سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » افسوس که این مزرعه را آب گرفته است...
» نگاهی به زوایای پنهان پرونده «معاون اول نظام»

افسوس که این مزرعه را آب گرفته است

چکیده :دادستان تهران سر در پرونده‌ی کدامین جوان برومند و بیگناه و اسیر در دالان‌های تنگ انفرادی‌های اوین فرو برده که این آقای تقوی آنچنان قوه‌ی قضائیه را تحقیر می‌کند و خیالش آسوده است؟ مگر آقای دادستان و رئیسش آقای آملی مردم را تهدید نکردند که اعتراضات مشوه و مشوش اذهان نسبت به آراء قضات را رأساً پیگیری خواهند کرد؟ ...


کلمه – عبدالله پناه جو:

افسوس که این مزرعه را آب گرفته است …
ثروت شده بی‌مایه و صحت شده بیمار

نامه‌ی شرم‌آور و در عین حال عبرت‌آموز و پر از رمز و راز و تهدید آقای محمدرضا رحیمی به رئیس قوه‌ی قضائیه‌ی جمهوری اسلامی ایران که کشتی طوفان‌زده‌اش از بندر عدالت و صداقت فرسنگ‌ها دور افتاده است، اگرجه از ابعاد مختلف مورد تحلیل صاحب نظران قرار نظاگرفت اما هنوز جای بحث بیشتری دارد.

اخیراً دو اظهار نظر درباره‌ی این مرد مرموز و بازیگر سیاس عرصه‌ی سیاسی مصیبت‌زده‌ی کشورمان منتشر شد و برای نگارنده بهانه‌ای گشت که موضوع مهمی در آن نامه را در برابر دیده‌ی علاقه‌مندان به آینده‌ی ایران قراردهد؛ باشد که رهبران کشور چنانچه ذره‌ای در دل خود تعلقی به آینده‌ی ایران و اسلام دارند در این متن تعمق نمایند، شاید توفیق توبه و بازسازی ویرانه‌ای که ساخته‌اند فراهم آید.

این روزها که بازار امر به معروف و نهی از منکر فرمایشی در مجلس فرمایشی و برپاشده به همت آقای رحیمی و پول‌های «حلالی» که برای انتخاب شدنشان خرج کرده بسیار داغ است و دکترهای بورسیه‌های آقای کامران دانشجو، شریک جرم اختلاس‌های آقای رحیمی، فریاد وا اسلاما و وا ولایتای شان در آن مجلس منادی «اسلام» گوش مردمان مظلوم این دیار را کر کرده است، بی‌جا نیست که نگارنده به عنوان یکی از خیل مظلومان لهیده در زیر پای فیل این قدر قدرت‌ها به امید اصلاح تذکری دهد و امیدوار باشد که مایه‌ی توبه‌ای گردد.

با اینکه تاس رسوایی رحیمی از جمله در دادگاه اختلاس از بیمه‌ی ایران از بام تزویر «ولایتمداری» ولایتمداران جان بر کف بر زمین افتاده، در مراسم ختم مادر ایشان آقای «آیت الله» تقوی رئیس شورای سیاستگذاری ائمه‌ی جمعه و آن بزرگمردی که بنا بر اعلام یکی از مهمترین شرکای رحیمی، یعنی آقای محمدرضا باهنر، قرار است محور مذاکرات وحدت اصولگرایان گردد و در حضور آقای «آیت الله» علی سعیدی که خود یکی از محورهای تقلب انتخاباتی سال ۸۸ بود، مطالب مهمی درباره‌ی این «خادم» ملت بیان نموده است: “رحیمی نیرویی مخلص، ولایی و خادم است که «عده‌ای» می‌خواهند از تداوم خدمات او جلوگیری کنند.”

این یاوه‌ها خواننده را به یاد شعر زیبای پروین می‌اندازد که می‌گوید:

زاغکی شامگهی دعوی طاووسی کرد
صبحدم فاش شد این راز ز رفتاری چند

از خود می‌پرسم آن عده که مانع تداوم خدمات این یار «مخلص» حضرت چاوز، خدمتگزار بارگاه امام زمان «حضرت احمدی‌ن‍ژاد»، که آقای رحیمی او را تالی تلو پیامبر اسلام و زنده‌کننده‌ی شعارهای انقلاب می‌شمارد، کدامین گمراهان خائن به انقلاب هستند. چطور با وجود این درک که در سیاستگذار ائمه‌ی جمعه وجود دارد اما نیروهای مخلص ولائی مانند آقای «آیت الله» علم الهدی و بسیار هواداران آقای «آیت الله» مصباح که به تنهائی مصباح الهدی و سفینه‌ی نجات پایداران در ولایتمداری داعشی است، از آن بی‌خبر افتاده‌اند. آیا این ننگی برای قوه‌ی قضائیه و نظام مدیریتی این کشور نیست که کسی را دادگاه‌های آن به جرم اختلاس و تصرف در مال غیر به حد اقل مجازات محکوم کرده باشد و رئیس شورای سیاستگذاری ائمه‌ی جمعه‌ی این کشور ولائی نظام قضائی آن را متهم کند که آن قوه می‌خواهد مانع از «تداوم خدمات این یار مخلص ولایت» گردد، مردی تا آن حد ولایتمدار که «مادرش به هنگام زخمی شدن «مقام عظمای ولایت»، در ماجرای ترور سال ۶۰، چند تا مرغ و خروس نذر آقا کرده بود.»

دادستان تهران سر در پرونده‌ی کدامین جوان برومند و بیگناه و اسیر در دالان‌های تنگ انفرادی‌های اوین فرو برده که این آقای تقوی آنچنان قوه‌ی قضائیه را تحقیر می‌کند و خیالش آسوده است؟ مگر آقای دادستان و رئیسش آقای آملی مردم را تهدید نکردند که اعتراضات مشوه و مشوش اذهان نسبت به آراء قضات را رأساً پیگیری خواهند کرد؟ مگر اظهار نظرهای محتاطانه‌ی آن استاد محترم دانشگاه که اینک پس از هزاران نذر و نیاز با حکم دادگاه تجدید نظر از خوف زندان هجده ماهه با پرداخت پنج میلیون تومان رسته و پیشانی به خاک شکر می‌ساید چه بود که این دادستان او را تحت تعقیب قرار داد، چنان‌که خود می‌گوید: “پس از نوشتن آن نامه (به سرپاس شریعتمداری) با شکایتی که (از سوی دادستان)‌شد بنده به یک سال و نیم حبس محکوم شدم که بعد این حکم با عنایت دستگاه قضایی به جزای نقدی ۵ میلیون تومانی تبدیل شد”؟ مگر آقای علی مطهری چه انتقاد موهنی از قوه‌ی قضائیه کرده بود که بی‌درنگ برایش پرونده سازی کردید؟ آیا چنین اهانتی به قوه‌ی قضائیه از همه‌ی آنان که شما بی دلیل به خاطر یک گفته یا نوشته‌ای برایشان پرونده ساخته‌اید، سر زده است؟

جایی که این‌چنین ارزش‌های دینی پامال می‌شود و نور مسجد را به محاق می‌برد، آقای رحیمی حق دارد که به ریش این قوه‌ی قضائیه بخندد و در مقابل پرسش خبرنگاران برای شفاف سازی پرونده‌اش با پرروئی تمام در مسجد نور بگوید: “اینجا فرصت مناسبی نیست، اندکی صبر کنید خبرهای خوبی می‌شنوید.” البته دوغ و دوشاب در راهروهای جرم گرفته‌ی دادگستری این مملکت چنان در هم آمیخته که هیچ بعید نیست این مرد «پاکدست» به زودی تبرئه شود و در کنار آن پاکدست بزرگ روی یکی از صندلی‌های مجمع تشخیص مصلحت بنشیند تا زمانی که پیامبر زمانه اظهار لحیه می‌کند برایش هورا بکشد. لابد به خاطر دارید که زمانی رحیمی ادعا کرده بود اگر بعد از پیامبر اسلام قرار بود پیامبری بیاید آن شخص احمدی‌نژاد می‌بود . چرا نگوید!! مگر آن آقای «آیت الله» سعیدی دیگر که در قم و در نماز جمعه افاضه می‌کنند، نفرمود که «آقا» به هنگام ولادت “یا علی گفته بود.” او هم با وجود گفتن چنین کفریاتی هنوز امام جمعه است همانطور که بقیه‌ی اصولگرایان مخلص بر سر پست‌های خود ثابت‌اند و تنها این مرد نامراد صحنه‌ی سیاست مورد حسد بدخواهان واقع شده و از تداوم خدماتش ممانعت گردیده است.

چرا رحیمی چنان نگوید، در حالی که آن همه از سران کشور در مجلس ختمش حضور داشتند هرچند که به تصرف در مال غیر محکوم شده است- سردار ضرغامی احیاء کننده‌ی فرهنگ «اسلامی»، محمد رضا باهنر تعین کننده‌ی سهم دوستان در پول‌های بادآورده‌ی آقای رحیمی و کردان و حلقه‌ی فاطمی. او به هر حال روزی «معاون اول نظام» بوده‌ و این عنوانی است که خود رحیمی به خودش داده است. همه گمان می‌کردند که مقام رهبری در به‌کارگیری واژه‌ی «نظام» خود را در نظر دارد، همانطور که دیگران هم غالباً چنین ادعا کرده‌اند، ما نمی‌دانستیم که آقای رحیمی معاون اول آن «نظام» بوده است.

آیا این تخفیف و تحقیر قوه‌ی قضائیه نیست که متهم محکوم علناً بگوید: اندکی صبر کنید خبرهای خوبی در خصوص بطلان این رأی خواهید شنید، همانطور که به ادعای وکیلش بقیه‌ی اتهامات او، چهل پنجاه اتهام، منتفی گردیده است. لابد آقای رحیمی از کارساز بودن تهدیدش در نامه‌اش به آقای لاریجانی اطمینان دارد. فساد آنچنان دامن این ولایتمداران را گرفته است که هر یک سندی علیه دیگری در آستین دارد. آقای احمدی‌نژاد می‌دانست با آلوده کردن این قوم به پول‌های نفتی می‌تواند به ریاست جمهور برسد و باند خود را به چنان ثروتی برساند که فقط بابک زنجانی‌ها و دوستان مشائی در شورای ایرانیان خارج از کشور از ابعاد آن باخبرند.

در آن نامه آقای رحیمی ادعا کرده است که:

“آنچه به عنوان اتهام به اینجانب نسبت داده شده است … هیچ ارتباطی به مسؤولیت اینجانب به عنوان معاون اول دولت دهم و معاون حقوقی رئیس جمهور در دولت نهم و حتی مسؤولیتم در سمت ریاست دیوان محاسبات کشور نداشته و موضوع مربوط به همکاری و بعضا مسؤولیت چندین ساله اینجانب در خارج از سمت های دولتی و در برگزاری انتخابات شوراها، مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آن هم حسب صلاحدید برخی بزرگان و مسؤولان کشور بوده که یک نمونه از اسناد مربوط صرفا جهت استحضار حضرتعالی ضمیمه و ارسال می گردد.”

در این رابطه جناب آقای مصطفی تاجزاده زندانی سیاسی ِ کینه‌های سران و سرداران در نامه‌ای حاوی شش پرسش از رئیس قوه‌ی قضائیه و نیز سایت کلمه طی تحلیل‌هایی مطالب مهمی را به آگاهی مردم رسانده‌اند، اما نگارنده ندیده است که آن‌ها یا سایر تحلیلگران به کلمه‌ی «مسئولیت» در این ننگ‌نامه آنطور که باید و شاید پرداخته باشند.

در کشوری که احزاب قانونی آن اجازه‌ی فعالیت ندارند، این کدامین باند قدرت بوده است که آقای رحیمی «مسئولیت» اداره انتخابات را از آنان گرفته و از طریق پول‌های مردم بدبخت این مملکت به هدایت آرایشان به سوی کانالی خاص مبادرت کرده است؟ آیا قوه‌ی قضائیه نباید ایشان را به اتهام دخالت در انتخابات و به راه انداختن باندی زیرزمینی برای حمایت از کاندیداهای مورد نظر که به ادعای وکیلش بالغ بر ۱۸۰ نفر فقط نماینده‌ی مجلس بوده و خدا می‌داند چندین نفر برای سایر نهادهای به اصطلاح انتخابی نامزد نموده است به محاکمه بکشد؟ آیا آقای رحیمی از این راه خط داده است که پشت پرده‌ی قدرت مداخله‌گر در انتخابات‌های این نظام قائل به مردمسالاری «دینی» را افشاء خواهد کرد؟ کجای قانون دخالت در انتخابات به این راه و روش توجیه قانونی دارد؟ آیا ایشان با عنایت به این «مسئولیت» بود که ادعا کرده «معاون اول نظام» است؟

اعضای ستاد و همراهان نامزدهای مظلوم انتخابات ۸۸ در زندان‌های این کشور می‌پوسند اما کسی که پول‌های تقلب متقلبین را فراهم کرده است آزاد می‌گردد و این «نظام» را تهدید می‌کند که حقایق را افشاء خواهد کرد. او این تهدید را در جلسه‌ای با هواداران احمدی‌نژاد یک هفته پس از انتشار آن نامه به صراحت ابراز نموده است. همه‌ی مفسدین از همدیگر برگ‌هایی دارند و درست مانند گرگها رو در روی یکدیگر می‌نشینند که اگر دچار غفلت شوند توسط بقیه دریده خواهند شد!

اگر علی مطهری به دخالت‌های ناروای باند قدرت در انتخابات مجلس هشتم اعتراض کند دادستان این بی‌دادستان اعلامیه می‌دهد و نعره می‌کشد اما رحیمی و وکیلش یک «نظام» را تهدید می‌کند و آب از آب تکان نمی‌خورد.

هم رحیمی و هم وکیلش از اینکه صدور حکم وی به جای یک هفته به «علتی نامعلوم» یکصد روز طول کشیده است ابراز شگفتی می‌کنند. در واقع آن‌ها به مشورت‌ها پشت پرده‌ای اشاره دارند که آن قدر قدرت‌ها برای چگونگی مفاد حکم وی داشته‌اند. شنیده‌ها حاکی است که مبالغ واریزی به حساب رحیمی یا قرارداده شده در اختیار وی نزدیک ۶۰ میلیارد تومان بوده است اما ناراحتی آن مقاماتی که «مسئولیت» انتخابات‌های این کشور را به وی سپرده بودند در این بوده که همه‌ی پول‌های دزدی از بیمه ایران یا سایر منابع صرف انتخابات نشده و بخشی به همسرش یا خودش و یا کسانی که مرتبط با این قضیه نبوده‌اند واریز گردیده است. مبلغ جریمه‌ی اعلام شده هم نشان می‌دهد که او دستکم به میزان این مبلغ از پول‌ها را برای خود برداشته است. تا کنون اسم دو نفر از آن نمایندگان بهره‌مند از سوی خود رحیمی یا عواملش افشاء شده است، علی لاریجانی و محمدرضا باهنر که اولی چک پانصد میلیون تومانی دریافت نموده است. رحیمی در ادامه‌ی نامه می‌نویسد:

“قابل توجه آنکه کمک مورد اشاره، هیچ گونه ارتباطی با بحث اختلاس در شرکت بیمه ایران که در سال ۸۲ و به بعد صورت پذیرفته نداشته است؛ زیرا آنچه در پرونده اتهامی در دادگاه مطرح شد، مربوط به اواخر سال ۸۶ می باشد. مضافا آنکه مبالغ مذکور برای کمک به تبلیغات داوطلبان نمایندگی در مجلس هشتم بوده که فهرست اسامی آنها به همراه شماره چک و مبالغ دریافتی، موجود و نسخه ای از آن به دادگاه محترم تسلیم شده است. کمک گیرندگان نیز صرفا توسط اینجانب و برخی از فعالان و مسؤولان سیاسی و شاخص کشور به شخص کمک کننده معرفی و چک مربوطه را از ایشان دریافت کرده اند و ریالی از وجه مورد بحث در امر دیگری بجز تبلیغات مجلس هشتم مصرف نشده است.”

رحیمی به‌طور ابلهانه‌ای می‌گوید اختلاس از بیمه توسط عوامل خود او در سال ۸۲ بوده و پول‌ها را (مختلس) در سال ۸۶ به وی داده است. این شخص که گویا حقوق هم خوانده است ظاهراً نمی‌فهمد که به هر حال آن مختلس (که کارمند ساده‌ی بیمه‌ی ایران در کرج بوده) نمی‌توانسته این همه پول را در سال ۸۶ به وی بدهد مگر از همان ذخایر دزدی سال ۸۲. اما او با زیرکی عنوان می‌کند که اگر گرفتن از این شخص و از آن محل برای هزینه در راه انتخابات نظام مردمسالار دینی توسط وی جرم بوده باشد چرا آن دیگرانی که در همین راه و از همان شخص پول گرفته و به نامزدها داده‌اند یا برای خودشان خرج کرده‌اند تحت تعقیب قرار نگرفته اند! زهی سعادت برای این مردمسالاری و آن دست‌های پاک. اگر پاکی و دیانت این است ما و عزیزانمان باید در گوشه‌ی زندان‌های این پاکمردان بپوسیم و ناله کنان به سوی مردم و خدا بگوئیم: نفوض امرنا الی الله إنّ الله بصیر بالعباد.

رحیمی به عنوان معاون اول «نظام» در اجرای «مسئولیت»ی که از سوی بزرگان به عهده‌اش گذاشته بود علاوه بر پول بیمه‌ی ایران از پول‌های دیگری بهره برده بود اما هرگز کم و کیف آن رسیدگی نشده است. او زمانی که معاون پارلمانی احمدی‌نژاد بود از جمله به آقای علی احمدی وزیر آموزش و پرورش وقت مراجعه کرده و از وی پول خواسته بود که “پول بده به من تا مجلس را بخرم”. این فاجعه ر وزیر سابق در مصاحبه با تسنیم برملا کرده است. وی در ادامه افزوده است: بعد از صحبت‌های زیاد رحیمی گفت “نامرد دارم به تو می‌گویم پول بده”. من گفتم اگر پول داشتم که آموزش و پرورش این همه بدهی و مشکل نداشت، بعد هم در قامت این دولت این کارها نمی‌گنجد. رحیمی گفت: “من هماهنگ کردم آمدم سراغ تو.”

در واقع رحیمی با این جمله‌ی آخر به آقای احمدی صریحاً حالی کرده بود که: «نه خیر هیچ اینطور ها هم نیست و خیلی هم خوب در قامت این دولت این کارها می‌گنجد.» منبع هماهنگ کننده‌ی این دزدی‌ها چه کسی یا کسانی بوده‌اند که فتواهای لازمه را صادر کرده‌اند؟ آیا نباید از خود بپرسیم که آقای رحیمی سراغ کدام وزارتخانه‌ی دیگر یا سازمانی مانند تأمین اجتماعی و ستاد مبارزه با قاچاق کالا که جناب سعید مرتضوی نان هر دو را خورده است و یا بانکها و صرافی‌های بسیار ولائی که میلیاردها سود از طریق دوستی با عوامل احمدی‌نژاد و رئیس کل بانک مرکزی‌اش به جیب زده‌اند یا بابک زنجانی‌ها و سایر دوستان آقای مشائی و آن مقامات سیاسی و قضائی که «مسئولیت» انتخابات را بر دوش وی نهاده‌ بودند، رفته و بر خلاف وزارت آموزش و پرورش با دست پر برگشته است؟

توزیع پول بین نماینده‌ها به بهانه‌ی کمک به مساجد محل مأموریتشان نمونه‌ای از روش خرج کردن این پول‌ها بوده که جناب معاون اول نظام نمایندگان را بدهکار خود می‌کرده است.

ادبیاتی که آقای احمدی از این عمروعاص نقل کرده است هیچ بعید نیست و مردم با آن آشنا هستند. اخیراً الیاس نادران، که در علنی شدن نقش کردان و رحیمی در ماجرای میدان فاطمی و بیمه نقش داشته است، در برنامه‌ی «شناسنامه» که مخصوص تهیه‌ی شناسنامه‌ی «هویتی» برای بسیاری از بی‌شناسنامه‌های عرصه‌ی دیانت و امانت و عدالت است، درباره‌ی آقای رحیمی و چگونگی انتخاب شدنش به ریاست دیوان محاسبات مطلبی گفته است که نشان می‌دهد ایشان واقعاً می‌توانسته با این پول‌ها مجلس را بخرد:

“آن موقع دو گزینه اصلی بود یکی آقای دکتر رهبر که آن موقع ریاست دانشگاه تهران را گرفتند، … یکی هم جناب آقای رحیمی بود. تفاوت این ها دو تفاوت اساسی بود که ما سرش بحث داشتیم. اول این که آقای دکتر رهبر … بسیار جدی بود. … مورد توجه و عنایت خاص مقام معظم رهبری هم بود و هنوز هم هست. … در فراکسیون ما آمدیم استدلال ها را گفتیم نظر جمعی به آقای دکتر رهبر بود و دوستان استدلال داشتند. آقای باهنر و دوستان به دلیل آن سابقه‌ی طولانی رفاقت با آقای رحیمی نظرشان با آقای رحیمی بود. در کمیسیون یک اتفاقی افتاد که یک عده‌ای از اعضا بنا به قولی که آقای رحیمی داده بود به ایشان اعتماد کردند و به او رای دادند و آن هم این بود که ایشان گفته بود چون بحث حفظ آبرو است شما به من رای بدهید من به نفع آقای رهبر می‌کشم کنار آن دوستان هم سادگی کرده بودند و رای داده بودند و بعد خودشان آمدند اقرار کردند و بعد ایشان گفت حالا به من رای دادید، خیلی بد است توهین به کمیسیون محسوب می‌شود. و هم آبرویم می‌رود می‌گویند چه عیبی داشته که کشیده کنار، و دیگر ماند تا آخرش.”

آیا این ماجرا شما را به یاد حکمیت عمرو عاص در صفین نمی‌اندازد؟ اگر این سیاس تالی تلو عمروعاص بوده باشد همه‌ی انتخابات‌ها را می‌توانسته هدایت کند و اوامر بزرگان را در ایفای «مسئولیت»ی که به وی داده بودند به خوبی اجرا نماید. از این خاطره روشن می‌شود که رابطه‌ی انتخاباتی جناب آقای باهنر، اصولگرای خدوم و ولایتمدار با جناب آقای معاون اول نظام، اصولگرای خدوم و ولایتمدار سرشناس، به خیلی پیش از انتخابات فاجعه آمیز ۸۸ برمی‌گردد. اگر مصاحبه‌ی آقای باهنر در مورد حضور احمدی‌نژاد در انجمن اسلامی مهندسین و به دست گرفتن سکان انتخابات شوراها را به یاد بیاورید، در خواهید یافت که همسفرگی آن امانتدار پول‌های شهرداری تهران و ولایتمدار خدوم و مخلص و زنده کننده‌ی شعارهای اول انقلاب و یمانی و خراسانی و خیلی عناوین دیگر در این هزاره‌ی سوم، با این دو بزرگوار تاریخی طولانی دارد. به هر حال، انتخاب نفر برتر در میان چهار گانه‌ی تزویر و تقلب، کامران دانشجو، صادق محصولی، کردان و استاد اعظم معاون اول نظام کاری بس دشوار است و فقط برخی محرمان دربار اصولگرایی مانند جناب مشائی آبدارچی امام زمان و به ویژه معجزه‌ی هزاره‌ها می‌توانند در این خصوص داوری نمایند!! چه نیکو سروده است فرخی یزدی آنجا که می‌گوید:

شهری که شه و شحنه و شیخش همه مستند
شاهد شکند شیشه که بیم عسسی نیست

در خصوص تقلب‌ها و تخلفات رضاشاه قلدر در انتخابات مجلس شورا مورخین داستان‌ها دارند که تا پیش از این محیر العقول به نظر می‌رسید، این باند ولائی اصولگرا از او نیز پیش افتاد.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.