سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » محمدرضا بهشتی: وای به روزی که ایمان تحمیل شده به مردم، جای ایمان حقیقی را بگیرد...

محمدرضا بهشتی: وای به روزی که ایمان تحمیل شده به مردم، جای ایمان حقیقی را بگیرد

چکیده :وی با انتقاد از نحوه معرفی شهید بهشتی به نسل امروز گفت: متاسفانه چند جمله بیشتر از شهید بهشتی نقل نمی شود؛ آن هم گزینشی و سلیقه ای! نمی گذاریم انسان ها آن طور که هستند شناخته شوند. جمله «بهشت را به بها می دهند نه به بهانه»؛ جمله ای است که بیشتر معروف شده است. در این جمله شهید بهشتی دعوت به سعی و تلاش را مورد تاکید قرار داده است. جامعه ما به این نگرش نیاز دارد....


سیدمحمدرضا بهشتی در بزرگداشت شهدای هفت تیر گفت: بحران ارزشها و خط کشی های سیاسی باعث تزلزل ارزشها شده است. افراد یک روز خودی محسوب می شوند و روز دیگر ناخودی.

به گزارش جماران، مراسم بزرگداشت سی و سومین سالگرد شهادت شهید بهشتی و ۷۲تن از یارانش در سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزار شد.

در این مراسم که با حضور برخی از اعضای خانواده شهدای هفت تیر برگزار می شد، سید محمدرضا بهشتی با یادآوری روزهای پایانی ماه شعبان اظهار کرد: ایام پایانی ماه شعبان که یکی از ذخایر آن مناجات شعبانیه است. رجوع به این دعا و اخت با آن یکی از توصیه های امام راحلمان بوده است. چون در آن نکاتی است که معنا دهنده به زندگی ما انسانها است.

بهشتی گفت: یکی از فرازهای مناجات شعبانیه این است: «بارالهی من را از جمله کسانی قرار بده که تو آنها را مورد خطاب قرار می دادی و آنها به تو پاسخ می دادند… نگاهی به آنها می کردی و آنها فرو می افتادند…من را از کسانی قرار بده که تو پنهان با آنها نجوا کردی و آنهادر آشکار پاسخت را دادند» ماجرای بودن ما ماجرای مخاطب است و تخاطب. ابن عربی، یکی از بزرگان ما معتقد است داستان ما و خدا داستان تخاطب است که رابطه ای دو طرفه است. همه ما با یک خطاب پا به عرصه وجود نهاده ایم. وقتی خدا اراده کرد که شیئی یا چیزی به وجود بیاید، به او گفت کن فیکن،باش پس شد. این تعبیر « باش» فوق العاده است.

وی افزود: در کتاب عهد عتیق هم در داستان ۶ روز آفرینش همین محتوا را با اندکی تفاوت داریم. در عهد عتیق در پایان بندها آمده است که خدا گفت باشد و شد. در آنجا صیغه شخص سوم استفاده شده است ولی در قران صیغه دوم شخص استفاده شده است. در واقع، در قرآن این نسبت مستقیم است.

این استاد فلسفه ادامه داد: این سوال مطرح می شود که آیا این خطاب یک جانبه بود؟ خطاب خدا به انسان بود؛ خدا ناگفته های ما را هم می شنود؛ بودن ما در ازای فراخوان ما به « شدن » است. خطابهای دیگری در قرآن است که خدا نقل می کند: شما پیش از آنکه پای به جهان نهید نیز ما شما را مورد خطاب قرار می دادیم. ما در خطاب آشکار همه پیامبران فراخوانده شده ایم. اگر خدا ما را ترغیب به دعا نمی کرد، خطاب قر ار دادن خدا جسارت بزرگی بود.

وی افزود: ایمان یک اعتقاد قلبی است و شهادتی است که بر زبان می آوریم و عمل می کنیم. وقتی در قرآن صحبت از ایمان می شود بلافاصله صحبت عمل به میان می آید. سخن راندن از ایمان کار دشواری نیست. قرین کردن ایمان با عمل در اندیشه ها و شئون زندگی ما و فعل ما به منزله پاسخ به ندای الهی است.

محمدرضا بهشتی ادامه داد: خداوند به فردی در ظرف ۵۳ سال زندگی چنان لطفی می کند که چنین بهره ای بزرگ را از مدت زندگی می برد. ابن عربی می گوید: توکی هستی؟ علق. ما که هستیم؟ برهه، زمان.

وی افزود: بدون اینکه لب به اغراق بگشایم، می گویم کسانی که در این واقعه به شهادت رسیدند، مشی ای داشتند و نیت های خالصی داشتند که شهادت پایان بخش زندگی شان بوده است. شاید این شامل کسانی می شود که ندای الهی را با عمل خود و زندگی خودشان پاسخ دادند و خداوند در این تخاطب با مخاطب هایی سخن گفت که این ندا را لبیک گفتند.

فرزند شهید بهشتی اظهار داشت: این که گفته می شود افرادی به مرحله ای می رسند که به مقام شاهد می رسند و شهید می شوند. یعنی هم شاهدند و هم ناظر. در اینجا شاهد به معنی گواه است. یعنی وجود آنها خود گواه است. گواهانی که در میان ما بودند و هستند . ما در سالروز شهادت کسانی دور هم جمع شده ایم که زندگی شان یکپارچه شهادت و گواهی بود.

وی ادامه داد: وقتی شهید بهشتی صحبت از عشق می کنند، منظور عشقی فراتر از عقل است. منظور عشقی نیست که با عقل رقابت می کند و آن را از میدان به در می کند. عشقی که در تعارض با عقل نیست، ایمانی که عمیق و ژرف است.ایمانی که آگاهانه و فهمیده انتخاب شده است. ایمانی که تحمیل نشده است.

محمدرضا بهشتی افزود: وای به روزی که ایمان تحمیل شده به مردم جای ایمان حقیقی را بگیرد.

وی با نقل مطلبی از شهید بهشتی گفت: زمانی شهید بهشتی در مسجد اعظم قم خطاب به طلاب و بعضی روحانیون چنین گفت:« به طلاب و فضلای حوزه هم به دنبال این بحث یک پیشنهاد دارم و آن پیشنهاد این است که به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را بر مبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. آگاهی بدهید، زمینه سازی کنید برای رشد اسلام، ولی بر مردم هیچ چیز را تحمیل نکنید. انسان بالفطره خواهان آزادی است، می خواهد خودسازی داشته باشد،خودش، خودش را بسازد، اما بر خلاف دستور قرآن مبادا مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید، که اگر تحمیل کردید آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد. انسان عاشق آزادی است، می خواهد خودش به دست خود و با انتخاب خود، خود را بسازد،” اما شاکرا و اما کفورا “؛ آنقدر تحمیل راه و عقیده بر انسان ها نامطلوب است که خدا به پیامبر اکرمش خطاب می کند. (پیغمبر اصرار داشت، پافشاری می کرد، زحمت می کشید، خودش را به رنج و تعب می انداخت که مردم را به راه خدا بیاورد) که ای پیغمبر کار تو هم حد دارد. (افی انت تکره الناس حتی یکونوا مومنین ) تو می خواهی مردم را وادار کنی، مجبور کنی که آنها مومن باشند؟ اینکه راه پیغمبر نیست…»

بهشتی افزود: شرط ورود به این تخاطب، عمق ایمان و انتخاب آزادانه است. اگر بخواهیم با تحمیل ایمان وارد این وادی شویم به جایی نخواهیم رسید. باید اکنون را درک کنیم. گذشته و آینده در اختیار ما نیست. ما فرزند اکنونیم و باید این مناسبت ها را بهانه و فرصتی برای این قرار دهیم که بدانیم چه کرده ایم و چه می کنیم.

فرزند شهید بهشتی ادامه داد: بحران ارزشها و خط کشی های سیاسی باعث تزلزل ارزشها شده است. افراد یک روز خودی محسوب می شوند و روز دیگر ناخودی.

وی با انتقاد از نحوه معرفی شهید بهشتی به نسل امروز گفت: متاسفانه چند جمله بیشتر از شهید بهشتی نقل نمی شود؛ آن هم گزینشی و سلیقه ای! نمی گذاریم انسان ها آن طور که هستند شناخته شوند. جمله « بهشت را به بها می دهند نه به بهانه » ؛ جمله ای است که بیشتر معروف شده است. در این جمله شهید بهشتی دعوت به سعی و تلاش را مورد تاکید قرار داده است. جامعه ما به این نگرش نیاز دارد.

محمدرضا بهشتی در پایان گفت: شهید بهشتی خطاب به هم لباسان خود می گوید « مبادا در مقابل سوالات بنیادین و اساسی جوانان ما عصا بلند کنید و برآشوبید، اگر می خواهیم جوانان ما انتخابی آگاهانه داشته باشند باید به سوالات بنیادین آنها جواب هایی مستدل داشته باشیم. چون با عصا بلند کردن و برآشوبیدن سوال از بین نخواهد رفت».

محمدرضا بهشتی:در نگاه شهید بهشتی عدل اقتصادی بدون عدل سیاسی، قضایی، فرهنگی و اخلاق ممکن نیست

گردهمایی مدیران بازرگانی دولت میرحسین موسوی که همه ساله در سالروز بزرگداشت شهدای هفتم تیر و با هدف گرامیداشت یاد و خاطره آن شهید بزرگ و ۷۲ یار گرانقدرش برگزار می شود؛ این بار در دانشگاه علامه طباطبایی شکل گرفت.

به گزارش جماران، در این گردهمایی دکتر عابدی جعفری، استاد دانشگاه تهران و وزیر وقت بازرگانی، دکتر سید محمد رضا بهشتی، فرزند ارشد آیت الله شهید دکتر بهشتی و استادیار گروه فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و دکتر فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی سخنرانی کردند.

دکتر محمدرضا بهشتی «کلان نگری»، «چند جانبه نگری»‌ و «آینده نگری» را سه ویژگی اندیشه اقتصادی شهید بهشتی دانست و افزود: همه دوستانی که در عرصه اقتصاد کار کرده اند می دانند که ما در دو سطح در اقتصاد با مناسبات اقتصادی سر و کار داریم؛ مناسبات خرد و کلان. پدیده ها و قاعده مندی های اقتصاد خرد و کلان متفاوتند. در جایی ممکن است نوعی هم راستایی و هم سویی میان اینها ملاحظه شود و در جاهایی هم ممکن است در تقابل با هم قرار بگیرند. فعالیت در سطح اقتصاد خرد تلاشی است در حد تلاش فرد، جمع های کوچک و حداکثر بنگاه ها و امثال آن. بنابراین این نوع فعالیت ها با نوع فعالیتی که در دایره کلان، ملی و فراملی و بین المللی مطرح است متفاوت است. این تلقی که آنچه در سطح اقتصاد خرد موجه به نظر می رسد لزوما در سطح اقتصاد کلان هم با همان نسبت ها موجه باشد، به نظر می رسد بدون دلیل و توجیه کافی باشد. این طور نیست که ما در سطح اقتصاد کلان با همان چیزی رو به رو باشیم که در اقتصاد خرد با آن مواجهیم و فقط آنجا سطح بزرگ و این جا ابعاد مینیاتوری از همان مسئله داشته باشیم.

وی با اشاره به این که تلقی برخی از دولت، حکومت داری و اقتصاد کلان این است که گویی دولت یک بقالی بزرگ است، گفت: چه بسا چنین نگاهی ما را از دیدن پدیده هایی محروم کند و به سمت قاعده مندی هایی سوق دهد که فراخور این سطح از موضوع نیست. آن ها فکر می کنند که هرچه تجربه کاری در سطح خرد آموخته می تواند کافی باشد برای اینکه در سطح بزرگ تری آنها را اعمال کرد و در محاسبات کشوری و یا فرا کشوری آنها را به کار برد.

بهشتی یکی از مشکلات سال های اخیر، بلکه بیش از دو دهه اخیر را قرار گرفتن نگاه خرد در جایگاه نگاه کلان و تحلیل سطح کلان اقتصادی از منظر اقتصاد خرد دانست و ادامه داد: برای اینکه تجربه خود را از درک و فهم تفاوت این دو سطح مطرح کنم دو مثال می زنم که شاید جالب توجه باشد، یک فرد بیرون از دایره اقتصاد چگونه این مسئله را می بیند.

وی در ادامه با اشاره به خاطرات جنگ گفت: مسائل بسیاری از نا گفته های جنگ وجود دارد، که به نظر می رسد نباید آن ها را سبک شمرد. تجاربی که به بهای سنگین به دست آمد و امیدوارم این جمع که در حال کوچک شدن است؛ به گونه ای این تجربیات را به نسل جوان انتقال دهد که نه تنها کوچک نشود؛ بلکه بزرگتر هم بشود و این به توان مندی های ما در دیدن خودمان و ارزیابی و انتقال آن به نسل بعدیمان باز می گردد.

بهشتی با اشاره به یکی از خاطرات خود در دوران جنگ گفت: در آن دوران من دانشجوی پزشکی بودم و در اوائل جنگ در نزدیکی اهواز برای کارهایی در همین زمینه رفته بودم و در منطقه دب حدان، منطقه ای که در معرض خطر بود به دلیل اینکه فاصله چندانی با اهواز نداشت، فشار شدید نیروهای عراق برای تصرف اهواز بر آن بود. در یکی از مکان هایی که در خط مقدم جبهه رفتم، جمعی از رزمندگان با عشق حاضر بودند و قرار بود منطقه ای را در حدود سه کیلومتر از عراقی ها به زحمت پاکسازی کنند و در اختیار بگیرند. با فاصله نه چندان طولانی به آنها پیام رسید که برگردید. البته عقب نشینی برای خودش قاعده ای دارد و ما متاسفانه به گونه ای دیگر عمل می کنیم. در حالی که باید با برنامه ریزی و مرحله به مرحله عقب نشینی کرد، به همین دلیل عقب نشینی ها در آن دوران بسیار پر آسیب بود. جمع دوستانی را از دست داده بودند و بسیار آزرده بودند و تعبیرشان این بود که در فرماندهی دارد به ما خیانت می شود. وقتی به اهواز بازگشتم به ستاد جنگ های نامنظم رفتم که شهید چمران در آنجا مستقر بود و این قضیه را برای آنها نقل کردم و احساسات رزمندگان را بازگو کردم. یکی از افسران مسن تری که حضور داشت مرا به سمت نقشه جنگی برد که البته کاری درست نیست اما به من اعتماد کرد و نقطه مد نظرم را روی نقشه نشان داد و گفت بله!‌ ما گفتیم جلو بروند و ما گفتیم به عقب برگردند. آن موقع که گفتیم باید این منطقه گرفته شود به این دلایل بود و وقتی خواستیم عقب نشینی کنند، ماندنشان در آن منطقه نه تنها مفید نبود بلکه برای دیگر مناطق هم مضر بود. این تفاوت شخصی است که در سنگر، اسلحه به دست است و کسی که در سطح کلان به کشور نگاه می کند و می بیند چه چیزی برای این برنامه ریزی سودمند است و چه چیزی زیان آور.

استادیار فلسفه دانشگاه تهران در ادامه به بیان یکی از خاطرات خود از نخست وزیری سال های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت و گفت:در رابطه با صادرات غیرنفتی جلسه ای در نخست وزیری بود که بنده به عنوان شنونده در آن شرکت می کردم و آقای دکتر مومنی عضو فعال بودند. جلسه با حضور آقای عالی نسب که انسانی وارسته و فهمیده و از جمله معدود افراد کلان نگر در حوزه اقتصاد در کشور بودند تشکیل شد. در آنجا قرار بر این بود که با توجه به ارز محدودی که وجود داشت به واحدهای تولیدی، اعم از کشاورزی و صنعتی که ممکن است با تخصیص مقدار مختصر و محدود ارز بتوانند خود را در معرض صادرات قرار دهند، ارز داده شود. که حتی در یک سال بودجه با مبلغ ۱۱ میلیارد دلار بسته شد که ۶ میلیارد آن هم صرف جنگ می شد و اینجا نفس انسان حبس می شود که در چه وضعیتی در آن زمان چنین کارها و تلاش هایی صورت می گرفت و در چه وضعیتی ما چه ها که نکردیم.

وی ادامه داد: مرحوم عالی نسب، نه تنها در دانش نظری اقتصاد، مردی کارکشته بود، بلکه از کودکی در عرصه عمل اقتصاد بزرگ شده بود. در بزرگسالی در سطح وسیع تر و کارخانه داری و کارآفرینی شاخص بود. در این جلسه افرادی از طرف واحدها حضور داشتند و باید توجیه می کردند که به چه دلیل باید گیرنده ارز باشند و اگر ارز به آنها تخصیص داده شود می توانند برای کشور ارز آور باشند. یکی از گروه ها هم باغداران بودند و یکی از افراد شخصی بود که سیب تولید می کرد. تولید سیب کشور در آن سالها مازاد بر نیاز بود و وی اصرار داشت که آنها را صادر کند. سوالات دقیق مرحوم عالی نسب و … دیگران شروع شد و بعد از یک جلسه طولانی جمع بندی آنها این بود خیر! اینجا هم باز تفاوتی جالب بین دید خرد و کلان را می بینیم. چون نگرش باغدار صرفا توجه به زحمتی بود که کشیده و سیبی که اکنون به بار آمده و در معرض خراب شدن است و کیفیت خوبی هم داشت و حیف بود که صادر نشود. اما دلیل مخالفت این بود که مرحوم عالی نسب شروع کردند به محاسبه ارزی که، درون هر عدد سیب وجود دارد. از بذر آن تا سم و تا بسته بندی و …. در ریز محاسبات مشخص شد که این سیب نه تنها ارز نمی آورد که ارز هم خارج می کند و مرحوم عالی نسب به مزاح می گفتند که باید در این راستا دیاگرامی را بکشیم و اسمش را بگذاریم سیب نفت خوار!‌ اگر باغداری در وهله اول به من مراجعه می کرد و درد دل فکر می کردم که حق دارد! این تفاوت قابل ملاحظه ای بود.

وی سپس در تشریح دیدگاه اقتصادی آیت الله شهید دکتر بهشتی گفت: شهید بهشتی از دیرباز به این فکر افتاده بود که یکی از تلاش هایی که در عرصه غیردولتی برای ما مقدور است، تشکیل صندوق های قرض الحسنه است و بسیار در این زمینه تلاش کردند. سالها بعد در جمعی از مدیران کلان سخن از این بود که این خدمات خرد بسیار عالی است، اما در جایی که در تغایر با سیاست های کلان کشور قرار گرفت، ممکن است آسیب زننده باشد. مثلا اگر به دلایلی در سطح اقتصاد کلان، سیاست انقباضی در پیش گرفته شد؛ امکان مالی ای که از طریق صندوق های قرض الحسنه پخش می شود می تواند در جاهایی در تعارض با راه حل های کلان اقتصاد کشور قرار بگیرد. پس در سطح خرد، کار بسیار پسندیده و خوب و معقول ولی از منظر کلان ممکن است چنین نباشد.

بهشتی ادامه داد: اینکه ما بتوانیم فراتر از نگاه خرد در سطح تلاش فردی اقتصادی، شرکت ها و بنگاه ها و … خودمان را از منظر دیگری هم ببینیم، در تصمیم گیری ها، تصویب قوانین، جهت گیری های اقتصادی بسیار حیاتی است و یکی از مشکلات ما این است که انگار یک جا به جایی صورت گرفته است به این معنا که گاهی از زبان مدیران ارشدی که در سطح کلان عمل می کند؛ وقتی سخنرانی می کنند، صدای حوزه خرد می آید.

وی با اشاره به این که در نگاه شهید بهشتی در بسیاری از حوزه ها مخصوصا اقتصاد این نگرش کلان را به خوبی می توان ملاحظه کرد؛ یادآور شد: بعد از سطح کلان نگری به سطح چندجانبه نگری می رسیم. به این دلیل از لفظ همه جانبه نگری استفاده نکردم که دچار اغراق نشویم. یکی از ویژگی هایی که در این طرز نگرش ملاحظه می شود، درک این نکته است که ما می خواهیم در یکی از حوزه های کشور تصمیم گیری کنیم و جهت گیری خاصی را اتخاذ کنیم باید بدانیم که این بریده از سایر حوزه ها و جدا از آن نیست. ما باید بدانیم که اگر نگرشی در سطح اقتصادی داشتیم، با حوزه های دیگری گره خورده است و این تصمیم ما در حوزه ای ممکن است تبعاتی بر دیگر حوزه ها داشته باشد. یک تصمیم در عرصه های اقتصادی تبعاتی در عرصه قضایی، سیاست داخلی، سیاست خارجی، فرهنگ، اخلاق و … دارد. تمامی پدیده ها متصل و مرتبط با هم اند.

وی با اظهار تأسف از نحوه کاربرد برخی از مفاهیم ارزشمند، گفت: متاسفانه به اندازه ای مفاهیم ارزشمند ما دستکاری می شوند و تغییر شکل می دهند و سطحی در مورد آن بحث می شود، آدم احساس می کند که اگر باز از این واژه ها استفاده کند، گروهی خسته و دلزده خواهند شد. این که از عدالت برسیم به سهام عدالت و از فرهنگ برسیم به فرهنگ کارت سوخت و ….. دلزدگی ایجاد می کند. در حالیکه مسئله، مسئله ای نیست که فقط برای یک زمانه و دوره خاصی بوده باشد. هیچ توسعه ای مخصوصا در زمینه اقتصادی نمی تواند صورت بگیرد که در آن برخورداری نسبی افراد از امکان ها و فرصت های کشور به نحو عادلانه ای درونش ظهور و حضور پیدا نکرده باشد. ممکن نیست چنین تفاوت های فاحشی در کشور با وجود داشته باشد و ما منتظر پیشرفت و توسعه باشیم.

دکتر بهشتی افزود: توزیع نابرابر امکان ها و فرصت ها که گاهی حتی زیر شعار عدالت قرار گرفته اند ما را با بد شرایطی مواجه کرد. شهید بهشتی معتقدند که عدل اقتصادی بدون عدل در حوزه سیاسی، قضایی، فرهنگی و اخلاق نمی تواند تحقق پیدا کند. این شعار نیست! این یک واقعیت است. اگر ما در جوامعی می بینیم گام ها پیوسته ای در جهت توسعه بر می دارند، همزمان شاهد هستیم که در شئون و مناسبات اخلاقی و اجتماعی شان در حد نصاب هایی مناسبات اخلاقی برقرار است. حوزه اقتصاد یکی از حوزه های زیست انسانی است و بنابراین با سایر حوزه ها به هم گره خورده است. ما یا در حال درجا زدنیم و یا در حال طی مسیر انحطاط! بحران در ارزش های اخلاقی در جامعه ما و اینکه بسیاری از جوانان دیگر نمی دانند که چه خوب است و چه بد؛ در کشور عجیب شده است. بعضی با افتخار زد و بندهای خود و وصل شدن به منابع قدرت و ثروت به هر بهایی، حتی عبور از انسانیت و اخلاق را زرنگی می دانند! در چنین جامعه ای نمی تواند توسعه پایداری شکل بگیرد، بی آنکه عدالت اقتصادی پدید آید و عدالت اقتصادی نمی تواند پایدار باشد مگر اینکه در سطوح و حوزه های دیگر با چنین مناسباتی رو به رو باشیم که آنها هم بر پایه عدل استوارند.

وی در تشریح آخرین ویژگی نگرش اقتصادی شهید بهشتی گفت: کافی نیست که چشممان را فقط به مسائل امروز جامعه بدوزیم. نمی شود که ما دائما همین امروز را ببینیم و آن را بحرانی بدانیم!‌۳۰ سال که، نمی شود دائما در شرایط بحرانی بود!‌ حتی در زندگی فردی هم این نگاه ناموفق است چه رسد به جامعه. آن هم با این سرعت تحولی که ما با آن رو به روییم. باید توجه کرد؛ درست است که نگاه شهید بهشتی به مسائل روز است اما در پرتوی مسائل آینده و کلان. بنا نیست که فقط امروزمان را به فردا برسانیم. اگر هزینه امروز را به فردا رساندن طوری باشد که نتوانیم در آینده مسیر توسعه را بپیماییم نسل آینده حتما خواهند گفت که این جماعت با ما چه کردند و چه تحویل دادند؟!‌

بهشتی در ادامه با اشاره به مضمونی در مناجات شعبانیه گفت: در مناجات شعبانیه می خوانیم؛ کسانی که نجوای الهی را شنیدند و با عمل خود به آن پاسخ دادند. کسانی در زمانی آنچه را که به عنوان وظیفه یک انسان با ایمان و تلاشگر در راه پاسخگویی به ندای حق مطرح است دیدند و کسانی که توانستند این مسیر را در زمان خود طی کنند خوشا به حالشان! فرصت ها را از دست ندهیم، ما فرزند اکنونیم. ما با هزینه های گزاف تجاربی به دست آورده ایم، ممکن است فرصت و توانایی اینکه به سوالات فرزندان آینده پاسخگو باشیم را نداشته باشیم، اما آیا می توانیم در انتخاب صورت مسئله درست به آنها کمک کنیم؟ در تجارب خود آنجا که آموختیم مسیرهایی را اشتباه رفته ایم، حداقل همین را منتقل کنیم تا گسستی میان ما ایجاد نشده است. همه می دانیم که چه بر ما رفته است و من اعتقاد دارم به این سخن که باید پی در پی و آرام آرام دوباره آب تیره شده را اول در درون افراد با آب زلالی که پی در پی می آید جایگزین کنیم.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.