشد ـ همچون حمله‌ی آمریکا به عراق و درگیری‌های لیبی و سوریه ـ به ایران حمله‌ی نظامی هم بکنند. کیسینجر، ایران را سکوی پرتاب جنگ با روسیه و چین نامیده است. استراتژیست‌های نظام، این جنگ سرد را با جنگ سرد بعد از جنگ جهانی دوم که بین شرق و غرب، شکل گرفت اشتباه نکنند. روسیه در شرایط شکننده‌ای به سر می‌برد و شوروی سابق نیست. به زرادخانه‌ی هسته‌ای آن نباید چشم دوخت. شرایط اقتصادی ـ اجتماعی، فساد گسترده و حکومت مافیایی آن را هم باید دید. ایران، توان حفظ استقلال خود را دارد اگر بتواند وحدت دولت ـ ملت را ایجاد کند و از کارت دوستانش در “هلال شیعی” به درستی استفاده کند.

منطقه در آتش و خون

حمله‌ی آمریکا به افغانستان و عراق، نه آرامش آورد و نه دموکراسی. بلکه نیروهایی را فعال کرد که ادعا دارند و در ترور و کشتار و تخریب، عامل می‌باشند. خروج نیروهای آمریکا از عراق، ظهور داعش را به همراه داشت تا آمریکا مجدداً به همراه دوستانش به عراق باز گردد البته با رویکردی جدید. سوریه، چند پاره شده و هر پاره‌ای را گروهی در دست دارد. یمن در تشنج و کشاکش نیروها گرفتار است. بحرین، همچنان آتش زیر خاکستر است. ترکیه درصدد بازسازی خلافت گذشته است. عربستان، امارات و قطر با پول هنگفت خود، روی آتش منطقه بنزین می‌ریزند.

آمریکایی‌ها به صراحت از ترسیم مجدد مرزهای کشورهای منطقه سخن می‌گویند. پایه‌ی این تقسیم؛ مذهب و قومیت خواهد بود و تاکنون در عراق و سوریه تاحدودی این طرح را پیاده کرده‌‌اند و اسرائیل از آن حمایت می‌کند تا هژمونی‌اش تثبیت شود و کشورهای منطقه هم کوچک‌تر و “راحت‌الحلقوم” گردند.

پاکستان، از زمان تشکیل، ۱۹۴۸، که طرحی استعماری بود و برای مقابله با هندوستان تشکیل شد؛آرامش نداشته و به سوی دموکراسی پایدار حرکت نکرده و باز در یک توطئه‌ی پیچیده، صاحب سلاح هسته‌ای شده است که عربستان هم در این سلاح سهیم می‌باشد و قراداد تحویل کلاهک‌های هسته‌ای، در صورت لزوم، با عربستان امضا شده است.

روسیه در اکراین درگیر با ناتو شده و ناتو سعی دارد این لقمه‌ی لذیذ و چرب را از چنگ روسیه درآورد و شاید هم به قول کیسینجر، شروع جنگ با روسیه باشد. مصر با کودتای نظامیان، امید به دموکراسی را تا زمان نامعلوم به تعویق انداخته و مورد حمایت آمریکا، روسیه و عربستان و … می‌باشد. تاکنون، اسرائیل، هزینه‌ای برای این تحولات مفید به حال خود، نپرداخته است. منتظر است تا میوه‌های بیشتری بچیند. منطقه در آتش و خون است و ایران تنها کشوری است که هنوز توانسته از این آتش و خون در سرزمین خود، مبرا باشد، هر چند در ورای مرزهایش درگیر می‌باشد. جنگ نیابتی. عمده‌ترین مشکل ایران، شرایط داخلی آن است که این آرامش نسبی را تهدید می‌کند. بحران‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، مذهبی و … که مشروحاً در گذشته به آن‌ها پرداخته شده است [۴۱]

ایران در بین گاز انبری برّان قرار دارد؛ یکی بحران‌های داخلی و دیگری مناقشات خارجی، مسئله‌ی هسته‌ای و درگیری‌های منطقه‌ای. ضرب‌المثل ساده‌ی عوام می‌گوید: “با یک دست چند هندوانه نمی‌توان برداشت”. حاکمیت باید مسائل و مشکلات داخلی را حل کنند. آزادی محصوران و زندانیان سیاسی، آزادی رسانه‌ها و … تا در حل مشکلات خارجی، دستی قوی داشته باشند و الّا معلوم نیست چه پیش خواهد آمد. حداقل می‌دانیم که چیز خوبی پیش نخواهد آمد.

دولتی کردن حوزه‌های علمیه

در دوران اخیر اکثر روحانیت حوزه‌های علمیه دولتی شده‌اند و نهادهای متعدد مذهبی تشکیل شده‌اند که مستقیماً بودجه‌ی دولتی دارند و حتماً کمک‌های غیرمستقیم و غیر دولتی هم به آن‌ها تعلق می‌گیرد. این پدیده ، در تحکیم رهبری جناحی از روحانیت حتماً مؤثر بوده ولی در استقلال حوزه‌ها، اجتهاد، تحقیقات و … مضر و خطرناک است و عملاً بدعتی است در تاریخ تشیع. اختصاص چندین هزار میلیارد تومان به نهادهای مذهبی از طرف دولت و بیت رهبری، غیر از چیزی هست که مراجع مستقل از دولت به طلاب می‌پردازند. آن مراجع قدرت سیاسی را در اختیار ندارند ولی رهبری قدرت سیاسی را در دست دارند و طبیعی است که حوزه‌ی علمیه و طلاب و مراجع آینده عمدتاً حکومتی خواهند شد و این چیزی است که شهید مطهری از قبل از انقلاب از آن نگران بود و در آن زمان از “عوام‌زدگی” روحانیت نگران بود و حالا از “دولت‌زدگی” روحانیت باید نگران بود.

ایجاد سازمان مدیریت موازی

طبق قانون اساسی، سه قوه زیر نظر رهبری کار می‌کنند و هماهنگی آن‌ها با رهبری است. ولی رهبری در تمامی نهادهای رسمی و دولتی، شعبه‌ی نمایندگی دارند. در دانشگاه‌ها، در نیروهای مسلح، در استان‌ها، در شهرستان‌ها و … . شکل گیری این نهادها در گذشته و در زمان آقای خمینی بوده است و شاید در تشکیل آن‌ها هم بیت آقای خمینی نقش اولیه نداشته‌اند و پیشنهاد دهنده نبوده‌اند و احتمالاً از موضع حسن نیت و برای هماهنگی در سازمان‌های دولتی بوده ولی اکنون این نمایندگی‌ها، نهادهای غیرضروری، پر هزینه و مشکل‌زا شده‌اند. از طرف دیگر رقابت بین رؤسای دولتی و این نمایندگی‌ها هم خود مزید بر علت شده‌اند. در بروکراسی مدرن، تعدد مسؤولین، سبب کندی، فساد و هزینه‌زایی است.

و هزاران نکته دیگر که سبب تطویل کلام خواهد شد. خلاصه اینکه:

۱-دلواپسان کاری کنندکه رهبری عملا رهبر تمام مردم ایران شوند و در این جهت حرکت کنند تا مردم هم‌ رهبری را رهبرخود بدانند تا

۲- حرف تمام مردم ایران را بشنوند و از تجارب آن‌ها برای اهداف انقلاب استفاده کنند و

۳- برای این کار فضای جامعه را باز کنند و قانون اساسی را اجرا کنند.

والسلام و به امید آن روز

اسفند‌ماه ۱۳۹۳

 

منابع و توضیحات

[۱] مقاله‌ی مشروح نویسنده؛ «توافق ژنو؛ مصالح، منافع و امنیت ملی: تحقق وعده‌های انتخاباتی آقای روحانی»، اسفند ۱۳۹۲ در وبسایت نویسنده www.mhrafieefanood.com

[2] خوش‌بینی‌هایی در اوایل دولت آقای روحانی بود که مذاکرات در سه ماه یا حداکثر ۶ ماهه به توافق خواهد رسید. در خلال مذاکرات بود که پیچیدگی قضیه کم‌کم روشن شد.

[۳] به مقاله‌های نویسنده در ایران فردای شماره‌های ۵، ۶، چشم‌انداز شماره ۹۰ مراجعه کنید.

[۴] «ایران و تارعنکبوت تحریم‌ها»، گزارش شماره ۱۳۸ بخش خاورمیانه، گروه بین‌المللی بحران، ۲۵ فوریه ۲۰۱۳ (بهمن ۱۳۹۲) اطلاعات جامعی در مورد تحریم‌ها در این گزارش آمده است. و

Iran Sanctions, Kenneth Katzman, Congressional Research Service, Jan. 15, 2014, www.crs.gov

[5]

الف ـ Ali Vaez and Karim Sadjadpour, Iran’s Nuclear Odyssey, Cost and Risk, Carnegie Endowment, for International Peace, 2013, Carnegie Endowment. Org/ pubs

ب ـ Iran and The P5+1: Solving The Nuclear Rubik’s Cube, Midde East Report No. 152, 9 May 2014, International Crisis Group

ج ـ ندای صلح و آزادی در شرایط خطیر ملی، شورای فعالان ملی ـ مذهبی، ۱۸ آذر ۱۳۸۶ سایت ملی ـ مذهبی

د ـ Iran Nuclear Talks: the Fog Recedes Middle East Briefing No. 43, 10 Dec 2014, International Crisis Group

هـ ـ Nexst Steps to Achieve a Comprehensive Deal, David Albright, President Institute for Science and International Security (ISIS), Dec. 3; 2014

و ـ Iranian Breakout Study Drastically Overestimates Time To Nuclear Weapon, David Albright and Andrea Stricker, June 20; 2014

ز ـ Critical Capability, D. Albright and C. Walrand, ISIS, July 30; 2013

[6] در دوران جنگ سرد، شوروی، چین، کره شمالی و تا حدودی هند را مجهز به تکنولوژی هسته‌ای و سلاح هسته‌ای کرد و غرب؛ اسرائیل، پاکستان، آفریقای جنوبی و ایران را در برنامه‌ی خود داشت که اسرائیل و پاکستان، مسلح شدند و آفریقای جنوبی پس از حذف آپارتاید، از برنامه دولت آن حذف شد و با سقوط شاه، برنامه هسته‌ای ایران وارد مراحل دیگری شد.

[۷] به نوشته‌های نویسنده تحت عنوان «اغماض یا اغتنام» در آبان ۹۱ و توافق ژنو فوق‌الذکر؛ مراجعه کنید. www.mhrafieefanood.com

[8] ندای صلح و آزادی در شرایط خطیر ملی، شورای فعالان ملی ـ مذهبی ۸ آذر ۱۳۸۶ در www.mellimazhabi.org و Mohammad Elbaradei, The Age of Deception و همچنین Iran’s Nuclear Odyssey (پیشین) و Renewable Energy Potential of The Middle East, North Africa VS. The Nuclear Development Option, Geni, Global Energy Network Institute, 2007, www.Geni.org

[9] محسن رنانی، اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران، اردی‌بهشت ۹۲ www.renani.ir

[10] گزارش‌های متعدد IAEA در سال‌های گذشته.

[۱۱] توافق ژنو… از نویسنده، پیشین

[۱۲] پیشین

[۱۳]David Albright، پیشین

[۱۴] پیشین

[۱۵]Iran Naclear Talks پیشین

[۱۶] گزارشات گروه بین‌المللی بحران، پیشین

[۱۷] موسوی لاری در کنگره حزب کار گفته است که باید بررسی کرد و به مسوولان گفت که چرا از مفاسد هشت سال گذشته صحبت نمی‌کنند. آنچه در خطر است نهادینه شدن رفتارهای غیرقانونی است (پیک نت ۱۶ آذر ۹۳). محمد خاتمی گفته که ۷ تا ۱۰ درصد پایگاه اجتماعی دارند اما به نام مردم حرف می‌زنند. روحانی ۵۱ درصد رأی دارد، نمی‌گذارند کار کند. (رسانه‌ها ۶ آذر ۹۳). سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی در انتقاد از ائمه جمعه: هشت سال مملکت را شخم زدن و سکوت کردید (۲۵/۴/۹۳).

آیت‌اله عرب در نماز عید فطر کاشان: متأسفانه فضای سیاسی کشور سال‌هاست دچار انسداد شده و این فضای بسته می‌تواند عامل فسادهای دیگر شود. موسوی و کروبی از دلسوزان نظام هستند و باید رفع حصر شوند. خاتمی آبروی ایران در عرصه‌ی بین‌المللی است (رسانه‌ها ۷/۵/۹۳).

رحمت‌الله بیگدلی: مجلس تصویب کرد «اعتقاد و التزام عملی به ولایت فقیه و عدم سوءپیشینه کیفری شرط عضویت در احزاب می‌باشد… اگر این مصوبه قانون شود، مراجع تقلید بزرگی چون آیات عظام سیستانی، وحید خراسانی، مرحوم شیخ جواد تبریزی، مرحوم آیت‌الله بهجت و… نمی‌توانند حزب تشکیل دهند» (رسانه‌ها ۱۶ جولای ۲۰۱۴). دکتر رضا داوری در مصاحبه با «فرهنگ امروز» شماره ۱ شهریور ۹۳: کاش روشنفکر دینی می‌توانست تحقیق کند و روشن سازد که حکومت دینی در جهان کنونی چگونه می‌تواند قوام یابد و نسبتش با بقیه نظام‌های سیاسی چه می‌شود و مخصوصاً بگوید که چه تحولی در جهان اسلام به وجود آمده و مثلاً چگونه بعضی حرام‌ها و کبائر گناهان، واجب و راهبر به بهشت شده و بعضی دیگر، مثل دروغ، تهمت، اختلاس و… شأن مستحب یا مباح پیدا کرده.

یونسی، وزیر اطلاعات خاتمی؛ «مخالفان وحدت شیعه و سنی در هشت سال گذشته خیلی قوی شده‌اند و خیلی در ارگان‌ها و نهادهای دولتی و حکومتی نفوذ کرده‌اند.» (رادیو فردا ۱۳/۵/۹۳). مراجعه کنید به هشدارها و پیش‌بینی‌های عبرت‌آموز در جزوه «فکری به حال ایران کنید» نوشته مهندس سحابی، احمد صدر حاج سیدجوادی و… در اسفند سال ۱۳۸۸ در سایت ملی ـ مذهبی. سخنرانی رئیس جمهور در سمینار اقتصاد در ۱۴ دی‌ماه ۹۳ و درخواست برگزاری رفراندوم در مورد مسائل مهم مملکتی، مواردی از این نگرانی‌ها هستند.

[۱۸] آمارهای مهاجرت، فساد مالی ـ اداری، بیکاری، اعتیاد، طلاق، رشوه، کاهش متوسط IQ، واردات و صادرات کالاهای قاچاق، کاهش شدید اخلاق عمومی،… موارد متعددی هستند که مورد انکار نیستند. اسیدپاشی، تعداد زندانیان ـ خاصه زندانیان سیاسی ـ تعداد پرونده‌های دادگستری، کارتن‌خواب‌ها، زنان و کودکان خیابانی، ۲۰ تا ۲۵ میلیارد دلار کالای قاچاق، داوطلبان جاسوسی برای اسرائیل که به سفارت‌خانه‌های آن کشور در ترکیه و آذربایجان مراجعه می‌کنند، پرونده‌سازی و اشاعه دروغ و تهمت و افترا توسط چند نشریه و ده‌ها سایت مجازی، فحشا و از همه بدتر شرکت‌های «صیغه‌یابی»، و خودکشی دانشجویان نخبه‌ی دوره‌ی دکترا از فقر و نداری و پارتی‌بازی با سیانور وجوه متعدد بحران را نشان می‌دهد. حتی فیلسوف معروف نظام، آقای رضا داوری اردکانی، که معمولاً کمتر وارد مباحث سیاسی می‌شوند در مقاله‌ای تحت عنوان «آیا جامعه ایران به زودی به اعتدال بازمی‌گردد؟» (رسانه‌ها ۱۴/۵/۹۳) می‌گوید: در شرایطی که مثلاً تلویزیون رسمی کشور می‌گوید در پنج ماه اول سال، سی و یک هزار قاچاق‌چی دستگیر شده‌اند… و هر روز در اینجا و آنجا از فسادهای بزرگ و انباشته پرده برداشته می‌شود و می‌گویند ما از حیث مصرف مواد مخدر و تلفات در جاده‌ها و از حیث بازدهی کم… در مقام اول یا در صدر فهرست جهانی قرار داریم… باید نگران به خطر افتادن آرمان بود… ظاهراً ما به فساد عادت کرده‌ایم و به آن رضایت داده‌ایم یا اصلاً آن را تشخیص نمی‌دهیم… جز در هوای اعتماد و دوستی و پیوستگی و همبستگی اجتماعی به آرمان نمی‌توان اندیشید زیرا تحقق آرمان مسبوق به این است که صلاح جای فساد را گرفته باشد… سمیناری با عنوان اخلاق تشکیل شده و در آن از میان همه مسائل اخلاقی صرفاً از حجاب بحث کرده‌اند… کشور به گروه خاصی از مردم تعلق ندارد… خلق سراسر همه نهال خدایند، هیچ نه بشکن از این نهال و نه برکن. اعتدال فضیلت است مایه کمال آدمی و عین نظم عادلانه زندگی است.” علی مطهری در نامه‌ای به حمید روحانی نوشته است که در دیدار با رهبری «جملاتی گفتید که تعفن ناشی از تملق و چاپلوسی شما بسیای از حضار جلسه را متأذی ساخت» (پیک نت ۲۲ تیر ۹۳).

آقای حداد عادل که به رهبری نزدیک است در سخنرانی ۲۶/۰۵/۹۳ خود در آبعلی ـ طرح ولایت، گفته است: “رهبر مدتی است که متوجه خطر بزرگی برای انقلاب شده‌اند.” (Entekhab.ir)

رئیس اتاق بازرگانی جمهوری اسلامی اعلام کرد که ایران در مبادلات جهانی از آخر صف، اول است. وی گفت: “در مورد صادرات بیهوده از خودمان تعریف نکنیم. ما در مبادلات جهانی اصلاً عددی نیستیم. وقت آن رسیده که به جای وصف‌العیش، واقعیت‌ها را ببینیم و برای حل مشکلات موجود تلاش کنیم.” (www.pyknet.net، ۱۵ دی ماه ۹۳) اسحاق جهانگیری، معاون اول ریاست‌جمهوری، از رابطه‌ی نزدیک رئیس پیشین بانک مرکزی، بهمنی، با بابک زنجانی و وزرای احمدی‌نژاد با او، پرده برداشت و امروز پس از یک سال بازداشت بابک زنجانی، کل حاکمیت نمی‌تواند ۷/۲ میلیارد دلار پول مردم را از او وصول کند. (روزنامه ها ۲۸/۱۰/۹۳)

عیسی کلانتری، وزیر اسبق کشاورزی، که سالیان طولانی است با مسئله‌ی کشاورزی ایران درگیر است؛ ضمن انتقاد به آمارهای غلط دولت احمدی‌نژاد در مصاحبه‌ با روزنامه‌ی قانون (رسانه‌های مجازی ۱۶ تیر ۱۳۹۲) می‌گوید: که تولیدات کشاورزی ما ۶۸ میلیون تن است و نه ۱۱۸ میلیون تن اعلام شده توسط احمدی‌نژاد. احمدی‌نژاد ۴۰ میلیون تن علوفه را هم جزء تولیدات کشاورزی حساب کرده! آقای کلانتری در ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ (رسانه‌های مجازی) مجدداً هشدار داده است: “از زمان ساسانیان و هخامنشیان برداشت اضافه از منابع آبی کشور نداشتیم امّا در این ۳۵ سال فقط ۱۲۰ میلیارد مترمکعب آب‌های شیرین فسیلی صدها هزارساله که حدود ۷۵ درصد آب‌های شیرین زیرزمینی بود را مصرف کردیم که حدود ۷۵ میلیارد مترمکعب آن در ۸ سال گذشته بوده است … جمعیت را افزایش دادیم غافل از اینکه این جمعیت باید در یک کشور آباد زندگی کند. بدون توجه به نیازهای جمعیت، منابع کشور را برای رفع نیازها به تاراج گذشتیم … ادامه این روند یعنی تخلیه‌ی ایران از جنوب البرز تا دریاهای آزاد و از شرق زاگرس تا مرزهای شرقی کشور … به زودی همه‌ جای ایران مثل گاوخونی خشک خواهد شد … اگر سیاست‌هایمان را عوض نکنیم این کشور را همراه نسل خودمان نابود می‌کنیم. کاری که ما با آب‌های زیرزمینی می‌کنیم یعنی دزدی از نسل بعد، یعنی نسل‌کشی، نه تنها آب شیرین را تمام می‌کنیم بلکه تمام کشور را بیابان می‌کنیم. سال گذشته برای ۴۴ میلیون نفر غذا وارد کردیم، فقط برای ۳۳ میلیون نفر در داخل غذا تولید کردیم و بیش از این توانایی نداریم و اگر فشار بیش از حد وارد شود، مرگ سرزمین ایران سریع‌تر اتفاق خواهد افتاد”.

نماینده‌ی آیت‌الله خامنه‌ای در سپاه، آقای علی سعیدی، در مراسم گرامیداشت دهه‌ی فجر که در حرم معصومه برگزار شد (رسانه‌ها ۱۲ بهمن ۱۳۹۳)، گفت که: “اجازه ندهیم آمریکا از شرایط امروزی ما سوءاستفاده کند و این شرایط از شعب‌ابی‌طالب سخت‌تر است و اگر می‌خواهیم پیروز شویم باید بیش‌تر مقاومت کنیم، در رابطه با مذاکره حرفی نداریم اما می‌دانیم دشمن تا اسلام را از بین نبرد از اقدامات خود دست نخواهد کشید.” آقای دکتر رنانی اقتصاددان گفت که “سال ۱۳۹۴ پایان حضور دولت در عرصه‌ی توسعه” است چون دولت پولی برای طرح‌های جدید نخواهد داشت (شرق ۲۷ دی ۱۳۹۳).

یک نمونه‌ی مستند گزارشی تحقیق و تفحص مجلس از عملکرد “ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز” است که در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ در صحن مجلس شورای اسلامی خوانده شده است. این گزارش درست ۱۰ سال بعد از فرمان رهبری برای مبارزه با قاچاق، بیان می‌شود و بسیار عبرت‌آموز است. در این گزارش آمده است که در سال ۱۳۸۹ بین ۱۵ تا ۱۹میلیارد دلار کالای قاچاق، جابه‌جا شده و از این ارقام فقط ۵۰۰ میلیون دلار کالا کشف شده و طبق آمار اموال تملیکی که توسط رأی دادگاه‌ها به صدور رأی قطعی منتهی شده فقط ۴۰ میلیون دلار بوده که “ماحصل مبارزه با قاچاق” می‌باشد.

طبق این گزارش؛ اثربخشی مبارزه با قاچاق ۳ در هزار بوده، و آن هم موارد خُرد و نه قاچاق کلان. در این گزارش به صراحت آمده که مبارزه از طریق انتظامی و نظامی مقدور نیست و از طریق ابزارهای اقتصادی و بازرگانی باید عمل کرد. این گزارش عواملی چون “بیماری رشوه”، “چند شغله بودن اکثر رؤسای وقت ستاد”، “موضوع حاشیه‌ای” و “ریسک پائینی”، “مزیت نسبی کالاهای خارجی” ، “مناطق آزاد و ویژه اقتصادی”، “عدم نظارت وزارت اطلاعات، بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات”، “تعدد مبادی رسمی بیش از ۱۶۰ واحد گمرکی بدون امکانات و الزامات”، “فساد اداری”، “ترانزیت کالا بدون GPS و رسوب کردن آن در داخل”، “عدم ثبت تمامی شناورها در دریا”، “حوزه قضایی”، “اطاله دادرسی”، “کثرت صدور احکام برائت و نقض آراء صادره”، “شناسنامه‌دار نبودن تمامی اسکله‌ها”، “دولت متأسفانه هنوز به صورت جدی خطر قاچاق کالا به کشور و ابعاد و آثار مخرب آن را حس نکرده است.” “ناکارایی نظام بازرگانی کشور”، اعلام کرده است. ملاحظه می‌‌شود که قاچاق،رقمی بین ۱۵ تا ۱۹ میلیار دلار درسال ۱۳۸۹ و ۲۵ میلیارد دلار در سال ۱۳۹۲، در چه حدی برای مسئولان مملکتی بی‌اهمیت و پیش پا افتاده است، این گزارش، مانند ده‌ها گزارش دیگر خاک خواهند خورد و تغییری تحقق نخواهد یافت. بیماری اصلی و ریشه‌ای کار در فقدان آزادی‌های رسانه‌ها، احزاب، سندیکاهای ذینفع، می‌باشد.

[۱۹] مانند فرمان «مبارزه با فقر و فساد و تبعیض» رهبری در اردی‌بهشت ۱۳۸۲ و باز در سال ۱۳۸۱ برای مبارزه با قاچاق ارز و کالا و اخیراً «اقتصاد مقاومتی» و… که بدون نتیجه بوده و خواهند بود. دکتر حسن سبحانی در سخنرانی خود تحت عنوان “تلقی ما از توسعه به سامان نیست” می‌گوید: … معلول‌ها را به جای علت‌ها و مسببات هدف قرار داده‌ایم نمی‌توان برای توسعه برنامه‌ریزی نمود (مرکز پژوهش‌های مجلس شماره مسلسل ۱۴۰۱۹ آذر ۹۳) مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارش خود به شماره مسلسل ۱۳۷۱۵ مورخ خرداد ۹۳ نوشت که: «۴/۵ میلیون نفر دختر ازدواج نکرده وجود دارد، مردان ازدواج نکرده در سال ۹۳، ۱۳ میلیون نفر بوده‌اند… بین سن بلوغ و ازدواج دختران ۱۸ سال و پسران ۱۵ سال فاصله افتاده… در سال ۱۳۸۸، ۹ میلیون پسر و ۸ میلیون دختر آماده ازدواج (بین ۲۰ تا ۲۹ سال) وجود داشته… در سال ۱۳۸۸، حدود ۶ میلیون زن مطلقه و ۵/۱ میلیون زن بیوه وجود داشته… در تحقیق سال ۱۳۸۷ مشخص شده که ۵/۱۷ درصد دانش‌آموزان (دختر و پسر) دوره متوسطه همجنس‌گرا بودند. سن روسپیگری که دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بالای ۳۰ سال بوده به ۱۵ سال به بالا رسیده… ۱۱ درصد روسپیان تهران با اطلاع همسرانشان دست به روسپیگری می‌زنند.برکشیدن احمدی‌نژاد برای حل بحران‌ها بود ولی خود او و عملکردش به خلق بحران‌های جدیدی انجامید.

رشد منفی اقصاد، تورم، رشد نقدینگی، مسکن مهر، فساد گسترده مالی ـ اداری، گسترش رشوه، پدیده‌ی بابک زنجانی و نابودی منابع ملی، تشنج افزایی در منطقه و … حاصل این برکشیدن احمدی‌نژاد بود.

[۲۰] مصوبه کنگره امریکا در مورد اسرائیل که دو نکته مهم داشت: اسرائیل متحد استراتژیک امریکاست و دوم سلاح‌های امریکا را می‌توان در اسرائیل ذخیره کرد. (رسانه‌ها ۱۴/۹/۹۳) منظور حتماً سلاح هسته‌ای است، چون ذخیره سلاح‌های متعارف یک امر عادی و سابقه‌دار می‌باشد. «ذخیره» نکته هشداردهنده‌ی است که برای مصرف آتی در منطقه خواهد بود. سرلشگر فیروزآبادی می‌گوید: «اخیراً خبری دیدم که عربستان به روسیه و امریکا پیغام داده که شما به عراق کمک نکنید تا داعش حساب عراق را برسد. بعد ما خودمان به شما برای نابودی داعش کمک می‌کنیم… امروز فقط بحث بازدارندگی مطرح نیست، بلکه بحث مقابله با هجوم‌های مغولی مطرح است که باید برای آن آماده باشیم» (ایسنا ۲۱/۴/۹۳)

هنری کیسینجر، سیاستمدار کهنه‌کار و جنگ‌طلب امریکامی‌گوید: «تقابل با ایران سخت‌تر از مقابله با داعش است» (مصاحبه با Global Research رسانه‌ها ۱۷/۶/۹۳). وبسایت خبری «روسیه امروز» خبر داد که نیروی دریایی امریکا در خلیج فارس به سلاح لیزری مجهز شد. برای شکار قایق‌های توپ‌دار و پهپادهای ایران (پیک‌نت ۲۵ آبان ۹۳) قبلاً اعلام شده بود که هر شلیک لیزری یک دلار هزینه دارد.

سه نفر از محققان اتاق‌های فکر امریکا؛ Eric Edelman, Dennis Ross and Ray Takeyh در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۴ در مقاله‌ای تحلیلی نوشتند که: «جمهوری اسلامی یک ملت ـ دولت عادی نیست که سعی کنیم علائق قانونی آن را درک کنیم، یک هویت ایدئولوژیک است که توطئه تولید می‌کند… ایران و امریکا در دو انتهای طیف مخالف خاورمیانه قرار دارند. جمهوری اسلامی به دلیل محدودیت‌های ایدئولوژیک و اپورتونیسم محض نمی‌تواند متحد غرب باشد. مخالفت مشترک آن با گروه‌های تروریستی سنی نباید ما را کور کند که تهدید ملاها را تحمل کنیم»

روزنامه العرب نوشت که: کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس معتقدند که برخورداری ایران از پژوهش و ادامه فعالیت‌های هسته‌ای سبب افزایش بی‌ثبانی در منطقه خواهد شد و رقابت تسلیحات هسته‌ای را به دنبال خواهد داشت. (نقل از دیپلماسی ایرانی ۳ آذر ۹۳)

BBC دوشنبه ۳ آذر ۹۳ در وبسایت خود نوشت که:

متأسفانه هیچ اقدامی برای خاورمیانه وجود ندارد که بتوان آن را سهل و ساده دانست. هر راه‌کاری که در این زمینه ارائه شود با مخالفت سرسختانه محافظه‌کاران امریکایی روبرو خواهد شد که به ایران اعتماد ندارند و از لابی‌های فشار از سوی اسرائیل، کشورهای سنی عرب و ترکیه تأثیر می‌گیرند. به همین دلیل شاید دست یافتن به راه‌حلی گسترده‌تر در کوتاه‌مدت، غیرممکن به نظر برسد.

روزنامه الاهرام (نقل از دیپلماسی ایرانی ۱۹ آذر ۹۳) نوشته است که:

– در سال ۲۰۰۸ بیشترین میزان محبوبیت ایران در بسیاری از کشورهای عرب میان ۷۰ تا ۸۰ درصد بود. در سال ۲۰۱۱ به ۶۰ تا ۷۰ درصد کاهش یافت.

– در سال ۲۰۱۴؛ در پاسخ به این سؤال که «کمک ایران به صلح و ثبات منطقه» چگونه است؟ بین ۷۴ تا ۸۸ درصد؛ اردنی‌ها، مصری‌ها، سعودی‌ها و اماراتی‌ها نظر منفی داشتند. ۵۷ درصد عراقی هم نظر منفی داشتند.

– اکثریت قاطع کشورهای عربی معتقدند که ایران به دنبال سلاح هسته‌ای است.

آقای عراقچی، مذاکره‌کننده ارشد هسته‌ای ایران، به شبکه «العالم» گفته است که: «بازگشت به پیش از توافق ژنو یک سناریوی خطرناک است… خروج پرونده ایران از شورای امنیت از جمله موارد اصلی اختلاف میان طرف‌های مذاکره است… بر سر یکی دو موضوع، مدتی هست که مذاکرات تقریباً متوقف شده است و ما موفق به پیدا کردن راه‌حل نشده‌ایم.»

الحیات (نقل از دیپلماسی ایرانی ۱۰ آبان ۹۳) مقاله‌ای از جورج سمعان تحلیل‌گر جهان عرب نوشت که: «جایگزین‌های توافق هسته‌ای بسیار وحشتناک است… جنگ علیه داعش در عراق طولانی و در سوریه طولانی‌تر است… وندی شرمن حتی با ادبیات دیپلماتیک نسبت به بروز جنگ هشدار می‌دهد… ایران از شبه جزیره تا بلاد شام را آزادانه شنا می‌کند.»

احمد سیف (wp.me/P2GDHh-Rk) نوشته است که: «در ماه سپتامبر ۲۰۱۴ در ملاقاتی که بین جان کری وزیر خارجه امریکا و پادشاه عربستان انجام گرفت، توافق شد که عربستان بازار جهانی نفت را با نفت ارزان اشباع کند.»

نشریه النهار (نقل از دیپلماسی ایرانی ۲۹ آذر ۹۳)، در مقاله‌ای تحت عنوان: «شرط اعراب برای تحقق مذاکرات نهایی چیست» از قول دولت امارات نوشت که: «ما توافق مستحکمی می‌خواهیم که تأکید کند منطقه به سمت رقابت تسلیحاتی (سلاح‌های کشتار جمعی) نخواهد رفت. امارات برنامه هسته‌ای مهمی دارد اما صلح‌آمیز است که شامل غنی‌سازی اورانیم نمی‌شود برای اینکه در منطقه ارعاب ایجاد می‌کند. موفقیت مذاکرات هسته‌ای باید ثبات در خلیج فارس را به عنوان یک شرط محقق کند، بدون توجه به این شرط، رسیدن به توافق نهایی ممکن نیست و نمی‌تواند خالی از شکاف‌ها و چالش‌هایی باشد.»

آرون دیوید میلر، مشاور وزاری خارجه شش دولت امریکا و از پژوهشگران ارشد اندیشکده «وودرو ویلسون» در فارن پالیسی (نقل از دیپلماسی ایرانی ۳۰ آذر ۹۳) می‌گوید: «قبل از انقلاب ایران حوزه نفوذ بود. اما اکنون یک قدرت منطقه‌ای است. امریکا سیاست‌های مشابهی با چین و ویتنام داشت، اما هر دو کشور همچنان جوامعی تحت کنترل هستند… احتمالاً در مورد ایران هم پیگیر همین سیاست خواهیم بود… سیاست امریکا نه کنترل برنامه هسته‌ای ایران که خرید زمان است. بدبینان معتقدند که رئیس جمهور امیدوار است کاخ سفید را بدون دستور هیچ حمله‌ای به ایران ترک کند یا قبل از اینکه منتقدانش بتوانند بگویند: ایران جلو چشم ما به بمب رسید،… فقط می‌توانیم برای رئیس جمهور آرزو کنیم در پرونده هسته‌ای ایران چیزی بیش از ابتکار کوبا به دست بیاورد» صدای امریکا در ۱۸/۹/۹۳ از قول سازمان ملل اعلام کرد که: «حضور سردار سلیمانی در عراق، نقض تحریم‌های شورای امنیت است.» قابل یادآوری است که واشنگتن در سال ۲۰۰۷ و اروپا در سال ۲۰۱۱، سپاه قدس و فرمانده آن، سردار سلیمانی، را حامی تروریسم اعلام کرده‌اند.

ایسنا در ۱۸ آذر ۹۳ از قول عراقچی در جلسه کمیسیون امنیت ملی مجلس نوشت که: «۱+۵ در مطالبات و خطوط قرمز خود تغییراتی داده است… هرچه زمان مذاکرات طولانی‌تر شود شرایط سخت‌تر خواهد شد… مذاکرات مسقط بد پیش رفته بود.» رهبری هم در سخنرانی عمومی خود تلویحاً اشاره‌ای داشتند که طرف مذاکره کننده، حرفش را عوض می‌کند.

رسانه‌ها اعلام کردند که اسلحه‌ی جدیدی بنام «ماهی جاسوسی نیروی دریایی امریکا» در خلیج فارس به خدمت گرفته شده. این «روح شناور» (Ghost Swimmer) که دیده نمی‌شود و قابل کنترل نیست می‌تواند دوربین و سایر تجهیزات را حمل کند، به منطقه دشمن نفوذ می‌کند و تحرک کنش‌های دشمن را گزارش می‌کند.

یک نویسنده‌ی طرفدار جنگ و اسرائیل، Oded Yinon’s، در مقاله‌ای تحت عنوان؛ «استراتژی اسرائیل در دهه ۱۹۸۰» نوشت که طرح صهیونیست‌ها برای خاورمیانه این است که: اولاً ـ اسرائیل قدرت برتر منطقه باشد و ثانیاً ـ کشورهای عرب کوچک شوند، برحسب قومی و مذهبی و کشورهای عرب به ترتیب هدف خواهند بود. یعنی ترسیم جدیدی از مرزها در خاورمیانه.

ترس کشورهای اروپایی از کنگره‌ی امریکا که با تصویب قوانینی، مذاکرات را به شکست بکشاند، آن‌ها را به اقدام واداشته. کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا، به سناتورهای امریکایی تلفن می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد که حین مذاکرات، تحریم جدیدی برعلیه ایران تصویب نکنند. وزرای خارجه بریتانیا، آلمان و فرانسه و مسئول ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا در نامه‌ای مشترک و علنی، خواستار مجال بیشتر به دیپلماسی با ایران شدند. آن‌ها تأکید کردند که هنوز چالش‌های سختی در راه است و تفاوت‌های حساس میان ایران و جامعه جهانی باید برطرف شود. این چهار دیپلمات ارشد اروپایی گوشزد کرده‌اند که “ما فرصتی تاریخی داریم که شاید هرگز تکرار نشود. در حالی‌که نگاه جهان به ماست، باید تعهد خود را به دیپلماسی نشان دهیم تا تلاش کنیم مسئله اتمی ایران را در مهلت تعیین شده از میان برداریم. این مطمئن‌ترین راه برای رسیدن به راه حلی فراگیر و ممتد است که می‌تواند جهان و منطقه را امن‌تر سازد. ” این هشدارها، حکایت از احتمال دیوانگی جنگ‌طلبان امریکایی دارد که حتی اروپاییان را هم به شدت نگران کرده است. عباراتی چون “تعهد خود به دیپلماسی”، “فرصت تاریخی”، “نگاه جهان به ماست” بسیار هشداردهنده و درعین حال، نامطمئن از تصمیم جنگ‌طلبان امریکایی است. انتخاب “اشتون کارتر” وزیر دفاع جدید امریکا که از حامیان جدی حمله نظامی علیه ایران است، هشدار ضمنی به ایران است. او در سپتامبر ۲۰۰۸ گزارشی منتشر کرده که آن را “نقشه راه جنگ با ایران” نامیدند. پیش‌نویس این گزارش را طراحان جنگ علیه عراق نوشته بودند. آقای کارتر در ۲۰۰۹ گزارشی برای “مرکز امنیت امریکای جدید” نوشت که گزینه نظامی را جزء جدایی ناپذیر استراتژی متوقف کردن برنامه تسلیحات هسته‌ای ایران دانسته بود. (لوب‌لاگ، دیپلماسی ایرانی ۱۸ آذر ۹۳). چین و روسیه دوست ما نیستند. از نقطه‌ی ضعف ما و از دشمنی غرب با ما سوءاستفاده می‌کنند و کالاها و خدمات کم کیفیت خود را به ما می‌فروشند و چین نقشی تعیین کننده در تخریب تولید صنعتی و کشاورزی ایران داشته است. روسیه با کارت ایران به خوبی در جهان بازی می‌کند و منافع مادی خود را لحاظ می‌کند.

آقای دکتر ظریف با ظرافت دیپلماتیک می‌گوید که: “مذاکره و فشار با هم قابل جمع نیستند. ” ولی اگر مجاز بود ـ و درآینده شاید مجاز شود ـ که ابعاد فشارها را بشکافد، معلوم می‌شد که امریکایی‌ها، چه اهدافی در سر دارند. بدون تردید به گفته “یورگن تودنهوفر”، متفکر آلمانی حقوق‌دان و روزنامه‌نگار و عضو حزب دمکرات مسیحی، امریکا و اروپا آش تازه‌ای دارند می‌پزند (آینده، ۱۶ ژانویه ۲۰۱۵) طبق گفته درست این متفکر، اول باید تبلیغ کنند که مسلمانان تروریست هستند و حکومت‌ها حقوق بشر را مراعات نمی‌کنند و سلاح کشتار جمعی دارند تا شرایط برای حمله نظامی فراهم شود. او به درستی می‌گوید که پهپادهای مرگ‌آفرین، شکل تکامل یافته “بمباران پلیسی” چرچیل در دهه ۱۹۲۰ است که برعلیه فلسطین، عراق، یمن، سودان و شمال غربی هند، برای حفظ انضباط در امپراطوری انگلیس، به کار می‌رفت. او درست می‌گوید که جنگ با افغانستان برای دست یافتن به موضوع ژئواستراتژیک در مرکز آسیا و جنگ در عراق برای نفت و چالش با ایران بر سر “کشور ترورمدار”ی است که گویا معتاد به مواد اتمی است و برای تسلط یافتن کامل در خاورمیانه است.

متن کامل پیش‌نویس “قانون ۲۰۱۵ عاری‌سازی ایران از سلاح هسته‌ای” که توسط “کرک ـ منندز” دو سناتور برای ارائه به سنا و مجلس نمایندگان امریکا تهیه شده و در کمیسیون بانکی سنا تصویب شده و هم‌اکنون به دلیل تهدیدهای اوباما به وتوی آن تا ۲۴ مارس (۴ فروردین ۹۴)تصویب آن در سنا به تعویق افتاده است، در سایت آقای کرک (kirk) قابل دسترسی است. در این پیش‌نویس ۳۷ صفحه‌ای گسترش بسیار وسیعی از تحریم‌های مالی، نفتی، معدنی و مسافرتی مسؤولین، آمده است. خواب‌های خطرناکی است که جنگ‌طلبان امریکایی برای ما دیده‌اند. این طرح در کمیسیون بانکی سنا تصویب شد و اگر در سنا تصویب شود به ترتیب در سال آینده، در ۹ تیر، ۱۹ تیر، ۱۲ مرداد، ۱۶ شهریور، ۱۵ مهر، ۱۱ آبان و ۱۶ آذر ۱۳۹۴ تحریم‌های بسیار خطرناکی برعلیه ایران قانونی خواهند شد.

)www.banking.Senate.gov/Public/Index…(

“عاموس یادلین” رئیس سابق اطلاعات نظامی اسرائیل، طی مقاله‌ای در روزنامه‌ی “یدیعوت‌آحارنوت” (۳ ژانویه ۲۰۱۵) نوشت که: “دولت اسلامی” اسرائیل را تهدید نمی‌کند … تاکنون جدی‌ترین تهدید علیه اسرائیل، هسته‌ای شدن ایران بوده است، بلکه در سال نو میلادی نیز همین تهدید برای اسرائیل کماکان باقی خواهد ماند. (نقل از www.irannuc.ir) “جان پیتر هانا” از جنگ‌طلبان آمریکا و مشاور امنیت ملی “دیک‌چنی” معاون بوش پسر در مقاله‌ای در وب‌سایت فارن پالیسی، ضمن انتقاد شدید از سیاست اوبامادر مورد ایران می‌نویسد که: “وقت تغییر رژیم در ایران فرا رسیده است”. او در این مقاله‌ی طولانی می‌گوید که آمریکا تجربه‌ی قابل توجهی در مهار موفقیت‌آمیز بلندپروازی‌های هسته‌ای کشورهایی مانند ایران را دارد. او اشاره می‌کند به دهه‌ی ۱۹۸۰ که در آمریکای لاتین به برنامه‌های ساخت بمب هسته‌ای در برزیل و آرژانتین به دلیل انتقال قدرت به حکومت‌های غیرنظامی و در آفریقای جنوبی به دلیل سقوط رژیم آپارتاید و در اکراین، قزاقستان و بلاروس به دلیل فروپاشی شوروی و در سال ۱۹۸۱ به دلیل حمله‌ی اسرائیل به رأکتور اتمی عراق و ده سال بعد در جنگ نخست خلیج‌فارس برنامه‌ی غنی‌سازی اورانیوم عراق برچیده شد و حمله‌ی اسرائیل به رأکتور “الکبار” سوریه در ۲۰۰۷ و تهدید جدی قذافی موجب انتقال مواد هسته‌ای به “لابراتوار ملی” در ایالت تنسی آمریکا شد. او ادامه می‌دهد که ایرانی‌ها پس از اینکه بوش ایران را “محور شرارت” نامید، غنی‌سازی را تعلیق کردند. تجربه سال ۲۰۰۳ ایران هنوز قابل استفاده است. او در ادامه می‌نویسد که: ” … این تجربه کاملاً با الگوی تاریخی مطابقت دارد که نشان می‌دهد رژیم‌های دیکتاتور و فریبکار تنها در صورتی ممکن است دستور کارهای هسته‌ای خود را رها کنند که با یک محرک بسیار قدرتمند ـ تغییر رژیم، حمله‌ی نظامی یا صرفاً اعمال فشاری مانند تهدید بسیار جدی برای توسل به زور که بقای رژیم را درمعرض خطر قرار می‌دهد ـ روبه‌رو شوند.” او ادامه می‌دهد که تحریم‌های فلج کننده‌ی ۲۰۱۳ ایران را سر میز مذاکره آورد. او به قبول قطعنامه ۵۹۸ در ۱۹۸۸ اشاره می‌کند که “تهدیدهای سیاسی، اقتصادی و نظامی در طول سال ۱۹۸۸ افزایش یافته بود و بقای نظام جمهوری اسلامی ایران را در معرض خطر قرار داده بود.” او تیر نهایی را سرنگونی هواپیمای مسافربری و کشتار ۲۹۰ می‌داند. انتقاد او به اوباما این است که فشار روی ایران را کم کرده و راهبرد جنگ‌طلبان را قبول ندارد و در پایان با قاطعیت می‌گوید که “در سال ۲۰۱۵ خواهیم دید چه کسی راست می‌گوید” (نقل از www.irannuc.ir/content/2471)

وزیر دفاع جدید اوباما، اشتون کارتر، در نشست سنای آمریکا برای کسب رأی اعتماد گفت: “در خاورمیانه، دو تهدید فوری و دو خطر واقعی برای ایالت متحده وجود دارد که یکی داعش و دیگری ایران است.” نشریه فارن پالیسی نوشت که اشتون کارتر برای جلوگیری از دستیابی حکومت ایران به سلاح هسته‌ای، معتقد به بهره‌گیری از ابزارهای نوین دیپلماسی، اقتصادی و نظامی به شکل یک پارچه است و از سال ۲۰۰۸ همواره گفته است که اقدام نظامی باید به عنوان بخشی از استراتژی همه جانبه در نظر گرفته شود و نه در صورت یک گزینه‌ی مجزا (www.radiofarda.com/articleprintview…)

[۲۱] دیدگاه تنگ و صلب حاکمیت باعث شده که نتواند از امکانات وسیع مادی و معنوی ایران استفاده کند. حتی بخش نسبتاً دمکرات حاکمیت، چه در دوره ۷۶ تا ۸۴ و چه پس از ۱۳۹۲، از ترس حاکمیت مطلق‌گرا در این چاله‌ی «خودی ـ غیرخودی»، گیرافتاده‌اند. حصر و زندان دلسوزان منتقد و پرونده‌سازی و تبلیغات دروغ و تهمت و افترا؛ هر روز این مرز خود ـ غیرخودی و در حالت شدید آن «جاسوس ـ انقلابی»، «نفوذی ـ انقلابی» را وسیع‌تر و عمیق‌تر کرده است. این شیوه که از استعفای دولت موقت شروع شد و حذف بنی‌صدر و آیت‌اله منتظری آن را تکمیل کرد نه تنها در درون نیروهای انقلاب که در کل جامعه گسترش یافت. آنچه در سال ۱۳۶۷ در زندان‌ها به اعدام حدود ۴ هزار زندانی منتهی شد و هنوز هم هیچکس حاضر نیست مسوولیت آن را بپذیرد یا از آن دفاع کند، نشان از این واقعیت داشت که وجه غالب حکومت کردن، «حذف فیزیکی یا روانی و یا شخصیتی» منتقدان و دگراندیشان است. این روال حدود ۳۰ سال طول کشیده است و علی‌القاعده کارنامه کار را می‌توان ارزیابی کرد. وقایع پس از انتخابات ۱۳۸۸ هم نشان داد که این شیوه قصد توقف و عبرت‌آموزی ندارد. رهبران انقلاب‌های هند و آفریقای جنوبی و حتی پادشاه جوان مراکش، شیوه‌هایی به کار بردند که جامعه خود را از شر این بلای خودی ـ غیرخودی، نجات دادند و توسعه و پیشرفت کشور را تأمین کردند. پذیرش قانون اساسی، راه‌حل این شیوه قرون وسطایی است که کشت و کشتار تنها راه‌حل تداوم زیست حاکمان، تعریف شده بود. پیامبر اسلام برای مقابله با این تفکر به میدان آمد و حق شهروندی را پذیرفت و علی‌بن‌ابیطالب اولین منشور حقوق بشر را در فرمان به مالک اشتر نوشت. لذا، این رفتار حاکمان مطلق‌گرا هیچ خویشاوندی با اسلام و قانون اساسی ندارد، یک شیوه تاریخی منازعات جوامع اولیه بشری است که حتی تجربه بشری هم از سیصد سال پیش آن را در کشورهایی که الآن آنها را دمکرات می‌نامیم، کنار گذاشتند. در این شیوه عملکرد؛ سرمایه‌ها و مغزها فرار می‌کنند، متخصصان یا خانه‌نشین می‌شوند یا به زندان می‌افتند، ابتکارات و خلاقیت‌ها امکان بروز نمی‌یابند و تملق‌گویان ـ که عموماً شخصیت ضعیف و اطلاعات کم دارند ـ میدان‌دار می‌شوند و هر روز روند تخریب را تشدید می‌کنند و جامعه را نابسامان‌تر می‌سازند. شما اگر مجلس اول و ششم شورای اسلامی را با سایر مجالس ـ مخصوصاً مجالس هفتم و هشتم ـ مقایسه کنید، ادبیات، محتویات، مصوبات، بازرسی‌ها و… را بررسی کنید، این مشکل خود را بهتر نشان خواهد داد. «دموکراسی استصوابی»، دموکراسی نیست، انتصاب با ظاهر دموکراتیک است. امروز هیچ حکومتی نمی‌تواند ضرورت انتخابات و “مجلس شورای ملی” در کشور خود را نفی کند. ولی مهم شیوه شکل‌گیری، اداره، قدرت و نفوذ این مجالس است. موقعی که مجلس ایران به قول آقای مطهری؛ شعبه‌ای از بیت رهبری است؛ باقی قضایا معلوم است. آمار و ارقام را اگر با هم مرور کنیم، ریشه‌یابی بهتر خواهد شد: ۱۳۰۰ میلیارد دلار، درآمد ارزی مملکت در این ۳۵ سال و اگر آن را مقایسه کنیم با ۱۰۴ میلیارد دلار جذب سرمایه خارجی در کره جنوبی در ۴۰ سال (از ۱۹۶۲ تا ۲۰۰۲) به واهمه خواهیم افتاد. در این نوشتار معضل‌های اجتماعی، قبلاً آمدند. تخریب محیط زیست از خشک شدن دریاچه ارومیه و زاینده‌رود تا هوای سرطان‌زای تهران و شهرهای بزرگ از نابودی بخش مهمی از جنگل‌ها و مراتع تا نابودی بخش مهمی از میراث فرهنگی، نشان‌دهنده این واقعیت، دموکراسی استصوابی، است. تجربه‌ی بشری پیش چشم ماست: عملکرد استالین، صدام، قذافی، محمدرضاشاه، رضاشاه، ملک حسن، حسنی مبارک و هزاران هزار حاکم در قرون متمادی؛ بشر قرن ۱۹ را به این جمع‌بندی رساند که دموکراسی، حقوق شهروندی و بعد حقوق بشر، آزادی مذاهب و مکاتب و سندیکاها و پلورآلیسم، ضرورت توسعه و پیشرفت و رفاه هر مملکتی است. آیا مسوولان این طرز فکر نباید از خود بپرسند که چرا فعالیت تمامی فعالان سیاسی، فرهنگی، دانشجویی، حقوق بشری کارگری و… که فعالیت مسالمت‌آمیز می‌کنند، به دقت و وسواس رصد می‌شوند، بازداشت می‌گردند و برای آنها پرونده ساخته می‌شود و به پشت میله‌های زندان فرستاده می‌شوند ولی جاسوسان اسرائیلی در روز روشن در خیابان‌های تهران به سهولت می‌توانند دانشمندان این حکومت را ترور کنند؟! چرا سالیانه ۲۰ تا ۲۵ میلیارد دلار کالای قاچاق به سهولت و بدون مانع وارد و توزیع می‌شوند؟! چرا هزاران نفر چون سعید مرتضوی، بابک زنجانی… به اختلاس، فساد مالی، تخریب روابط… مشغولند؟! و مأموران فعال دستگاه‌های اطلاعاتی، نمی‌توانند سر از کار آنها درآورند؟! ریشه‌ی قضیه در نظارت استصوابی و عدم آزادی اطلاعات و عدم آزادی رسانه‌هاست. تا کی می‌خواهیم این روش را ادامه دهیم؟

کشور کوچک و جدید‌الولاده امارات متحده عربی با سرلوحه قرار دادن هفت درس بزرگ:

۱- هدفمندی: ایمان به ساختن و تلاش واقعی

۲- آنچه برای تجارت خوب است برای دهکده [دبی] خوب است

۳- تساهل با خارجی‌ها و داخلی‌‌ها

۴- بیگانه‌ستیز نبودن

۵- موفقیت در ریسک است

۶- تمرکز بر امور مهم و وانهادن امور جزیی

۷- مردم ما مهم هستند.

توانسته در این مدت کوتاه به پیشرفت‌هایی برسد که در ماه سپتامبر ۲۰۱۴، شش میلیون و ششصد هزار نفر مسافر از فرودگاه دبی جابجا شوند. با ۳۱ هزار و ۲۱۴ پرواز. در سال گذشته ۱۱ میلیون توریست را جذب کرده است و برای سال ۲۰۲۰ برای جذب ۲۰ میلیون نفر برنامه‌ریزی شده است و سالی ۱۰ میلیارد دلار به ایران صادرات دارد… (نقل از Iran-Emrooz.net 14/12/14). فرودگاه دبی جای فرودگاه امام خمینی را که برای این کار طراحی شده بود، گرفته است.

در یک پژوهش که مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، تحت عنوان “بررسی نقش سرمایه اجتماعی در بهبود محیط کسب و کار در ایران “با شماره مسلسل ۱۴۰۳۷ در ۱۸/۰۹/۹۳ انجام داده است، یافته‌های بسیار قابل تأملی به دست آمده است. ما این داده‌ها را در این‌جا خلاصه کرده و ارائه می‌دهیم. سرمایه اجتماعی که بر سه پایه بنیاد شده است، یکی از مهمترین عوامل برای توسعه‌ی جامعه است. این سه پایه عموماً عبارتند از:

– الزامات اخلاقی و هنجارهای اجتماعی

– ارزش‌های اجتماعی به ویژه اعتماد و

– مشارکت در شبکه‌های اجتماعی به ویژه در نهادها و انجمن‌های داوطلبانه. اگر کشوری دارای نظام اقتصادی کارا و سطح بالایی از یکپارچگی سیاسی باشد به این معنی است که در آن کشور انباشت سرمایه اجتماعی با موفقیت، تحقق یافته است. به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی پایه‌ی لازم را برای دست‌یابی جامعه به توسعه‌ی سیاسی و اقتصادی پایدار، فراهم می‌آورد.

عدم انصراف بسیاری از شهروندان از دریافت یارانه، به‌رغم توصیه‌ها و درخواست‌های اکید دولت آقای روحانی و حتی کل حاکمیت، دلیل پایین بودن سرمایه اجتماعی در ایران است. ما در ذیل نتایج پژوهش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی را می‌آوریم تا مشخص شود که چرا سرمایه اجتماعی در ایران به حد خطرناکی پایین است. نکته دیگر این است که، این داده‌ها مربوط به سال‌های گذشته است و حتماً ، شرایط هم‌اکنون بدتر از زمان پیمایش خواهد بود.

 

*اعتماد به مشاغل خاص سال ۱۳۸۹

درصد (دارای سه گزینه کم، متوسط و زیاد)

میزان اعتماد

مشاغل کم زیاد

قضات ۸/۳۱ ۱/۳۳

رانندگان تاکسی ۸/۲۸ ۶/۲۱

بنگاه‌دارن ۳/۷۷ ۳

تجار و بازاریان ۴/۴۹ ۵/۱۱

نیروی انتظامی ۳/۲۰ ۵/۵۴

معلمان ۲/۵ ۳/۷۷

اساتید دانشگاه ۵/۵ ۸/۷۳

ملاحظه می شود که مردم پرسش شده به معلمان و اساتید دانشگاه بیشترین اعتماد را دارند.

 

فکر می‌کنید رواج صفات خوب (مثبت) اخلاقی مثل صداقت، راستگویی، گذشت و امانتداری بین مردم در پنج سال آینده بیشتر خواهد شد یا کمتر؟

*سال ۱۳۸۲

نگرش درصد

بیشتر خواهد شد ۷/۱۵

کمتر خواهد شد ۳/۸۳

فرقی نخواهد کرد ۱

*رواج خصوصیت‌های اخلاقی در جامعه (۱۳۸۶)

درصد تأیید توسط پرسش‌شوندگان

ویژگی اخلاقی درصد

رواج راستگویی و پرهیز از دروغگویی ۳/۱۸

رواج امانتداری و حفظ اسرار و اموال دیگران ۴/۲۸

رواج گذشت، فداکاری، عفو و بخشش ۴/۳۶

رواج انصاف و رعایت عدالت ۸/۱۹

رواج درستکاری و پرهیز از تقلب ۹/۱۶

رواج صراحت بیان و شجاعت در حقیقت‌گویی ۲۵

 

*فکر می‌کنید رواج صفات بد (منفی) اخلاقی مثل دورویی، تظاهر، تقلب و کلاهبرداری بین مردم در پنج سال آینده بیشتر خواهد شد یا کمتر؟ (۱۳۸۲)

نگرش درصد

بیشتر خواهد شد ۴/۸۷

کمتر خواهد شد ۴/۷

فرقی نخواهد کرد ۳/۵

 

*ارزیابی جمعیت نمونه از وضعیت اعتماد مردم به یکدیگر طی ۱۰ سال آینده (شهر تهران) (۱۳۸۳)

نگرش درصد

بهتر می‌شود ۸/۱۲

بدتر می‌شود ۶۰

فرقی نمی‌کند ۴/۲۱

نمی‌دانم ۸/۵

*وضعیت اعتماد اجتماعی در کشورهای منتخب

کشور اغلب مردم قابل اعتمادند در برخورد با مردم باید محتاط بود

نروژ ۲/۷۴ ۸/۲۵

سوئد ۶۸ ۳۲

کره‌جنوبی ۲/۲۸ ۸/۷۱

هند ۳/۲۳ ۷/۷۶

چین ۳/۵۲ ۷/۴۷

اندونزی ۵/۴۲ ۵/۵۷

روسیه ۲/۲۶ ۸/۷۲

مصر ۵/۱۸ ۵/۸۱

ایران ۶/۱۰ ۴/۸۹

اردن ۹/۳۰ ۱/۶۹

 

*به نظر شما، مسئله پارتی‌بازی تا چه اندازه در جامعه جدی و مهم است؟ سال ۱۳۷۹

نگرش درصد میانگین ۲۸ استان

زیاد، خیلی‌زیاد و کاملاً ۸۷

متوسط ۸

کم، خیلی‌کم و اصلاً ۵

 

*عده‌ای معتقدند در شرایط فعلی هر کس پول و پارتی نداشته باشد، حقش پایمال می‌شود. شما با این نظر موافقید یا مخالف؟ سال ۱۳۷۹

نگرش درصد میانگین ۲۸ استان

مخالف ۳/۱۲

مردد ۱/۷

موافق ۶/۸۰

*ارزیابی جمعیت نمونه آماری از وضعیت رشوه‌خواری، اختلاس، پارتی‌بازی و … در کشور طی ده سال آینده (شهر تهران) ۱۳۸۳

عنوان بهتر می‌شود فرقی نمی‌کند بدتر می‌شود نمی‌دانم

درصد ۴/۹ ۵/۱۳ ۹/۶۸ ۲/۸

 

*بعضی‌ها معتقدند”در جامعه ما، قانون در مورد مسؤولین و مردم به یکسان اجرا می‌شود” شما موافقید یا مخالف؟ سال ۱۳۸۲

نگرش درصد میانگینی ۲۸ استان

کاملاً مخالف و مخالف ۵/۵۵

مردد ۲/۱۶

موافق و کاملاً موافق ۳/۲۸

 

62 درصد افراد بر این باور هستند که کم، خیلی کم و اصولاً در تصمیم‌گیری‌های امور محلی و شهری نقش ندارند.

۶۶ درصد بر این باور بودند که “افزایش نقش شهروندان در اداره بهتر شهر” زیاد و بسیار زیاد ضروری است.

۸۹ درصد مردم بر این باورند که در صورت امکان سرمایه‌گذاری در مسکن، حتی با وجود سود بیشتر به صورت اشتراکی، به صورت فردی سرمایه‌گذاری می‌کنند.

۵/۷۰ درصد افراد در هیچ نهاد مدنی (انجمن‌های علمی، فرهنگی، انجمن خانه و مدرسه، اتحادیه صنفی، انجمن اسلامی، بسیج، شورای محله، هیئت امنای مسجد، تشکل‌های سیاسی، کانون فرهنگی، انجمن‌های خیریه و صندوق‌های قرض‌الحسنه)، شرکت نمی‌کنند.

 

*رتبه ایران در شاخص سهولت کسب و کار، بانک جهانی ۱۳۹۲

سال ۲۰۱۱ ۲۰۱۲ ۲۰۱۳ ۲۰۱۴

رتبه کلی ۱۴۰ ۱۴۰ ۱۴۴ ۱۵۲

تعداد کشورها ۱۸۳ ۱۸۳ ۱۸۵ ۱۸۹

 

[22] بسیار عادی است که در نظارت استصوابی و دیدگاه تنگ و باریک خودی ـ غیرخودی فقط عده معدودی می‌توانند از این کانال عبور کنند و جزء خواص و خودی شوند. در فضای بسته؛ خودی‌ها آزادورها هستند و غیرخودی‌ها منزوی و تحت تعقیب. شما به عملکرد آقای مرتضوی نگاه کنید که چگونه موقعی که به او احتیاج است در دادگاه مطبوعات و دادستانی تهران عنان گسیخته و بی‌محابا عمل می‌کند گویی که «فرزند عزیز» انقلاب است که باید با بی‌رحمی غیرخودی‌ها را قلع و قمع کند. این‌گونه عملکرد به او آنچنان مجوز می‌دهد که دادگاه و قانون و تخلف را به پشیزی حساب نمی‌کند و وقتی مدیرعامل یکی از مهترین نهادهای اقتصادی مردمی می‌شود حقوق ماهانه ۶۸ میلیون تومان دریافت می‌کند و از کیسه خلیفه می‌بخشد و می‌ریزد و می‌پاشد که مجلس شورای اسلامی در یک گزارش ۱۵۰ صفحه‌ای فقط می‌تواند تخلفات او را احصاء کند. تازه همه چیز روشن نمی‌شود و معلوم نیست در دادگاه او چه خواهد گذشت. او در چندین قتل متهم می‌باشد، ولی راست راست می‌گردد و کسی عارض او نمی‌شود ولی یک دانشجوی کم سن و سالی اگر یک شعار داده باشد و یا یک مقاله نوشته باشد، همچون یک کافر حربی باید محاکمه و محکوم به زندان شود! امروز توسط کسانی که از این باندها خارج شده‌اند و به خارج رفته‌اند، خیلی از مکانیسم عملکرد این باندها افشاء شده‌اند و یا می‌شوند، تحت عناوینی چون «مداحان»، «حزب‌اله»، «پیروان…» و… شکل‌گیری نهادهای اقتصادی هم همین‌گونه است. خیریه‌ها، قرض‌الحسنه‌ها، نهادهای مالی، بانک‌ها،… راحت و روان شکل می‌گیرند و به جان مردم می‌افتند. نهادهای فرهنگی هم همین‌گونه است تحت عنوان، صدها پوشش حتی با اسامی مقدس، شکل می‌گیرند و «خودی‌ها» در آن لانه می‌کنند و منتفع می‌شوند. و باز طبیعی است که این‌گونه افراد و نهادها دغدغه‌ی منافع ملی، مصالح ملی و حتی امنیت ملی را ندارند به فکر پر کردن حساب‌های بانکی خویش هستند و چون امنیت دولتی دارند، ممکن است تا هیچوقت عملکرد آنها روشن نشود و اگر بالفرض در داخل تهدید شوند راهی خارج خواهند شد و عمری را در پنهان با عیش و خوش‌گذرانی خواهند گذراند.

اگر روزی تصمیم‌ها و عملکردهای دولت هشت ساله آقای احمدی‌نژاد روشن و شفاف شود به خوبی نشان خواهد داد که این باندها چه سابقه و چه ویژگی‌هایی داشته و دارند. به عنوان نمونه نگاه کنیم به دفن شهدا در میدان امیر چخماق یزد که چگونه برخلاف مصوبه مقامات رسمی یزد توسط این باندها، انجام می‌شود. اگر منظور تجلیل از شهدا است که راه‌های دیگری هم وجود دارد، چرا از خانواده‌های این عزیزان، مراقبت نمی‌کنند و مشکلات آن‌ها را حل نمی‌کنند؟! چرا، تجلیل از شهدا را در چارچوب قانون‌شکنی و دهن‌کجی به متصدیان قانون انجام می‌دهند؟ شهدا، خود میراث فرهنگی هستند و نباید بخشی از میراث فرهنگی موجب تخریب بخش دیگری از میراث فرهنگی شود. بلکه قضیه سیاسی است و آن قلدری و قانون‌شکنی و چنگ و دندان نشان دادن به قانون است. تمکین مسئولان قانونی هم در این تجاوزها به قانون، آن‌ها را جری‌تر می‌کند.

[۲۳] مقوله‌های چون؛ سیاست، اقتصاد، فرهنگ، توسعه، تکنولوژی، رفاه و اخلاق که مقوله‌هایی تجربی ـ کارشناسی هستند و باید در «اتاق‌های فکر» بررسی و پخته شوند، به سرعت تابع دیدگاه مسلط استراتژیک ـ اعتقادی می‌شوند. سیاست نگاه به شرق، انرژی هسته‌ای، اقتصاد مقاومتی، امر به معروف و نهی از منکر، ازدیاد موالید، حمایت از بشار اسد علیرغم مخالفین ملی او، ترور مخالفین مانند قتل‌های زنجیری و غیره، الگوی توسعه چینی، پوپولیسم احمدی‌نژادی؛ انحلال سازمان برنامه و بودجه، انحلال ده‌ها شورای تخصصی، تغییر الگوی کشت اطراف دریاچه ارومیه از انگور به سیب، سدسازی دوران آقای هاشمی و تداوم بعدی آن، بورسیه دادن به دانشجویان خودی بدون رعایت مقررات، تبلیغ علیه کشورهای همسایه، هاله‌ی نور در سازمان ملل، تولید انرژی هسته‌ای توسط یک دانش‌آموز در آشپزخانه، کاهش دستوری بهره بانکی، مسکن مهر، کشیدن لوله اتیلن به شرق و غرب و مرکز برای ایجاد واحدهای پتروشیمی بدون کار کارشناسی و توجیه اقتصادی و منافع ملی که محصولات این واحدها در راستای صادرات نفت خام می‌باشد، خودکفایی بنزین از طریق واحدهای پتروشیمی، گسترش مناطق آزاد، نوشتن کتاب‌های علوم انسانی اسلامی، ستاره‌دار کردن دانشجویان، دادن وام‌های هنگفت بانکی به خودی‌ها، دور زدن تحریم‌ها، صادرات نفت توسط بخش خصوصی، تسخیر سفارت امریکا برای ۴۴۴ روز و هزاران هزار موارد دیگر که بدون کار کارشناسی و اولویت منافع و مصالح ملی بیان و عمل شده‌اند.

تردیدی نیست که در بعضی از این تصمیمات ممکن است حسن نیت هم بوده باشد ولی چون این تصمیمات در فضای بسته‌ی سیاسی ـ مطبوعاتی و حلقه‌ی “خودی‌ها” گرفته شده‌اند، توان علمی ـ کارشناسی، ملی را نتوانسته‌اند به خدمت بگیرند و موجب خسارت‌های بسیار زیادی در این ۳۵ ساله شده‌اند.

[۲۴] آینده، ۵ دسامبر ۲۰۱۴

[۲۵] سعید قاسمی، فرمانده حزب‌الله می‌گوید که پس از قبول قطعنامه ۵۹۸؛ بین ۱۲ تا ۲۰ هزار اسیر دادیم و ۶۰ درصد زمین‌هایی که در طول هشت سال به تصرف درآورده بودیم، از دست دادیم. (۲۵ تیر ۹۳ رسانه‌های مجازی) احتمالاً منظور آقای قاسمی پس از قبول قطعنامه در بین مسؤولین است و نه قبول رسمی آن. اینکه به گفته‌های آقای هاشمی چرا امام دستور اعدام فرماندهان سپاه را داده‌اند و دادگاهی کردن عده‌ای از آن‌ها و آیا این درست است که به هنگام از دست دادن فاو، فرماندهان اصلاً در خوزستان نبوده‌اند و در سمیناری در کرمانشاه درصدد بحث و گفتگو برای انتخابات مجلس بوده‌اند؟

[۲۶] هوشیار زیباری، وزیر خارجه عراق، در مصاحبه با روزنامه ایندپندنت (نقل از صدای امریکا ۱۵/۴/۹۳) مطالب مهمی گفته است: «من سه سال وقت صرف کردم و بارها و بارها به آنها گفتم که جنگ در سوریه سرانجام به بی‌ثباتی در عراق منتهی می‌شود، ولی گوش شنوایی نبود… امریکا، بریتانیا و فرانسه هنوز سیاستی برای مقابله با داعش ندارند… رهبری اصلی نیروهای داعش را ارتش با تجربه و حرفه‌ای عراق (صدام) تشکیل می‌دهد که نخواهند گذاشت که نیروها هدف‌های تعیین شده را آسان بگیرند… سنی‌ها جذب ایده داعش شده‌اند… ایرانی‌ها منتظر امریکایی‌ها هستند تا دست به انجام کاری بزنند» کردزمن، تحلیلگر ارشد راهبردی امریکا می‌گوید: «توافق با ایران باید یک ضمیمه محرمانه داشته باشد… برنامه موشکی ایران چه میزان وابسته به تسلیحات هسته‌ای است.» (سایت ایران هسته‌ای ۱۱/۲۸/۲۰۱۴) لئون پانتا، وزیر دفاع پیشین امریکا؛ «از جنگ سی ساله» و رایموند. ت. اودیرنو، سرفرمانده نیروهای نظامی امریکا، طول جنگ خاورمیانه را ۲۰ سال تخمین زده است. (نشریه یونگه ولت ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴) در سپتامبر ۲۰۱۳، نیویورک‌تایمز مقاله‌ای منتشر کرد، تحت عنوان «چگونه ۵ کشور می‌تواند به ۱۴ کشور تبدیل شود» نقشه جغرافیای جنوب شرقی مدیترانه و شبه جزیره عربستان به مقاله منظم شده بود. سوریه، عراق، لیبی، یمن، عربستان ـ پس از سقوط حکومتی سلطنتی ـ مشاهده می‌شد که گروه‌های قومی و مذهبی را، از هم جدا می‌کرد. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم در گزارش ۷ نوامبر ۲۰۱۴ (۱۶ آبان ۹۳)، شرایط را برای طولانی شدن مذاکرات و به نتیجه نرسیدن آن آماده می‌کندو می‌نویسد:

«قطعنامه‌های شورای امنیت بر اساس بند هفتم منشور سازمان ملل است [یعنی ایران امنیت جهانی را به خطر می‌اندازد]… در ۷ اکتبر ۲۰۱۴ در ارتباط با دو اقدام عملی که ایران انجام داده است:

۱- آغاز انفجار مواد منفجره با قدرت انفجاری بالا و ۲- محاسبات مربوط به انتقال نوترون که قبلاً توافق، و قرار شد که ایران در این دو مورد توضیح دهد. اما ایران هیچگونه توضیحاتی ارائه نکرده که آژانس را قادر سازد که توضیح دهد… بر خلاف قطعنامه‌های شورای حکام و شورای امنیت ایران کار روی همه طرح‌های آب سنگین اراک را، به حال تعلیق درنیاورده است… آژانس همچنان نگران وجود احتمالی فعالیت‌های اعلام نشده اتمی ایران که مرتبط با نهادهای سیاسی هستند، از جمله فعالیت‌های مرتبط با تولید خرج موشک، است… ایران باید دسترسی بدون تأخیر را به همه سایت‌ها، تجهیزات، افراد و اسناد مورد درخواست آژانس، فراهم کند… ایران اقدام به فعالیت‌هایی در رابطه با آزمایش‌های تولید ماده انفجاری اتمی کرده است. بنابر ارزیابی آژانس، این اطلاعات معتبر بودند؛ اطلاعات بیشتری از نوامبر ۲۰۱۱ به دست آورده‌ایم … ایران پروتکل الحاقی را به اجرا نگذاشته است. تا زمانی که ایران همکاری‌های لازم از جمله اجرای پروتکل الحاقی را با آژانس صورت ندهد، این نهاد قادر نیست در موضعی قرار گیرد که بتواند تضمینی معتبر در خصوص مواد و فعالیت‌های اعلام نشده هسته‌ای در ایران ارائه کند.»

[۲۷] علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون خارجی مجلس، در گفتگو با لوموند گفته است (نقل از دیپلماسی ایرانی ۴ آذر ۹۳): «ایران بدون توافق هسته‌ای به تعهداتش پایبند نمی‌ماند. امریکایی‌ها به دنبال رفع تدریجی تحریم‌ها هستند، برای ما غیرقابل قبول است… اگر توافقی به دست نیاید، غنی‌سازی اورانیم ۲۰ درصدی، ساخت سانتریفیوژهای جدید، بدون محدودیت، آغاز خواهد شد… ائتلاف غرب بر علیه داعش «شو» است… ایران دست دوستی به عربستان دراز کرده، متأسفانه سعودی‌ها پاسخ مناسب نداده‌اند.» این تهدیدها، طرفداران جنگ در امریکا را، امیدوار می‌کند.

بی‌بی‌سی از قول خبرگزاری ایرنا گزارش داد که (شنبه ۲۷ دی‌ماه ۱۳۹۳) محمدحسن آصفری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نوشته که طرح غنی‌سازی ۶۰ درصد که قبلاً تهیه شده است در صورت ادامه تحریم‌ها به هیئت رئیسه مجلس تقدیم می‌شود این طرح را ۲۰۵ نفر امضا کرده‌اند.

در میان “خودی‌های” جمهوری اسلامی، گروه قدرتمندی وجود دارد که از سال‌ها پیش طرفدار تسلیح هسته‌ای ایران می‌باشند. آنچه جای تعجب است آزادی این گروه در بیان نظراتشان می‌باشد که در تضاد آشکار با نظرات رهبری است که سلاح هسته‌ای را حرام کرده‌اند! چهره‌ی دانشگاهی این تفکر آقای دکتر “ابومحمد عسگرخانی”، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران است که از ۱۵ سال پیش مشوق صریح مسئولان جمهوری اسلامی برای حرکت به سمت سلاح هسته‌ای بوده است. اخیراً در گردهمایی “خط قرمز” در تیرماه ۱۳۹۳ وی عملاً به میدان آمد و این جمله را گفت: “… چینی‌ها معتقد بودند که ابتدا باید صنعت هسته‌ای را تکمیل کرد و سپس پای میز مذاکره با آمریکا رفت. کشور هند هم همینطور عمل کرد. آمریکایی‌ها با وجود اینکه طبق قانون کشورشان حق همکاری با کشورهایی که عضو NPT نیستند را ندارند، هند را با هدف مهار چین استثناء کرده‌اند و هسته‌ای شدنش را پذیرفتند … NPT کشورها را به دو دسته‌ی دارا و ندار تقسیم می‌کند. در این میدان کشورهایی در طبقه‌ی متوسط پدید می‌آیند که می‌گویند ما به سمت صنعت هسته‌ای می‌رویم اما بمب هسته‌ای نمی‌سازیم. NPT جلوی این طبقه‌ی متوسط را می‌گیرد و آن‌ها را به طبقه‌ی ندارها می‌راند … وقتی سکوهای نفتی ایران مورد هجوم قرار گرفت، بهترین زمان برای خروج از NPT بود … رژیم خائن و وابسته‌ی پهلوی با امضای NPT این گرفتاری بزرگ را در دامن ملت ایران گذاشت. ما می‌توانستیم در همان دوران جنگ با استفاده از ماده ۱۰، NPT از این پیمان خارج شویم … امروز از انفجارات اتمی برای دریاچه‌سازی بهره گرفته می‌شود و روسیه این مهم را به‌طور جدی انجام می‌دهد …” این آقای عسگرخانی در میزگردی در اردی‌بهشت ۱۳۸۶ گفته است: “… اتم نوعی عشق، حرارت و انگیزه است و طبق اصل؛ قدرتت را افزایش بده تا نجنگی و اگر نتوانی بجنگی، محکوم به شکستی، فکر می‌کنم با یک پدیده‌ی شناخت مواجهیم … جنگ را باید با عشق تعریق کرده و اتم را نیز … اگر اتم را به دست نیاورید، نابود می‌شوید … قطعنامه‌ها [ی شورای امنیت] مجموعه قوانینی هستند بر اساس، بازدارندگی و مهار به طریقی که کشورهای ندار، ندار بمانند و کشورهای دارای سلاح هسته‌ای به مسیر خود ادامه دهند … اگر ایران بخواهد از نقطه A به نقطه B برسد یک مقطع زمانی را باید طی کند و قطعنامه‌ها طوری تنظیم شده است که اجازه نمی‌دهد این مرحله زمانی طی شود …” (نقل از مقاله دکتر شیرزاد، ۶ بهمن ۱۳۹۳)

علاوه بر این استاد دانشگاه که به عنوان یک استراتژیست سیاسی سخن شفاف گفته است، گروه وسیع دیگری در میان جناح راست حاکمیت وجود دارد که در پوشش مخالفت با “توافق ژنو” تلویحاً یا تصریحاً، طرفدار سلاح هسته‌ای، خروج از NPT و مقابله با غرب هستند، سخنگوی فعّال و پیگیر این گروه آقای حسین شریعتمداری است که ارگان کیهان و نمایندگی رهبری را هم دارد. وی همیشه با تعلیق غنی‌سازی در دوران اصلاحات، توافق ژنو و … مخالفت کرده و مرتباً خروج از NPT را شعار می‌دهد.

صرف‌نظر از اینکه مواضع آقای شریعت‌مداری در تضاد آشکار با موضع رهبری است ولی نکته مهم و مبهم، آزادی اظهارنظر این آقایان و تهدید و تحدید مخالفین با سلاح هسته‌ای و برق هسته‌ای است. اینکه این گروه چنین نظری دارند بالذات مشکلی نیست ولی مشکل آن‌جا وجود دارد که از طرح نظر مخالف جلوگیری می‌شود و حمله‌ی شدید با تهدید همراه می‌باشد. مانند نظرات آقایان زیباکلام و شیرزاد که برخلاف گروه قبلی، این نظرات علمی و از روی منافع ملی بیان شده بودند. در ساخت قدرت ایران آقای جلیلی نیز مخالف توافق با غرب است و به همین دلیل در دورانی که ایشان پرونده‌ی هسته‌ای را به عهده داشتند، پیشرفتی حاصل نشد. آقای جلیلی در شورای عالی امنیت ملی هم نماینده‌ی رهبری است و می‌تواند تأثیرگذار باشد این دیدگاه در نهایت طرفدار درگیری نظامی با غرب است. مشکل کار طرفداران سلاح هسته‌ای و خروج از NPT این است که شرایط جهان، منطقه و داخل را به‌طور منسجم و ارگانیک نمی‌بینند و الگوی کره شمالی و هند و پاکستان را با شرایط ویژه و پیچیده ایران، مقایسه می‌کنند که مع‌الفارغ است. نکته‌ی ابهام این است که این آقایان خود را ولایت‌مدار و مطیع رهبری اعلام می‌کنند و در این جناح هم هستند ولی چنین بی‌مهابا با نظرات رهبری مخالفت می‌کنند و کسی هم معترض آن‌ها نمی‌شود!

همان‌طور که گفته شد، در ایران هم، جنگ‌طلبان، علائمی از خود نشان می‌دهند که از قطع مذاکرات نشان دارد، مانند آنچه آقای روحانی گفت که گروهی از اتاق فکر وارد اتاق عملیاتی شده‌اند یا آنچه در «سهام نیوز» در ۲۷ آبان و ۲ آذر ۹۳ منتشر شد و از اقدامات «دولت پنهان سازمان اطلاعات سپاه برای کودتای سرد علیه دولت» آمده است. یا سخن آقای هاشمی رفسنجانی که «صداوسیما علائم تفرقه در جامعه را پخش می‌کند» (ایرنا ۱۱ دی‌ماه ۹۳) آقای هاشمی در ادامه «دروغ، ظلم و زندان بی‌جهت را از عوامل تفرقه عنوان کرد.» و یا آقای روحانی در سخنرانی کنفرانس وحدت گفت که: «وحدت اسلامی از سیاست‌های صدا و سیما شروع می‌شود» آیت‌الله خامنه‌ای هم در روز ۱۷ دی‌ماه در دیدار با مردم قم هشدار دادند که: «تحریم‌ها برای کشور مشکل ایجاد کرده اما اگر دشمن شرط برداشته شدن آنها را، این گذاشته که از فلان مسئله اساسی و آرمانی دست برداریم، غیرت هیچ مسوولی قبول نمی‌کند»

در اواسط ماه دی همایشی در تهران برگزار شد به نام «پیشکسوتان جهاد و شهادت» که در آن پیام کتبی سرلشگر عزیز جعفری فرمانده کل سپاه قرائت شد. در این پیام آمده بود که: «سال‌ها و ماه‌های تعیین کننده‌ای در پیش‌رو داریم. لازم است پیشکسوتان جهاد و شهادت در همه صحنه‌ها آماده باشند.»

امیر سرتیپ «احمدرضا پوردستان»، فرمانده نیروی زمینی ارتش هم به «ایرنا» گفته که در چهل کیلومتری عمق خاک عراق برای گروه‌های تروریستی خط قرمز کشیده‌ایم. وزیر اطلاعات هم در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفته که گروه‌های تروریستی سعی می‌کنند با وارد کردن امکانات انتحاری و انفجاری به ناامنی‌ها دامن بزنند. مشاور امنیت ملی افغانستان هم که به ایران آمده بود گفت: «اجازه نخواهیم داد که از خاک ما تهدیدی متوجه ایران شود.» در خبری هم از حضور خلیفه‌ی داعش در اسرائیل سخن به میان آمده است.

فرمانده بسیج، آقای محمدرضا نقدی هم در سخنان کنایه‌آمیز خود از آقایان حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی خواسته که صادقانه اعتراف کنند که دیگر انقلابی نیستند و گفته که زمام امور به کسانی که ۲۸ صفر اسکی روی آب می‌کنند داده نخواهند شد. وی تصریح کرده که «آرمان جمهوری اسلامی تنها نابودی کاخ سفید و محو اسرائیل است.» وی باز هم گفته که حجتی برای تعطیلی مبارزه نداریم چرا که عظمت ایران در منطقه و شکست‌های پی‌درپی اسرائیل و امریکا نشان‌دهنده درستی مبارزه است (دیگربان. گویانیوز ۱۶ دی ۹۳)

تندترین اظهارنظر را آقای سعید قاسمی، فرمانده حزب‌الله، کرده است که گفته: «مذاکرات به نتیجه برسد باید فاتحه ولایت فقیه را خواند» (رسانه‌های مجازی ۲۵ تیر ۹۳)

[۲۸] در جای دیگری مفصلاً به موانع عملی شدن آن پرداخته‌ام؛ اقتصاد مقاومتی؛ امتناع یا اقبال، حسین رفیعی مهرماه ۱۳۹۳ وبسایت نویسنده (www.mhrafieefanood.com)

[29] ملاحظه کنید که با کشتار ۱۷ نفر در فرانسه در دفتر یک مجله و یک فروشگاه چه الم‌شنگه‌ای برپا کردند و صدها هزار کشتار در کشورهای اسلامی با چه خونسردی و تسامحی روبرو می‌شود. آنچه در فرانسه اتفاق افتاد، تحرک بخشیدن بیشتر به «جنگ تمدن‌ها» است.

[۳۰] روسیه در دکترین ۲۰۱۴ خود سازمان ناتو و امریکا را به عنوان عمده‌ترین تهدید علیه امنیت خود تلقی می‌کند و حتی استفاده از سلاح هسته‌ای را حق روسیه قلمداد کرده (محمدفرهاد کلینی دیپلماسی ایرانی دوشنبه ۸ دی‌ماه ۱۳۹۳)

در ۳۰ دی ماه ۹۳ رسانه‌ها گزارش دادند که وزرای دفاع ایران و روسیه ضمن امضای یک توافقنامه‌ی نظامی دفاعی، بر حل و فصل اختلافات میان دو کشور در رابطه با سامانه S-300 تأکید کردند. از قول آقای حسینی دهقان، وزیر دفاع، آمده است که «شرایط حاکم بر منطقه و مسائل بین‌المللی اقتضا می‌کند که روسیه و ایران با همکاری‌های خود بر ثبات و امنیت جهانی تأثیر بگذارند. » سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه، هم گفته که «دیدگاه‌های دو کشور به یکدیگر نزدیک و در برخی موارد کاملاً مشابه است.»

[۳۱] محمد یلپانی و حسین رفیعی؛ زمستانی سیاه از بهار بغداد، کارنامه عملکرد ۵ ساله آزادیخواهان امریکا و انگلیس، چاپ اول ۱۳۸۸، انتشارات صمدیه

[۳۲] آقای موسوی لاری در کنگره حزب کار (رسانه‌ها ۱۶ آذر ۹۳) به درستی گفت که: «ساده‌انگاری است که زندانی شدن محمد مرسی و تبرئه شدن مبارک را فقط حاصل توطئه دشمنان بدانیم. اگر رفتار اخوان‌المسلمین موجب نگرانی ملت مصر نشده بود، آن اتفاقات رخ نمی‌داد» آقای هاشمی رفسنجانی، سخنی با این مضمون دارد.

[۳۳] آقای نصرت‌اله تاجیک در سایت دیپلماسی ایرانی شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۳ تحلیلی جامع از شرایط کشورهای اسلامی خاورمیانه و شمال امریکا به دست می‌دهد که اهم آن عبارت است از:

۱- طرح سایکس ـ پیکو در ۱۹۱۶، سزارین بود و طبیعی نبود. چرچیل، از فروپاشی امپراطوری عثمانی کشورهایی را شکل داد. ۲- در آن موقع انرژی منطقه، نقش کنونی را نداشت. ۳- عمر کوتاه ـ یکصد ساله ـ تقسیم‌بندی اروپائی به سرآمده، تغییرات مرزها، شکل کشورها و نقشه‌ی کنار هم قرار گرفتن آنها در شرف تحول است.

[۳۴] خاطرات خانم هیلاری کلینتون، نقل از www.pyknet.net، ۱۵ مرداد ۹۳

[۳۵] علی موسوی خلخالی در «اوباما، اهمیتی به آتشفشان خاورمیانه نمی‌دهد» دیپلماسی ایرانی، ۱۹ تیرماه ۱۳۹۳

[۳۶] حسین شیخ‌الاسلام، مشاور بین‌الملل رئیس مجلس شورای اسلامی، مصاحبه با نشریه رمز عبور (قبل از انتخابات سوریه)

[۳۷] کمیسیون اقتصاد کلان، اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران، تیرماه ۱۳۹۳

[۳۸] رسانه‌های مجازی شنبه ۲۷ دی‌ماه ۹۳

[۳۹] آقای احمد خرم، وزیر راه و ترابری دولت خاتمی، در مصاحبه با ایلنا گفته که ۷۰ تا ۸۰ درصد پروژه‌های بزرگ کشور در دست دستگاه‌های حاکمیتی (سپاه و نهادهای نظامی) است. و به دنبال آن نظامی کردن فرودگاه، بنادر و راه‌آهن و مسلط کردن این نهادها بر امور وزارت‌خانه‌ها، مسأله‌ساز خواهد شد. همین حضور سپاه در بندر شهید رجایی؛ باعث شد این بندر مشمول تحریم شود و سال‌ها نتوانیم از فرصت‌ها و درآمدهای این بندر استفاده کنیم. سپاه تبدیل شده به شرکت بزرگ خاورمیانه (پیک‌نت ۲۹ دی ۹۳) سرتیپ مهندس عبدالله عبدالاهی فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیاء در شبکه ۲ تلویزیون اعلام کرد که:

۱- قرارگاه ظرفیت اجرای ۳۰ هزار میلیارد تومان کار پیمانکاری در سال را دارد.

۲- چهارهزار پیمانکار دست دوم با این قرارگاه کار می‌کنند.

۳- ۱۳۸ هزار کارگر و تکنسین و مهندس در خدمت این قرارگاه هستند.

۴- این قرارگاه دارای ماشین‌آلات استثنایی است. (پیک‌نت ۱۴ دی‌ماه ۹۳)

[۴۰] رهبری با سخنرانی علنی خود در بجنورد عملاً مسئولیت ازدیاد جمعیت را پذیرفتند. عواقب و پیامدهای این طرح ـ اگر موفق شود ـ بسیار مسئله‌زا خواهد بود که باید در جای دیگری به آن پرداخت.

[۴۱] کتاب “اغماض یا اغتنام” در وب‌سایت نویسنده www.mhrafieefanood.com

[42] پیشین و منایع: “ایران را به کجا می‌برند؟”، “اقتصاد مقاومتی”، “نامه به آقای روحانی مرداد ۱۳۹۲″، “توافق ژنو …” در وب‌سایت نویسنده www.mhrafieefanood.com



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.