سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » امام حسین(ع) به بیعت اجباری تن نداد...

امام حسین(ع) به بیعت اجباری تن نداد

چکیده :اسلام اموی به دنبال بیعت اجباری است، در پی محدود کردن یا سلب کردن حق سیاسی انسان ها با همه روش های متداول است. از یک سو آنها را در معرض اتهام قرار می دهد که محارب هستند و صلاحیت حضور در جامعه را ندارند. شخصیت آنها را ترور فرهنگی می کند و همه امکانات تبلیغی خود را برای زیر سوال بردن شخصیت انسان های آزاده به کار می گیرد....


حرّیت و آزادگی را از مهمترین مولفه های انسان بودن می داند که دین نیز بر آن صحه می گذارد. به اعتقاد او جمله معروف امام حسین(ع) که «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید» پیام هایی متعدد و پیامی جهانی و عام دارد و در این سخن، نه دین برتر از آزادگی و نه آزادگی برتر از دین قرار گرفته است.

دکتر غلامرضا ظریفیان، استاد تاریخ اسلام دانشگاه تهران در پاسخ به پرسش های شفقنا در مورد «اخلاق سیاسی و کنشگری سیاسی در مرام امام حسین(ع)» به دینداری در جامعه ای که امام حسین را به شهادت رساند اشاره و تحلیل می کند که دین ویژگی ها و معیارهایی دارد؛ حتی اگر جامعه ای عبادت کند و در شناسنامه مسیحی، یهودی یا مسلمان باشد اما از آن معیارها و مولفه ها بی بهره باشد، در حقیقت دیندار نیست.

ظریفیان تمایز بین دین واقعی و دین غیرواقعی را یکی از بزرگترین دستاوردهای قیام امام حسین(ع)  و به تعبیری دیگر تفکیک اسلام نبوی از اموی را به عنوان یکی از مهم ترین دستاوردهای آن معرفی می کند.

متن گفت وگوی شفقنا با دکتر ظریفیان را بخوانید:

*در مکتب اخلاقی امام حسین(ع)، جمله «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید» یکی از محورهایی است که می توان بر آن تاکید کرد که آزادگی را اصالت می دهد؛ در چارچوب اخلاق سیاسی، پیام ایشان را چگونه می توان تدوین کرد؟

ظریفیان: دین برای بشر می آید تا او را راهنمایی و عقل بشر را تکمیل کند و زندگی دنیایی و آخرتی او را تضمین کند. اگر انسان بخواهد انسان باشد، چند خصوصیت دارد که دین هم آن را تایید و تکمیل می کند. به طور مثال بشر برای حیات مادی خود تلاش می کند. دین در مورد حیات مادی او چه می گوید؟ «ولاتنس نصیبک من الدنیا؛ بهره ات را از این دنیا بردار». البته قواعدی را هم به انسان متذکر می شود که آن هم مخالف با خلقیات بشر نیست. به عنوان نمونه گفته شده است دنیایی که از آن استفاده می شود، باید حاصل دسترنج خود انسان بوده و نباید به ظلم از کسی اخذ شده باشد. بر این اساس حرّیت و آزادگی یکی از مهمترین مولفه های انسان بودن است. هر انسانی با هر مرام و مکتبی -انسان بما هو انسان- چند ویژگی و خصوصیت دارد که یکی از آنها هم «حرّیت و آزادگی» است و دین نیز بر آن صحه می گذارد بنابراین این جمله به آن مفهوم نیست که آن از دیگری برتر یا دیگری از آن برتر است. خیر! اصلا. دین، اخلاق و علم برای زندگی انسان می آیند. به تعبیری این جمله امام حسین(ع) می گوید که اگر دین ندارید، حداقل انسان که هستید؛ زیرا نقطه اشتراک همه ما، انسان بودن است و انسان ویژگی هایی دارد که به اعتبار آنها انسان است. به طور مثال بشر چون عاطفی است، صحبت می کند، انصاف دارد و آزاده است، انسان است. در این سخن امام حسین(ع) که «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید» حتی خارج از بحث حریت، پیام های متعددی نهفته است.

*چه پیام هایی؟

ظریفیان: پیام ایجابی امام حسین(ع) این است که «اگر دین ندارید آزاده باشید» یعنی آزادگی ایجاب می کند که حقوق دیگران را رعایت کنید، دیگران را اسیر و دربند خود نکنید، کسی را به زور به تبعیت وادار نکنید و حداقل آزادگی این است که آب را بر زن و بچه نبندید، امساک نکنید. این جمله دقیقا روی یکی از ویژگی های انسان بودن دست می گذارد که اگر انسان هستید، باید آزاده باشید، بنابراین اگر آزاده نیستید -خارج از اینکه دین ندارید- انسان هم نیستید. علاوه بر اینها یک پیام مهم در این بیان مبارک امام حسین(ع) وجود دارد. در این جمله، خطاب امام حسین(ع) به چه کسانیست؟ آنهایی که در برابر او قرار گرفته اند، چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که به ظاهر کاملا دیندار هستند و از موضع دینداری قصد دارند که با امام حسین بجنگند و از موضع دینداری از حسین(ع) چیزی را می خواهند که امام حسین آن را قبول ندارد. می گویند خلیفه مسلمین، حاکم است و شما موظفید که با او بیعت و او را اطاعت کنید و چون اطاعت نمی کنی، محارب و باقی هستی و چون باقی و محارب هستی، واجب القتل خواهی بود. از منظر یک انسان بی دین که حرف نمی زنند بلکه کاملا از منظر دینداری با حسین (ع) صحبت می کنند و در حقیقت با نگاهی که به دین دارند حسین را به پذیرش یزید می خوانند. در این عبارت که «اگر دین ندارید…» امام(ع) به یک جامعه دیندار می گوید که شما دین ندارید و در حقیقت این نگاه به دین، دین نیست. آنها نماز می خوانند، قرآن و دعا می خوانند و اصلا مردم را با گزاره های دینی علیه امام حسین(ع) تهییج می کنند. در روز عاشورا وقتی که عمر بن سعد خواست فرمان حمله بدهد، شعارش چه بود؟ گفت که «یا خیل الله ارکبی؛ ای سپاهیان خدا بتازید»، نگفت ای بی دینان!

*پیام های این جمله را از زاویه ای دیگر نیز می توان دید؛ وقتی گفته می شود «ای کسانی که دین ندارید…» یعنی مخاطب آن حتی فراتر از ادیان قرار گرفته است؛ بر این اساس پیام ایشان از مطرح کردن این بحث برای مردم امروز چیست؟

ظریفیان: قطعا همین است؛ چند لایه دارد. پیام  این جمله برای همه بشریت از جمله انسان معاصر امروز است. اتفاقا انسان امروز معاصر به این پیام بیشتر نیاز دارد چون اگر انسان ها در زندگی اندیشه ای آنها تقسیم شوند، حقوق و تکلیفی دارند. امروز، پارادایم یا نگاه اصلی جامعه بشری ما حقوقی است؛ حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق کودک، حقوق حتی جانداران غیر از انسان. اتفاقا پیامی که بشر معاصر حتی با فهم امروز خود از این جمله امام حسین(ع) می گیرد، پیامی جهانی است. اینکه گفته می شود انسان بماهو انسان، آزاده و آزاد است و باید با این نگاه با انسان رو به رو شد و با انسان آزاد نباید با نگاه برده بودن و او را به اطاعت و انقیاد کورکورانه درآوردن برخورد کرد. این پیام یک پیام جهانی و عام است بنابراین همه این پیام را می فهمند اما لایه دیگر این پیام که پیش از این نیز به آن اشاره شد، آن است که امام حسین(ع) در این جمله و در آن مقطع تاریخی جامعه کاملا دیندار را مخاطب قرار داده است. جامعه ای که در آن هیچکس مدعی نیست که دین ندارد، اتفاقا مدعی است که چون دین دارد، امام(ع) را دربند می کند، چون دین دارد به او آب نمی دهد و چون دین دارد، او را می کشد. به تعبیری امام حسین با این جمله خود، در حقیقت این را نیز می گوید که این دین نیست. دینی که تو از موضع آن با من صحبت و مبارزه می کنی، اساسا دین نیست پس چون دین نیست، این را کنار بگذاریم و سر آن مناقشه ای با هم نداریم؛ پس حداقل به انسانیت خود عمل کنید. انسان که هستید. اگر حریت از انسان گرفته شود که دیگر انسان نیست. انسان با داشتن چند شاخص مهم، انسان می شود که حق انتخاب فکر، محل زندگی، نوع سلوک، حق اختیار از آن موارد است. بر این اساس این جمله بیان می کند که آنها می خواهند این ویژگی ها را از ایشان به عنوان یک انسان بگیرند و تاکید می شود که «آزاده باشید» چون آزاده نبودن آنها باعث شده است بخواهند امام(ع) را دربند کنند. بر این اساس پیام این جمله جهانی است و پیام دیگر نیز این موضوع بود که به جامعه ای دیندار این خطاب صورت گرفته است. این پیامی بسیار مهم است که صرف ادعای دینی یک جامعه، کافی نیست که به آن جامعه گفته شود دیندار هستند. دین ویژگی ها و معیارهایی دارد؛ حتی اگر جامعه ای عبادت کند و در شناسنامه مسیحی، یهودی یا مسلمان باشد اما از آن معیارها و مولفه ها بی بهره باشد، در حقیقت دیندار نیست. آنچه آنها دارند، پدیده ای به نام دین و دین بدلی است. بر این اساس امام حسین با این بیان خود، چند لایه مهم زندگی بشر را مورد توجه قرار می دهند. در ابتدا خود انسان و ویژگی های او که مهمترین شاخصه اش، آزادگی و حرّیت است. در عین حال این نگاه ایجابی است. می گوید اگر دین ندارید، این را که دارید! پس با این نگاه ایجابی نباید به این شکل رفتار کنید. یک نگاه هم نگاه سلبی است که دین ندارید و آنچه که شما ادعا می کنید، دین نیست پس حداقل با آن صفت عام تر انسان بودن که آزادگی شاخصه ای از آن است نگاه کنید.

*موضوعی دیگر که در رفتار امام حسین(ع) مورد توجه قرار می گیرد، این است که ایشان به عنوان یک کنشگر سیاسی در جامعه زمان خود چون حکومت یزید را مشروع نمی دانستند، با او بیعت نمی کنند اما نکته اینجاست که امام آغازگر جنگ نیست و آنها هستند که به ایشان حمله می کنند. این موضوع در چارچوب اخلاق اسلامی از بعد سیاسی چگونه تعریف می شود؟

ظریفیان: از همان بحث قبلی وارد این موضوع شویم. یکی از بزرگترین دستاوردهای قیام امام حسین(ع)، تمایز بین دین واقعی و دین غیرواقعی است. از سال ۱۱هجری تا سال ۶۱ که حدود نیم قرن می گذرد؛ در اثر انحرافاتی که مسلمان ها بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام به تدریج  پیدا کردند، قرائتی از دین ارائه شد که به تعبیر امیرالمومنین(ع) پوستین وارونه بود، دین نبود و پدیده ای دیگر بود. در تعبیری دیگر از امیرالمومنین، گفته می شود که «رجع قوم علی الاعقاب» یعنی به جاهلیت برگشتند اما این بار در قالب قرائت دینی. این در گذشته در قالب قرائت نظام قبیله ای و باورهای جاهلی بود و در آن زمان حداقل بخشی از جهان اسلام و مسلمانان، آن را در قالب قرائت دینی بازتولید کرده اند. در این زمینه حاکمان نقش بسیار موثری داشتند؛ به ویژه بعد از شهادت امام علی(ع) و امام حسن(ع)، بخصوص در دوره اموی این قرائت، تئوریک شد، بعد به اعتبار آن عمل شد و در نهایت به قرائت رسمی از دین تبدیل شد. این قرائت رسمی از دین چه ویژگی هایی داشت؟ می خواهم به همین بخش اخلاق سیاسی برسم. مهمترین کار امام حسین این بود که این دو اسلام را از هم جدا کرد. قرائت رسمی از دین در حال ارائه تعریفی از دین بود که امام حسین(ع) با نهضت خود آن را کنار زد و قرائتی که پیامبر اسلام(ص) و امیرالمومنین(ع) ارائه کرده بودند را بازتولید کرد. مردم را متوجه کرد که این قرائت رسمی که به آنها ارائه شده است، دین نیست، اسلام است اما اسلام نبوی و علوی نیست بلکه اسلام اموی است. سیطره تبلیغات، قدرت و ثروت اموی موجب شده بود مردم تصور کنند که دین یعنی همین، ظاهر دین همین است که قرائتی از قرآن و دعا و عبادتی انجام دهند. مساله اینجا بود که اموی ها محتوایی را که می خواستند، در قالب اسلام ریخته بودند. یکی از بزرگترین دستاوردهای امام حسین(ع) تفکیکی بود که میان اسلام نبوی، علوی با اموی انجام داد.

*محتوایی که در دولت اموی در قالب اسلام ریخته شد، چه بود؟

ظریفیان: یکی از آنها بیعت اجباری است که به همان اخلاق سیاسی و حقوق سیاسی مورد صحبت ما بازمی گردد. در اندیشه قرآن، پیامبر(ص)، امام علی(ع) و حتی خلفای راشدین، پدیده ای به نام بیعت اجباری وجود ندارد. انسان ها مختارند که حاکمان خود را برگزینند. اگر حاکمان صالح را انتخاب نکردند، چه اتفاقی می افتاد؟ حاکمان صالح، خود را بر آن مردم تحمیل نمی کردند. این مردم بودند که متضرر می شدند. وقتی مردم در فضای بعد از سقیفه، امیرالمومنین(ع) را انتخاب نکردند، خود مردم ضرر کردند و از رهبری یک صالح بزرگ محروم شدند اما امیرالمومنین خود را بر مردم تحمیل نکرد زیرا در اسلام، بیعت اجباری وجود ندارد. در همان دوره امیرالمومنین، افراد بزرگی از نظر سابقه اجتماعی و سیاسی مثل عبدالله بن عمر، زید بن ثابت و محمد بن مسلمه بودند که با ایشان بیعت نکردند. بسیاری از این افراد با امیرالمومنین(ع) بیعت نکردند و ایشان علیرغم بیعت نکردن این افراد، نه آنها را مجبور به بیعت کرد و نه اجازه داد که حقوق آنها را از بیت المال قطع کنند. با وجود اینکه آنها در جامعه آن روز، افرادی مرجع به شمار می رفتند یا فرزندان صحابه بودند یا خود موقعیتی بسیار ویژه داشتند. در تاریخ پیامبر(ص) در دوره مدینه نیز چنین است. وقتی پیامبر به مدینه آمدند، هیچکس را مجبور به بیعت نکردند. امیرالمومنین(ع) در آن زمان حاکم جامعه ایست که شاید نزدیک به ۱۰ میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد. با توجه به وسعت حدود ۱٬۶۴۸٬۰۰۰ کیلومتر مربعی ایران به عنوان یکی از چند کشور بزرگ دنیا، تصور کنید این سرزمین چه محدوده و مرزهایی را در بر می گرفت. با این وجود در دوره امیرالمومنین(ع) علاوه بر بیعت اجباری نگرفتن، حتی در برخورد با کسانی که به تندترین شکل با ایشان مخالفت می کردند، گام را بالاتر از این برداشتند. امروز نیز بخشی از تبار تاریخی تفکر خوارج را در داعش و طالبان می توان مشاهده کرد.

* برخورد با مخالفان در اخلاق علوی که جدا از  اخلاق سیاسی در مرام امام حسین(ع) نیست، چگونه است؟ و این مقوله در اسلام اموی چه ویژگی هایی دارد؟

ظریفیان: به طور مثال وقتی مخالفان حضرت به مسجد می آمدند و امام علی(ع) در حال نماز خواندن بود، نماز جداگانه برگزار می کردند و بعد هم قرآن می خواندند که امیرالمومنین نتواند نماز خود را بخواند. ایشان می گفتند تا زمانی که انتقاد می کنند و حقوق و امنیت مردم را به خطر نینداخته اند، حقوقشان از بیت المال پرداخت می شود و از حضور در جمع مسلمانان نیز منع نخواهند شد. امام(ع) در اینجا علاوه بر سلب نکردن حق آنها از بیت المال، آنها را دچار محدودیت سیاسی هم نمی کند. آنها حاکم اسلامی را نقد می کردند و به ناحق هم نقد می کردند، پس چرا امام علی این رفتار را با آنها دارند؟ به آن آزادگی برگردیم که انسان ها آزادند پس انسان بما هو انسان حق حضور سیاسی دارد و امیرالمومنین(ع) مانع از این حضور سیاسی آنها در اجتماع مسلمانان نمی شود، حتی آنها که اندیشه ای تند و خطرناک دارند. امروز هم مشاهده می شود که این اندیشه خشن از اسلام  و تداوم آن چه خطرناک است و چه دین گریزی و دین ستیزی را در جهان امروز ایجاد می کند اما امیرالمومنین(ع) حتی مانع از آزادی مخالف خشن تند خود نمی شود و تاکید می کند تا زمانی که دست به اسلحه نبرند، آنها را تحمل خواهد کرد. حتی زمانی که دست به اسلحه بردند نیز امیرالمومنین به دستگیری آنها فرمان نداد بلکه تمام تلاش خود را کرد آنها را متقاعد کند که این دست به اسلحه بردن خطاست.

در نتیجه اسلام اموی به دنبال بیعت اجباری است، در پی محدود کردن یا سلب کردن حق سیاسی انسان ها با همه روش های متداول است. از یک سو آنها را در معرض اتهام قرار می دهد که محارب هستند و صلاحیت حضور در جامعه را ندارند. شخصیت آنها را ترور فرهنگی می کند و همه امکانات تبلیغی خود را برای زیر سوال بردن شخصیت انسان های آزاده به کار می گیرد و در عین حال به اینها نیز اکتفا نمی کند؛ تنها با امام حسین (ع) این کار را نکرده است، در دولت اموی در دوران معاویه صدها نفر به دلیل بیعت نکردن ترور شدند، به زندان افتادند، شکنجه شدند و دودمانشان از بین رفت. برای نمونه یکی از این افراد، حجر بن عدی از صحابه بزرگ پیغمبر(ص) بود که در دوره معاویه فقط به حکومت امر به معروف و نهی از منکر کرد، نه شمشیر برداشت و نه علیه بنی امیه قیام کرد اما به گناه اینکه معاویه را نقد می کند و حاضر نیست با او بیعت کند، کشته می شود. در گرفتن بیعت اجباری و محروم شدن از همه حقوق انسانی و حتی مستحق مرگ بودن از مهمترین تفاوت های پیامبر(ص)، امیرالمومنین(ع) و معاویه است که به خوبی قابل مشاهده است. رخت بربستن عدالت در حکومت اموی نیز از دیگر ویژگی های آن است، در حالی که اصلا حاکمیت دینی و امام واقعی برای چیست؟ امام حسین(ع) در جایی فرموده اند که « ما الامام؟» اصلا امام کیست؟ چون معاویه هم ادعا داشت و خود را امام مسلمانان می دانست اما امام حسین در اینجا تفاوت امامت واقعی را با امامت غیر واقعی بیان می کنند. گفته شده است که امام کسی است که عامل به کتاب الله باشد؛ نمی گوید فقط عالم بلکه عامل به کتاب خدا باشد. دیگر اینکه امام باید کسی باشد که به قسط عمل کند.

*اغلب تعریفی که از قسط در ذهن شنونده عادی متبادر می شود، عدالت است؛ آیا قسطی که امام موظف است به آن عمل کند، همان عدالت است؟

ظریفیان: قسط مفهومی فراتر از عدالت است. در قرآن گفته شده است که «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط». به این مفهوم که همه پیامبران و همه کتاب هایی که با آنها آمده است برای آن است که نه تنها خود عمل به قسط کنند بلکه مردم را به گونه ای تربیت کنند که آنها قیام به قسط کنند. امام حسین، امام را کسی می دانند که عامل به کتاب خدا باشد. عامل به کتاب کیست و چگونه می توان فهمید که عامل به کتاب خدا کیست؟ بلافاصله بعد از آن گفته شده است، کسی که قسط را انجام می دهد یعنی این مهمترین شاخص کسی است که عامل به کتاب خدا باشد. حال قسط چیست؟ یکی از معانی قسط یعنی توزیع عادلانه ثروت. دولت اموی، بیت المال مسلمانان را به خزانه شخصی زمامداران تبدیل کرد و هرطور خواستند از آن بهره بردند، چراکه خود را منصوب خدا و بیت المال را نیز برای خود می دانستند. اگر چیزی هم از بیت المال به مردم می دادند، به گمان خود از سر رحمت و صدقه دادن بوده است، در حالی که حکومت امیرالمومنین(ع) اصلا اینگونه نیست. معنای دوم قسط که مربوط به همان بحث اخلاق سیاسی است، توزیع عادلانه قدرت است پس امام کسی است که باید توزیع عادلانه قدرت بکند. به این معنا که ممکن است توزیع ثروت عادلانه باشد اما در توزیع قدرت، تنها قبیله، حزب و گروه خاصی در نظر گرفته شده و بقیه از در قدرت بودن محروم شوند. در حالی که ممکن است بسیاری از این مردم شایستگی مناصب مختلف را داشته باشند. تاکید قرآن هم همین است که قدرت باید تداول داشته باشد و بین انسان هایی که شایسته هستند بچرخد. اسلام نبوی و علوی به دنبال توزیع عادلانه قدرت و ثروت است؛ این در عرصه اخلاق سیاسی و فرهنگ سیاسی بود. از این دو امر مهمتر چیست که باید توزیع شود و معنای قسط بدهد؟ در آیه ای از قرآن گفته شده است که «و لقد کرّمنا بنى آدم»؛ این لقد به معنای قطعا است یعنی خداوند انسان را محترم خلق کرده است و انسان بما هو انسان محترم  و مستوجب کرامت و احترام است. همان که امام حسین(ع) فرمود که «اگر دین ندارید، حداقل آزاده باشید». انسان ها بیش از ثروت و قدرت به احترام واکنش مثبت نشان می دهند. ممکن است کسی ثروت یا قدرت نداشته باشد اما بی احترامی، تحقیر، پست شدن و شهروند درجه یک و دو شدن را می فهمد. ممکن است اصلا کسی دنبال ثروت، شهردار، فرماندار و رییس جمهور شدن نباشد اما کسی هست که به دنبال احترام نیست؟ مفهوم قسط حتی بالاتر از توزیع عادلانه ثروت و قدرت و در برگیرنده توزیع عادلانه کرامت نیز هست.

*توزیع عادلانه کرامت در اندیشه اسلامی به چه شکل تعریف می شود و آیا کرامت انسانی یکی از دلایل قیام امام حسین بود؟

ظریفیان: توزیع عادلانه کرامت یعنی با یک جامعه به گونه ای برخورد شود که احساس بی احترامی نکند، احساس شهروند درجه یک یا دو بودن نداشته باشد، احساس نکند عده ای نورچشمی هستند و دیگران خیر. این اهمیت بسیاری دارد. چرا امیرالمومنین(ع) به «ابوتراب» بودن خود افتخار می کند. پدر خاک. این خاکی بودن یعنی دیگران در کنار او احساس عزت داشته باشند و  بلند و بزرگ شوند نه کوچک. اینجاست که آن اخلاق سیاسی و اخلاق، خود را نشان می دهد. به همین دلیل است که بزرگترین صفتی که خداوند برای پیغمبر خود به ما معرفی می کند، اخلاق عظیم اوست. علاوه بر آن به همین پیغمبر به این بزرگی با صراحت در قرآن گفته شده است که «لست علیهم بمسیطر» یعنی توی پیغمبر هم حق سیطره بر ایشان نداری! این تفاوت اسلام اموی و اسلام نبوی است. اسلام اموی، اسلام سیطره است و روح و جسم انسان را تسخیر خود می کند. کار نبی و کار امام چیست؟ امام، انسان ها را رها می کند و بار را از روی دوش آنها بر می دارد. به تعبیر بسیار زیبای مولوی؛ «کیست مولا؟ آنکه آزادت کند» عجب مولوی ولایت شناس واقعی بوده است. مولا یعنی امام و پیامبر، انسان را برده، ذلیل، تحقیر شده، خوار و مجبور نمی کند. به همین دلیل خدا به پیغمبرش تاکید می کند که مراقب باش تفاوت تو با دیگران این است که «ما انت علیهم بجبار» یعنی تو ستمگر و مجبور کننده نیستی. توی پیغمبر با همه این عظمتت، راه را در برابر دیگران قرار می دهی و مسیر را هموار می کنی. «ان الحسین مصباح الهدی…» مولا، چراغ روشن می کند، عقل انسان را به او متذکر می شود، کمک می کند تا خود انسان رشد کند و در پناه این چراغ و این روشنی، مسیر را طی کند. اخلاق اموی چه کار می کند؟ چراغ ها را خاموش می کند. چرا؟ برای اینکه نبینند. اخلاق اموی، فروغ عقل را از انسان می گیرد و از او اطاعت کورکورانه می خواهد در حالی که پیغمبر(ص) هیچ اطاعت کورکورانه ای از کسی نمی خواهد.

*اخلاق سیاسی که در کربلا و پیش از آن از آغاز حرکت امام حسین(ع) مشاهده می شود، چه مصداق ها و مولفه هایی دارد؟

ظریفیان: برگردیم رویکرد تاریخی داشته باشیم تا به این حرف برسیم. امام حسین(ع) حرکت خود را برای چه و چه زمانی شروع کرد؟ معاویه عهدی با امام حسن(ع) بسته بودند و این عهد، مکتوب شده بود. امام حسین و امام حسن نیز به دلیل اینکه این عهد همچنان بود، علیرغم قبول نداشتن معاویه و سیستم او، حتی امام حسین(ع) هم تا مرگ معاویه به این عهد پایبند بود. این مولفه ای از این اخلاق سیاسی است که حتی وقتی با دشمنت عهدی بستی، تا زمانی که او نقض نکرده است، تو باید به آن پایبند باشی. مهمترین بند عهد این بود که معاویه بعد از مرگ خود کسی را انتخاب نکند و حکومت را موروثی و خلافت را تبدیل به سلطنت نکند اما معاویه علیرغم تعهد خود، یزید را برای پس از خود انتخاب کرد. آن هم یزیدی که همه می دانستند پایبند به بسیاری از اصول و حتی ظاهر مسلمانی هم نیست و  غیر از جنایتکار بودن، در ملا عام مسلمات اسلامی را زیر پا می گذارد. چنین فردی قرار است امام المسلمین شود. کار از این فراتر رفت و نه تنها با نقض عهدنامه می خواستند یزید را امام المسلمین کنند بلکه تلاش می کردند امام حسین(ع) را هم وادار به بیعت با او کنند. یعنی چه چیز را از امام حسین بگیرند؟ آزادی و حق انسانیت او را بگیرند. به همین دلیل به او گفتند یا بیعت یا کشته شدن که امام حسین با صراحت (نقل به مضمون) جواب داد که مثل من با یزید بیعت کند؟ هرگز! من آزادگی، حریت و قرائتی که از اخلاق سیاسی دارم را حاضر نیستم حتی در قبال قتل هم زیر پا بگذارم. امام حسین(ع) که قیام مسلحانه نکرد بلکه از او خواستند یا ذلت یا مرگ و آغاز حرکت ایشان نیز همینجا بود که فرمودند «هیهات». نمود آن سخن امام که می گوید آزاده باشید، در اینجا مشاهده می شود. این یک اصل آزادگی است و امام نمی تواند حتی در قبال بودنش آن را زیر پا بگذارد. امام به سمت مکه آمد و چندماهی در آنجا مستقر بود. آنجا برای امام مسلم شد که قصد ترور او در هنگامه حج را دارند. امام وقتی دید که به اعتبار ریختن خون ایشان در خانه خدا صدها حرمت شکسته می شود، حاضر نشد و حج خود را تبدیل کرد. این یک نمونه دیگر از اخلاق سیاسی است. البته در اینجا تکلیف بزرگتری نیز بر عهده او بود. عده بسیاری از مردم کوفه او را دعوت کردند نه برای جنگ، چراکه امام اگر قصد جنگ داشت، خود را مجهز می کرد و نامه ای سراسری به اقصی نقاط می فرستاد که دیگران نیز در مسیر کوفه او را همراهی کنند. آن تکلیف بزرگتر بخاطر دعوت مردم نیز یک جنبه از اخلاق سیاسی است. چرا زن و فرزندش را با خود آورد؟ این هم در اخلاق و اخلاق سیاسی معنی پیدا می کند. امام حسین(ع) می دانست که این حکومت برای اینکه او را وادار به این کار کند، حتی ممکن است از ابزار زن و فرزندآزاری او استفاده کند. از دیدگاه ما امام حسین، امام معصوم است و همه عواطف حتی علاقه به خانواده در امام معصوم در اوج است. می دانست این حکومتی که به نام دین حکومت می کند، آنقدر منحرف و دچار انحطاط اخلاقی شده است که حاضر است خانواده او را اسیر کند و تحت شکنجه قرار دهد تا از عاطفه امام حسین استفاده کند. حال اینکه بعد از شهادت انسان چه می شود، دیگر در اختیار انسان نیست اما امام نخواست حتی از خانواده او استفاده ابزاری شود برای اینکه حریت و آزادگی او را خدشه دار کنند. این دلیل غیر از این است که خانواده، نقش پیام بعدی را هم ایفا کرد. این مساله بسیار مهمی است که یکی از مولفه های اخلاق سیاسی به شمار می رود. علاوه بر آن این معرف آن حکومت نیز هست که حکومت ها گاهی به جایی می رسند که ممکن است دست به هر کاری بزنند. این هم از تفاوت های حکومت اموی و نبوی است.

*تفاوت مدنظر شما در اینجا دقیقا چیست؟

ظریفیان: در حکومت اموی، حکومت اصالت دارد و برای حفظ حکومت به هر جنایتی می توان دست زد اما در نگاه علوی، انسان و اعتقاد است که اصالت دارد. حکومت چیز خوبی است، ظرفی است برای تحقق عدالت اما حکومت، اصالت ندارد تا انسان نابود شود. این اصالت حکومت در نگاه اموی و عدم اصالت حکومت در نگاه علوی است. این هم اخلاق سیاسی است که او حاضر نیست برای حکومت هرچه از جمله اخلاق، دین و انسان را قربانی کند. فرهنگ اموی ذهن افراد را پیش بینی می کند، برای این ذهنخوانی او را محاکمه و حکم صادر می کند. در حالی که در فرهنگ علوی به امیرالمومنین می گویند این ابن ملجمی که اینجا خوابیده قصد دارد تو را ترور کند، می گوید من قصاص قبل از جنایت نمی کنم. این همان اخلاق سیاسی است. در اندیشه علوی تا اقدامی توسط فردی صورت نگیرد، آن هم اقدامی که منجر به ریختن خونی شود، آن فرد متهم نمی شود و حق مادی و  معنوی و آزادگی او نیز سلب نمی شود. «عبیدالله بن زیاد» یکی از کریه ترین چهره های شناخته شده در تاریخ حادثه کربلاست که حداکثر خشونت، حیله و تزویر را در قالب دین ارائه می کند. وقتی عبیدالله به عیادت هانی بن عروه از صحابه امام علی که در بستر بیماری بود، می رود مسلم در خانه هانی پنهان شده بود. هانی بن عروه به او گفته بود که در همان زمان کار عبیدالله را تمام کند اما با وجود شرایط مناسب، مسلم این کار را نکرد و دلیل او این بود که اسلام، ترور را جایز نمی داند. حاضر نیست حتی برای خارج کردن یک جانی از صحنه، اخلاق را زیر پا بگذارد. این اسلامی است که هر وسیله ای را برای تحقق خود مباح نمی کند. نگاه کوتاه مدت به حکومت دین می گوید کاش می زد. نگاه بلندمدت چطور؟ نهضت حسینی برای همین ارزش هایش مانده است. حکومت یزید تمام شد اما حکومت معنوی حسین(ع) بر روح و جان نه فقط مسلمان ها و نه فقط شیعیان بلکه انسان ها ماند. این رمز ماندگاری نهضت امام حسین است. لشکر حر جلوی امام معصوم را گرفت که برای جنگ هم آماده نشده بود. از امام حسین(ع) آب طلب کردند. آیا امام حسین نمی توانست بگوید اینها علیه امام معصوم قیام کرده اند و حق آب خوردن  ندارند بلکه حق حیات هم ندارند؟ اما امام چه کرد؟ گفت به همه شان آب بدهید و تنها این را نگفت بلکه نظارت داشت که این کار به خوبی انجام شود و افراد امام مشک ها را طوری نگیرند که نتوانند خوب بنوشند. این تفاوت های یک انسان متعالی آزاده است. این است که حر می سازد و آدم را بزرگ می کند. اینها هستند که محض مهر و داوری و رحمتند. حتی با دشمنش مهر می ورزد، نمی خواهد با او تسویه حساب کند، کینه ندارد. امام حسین کی شیپور جنگ زد؟ گزارش هایی که سنی و شیعه از شب عاشورا گفته اند را مطالعه کنید. مهمترین کار امام در اواخر شب چیست؟ یک شمشیر برداشته با دو سه نفر دور تا دور خیمه ها را هر چه خار است، برمی دارند چون می دانند ممکن است فردا خار در پای این بچه ها برود. شب عمر بن سعد گفت می خواهیم بجنگیم و امام یک شب مهلت خواست. آن شب هم کسی تمرین جنگ نمی کرد بلکه شروع به عبادت کردند و در عین حال هم شاد بودند. شاد بودند چون وظیفه انسانی خود را به خوبی انجام داده بودند. امام همین را می گوید که اگر دیدید که به حق عمل نمی شود و باطل، خود را حاکم می کند، آن موقع است که مومن باید طلب لقای الهی کند. روز واقعه نیز امام آغازگر جنگ نبود. این اخلاق و رمز ماندگاری نهضت حسینی است. تا آخرین لحظه سعی در روشنگری دارد و برای کسانی که برای کشتن او آمده اند، دل می سوزاند. طبق توضیحات، مهمترین ویژگی قسط، توزیع عادلانه کرامت است. چه کسانی در لشکر امام حسین هستند؟ از هر قشری، برده، پیر، جوان و… در آن وجود دارد و امام آنها را جدا نمی کند و همه را می پذیرد، بعد از شهادت در بغل می گیرد و می آورد. او نه جنگ و نه خشونتی را به کسی تحمیل نکرد بلکه از خود دفاع کرد چون موظف بود آزادگی اش را حفظ کند.

*همه این اتفاقات چه پیامی به انسان معاصر دارد؟

ظریفیان: به ما این درس را می دهد که انسان امروز حق، اخلاق و  آزادگی ای دارد که این را با هیچ پدیده ای نباید معامله کند. این درس بزرگی برای همه بشریت و نه فقط شیعیان یا مسلمان است. به همین دلیل است که گفته شده است «ان الحسین مصباح الهدی …» یعنی هم چراغ است و هم با همین پیام های بلند، بزرگ و عزیز تو را آنجایی می برد که باید بروی.

*با در نظر گرفتن چارچوب اخلاق سیاسی و نوع کنشگری امام حسین(ع) در آن دوره تاریخی اگر مقطع سیاسی امام حسین همین امروز بود، جهان اسلام را چطور مخاطب قرار می دهند و چه نکاتی را مطرح می کنند؟

ظریفیان: امروز، جهان اسلام بیش از گذشته به حسین(ع) و راه او نیاز دارد. امروز در بخشی از جهان اسلام خشونت، قرائت های خشن از دین، استفاده ابزاری از دین در سطح گسترده، انسان تحقیر شده توسط قرائتی از دین و نگاه بسیار مرتجعانه نسبت به زن مشاهده می شود. فقط هم در نگاه نیست بلکه در عمل هم، جهان امروز ما به طور عام، جهان اسلام به طور خاص و جهان شیعه به طور اخص به حسین(ع)، مرام اخلاقی او، نوع نگاه او به اسلام، کرامت، تواضع و فروتنی او، نوع برخورد با مخالف او، ارائه قرائت رحمانی او از دین، قسط او و به اینکه حاضر باشد همه چیز خود را بدهد اما انسانیتش پایمال نشود، بیش از گذشته نیاز دارد. ایام محرم فرصت بسیار خوبی برای ارائه درست نهضت امام حسین(ع) است و  به تعبیر شهید مطهری باید مراقب بود که خرافات را وارد آن نکرد و برداشت های ذلیلانه از  قیام امام حسین ارائه نکرد. این اندیشه بزرگ را دچار تحریف نکرد. من مطمئنم که اگر این قرائت، خوب پردازش شود، یک قرائت بدیل و در عین حال تاثیرگذار و نافذ برای انسان معاصر، مسلمان معاصر و شیعه معاصر است.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.